مقاله تأویل در مثنوی در word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تأویل در مثنوی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تأویل در مثنوی در word
چکیده:
مقدمه
مقاله
منابع و مراجع:
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تأویل در مثنوی در word
ـ قرآن کریم
ـ. احمدی، بابک. (1372). ساختار و تأویل متن. شالودهشکنی و هرمنوتیک. تهران: نشر مرکز. چاپ دوم
ـ. بلخی. جلالالدین محمد. (1363). مثنوی معنوی. به تصحیح رینولد.ا.نیکلسن. به اهتمام نصرالله پورجوادی. تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر. چاپ اول
ـ. حافظ، شمسالدین محمد. (1363). دیوان خواجه حافظ شیرازی. با تصحیح و سه مقدمه و حواشی و تکمله و کشفالابیات و کشف اللغات. به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی. تهران: سازمان انتشارات جاویدان. چاپ پنجم
ـ زرینکوب، عبدالحسین. (1363). ارزش میراث صوفیه. تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر. چاپ پنجم
ـ ــــــــــــــ . (1367). بحر در کوزه. تهران: انتشارات محمدعلی علمی. چاپ دوم
ـ محمدخانی، علی اصغر. (1374). نامه شهیدی. تهران: چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. چاپ اول
ـ ناصر بن خسرو، حمیدالدین. (بیتا). دیوان اشعار. به اهتمام و تصحیح آقای مجتبی مینوی و تعلیقات علی اکبر دهخدا. تهران: دنیای کتاب. چاپ؟
ـ نصر، سید حسین. (1371). معارف اسلامی در جهان معاصر. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی. چاپ سوم
چکیده
تأویل، شیوهای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقهآن به حماسه ایلیاد و ادیسه برمیگردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقههای گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل میگردد.مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار میآید ـ فراوان به تأویل دست میزند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود میگیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمیآید. مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دلانگیز به تصویر میکشد
مقدمه
تأویل (hermeneutics) شیوهای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس(sacred) متن دارد و به گونهای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار میباشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است. تفسیر را در مورد متون مقدس و غیر مقدس و تأویل را در مورد نوشتههای مقدس جاری میدانند و البته تمام متون وحیانی (revealed tests) حامل و واجد معانی متعدد و تأویلمند هستند. واژه یونانی هرمنیا، برگرفته از نام هرمس، ناظر به این باور میباشد که هرمس رسول و پیامآور خدایان و گاه خدای آفریننده زبان و گفتار است. هرمس در قرون وسطی نزد مسیحیان، مسلمانان و یهودیان، بانی و پایهگذار علم و حکمت به شمار میرود و در عصر رنسانس نیز بسیاری از فلاسفه و دانشمندان نامی هرمس را مشعلدار دانش و خرد دانستهاند. او هم پیامآور است و هم تأویلگر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشه بشری به تمام متون راه یافت. هرمس که در قرون وسطی همان طاط (تحوت (Thot)) نزد مصریان، اخنوخ یهودیان، هوشنگ ایرانیان و ادریس مسلمانان دست در نزد مسیحیان زبان و قلب خداوند یا رع (Ra) به شمار میرود یعنی او همان کلام الهی و صاحب ذکر مقدس بود که رهبر انسان به وصال حقیقت میباشد. سابقه تأویل، به یونانیان و حماسه ایلیاد و ادیسه و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت ـ برمیگردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون در تفسیر تورات و اصولاً احبار ـ درمیپیوندد و در ادوار بعد نزد فرقههای زندیک مجوس ـ در تفسیر اوستا ـ این شیوه به چشم میخورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت میدهد و میگوید
تأویل را طلب که جهودان را این قول، پند یوشع بن نون است
[ناصر بن خسرو بی تا: 66]
در میان مسلمانان نیز این معنا با تأویلهایی که ـ در قرن اول هجری ـ از حروف مقطعه نمودهاند، آغاز شد و در پی با پدیدآیی فرق و مذاهب گسترش یافت. این اندیشه در مورد حروف مقطعه در قرون اولیه ـ و حتی تا به امروز ـ وجود داشته است که آن را آیهای دانستهاند که کسی معنای آن را نداند و آیه متشابه را نیز آیهای برشمردهاند که مفهوم روشنی ندارد و با این تطبیق، متشابه را تنها حروف مقطعه دانستهاند و سپس تنها متشابه (حروف مقطعه) را واجد تأویل دانستهاند! این اندیشه با دیدگاه قرآنی همخوانی ندارد زیرا
الف. تمام قرآن کریم حامل تأویل است نه تنها متشابه [اعراف: 53؛ یونس: 39]
ب. در قرآن کریم آیات متشابه، حروف مقطعه نیستند (و بالعکس) زیرا متشابه در برابر محکم قرار دارد یعنی هر دو از مقوله الفاظ هستند نه حروف [آل عمران: 7] و حروف مقطعه نه محکمند و نه متشابه
ج. آیه متشابه به آیه غیر روشن اطلاق نمیشود و این اندیشه در تعارض با نور بودن و عربی مبین بودن آیات قرآنی است بلکه در آیه دارای مدلولات متعدد و متنوع گفته میشود
د. حروف مقطعه نیز دارای معانی هستند و به معنای مبهم نمیباشند و برای وجه نزول آن مواردی یاد شده است
گسترش حوزههای دولت در عصر عباسی، تبادل اندیشه، رشد خردگرایی، دور شدن از عصر نزول، ابهام در مرزهای عقل و رأی (پیشداوری)، و … از علل پدیدآیی رأی در تفسیر میباشد و البته اعم از اینکه رأی را به معنای اندیشه بگیریم یا پیشداوری (prejudgment)، تأویل اوج تفسیر به رأی به شمار میرود که گریزی هم از تفسیر و تأویل نیست. چرا که بیان متن و تعبیر تجربه، عین تفسیر به رأی و تأویل میباشد که حتی نه تفسیر و تفسیر به رأی و تأویل، بلکه ترجمه نیز در مظان فرو غلتیدن به رأی (درست و نادرست) قرار میگیرند، زیرا وحی آسمانی که در قالب زبانی (عربی) درمیآید و بشری و زمینی میگردد این گذار از ذهن و زبان و سپس تعبیر و تفسیر مشکلاتی را پدیدار مینماید؛ آری به قول شبستری
معانی چون به وفق منزل افتاد در اذهان خلایق مشکل افتاد
زیرا که
آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان، همسایه در جنگ آورد
و از این بابت گروهی هم ترجمه، هم تفسیر و تأویل را ـ به دلیل تردیدآمیز بودن و نسبت غیر قطعی به خداوند دادن ـ ناروا دانستهاند
جهمیه (پیروان جهم بن صفوان هستند که نخستین بار مسأله نفی تشبیه (تنزیه) و جبریگرایی را پی ریخت که معتزله در توحید پیرو او شدند و در اختیار نه.) برای فرار از تجسیم؛ معتزله برای دوری از قول به جبر، رؤیت و دیگر امور؛ باطنیه در آثاری چون: کشف المحجوب، خوان الاخوان، جامع الحکمتین، وجه دین، زادالمسافرین و اخوان الصفا در جهت تألیف بین عقل و وحی و سازگاری خرد و دین، به تأویل آیات و احادیث پرداختهاند.حتی کسانی مانند ابوالحسن اشعری و احمد حنبل ـ که حدیثگرا و ضد تأویلند ـ نیز در موارد ضرورت تمسک به تأویل را تصدیق کردهاند. از ابو یعقوب سجستانی در کلام اسماعیلی میباشد، که باطنیان دیگر چون ابوحاتم رازی (در اعلام النبوه) و حمیدالدین کرمانی (در الاقوال الذهبیه) تأویلگرایی گسترده را دنبال میکنند که بدون توجه به ظاهر لفظ میباشد برعکس، مالکیان، حشویان، حنبلیان، ظاهریان و … و در دورههای اخیر وهابیان و نیز پیروان مکتب تفکیک، هیچگونه تأویل را برنمیتابند و هر دو گروه (تأویلگرایان و ظاهرگرایان) تئوری خاصی در مورد زبان قرآن دارند. غزالی و بسیاری از مفسران نیز در برخی مسائل، تأویل را یگانه راه حل شناختهاند، البته حشویه و ظاهریه، از تأویل ابا داشتهاند و ابنتیمیه، کسانی را که به تأویل پردازند را در ردیف قرامطه باطنیه، صابئین و فلاسفه شمرده است و ابن قدامه ـ از حنابله ـ نیز کتابی در ذم التأویل نگاشته است [زرین کوب 1362: 121].صوفیه نیز همانند باطنیه و اخوان الصفا در بسیاری موارد به تأویل پرداختهاند و تأویلهای قدمای آنان در باب آیات در تفاسیر آنان و نیز در تفسیر احادیث قدسی و نبوی و تبیین شطحیات مشایخ به چشم میخورد.در نهضت حروفیه، هر حرف نماد یا رمزی است بیانکننده ارزشی ویژه؛ ابن عربی نیز 28 حرف الفبای قرآن مجید و کلام محمدیه را کامل دانسته است و هر حرف را با یکی از اعیان ثابته در اندیشه خود همخوان میبیند و بدین سان کلام قدسی را زبانی میداند که تمام ترکیبات 28 حرف را دربرمیگیرد.ملاصدرا، حروف رمزی قرآن را هدیه پرودگار به اهل بشارت میداند که در این جهان معنای آنها دانستنی نیست اما در آن جهان، این حروف به هم پیوسته، از هم جدا میگردند زیرا آن روز، روز جدایی و تمییز میباشد.در عرفان، تأویلگرایی به اوج میرسد؛ در عرفان تکرار حوادث اعلا در دنیای خاکی، بحثی آشناست عارفان هماره میان ماده و معنا، واژه و استعاره، متن و تفسیر، تجربه و تعبیر، قال و حال و … تمایز و فاصله میدیدند و در اندیشه پر کردن این رخنه بودند.در عرفان ـ که اساس آن بر تجربه استوار است ـ تجارب عرفانی منتقل میگردند و از معنا به لفظ تنزل مییابند و از قلمرو حضور به ساحت حصول میرسند و در جامه زبان ظاهر میشوند که البته در تعبیر، تفسیر است و در تفسیر، ترکیب (با فرهنگ فرد، پیشفرضها و …) و با ترکیب، تغییر؛ و البته راهی غیر از این هم وجود ندارد چرا که تفسیر و تأویل به تعطیل میانجامد و سپس در مرحلهای دیگر ـ الفاظ نازل شده ـ به شرح و تفسیر درمیآیند. این معنا را در نمودار زیر میتوان عرضه کرد
اشارت عبارت اشارت
تجربه تعبیر ـ تفسیر تأویل
و البته این تأویل تنها در حوزه شریعت صورت نمیگیرد بلکه در متن طبیعت (چرا که انسان و جهان، نیز اشارات و راز و رمز و تأویل فراوان دارند) نیز این تأویل وجود دارد. مولانا میفرماید
خامشی بحر است و گفتن همچو جو بحر میجوید ترا جو را مجو
از اشارتهای دریا سر متاب ختم کن والله اعلم بالصواب
[بلخی 1363: 399]
عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت را تأویل گویند. مبنا و ملتقا در این سیر، انسان است (چه بر اساس دیدگاه عارفان، که انسان را مظهر جامع اسم الله میدانند، یا بر پایه اندیشه فیلسوفان، که مراتب و درجات عقل نظری را ملاک میگیرند) از معنا به لفظ باشد یا از لفظ به معنا. در این مرحله است که زبان دینی سمبولیک میشود، اسطورهها رخ مینمایند و تأویل در ساحت زبان دینی وارد میگردد (تعبیر تجربهها و تأویل تعبیرها) و از اینجاست که عدهای زبان دین را زبان مرغان یا زبان مرغابیان دانستهاند و صد البته به قول ناصر بن خسرو
چو جانت قوی شد به ایمان و حکمت بیاموزی آنگه زبانهای مرغان
بگویند با تو همه مور و مرغان که گفتند ازین پیشتر با سلیمان
[ناصر بن خسرو بی تا: 321]
مولوی نیز در تمثیل بط بچگان فرماید
ما همه مرغ آبیانیم ای غلام بحر میداند زبان ما تمام
پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر در سلیمان تا ابد داریم سیر
با سلیمان پای در دریا بنه تا چون داود آب سازد صد زره
آن سلیمان پیش جمله حاضرست لیک غفلت چشم بند و ساحر است
[بلخی 1363 دفتر دوم: 460]
و البته سلیمانی باید تا تمام قوای باطنی متضاد، تسلیم و تحت اختیار او باشند تا زبان مرغان (که زبان ارواح و آدمیان ـ یعنی جان و معناست ـ و همان زبان دین است) بداند و ما را تا ابد در دریای معانی به سیر وادارد و صد البته این سلیمان در جان ماست و ما همه از او غافل؛ که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اسلم شیطانی بیدی»؛ در این مقوله بنگرید به تمثیلهای: انگورخواهان، درخت زندگی، اوس و خزرج در مثنوی و تأمل و درنگ در تأویل آنها
مقاله