برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پایان نامه زندگینامه امام حسن مجتبی (ع) در word دارای 87 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پایان نامه زندگینامه امام حسن مجتبی (ع) در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه زندگینامه امام حسن مجتبی (ع) در word

هدایتگران راه نور – زندگانى کریم اهل بیت حضرت حسن بن على علیه السلام  
پیشگفتار  
ولادت و پرورش امام حسن مجتبى  
وراثت  
تربیت  
وفات پیامبر و انحراف مسلمانان  
دوران امامت  
استراتژى صلح در نظر امام مجتبى  
موضع گیریهاى تابناک  
حرکت به سوى مدینه  
سیاست امام و حکومت معاویه  
شهادت فرجامى شایسته  
تشییع پیکر پاک آن حضرت  
ویژگیهاى والاى اخلاقى  
خدا پرست و زاهد:  
با ابهّت و دوست داشتنى:  
بخشنده و بزرگوار:  
فروتن و بردبار:  
پرتوى از بلاغت امام حسن علیه السلام  
نه جبر و نه تفویض  
سخنان حکمت بار امام حسن  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پایان نامه زندگینامه امام حسن مجتبی (ع) در word

1) حزقه: مرد کوتاه قامتى است که به هنگام رفتن گامهاى کوتاه بردارد

2) الحسن بن على، ص 21

3) بحارالانوار، ج 43، ص 262

4) و 3 – بحارالانوار، ج 43، ص 264

5) 6) همان مأخذ، ص 269

7) همان مأخذ، ص 270

8) بحارالانوار، ج 43، ص 275

9) شرح ابن ابى الحدید، ج 4، ص 13

در اینجا باید پرسید اگر واقعاً اشراف و بزرگان عراق به معاویه نامه نوشته بودنداین جنگ براى چه واقع شد و معاویه این سپاه را براى جنگ با چه کسى بسیج کرد؟به راستى اگر عراقیان خواستار حکومت او بودند چرا باید 60 هزار سپاهى جمع مى کرد حال آنکه او مى توانست با عدّه اى از اوباش خود به شهر داخل شود

10) تاریخ حاوى مظالمى است که از خواندن آنها موى بر بدن راست مى شود

بنى امیّه براى یافتن جنازه حضرت امیر هزاران قبر را نبش کردند تا شاید پیکر بى جان آن حضرت را بیابند و با جسارت بدان کینه هاى کهنه خود را از دل بزدایند، امّاخداوند چنین نخواست و سعى آنها را باطل کرد

11) جایى نزدیک به “اوانا” بر کنار نهر دجله

12) بحار الانوار، ج 44، ص 51

13) تذکره الخواص، ص 207

14) این پیمان نامه را علامه باقر شریف قرشى از فصول المهمه، ص 45 و کشف الغمّه،ص 170 وبحار الانوار ج 10، ص 115 و

15) بحار الانوار، ج 43، ص 298

16) نهج البلاغه، خطبه 200 )طبع صبحى صالح(

17) همان مأخذ، ص 76

18) بحارالانوار، ج 42، ص 196

19) بحارالانوار، ج 44، ص 43

20) بحارالانوار، ج 42، ص 65

21) بحارالانوار، ج 42، ص 47

22) همان مأخذ، ص 56 به بعد

23) بحارالانوار، ج 42، ص 57

24) به نظر مى رسد که معاویه قصد تهدید قیس را داشته، امّا سکوت کرده است

25) همان مأخذ، ص 62

26) سوره آل عمران، آیه 61: )فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ(

27) سوره احزاب، آیه 33: )إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً(

28) به سرزمینهایى که بدون جنگ جزو قلمروى اسلام قرار گرفت “فى ء” گفته مى شود

29) بحارالانوار، ج 44، ص 64 – 62

30) بحارالانوار، ج 44، ص 49

31) بحار الانوار، ج 44، ص 90 – 88

32) مقصود معاویه، پیامبر اسلام بوده است

33) پدر جعده در قتل امیرمؤمنان و برادرش در قتل امام حسین مشارکت داشتند

34) مقصود کتاب “زهد الحسن” است

پیشگفتار

الحمد للَّه، و صلّى اللَّه على محمّد و آله الطاهرین

دوره اى که با قتل خلیفه سوم آغاز شد و با شهادت امام حسین علیه السلام پایان گرفت، اثرى ژرف بر امّت اسلامى از خود بر جاى نهاد

در واقع این دوره رامى توان زنجیره اى از فجایع متعدّد به شمار آورد

امامت سبط اوّل پیامبرصلى الله علیه وآله، امام حسن مجتبى علیه السلام، در میانه همین عصربوده است

بنابراین بر ماست که زندگى آن امام را بکاویم و آن را بسان مشعلى فراروى خویش قرار دهیم

آیا غیر از این بود که امام حسن علیه السلام به تصریح پیامبرصلى الله علیه وآله و به شهادت زندگى درخشان خوش پیشوایى مسلمانان را بر عهده داشت؟ مگر نه اینکه ما آن امام را حجّت خداوند بر روى زمین مى دانیم؟ ازاین رو باید در زندگى آن حضرت دقیق شویم و در راه و روش زندگى مکتبى خویش، از حیات وى الهام گیریم

این کتاب در واقع تحلیل فشرده اى از زندگى و اوضاع دوران امام حسن مجتبى علیه السلام مى باشد که به رشته تحریر درآمده است

امیدوارم که خداوند بنده و مؤمنان را از بهره این کتاب محروم نفرماید

نام: حسن

پدر و مادر: على بن ابیطالب و فاطمه زهرا

شهرت: مجتبى سبط اکبر کنیه: ابو محمّد

زمان و محل تولّد: نیمه رمضان سال دوّم هجرت در مدینه

زمان و محل شهادت: 28 صفر سال 50 هجرى در سنّ حدود 47 سالگى به دستور معاویه، توسط جعده، در مدینه، مسموم و به شهادت رسید مرقد: قبرستان بقیع، واقع در مدینه

دوران زندگى: در سه بخش

1 – عصر پیامبرصلى الله علیه وآله )حدود 8 سال(

2 – ملازمت با پدر )حدود 37 سال(

3 – عصر امامت)ده سال(

بنیاد پاک

ولادت و پرورش امام حسن مجتبى

در پانزدهمین شب از ماه مبارک رمضان، خانه رسالت پس از انتظارطولانى به استقبال مولود محبوب خود مى شتافت، درست همان گونه که گُلى با طراوت و شاداب، پس از مدّتى تشنگى از یک قطره زلال و گواراى شبنم استقبال مى کند

نوزاد به نیاى خویش، یعنى رسول بزرگ اسلام، بسیار شباهت داشت، امّا وى به هنگام تولّد این نوزاد حضور نداشت تا مژده ولادت رابه آن حضرت برسانند

پیامبرصلى الله علیه وآله به سفرى رفته بود و به زودى به مدینه مراجعت مى کرد

خانواده با اشتیاقى وافر چشم به راه بازگشت پیامبرصلى الله علیه وآله بود و هیچ یک از آداب و رسوم تولّد را برگزار نکرده بودند تا آنکه پیامبر اکرم ازمسافرت بازگشت و بنابر عادت همیشگى خویش، نخست به سوى خانه فاطمه زهرا رهسپار شد

چون مژده تولّد کودک را به پیامبر خدا رساندند،سرورى زایدالوصف آن حضرت را فرا گرفت و خواستار دیدن کودک شد

چون کودک را در آغوش گرفت، بویید و بوسید و در گوشهایش اقامه واذان گفت و پس از آنکه از پوشاندن جامه زرد به کودک نهى کرد،دستور داد تا خرقه اى سپید بیاورند وکودک را در آن بپیچند

پیامبر اعظم منتظر بود تا ببیند آیا از آسمان خَبَر تازه اى درباره این کودک فرود مى آید یا نه؟ وحى نازل شد و خطاب به آن حضرت گفته شد: نام فرزند هارون، جانشین موسى علیه السلام، شبّر بود و على نیز نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسى، پس این کودک را “حسن” نام گذارى کن که حسن در عربى مرادف شبّر است

نام حسن در مدینه، همچون بوى خوش گلها پیچید

مژده دهندگان باگرمترین و شایسته ترین تبریکات به خدمت پیامبرصلى الله علیه وآله آمدند، زیراحسن نخستین فرزند خانه رسالت بود و چشم پیامبر اکرم و یاران بزرگوارش به وى دوخته شده بود

او تجدید کننده رسالت پیامبر بود و درآینده، مقتدا و الگوى مسلمانان صالح به شمار مى آمد

او پس از پیامبرادامه دهنده راه و رسالت آن حضرت بود

روز بعد، پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود تا قوچى بیاورند و قربانى کرد

چون قربانى را نزد آن حضرت آوردند، وى خود آمد تا بدین مناسبت دعایى بخواند

پس فرمود: “بسم اللَّه الرحمن الرحیم

خدایا! استخوان آن در مقابل استخوان حسن وگوشت آن در مقابل گوشت او و خون آن در برابر خون او و موى آن دربرابر موى او

خدایا! این را نگاهبان محمّد و آل او قرار بده”

سپس دستور داد گوشت قربانى را میان تنگدستان و مستمندان تقسیم کنندتا این کار پس از وى در میان مردم سنّت گردد

وخانواده هاى توانگر درهر مناسبتى گوسفندى قربانى کنند تا بدین وسیله ثروت در میان مردم توزیع شود و تنها در میان توانگران واغنیا نباشد

روزى پیامبرصلى الله علیه وآله در حضور لبابه، ام الفضل، همسر عبّاس بن عبدالمطلّب، عموى خویش، حسن را در آغوش مى گیرد و مى فرماید: – آیا درباره من خوابى دیده اى؟ – آرى اى رسول خدا

- آن را بازگوى

- چنان دیدم که قطعه اى از تن شما در دامن من افتاده است

- پس پیامبرصلى الله علیه وآله لبخندى زد و کودک شیر خواره را به دست او سپردوفرمود: آرى این تأویل رؤیاى توست

او پاره تن من است

بدین ترتیب ام الفضل به عنوان دایه امام حسن برگزیده شد

کودک در کنف حمایت رسول بزرگوار اسلام و در زیر سایه پدرش امام على وحضرت زهرا بزرگ مى شد تا بدین وسیله تمام معانى ومفاهیم اسلامِ ناب را از چشمه سار رسالت و تمام ارزشهاى ولایت را در زیر سایه ولایت و همه فضایل و مکارم را از منبع عصمت و فضلیت بیاموزد

پیامبر، على و زهراعلیهما السلام در تربیت امام توجّه و اهتمامى بلیغ، مبذول مى داشتند تا بدان وسیله، استعدادها و شایستگیهاى وى را شکوفا سازند

وراثت

بى تردید وراثت، در ساخت شخصیّت فرد تأثیر به سزایى دارد

شخصیّت فرد با محیطى که از آن برخاسته و در آن متولّد شده است ارتباطمستقیمى دارد

در میان فرزندان ابو طالب، بهترین و برترین خانه ها براى پدید آمدن انسان کامل، همین خانه بود، زیرا هر کودکى که در این خانه زاده مى شد، از دو طرف با عبدالمطلّب نسبت داشت

از یک طرف ازسوى على بن ابى طالب و از طرف دیگر از سوى فاطمه دختر محمّد بن عبداللَّه بن عبدالمطلّب

همان طور که على علیه السلام خود نیز از دو سوى به هاشم منسوب بود

ما در اینجا در صدد بیان مناقب و فضایل هاشم و بویژه خاندان عبدالمطلّب در میان آنان نیستیم که فضایل و مناقب وى بسیار و فراوان است، بلکه همین مقدار کافى است که بدانیم رسول گرامى اسلام، محمّدبن عبداللَّه صلى الله علیه وآله وجانشین بزرگوار آن حضرت، امام على علیه السلام، از همین خانواده برخاسته اند

بر حسب کشفیات علم ژنتیک، تأثیر، گاه از سوى پدر است که در این حالت، تمام ویژگیها و صفات پدر به کودک منتقل مى شود و گاهى نیزکودک از سوى مادر، که در مورد امام حسن این قسم اخیر تحقّق یافت

درشخصیّت امام حسن نشانه هاى مادرش هویدا بود و بدین ترتیب خودمنعکس کننده صفات پدر بزرگوار آن حضرت یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله بود

از این رو امام حسن بیشتر از آن که شبیه امام على باشد به پیامبر شباهت بسیارداشت و بدین خاطر بارها پیامبر خود نیز فرموده بود: “حسن از من و حسین از على است”

