برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله دکتر محمد مصدق در word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دکتر محمد مصدق در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله دکتر محمد مصدق در word

مقدمه  
کودکی و جوانی  
استان‌دار مردمی  
نماینده‌ی آزادی‌خواه  
آغازی دیگر  
نخست‌وزیر ایران  
ملی‌شدن صنعت نفت  
در شورای امنیت  
در دیوان لاهه  
دور دیگر نخست‌وزیری  
اصلاحات به روش مصدق  
کودتای آمریکایی و انگلیسی  
خاموشی قهرمان  
منشور مصدق  
مصدق در نگاه اندیشمندان  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله دکتر محمد مصدق در word

1 مصدق، محمد. خاطرات و تالمات. به کوشش ایرج افشار. انتشارات علمی و فرهنگی،

2 بسته‌نگار، محمد. مصدق و حاکمیت ملت. شرکت سهامی انتشار،

3 موحد، محمد‌علی. دکتر مصدق و نهضت ملی نفت ایران. نشر کارنامه،

4 مصدق، غلامحسین. در کنار پدرم مصدق. به کوشش غلامرضا نجاتی. نشر رسا،

5 نجاتی، غلامرضا. جنبش ملی‌شدن صنعت نفت. شرکت سهامی انتشار،

6 سفری، محمدعلی. قلم و سیاست. نشر نامک،

7 کی‌استوان، حسین. سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم. تهران،

8 مهدوی، عبدالرضا. روزهای افتخار. نشر گفتار،

9 علم، مصطفی. نفت، قدرت و اصول. ترجمه‌ی غلامحسین صالحیار. انتشارات چاپخش،

10 بسته‌نگار، محمد. مصدق از دیدگاه طالقانی. انتشارات قلم،

11 حکیمی، محمود. زندگی‌نامه، اندیشه‌ها و مبارزات دکتر محمد مصدق. انتشارات قلم،

مقدمه

دکتر محمد مصدق(1345-1261) نخست‌وزیر دولت مردمی ایران و یکی از رهبران جنبش ملی‌کردن صنعت نفت بود. او که از دانشگاه نوشاتل سوییس در رشته‌ی حقوق درجه‌ی دکترا گرفته بود، توانست بر حق بودن مردم ایران را در موضوع نفت در دادگاه لاهه ثابت کند. اما کودتایی که با پشتیبانی انگلیس و آمریکا و همراهی برخی نیروهای داخلی در 28 مرداد 1332 رخ داد، بازگشت دوباره‌ی نظام خودکامه‌ی پهلوی و خانه‌نشینی مصدق را به همراه داشت. با این همه، کار ماندگار او الهام‌بخش جنبش‌های ضد استعماری در منطقه شد

کودکی و جوانی

محمد مصدق روز 29 اردیبهشت سال 1261 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایت آشتیانی، وزیر دفتر استیفا(دارایی) در دوران ناصرالدین‌شاه قاجار بود که گرایش زیادی به میرزاتقی‌خان امیرکبیر داشت. مادرش ملک تاج خانم(نجم السلطنه) نواده‌ی عباس‌میرزا و بنیان‌گذار بیمارستان نجمیه‌ی تهران بود. مصدق در خانواده‌ای پرورش یافت که به اسلام، حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش علاقه‌ی فراوان داشتند. میرزا حسن‌خان اعتماد السلطنه، وزیر انطباعات(چاپ و نشر) ناصرالدین شاه، در روزنامه‌ی خاطرات خود آورده است که هر گاه نشستی از درباریان برگزار می‌شد و می‌خواستند در ادامه‌ی کار به هجوگویی و یا نوشیدن شراب بپردازند، میرزا هدایت از آن نشست بیرون می‌رفت

مصدق آموزش‌های معمول در آن زمان را در تهران فراگرفت و پس از مرگ پدر به مقام استیفای خراسان برگزیده شد. اما از آن‌جا که به علوم نوین علاقه داشت، کار پدران خود را رها کرد و در مدرسه‌ی سیاسی تهران، که به تازگی برپا شده بود، به ادامه‌ی تحصیل پرداخت. او که در جریان انقلاب مشروطه به جرگه‌ی آزادی‌خواهان پیوسته بود، پس از آن که محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست، زمانی را مانند بسیاری از آزادی‌خواهان فراری شد و پنهانی زندگی می‌کرد. سپس از راه روسیه به اروپا رفت و در مدرسه‌ی علوم سیاسی پاریس به فراگیری آموزش‌های عالی پرداخت. او پس از دو سال به دلیل بیماری به ایران بازگشت، اما پس از پنج ماه راهی سوییس شد و در نوشاتل در رشته‌ی حقوق به فراگیری دانش پرداخت. سرانجام در سال 1913 میلادی توانست درجه‌ی دکترای حقوق را دریافت کند و پس از یک دوره کارآموزی، پروانه‌ی وکالت گرفت

استان‌دار مردمی

مصدق بی‌درنگ به ایران بازگشت و در مدرسه‌ی علوم سیاسی به آموزش حقوق پرداخت. او در سال 1296 خورشیدی به عنوان معاون وزارت مالیه(دارایی) و عضو کمیسیون تطبیق و حوالجات شد. در دوره‌ی نخست‌وزیری وثوق الدوله با قرارداد 1919 سخت مخالفت کرد و بدر سفر خود به اروپا، بیانه‌های اعتراض‌آمیزی در روزنامه‌های اروپا به چاپ رساند. سرانجام آن قرارداد شکست خورد، وثوق‌الدوله برکنار شد و مشیرالدوله بر سر کار آمد. مصدق از سوی مشیرالدوله به وزارت عدلیه(دادگستری) برگزیده شده بود، اما در بازگشت به ایران از راه بوشهر به درخواست مردم فارس به والی‌گری(استان‌داری)آن‌جا برگزیده شد و تا کودتای اسفند 1299 خورشیدی در همان‌جا ماند

مصدق در دورانی که در فارس بود برای برقراری امنیت و جلوگیری از باجگیری سرمایه‌داران و زورمداران از مردم کوشش‌های فراوانی کرد. در همان دوران بود که به یکی از عالمان شیراز به نام آیت‌الله سید محمد شریف تقوی کمک کرد تا کتابی را که با نام قانون الهی نوشته بود به چاپ برساند. آیت‌الله تقوی در آغاز کتاب خود از هم‌یاری مصدق چنین یاد کرده است:”چندین سال است که من این کتاب را نوشته‌ام، اما تا کنون امکان مادی برای چاپ آن نداشتم تا این که آقای دکتر مصدق والی فارس شد.” سپس با تمجید و تجلیل از مصدق عنوان می کند که او هزینه‌ی چاپ آن کتاب را پرداخته است

پس از کودتای سید ضیا‌ءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج، دکتر مصدق از نخستین شخصیت‌ها سیاسی بود که با آن کودتا مخالفت کرد و ابلاغیه‌ی حکومت را در فارس انتشار نداد. کوشش او برای تشویق احمدشاه قاجار به پایداری در برابر کودتا به جایی نرسید و چون می‌دانست سید ضیاء‌الدین طباطبایی، نخست‌وزیر کودتا، به دموکراسی و آزادی باور نداشت، از والی‌گری فارس استعفا داد. پس از اندکی قوام‌السلطنه، نخست‌وزیر، او را برای وزارت دارایی برگزید، اما مصدق به علت حضور آرمیتاژ اسمیت، مستشار انگلیسی، در آن وزارت‌خانه از پذیرش آن سرباز زد. اما پس از رفتن مستشار انگلیسی در آبان 1300 خورشیدی با گرفتن اختیارهایی از مجلس شورای ملی به وزارت دارایی رفت. با این همه، دولت قوام چندان دوام نیاورد

دکتر مصدق در 28 بهمن‌ماه 1300 خورشیدی به استانداری آذربایجان برگزیده شد و تا میانه‌ی سال 1301 خورشیدی در مان جایگاه بود. او کوشش‌های فراوانی برای آسایش مردم آذربایجان انجام داد، اما کارشکنی‌های رضاخان، که در آن زمان وزیر جنگ بود، استعفای مصدق را در پی داشت. در پی استعفای دکتر مصدق، نامه‌ها و تلگراف‌های فراوانی از سوی عالمان بزرگ آذربایجان، از جمله میرزا باقر رضی، محمد بن موسی ثقه الاسلام، عبدالحسین حسنی و حاج صادق آقا بزرگ به سوی قوام‌السلطنه، رییس الوزرا(نخست‌وزیر) فرستاده شد که خواستار بازگشت مصدق به جایگاه خود بودند

نماینده‌ی آزادی‌خواه

مصدق در دوره‌ی پنجم مجلس شورای ملی نمایندگی مردم تهران را به دست آورد. در همان دوره بود که موضوع تغییر سلطنت و پادشاه شدن رضاخان، که در آن زمان نخست وزیر احمدشاه و هم‌زمان وزیر جنگ بود، مطرح شد. مصدق که از ویرانی‌ها و گرفتاری‌هایی که نظام خودکامه‌ی قاجار برای مردم ایران به بار آورده بود، نیک آگاه بود و بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب مشروطه را تفکیک قوا، به وجود آمدن مجلس شورا و کاستن از دخالت های شاه در کارهای کشور می‌دانست، از مخالفان سرسخت پی‌ریزی یک نظام خودکامه‌ی دیگر شد. او در جلسه ی نهم آبان‌ماه 1304 خورشیدی در سخنرانی خود در مجلس مخالفت خود را با پادشاه شدن رضاخان این گونه بیان کرد

“بنده در سال گذشته در حضور آقایان محترم به کلام‌الله مجید قسم یاد کردم که به مملکت و ملت خیانت نکنم. آن ساعتی که قسم خوردم مسلمان بودم و حالا هم مسلمان هستم و از آقایان تمنا دارم به احترام این فرآن برخیزند و در حضور همه‌ی آقایان شهادت خود را می‌گویم، اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله. من به این کلام الله مجید قسم یاد کردم و این ساعت هم کلام الله خصم من باشد اگر در عقیده‌ی خودم یک اختلاف و تفاوتی حاصل کرده باشم. من همان بودم که هستم و امروز هم اگر چیزی بر خلاف مصالح مملکت خود ببینم ناچار می‌شوم برای حفظ مملکت و حفظ قومیت و بقای اسلام از اضهار عقیده خودداری نکنم.”

سپس بدون هراس و ترس از رضاخان، از مردی که همه‌ی نیروی حکومتی آن روزگار را در دست داشت، این گونه از پی‌ریزی یک حکومت خودکامه و ضدآزادی به نمایندگان هشدار داد

” خوب، اگر ما قائل شویم که آقای رییس الوزرا(سردار سپه) پادشاه بشوند و در کارهای مملکت هم دخالت کنند، شاه هستند، رئیس الوزرا هستند، فرمانده‌ی کل قوا هستند. بنده اگر سرم را ببرند و تکه‌تکه‌ام بکنند و آقا سید یعقوب هزار فحش هم به من بدهند، زیر بار این حرف‌ها نمی‌روم. آقای سید یعقوب، شما مشروطه‌طلب بودید، آزادی‌خواه بودید. بنده خودم شما را در این مملکت دیدم که بالای منبر می‌رفتید و مردم را دعوت به آزادی می‌کردید. حالا عقیده‌ی شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد، هم رئیس الوزرا باشد، هم حاکم؟ اگر این طور باشد که ارتجاع صرف است. پس چرا خون شهدای راه آزادی را بی‌خود ریختید؟ چرا مردم را به کشتن دادید؟ می‌خواستید از دور اول بگویید که ما دروغ گفتیم و مشروطه نمی‌خواستیم. آزادی نمی‌خواستیم. یک ملتی است جاهل و باید با چماق آدم شود.”

با این همه، فریاد مصدق و آزادی‌خواهان دیگری مانند مدرس، بهار و فرخی یزدی بی‌نتیجه ماند و رضاخان به پادشاهی ایران رسید. پس از پایان کار دوره‌ی ششم مجلس، همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد، بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب مشروطه، یعنی آزادی انتخابات، از بین رفت و کسانی به مجلس راه یافتند که فرمان‌بردار بی‌چون و چرای رضاخان بودند. بسیاری از آزادی خواهان کشته یا زندانی شدند و مصدق نیز نخستین خانه‌نشینی خود را تجربه کرد. او در سال‌های پایانی حکومت رضاخان زمانی را در زندان گذراند و سپس در ملک خود در احمدآباد زیر نظر نیروهای حکومت مجبور به سکوت شد

آغازی دیگر

با یورش نیروهای متفقین به ایران در جریان جنگ جهانی دوم و برکنار شدن رضاخان از سلطنت، درهای زندان‌ها باز شد و فریاد آزادی‌خواهان بار دیگر در سرزمن ایران طنین‌انداز شد. مصدق نیز از احمدآباد به تهران‌ آمد و در انتخابات دوره‌ی چهاردهم مجلس شورای ملی از سوی مردم تهران به نمایندگی مجلس برگزیده شد. از مهم‌ترین رویدادهایی که در آغاز کار آن مجلس رخ داد، مخالفت دکتر مصدق با اعتبارنامه‌ی نمایندگی سید ضیاءالدین طباطبایی بود که در روی کار آمدن رضاخان نقش چشمگیری داشت و اکنون به کمک علی سهیلی، نخست‌وزیر، از صندوق انتخابات یزد به عنوان نماینده بیرون آمده بود

مصدق در سخنرانی خود با اشاره به دوران سیاه خودکامگی رضاخان به روشنی به مخالفت با سید ضیاء برخاست

“دیکتاتور با پول ما و به ضرر ما راه‌آهن کشید و بیست‌ سال برای متفقین امروز تدارک مهمات دید. عقیده و ایمان رجال مملکت را از بین برد. املاک مردم را ضبط و فساد اخلاقی را ترویج نمود ; قضات دادگستری را متزلزل کرد و برای بقای خود قوانین ظالمانه وضع کرد ;کاروان معرفت به اروپا فرستاد، اما نخبه‌ی آن‌ها را ناتوان و معدوم کرد. هیچ ملتی در سایه‌ی استبداد به جایی نرسید ; آقا(سیدضیاء) امروز از آزادی مطبوعات صحبت می‌کنند و از اصلاح معنویات سخن می‌رانند که نمی‌دانیم مقصودشان چیست.”

بحث و مجادله‌ی مصدق و سیدضیاء چند جلسه ادامه یافت، اما سرانجام به علت وجود بسیاری از نمایندگان سلطنت‌طلب، اعتبارنامه‌ی سیدضیاءالدین طباطبایی با 57 رای موافق و 28 رای مخالف به تصویب رسید. با این همه، کوشش‌های نمایندگان آزادی‌خواه باعث شد که علی سهیلی در 25 اسفند 1322 خورشیدی استعفا کند و بر خلاف تصور خودش، مجلسی که می‌پنداشت خود آن را آراسته و پیراسته است، برکناری او را خواستار شد و از سوی نمایندگان مجلس به دلیل دخالت در انتخابات بازخواست شد. بی‌گمان سخنرانی‌های مصدق و دیگر نمایندگان آزاده در این‌گونه جهت‌گیری‌های آن مجلس نقش داشته است. مصدق در یکی از سخنرانی‌های خود از وظیفه‌ی نمایندگان مجلس در برابر مردم این گونه سخن گفته است

“اگر ما در سیاست عالیه‌ی مملکت آزاد نباشیم، چرا من عرض خود را ببرم و زحمت آقایان را فراهم کنم؟ معروف است که در استبداد صغیر، مشیرالسلطنه، صدراعظم محمدعلی‌شاه، به مردم گفت: شاه مجلس را مرحمت می‌کنند به شرط این که وکلا در سیاست دخالت ننمایند. اگر غرض از مجلس آن است که وکیل تابع جریانات شود و با هر چه پیش آید بسازد و دم فروبندد، من تصور می‌کنم که تمام آقایان همچو وکالتی را نخواهند و قبول ننمایند. اگر وکیل آزاد است و می‌تواند در مصالح عمومی نظریات خود را اظهار کند، وقتی که مصالح عمومی در پیش است از هیچ چیز نباید ملاحظه نماید و باید همه چیز خود را برای خیر و صلاح وطن بخواهد.”

نخست‌وزیر ایران

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید