مقاله شرحی از چند شاعر و عارف در word دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله شرحی از چند شاعر و عارف در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله شرحی از چند شاعر و عارف در word
شرح رباعیات خیام
شرح رباعیات
ترجمه فیتزجرالد
برگردان ترجمه فیتزجرالد
تفسیر روحانی حکیم یوگانندا
رباعی خیام
ترجمه فیتزجرالد
تفسیر رباعی فیتزجرالد
رباعی خیام
ترجمه فیتزجرالد
برگردان ترجمه فیتزجرالد
معانی رمزی بعضی لغات:
تفسیر روحانی حکیم یوگانندا
شیخ احمد غزالی
شیخ روزبهان بقلی شیرازی
شیخ شهاب الدین سهروردی
شیخ سیف الدین باخرزی
شیخ فخرالدین عراقی
شعری از رابرت فراست
شعری از امیلی برونته
منابع:
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله شرحی از چند شاعر و عارف در word
8:رساله در عشق/سیف الله باخزری/به کوشش ایرج افشار/تهران/
79:وصایای سیف الدین باخزری/فرهنگ ایران زمین/شماره
213:اورادالاحباب وفصوص الاداب/یحیی باخرزی/به کوشش ایرج افشار /تهران /
کیمیا دفتری در ادبایت وهنر وعرفان/دکتر حسین الهی قمشه ای /سید احمدبهشتی شیرازی/روزنه /1381
شرح رباعیات خیام
آسانا یوگانندا
ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای
سالها پیش در هندوستانیک شاعر کهنسال ایرانی را ملاقات کردم که به من گفت شعر پارسی اغلب دارای دومعنی ظاهری و باطنی است و به یاد دارم که از شرح او در بیان معنی دوگانه چندین قطعه شعر فارسی چه لذت وابتهاجی در خاطر من حاصل گردید
یک روز هنگامی که با تمرکزی عمیق رباعیات خیام را از نظر می گذرندم ناگهان احساس کردم که دیوارهای معنی ظاهر پیش رویم فرو ریخت وقله زرین گنجهای روحانی عظیم و گسترده در پیش چشم من هویدا گردید
گویی یک قانون اسرارآمیز الهی از آثار معنوی وروحانی در روی زمین حراست می کند چنانکه رباعیات خیام را با وجود قرنها سوءتعبیر همچنان حفظ کرده است
عمرخیام در سرزمین خویش پیوسته به عنوان عارف و معلمی بلند مرتبه شناخته شده ورباعیات وی به عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است
پرفسور چارلز.اف.هورن .در مقدمه ای بر رباعیات خیام که در جلد هشتم از سری کتب مقدمه وادبیات کلاسیک قشری طبع گردیده می نویسد: ایه تاسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب زمین به عنوان یک شاعر ملحد وشهوت طلب و یک مست لایغل که تنها شوق او شرب خمر وبرخورداری از لذات دنیوی است شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است
در حقیقت غرب خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خودنگریسته است واگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آنچنانکه هست دریابیم یابد ببنیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند، برای غریبان شاید مایه تعجب باشد اگر بشنوند که در ایران بحث و جدالی در حقیقت معانی رباعیات خیام وجود ندارد و همه به اتفاق او را یک شاعر بزرگ متدین می شناسند
سوالی که اغلب طرح می شود این است که پس از اینهه مدح وثنای شراب وعشق د ررباعیات چیست؟پاسخ این است که این الفاظ ونظایر ان استعارات وکنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد واز جمله شراب و مستی کنایه از لذت روحانی است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت وبندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است