شاید بتوان با نگرش بر حوادثى که پس از رسول گرامى اسلام رخ داده است این حدیث را به گونه اى دیگر هم تفسیر کرد

و ماهیّت شرایطى که در دوران امام حسن حکمفرما بود آن حضرت را وامى داشت روش پیامبرصلى الله علیه وآله را دنبال کند وآن حضرت را کاملاً الگوى خود قرار دهدوهمچون او به موّفقیتهاى بزرگى نیز نایل شود

با اتخاذ همین روش بود که وى مانند پیامبر گذشت و اغماض را پیشه خود مى ساخت و با دشمنانش به صلح و مدارا رفتار مى کرد

چنان که شرایط و اوضاع خاصّ روزگار امام حسین نیز اقتضا مى کردتا آن حضرت در امر دین و پیشبرد آن از خود تلاش و غیرت نشان دهدوهمین امر موجب شباهتهاى میان دوران او و دوران امام على شده بود

تربیت

پیامبرصلى الله علیه وآله ، على و زهراعلیهما السلام تربیّت حسن مجتبى را بر عهده داشتندو با تربیّت صالح و اسلامى خود، وى را براى رهبرى امّت در آینده آماده مى کردند

در واقع خانه رسالت با آگاهى از منزلتى که حسن در آینده درجامعه اسلامى به خود اختصاص مى داد، به تربیّت وى اهتمام مى ورزیدند

آنان مقام و منزلت حسن را به شیوه هاى مختلف نیز به آگاهى مؤمنان مى رساندند

مثلاً پیامبر اکرم او را بر سینه اش بالا مى بردوآنگاه بلندش مى کرد تا بایستد و یا دستانش را مى گرفت و آرام به سوى چهره مبارکش مى کشید و مى خواند: “حزقه حزقه(1) ترق عین بقه” سپس با حسن علیه السلام با ملاطفت رفتار مى کرد و با او شوخى و بازى مى کرد

آنگاه دست به دعا بر مى داشت و مى فرمود: خدایا! من حسن رادوست دارم پس تو نیز دوستدار او را دوست بدار

در واقع پیامبر اسلام مى خواست بدین ترتیب سیره خویش را دربرخورد با امام حسن به عنوان اسوه مؤمنان به یاران خود تفهیم کند

از این رو حسن را گرامى مى داشت و او را ارج و احترام مى نهاد

یک بار پیامبر براى نماز به امامت ایستاده بود

چون به سجده رفت مسلمانان نیز به سجده رفتند و ذکر “سُبْحانَ رَبِّى الْأَعْلى وَبِحَمْدِهِ” را چندبار تکرار کردند و منتظر بودند تا پیامبر اکرم سر از سجده بردارد، امّاپیامبرصلى الله علیه وآله سجده اش را طول داد

نمازگزاران از این امر تعجّب کردند

مگر چه اتفاقى افتاده است؟ اکثر آنان صداى پیامبر را که در مسجد شکوه و ابهّت خاصّى ایجاد کرده بود، نمى شنیدند

هر آینه گمانهاى دیگرى به خود راه مى دادند

آنان منتظر ماندند تا اینکه پیامبر سر از سجده برداشت

نماز پایان یافت در حالى که مسلمانان مشتاق بودند علّت طولانى شدن سجده پیامبر خدا را از آن حضرت سؤال کنند

چون در این باره از پیامبرپرسش کردند، آن حضرت در پاسخ فرمود: حسن بر گردنم سوار شده بودومن دلم نیامد که او را به اجبار پایین آورم، بنابر این صبر کردم تا اوخود از گردنم پایین رود

یک بار دیگر پیامبر بر فراز منبر بود و براى مردم سخنرانى مى کردوآنان را اندرز مى گفت که حسن و حسین از گوشه مسجد آمدند در حالى که نزدیک بود بلغزند و زمین بخورند، ناگهان پیامبرصلى الله علیه وآله از منبرفرودآمد و به سوى آن دو شتافت و آنان را گرفت و با خود بر فراز منبربرد

یکى از آنانرا بر پاى راست ودیگرى را بر پاى چپ خود نشانیدوپیوسته مى گفت: “خدا و پیامبرش راست گفته اند که اموال و اولاد شما فتنه هستند

من به این دو طفل نگریستم که راه مى رفتند، و مى لغزیدند، نتوانستم درنگ کنم تا آنکه سخنم را نیمه تمام رها کردم و آنها را بر فراز منبر آوردم”

حتّى آن حضرت، حسن و حسین را در یکى از سفرهاى کوتاهش باخود همراه برد

وى آن دو را بر روى استرى که جلو یا پشت آن حضرت حرکت مى کرد نشانید

حضرت این کار را کرد تا اگر به دیدن آن دو اشتیاق پیدا کرد آنان را ببیند یا اگر آنان هواى دیدن آن حضرت را کردند، بتوانندوى را ببینند

همچنین پیامبرصلى الله علیه وآله در هر مناسبتى از این دو تمجید مى کردو بزرگوارى و کرامت آنان را به همگان اعلان مى داشت

در روز مباهله نیز پیامبر این دو و پدر و مادر آنان را برگزید که از تابش برهان آنان اسقفها مدهوش و متحیّر ماندند(2)”

روزى رسول خدا به خانه فاطمه رفت و بنابر عادت خود سه بار سلام گفت، امّا جوابى نشنید

آن حضرت به طرف حیاط خانه بازگشت و دربین گروهى از یارانش نشست

سپس امام حسن آمد و بر پشت پدر بزرگش جَست

پیامبر او را محکم گرفت و سپس دهانش را بوسید و در حالى که مى گفت: حسن از من وحسین از على است به راه افتاد

مردم، بسیارى از اوقات از این کردار پیامبر در شگفت مى شدند

و ازخود مى پرسیدند که چرا پیامبر در حقّ فرزندانش چنین کارهایى راآشکارا انجام مى دهد

روزى یکى از یاران آن حضرت، پیامبر را دید که حسن را مى بوسد ومى بوید

آن مرد در حالى که از این عمل پیامبرناخرسند بود عرض کرد: من پسرى دارم که تا کنون هرگز او را نبوسیده ام

پیامبرصلى الله علیه وآله به وى پاسخى داد که مضمونش این بود: وقتى که خداوندرحمت را از دل تو بر داشت به نظر تو، من چه کارى مى توانم بکنم؟بعدها چون فرصت دیگرى پیش آمد پیامبر فرمود: “حسن و حسین فرزندان منند

هر که این دو را دوست بدارد مرادوست داشته و آن که مرا دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است وهر که خداوند را دوست بدارد، خداى او را به بهشت داخل مى کند

وهر که با این دو دشمنى ورزد با من به دشمنى برخاسته و هر که با من به دشمنى بر خیزد خداى بر او خشم گیرد و هر که مورد خشم خداوند واقع شود، او را به آتش )دوزخ( داخل مى کند”

سپس از روى محبّت بسیار آن دو را بغل کرد: یکى را طرف راست ودیگرى را طرف چپ

چه بسیار صحابه، این سخن مبارک پیامبرصلى الله علیه وآله را مى شنیدند که مى فرمود: “این دو فرزندان من و فرزندان دخترم هستند

بارالها! من این دوودوستداران آنان را دوست مى دارم”

یا در حالى که به امام حسن اشاره مى کرد، مى فرمود: “دوستدار او رادوست مى دارم”

ابو هریره پس از وفات پیامبر با امام حسن بر خورد مى کند و به آن حضرت مى گوید: به من اجازه بده تا همان جایى را که مى دیدم پیامبربر آن بوسه مى زند ببوسم

سپس ناف آن حضرت را بوسید

از اینجا معلوم مى شود که پیامبر آشکارا بدین عمل، مبادرت مى کرده است تا آنجا که مردم همگى آن را مى دیدند و به آن آگاه بودند

پیامبر آن قدر در مدح حسن و حسین سخن مى گفت که برخى گمان مى کردند که این دو از پدرشان، امام على، برترند

تا آنجا که پیامبر اکرم به توضیح این نکته پرداخت و فرمود: حسن و حسین در دنیا و آخرت برترند وپدرشان از این دو والاتر و برتر است

بسیار اتّفاق مى افتاد که آن حضرت، حسن و حسین را بر شانه هایش بالا مى برد و در خیابانهاى مدینه و در برابر چشم مردم گردش مى کرد و به آن دو مى گفت: “چه شتر خوبى است شتر شما و چه سواران خوبى هستیدشما دو تن”

