برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله نقد ادبی در word دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نقد ادبی در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقد ادبی در word

پیشگفتار  
نقد ادبی  
آثار ادبی چیست؟  
دشواری‌های نقد ادبی  
ابزار و ملاک نقد  
نقد ذوقی و نقد فنی  
نقد موضوع و ماده شعر و ادبیات و انواع ادبی  
نتیجه  
منابع و ماخذ:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله نقد ادبی در word

ادبیات و نقد ادبی، دکتر خسرو فرشیدورد

نقد ادبی، جلد اول. دکتر عبدالحسن زرین‌کوب

پیشگفتار

ادبیات هر قومی یکی از ارکان عمده‌ی فرهنگ آن قوم است. ادبیات نیز بدون نقد و ارزیابی پیشرفت لازم را نمی‌کند و چنانکه باید راه تکامل را نمی‌پیماید و چه بسا دچار سکون و رکود و توقف می‌شود، زیرا وقتی سخنوران و شاعران و نویسندگان ملتی از راه و رسم ابداع و ابتکار بازماندند و از نقد و سنجش بی‌خبر باشند، یا در سراشیب افراط می‌افتند یا در پرتگاه تفریط و یا به تقلید آثار دیگران می‌پردازند و یا به نوآوری‌های پوچ و بی‌ارزش دست می‌زنند. ملکی که ادب و هنر و پویایی داشته‌اند از نقدی پویا و بارور برخودار بوده‌اند و چه بسا نوآوری‌های هنری و ادبی که حاصل موشکافی‌ها و راهنمایی‌های هنرشناسان و سخن‌سنجان بوده است. بنابراین نقد و نقادی در عرصه‌ی ادبیات و نوشته‌های مختلف تاثیر بسزایی بر نویسنده و شاعر دارد تا سبب اعتلاء و ترقی نویسنده در کارش گردد و سبب پیشرفت جامعه شود


نقد ادبی

نقد ادبی که از آن می‌توان به سخن و سخن‌شناسی تعبیر کرد، عبارت است از شناخت ارزش و بهای آثار ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی که معلوم می‌شود نیک و بد آن آثار چیست و منشاء آنها کدام است

در زمان ما، غایت و فایده نقد ادبی به این نکته هم نظری دارد که قواعد و اصول یا علل و اسبابی را نیز که سبب شده است، اثری درجه قبول یابد و یا داغ رد بر پیشانی آن نهاده شود، تا حدی که ممکن و میسر باشد، تحقیق بنماید. بنابراین واجب است که نقد ادبی، تا جایی که ممکن است، از امور جزئی به احکام کلی نیز توجه کند

از اینجاست که برای نقد ادبی، مفهومی وسیعتر و تعریفی جامعتر قائل شده‌اند و آن را شناخت آثار ادبی از روی بصیرت گفته‌اند[1]

آثار ادبی چیست؟

حقیقت این است که آن مفهوم و معنایی که به سبب فقدان لفظ مناسب دیگر، از آن به لفظ «ادب» تعبیر می‌کنند، عبارت است از مجموعه آثار مکتوبی که بلندترین و بهترین افکار و خیال‌ها را در عالیترین و بهترین صورت‌ها تعبیر کرده باشد و البته به اقتضای احوال و طبایع اقوام و افراد و هم به سبب مقتضیات و مناسبات سیاسی و اجتماعی، فنون و انواع مختلفی از این گونه آثار بوجود آمده است[2]

اما نقد و نقادی که عبارت است از سنجش و ارزیابی و حکم و داوری درباره امور، البته اختصاص به ادبیات ندارد. در سایر امور نیز بسا که مورد حاجت و ضرورت واقع می‌شود، چنانچه در فلسفه و تاریخ و انساب و لغت نیز نقد و نقادی است. فیلسوف در باب ارزش و اعتبار معرفت نقادی می‌کند[3]

در هرحال، نقد و نقادی که عبارت است از شناخت نیک و بد و تمیز بین سره و ناسره، در همه فنون هنر و در بسیاری از شاخه علوم و معارف بشری است و اختصاص به آثار ادبی ندارد. بنابراین نقد آثار ادبی، این مزیت را بر نقد سایر فنون هنر دارد که به یک تعبیر، از همه آنها مفیدتر و روشن‌تر است[4]

به هرحال، نقاد آثار ادبی کارش عبارت از این است که بین نویسنده اثر ادبی با خواننده عادی واسطه بشود و لطائف و دقایقی را که در آثار ادبی است و عامه مردم را اگر کسی توجه ندهد، بسا که از آن غافل و بی‌نصیب بماند، معلوم کند و آنها را بدان لطائف و بدایع متوجه نماید و اگر هم معایب و نقایصی در آن آثار است که عامه مردم اکثر ملتفت آنها نیستند و به همین جهت راجع به آن آثار بیهوده در خوشبینی مبالغه می‌کنند، آن معایب و نقایص را نیز آشکار بنماید و از پرده بیرون اندازد تا قیمت حقیقی و بهای واقعی هر یک از آثار ادبی معلوم و معین باشد[5]

باری، چون نقادی به یک تعبیر لازمه‌اش قضاوت درباره آثار ادبی است و قضاوت درباره آثار ادبی هم بستگی دارد، به معرفت و شناخت درست و واقعی آن آثار، ناچار باید اصول و موازینی هم در کار باشد تا این داوری و قضاوت امکان بیابد، ‌اما این موازین و اصول را به آسانی نمی‌توان بدست آورد و بر آنچه به دست می‌توان آورد، نیز اعتماد قطعی و کلی نمی‌توان کرد. سبب این امر نیز این است که هیچ منتقدی از حب و بغض و میل و هوی به کلی خالی و برکنار نیست. از این رو، بسا که گزافه‌گویی و تعصب به خرج دهد و نیک و بد را به میزان دیگر بسنجد، چنانکه اگر خود شاعر و ادیب سخن آفرین است، طریقه و شیوه خود را بر شیوه‌ها و طریقه‌های دیگر ترجیح بدهد و اگر خود ادیب و شاعر سخن‌آفرین نیست، بسا که آن شور و شوق و جذبه و الهام را که در سخن شاعر و نویسنده است، ادراک نکند و ارج و بهای واقعی نبوغ و قریحه خلاق معانی را ناچیز و اندک بشمارد[6]

اما کسانی که انتقاد را بدینگونه خوارمایه پنداشته‌اند، از اهمیت آن غافل بوده‌اند. در واقع نقد ادبی جز بحث و تحقیق درباره اوصاف و ارزش آثار منظوم و منثور چیزی نیست و از این قرار می‌توان آن را «شناساندن لطائف آثار ذوقی» شمرد[7]

در این صورت، نقد ادبی، برخلاف آنچه در وادی امر به ذهن بعضی متبادر می‌شود با آنکه در بعضی موارد با عیب‌جویی همراه می‌باشد، در حقیقت از آن جداست. آنچه در عالم ادبیات می‌تواند در معرض انتقاد قرار گیرد، اثری است که واجد مرحله‌ای از کمال باشد. می‌توان گفت کتابی یا شعری فرود انتقاد است، یعنی بحثو فحص درباره آن مایه اتلاف عمر و وقت است، اما هرگز هیچ اثری هرقدر عالی و ارزنده باشد، برتر از انتقاد قرار نمی‌گیرد و آنرا نمی‌توان از دسترس نقادی برتر شمرد، زیرا اثر ادبی و هنری هرقدر بیشتر با کمال و جهان مقرون باشد، بیشتر درخور عنایت و علاقه است و هرچه کمتر از لطف و جمال بهره داشته باشد، کمتر مورد توجه و نظر واقع می‌شود[8]

باری هدف منتقد آن نیست که چیز تازه‌ای بوجود بیاورد، بلکه می‌خواهد چیزی را که وجود دارد، تجلیل و توصیف کند. عناصر و اجزاء آن را بشناسد و معلوم نماید که ارتباط بین عناصر و اجزاء مزبور با امور و عوامل دیگر از قبیل دین و محیط و ذوق و غیره چگونه و از چه قرار است. در هرحال، برای آنکه بتوان در باب اثر هنری به درستی قضاوت کرد، لازم نیست که بتوان مانند هنرمند یا بهتر از او اثری ایجاد نمود. بی‌آنکه انسان شاعری بزرگ باشد، می‌تواند منتقدی بصیر باشد[9]

غور و تحقیق در تاریخ نقد، این نکته را ثابن می‌کند که آنچه امروز نقد ادبی می‌گویند، با آنچه در قدیم از نقد ادبی اراده می‌کرده‌اند، تفاوت چندانی ندارد، بلکه فقط صورت توسعه یافته و تکامل پذیرفته آن می‌باشد. این مطلبی است که مطالعه در تاریخ نقد آن را روشن می‌کند و در واقع بدون مطالعه تاریخ نه فقط مفهوم درستی از نقد نمی‌توان یافت، بلکه باید گفت که فن نقد به تمامه در تاریخ ادب و هنر مندرج و منظوب است و همین امر است که نقد را با تاریخ ادبیات مرتبط می‌کند و در این باب جداگانه در موضع دیگر باید سخن گفت[10]

