مقاله علم اخلاق در word دارای 48 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله علم اخلاق در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله علم اخلاق در word
مفهوم لغوی واژه اخلاق
تعریف علم اخلاق
تعاون و همکاری
شور و مشورت در کارهای جمعی
مشاوره و مبارزه با استبداد رای
از بین رفتن روحیه عزلت و انزواطلبی
ایجاد و تقویت روحیه خدمت به دیگران
ایثار و ایثارگری
عفو و خطاپوشی
تقسیم کار ، مدیریت و برنامه ریزی در اردوها
رعایت قانون
واقع بینی و جلوه ای از توقعات بیجا
تقویت روابط عاطفی سالم
فلسفه اخلاق
سقراط (469 – 399 ق.م)
افلاطون (430-347 ق.م)
ارسطو (384-322ق.م)
نقد و بررسی نظریات سقراط ، افلاطون و ارسطو
کلیت قوانین اخلاقی
1- کلیت قواعد اخلاقی به ملاک مصلحت و مفسده
2- نظریه اعتباریات با ملاک نیاز عمومی
3- نظریه تفکیک بین مِن علوی و من سفلی
4-نظریه بداهت حسن و قبح عقلی
5- کلیت قواعد اخلاقی بر مبنای نظریه ضرورت بالقیاس و کمالات نفس
6-نظریه مختار
پس قواعد کلی اخلا قی
فلسفه اخلاق در انگلیس
فلاسفه آلمان (قرن 18-19)
فلسفه اخلاق در فرانسه ( قرن 18 و نیمه قرن 19 )
فلاسفه ایده آلیسم آمریکا در نیمه اول قرن 19
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله علم اخلاق در word
کتاب مبانی اخلاق در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی نویسنده : حسن معلمی ناشر : مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چاپ اول : زمستان 1380
مدرس فلسفه، دانشگاه لنکستر انگلستان The Internet Encyclopedia of Philosophy
مفهوم لغوی واژه اخلاق
«اخلاق» جمع «خُلق» و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده بصیرت و غیر ظاهر قابل درک است. در مقابل، «خَلق» به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر، گفته می شود.[1] همچنین «خُلق» را نفسانی راسخ نیز می گویند که انسان، افعال متناسب با آن صفت را بی درنگ، انجام می دهد. مثلاً فردی که دارای «خُلق شجاعت» است، در رویارویی با دشمن، تردید به خود راه نمی دهد. این حالت استوار درونی ممکن استبه طور طبیعی، در فردی به طور طبیعی، ذاتی و فطری وجود داشته باشد؛ مانند کسی که به سرعت عصبانی می شود و یا به اندک بهانه ای شاد می گردد. منشأهای دیگر خُلق، وراثت و تمرین و تکرار است؛ مانند اینکه نخست با تردید و دودلی اعمال شجاعانه انجام می دهد، تا به تدریج و براثر تمرین، در نفس او صفت راسخ شجاعت به وجود می آید، شجاعت می ورزد.[2]
تعریف علم اخلاق
با مراجعه به اصلی ترین منابع کلاسیک و متعارف علم اخلاق در حوزه علوم اسلامی و دقت درموارد کاربرد آن در قرآن و احادیث، علم اخلاق را می توان به شرح زیر تعریف کرد
علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می دهد.[3]
براساس این تعریف، علم اخلاق علاوه بر گفت و گو از صفات نفسانی خوب و بد، از اعمال و رفتار متناسب با آنها نیز بحث می کند. غیر از این، راهکارهای رسیدن به فضیلت ها و دوری از رذیلت ها – اعم از نفسانی و رفتاری – را نیز مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین موضوع علم اخلاق، عبارت است از: صفات و اعمال خوب و بد، از آن جهت که برای انسان قابل تحصیل و اجتناب و یا انجام و ترک اند. از آن جا که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان به روح و روان آدمی می باشد، بعضی از عالمان اخلاق موضوع علم اخلاق را «نفس انسانس» دانسته اند.[4]
هدف نهایی علم اخلاق این است که انسان را به کمال و سعادت حقیقی خود – که همانا هدف اصلی خلقت جهان و انسان است – برساند. تفسیر واقعی و تحقیق این کمال و سعادت به آن است که انسان به قدر ظرفیت و استعداد خود، جه در صفات نفسانی و چه در حوزه رفتاری، جلوه گاه اسماء و صفات الهی گردد؛ تا در حالی که همه جهان طبیعی و بی اراده به تسبیح جمال و جلال خداوندی مشغول اند، انسان با اختیار و آزادی خویش، مقرب ترین، گویاترین و کامل ترین مظهر الهی می باشد
تعاون و همکاری
از بهترین آثار زندگی جمعی واردویی، یادگرفتن کار جمعی و کسب روحیه تعاون و همکاری است. غالباً ما دوست داریم کار خوب تنها به نام ما تمام شود ! و گاه با وجود اینکه می دانیم اگر آن کار با همکاری دیگران باشد بهتر انجام خواهد شد، باز هم روحیه انحصارطلبی، ما را رها نمی کند و سعی می کنیم که به تنهایی کار را به انجام رسانیم و به اصطلاح گوی سبقت را از دیگران برباییم ! این حالت، در همه جا صحیح نیست، چرا که در بسیاری از امور، کار گروهی و دسته جمعی مطلوب است، نه کار فردی !
در زندگی اردویی یاد می گیریم و تمرین می کنیم که چگونه با تشریک مساعی می توان مشکلی را حل کرد، کار دشواری را انجام داد، طرحی وسیع را پیاده کرد و . . . آنگاه با اکتساب این روحیه ، می توانیم از طریق همکاری و تعاون، بسیاری از مشکلات خانوادگی را به راحتی حل کنیم ، مهمانیها و پذیرایی های سخت و بزرگ را با همیاری همسر و فرزندان، بهتر و راحت تر انجام دهیم و . . . در محیط سکونت کارهایی از قبیل نظافت کوچه و محله، دستگیری از مستمندان و . . . .را به آسانی عمل سازیم . راستی چه می شود اگر اهالی هر منطقه، در روزهای تعطیل ساعت خاصی را معین سازند که در آن همگی با همکاری و همیاری به نظافت محل خود بپردازند؟! و یا کارمندان و کارگران هر اداره و مؤسسه ای برای خود صندوقی تاسیس کنند که بتوانند با دادن وام به صورت قرض الحسنه مشکلات مالی برادران خود را بر طرف کنند؟! و
قطعاً اگر روحیه تعاون در جامعه ما زنده شود، در انجام بسیاری از کارهای اجتماعی ، هرگز منتظر « دولت » نمی مانیم، بلکه از طریق همکاری و معاضدت اجتماعی، بهتر و سریعتر آنها را انجام می دهیم
اصولاً بسیاری از کارهای جمعی جز با همکاری همگانی به آسانی انجام شدنی نیست، به عنوان نمونه: اگر دانش آموزان یک کلاس یا یک مدرسه بخواهند کتابخانه ای داشته باشند، غالباً یک نفر یا دو نفر نمی توانند این کار را انجام دهند، اما اگر هر یک از دانش آموزان قبول کنند که تنها یک کتاب برای کتابخانه بیاورند، مدرسه ای که 500 دانش آموز دارد ، به راحتی صاحب کتابخانه ای با 500 جلد کتاب، می شود ! و همینطور در یک کلاس، یک اداره، یک کارخانه و
واقعاً اگر این کلام الهی را همواره به یاد داشته باشیم که : « تعاونوا علی البر و التقوی » ( در کارهای نیک و شایسته بر اساس تقوی و پاکی ، به یکدیگر کمک نمایید و یار و همکار هم باشید ) جامعه ای خواهیم داشت پر از صفا و یک رنگی ، خانه ای خواهیم داشت مملو از نشاط و صداقت و بالاخره فردایی خواهیم داشت همراه با سعادت و نیک بختی ! به جاست که در اینجا به کلامی از پیشوای ششم حضرت امام صادق(ع) گوش جان بسپاریم
[1] . اصفهانی، راغب: معجم مفردات الفاظ القرآن، ص159
[2] . ر.ک: ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق و طهاره الاعراق، ص51؛ نرقی، محمد مهدی: جامع السعادات، ج1،ص22
[3] . . ر.ک: ابن مسکویه: پیشین، ص27طوسی، خواجه نصیرالدین: اخلاق ناصری، ص48؛ نرلقی، محمدمهدی: پیشین،ج1،ص26-27؛ صدرالدین شیرازی: الاسفارالاربعه، ج4، ص116-117
[4] . ر. ک: نراقی: پیشین، ج1، ص26