پایان نامه خلاصه ای از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی از آغاز تا پایان در word دارای 102 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پایان نامه خلاصه ای از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی از آغاز تا پایان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه خلاصه ای از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی از آغاز تا پایان در word
دوران لنین: 1917 – 1924
بلشویک ها به قدرت می رسند
لنین دولت تشکیل می دهد
راه سنگلاخ سوسیالیسم: صنعت و کشاورزی
تجدید سازمان ارتش و شکل گیری شوراها
ترور سرخ
کنترل شدید جامعه روسی
روسیه از جنگ جهانی اول کناره می گیرد
جنگ داخلی
کمونیسم جنگی
سیاست اقتصادی جدید
میزاث لنین
سال های پایانی عمر لنین
دوران استالین : 1924- 1953
کمونیسم در یک کشور
سیاست اقتصادی جدید در دوران استالین
اشتراکی کردن
صنعتی کردن دولتی: برنامه های پنج ساله
تصفیه
پیمان عدم تجاوز
جنگ جهانی دوم آغاز میشود.
تجهیز مجدد ارتش شوروی پس از جنگ
مرگ استالین
دوران خروشچف: 1953- 1964
سیاست خارجی خروشچف
افزایش سلاحهای شوروی
بحران موشکی کوبا
روابط چین و شوروی
کمکهای شوروی به آفریقا و هند
تلاش برای بهبود : برنامه زمینهای بکر
سقوط خروشچف
دوران برژنف: 1964-1982
تقلا برای رهبری
سیاست اقتصادی
سیاست خارجی برژنف
سیاست خاورمیانهای و «روح گلاسبورو»
دکترین برژنف
تنش زدایی
لخ والسا وهمبستگی لهستان
فساد شوروی گسترش می یابد
رشوه خواری وبازار سیاه:دونمونه
مرگ برژنف
مرگ آندروپوف
پس از آندروپوف
دوران گور باچف: 1985-1991
نفوذ بنگاه های خبر پراکنی در خفا گاه شوروی
پرسترویکا
گلاسنوست
اصلاح قانون انتخابات
جنبش های استقلال طلبانه
فروپاشی آغاز می شود
واژه نامه
القائات دروغین دموکراسی
چشمگیرترین رویداد
فهرست منابع
بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه خلاصه ای از تاریخ اتحاد جماهیر شوروی از آغاز تا پایان در word
1- تاریخ اتحاد شوروی از آغاز تا پایان/ نوشته پیتر کنز- ترجمه علی اکبر محمدیان/ انتشارت امیرکبیر چاپ 1381
2- گزیدهای از ترجمه کتاب
The Russian Revolution New your knopf, 1990 نوشته Richgrd pipes
3- گزیدهای از ترجمه کتاب
Soviet union: A country Washington, DC lirary of congress,
4- گزیدهای از ترجمه کتاب
Russiun and the Inde pendent states washing ton, DC: congressional Quarterly
5- سیاست و حکومت در شوروی ترجمه علیرضا طیب 1368
6- گورباچف و امنیت اروپا، گزارش گروه استراتژی اروپا، ترجمه علیرضا، جلد ب،
7- تحولات اجتماعی و سیاسی در اروپای شرقی، دکتر عبدالعلی قوام،
دوران لنین: 1917 –
شکی نسیت که لنین، رهبر بلشویک ها، در انقلاب پیروز شد. تاکتیک های پیروزمندانه اش شامل انحلال یکجانبه مجلس نمایندگان، دادن وعده های دروغین، و بالاخره پشت سر گذاشتن مخالفانش بود. لنین وعده دموکراسی داد، و رژیمی توتالیتر و سرکوبگر عرضه داشت. او به دهقانان وعهده توزیع مجدد زمین داد، و مزارع اشتراکی دولتی را تحویل داد. لنین به نواحی غیر روسی که امپراتوری روسیه آن ها را تصرف کرده بود وعده استقلال داد، و جماهیر شوروی را عرضه کرد. او زمینه همه حکومت های کمونیستی آتی را فراهم آورد
یان گری تاریخ نگار هدف فوری لنین را پس از به دست آوردن قدرت بدین سان توصیف می کند
” لنین در دولت و انقلاب، دقیقاً مراحلی را تنظیم و عرضه کرد که برای بر انداختن جامعه سرمایه داری و ایجاد نظمی نو لازم بود… او می دانست که بی رنگ باید از راه پشتیبانی عامه مردم، به ویژه توده دهقانان، موضع حزب را مستحکم کند”
برای موفقیت، لازم بود که لنین نشان دهد مشغول اجرای وعده هایش در مورد زمین و صلح طلبی است. ولی او به راستی قصد نداشت اصلاحاتی در مورد زمین به عمل آورد. در عوض، کوشید تا دهقانان را مجاب کند که هدف اصلی او، یعنی اشتراکی کردن دولتی زمین، برابر است با همان توزیع مجدد زمین. کارش نتیجه نداد
در این احوال، پیش از آن که لنین بتواند به وعده هایی بپردازد که به توده ها داده بود، کوشید کنترل حزبش را بر کشور مستحکم تر سازد. انلاقب اکتبر پایان تلاش بلشویک ها برای کسب قدرت نبود
بلشویک ها به قدرت می رسند
انقلاب اکتبر، که فرمانروایی بلشویک ها را استوار کرد، بیش تر نوعی چنگ انداختن به قدرت یا کودتا بود تا انقلابی واقعی. تزار عزل شده بود و دولت موقت که کوشیده بود جای او را بگیرد در کل مورد قبول عامه مردم واقع شده بود. پس از آن بلشویک ها رهبران این دولت را خلع ید کرده و کنترل مرکز حکومت را در پتروگراد به چنگ آورده بودند. هر چند مقامات رسمی / دولت موقت به اجبار کنار زده شده بودند، بلشویک ها پیروزی نظامی به دست نیاورده بودند و هنوز نیازمند پشتیبانی گسترده مردم بودند
به دنبال پیروزی بلشویک ها، و در میانه جنگ جهانی اول، روسیه وضعیت متزلزلی داشت. صنایع نوپای کشور برای تامین نیازهای بخش های نظامی و غیر نظامی نارسا بودند، و در همان حال جنگ شدن می یافت. از همه این ها گذشته، فرایند صنعتی شدن هنوز به بخش کشاورزی نرسیده بود، و توده های دهقانان نمی توانستند هم در جبهه خدمت کنند و هم به کشاورزی بپردازند. در نتیجه، کار در هر دو قسمت لنگ بود
اغلب مردم روسیه بی سواد بودند و عمدتآً از فقر شدید رنج می بردند. راه ها، پل ها، خطوط راه آهن و سایر خدمات عمومی و رفاهی چنان بود که تقریباً بود و نبودشان فرقی نداشت. بدین ترتیب در آستانه برگزاری کنگره شوراهای سراسر روسیه در اواخر اکتبر 1917، بلشویک ها با چالش های جدی روبرو بودند
لنین دولت تشکیل می دهد
کنگره اکتبر، اجتماع نمایندگانی از شوراها که یا در انقلاب شرکت کرده یا از آن پشتیبانی به عمل آورده بودند، با اکثریت آرا کنترل کشور به دست بلشویک ها را تایید کرد. لنین چنین تاییدی را حقانیت و رسیمت رهبری خویش تلقی کرد، و درصدد تشکیل کابینه ای دولتی برآمد، کابینه ای که ” شورای کمیسرهای خلق” نام گرفت. کمیسرها همان وزیران کابینه در کشورهای مغرب زمین هستند. پانزده عضو کابینه لنینی فقط از میان بلشویک ها برگزیده شدند، از جمله خود لنین به عنوان رئیس شورا، و لئون تروتسکی کمیسر امور خارجه. از سمان اعضای کم اهمیت تر کابینه می توان اشاره کرد به ” انقلابی گرجستانی حرفه ای کم تر شناخته شده ای به نام ژوزف جوگاسویلی، مشهور به استالین یا مرد پولادین، کمیسر امور ملل ” – این توصیفی است که رابرت دانیل آورده است. کمیسرها در راس سازمان های حکومتی بودند
به هنگام سلطنت تزار، لنین اعلاک کرده بود و عده داده بود حکه بوروکراسی ( کاغذ بازی) را که بر فعالیت های اداری روزمره حکومت سایه افکنده بود از میان بردارد. یکی از بازی های فراوان روزگار در تاریخ شوروی آن است که پس از ایجاد حکومت جدید بلوشیکی، لنین متوجه شد که به بوروکراسی گسترده تری نیازمند است تا بتواند کنترل مرکزی را به دست آورد. آنان که طبق نظریه مارکسیسم انتظار داشتند شوراهای محلی خودگردان باشند، با این جریان به کلی نومید شدند. لنین به سرعت تشخیص داد که باید قدرتی مرکزی ایجاد کند. او می گفت بدون حمایت حوکمت مرکزی بلشویکی، کارگران در سطح محلی، مانند گذشته، در برابر استثمار آسیب پذیر خواهند بود، و، به هر تقدیر، خودگردانی بعداً عملی خواهد شد. لنین از دموکراسی صحبت کرده بود، ولی بعداً اظهار داشت که کشور باید حکومت مرکزی نیرومندی داشته باشد
نمونه ای از رویکرد لنینی به حکومت، کوتاه زمانی پس از کسبه قدرت و آماده کردن صحنه برای ارعاب تمامت طلبانه آشکار گردید
پیش از انقلاب اکتبر، لنین درخواست کرده بود که دولت موقت نمایندگان تمام احزاب سیاسی را دعوت کند. کرنسکی مقدمات تشکیل این مجلس به اصطلاح موسسان را فراهم کرده بود. پس از آن که کنگره اکتبر رهبری لنین را تائید کرد، وی تقاضا کرد که تشکیل چنین مجلسی را تا زمانی نامشخص به تعویق اندازد، ولی تروتسکی از لنین خواست که این مجلس طبق برنامه قبلی تشکیل شود
دانیل دیلر می نویسد: ” در مجلس موسسان، حزب بلشویک از 707 کرسی تنها صاحب 170 کرسی شد… مجلس موسسات نخستین بار در 18 ژانویه 1918 تشکیل شد، و بلافاصله با سیاست های بلشویکی به مخالفت پرداخت.”
رو بعد، لنین اعلام کرد که مجلس موسسان باید تعطیل شود، و سربازانی به محل مجلس فرستاد تا مطمئن شود که همه نمایندگان آن جا را ترک کرده اند. از آن پس دیگر هیچ انحرافی تحمل نمی شد. نیات لنین اکنون دیگر آشکار شده بود: هر گونه ادعایی مبنی بر این که حکومت روسیه ویژگی های دموکراتیک دارد، رها شده بود
حزب حاکم بلشویک به سان هرم بود؛ در قاعده هرم؛ عضای معمولی حزب نمایندگانی برای کنگره حزب انتخاب می کردند. که آن ها نیز به نوبه خود کمیته مرکزی را بر می گزیدند. و این کمیته هم پولیت بورو[1] ] هیئت سیاسی [ را انتخاب می کرد. پولیت بورو تشکیل شده بود از وزیران که دستگاه های حکومتی را اداره می کردند و رئیس حزب را بر می گزیدند. لنین حزب را بنیان گذاشته بود و همیشه هم رئیس آن بود. مقررات خاصی در مورد مدت زمان مشخص تصاحب این مقام وجود نداشت. لنین تا زمان مرگ مقام خود را حفظ کرد. کنگره حزب در نوبت های معین تشکیل می شد تا برنامه کاری برای دولت؛ که اکنون مرکز آن در پایتخت جدید؛ مسکو؛ بود؛ تصویب کند. ولی از آنجا که این برنامه. و نیز نامزدهای پولیت بورو و کمیته مرکزی را لنین تعیین می کرد؛ تنها نقش کنگره آن بود که به انتخاب های لنین. بدون هیچ اما واگری؛ مهر تائید بزند
اگر چه لنین فلسفه سیاسی اش را از نظریه های کارل مارکس برگفته بود که می گفت انقلاب گام به گام به کمونیسم مطلق منجر خواهد شد؛ وی در این نظریه ها تجدید نظرهای عمده ای می کرد. با وجود این. لنین وقت را تلف نکرد و بی درنگ نام حزب بلشویک را به حزب کمونیست تغییر داد؛ و این نشان از آن داشت که حکومت آینده وی حوکمتی مارکسیستی خواهد بود
راه سنگلاخ سوسیالیسم: صنعت و کشاورزی
کار بزرگ ملی کردن صنایع روسیه چیزی نبود که یک شبه بتوان آن را انجام داد. بدین قرار لنین مرحله به مرحله در جاده سوسیالیسم گام نهاد. او در تغییر مالکیت فردی به مالکیت دولتی، گام هایی به سوی برابری طبقات برداشت و مساوات طلبی اقتصادی و اجتماعی را ارج نهاد. مثلاً در یکی از اعلامیه هایش همه عناوین و تقیم بندی های قانونی طبقاتی را از میان برداشت. در عین حال، این قدام هدف دیگری داشت و آلأن افزالیش تولید بود، هدفی که به طور کامل حاصل نشد. کارگران هم بر اثر مصائب جنگ جهانی اول و هم به سبب یک سال منازعه داخلی بر سر قدرت مطلقاً خسته و درمانده بودند
دهقانان نیز، که هنوز هم پابه کشاورزی روسیه به شمار می آمدند، همین حال را داشتند، و لنین دریافت که باید به آنان نوید زندگی بهترین در آینده بدهد. بدین ترتیب وی بار دیگر به دهقانان وعهده زمین داد و اجازه داد در فورش محصولات خود تا اندازه ای آزاد باشند. این تصمیمات با فلسفه کمونیستی مغایرت داشت. ولی لنین همواره مصلحت بین بود: ملی کردن صنعت وکشاورزی، کارگران و کشاورزان حق شناس را به پشتیبانی حکومت جدید و همکاری با آن سوق نداد؛ این بود که لنین گامی به عقب برداشت. و فرایند اشتراکی کردن کامل را به تعویق انداخت. ولی برای حصول هدف بلشویکی دیگری؛ این عقب نشینی از اصول کومنیستی ضروری بود. هدف مزبور تجدید سازمان ارتش بود
تجدید سازمان ارتش و شکل گیری شوراها
لنین در مهار کردن ارتش، کاری که کرنسکی در آن شکست خورد، پیروز شد: در این کار وی دست به دامان آگاهی طبقاتی سربازان عادی شد، سربازانی که در جنگ مایوس شده و پس از شکست از آلمان ها آماده تغییر عقیده بودند. بسیاری از افسران صرفاً به این دلیل از حکومت جدید بلشویکی پشتیبانی کردند که به هر حال یک حکومت بود، و بدین ترتیب به نظر می رسید که خیال آن ها را از بابت دوام شغلشان راحت می کرد
لنین در ژانویه 1918 ارتش را طبق اصول سوسیالیستی تجدید سازمان داد و نام جدید ارتش سرخ را بر آن نهاد ریچارد پایپیس در توضیح این موضوع می گوید
' بلوشیک ها حتی بعد از کسب قدرت، به خوار و خفیف کردن آنچه از ارتش قدیمی باقی مانده بود ادامه دادند، و افسران را از آن قدرت ناچیزی که هنوز برایشان باقی مانده بود محروم کردند. ابتدا دستور دادند که افسران انتخاب شوند، و پس از آن سلسله مراتب نظامی را از میان برداشتند، و قدرت فرماندهی را به شوراهای سربازان واگذار کردند.'
این ترتیب تا حدودی یاد آور ' فرمان شماره یک' بود، که به سربازان اجازه می داد افسران مافوق خود را انتخاب کنند. ولی این جریان کارساز نبود، زیرا با انضباط اساسی ارتش مغایرت داشت. مانند وعده لنین در مورد کناره گیری از جنگ جهانی اول، این فرمان نیز بدین سبب صادر شد که وی پشتیبانی رده های پایین را در ارتش به دست آورد
زمانی که لنین کنترل ارتش را به دست گرفت، توجه خود را به شوراهای محلی در سراسر کشور معطوف داشت. تحمیل انضباط اکید حزبی بر این انجمن های متنوع، دشوارتر بود. دانیل دیلر رویکرد لنین را بدین سان شرح می دهد: ' از آن جا که بلشویک ها در بسیاری از شوراهای شهری و دهقانی، شایسته معرفی نشده بودند؛ ]عمال لنین [ به تاکتیک های مختلف متوسل شدند؛ از مبارزه سیاسی گرفته تا تهدید و ارعاب و به کارگیری نیروهای مسلح.' در پایان سال 1918 حکومت جدید بلشویکی با قطعیت کنترل بیشتر قسمت های کشور را به دست داشت. این امر تا میزانی مدیون تاکتیک های ترور ] ارعاب [ لنین بود. تاکتیک هایی که به عنوان مثالی هراس انگیز از بی رحمی حکومتی باقی ماند
ترور سرخ
همین که لنین به قدرت دست یافت، با شتاب به تحکیم این اقتدار پرداخت. استراتژی او آن بود که سیاست تحمل نکردن انحراف از فرمان های خود را به اجرا گذارد. یکی از نخستین اقداماتش در این زمینه تاسیس سازمان ' چکا'[2] بود، نوعی سازمان پلیس مخفی که وظیفه اش جستجو؛ یافتن و کشتن کسانی بود که لنین آن ها را به عنوان “دشمنان خلق” می شناخت. گذشته از اعدام های تعیین شده. عمال چکا غالباً افراد بی گناه را نیز تیر باران می کردند تا جو وحشت را شدت دهند. ریچارد پایپس دلیل تراشی خود لنین را برای آنچه بعدها به ترور سرخ شهرت یافت چنین نقل می کند:” کدام یک بهتر است – این که ده ها یا صدها نفر آشوبگر را؛ بی گناه یا گناهکار؛ آگاه یا ناآگاه؛ به زندان افکنیم؛ یا هزاران نفر از سربازان ارتش سرخ و کارگران را از دست بدهیم؟ اولی بهتر است.”
منطق لنین این بود که ایجاد جو و وحشت و ارعاب مانع از اعتراضات ضد دولتی خواهد شد. از این گذشته؛ به همین منظور؛ لنین کوچکترین تردیدی به خود راه نداد که وعده هایی بدهد که اصولآً قصد نداشت به آنها جامه عمل بپوشاند
لنین پیش از کسب قدرت، برای آن که مردم را به هواداری از تصاحب حکومت به دست حزب بلشویک سوق دهد، وعده های دل انگیز فراوانی داد. گذشته از اصلاحات اراضی، آزادی مطبوعات را تضمین کرده بود، و نیز تحمل احزاب سیاسی مخالف، و بالاخره اعطای خودمختاری به جمهوری های غیر روسی، مانند اوکراین، که تحت تسلط امپراتوری روسیه بودند. تمام این وعده ها تنها در مقام حرف باقی ماند. هر چند در سال 1920 اوکراین، بلاروس، ارمنستان، آذربایجان و گرجستان ” جمهوری های سوسیالیستی شوروی ” خوانده شدند، آن ها جمهوری ها مستقلی نبودند که خود امورشان را اداره کنند. در واقع، به همان میزانی که حکومت مرکزی به مرور زمان نیرومندتر می شد، این دولت های درجه دوم هم استقلال خود را از دست می دادند. لنین نه تنها به این به اصطلاح جمهوری ها خیانت کرد، بلکه اندک آزادی ای را هم که شهروندان شوروی داشتند از آن ها باز پس گرفت
کنترل شدید جامعه روسی
ترور سرخ تنها شامل آزار و اذیت دشمنان حکومت تازه کمونیستی نبود. این ترور در بردارنده تغییر جامعه نیز بود. هر چند حکومت تزاری حکومتی خود کامه به شمار می آمد، به صورتی غیر رسمی پاره ای از فعالیت های اتحادیه های کارگران، شوراها و احزاب انقلابی مانند حزب بلشویک را، که باعث و بانی برانداختن همان رژیم بود، تحمل می کرد
لنین مرتکب این اشتباه نشد. اگر کسی امنیت ملی را تهدید می کرد ( همان کاری که لنین در پیشبرد انقلاب کرده بود ) حق نداشت کشور را ترک کند ( همان کاری که خود لنین هنگامی که فعالیت های ضد ترازی اش مقامات را نسبت به او بدبین کرد، مکرراً به آن دست زده بود)
در رژیم جدید کمونیستی، مخالفان بازداشت می شدند، و آنان که ضد انقلابیونی خطرناک به نظر می رسیدند، اعدام می شدند. سرکوب های لنین در دوران ترور سرخ، گذشته از بازداشت های بی دلیل، شامل این فرایندها نیز می گردید: منع آزادی گفتار، سرکوب اتحادیه های کارگری، و بالاخره میدان دادن به جاسوسان
به راستی که لنین در این گونه اقدامات آ. قدر پیش رفت که خود قانون را هم ملغی کرد و به جای آن چیزی گذاشت که به آن می گفت: ” وجدان انقلابی” طبق نظر پایپس، مقامات انقلابی ” هر کس را که دوست نداشتند تصفیه می کردند و ] تحت عنوان وجدان انقلابی [ دست به قتل عام سازمان یافته مخالفان می زدند.'
با این حال، به رغم تمام خلف وعده های لنین که پس از ترور سرخ مشاهده شد، یک وعده بود که لنین تمایل داشت به آن وفا کند: کنار کشیدن از جنگ جهانی اول
روسیه از جنگ جهانی اول کناره می گیرد
برای این روسیه خود را از جنگ کنار بکشد، پیمانی خفت بار با آلمان ها به امضاء رسانید که در تاریخ 3 مارس 1918 در هشر برست لیتوفسک لهستان منعقد گردید. اکثر بلشویست های پشت پرده با این پیمان مخالفت کردند، ولی لنین، این رهبر واقع گرا، آن را قبول داشت، و سرانجام بر آن ها فائق آمد. رابرت دانیل در این زمینه می نویسد: ' روسیه مجبور شد کنترل لهستان، که به اشغال آلمان در آمده بود، و نیز کشورهای حوزه بالتیک را به آن کشور واگذار کند… این بدترین عقب نشینی روسیه از قلمرو خود بود، شکستی که تقریباً در چهار قرن گذشته سابقه نداشت.' با وجود این، عقب نشینی به لنین فرصت داد تا توجه خود را بر شکست دادن مخالفان روزافزون حکومت بلشویک متمرکز کند. این اختلاف عقیده، که عقب نشینی از جنگ آتش آن را تیزتر می کرد، آن اندازه نیرو داشت که به جنگ داخلی خونینی منجر شود
جنگ داخلی
جنگ داخلی را تا میزانی می توان حرکتی بر ضد انقلاب به شمار آورد. هر چند بلشویک ها در آن زمان کنترل کشور را به دست داشتند، بسیاری از روس ها که پشتیبان انقلاب بودند - یعنی انقلاب 1917 که دولت موقت را بر سر کار آورده بود - به شدت با حکومت بلشویک ها مخالفت می کردند و مخصوصاً از کناره گیری لنین از جنگ جهانی اول شدیداً به خشم آمده بودند. این مخالفان که ' سفیدها' نامیده می شدند، کمک هایی از باقیمانده متفقین جنگ، به ویژه انگلستان و آمریکا، دریافت می کردند
ولی هنگامی که جنگ جهانی اول با پیمان ورسای در سال 1919 به پایان رسید، علاقه متفقین به پشتیبانی از سفیدها بی رنگ شد، و بخت با سرخ ها یار گردید. جنگ داخلی در اوایل سال 1920 در بخش اروپایی روسیه فروکش کرد، و این سال پایان اشغال آمریکایی ها پس از جنگ بود
سر انجام لنین فرصضت یافت کشور جدیدش را بسازد: اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، یا به زبان ساده تر: اتجاد شوروی. این ' جماهیر' در سال 1929 شامل ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، اوکراین در زمینه ایجاد کشوری سوسیالیستی، نیزا داشت به این که تاکتیک های ترورش را به اتمام برساند
او در حالی که ترور سرخ را برای براندازی مخالفان حکومت و مخالفان گرایی خود به کار برده بود، اکنون می خواست چیزی را که ' کمونیسم جنگی' می نامید وارد عرصه کمند تا بات شتاب جامعه را به نظامی بدل سازد که اقتصاد و سیاستش با اصول و مبانی کمونیسم هموخوانی داشه باشد
کمونیسم جنگی
' کمونیسم جنگی' شعاری بود که بر روی هم اشراه داشت به تمهیداتی که لنین می خواست با اجرای آن ها، جامعه سنتی روسیه را ظرف مدت کوتاهی به نوعی نظام اقتصادی کمونیستی تبدیل کند. برای رسیدن به چنین هدفی لنین بر این باور بود که باید در آغاز مالکیت خصوصی و نیز بازارهای خرید و فروش کالاها را از میان بردارد. دولت تمام بانک ها و صنایع را تصاحب کرد. اکنون تمام کشاورزان، کارگران و شاغلام برای دولت کار می کردند. از آنجا که اکنون تمام تولیدات به دولت تعلق داشت، که به نام اشتراکی کردن قسمت عمده زمین ها را تصاحب کرده بود، عمال دولتی اجازه داشتند محصولات را مصادره کنند و مزد ناچیزی به دهقانان بپردازند. دهقانان، به ناشنه اعتراض، محصول کم تری تولید می کردند و تا آن جا که می توانستند سهمی برای خود بر می داشتند و پنهان می کردند. این کم کاری و احتکار، به همراه خشکسالی ای طولانی، کمبود شدید غذا را پیش آورد که در اوایل دهه 1920 حدود پنج میلیون نفر از مردم را هلاک کرد. آشکار شد که کمونیسم جنگی کارساز نیست
کمونیسم جنگی با برهم زدن نظام بازرگانی معمول و تضعیف تولید کشاورزی، لطمات شدیدی بر آن نظام وارد ساخت. ولی همین نظام آسیب دیده، بسیاری را از مرگ ناشی از گرسنگی نجات داد، و این اساساً از آن رو بود که الغای ناگهانی روش های معمول بازرگانی، مقامات را مجبور ساخت شیوه اقتصادی دیگری جایگزین آن کنند. تملک بی رحمانه تولید به دست حکومت، باعث ایجاد نوعی نظام تجارت زیرزمینی گردید، که بازار سیاه نامیده می شود، نظامی که حتی تا امروز نیز فعال است. ریچارد پایپس این نکته را تایید می کند که آن هایی که متصدی اجرای کمونیسم جنگی بودن نقش بازار سیاه را درک کردند: ' اجرای دقیق ] کمونیسم جنگی [ ، حتی اگر امکان پذیر هم می بود، باعث بروز فاجعه اقتصادی می شد: مقامات کمونیست به این نتیجه رسیدند که بدون تجارت قاچاق مواد خوراکی، که دو سوم نان شهرنشینان را تامین می کرد مردمان شهر از گرسنگی تلف می شدند.'
لازم بود لنین استراتژی تازه ای برای تحمیل کمونیسم بر اتحاد جماهیر شوروی بیابد. از آن پس لنین به ' سیاست اقتصادی ' روی آورد
سیاست اقتصادی جدید
در سال 1921 برنامه لنین برای اصلاح رکود اقتصادی که بر اثر کمونیسم جنگی به وجود آمده بود؛ بازگرداندن شکل محدودی از سرمایه داری بود؛ چیزی که خود آن را سیاست اقتصادی جدید ( نپ)[3] می نامید. وی این عقب نشینی از سوسیالیسم را موقت تلقی می کرد. رابرت پین در این زمینه چنین می نگارد
” سیاست اقتصادی جدید نوعی کناره گیری از نظریه کمونیسم بود؛ کمونیستی که لنین تشریح کرده بود … لنین می دانست که با این کار راهی به سوی سرمایه داری معتدل می گشاید… دهقانان اجازه داشتند مازاد غلات خود را در بازار آزاد بفروشند. فروش برای کسب نفع که سابقاً جنایتی هلیه دولت به شمار می آمد؛ اکنون رسماً تشویق می شد.”
ولی یگاتنه علت بروز قحطی در سال 1912 نابسامانی اقتصادی نبود. خشکسالی؛ طوفان شن و هجوم ملخ بسیاری از دهقانان را مجبور کشتزراهای خود را رها کنند و به شهرها پناه برند؛ شهرهایی که بدون کمک گرفتن از خارج از کشور؛ نه می توانستند به آن ها غذا دهند و نه سرپناه
هربرت هوور؛ رئیس جمهور آتی آمریکا که در آن زمان رئیس سازمان امداد آمریکا بود از طرف لنین اجازه یافت تا در توزیع غذا به مردم گرسنه فعالیت کند؛ و در این ره از کمک کارگران روس برخوردا شود. به نوشته پین؛ ” در حدود نیمی از روس هایی که در سازمان امداد آمریکا در این زمینه خدمت کردند بعداً بازداشت شدند؛ به این دلیل که ] تصور می شد[ تماس با آمریکایی ها به شویه ای اجتناب ناپذیر آن ها را عناصر ضد انقلاب کرده است. کمک هایی آمریکا شدیداً مورد نیاز بود و بسیاری از گرسنگان را از مرگ نجات داد؛ ولی سیاست اقتصادی جدید ( نپ ) بود که از سقوط اقتصاد گوناگون برای لینین ناگوار بود که مجبور باشد نظام کامل اشتراکی را کماکان به تعویق قرار است: ' سیاست اقتصادی جدید در سر و سامان دادن به اوضاع کشور و تجدید حیات اقتصاد موفقیت آمیز بود. در سال 1918 تولید در بیش تر شاخصه های صنعت زیاد شده و به حد دوران پیش از جنگ جهانی اول رسیده بود. این تجدید حیات با افزایش رفاه دهقانان و صاحبان مشاغل کوچک بود'. سیاست اقتصادی جدید یکی از اندک دستاوردهای مثبت دوران کوتاه رهبری لینین دراتحاد شوروی بود
میزاث لنین
بیشتر انرژی لنین به عنوان فردی انقلابی؛ صرف کسب قدرت و نگه داشتن آن می شد. سیساتمداری بود هم عمل گرا و مصلحت بین و هم فرصت طلب؛ که مایل بود در راه رسیدن به جامعه کمونیستی از هر اصلی چشم پوشی کند. طرفه آن که عقب نشینی های متناوب لنین از مارکسیسم کلاسیک باعث حفظ رهبری او و قدرت کمونیست ها گردید
نمونه ای از عمل گرایی و مصلحت بینی لنین همان سیاست اقتصادی جدید بود که در معنا عقب نشینی از اشتراکی سازی به شمار می آمد. به همین ترتیب بود رفتار بی رحمانه او با جمهوری های غیر رسمی در اتحاد شوروی مانند اوکراین. لنین پیش از آن که به قدرت برسد؛ این گونه جمهوری ها را مستعمرات ستمدیده امپراتوری روسیه می نامید و به آن ها وعده خود مختاری داد. ولی همین که به قدرت رسید؛ با بی رحمی تمام همه کوشش های این جمهوری ها را برای خارج شدن حکومت از اتحاد جماهیر شوروی سرکوب کرد
در فرایند تاسیس نخستین حکومت مارکسیستی؛ لنین نمونه ای از حکومت ظالمانه به وجود آورد که فرمانروایان بعدی شوروی از آن پیروی کردند. اگر رهبری در روسیه در خلال سال هایب اولیه انقلاب حقوق انسانی مردم را رعایت می کرد و به آن ها آزادی اقتصادی می داد؛ شاید نمی توانست در برابر چالش رقیبان خود؛ که حاضر بودن برای کسب نتیجه آنی؛ حقوق مردم را قربانی کنند؛ دوام بیاورد. مسلم است که لنین از دسته دوم بود؛ یعنی برای بقای خود در این زمینه هیچ فرصتی را از دست نمی داد
وی به جای آن که حقوقی را که به مردم وعده داده بود به آنان عطا کند؛ گرداگرد خود نمایندگانی را جمع کرد که مایل بودند برای کنترل مردم توطئه چینی کنند و دست به بی رحمانه ترین کارها بزنند - وی همیشه تاکید می کرد که هدف فراهم آوردن بیش ترین خوبی ها برای بیش ترین تعداد مردم است؛ و دیگر این که هدف وسیله را توجیه می کند
سال های پایانی عمر لنین
از ماه مه 1922 لنین چندین بار درچار سکته مغزی شد. از نخستین سکته بهبود حاصل کرد به گونه ای که قادر شد به وظایفش عمل کند؛ ولی در مارس 1923 آخرین سکته او را برای همیشه علیل و ضعیف کرد؛ و اوضاع جسمی اش به وضوح آسیب دید. هر چند لنین توانست بر حکومت خود تا زمان مرگش در سال 1924 کنترل داشته باشد؛ ناتوانی جسمی اش او را از شرکت در میتینگ ها و اجتماعات دور نگه می داشت؛ و به نمایندگان فرصت طلب؛ به ویژه ژوزف استالین؛ میدان می داد تا موضع خود را برای نبرد بر سر قدرت؛ که مسلماً پس از مرگ لنین رخ می داد؛ مستحکم کنند. روی. ای. مدودف؛ تاریخ نگار برجسته شوروی؛ بهره گیری زیرکانه استالین را از لنین در خلال آخرین بیماری اش به این شرح توصیف می کند: ' استالین؛ با سنگدلی و رذالت ذاتی اش … می کوشید لنین را دور از دسترس نگه دارد و او را با شنیدن اطلاعات مربوط به امور جاری حزب و اختلاف نظرها محروم کند؛ آن هم به این بهانه که شنیدن این اخبار برای سلامت لنین زیان آور است.'
لنین؛ نخستین دکیتاتور کمونیست؛ در نامه ای خطاب به همقطارانش در کمیته مرکزی؛ نامه ای که متن آن بعد از مرگ لنین افشا شد؛ از کمیته درخواست کرده بود که استالین را اخراج کنند. استالین از قبل خود را از طریق منصبی که برای او ایجاد شده بود؛ یعنی دبیر کلی حزب کمونیست؛ تا سطحی که لنین هرگز خواهان آن نبود ارتقا داده بود. لنین در نامه اش که بعدها به ' وصیتنامه لنین ' مشهور شد؛ نظرش را در مورد مردی که سرانجام جانشین او گردید چنین بیان می کند: رفیق استالین؛ حالا که دبیر کل حزب شده است؛ برای خود نیروی نامحدودی فراهم آورده است؛ و من از این مطمئن نیستم که او همیشه بتواند این نیرو را با احتیاط کافی به کار برد …
استالین خیلی خشن است؛ و هر چند این نقص در میان ما کاملاً قابل تحمل است… در مورد کسی که وظایف دبیرکلی را بر عهده دارد قابل تحمل نیست
لنین در تاریخ 21 ژانویه 1924 در گذشت. مقبره وی به صورت زیارتگاهی غیر روحانی درآمد که طی ده ها سال روزانه جمعتی زیادی را به خود جذب می کرد. دولت نیز به احترام وی پایتخت سابق؛ پتروگراد؛ را لنینگراد نامید
دوران استالین : 1924-
[1]- Politbro
[2] – Cheka
[3] – NEP