مقاله زیگورات؛ یک سازه ی تمثیلی در word دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله زیگورات؛ یک سازه ی تمثیلی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله زیگورات؛ یک سازه ی تمثیلی در word
چکیده:
درآمد:
1- کوه دراندیشه وحیات بشر
2-زیگورات سازه ایی کوه آسا:
کتابنامه
کتابنامه
1- آمیه ، پیر،تاریخ عیلام ،ترجمه شیرین بیانی، انتشارات دانشگاه تهران،
2- الیاده ،میرچا ،رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستاری،انتشارات سروش،
3- انوری،حسن،فرهنگ بزرگ سخن،انتشارات سخن، 1381 ،چاپ اول
4- ایونس،ورونیکا، اساطیر مصر،ترجمه باجلان فرخی،انتشارات اساطیر،
5- بارنز،جیناال،خاستگاه تمدن درآسیای شرقی،ترجمه زهراباستی،انتشارات سمت،
6- بودز،فرانسوا و کلودبکلن،پیر،قوم مایا،ترجمه مهران کندری،انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی،
7- بهار،مهرداد،پژوهشی دراساطیرایران،نشر آگه،1375 ،چاپ دوم
8- پنیست،جان،شناخت اساطیر ایران،ترجمه باجلان فرخی،انتشارات اساطیر ،
9- توب،کارل ،اسطوره های آزتکی ومایایی، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز،
10- حموی بغدادی ، یاقوت ،معجم البلدان جلد دوم ، بکوشش علینقی منزوی، انتشارات پژوهشگاه میراث فرهنگی ،
11- خاقانی شروانی ،بکوشش سید ضیاالدین سجادی ،شرکت سهامی انتشار و نشر امیرکبیر،
12- سهروردی ،شهاب الدین ، صفیر سیمرغ ،انتشارات مولی ،
13- سهروردی ،شهاب الدین ،عقل سرخ ،انتشارات مولی ،
14- شاپور شهبازی ، علیرضا،راهنمای مستند آثارتخت جمشید،بنیاد پژوهشی پارسه-پاسارگاد،
15- شورای نویسندگان(پژوهش دانشگاه کمبریج)، تاریخ اسلام، ترجمه احمد آرام، انتشارات امیرکبیر، 1385، چاپ پنجم
16- صراف،محمدرحیم، نقوش برجسته ایلامی، جهاددانشگاهی تهران،
17- طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری جلددوم(تاریخ الرسل والملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، 1375، چاپ پنجم
18-عطارنیشابوری،فریدالدین،منطقالطیر،بکوشش حمدرضاشفیعی کدکنی،انتشارات سخن،1383،چاپ اول
19- فردوسی،ابوالقاسم،شاهنامه، بکوشش سعید حمیدیان، نشر قطره، 1379، چاپ پنجم
20- فریزر،جیمزجورج،شاخه ی زرین(پژوهش درجادو و دین)،ترجمه کاظم فیروزمند،نشرآگه،
21- قرشی،امان الله،آب وکوه دراساطیرهندوایرانی،نشرهرمس ومرکزبین المللی گفتگوی تمدنها،
22- کاسیرر،ارنست،فلسفه ی صورتهای سمبلیک جلددوم: اندیشه ی اسطوره ای،ترجمه یدالله موقن،نشرهرمس،
23- کخ،هایدماری، اززبان داریوش،ترجمه پرویزرجبی،نشرکارنگ،
24- کوروفیکن،فئودور،تاریخ یونان باستان،ترجمه غلامحسین متین،انتشارات محور،
25- گیرشمن،رومن،چغازنبیل جلداول:زیگورات،ترجمه اصغرکریمی،انتشارات میراث فرهنگی،
26- مجیدزاده،یوسف،تاریخ وتمدن بین النهرین جلداول:تاریخ سیاسی،مرکزنشردانشگاهی،
27- مجیدزاده،یوسف،تاریخ وتمدن بین النهرین جلددوم:هنرومعماری،مرکزنشردانشگاهی،
28- مصباح،آزیتا،پوشاک بین النهرین ومصرباستان،انتشارات توس،
29- ملک شهمیرزادی،صادق،زیگورات سیلک،انتشرات میراث فرهنگی،
30- میرشکرایی،محمد،”دیدارهوم” در:کتاب ماه هنر،شماره 25-26،مهروآبان،
31- نصرتی،مسعود،” اهمیت ومقام کوه مقدس ومینوی” در:کتاب ماه هنر،شماره 35-36،
32- وندیداد،بکوشش هاشم رضی،انتشارات بهجت،1385، چاپ اول
33- هال،جیمز،فرهنگ نکاره ای نمادها درهنرشرق وغرب،ترجمه رقیه بهزادی،انتشارات فرهنگ معاصر،
34- هرودوت،تاریخ هرودوت جلد اول، ترجمه هادی هدایتی، انتشارات دانشگاه تهران،
چکیده
از دوران کهن بشر به این حقیقت پی برده بود که کوهستان نقش مهمی در تولید آب و باران دارد و منابع آب و تراوش آنها بصورت چشمه در کوهها به وفور یافت می شد
آب چنانکه می دانیم پیوند تنگاتنگی با شکل گیری تمدن ها داشته است .نطفه ی شکل گیری و جایگاه ویژه ی کوه و کوهستان در ذهن بشر گذشته را باید در این امر جستجو کرد . علاوه بر این پناهگاههای سنگی متعدد و غار های مسکونی که از رهگذر فعالیت های باستان شناسی شناخته شده همه در کوهها و کوهستان جای داشته اند . از این نکته نیز نباید غافل شد که ابزار سنگی بشر پارینه ، سنگ است و منبع سنگ ، کوه
کوه در اندیشه های اساطیری جایگاه خدایان است ، در یونان بلندترین کوه المپ( Olympe ) بود که زیارتگاه زئوس خدای خدایان در این کوه قرار داشت . در واقع می توان گفت که پناه جستن خدایان به کوه و تولید مثل آنان در کوه و اقامتشان بر کوه از قدیم نمایانگر اهمیت و تقدس کوه بوده است
اما در سرزمین سومرو بابل در جنوب بین النهرین ، به دلیل اینکه کوه مهمی وجود نداشت عبادتگاههـای خود را کوه آسـا می ساختند ، از جمله برج بابل را که شبیه کوه بود . در واقع زیگورات ها و اهرام و معابد چندین طبقه ی بلند در همه جا نمادی از کوه بوده اند و این پربیراه نیز نخواهد بود زیرا همانگونه که پس از ابداع خط و کتابت هیچ نشانه و حرفی بی جهت و از روی تفنن بکار نمی رفت پیش از آن نیز هیچ تصویری و حتی هیچ خطی بر سفالینه ها ، مهرها ، صخره ی کوههـا و دیواره ی غارها نیز از روی تفنن و صرفاً برای تزئین نقش نمی بسته است . در این میان شیوه ی معماری نیز حکمتی داشته و در پس آن معنایی نهفته بوده است
درآمد
از دوران کهن بشر به این حقیقت پی برده بود که کوهستان نقش مهمی در تولید آب و باران دارد و منابع آب و تراوش آنها بصورت چشمه در کوهها به وفور یافت می شد
آب چنانکه می دانیم پیوند تنگاتنگی با شکل گیری تمدن ها داشته است ، نگاهی به شکل گیری تمدن ها ی کناره ی رودها و منابع آبی نظیر رود نیل ، دجله و فرات ، هوانگ هو و یانگ تسه کیانگ در چین ، جیحون و سیحون ، رود هیرمند سیستان ، رودهای گنگ و سند و رود کارون ، این امر را ثابت می کند . نطفه ی شکل گیری و جایگاه ویژه ی کوه و کوهستان در ذهن بشر گذشته را باید در این امر جستجو کرد . علاوه بر این پناهگاههای سنگی متعدد و غار های مسکونی که از رهگذر فعالیت های باستان شناسی شناخته شده همه در کوهها و کوهستان جای داشته اند . از این نکته نیز نباید غافل شد که ابزار سنگی بشر پارینه ، سنگ است و منبع سنگ ، کوه
از سوی دیگربشر پارینه براین عقیده بود که تمام امور جاری در طبیعت و در کل جهان هستی توسط روح های مقدس هدایت و کنترل می شوند و همه افراد قبیله موظف به پیروی از سرنوشتی هستند که روح هـای مقدس برای آنهـا در نظـر گرفته اند و بر این باور بودند که روح های مقدس در محلی در نزدیکی آسمان و به عبارت دیگردر ارتفاعات کوهستان ها ی بلند در جایی که از انظار عمومی به دور بود در محلی به نام کوهستان مقدس قرار دارند و تنهـا رئیس قبیله ( شمن ) بود که می توانست به این محل راه یافته و با روح هـای مقدس ارتباط برقـرار کند . همچنین آنان بر این عقیده بودند هـر شخصی که می میرد روان او به روح های مقدس می پیوندد .(فریزر؛ 1384؛84 )
کوه در اندیشه های اساطیری جایگاه خدایان است ، در یونان بلندترین کوه المپ( Olympe ) بود که زیارتگاه زئوس خدای خدایان در این کوه قرار داشت . در واقع می توان گفت که پناه جستن خدایان به کوه و تولید مثل آنان در کوه و اقامتشان بر کوه از قدیم نمایانگر اهمیت و تقدس کوه بوده است
اما در سرزمین سومرو بابل در جنوب بین النهرین ، به دلیل اینکه کوه مهمی وجود نداشت عبادتگاههـای خود را کوه آسـا می ساختند ، از جمله برج بابل را که شبیه کوه بود . در واقع زیگورات ها و اهرام و معابد چندین طبقه ی بلند در همه جا نمادی از کوه بوده اند و این پربیراه نیز نخواهد بود زیرا همانگونه که پس از ابداع خط و کتابت هیچ نشانه و حرفی بی جهت و از روی تفنن بکار نمی رفت پیش از آن نیز هیچ تصویری و حتی هیچ خطی بر سفالینه ها ، مهرها ، صخره ی کوههـا و دیواره ی غارها نیز از روی تفنن و صرفاً برای تزئین نقش نمی بسته است . در این میان شیوه ی معماری نیز حکمتی داشته و در پس آن معنایی نهفته بوده است . صرفنظر از اساطیر سایر ملل و اساطیر ایرانی که تقدس کوه را در اندیشه ی بشر شرح می دهد ، یافته های باستانی نیز صحت این نظر را تأیید می کند ، از جمله ی یافته های باستانی در ایران ، یک لیوان سفالی از شوش است که مربوط به اواسط هزاره ی چهارم پ . م . است و خطوط زیگزاگی نقش شده بر روی آن که نماد کوهستان است . جام سفالی دیگری نیز از همین دست بدست آمده که تاریخ آن نیز به هزلره ی چهارم پ . م . می رسد که خطوط روی آن بیانگر کوهها و چشمه هاست و می توان نظیر این نقوش را در بسیاری از محوطه های باستانی ایران و از آن جمله سفالینه های سیلک مشاهده کرد . این بن مایه ها و موتیف ها نشان می دهد که کوه در اندیشه ی بشر گذشته ی ایرانی و سایر ملل نقش مهمی داشته است
1- کوه دراندیشه وحیات بشر
در همه ی اساطیر ، کوه مقدسی هست که نسخه ای کمابیش با نام و نشان و شناخته از المپ (Olympe) یونانی است . برای همه ی خدایان آسمانی ، بر بلندی ها ، جایی که به عبادت آنان اختصاص یافته ، تعبیه شده است . ارزشهای رمزی و مذهبی کوهستان ، بیشمارند . کوه به آسمان نزدیکتر است و به همین علت صاحب قداست دو گانه ای است : از سویی ، از رمزپردازی فضایی علو و رفعت ( بلند ، عمودی ، قائم ، برترین و غیره ) بهرمند است ، و از سوی دیگر، علی الاطلاق قلمرو تجلیات قداست آثار جوی ، و به این اعتبار ، اقامتگاه خدایان است
کوه غالبأ نقطه ی تلاقی آسمان و زمین ، و بنابراین (( مرکز )) ، نقطه ای که محور عالم از آن می گذرد ، جایی آکنده از قداست ، محلی که گذار از هر منطقه ی کیهان به مناطق دیگرش در آنجا واقعیت می یابد ، تلقی شده است . بدینگونه ، بنا به معتقدات مردم بین النهرین ، (( کوه زادبوم )) ، آسمان و زمین را به هم می پیوندد ، و کوه Meru بنا به اساطیر هندو ، در مرکز جهان سر بر کشیده است ، و بر فرازش ، ستاره ی قطبی ، نور افشان است . اقوام اورالی – آلتایی نیز ، کوهی مرکزی ، Sumbur ، Sumur یا Sumeru نام دارند که بر قله اش ، ستاره ی قطبی آویزان است . بر حسب معتقدات ایرانیان ، کوه مقدس البرز ( Harburz ) ((( هر)) به معنی کوه + (( برز )) به معنی بالا و بلند و بزرگ ، جمعأ : کوه بزرگ ) در میانه ی زمین واقع است و به آسمان پیوسته است . در Edda ، Himinbjorg ( دو منظومه ی اساطیری ایسلند ) همانگونه که از نامش پیداست ، (( کوه آسمانی )) است . و در آن کوه ، قوس قزح ( Bifrost ) به طاق آسمان می پیوندد . معتقدات همانندی نزد فنلاندیان ، ژاپنی ها و غیره ، یافت می شود . (الیاده؛1376، 106)
(( کوه )) از اینرو که نقطه ی تلاقی آسمان و زمین است ، در (( مرکز عالم )) واقع است و به یقین ، مرتفعترین نقطه ی زمین است . بدین علت مناطق ممتاز و مخصوص – (( امکنه ی مقدس )) ، معابد ، قصور ، شهر های مقدس – به (( کوهستان )) شباهت یافته و خود (( مرکز )) شده اند ، یعنی به نحوی جادوئی با قله ی کوه جهانی همگون گشته اند . کوههای تابور ( Tabor ) و جرزیم ( Gerizim ) در فلسطین نیز (( مرکز )) فلسطین بودند ، و بنابراین (( ارض مقدس )) که مرتفعترین جای جهان تصور شده است ، در طوفان غرق نگردید . نوشته ای ربنی ( rabinique ) می گوید : (( طوفان سرزمین اسرائیل را فرو نگرفت )) . از لحاظ مسیحیان ، جلجتا ، در مرکز عالم واقع است ، زیرا ، قله ی کوه جهان و نیز جایی است که حضرت آدم در آنجا آفریده و به خاک سپرده شد . و بر حسب روایات اسلامی ، مرتفعترین نقطه ی عالم ، کعبه است ، زیرا ، (( ستاره ی قطبی ثابت می دارد که کعبه دقیقاً بر فراز مرکز آسمان ، جای گرفته است )) .( همان ؛111) روایت شده که حضرت آدم ( ع ) بر نزدیکترین کوهی از کوههای زمین به بهشت که در سرزمین هند بود هبوط کرد . و نیز گفته شده که حضرت آدم ( ع ) بر کوه ابوقبیس در مکه فرود آمد و به غاری در آن کوه رفته و آن را غار کنج نامید و از خدا خواست که آن را مقدس نگاه دارد . ( نصرتی ، 1380 ، 103 )
در فلسفه و عرفان اسلامی غالباً به جای البرز ، از قاف گفتگو شده است . قاف اصولاً از واژه ی ایرانی باستانی – Kaufa ( = کوه ، کوه مطلق ) آمده است . در واقع همان البرز اساطیری یا بزرگترین فرزندش اپرسین و به سبب یکسانی آن با جزء نخست قفقاز ، قاف در اذهان عامه در این ناحیه تصور گردیده است . ( قرشی ، 1380 ، 151 )
شیخ شهاب الدین سهروردی ( 549 – 587 ه . ق . ) در کتاب عقل سرخ می نویسد
گفت : (( اول کوه قاف گرد جهان درآمده است و یازده کوه است و تو چون از بند خلاص یابی ( بمیری ) آن جایگاه خواهی رفت . زیرا که تو را از آنجا آورده اند و هر چیزی که هست عاقبت با شکل اول رود . )) حکایت کوه نخستین در اساطیر کهن هند و ایرانی این گونه به قرن ششم هجری رسید . ( سهروردی ، 1383 ، 4 )
همین عارف معروف ( شیخ شهاب الدین سهروردی ) در صفیر سیمرغ گوید
(( نشیمن سیمرغ در کوه قاف است . صفیر او به همه رسد . و لیکن مستمع کم دارد ; همه ی علوم از صفیر سیمرغ است و غذای سیمرغ آتش است ; و نسیم صبا از نفس اوست . عاشقان راز دل با او گویند.)) (سهروردی ؛1384؛ 7-8) در داستان منطق الطیر عطار ، مرغانی را می بینیم که همگی اجتماع می کنند و به راهنمایی هدد به سوی کوه قاف حرکت می کنند تا سیمرغ را که در کوه قاف است ، پیدا کنند
(( هست ما را پادشاهی بی خلاف
در پس کوهی که باشد کوه قاف ))
سرانجام از صد هزار مرغ تنها سی تن بی بال و پر ، رنجور و سست ، دل شکسته و ناتندرست به کوه قاف رسیدند . این عده ی قلیل وقتی بر بالای کوه آمدند ، روشنایی خیره کننده ای را دیدند ، اما سرانجام دیدند از مرغ خبری نیست و متوجه شدند که سیمرغ حقیقی خودشان هستند .( عطار ، 1383 ، 242 ) جایگاه این مرغ اساطیری کوه نشین که در اوستا به صورت Saena – murv ( = مرغ شاهین ) آمده ، با شاخ و برگ عرفانی ، از البرز اساطیری به قاف اساطیری منتقل شده است . در ضمن این همان کوه نخستین است که بنا بر اساطیر یونانی ، زئوس پرومته را در آن به بند کشید و ما به دلایل دیگری ضحاک را در دماوند به بند کشیدیم . ( قرشی ، 1380 ، 152 )
در ترجمه ی تفسیر طبری در قصه ی اصحاب کهف می بینیم که هفت تن که بر خلاف بت پرستان روزگار خود ، خداوند عزوجل را برگزیده بودند ، از دست پادشاه وقت به کوه گریخته و در غار کهف پناهنده شدند ، به قدرت خداوند ، در غار بسته شد و در آنجا به خواب رفتند و سپس بعد از گذشت سیصد سال دوباره از خواب بیدار شدند ، اما دوباره با دعا به درگاه خداوند ، دوباره در همان جا به خواب ابدی فرو رفتند . ( طبری ، 1375 ، 547 )
مهمترین اسطوره ی مربوط به کوه در آیین آریایان ایرانی شکل گرفت .انسان نخستین در کوه خلق شده ودر کوه زیسته و ارواح مردگان نیزدرسرپل چینوت داوری میشوند.(بهار،1375، 96- 99)
جایگاه خدا بودن کوه ، باوری عام و قدیم است . در فرگرد 22 وندیداد ، فقره ی 19 ، اشاره شده است که اهورامزدا در بالای کوه با زرتشت مکالمه کرده است و در دوره ی (( حوزه ی روحانیت )) سیستان ، این کوه همان اوشیدرنه / خواجه تعیین گردیده است که از اعصار قدیم تا زمان حال این تقدس و جایگاه دینی و مذهبی خویش را حفظ کرده است .(رضی،1385 ،980) پس از آنکه (( ائیریانم وئجه )) از سیستان به ری منتقل شد ، دماوند چنین مقامی پیدا کرد و چون ایران ویج از ری به آذربایجان انتقال یافت این افتخار به سبلان واگذار شد . از دوران ساسانی کوه سبلان محل الهام غیبی زرتشت تلقی گردید و گفته شد که دژ بهمن یا روئین تن دژ بر قله ی آن بوده است . این کوه در آن دوران در حکم طور سینا برای یهودیان بود .(قرشی؛1380؛180) خاقانی شروانی ، در گذشته به سال 592 ه. ، شعری در ستایش کوه سبلان دارد که یکی از ابیات آن چنین است : ( خاقانی ، 1363 ، 30 )
(( کعبه اقبال قله سبلان دان کوزشرف کعبه وارقطب شمال است ))
کوه سهند هم پس از انتقال ایران ویج به آذربایجان اهمیت آئینی بیشتری یافت و مشرف بر آتشکده ی بزرگ آذرگشتسب گردید . ( قرشی ، 1380 ، 174 )
تقدس کوه و جایگاه مقدسان بودن آن در شاهنامه ی فردوسی نیز بازتاب یافته است . از جمله درباره ی عابدی موسوم به هوم ، از نژاد فریدون : ( فردوسی ، 1379 ، 79 )
(( پرستشگهش کوه بودی همه ز شادی شده دور و دور از رمه
کجا نام آن پُر هنر هوم بود پرستنده،دوراز برو بوم بود ))
هوم ، معادل هئومه در اوستا ، هم گیاه مقدس و آیینی هند و ایرانیان بود و هم نام ایزدان آن که بعد ها در نام عابدی کوه نشین تشخص یافت ، زیرا رابطه ی کوه با این گیاه و ایزد آن رابطه ای قدیم بود . (میرشکرایی؛ 1379،53 )
هرودت در مورد عبادت پارسیان در دوران هخامنشی می نویسد
عبادت نه در عبادتگاههای بزرگ بلکه در فضای باز بر روی کوهها انجام می گرفت . پارسیان بر بلندترین قله ی کوهها بالا می روند و برای زئوس ( اهورامزدا ) قربانی می کنند . آنان تمام گنبد آسمان را زئوس ( اهورامزدا ) می نامند . آنان همچنین در کوه برای خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد قربانی می کنند . منظور هرودت ، عبادت و قربانی کردن پارسیان در کوه برای اهورامزدا و سایر ایزدان آریایی مانند ایزد خورشید ، ایزد ماه ، ایزد زمین ، ایزد آتش ، ایزد آب ( آناهیتا ) و ایزد باد ( وایو ) ; بوده است . ( هردوت ، 1383 ، 191 )
حرا کوهی است در یک فرسخی شمال مکه مشرف بر منا . پیغمبر اکرم ( ص ) پیش از بعثت ، بسیار بدین کوه می رفته اند و به عبادت می پرداخته اند ، تا آنکه نخستین وحی در غار معروف این کوه نازل می گردد