کسانی که در باب امکان نقد ادبی تردید کرده‌اند، ارزش و فایده آن را نیز منکرند. با این همه ارزش و اهمیت نقد از قدیم مورد قبول بیشتر صاحب‌نظران بوده است. اگر انتقاد در میان نباشد، ارزش واقعی آثار هنری معلوم نمی‌گردد. اگر سیر ذوق و هنر در هر زمان معین نشود، به تدریج ادب و هنر گرفتار وقفه و رکود می‌گردد و در پیچ و خم راه تقلید فرو می‌ماند[11]

مطالعه در نحوه تاثیر انتقاد در آثار ادبی این نکته را نشان می‌دهد که اهم وظایف انتقاد آن است که انواع و فنون ادبی را متوجه غایت و هدف واقعی آنها را بنماید و نشان دهد که غزل چه باید باشد و یا غایتی که رثاء و هجاء باید داشته باشد، چیست؟

گذشته از آن انتقاد باید احتیاجات و مقتضیات فکری و ذوقی هر دوره را تعیین کند و به گویندگان و نویسندگان نشان بدهد که برای رفع آن حوایج و مقتضیات چه باید کرد و این کاری است که فقط از انتقاد ساخته است، زیرا تنها انتقاد است که در بین احوال و اوضاع مختلف هر دوره چشم به آینده دوخته است[12]

اما بعضی از منتقدان، در نقد آثار ادبی مبانی اجتماعی را معتبر دانسته‌اند. تحقیق درباره نحوه ارتباط ادبیات با جامعه موضوع نقادی این دسته از نقادان است. شک نیست که محیط ادبی از تاثیر محیط اجتماعی برکنار نتواند بود. افکار و عقاید و ذوق‌ها و اندیشه‌ها تابع احوال اجتماعی می‌باشد. در روش «نقد اجتماعی» تاثیری که ادبیات در جامعه دارد و نیز تاثیری که جامعه در آثار ادبی دارد، مورد مطالعه است. به عبارت دیگر، در نزد آن دسته از نقادانی که دنبال این شیوه رفته‌اند، از آداب و رسوم و عقاید و نهضت‌هایی که در آثار ادبی انعکاس یافته‌اند و خود نیز گاه تا حدی مولود و مخلوق آثار ادبی در جامعه می‌باشند، سخن می‌رود. البته قریحه شاعر و نویسنده ذوق و تمایلات فردی و شخصی او قویترین عامل در ایجاد آثار ادبی محسوب می‌گردد، اما در هر عصر شاعر و نویسنده با خوانندگان و خریداران خاصی سر و کار پیدا می‌کند و گاه اتفاق می‌افتد که برای ارضاء پسند و سلیقه‌های مردم ناچار شود ذوق و پسند خود را به کلب به کناری نهد و از تمایلات عامه پیروی می‌کند[13]

بعضی از نقادان نیز در نقد ادبی بر مبادی و اصول روانشناسی اتکا کرده‌اند. این دسته از نقادان می‌کوشند جریان باطنی و احوال درونی شاعر یا نویسنده را ادراک و بیان نمایند، قدرت تالیف و استعداد ترکیب ذوق و قریحه او را بسنجند، نیروی عواطف و تخیلات او را تعیین دارند و از این راه تاثیری را که محیط و جامعه و سنین و مواریث در تکوین این جریان‌ها دارد، مطالعه کنند و بدین‌گونه نوع فکر و روحیه ذوقی شاعر را تعیین نمایند[14]

دشواری‌های نقد ادبی


[1] . نقد ادبی، دکتر عبدالحسن زرین‌کوب، جلد اول. ص 5

[2] . همان، ص 6

[3] همان. ص 9

[4] . نقد ادبی، دکتر عبدالحسن زرین‌کوب، جلد اول ، ص10

[5] . همان، ص11

[6] . همان. ص 14

[7] . نقد ادبی، دکتر عبدالحسن زرین‌کوب، جلد اول ، ص14

[8] . همان. ص 16

[9] . همان، ص20

[10] . نقد ادبی، دکتر عبدالحسن زرین‌کوب، جلد اول ، ص25

[11] . همان. ص 28

[12] . همان. ص 34

[13] . نقد ادبی، دکتر عبدالحسن زرین‌کوب، جلد اول. ص 4142

[14] . همان، ص48

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید