مقاله نقش رسانهها در مدیریت بحرانهای سیاسی در word دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نقش رسانهها در مدیریت بحرانهای سیاسی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقش رسانهها در مدیریت بحرانهای سیاسی در word
مقدمه
بخش اول: تعاریف
1-1 بحران
1-2 بحران سیاسی
بخش دوم: رسانهها و مدیریت بحران
1-2 رسانهها و مدیریت بحرانهای سیاسی داخلی
2-2 رسانهها و مدیریت بحرانهای فراملی
3-2 رسانهها و مدیریت بحرانهای تروریستی
نتیجه گیری
فهرست منابع
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقش رسانهها در مدیریت بحرانهای سیاسی در word
- استاواک شرایو (1380) مشکلات رسانههای گروهی هندوستان در ارتباط با تروریسم، برگرفته از کتاب ارتباطات سیاسی در عمل، نوشته دیوید.ال.پالتز، ترجمه مهدی شفقتی، انتشارات سروش
ـ بلیغ، ناصر (1379) دستورالعمل برنامهسازی در رادیو تلویزیون هنگکنگ؛ انتشارات اداره کل تحقیق و توسعه صدا سازمان صدا و سیما
ـ بلیغ، ناصر(1380) دستورالعمل برنامهسازی در رادیو تلویزیون انگلستان(BBC)، انتشارات اداره کل تحقیق و توسعه صدا سازمان صدا و سیما
-بیرو آلن (1370) فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، انتشارات کیهان، چ دوم
- پای لوسین (1380)بحران مشروعیت، از کتاب «بحرانها و توالی در توسعه سیاسی»، ترجمه غلامرضا خواجه سروی، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی
- تاجیک محمد رضا (1379) مدیریت بحران، انتشارات فرهنگ گفتمان
- دهشیری محمدرضا (1379) کالبدشکافی تروریسم، انتشارات اداره کل پژوهش معاونت سیاسی سازمان صداوسیما
- رابوی مارک و داژنه برنارد (1377) رسانهها، بحران و دموکراسی، ترجمه داود حیدری، انتشارات اداره کل پژوهش معاونت سیاسی سازمان صداوسیما
- سبیلان اردستانی حسن (1386) رادیو و مدیریت بحران، انتشارات دفتر پژوهشهای رادیو و انتشارات طرح آینده
- ستاری سجاد (1380) کالبدشکافی تاریخی – تئوریک هندسه تروریسم (بخش نخست) اداره کل پژوهش معاونت سیاسی سازمان صداوسیما
- سورت رای (1380) ساخت اجتماعی جرم و خشونت به مثابه یک علت، ترجمه مهرداد فیروزبخت، فصلنامه پژوهش و سنجش، سال هشتم شماره 26 تابستان
سیف زاده سید حسن (1368) نوسازی و دگرگونی جامعه، انتشارات سفیر
- صادقی حسین (1380) تروریسم رسانهای، روزنامه اطلاعات (15/7/1380)
- لاپالومبارا جوزف (1380) نفوذ بحران و ظرفیت حکومت، از کتاب «بحرانها و توالی در توسعه سیاسی»، ترجمه غلامرضا خواجه سروی، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی
- موسی خانی مرتضی (1369) مدیریت بحران، نشریه دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی، شماره یازدهم
ـ نقش رادیو تلویزیون در ایجاد امنیت و مقابله با اغتشاشات(1375)؛ انتشارات اداره کل پژوهش معاونت سیاسی سازمان صدا و سیما
- یحیایی علی فرید (بی تا) بحران مشارکت و عوامل موثر بر آن، مجله فرهنگ مشارکت، شماره
مقدمه
مهمترین ابزار مدیریت بحران در عصر کنون، وسایل ارتباط جمعی است. امروزه کمتر بحران سیاسی وجود دارد که رسانهها در ایجاد یا کنترل آن نقش نداشته باشند
مدیریت بحران شامل سه مرحله زمانی است: 1- قبل از بحران 2- در حین بحران 3- پس از بحران. در توضیح باید گفت: بحرانهای سیاسی ارتجالاً و دفعتاً رخ نمیدهند بلکه طی فرایند خاصی از حد کم و نامرئی شروع می شوند و روز به روز بر حجم آن افزوده میشود سپس در مقطع زمانی در شکل بحران مرئی، تجلی پیدا میکند. در این مرحله است که غیر متخصصین نیز میتوانند شرایط بحرانی را درک نمایند، اما رسانههای همگانی بعلت نوع تخصص خود، میباید فرایند و روند شکلگیری بحران را پیشتر از دیگران تشخیص دهند. در این مرحله است که رسانهها میتوانند با گوشزد نمودن وضعیت منتج به بحران، تا حدود زیادی جلوی بروز بحران را گرفته و اجازه ندهند شرایط غیر عادی و غیر نرمال بوجود آید
مرحله دوم نقش و کارکرد رسانهها در زمان وقوع بحرانها است. رسانهها در این مقطع رسانهها چند تأثیر بر بحرانهای سیاسی دارند. اول اینکه با رفتاری علمی و عقلایی، بحران را به حداقل رسانند. دوم میتوانند میانجی عوامل بحران و گروههای ذینفع در بحران شده و برخوردها را به حداقل برسانند. سوم رسانهها شرایط را برای جذب مخاطب و درآمد بیشتر مناسب دیده و به بحران و انعکاس آن دامن زنند و چهارم میتوانند به عنوان یکی از منازعین بحران، وارد معرکه شده و خواهان امتیاز و سهم از بحران گردند
مرحله سوم، پس از بحران میباشد. تجربه نشان داده است بیشتر بحرانها پس از محو شدن مشخصات ظاهری، پیامدهای دیگری به همراه دارند که این پیامدها به دو دسته تقسیم میشوند
اولین پیامد، عوارض بلند مدت بحران است که اکثر این پیامدها از نوع غیر ملموس، غیرآشکار، باواسطه است، لذا رسانهها با تشخیص اینگونه پیامدهای نامطلوب و ناخواسته میتوانند عوارض بحرانهای بعدی را بکاهند
دومین پیامد، احتمال بازگشت به وضعیت قبلی یا همان وضعیت بحران است. رسانهها در صورت آگاهی از ارتجاعی بودن وضعیت پس از بحران، میتوانند این وضعیت را تعدیل نموده و آثار بازگشتی پس از بحران را به صفر نزدیک سازند. در ادامه به برخی تعاریف و سپس نقش رسانهها در کنتل بحران پرداخته میشود
بخش اول: تعاریف
1-1 بحران
بحران Crisis از ریشه یونانی در معنای جورکردن، قضاوت، لحظه حساس و مشاجره گرفته شده است. بحران به معنای تغییر ناگهانی است که در جریان یک بیماری پدید میآید و صفت ویژه آن معمولاً بروز حوادث و وخامت است. در معنای مجازی، شرایط و اوضاع یا دورانی خطرناک و فاقد اطمینان را میرساند. بحران، حالت و فرایندی است که با آن تعادل ناپدید میشود و از انتقالی نسبتاً اجتناب ناپذیر به سوی شرایط و اوضاعی دیگر خبر میدهد. (بیرو 1370 ص73)
مینزبرگ و همکارانش معتقدند که بحران در اثر وقوع فوری، ناگهانی و غیر منتظره حوادث و یا اتفاق بوجود میآید که توجه فوری و فوتی به آن برای اخذ تصمیمی فوری ضروری است. در تعریف دیگر، بحران چنین بیان شده است؛ هرگاه در مسیر تحقق اهداف از پیش طراحی شده، حالت پیش بینی نشدهای رخ دهد که انتظارات و مطلوبهای دیگر ما را متأثر سازد یک بحران روی نموده است. (موسی خانی 1369 ص14)
برای بحران تعاریف زیاد دیگری نیز آورده شده است که وجه مشترک همه آنها، تهدید وضعیت موجود بوده و تفارق آنها در شرایط فرعی هر وضعیت است. محمد رضا تاجیک در کتاب «مدیریت بحران» به این مقوله از دید سیستمی نگریسته و میگوید: از منظر سیستمی بحران به وضعیتی اطلاق میگردد که نظم سیستم اصلی یا قسمتهایی از آن [سیستم فرعی] را مختل کرده و پایداری آن را برهم زند. (تاجیک 1379 ص61)
البته بحران یک امر نسبی است، پیتر بروک در این خصوص میگوید: بحرانها در جهان زیست نمیکنند، آنها در گفتمان زیست میکنند. بحرانها رویدادهای واقعی نیستند بلکه ارزیابیهای اهمیت آن چیزها هستند که دارد اتفاق میافتد. بحرانها شناخت و آگاهی ویژهاند که به برداشتها از اختلال در وضعیتهای موجود وابستهاند که به دگرگونیهای ناگهانی و غیره منتظره که پرداختن به آنها دشوار است، میانجامد. بحرانها را نمیتوان دید چون آنها ساختارهای نظامهای ارزشی هستند. بحرانها، رویدادهایی هستند که با نظامهای الزامات کنشها که تصور میشود پیامدهای ناخوشایند رویدادها را از میان میبرند ارتباط دارند
به بیان دیگر میتوان گفت بحرانها شکلهای خاصی از گفتمان هستند که بر پایه و اساس رمزهای مشخص شکل میگیرند. این رمزها گاهی از رویدادهای گذشته را با پیش بینیهای مشخصی از پیامدهای قریب الوقوع یا آتی ترکیب میکنند و به این ترتیب بحرانها را از رویدادهای فاجعه آمیز تمیز میدهند و آنها را در مقایسه با حوادث صرفاً فاجعه آمیز به مشکلات جامعه شناختی پیچیدهتری تبدیل میکنند. (رابوی 1377 ص210)
1-2 بحران سیاسی
بحران سیاسی، بحران مشروعیت نظام حاکم است آنگاه که نخبگان سیاسی یک جامعه استعداد و قابلیت تولید و بازتولید ارتباطات و مناسبات مبتنی بر اعتماد و مقبولیت خود را از دست میدهند و سیستم دچار ناکارآمدی می شود، بحران حادث میشود. (تاجیک 1379 ص28)
لوسین دبلیو پای بحرانهای سیاسی را به پنج دسته تقسیم میکند
1- بحران هویت Identity
2- بحران مشروعیت Legitimacy
3- بحران مشارکت Participation
4- بحران نفوذ Penetration
5- بحران توزیع Distribution (سیف زاده 1368 ص173)
بحران هویت وقتی رخ میدهد که یک جامعه دریابد که آنچه را که تاکنون بطور دربست و بی چون و چرا به عنوان تعاریف فیزیکی و روانشناسانه «خود جمعی»اش پذیرفته است تحت شرایط تاریخی جدید دیگر قابل پذیرش نیست. برای اینکه نظام سیاسی بر اساس تغییر در قلمرو، شدت، اشکال ساختاری یا رویدادی، خود به سطحی جدید از عملکرد دست یابد، ضروری است که مشارکت کنندگان در نظام را از نو تعریف کنند، کی هستند و چگونه با کلیه دیگر نظامهای سیاسی یا اجتماعی تفاوت دارند
نیروهای تدریجی و غیر مهیجی مانند گسترش ارتباطات جهانی، میتوانند بنیان هویت یک جامعه سابقاً منزوی را با آگاهسازی مردم آن جامعه از یک دنیای کاملاً نوین از اقدام سیاسی متزلزل سازند. بدین ترتیب بحران هویت مرحلهای از رشد است که نظام سیاسی به هنگام تغییر اساسی اشکال اصلی آن، بالاجبار باید تجربه نماید. بحران هویت نشانه رشد و تغییر است نه علامت ضعف و ناهنجاری
چهار شکل اصلی از بحران هویت وجود دارد: اولین نوع بحران مزبور به احساسات مربوط به سرزمین و رابط فضای جغرافیایی با احساسات ناسیونالیستی ارتباط مییابد. دومین شکل آن وقتی رخ میدهد که ساختار اجتماعی و به ویژه تقسیمات طبقاتی چنان گسترش یابد که مانع وحدت ملی گردد. سومین صورت آن با تعارض بین هویتهای فراملی و تعهد به یک هویت ملی مشترک سروکار دارد. چهارمین شکل بحران هویت در اثر پیامدهای روانشناسانه تغییر اجتماعی سریع و احساسات دوگانه نسبت به بیگانگان ایجاد میشود. (پای 1380 صص170و 171)
دومین شاخص بحرانهای سیاسی، بحران مشروعیت است. بحران مشروعیت، به شکل خاصی به فشارهای موجود بین برابری و ظرفیت در نشانگان توسعه ارتباط دارد. از آنجا که مشروعیت خصیصهای از نظام سیاسی است، به شکل خاصی با عملکرد ساختار حکومتی در ارتباط نزدیک است. بنابراین در تعیین ظرفیت نظام نقش اساسی دارد. به عبارت دیگر، پذیرش و تأیید مشروعیت با مردم است، و این امر احتمالاً آنگاه تحقق مییابد که به نظر رسد زمامداران به اصول برابری احترام گذاشته و تمایزات را تنها به عنوان واقعیت اشکال مناسب انفکاک تلقی میکنند. بنابراین تمامی پیشرفتهای حاصل در نشانگان توسعه، همراه با تغییرات پیوسته در روابط بین برابری، ظرفیت و انفکاک ساختاری احتمالاً واکنشی را ایجاد خواهد کرد که بر مشروعیت تأثیر گذاشته و میتواند بحران بزرگی را موجب شود
نفس ارتباط مشروعیت با ظرفیت اجرایی نظام و احساس مردم نسبت به اقتدار، بیانگر این مطلب است که هریک از چهار بحران دیگر اعم از هویت، مشارکت، نفوذ و یا توزیع در نهایت میتوانند به بحران مشروعیت منجر شوند، چرا که تمامی بحرانها به نحوی مشروعیت یک نظام را زیر سوال میبرند. (پای 1380 ص208)
سومین شاخص بحران سیاسی، بحران مشارکت سیاسی است. مایرون وینر میگوید: گذار از پادشاهی به جمهوری، از حکومت استعماری به حکومت مستقل، از نظام بدون حزب به نظام حزبی، از حق رأی انحصاری به حق رأی عمومی و از حکومت استبدادی به مردمسالاری همگی بیانگر مناسبات جدیدی بین ملت و دولت واشکال جدیدی از مشارکت سیاسی هستند. (پای 1380 ص239)
بحران مشارکت به شرایطی گفته میشود که ضمن آن خواستههای برابری طلبانه و تساوی خواهانه اقشار تازه تحرک یافته اجتماعی از ناحیه دولت سالاران و نخبگان حاکم مورد پذیرش واقع نمیشود و نیز کشمکشی است به هنگامی که نخبگان فرمانروا درخواست یا رفتار افراد و گروهها را در امر مشارکت سیاسی نامشروع قلمداد کنند و همچنین به وضعیت و حالتی تعبیر میگردد که ادارههای مشارکت طلبانه و تقاضاهای مداخله جویانه عمومی با ساختارهای سیاسی، اداری، حقوقی، عرفی و سنتی حاکم بر جامعه که ویژگی تمرکز و استبدادی برخوردار هستند در تضاد ناهمگونی قرار گیرند. (یحیایی ص16)
چهارمین شاخص؛ بحران نفوذ است. جوزف لاپالومبارا در این خصوص میگوید: بطور مشابه، وقتی آن قسمت از منابعی که یک ملت باید بطور گسترده به نفوذ خود اختصاص میدهد، محدود شود و دیگر فعالیتهای آن، ملت را به خطر اندازد نوعی بحران نفوذ وجود خواهد داشت. در جایی که مشروعیت [آسیبپذیر یا مستحکم] حکومت ملی تهدید شود مسأله منابع مذبور واکنشی زنجیرهای را موجب خواهد شد. از لحاظ تحلیلی آنچه بحران نفوذ را از دیگر بحرانها متمایز میسازد، آن است که این بحران میتواند با فشارهای وارده بر نخبگان برای ایجاد تعدیلهای نهادی یا نوآوریهایی در طیف توأم باشد. (لاپالومبارا1380 ص314)
نهایت پنجمین شاخص؛ بحران توزیع میباشد. مرتضی نعمتی در این رابطه میگوید: یکی از کارکردهای حکومت چهره عمومی آن است. چهره عمومی به این معنا است که قدرت سیاسی توانایی توزیع مناسب امکانات بین گروههای مختلف جامعه را داشته باشد و تمامی گروهها از دسترسی به امکانات ابراز رضایت نمایند. امکانات و منابع در یک جامعه تمامی حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ارزشی را دربر میگیرد و تنها به منابع مادی محدود نمیشود
بحران توزیع زمانی بروز پیدا میکند که دولت منابع موجود را به نحو صحیح و عادلانه توزیع ننماید و اختلاف بین گروهها، طبقات یا دستجات در دریافت منابع و امکانات وجود داشته باشد. بطور مثال توزیع ناعادلانه منابع اقتصادی باعث ایجاد فاصله طبقاتی میشود و یا توزیع نابرابر امکانات سیاسی باعث نارضایتی سیاسی در بین احزاب و جناحهای سیاسی میشود. زمانی که این توزیع امکانات و منابع حساسیت عمومی را بر انگیزد در آن زمان بحران توزیع عامل مهمی در بحران سیاسی کلان خواهد بود