تحقیق کارگردان در word دارای 61 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق کارگردان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق کارگردان در word
چکیده
مقدمه
قواعد اساسی کارگردانی
جنبههای مختلف کارگردانی
گرایش نمایش
گرایش مستند
تواناییهای لازم
موقعیت شغلی در ایران
کارگردان انیمیشن کیست و وظایفش چیست؟
کارگردانی تئاتر
الف- گزینش ایده
ب- تجزیه و تحلیل متن
ج- انتخاب عوامل
طراح شخصیت
طراح استوری برد (Storyboard)
برنامه ریزی
وظایف دیگر
دستیاران کارگردان
دکوپاژ (Decoupage )
اهمیت دکوپاژ
فیلم نامه دکوپاژ شده
استوری برد
مبداء
فیلم:
فیلم بلند
تئاتر
فوتوماتیک (Photomatics)
تجارت
رسانههای دوسویه
فواید
تولید
کمپوزیسیون ( Composition )
اهمیت کمپزیسیون
کمپوزیسیون مطلوب
توازن ( Balance )
اهمیت توازن
پرسپکتیو ( Perspective )
فاصله دوربین از صحنه
میزان باز بودن دیافراگم
میزان نور
چند نکته مهم در پرسپکتیو
خط فرضی ( Imaginary Line )
اهمیت خط فرضی
ترانزیشن ( Transition )
اهمیت ترانزیشن
انواع ترانزیشن
ترانزیشن به وسیله نماهای میانی
ترانزیشن به وسیله رنگ
ترانزیشن به وسیله نور
ترانزیشن به وسیله دیالوگ
منابع
چکیده
کارگَردان اصلیترین عامل تبدیل شدن یک فیلمنامه یا نمایشنامه به یک فیلم سینمایی یا تلویزیونی، نمایش (تئاتر)، نمایش تلویزیونی (تله تئاتر)، فیلم پویانمایی و سریال تلویزیونی است. به همین دلیل است که همواره، یک اثر تصویر متحرک را بنام کارگردان آن میشناسند
مهمترین کاری که یک کارگردان در جریان ساخت یک اثر تصویر متحرک انجام میدهد، حفظ تم اصلی کار در طی مراحل سهگانه پیشتولید، تولید و پستولید است. کارگردان پس از مطالعه فیلمنامه آنرا خرد کرده و به قطعات کوچکی به نام سکانس، صحنه و پلان تبدیل می کند و متنی را تهیه می کند با عنوان دکوپاژ. این متن دستور العملی است برای همه عوامل سازنده فیلم که در آن تمامی جزئیات پلان از قبیل زاویه دوربین، اندازه نما، حرکت و گفتار بازیگر، نور، زمان، مکان و ; نوشته شده است. کارگردان باید به اصول و قواعد تمامی مراحل تولید مسلط باشد تا به خوبی بتواند گروه را رهبری کند و به نتیجه مطلوب برساند
مقدمه
اصول قاب بندی، ریتم، تداوم حرکت، صدا و تصویر از جمله قواعدی هستند که کارگردان برای دکوپاژ به کار می گیرد.این قواعد هنری بر خلاف اصول علوم طبیعی چندان ثابت و غیر قابل تغییر نیستند بلکه حاصل تجربیات و ترجیحات کارگردانان پیشین بوده و بر اساس نوع نگرش و سبک هنری فیلمساز متغیر می باشند. از جمله مهمترین فیلمسازان تاثیر گذار که برای نخستین بار تئوری فیلمسازی را شکل دادند می توان از پودفکین و آیزنشتاین دو فیلمساز روس نام برد. پودفکین با ازمایشهای مونتاژی خود سعی کرد نشان دهد که با امکانات مونتاژ میتوان واقعیت را جعل کرد. در این نوع مونتاژ معمولا ایدئولوژی و پرنسیب فیلمساز به عنوان اصل قرار گرفته و سعی در نمایش آن میشود. در شیوهی پودفکین، فیلم یک رویداد تاثیرگذارتر و جاندارتر از خود رویداد واقعی به نظر میرسد. برای همین پودفکین نوع نگاهش را به سینما مونتاژ انفجاری نامید. آیزنشتاین بر خلاف پودفکین معتقد بود که مونتاژ وصل کردن منطقی نماها نیست تا داستانی تعریف شود. بلکه تدوین تصادم نما¬هاست. آیزنشتاین نه در جستجوی بیننده¬ای منفعل بلکه در جستجوی بیننده¬ای خلاق بود. بیننده¬ای که بتواند در تکمیل اثر هنری نقشی فعال ایفا نماید و به سفید خوانی اثر هنری بپردازد. منظور از سفید خوانی معنایی است که بیننده از طریق تجزیه و تحلیل فیلم، به فیلم می¬افزاید معنایی که به ظاهر در فیلم موجود نیست اما به وسیله تحلیل فیلم می¬توان به آن پی برد. آیزنشتاین معتقد بود برای رسیدن به سینمایی تاثیر گذار؛ می¬توان از عناصر زیر در مونتاژ تصاویر استفاده کرد
قواعد اساسی کارگردانی
در سال های آغازین تاریخ فیلم سازی ، نقش کارگردان به اندازه ای که بعدها مهم و تاثیرگزار شد ، نبود ، زیرا ساختار فیلم ها بسیار ساده و به دور از هر گونه پیچیدگی بود. با گسترش سینما و توسعه فیلم سازی ، حضور شخصی که بر کل فیلم نظارت داشته باشد و آن را از جهت فنی و هنری رهبری کند ، بیشتر احساس شد و به این ترتیب کارگردان به چهره ای شاخص و فردی مهم در عرصه فیلم سازی بدل شد ، کسی که فکر ، دیدگاه و خلاقیت خود را در فیلم ها اعمال می کرد. چنین آزادی عملی می توانست به دستاوردهای ارزشمندی در فیلم سازی و پیشرفت هنر سینما منتهی شود ، کما اینکه پیش از اوج قدرت گیری استودیوها این گونه بود و بسیاری از تمهیداتی که امروزه به طور گسترده در فیلم ها می بینیم در همان سال های نخستین به کار گرفته شده اند ، و در آثار فیلم سازان بزرگی چون دیوید وارک گریفیث ( David Wark Grifith )
در دوران اوج نظام استودیویی ، میان سردمداران استودیوها و فیلم سازان منازعه ای دامنه دار بین پول و هنر به وجود آمد. از طرفی استودیوها تنها خواهان تولید انبوه فیلم های پر فروش بودند و برای تکنیک ها و تجربه شیوه های جدید ارزشی قائل نبودند و از طرف دیگر کارگردانان خوش ذوق و با استعداد می خواستند تا حد ممکن استقلال و آزادی عمل داشته باشند تا اثرشان را غنای بیشتری ببخشند. در این میان برخی از فیلم سازان با هوشمندی این محدودیت ها را کنار می زدند و فیلم های خود را می ساختند مانند آلفرد هیچکاک ( Alfred Hichcock ) ، برخی سرانجام تسلیم این محدودیت ها شدند و برخی حاضر نشدند به این محدودیت ها تن دهند ، آنها تا حد ممکن مقاومت کردند ولی در نهایت یا زیر بار این فشارها از پا در آمدند ، در این میان به فیلم سازان بزرگی چون ارسن ولز ( Orson Wells ) و اریک فن اشتروهایم ( Erich Von Stroheim ) می توان اشاره کرد. در این دوران ، استودیوها کنترل بسیاری بر کار فیلم سازها اعمال می کردند و در واقع کارگردان به یکی از افراد دست اندر کار تولید فیلم بدل شده بود که انتظارات دیگران را بر آورده می کرد و در تدوین نهاپی فیلم اختیاری نداشت. نظام ستاره سازی و قدرت گیری ستاره ها نیز ابعاد تازه ای به این مسئله بخشید به گونه ای که انگار وظیفه اول فیلم ساز ، خلق فرصتی برای ابراز وجود ستاره هاست
با مطرح شدن تئوری مولف ( Auteur Theory ) در دهه 1950 از سوی منتقدان و تحلیل گران فرانسوی ، تمایل تازه ای برای بازشناسی فیلم ها و فیلم سازان مطرح شد ، و فیلم سازانی به نام مولف معرفی شدند که در کارهای خود شخصیت و خصوصیات خاصی را ابراز می کردند و در عین حال که نظام استودیویی را تحمل می کردند ، دیدگاه شخصی خود را هم بروز می دادند. به ویژه فیلم سازانی چون ، هاوارد هاکس (Howard Hawks ) ، نیکلاس ری ( Nicholas Ray ) ، الفرد هیچکاک ، ارسن ولز و برخی دیگر اعتبار وسیعی کردند
نقد مبتنی بر تئوری مولف در برخورد استودیوها با فیلم سازان موثر بود اما از آن هم مهم تر ، فروپاشی نظام استودیویی به ویژه در هالیوودد بود. با ورود تلوزیون از میزان تماشاگر فیلم ها کاسته شد ، هزینه تولید فیلم بالا رفت و ; . دیگر ادامه کار برای استودیوها مانند سابق وجود نداشت. با فروپاشی استودیو های قدیمی و ظهور کمپانی ها و موسسات جدید فیلم سازی ، نظام ستاره سازی هم افول کرد و به این ترتیب فیلم سازان استقلال بیشتری پیدا کردند. قدرت گیری دوباره کارگردان ها روز به روز فزونی یافت ، به ویژه ورود استعدادهای جدید با ایده های نو و درخشان در دو دهه 1960 و 1970 ، این قدرت گیری را وارد ابعاد تازه ای کرد تا جایی که کارگردان را به بزرگ ترین مسئول شکل نهایی فیلم و مسئول موفقیت یا ناکامی آن بدل ساخت
اما در سال های اخیر ، بار دیگر شاهد قدرت گرفتن تهیه کننده ها و اعمال نفوذ آنها هستیم ، ولی کماکان نام فیلم سازها به اندازه ستاره فیلم ها درخشان و در موفقیت فیلم اثرگذار است
طبق آماری که در سال 1993 گرفته شده است، نوجوانان آمریکایی تا پایان دبیرستان 19 هزار ساعت به تلویزیون نگاه میکنند؛ یعنی بیشتر از مدت زمانی که در کلاس درس حضور دارند، وقت خود را صرف تماشای تلویزیون میکنند. متأسفانه درکشور ما آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد. اما تأثیرپذیری بسیار زیاد نوجوانان و جوانان ما از شخصیتهای تلویزیونی، بیانگر آن است که جوانان، بخش عظیمی از وقت خود را صرف تماشای تلویزیون میکنند و در این میان تله تئاترها، فیلمها و سریالهای تلویزیونی که در حیطه کار کارگردانان تلویزیون است، بیشترین مخاطب را دارند
کار کارگردان تلویزیونی در هر قسمت سازمان تلویزیون متفاوت است . ولی تقریبا در همه جا در مورد تمام جنبههای برنامه ، از آغاز تا انجام مسئول است . در بعضی از برنامهها هم کارگردان موظف به خلق و ارائه موضوع برنامه است
کارگردان به خاطر شغلش همیشه عامل کلیدی تولید محسوب میشود
در هر برنامهای بسته به نوع آن کارگردان مسئولیت متفاوتی را به عهده دارد . گاهی ناچار است به سرعت تصمیم بگیرد و تصمیمش را با عجله انتقال دهد ، حوادث را بروشنی بیان کند و چیزی را از قلم نیاندازد
کارگردان تلویزیونی به دو روش عمده زیر کار میکند
1- روش انتخابی : دراین روش کارگردان بیشتر هماهنگ کننده است . هر یک از طراحان هرکدام با ایدههای خود روش را از پیش میبرند. در برنامههایی که برنامه با عجله آماده و پخش میشود یا در برنامههای زنده این روش موثری است
2- روش ابتکار و خلاقیت : در این روش کارگردان بر جزئیات فنی اعضا نظارت کرده و انتظار دارد که همه مسائل مورد نظر او را دنبال کنند
جنبههای مختلف کارگردانی
1- تجزیه و تحلیل : هدف برنامه را در نظر میگیرد ،چگونگی ارائه موضوع و پیش بینی تاثیر روی بیننده به عهده کارگردان است
2- توضیح و توصیف برای گروه تولید توضیح میدهد که این برنامه به دنبال چیست و چگونه آنرا میتواند بدست بیاورد
3- مشورت و برنامه ریزی فنی برای ضبط و تولید : بررسی و کنترل روشها ، فنون ، تجهیزات ، صحنهآرایی
4- سازمان تولید : تنظیم بودجه و نیروی انسانی برای تولید ، تعیین بازیگرها ،مجریان و همچنین آماده کردن نوشتههایی از قبیل تصویرنامه برگهای سفارش و غیره
5- آماده سازی مقدمات تولید : تنظیم و آماده ساختن موارد تکمیلی مانند عنوانبندی ، گرافیک و غیره
6- راهنمایی گروه: راهنمایی و هدایت بازیگران و مجریان وهمچنین گروههای صدا، نور و دادن علامت های لازم به بازیگران و مجریان رفع مشکلات فنی
7- هماهنگی: با شبکه های ویدیویی و فیلم و ;
8- ارزیابی: کنترل ارزشهای هنری کار ،بازیها ، اجرا ، کیفیت دوربین ، مدت زمان بخشهای برنامه
9- تدوین : سرهم کردن یا تدوین کردن قسمتهای مختلف
10- تبلیغات : سازماندهی و تهیه مطالب لازم برای تبلیغات . (همچنین ببنید: تبلیغات تلویزیونی)
رشته ی کارگردانی تلویزیون
گرایش نمایش
کارگردانی تلویزیونی یک رشته کاربردی است و هدف آن تربیت نیروی متخصص، متعهد و خلّاق برنامهساز در جهت سیاستهای سازمان صدا و سیما است؛ افرادی که به یاری معلومات و مهارتهای فنی، تکنیکی، هنری و تحلیلی، زمینه ساخت و تولید انواع برنامههای تلویزیونی را فراهم میآورند. در واقع کارگردان تلویزیون کسی است که ذهنیت خود را با استفاده از آموزشهای کلاسیک و آکادمیکی که در خصوص برنامهسازی تلویزیون در طول دوران تحصیل کسب کرده است، به تصویر میکشد و با خلاقیت و نوآوری به تولید برنامههای تلویزیونی میپردازد. در این میان، دانشجویان گرایش نمایش، به مطالعه، پژوهش و تجربه در کارگردانی انواع برنامههای داستانی تلویزیون اعم از سریالها، برنامههای کوتاه و تلهتئاترها میپردازند. به عبارت دیگر، دانشجویان این گرایش، روشهای طراحی و تولید یک برنامه داستانی از عرصه ایده تا ساخت در استودیو یا واحد سیار، پخش و ارزشیابی آن را فرا میگیرند و در این میان با چگونگی نقد و تحلیل برنامههای تلویزیونی، تحولات اجرا، تصویرنامهنویسی، جلوههای خاص، طراحی صحنه، شیوههای بیان و نحوه ارتباط تنگاتنگ فرم و محتوا آشنا میشوند