مقاله تعلیم و تربیت از نظر نهج البلاغه در word دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تعلیم و تربیت از نظر نهج البلاغه در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تعلیم و تربیت از نظر نهج البلاغه در word
مقدمه
تعلیم و تعلم
فضیلت علم
ارزش علم
تربیت در نهج البلاغه
نهج البلاغه یک کتاب تربیتى
ابعاد اساسى شخصیت على علیه السلام
بعد شناخت
بعد جامعیت
بعد وحدت
نکته هاى تربیتى در نهج البلاغه جنبه عقلانى در شخصیّت آدمى
عقل و تفکر در نهج البلاغه
علم و تفکر
تربیت و عادت
تنبیه و پاداش
تقوا و تربیت
نتیجه
مقدمه
الحمدلله رب العالمین وصلیالله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیه الله فیالارضین واللعنه علی اعدائهم اجمعین الییوم الدین
قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاتهویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین[1];
خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنان برانگیخت که بر آنهاآیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنان احکام شریعت وحقایق حکمتبیاموزد، هر چند که قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند
موضوع تعلیم و تربیت «انسان» است و طراحی نظام صحیح و جامعی برای تعلیم وتربیت انسان، تنها از ناحیه وحی ممکن خواهد بود. قرآن کتاب انسان سازی و علیعلیه السلامترجمان و مبین قرآن است. [2]
چه کسی غیر از آن حضرت میتواند مفسر کتاب خدا باشد؟ همو که اعلم به وحی وسنت و سیره نبوی و اسبق به ایمان و اقرب به پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله است. [3]
در قسمتی از خطبه قاصعه در معرفی خود میفرماید
من در دوران نوجوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخههای بلند درختقبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم; شما به خوبی موقعیت مرا از نظر خویشاوندی و قرابت ومنزلت و مقام ویژه نسبتبه رسول خدا میدانید: او مرا در دامن خویش پرورش داد; من کودک بودم،او همچون فرزندش مرا در آغوش خویش میفشرد و در استراحتگاه مخصوصش جای میداد،بدنش به بدنم میچسبید و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم; غذا را میجوید و در دهانممیگذاشت. هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در کردارم پیدا ننمود ;
من همچون سایهای به دنبال آن حضرت حرکت میکردم و او هر روز نکته تازهایاز اخلاق نیک برای من آشکار میساخت و مرا فرمان میداد که به او اقتدا کنم. مدتی از سال،مجاور کوه حرا میشد، تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمیدید. در آن روزغیر از خانه رسول خدا، خانهای که اسلام در آن راه یافته باشد وجود نداشت. تنها خانهآن حضرت بود که او و خدیجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذیرفته بودیم. من نور وحی و رسالت رامیدیدم و نسیم نبوت را استشمام میکردم. به هنگام نزول وحی بر رسول خدا، صدای نالهایرا شنیدم; از آن حضرت پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش خویشمایوس گردیده; تو آنچه را که من میشنوم میشنوی و آنچه را میبینم میبینی، تنها فرق میانمن و تو این است که تو پیغمبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق و جاده خیر قرار داری; من هموارهبا او بودم ; [4]
در جای دیگر میفرماید
یا کمیل ان رسول اللهصلی الله علیه وآله ادبه الله وهو ادبنی وانا اؤدب المؤمنین و اورث ادب المکرمین; [5]
ای کمیل! پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله را خدا تربیت کرد و آن حضرت مرا تربیت نمود و من نیز اهل ایمانرا تربیت نموده و آداب پسندیده را به آنها یاد میدهم
پس در وادی حیرت و سرگردانی انسانها بین مذاهب و مکاتب گوناگون، گوش جان بهفرمان مطاع مبارکش میسپاریم که فرمود
فاستمعوا من ربانیکم واحضروه قلوبکم واستیقظوا ان هتف بکم; [6]
به سخن مرد خدا و مربی الهی خویش گوش فرا دهید و دلهای خود را در پیشگاه او حاضرسازید و هنگامی که به خاطر احساس خطر فریاد میکشد، بیدار شوید
برای بررسی صحیح و مفید مبحث «تعلیم و تربیت»، از دریای بیکران معارف الهینهجالبلاغه بهرهمند خواهیم گشت و گرچه غور در این بحر عظیم و استخراج مرواریدهایدرخشان آن غواص ماهری را باید، لکن
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
ما در این نوشتار، «تعلیم و تربیت» در نهج البلاغه را در دو بخش و هر دو بخش را در دوفصل مورد بررسی قرار دادهایم. امید است مقبول درگاه خدای تعالی و مورد استفادهخوانندگان گرامی قرار گیرد. [7]
بخش اول: تعلیم و تعلم
ارزش علم
1 فضیلت علم
2 ترغیب و تشویق به فراگیری دانش
3 نکوهش جهل و نادانی
1 فضیلت علم
علم، میراثی گرانبها
قالعلیه السلام: العلم وراثه کریمه والآداب حلل مجدده والفکر مرآه صافیه; (1)
دانش، میراثی گرانبها و آداب، زینتی دایمی و فکر، آیینهای است صاف و شفاف
در این حکمت استعاراتی به کار رفته است
1 از «علم» تعبیر به «میراث» شده، به این مناسبت که همانگونه که فرزند، مال وثروت را از پدر به ارث میبرد، هر عالمی هم علم و دانش را از استادش به ارث برده.از آنجا که در میراث دانش خصوصیتی است که در میراث مال وجود ندارد، میراثعلم به کرامت و ارزشمند بودن توصیف شده: «وراثه کریمه». منشا این خصوصیت،بقای علم و فنای مال و ثروت است. مالی را که فرزند از پدر به ارث میبرد در معرضفنا و نابودی است، در حالیکه علم و دانش باقی و از خطراتی که مال را تهدید میکنددر امان است
در سایر روایات نیز از علم تعبیر به میراث و از علما تعبیر به ورثه شده است
قال امیرالمؤمنینعلیه السلام: العلم وراثه کریمه والآداب حلل حسان والفکر مرآه صافیه والاعتبارمنذر ناصح وکفی بک ادبا لنفسک ترکک ماکرهته لغیرک; (2)
دانش، میراثی ارزشمند و آداب، زیوری نیکو و فکر، آیینهای درخشنده و شفاف و حوادثعبرتانگیز بیم دهنده و اندرزگوست و برای تادیب خویشتن همین بس که آنچه برای دیگراننمیپسندی ترک کنی
عن ابی عبداللهعلیه السلام قال: ان العلماء ورثه الانبیاء وذلک ان الانبیاء لم یورثوا درهماولادینارا وانما اورثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشیء منها اخذ حظا وافرا فانظروا علمکمهذا عمن تاخذونه فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین وانتحالالمبطلین وتاویل الجاهلین; (3)
دانشمندان و علمای دینی وارثان پیامبرانند، زیرا انبیا از خود درهم و دیناری به ارثنمیگذارند و آنچه از خود باقی میگذارند احادیثی است از احادیث آنها، هر که از آن احادیثبرگیرد، بهره فراوانی برده; پس مواظب باشید دانش خود را از چه کسی میگیرید. همانا در بین مااهل بیت در هر دوره جانشینان عادلی هستند که تغییر دادن افراطیها و بدعتگذاری خرابکاران وتاویل نادانان را از دین برمیدارند
2 از آداب و اخلاق پسندیده، به زیورهای متجدد و دایمی تعبیرگردیده، به اینجهت که فضایل برای نفس زینت و زیورند، همانطوری که لباس و زیور آلاتزینتبدن انسان میباشد. توصیف این زیورهای باطنی به تجدد و دوام، به این جهتاست که به علت رسوخ در نفس، دایمی و با انسان همراه است
3 از فکر، تعبیر شده به «مرآه صافیه»; یعنی آیینه درخشنده و شفاف، زیراهمانطوری که آیینه شفاف، اشکال و صورتهای مقابل خود را به خوبی منعکسمینماید، فکر انسان نیز پرده از مجهولات تصوری و تصدیقی او برداشته و آنها رامعلوم میکند و به تعبیر بعضی از شارحان نهجالبلاغه، فکر به منزله اصطرلابی (4) است روحانی. (5)
شارح بحرانیرحمه الله در توضیح این حکمت و کلام نورانی میگوید
الثالثه عشر: العلم وراثه کریمه وهو فضیله النفس العاقله وهو اشرف الکمالات التی تعتنیبها وبحسب ذلک کان وراثه کریمه من العلماء بل کان اکرم موروث ومکتسب واراد الوراثهالمعنویه کقوله تعالی: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب (6) ; ای العلم والحکمه
الرابعه عشر: والآداب حلل مجدده واراد الآداب الشرعیه ومکارم الاخلاق واستعار لها لفظالحلل المجدده باعتبار دوام زینه الانسان بها وتجدد بهائه وحسنه وتهذیب نفسه علی استمرارالزمان بلزومها واستخراج محاسنها کالحلل التی لایزال تجدد علی لابسها
الخامسه عشر: والفکر مرآه صافیه والفکر قد یراد به القوه المفکره وقد یراد به حرکه هذهالقوه مطلقا ایه حرکه کانت وقد یراد به معنی آخر وعنی هنا القوه نفسها واستعار لها لفظ المرآهباعتبار انها اذا وجهت نحو تحصیل المطالب التصوریه والتصدیقیه ادرکها وتمثلتبها کما یتمثلفی المرآه صور مایحاذی بها; (7)
سیزدهم: دانش، میراثی ارزشمند است وفضیلت و ارزشی استبرای انسان. علم و دانش ازبهترین کمالاتی است که مورد توجه است و به همین جهت میراثی گرانبها و ارزشمند از دانشمندان،بلکه گرانبهاترین چیزی است که از علما به ارث میرسد و به دست میآید. منظور از میراث، میراثیمعنوی است، همانطوری که در قول خدای تعالی: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث منآل یعقوب، میراث به معنای علم و حکمت است
چهاردهم: آداب زینتهای دایمی و همیشگی است. منظور آداب شرعی و فضایل اخلاقیاست و اینکه از آداب تعبیر به زینتهای دایمی شده، به این مناسبت است که آداب همیشه با انسانهمراه است و ارزش و شخصیت انسان را استمرار میدهد، مثل زینتهایی که دایما آنها را میپوشد
پانزدهم: فکر، آیینهای شفاف و درخشنده است، فکر گاهی به معنای قوه تفکر و گاهی به معنایفکرکردن و گاهی به معنای دیگر به کار میرود و در اینجا به معنای قوه تفکر است و اینکه از فکر،تعبیر به آیینه شفاف شده، به این خاطر است که همانطوری که آیینه شفاف هر چه را در مقابل داردنشان میدهد، فکر هم مطالبی را که به آن عرضه میگردد نشان میدهد; یعنی از مبادی، انسان را بهمراد میرساند
سعادت انسان در افزودن علم است
سئل عن الخیر ما هو؟ فقالعلیه السلام: لیس الخیر ان یکثر مالک وولدک ولکن الخیر ان یکثرعلمک; (8)
از امامعلیه السلام سؤال شد که خیر چیست؟ در جواب فرمودند: خیر این نیست که دارایی وفرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانش و علمت افزون گردد
[1] -) آل عمران (3) آیه 164
[2] – نهجالبلاغه، خطبه 125: «هذاالقرآن انما هو خط مستور بینالدفتین لاینطق بلسان ولابد له من ترجمان.»
[3] -یکی از فضایل امیرالمؤمنینعلیه السلام حدیث اشباه است که مورد اتفاق فریقین میباشد. علامه امینی در جلد سوم الغدیر، صفحه 355 تحت عنوان «حدیث الاشباه» مینویسد: «هذا الحدیث الذی رواه الحموی فی معجمه نقلا عن تاریخ ابن بشران قد اصفق علی روایته الفریقان غیر ان له الفاظا مختلفه و الیک نصوصها: اخرج امام الحنابله احمد عن عبدالرزاق باسناده المذکور بلفظ: من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی فهمه و الی ابراهیم فی خلقه و الی موسی فی مناجاته و الی عیسی فی سنته و الی محمد فی تمامه وکماله فلینظر الی هذا الرجل المقبل فتطاول
[4] – برای مطالعه ادله برتری علیعلیه السلام بر سایر صحابه، رجوع کنید به یوسفبن مطهر حلی، کشفالمراد فی تجرید الاعتقاد، المساله السابعه فی ان علیاعلیه السلام افضلالصحابه
[5] -نهج البلاغه، خطبه 192
[6] -بحارالانوار، ج77، ص268
[7] -نهج البلاغه، خطبه 108