و چه بسیار در میان مردم بانگ بر مى آورد و مى فرمود: “حسن وحسین سروران جوانان بهشتى هستند”

یا مى فرمود: “حسن و حسین دو گل من از دنیا هستند”

یا مى فرمود: “حسن و حسین هر دوامامند چه برخیزند وچه بنشینن”

و یک بار نیز فرمود: “چون روز قیامت فرا رسد، عرش پروردگارجهانیان با هر زیورى آراسته مى شود

آنگاه دو منبر از نور مى آورند که طول آنها صد مایل است

یکى از آنها را در سمت راست عرش و دیگرى رادر سمت چپ عرش مى نهند

سپس حسن و حسین علیهما السلام را مى آورند

حسن بر یکى از آن دو منبر و حسین بر دیگرى مى نشینند و خداوند به این دو نفر، عرش خود را مى آراید چنان که زن با گوشواره )گوشهایش رازینت مى دهد(“(3)

از امام رضا از قول پدرانش، نقل شده است که رسول خدا فرمود: “فرزند، گل است و گلهاى من حسن و حسین هستند”(4)

از رسول خدا نقل شده است که فرمود: “هر که حسن و حسین را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که باآنان دشمنى ورزد با من دشمنى کرده است”(5)

عمران بن حصین نیز از رسول خداصلى الله علیه وآله روایت کرده است که به وى فرمود: اى عمران بن حصین! هر چیز جایگاهى در دل دارد، امّا هیچ چیزدر دل من از جایگاهى که اینان دارند، برخوردار نیست

عرض کردم: تا این اندازه )آنان را دوست دارى( اى رسول خدا! فرمود: “اى عمران! آنچه برتو پنهان مانده است از این بالاتر است

خدا مرا به محبّت ورزیدن به این دو فرمان داده است”(6)

ابوذر غفارى روایت کرده است که دیدم رسول خدا حسن بن على رامى بوسد ومى فرماید: “هر که حسن وحسین وذریه آنان را از روى اخلاص دوست بدارد آتش، چهره اش را نسوزاند اگرچه گناهانش به شماره ریگهاى انباشته شده باشد مگر گناهى که او را از ایمان به در کرده باشد”(7)

سلمان نیز روایت کرده است که از رسول خدا شنیدم که درباره حسن وحسین مى فرمود: “خدایا من این دو را دوست دارم پس تو نیز آنان راوهم دوستدارانشان را دوست بدار”

و نیز پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: “هر که حسن و حسین را دوست بدارد من اورا دوست مى دارم و هر کس را که من دوست بدارم خداى هم او را دوست مى دارد و هر که را خداوند دوست بدارد او را به بهشت مى برد و هر که حسن و حسین را دشمن دارد من نیز او را دشمن دارم و هر کس را که من دشمن بدارم خداى هم او را دشمن مى دارد و هر که را خداوند دشمن بدارداو را به آتش مى برد”(8)

و سخنان درخشان و گهر بار دیگرى از این قبیل که ما مى توانیم یقین کنیم که این سخنان از جانب خود پیامبر نبود، بلکه صادر شده از سوى وحى بود که پیامبر جز بر طبق آن سخن نمى گفته است

عنایت و توجّه پیامبرصلى الله علیه وآله همچنان شامل این طفل بود تا آنکه این کودک به جوانى برومند تبدیل شد که از سر چشمه خیر و فضیلت خود راسیراب ساخته و اینک شایسته رهبرى مسلمانان شده بود

پیامبر اکرم وپیش از وى خداى پیامبر نیز همین شایستگى را در سیماى او دیده بودند

از این رو به پیامبر وحى کرد على را به جانشینى خود قرار دهد و پس ازوى حسن و حسین را

پس پیامبر همواره مردم را به دوستى آنان و تبعیّت از ایشان و راه آنان فرا مى خواند

اگر ما در چیزى شک کنیم هرگز نمى توانیم در این نکته بخود تردید راه دهیم که پرورده رسول خدا از دیگر مردمان به جانشینى آن حضرت سزاوارتر است

وفات پیامبر و انحراف مسلمانان

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید