مقاله آمد و شد با جهانگرد غیر مسلمان در word دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله آمد و شد با جهانگرد غیر مسلمان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله آمد و شد با جهانگرد غیر مسلمان در word
آمد و شد با جهانگرد غیر مسلمان
معاشرت مسلمانان با کافران
جایز بودن معاشرت
کتاب و سنّت
1 . پذیرش صلح و هم زیستى:
2 . بخشش و گذشت
3 . پرهیز از ستم و دست اندازى
4 . نیکى و احسان
اصل چهاردهم قانون اساسى:
سیره معصومان
فهم عقلى
جهانگردى بستر ابلاغ دینى
بهره گیرى پیامبر(ص) از موقعیتهاى جهانگردى
حد و مرزهاى آمدوشد با کافران
* بازداشتن از گرایش و خود باختگى:
* بازداشتن از ارتباط با کافران مستکبر
نتیجه:
سلام بر غیرمسلمان
پاک بودن ذاتى اهل کتاب
اشکال:
دعوت و میهمانى
منابع:
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله آمد و شد با جهانگرد غیر مسلمان در word
1 . سوره (نساء), آیه
2 . سوره (منافقون), آیه
3 . (جواهر الکلام), محمد حسن نجفى, ج136/21, بیروت
4 . (وسایل الشیعه), شیخ حرّ عاملى, ج376/17, ح11 بیروت; (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج243/4
5 . (جواهر الکلام), ج334/22 ـ 335 و ج284/21; (احکام اهل الذمه), ابن قیم, ج276/1
6 . (قواعد الفقهیه), بجنوردى, ج162/1, اسماعیلیان
7 . (مبسوط), شیخ طوسى, ج79/2, مرتضوى
8 . (وثائق السیاسیه), محمد حمید الله 519/, بیروت
9 . سوره (انفال), آیه 61
10 . (حقوق اقلیتها), عمید زنجانى41, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, تهران
11 . سوره (نساء), آیه 94
12 . (نهج البلاغه), ترجمه شهیدى
13 . سوره (بقره), آیه 109
14 . سوره (حجر), آیه 85
15 . (المیزان فى تفسیر القرآن), علامه محمد حسین طباطبایى, ج190/12, بیروت
16 . (تفسیرنمونه), مکارم شیرازى, ج128/11 ـ 129, دار الکتب الاسلامیه
17 . سوره (نحل), آیه 126
18 . (بحارالانوار), علامه مجلسى, ج216/16, ح5, بیروت. (لم یبعثنى ربى عزوجلّ بان اظلم معاهداً ولاغیر.)
19 . سوره (نساء), آیه 90
20 . (سنن ابى داوود), ج171/3, بیروت دارالاحیاء
21 . (اصول کافى), کلینى ج540/3, ح8, بیروت
22 . (سیماى کارگزاران), على اکبر ذاکرى, ج430/2, دفتر تبلیغات اسلامى
23 . (نهج البلاغه) ترجمه شهیدى27/ ـ 28
24 . سوره (ممتحنه), آیه 9
25 . سوره (بقره), آیه 83
26 . سوره (عنکبوت), آیه 46
27 . (المیزان), ج137/16 ـ 138
28 . (تحف العقول), حرّانى213/, بیروت
29 . (وسائل الشیعه), ج49/11, ح1
30 .(صحیح بخارى), ج102/7 ـ 103, ح1336 و 1337; (بحار الانوار), ج273/78
31 .(الوثائق السیاسیه), محمد حمیداللّه 62, بیروت. در ترجمه ازترجمه دکتر مهدوى دامغانى استفاده شد: ((وثائق) ترجمه و تحشیه از دکتر محمود مهدوى دامغانى)
32 . (احکام اهل الذمه), ج269/1
33 . (بحارالانوار), ج107/50, ح26; (سنن ابى داوود), ج171/3, 3055
34 . (سنن ابى داوود), ج185/3, حص3095
35 . (حقوق اقلیتها)224/ به نقل از (روح الدین الاسلامى)262/
36 . (سنن ابى داوود), ج184/3
37 . (بحارالانوار), ج15/18, ح41
38 . (وسایل الشیعه), ج493/8
39 . روزنامه (اطلاعات), 31, اردیبهشت 5/1376
40 . سوره (شعراء), آیه 214
41 . ر.ک (احتجاج), شیخ طبرسى
42 . سوره (توبه), آیه
43 . سوره (ممتحنه), آیه 1
44 . سوره (آل عمران), ایه 28
45 . سوره (مائده), آیه 51
46 . سوره (ممتحنه), آیه 9
47 . (المیزان), ج151/3
48 . سوره (توبه), آیه 12
49 . سوره (فرقان), ایه 52
50 . سوره (آل عمران), آیه 75
51 . سوره (ممتحنه), آیه 7
52 . (حقوق اقلیتها)238/ به نقل از (التعصب والتامح تبین المسیحیه و الاسلام)36/ ـ 38
53 . (اصول کافى), ج648/2, ح2
54 . (صحیح مسلم), ج1707/4, بیروت
55 . (اصول کافى), ج650/2, ح8
56 . (الاستعانه بغیر المسلمین), على الطریقى29/ ـ 30 به نقل از (شرح النووى على صحیح المسلم),ج144/14 ـ 145, بیروت
57 . (جواهرالکلام), ج279/21
58 . (تذکره الفقهاء) علامه حلى, ج446/1, مرتضوى
59 . (جواهر الکلام), ج279/21
60 . (همان مدرک)280/
61 . (اصول کافى), ج649/2, ح4
62 . همان مدرک648/, ح1
63 . (جواهر الکلام), ج279/21
64 . (تذکره الفقهاء), ج407/1
65 . (طهاره الکتابى), ابراهیم جناتى
66 . (فقه الامام جعفرالصادق), محمد جواد مغنیه, ج33/1
67 . (الفتاوى الواضحه), شهید صدر319/
68 . (التنقیح), آیت اللّه خویى, ج53/2 در پایان بحث, حکم به احتیاط لزومى داده اند
69 . (توضیح المسایل), مسأله 114
70 . (توضیح المسایل), /
71 . (اجوبه المسائل)97/
72 . (توضیح المسایل)32/
73 . (توضیح المسایل21/
74 . (توضیح المسایل)26/
75 . (توضیح المسایل23/
76 . (وسائل الشیعه), ج473/16, ح1
77 . (همان مدرک), ج3
78 . (همان مدرک), ج1020/2, ح11
79 . (همان مدرک), 1095/, ح1
80 . سوره (توبه), آیه 28
81 . (تفسیر المیزان), ج229/9
82 . (وسایل الشیعه), ج158/1 ـ 159
83 . همان مدرک, ج471/16
84 . همان مدرک, ج158/1
85 . همان مدرک165/
86 . (اصول کافى), ج650/2, ح10 و 12
87 . (التنقیح), ج52/2 ـ 53
88 . (فقه الامام جعفرالصادق), ج33/1
89 . مجله (فقه), شماره 7 و 11/8 ـ 216
90 . (وسایل الشیعه), ج473/16, ح4
91 . (وسایل الشیعه), ج473/16, ح4
92 . (جواهر الکلام), ج343/15
آمد و شد با جهانگرد غیر مسلمان
در پى دستیابى بشر به تمدن و صنعت و بهره مندى از رسانه هاى مسافرى سریع و راحت, آمد و شد و پیوند میان انسانها به گونه اى شگفت رو به فزونى و گسترش نهاد
شاید بتوان گفت اکنون گستره و حجمِ رفت وآمد فرامرزیِ انسانها و پیوند مردمانِ کشورها و قارّه ها با یکدیگر همان اندازه است که رفت و آمد میان افراد یک قوم و قبیله در گذشته و نیز همان گونه سهل و آسان. نکته در خور توجه آن که: چه بسا به همان اندازه مورد نیاز و ضرور براى بشرِ امروز و براى ادامه حیات و زندگیِ انسانهایى که در این روزگار مى زیند
بشر امروز, در چرخه زندگى ماشینى و در لابه لاى غبار تیره, نفس گیر و جانکاهِ دنیوى گرى و مادیت گرفتار آمده است. گرچه به تن آسایى و شادکامیهایى دست یافته; اما معنویت درونى و شادابیِ روحى خویش را از کف داده است. حال در نهان ناخودآگاهش به چیزى مى اندیشد که روشناى وجودش را بازآورد و درونش را نرمى و صفا بخشد. بدین منظور به گردشگرى و سیاحت و تفرّج در جاى جاى پهنه زمین مى رود تا به گمانِ خویش, در دیدن جلوه هاى زیباى طبیعت و لمسِ نمادهاى روح بخشِ پیشینیان و درک زیباییهاى اسطوره اى, گوهر معنوى خود را بجوید و گم شده اش را باز یابد
از این نظر, گردشگرى و سیاحت یک تجربه درون گرایانه است. بشر مى خواهد لَختى به چنگ آورد که جان و روحِ خسته, مکدَّر, تاریک و متلاشى شده اش به آزادى, فراخى, لذّت و زیبایى مینوى و ماورایى برسد. مى خواهد از این راه معنویتِ زندگى اش را تأمین و فروریختگیِ درونش را جبران کند
البته اینها یک روى سکّه است. در روى دیگر آن, بر انگیخته شدنِ احساسى در بشرِ متمدن دیده مى شود که او را به شناخت و آگاهى از فرهنگها, تمدنها, سنّت و آداب ملتها و بازکشف پدیدارهاى تاریخیِ نوع و نسل خویش دعوت مى کند. این احساس, بسان گذشته, در افرادى معیّن و محدود وجود ندارد, بلکه عموم مردمان را به حرکت و گردش درآورده است
به هر روى, عوامل و انگیزه هاى گونه گون دست به دست هم داده و گردشگرى را به صورتى فراگیر مورد نیاز بشر امروز درآورده است, تا جایى که هم اکنون به عنوان یک صنعت درخور و سودمند شناخته مى شود
چگونگى بهره گیرى از این صنعت و کوشش براى گسترش آن در کشور اسلامى ما, از جهتهاى گوناگونى نیازمند تحقیق و بررسى است: تبیین مسایلِ مربوط به سیاست, اقتصاد, فرهنگ, ارتباطات و گسترش و مانند آنها. از یک جهت این موضوع به تحقیق و پژوهشهاى حوزوى نیاز دارد; یعنى روشنگرى مسائلى که با احساس دینى و باورهاى اسلامى مردمان این سرزمین پیوند دارند
در این مجال به چگونگى پیوند و معاشرت مسلمانان با جهانگردان غیرمسلمان و احکامى که در این باره وجود دارد, پرداخته خواهد شد. مسائلى که پیوند میان دولت و حکومت اسلامى با حکومتهاى غیرمسلمان را مى نمایاند, خارج از بحث ماست. بنابراین, این نوشتار به روشنگرى پایه هاى تئوریک و نشان دادن چشم اندازهاى فقهى و در نهایت به دست آوردن یک مدل و تئورى واقع بینانه درباره پیوندهاى فردى و مسائلى فقهى پیرامون آن, ویژه خواهد بود
پیش از پرداختن به اصل موضوع, بیان دو نکته ضرور مى نماید
1 . مراد از (غیر مسلمان) همه انسانهایى هستند که در باور نداشتن به اسلام یکسانند. از این کسان با واژه (کفار) یاد مى شود که به طور کلى به سه گروه تقسیم مى شوند: اهل کتاب, مشرک و ملحد. فقیهان براى هر یک از این گروهها تقسیم بندیهاى جزئى و جداگانه بیان کرده اند. اکنون مجال بیان هموندیها و جداییها و تفسیر اصطلاحى هر کلام وجود ندارد اگر چه در لابه لاى بحثها به تناسبِ بحث اشاره به احکام آنان خواهد شد
توجه ما در این نوشتار, بیش تر نسبت به کسانى است که جداى از باورشان به عنوان یک انسان قانونمند, در رفتار و زندگى و یا دست کم در پیوندها و پیوستگیهاى اجتماعى خود, به دیگر انسانها با هر اعتقاد و باورى نگاه و برخوردى انسانى دارند و به موجودیت و حقوق انسانیِ هم نوع احترام مى گذارند. در اصطلاح فقهى به چنین کسانى (کفّار غیر حربى) گفته مى شود; یعنى کافرانى که بر اساس پیمان با مسلمانان به صلح و مسالمت مى زیند. از دو واژه (کفار) و (غیرمسلمان) در این نوشتار, چنین کسانى منظور خواهد بود
2 . در فقه اسلامى, هرگاه سخن درباره موضوعى باشد که به گونه اى پیوستگى میان مسلمان و کافر را در برگیرد, توجه به یک اصل و قاعده فقهى ـ قرآنى ضرورى دانسته مى شود و بدون در نظر داشتن آن قاعده, فقیه حق ندارد درباره آن گزاره, حکم پژوهى کند: (قاعده نفى سبیل) و یا (اصل عزت و برترى اسلام). اساس این قاعده آیات زیر است
* (ولَنْ یجعل اللّه لِلکافرینَ عَلى المؤمنین سبیلاً.)
وخداوند, هرگز, براى کافران راهى براى چیرگى بر مؤمنان قرار نداده است
* (وللّهِ العزّهُ ولِرَسوله وللمؤمنین.)
و عزّت و اقتدار از آنِ خداست و از آنِ پیامبرش و از آنِ مؤمنان
روایت زیر نیز پایه قاعده قرار گرفته;3 اما از جهت سند مورد خدشه است
پیامبر اکرم(ص) فرمود
(الاسلام یعلو ولایعلى علیه.)
اسلام برتر است و هیچ چیزبر آن برترى نمى یابد
این اصل از اصول و قواعدى است که فقها بر پیوستگیهاى گوناگون مسلمانان با کافران و فرعهاى مختلف آن, برابر مى کنند5 زیرا از دلیلها و قواعد ثانویه است و بر دلیلهاى احکام اولیه حکومت دارد
مفهوم قاعده را چنین دانسته اند: خداوند در مقام تشریع و قانون گذاریِ اسلام, حکم و قانونى که سبب چیرگى و برترى یافتنِ کافر بر مسلمان گردد, جعل نکرده است
بنابراین, سخن گفتن درباره معاشرت و مراوده با جهانگردان غیرمسلمان و تعیین پهنه و گستره آن, باید در چارچوب اصل عزّت و سیادتِ مسلمانان و حفظ شخصیت اسلامى باشد. بر پایه این اصل, تنظیم الگو و تئورى آمدوشد و پیوندى که سبب از میان رفتن عزّت و سربلندى مسلمانان شود و یا به نفوذ و چیرگى کافران بینجامد, بى اعتبار خواهد بود
معاشرت مسلمانان با کافران
پیش از آن که احکام رفت وشد با کافران بررسى شود, این مسأله باید مفروض گرفته شود که پذیرش جهانگرد غیر مسلمان در کشور اسلامى جایز است و کافران مى توانند به سرزمینهاى اسلامى وارد شوند و در میان مسلمانان حضور یابند. حکم جواز برابر اصل اوّلى است و در صورتى که حضور آنان با مصالح عمومى مسلمانان و ارزشهاى شناخته شده اسلامى ناسازگارى نداشته باشد اشکالى ندارد. فقیهان درمورد ورود تاجران غیرمسلمان به شهر و کشورهاى اسلامى به جز سرزمین حجاز, بى هیچ شرطى حکم به جواز داده اند
شیخ طوسى مى نویسد
(و اما اهل الذّمه اذا اتّجروا فى سایر بلاد الاسلام ماعدا الحجاز لم یمنعوا من ذلک لانّه مطلق لهم, ویجوز لهم الاقامه فیها ما شاؤوا.)
رفت وآمد بازرگانان اهل کتاب در سرزمینهاى اسلامى, به جز سرزمین حجاز, ناروا نیست, زیرا تجارت ایشان در این شهرها آزاد است و سکونت در آنها به هر مقدار که بخواهند رواست
آمدوشد تاجران غیرمسلمان به سرزمینهاى اسلامى, در صدر اسلام نیز امرى متداول و رایج بود و جز مبلغى که به عنوان گمرگ از آنان گرفته مى شد, محدودیت دیگرى براى ایشان نبود
بى گمان, با ورود توریست به کشور اسلامى, آمدوشد با کافران و یک سلسله پیوندهاى فردى و روزمره با ایشان, در زندگى مسلمانان, پرهیز ناپذیر خواهد بود. بنابر این مسایل زیر درخور بررسى و پژوهش اند
* آیا معاشرت مسلمانان با غیر مسلمان جایز است
* این معاشرت تا چه مرزى مى تواند گسترش یابد
* در فقه اسلامى چه حدودى براى آن بیان شده است
جایز بودن معاشرت
قانون و اصل اوّلى جایز بودن معاشرت و آمد و شد میان تمامى انسانهاست. ساختار وجودى انسان به گونه اى است که بدون ارتباط با هم نوع و داد وستد همه جانبه: فکرى, جسمى, روحى و مادى با دیگر انسانها نمى تواند به زندگى ادامه دهد و به خواسته ها و تکامل حیات خویش برسد. بدین جهت او را موجودى بالفطره اجتماعى دانسته اند. هر میزان که تعامل و تبادل و مشارکت خود را با انسانها افزون کند و قلمرو پیوندش را در میان آدمیان بگسترد, موفقیت و پیشرفت او در زندگى و بهره مندى در آفرینشهاى خداوند بیش تر خواهد بود. اسلام نیز پیوستگى و پیوند مسلمانان به عنوان انسانهایى که نیازمند ارتباط با هم نوعان خود هستند, نادیده نگرفته است و قانونهاى فقهى, آمدوشد و پیوند با کسانى که کیش و مذهب دیگر دارند, نفى و طرد نمى کند, بلکه به آن شکل و چهارچوب قانونى مى بخشد
براى جایز بودن معاشرت مسلمانان با کافران, دلیلهایى از آیات قرآن, سنّت, تاریخ و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع), سیره مسلمانان و نیز قاعده ها و دلیلهاى فقهى, یافت مى شود. در این جا, با توجه به مجال بحث به چگونگى دلالت آنها مى پردازیم
کتاب و سنّت
در قرآن و احادیث چند دسته ازآیات و روایات دیده مى شود که از آنها نه تنها جایز بودن آمدوشد و همزیستى دانسته مى شود که به مسلمانان دستور مى دهد با کافران هم پیمانِ خود, هم زیستى مسالمت آمیز و پیوند و رفتارى انسانى, پسندیده و نیکو و همراه با گذشت داشته باشند
1 . پذیرش صلح و هم زیستى
(واِن جنَحُوا لِلسَّلم فَاجْنَح لها وتوکّل على الله انّه هو السَّمیع العلیم.)
هرگاه دشمنان به صلح و همزیستى گراییدند تو نیز به آن بگرا و بر خدا توکل کن; زیرا اوست شنواى دانا
از تعبیر آیه دانسته مى شود که صلح و همزیستى میان انسانها آن چنان خوش آیند و دوست داشتنى است که بشر باید به آن عشق بورزد و به سوى آن بال و پربگشاید, همان گونه که جوجه به سوى مادر که آغوش او را محل امن و آسایش مى داند, بال و پر مى گشاید
در منطق قرآن صلح و همزیستى اساسى ترین اصل در برقرارى پیوستگیها میان پیروان ادیان است. به همین دلیل مسلمانان را موظف مى داند که پیشنهادهاى قراردادِ صلح را تا آن جا که با هدفهاى اصیل اسلام ناسازگارى نداشته باشد, با آغوش باز بپذیرند
در آیات دیگر, خداوند به مسلمانان دستور مى دهد که اگر به شما پیشنهاد صلح و مسالمت دادند, بر درستى آن تحقیق و جست وجو کنید و نگویید چون مسلمان نیستند, مسالمت و همزیستى با ایشان را نمى پذیریم
على(ع) در فرمان خود به مالک اشتر مى نویسد
(ولاتدفعنَّ صلحاً دعاک الیه عدوّک و للّه فیه رضیَ, فإنّ فى الصلح دَعَهً لجنودک و راحهً من هُمومک وأمناً لبلادکَ.)
و از صلحى که دشمن تو را بدان خواند, و رضاى خدا در آن بود, روى متاب که آشتى, سربازان تو را آسایش رساند. و از اندوه هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند
2 . بخشش و گذشت
(وُدَّ کثیر من اهل الکتاب لو یَردُّونکم مِن بعد إیمانکم کفّاراً حسداً مِن عند أنفسهم من بعد ما تَبیّن لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره…)
بسیارى از اهل کتاب از روى حسد دوست داشتند شما را پس از ایمانتان به کفر برگردانند, پس از آن که حق بر آنان آشکار گشت, پس ببخشید و درگذرید تا آن که خدا فرمانش را بتحقق آرد
(فَاصْفحِ الصَّفحَ الجمیل.)
پس [از دشمنان] گذشت کن گذشتى نیکو
مرحوم علامه طباطبایى ذیل آیه مى نویسند
(دروغزن خواندن و ریشخندهاى کافران تو را از انجام رسالت باز ندارد. آنان را نادیده بگیر و در گذر بى آن که دربرابر آنان زبان به سرزنش بگشایى و بگو مگو کنى.)
گروهى پنداشته اند, دستور بخشش و گذشت در برابر نارواییهاى کافران به دوران زندگى پیامبر در مکّه محدود بوده و پس از هجرت به مدینه و قدرت یافتن مسلمانان و آمدن دستور جهاد, این دستور نسخ شده است, ولى با توجه به آمدن این دستور در سوره هاى مدنى, روشن مى شود که آن یک دستور عمومى و ابدى است. گذشته از این, دستور گذشت با دستور جهاد ناسازگارى ندارد; زیرا هر یک از آن دو جاى ویژه به خود دارند
این دسته از آیات به مسلمانان سفارش مى کند که در برخورد با کافران, اگر رفتار ناهنجار و خشونت و نامهرى دیدند, رفتارى برابر از خود نشان ندهند, بلکه در آمدوشد با آنان بردبار و داراى گذشت باشند
نمونه اى از بخشش و گذشت و بردبارى در برابر کافران, در روایات
على(ع) مى فرماید
(شخصى یهودى که از پیامبر(ص) پولى طلب داشت آن را مطالبه کرد
پیامبر به او فرمود: الآن پولى ندارم به تو بدهم. یهودى گفت: من از تو جدا نمى شوم, مى نشینم تا طلبم را بگیرم. پیامبر تا پایان روز در کنار او نشست, تا شاید طلب او فراهم شود. در این مدت یاران پیامبر مى آمدند و او را بر انجام چنین کارى تهدید مى کردند, ولى پیامبر به ایشان مى فرمود
چرا با او چنین مى کنید؟
مى گفتند: اى پیامبر خدا چرا اجازه مى دهید یک یهودى شما را حبس کند! پیامبر(ص) فرمود
پروردگارم مرا نینگیخته است که درباره کسانى که با مسلمانان در پیمان مى زیند, و نه هیچ کس دیگرى ستم روا دارم.)
بى گمان این جریان در مدینه بوده است. وقتى که پیامبر داراى نفوذ و مسلمانان قدرت و توان مقابله و برخورد با یهودیان مدینه را داشته اند. از همین روى, یاران به گمان این که این جسارت شخص یهودى نسبت به پیامبر درخور گذشت نیست, او را سرزنش و تهدید مى کردند, ولى پیامبر به آنان فرمود که اسلام بخشش و گذشت را درباره هر انسانى مسلمان یا غیرمسلمان روا مى داند
3 . پرهیز از ستم و دست اندازى