خیام دانش ومعرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان برنداشته است) و تصور غریبان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل وبیهوده است. زیرا اینهمه خرد وحکمت د رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهر پرستی در تناقض آشکار است
خیام وسایر شاعران متصوف تشبیهات واستعارات رایج زمان را به کار گرفته و صورت لذات عادی دنیوی را برای بیان لذات متعالی حیات معنوی استخدام کرده اند تا عامه مردمان را به سبب این مشابهت لفظی از استغراق در لذات حقیقی آسمانی منتقل کنند ووجه استفاده ازاستعاره شراب وغیره این است که چون شخص با نوشیدن این شراب مجازی غمها و مصائب غیرقابل تحمل زندگی را بطورموقت از یاد می برد مکتب عرفان شهدی لذت بخش عرضه می کند و آن شراب معرفت الهی وشهد شهود جمال ازلی است که چنان وجد ومستی وقدرت وشجاعتی می آفریند که رنگ غم واندوه را به کلی و برای همیشه از صفحه دل پاک می کند
و بی تردید نامعقول تصور کنیم که خیام اینهمه رباعیات نغز و دلاویز را صرفا برای آن سروده است که به مردم بگوید برای فرار از غمها حواس خود را با خوردن شراب تخدیر کنید
جی لی نیکلاس که ترجمه اش از رباعیات خیام مشتمل بر 464 رباعی درسال 1867 یعنی چند سال پس از انتشار اولین چاپ ترجمه ادوارد فیتز جرالد منتشر گردید در مقدمه کتاب با نظر فیتز جرالد مبنی بر اینکه خیام یک فیلسوف مادی است مخالفت کرده است
فیتزجرالد در مقدمه چاپ دوم رباعیات با اشاره به نظر نیکلاس چنین گفته است
ترجمه نیکلاس بسیارنکته ها را به خاطر من آورد و در مسایلی برای من آموزنده بود خیام شاعری مادی اپیکوری آنچنانکه من از روی معانی تحت اللفظی کلمات برداشت کردم نیست بلکه ازجمله صوفیانی است که عالم قدس ربوبی و لذات عالم بالا را در کنایه شراب و ساقی وغیره بیان داشته وچنانچه درباره حافظ نیز چنین قضاوت می شود.از انجا که اینگونه تعبیرات از دیرباز درباره این شاعران رواج داشته و به تحقیق مردمان دانشمندی نیز براین نظر بوده و خیام را صوفی بلکه از قدسیان دانسته اند مرا اصراری نیست آنها که مایلند به هر گونه که می خواهند شراب وساقی را تعبیر و تفسیر کنند
خیام گاهی به وضوح وصراحت بیان میدارد که شراب رمزی از وجد ومستی و عشق الهی است وبسیاری از رباعیات او چنان خالص وپاک رائحه عالم روح درد که به سختی میتوان هیچگونه معنی مادی دنیوی از آن اخذ کرد برای مثال رباعیات شمار 44-66 را میتوان نام برد
من با یاری یک دانشمند ایرانی رباعیات را از متن فارسی به انگلیسی ترجمه کردم اما دریافتم که هرچند از نظر امانت ترجمه دقیق ودرستی است لیکن روح پرخروش خیام را منعکس نمی کند و پس از مقایسه آن با ترجمه فیتز جرالد دریافتم که فیتز جرالد علیرغم دریافت مادی از رباعیات باالهام الهی توفیق یافته است که روح وجوهر پیام خیام را در قالب انگلیسی پرشکوه و خوش آهنگ متجی سازد
از این رو بر آن شدم تا به جای ترجمه خود یا دیگران معانی باطنی و رمزی اشعار خیام را از ترجمه فیتزجرالد بیان کنم فیتز جرالد پنج نسخه مختلف از رباعیات عرضه نمود که من اولین آنها را برگزیدم. زیرا اولین الهامات اورا منعکس می سازد و اولین الهامات عموما از صمیمیت وسادگی بیشتر برخوردار است واغلب خالصترین وعمیقترین بیان رااز درک واحساس شاعر عرضه می دارد. در ضمن شرح عرفانی رباعیات خود نیز در میانه راههای پیچ درپیچ حقیقت قرار گرفتم چندانکه با شور وجذبه و حال در عالم حیرت غرق شدم اختلفای حقایق متافیزیکی وحکمت عملی در رباعیات الهامات قدیس یوحنای الهی را در خاطرمن می آورد از اینرو رباعیات عمر خیام را میتوان به حق الهامات عمرخیام نامید
شرح رباعیات
خورشید کمند صبح بر بام افکند کیخسرو روز باده در جام افکند
می خور که منادی سحرگه خیزان آوازه اشربوا در ایام افکند
ترجمه فیتزجرالد
Awake ;for morning in the bowl of night
Has flung the stone that puts thes stors to flight
And to; The hunter of the East has cought
The sultans turret in a noose of light
برگردان ترجمه فیتزجرالد
هان بیدار شو،زیرا که صبح سنگی درجام شب افکند وستارگان هر یک به سویی گریختند و آن صیاد مشرق بلندای قصرسلطان را باکمندی از نور درربود
تفسیر روحانی حکیم یوگانندا
بیدار شود وسر از خواب جهل وبیخبری بردار، زیراسپیده دم حکمت و خرد سر برآورده است برخیز وسنگ سخت ریاضت برجام تیره جهل انداز وانوار رنگ باخته ستارگان را که مظهر امیال وهوسهای بی شمار دنیوی است گریزان ساز
بنگر حکمت مشرق را و تماشا کن آن صیاد حقیقت وآن ویرانگر فریبها و بر هم زن اوهام باطل را که چگونه دستار سلطان رو را باکمندی از نور در ربوده ورنگ سیاهی از آن زدوده است
به من چنین الهامی شده است که این رباعی اول به حقیقت شیپور بیدار باش خیام برای خفتگان عالم پندار است که
«ای ساکنان شهر فریب و خیال از خواب برخیزید که خورشید پیم عرفانی حکمت بیدارکننده من در افق شهر شما طالع شده است. برخیزید و به سنگ ریاضت روحانی سیه کاسه نادانی را در هم شکنید و این لذات ناپایدار دنیوی را که لحظه ای می درخشد و خاموش می شود از خود برانید
و با شک و آرزو بنگرید که چگونه صیاد حکمت کمند صید برگردن بلندپروازان و گردن فرازان و سلطان حقیقت جوی در افکنده و روحه آنان را در هاله ای از نور ابدی آزادی در پیچیده است
رباعی خیام
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی باده گلرنگ نمی یابد زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟
ترجمه فیتزجرالد
And we that now make merry in the Room
They left ,and summer dresses in new bloom,
Ourselves must we beneath the couch of Earth
Desecend ,ourselves to make a Couch –for whom
تفسیر رباعی فیتزجرالد
زندگی درگذر است وفراخنای جهان به مثابه تماشاخانه ای است که هرزمان بازیگرانی چون ما درصحنه پرزیب و زیور آن نقش خود را بازی می کنند و بی خبرند که پایان بازی آنها کی خواهد بود وما که اکنون لباس نمایش به تن کرده و در تابستان حیات برصحنه می خرامیم نیز باید نقش خود را ایفا کنیم زیرا این جامعه تن را بزودی از ما باز خواهند گرفت وآن را بر تن بازیگران تازه ای خواهند آراست پس تا آن هنگام که در این حیات نقشی به عهده ماست باید آن را به زیباترین وجه ایفا کنیم.پس نخست باید هدف نمنایش را دریابیم و بدانیم که نقش خاص ما در ان چیست و نباید نسل پس از نسل در جهل وبی خبری بر صحنه آییم وبگذریم آنچنان که حیوانات می آیند ومی روند بلکه ما باید از طریق همراز شدن با خدای خویش رمز و راز حیات را کشف کنیم و بدانیم که اینهمه موجودات چرا از مرگ به حیات و از حیات به مرگ می روند واین چه قانونی است که علی الدوام گروهی می آیند و غوغا حیات ادامه می دهند چون این رمز را دریابیم و احساس کنیم که لحظه دیگر نوبت ما برای خروج از صحنه نمایش فرا خوانند رسید فرصت را غنیمت خواهیم شمرد واز اینهمه مواهب زیبای طبیعت بهره خواهیم گرفت و نخواهیم گذاشت شادیهایی غفلت آمیزگذاران ما را از لذت وسعادت جاودانه که تنها در وصال با حضرت حق میسر است محروم کنند
رباعی خیام