مقاله بررسی حقوق زن در اسلام در word دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی حقوق زن در اسلام در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی حقوق زن در اسلام در word
مقدمه:.
وضعیت زنان در جامعه عرب هنگام نزول قرآن:
نتایجی که از آنچه گفته شد بدین قرار است:
مروری بر تاریخچه ارث زن در ایران:
گفتاری از گوستاو لوبون در باره زنان غربی در قرون وسطی:
در چه مواردی زن حق فسخ پیوند زناشویی را دارد؟
بحثی مختصر درباره قضاوت زن:
گفتاری در معنای قیمومت مردان بر زنان :
گفتارى کوتاه در باب مرجعیت زنان:
مساله اجازه پدر :
حقوق زن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
زن از دیدگاه امام خمینى (ره) :
حجاب و جنبه روانی حجاب:
بررسی نظریات تحقیرآمیز درباره زن و دیدگاه اسلام در این رابطه :
نتیجه گیری:
منابع و ماخذ :
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسی حقوق زن در اسلام در word
کتاب خانواده در قرآن، ص 365 (نویسنده: دکتر احمد بهشتی)
کتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 352( نویسنده: آیه الله عبدالله جوادی آملی )
کتاب امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان، ص 101 (نویسنده: سید ضیاء مرتضوى )
کتاب مبانی نظری قانون اساسی، ص 89 ( نویسنده: شهید محمد حسین حسینی بهشتی)
کتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 348 (نویسنده: آیه الله عبدالله جوادی آملی )
کتاب زن در آینه جلال و جمال صفحه 345 (نویسنده: آیه الله عبدالله جوادى آملى )
کتاب مجموعه آثار ج 19 ص 310 (نویسنده: شهید مطهرى)
کتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 434 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری)
کتاب مجموعه آثار ج 19 ص 235( نویسنده: شهید مرتضى مطهرى)
کتاب مجموعه آثار ج19 ص 94 (نویسنده: شهید مرتضى مطهرى )
کتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 131 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری )
کتاب ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 صفحه 402 (نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبائى )
کتاب ترجمه المیزان، ج 4، ص 547 (نویسنده: علامه طباطبایى)
منابع فرعی که در با ورقی ها ذکر شده است
قرآن
سوره فتح آیه 29 2 سوره روم آیه 21 3 سوره اعراف آیه 32 4- مدثر، آیه 38 5- بقره، آیه 286 6 – آل عمران، آیه 195
توبه، آیه 71 8- اعراف/ 20 9- اعراف/ 22 10- اعراف/ 21 11-. بقره/ 187 12- سوره نحلآیه
جواهر الکلام، ج40، ص14 کتاب القضاء، باب 2 از ابواب صفات القاضى . صحیفه نور، ج 21، ص 172 و – صحیفه نور، ج 5، ص 153
روضه المتقین، ج8، ص330 ج 2، ص680، شرائط القاضی. المیزان، ج 2، ص 271
وسائل الشیعه، کتاب ارث، باب3 از ابواب میراث الاخوه والاجداد. وسائل الشیعه، کتاب ارث، باب3 از ابواب میراث الاخوه والاجداد
مقدمه:
انسان از گذشتههاى دور تا به امروز در پى شناسایى حقوق خویش و در جهت تأمینو تضمین آن، همواره قربانى داده است. پرداخت هزینههاى سنگین در این راه بهتدریج جامعه بشرى را به سوى تنظیم و تدوین حقوق بشر هدایت نمود. اعلامیههاى حقوق که سابقه تدوین برخى از آنها به قرنها قبل بازمىگردد نمونهاى از تلاش انسان در اینراستا مىباشد
انسان همان موجودی است که آفرینش وى در زیباترین شکل ممکن صورت پذیرفته و خداوند خود را نسبت به چنین آفرینشى تحسین نموده، وبرهمین اساس جایگاه شایسته و والای او را موردتاکیدقراردادهاست
(و لَقَد کرّمنا بَنى آدَمَ وَ حَملناهُم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً )
بنابراین تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده، برترى او در جهان به روشنى اعلام گردیده و آنچه در آسمان و زمین است با اراده خداوندى در قبضه وى (انسان) قرار گرفتهاست. در این نگرش الهى بر خلقت انسان که سه محور آفرینش ویژه، جایگاه ویژه و اقتدار ویژه این موجود مورد توجه قرار مىگیرد، برخوردارى از حقوق ویژه نیز امرى طبیعى بوده به گونهاى که بدون آن، ویژگیهاى سهگانه فوق معنا و مفهومى نخواهند داشت. به تعبیر دقیقتر، رابطه مستقیمى میان گستره تواناییها و استعداد انسان با گستره و دامنه حقوق وى وجود دارد. به هر میزانى که استعداد خدادادى این موجود بیشتر باشد دامنه استحقاق او نیز گستردهتر خواهد بود
به حکم آیه شریفه «یا ایّها النّاس انّا خلقناکُم من ذکرٍ و انثى و جَعَلناکُم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمَکم عند اللَّهِ اَتقاکم » جنسیت هرگز ملاک برترى و امتیاز نبوده بلکه امتیاز انسان چه زن و چه مرد بر اساس تقوا است. زن و مرد گرچه از دو جنس متفاوتند اما از نظر انسانیت با هم برابرند
«یا ایها النّاس اتقّوا ربّکم الذى خَلَقَکُم من نفسٍ واحدهٍ و خلق منها زوجها ;؛»
برابرى زن با مرد در اصل هویت انسانى، دلیل برابرى آنان در سایر زمینههاى زندگى است از قبیل برابرى در کسب علم و دانش، برابرى در استقلال عمل و آزادى انتخاب، برابرى در اموراقتصادى وبرابرى درمجازاتها نظیرسرقت این نمونهها نشانگر آن است که زن و مرد در حیثیت و حقوق انسانى با یکدیگر برابرند. نکتهاى که لازم است مورد توجه قرار گیرد فرق میان تساوى و تشابه حقوق است. تفاوتهاى فراوان زن و مرد از لحاظ جسمى ، روانى و احساسى سبب گردیده است، اسلام که بر پایه فطرت انسانى ، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوتها، حقوقى براى زن و حقوقى براى مرد قائل شود که سرجمع آن برابرى و تساوى میان آنان و نفى تبعیض جنسى است
به تعبیر شهید مطهرى: «آنچه میان طرفداران حقوق اسلامى از یک طرف و طرفداران پیروى از سیستمهاى غربى از طرف دیگر مطرح است مسأله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوى حقوق آنها. کلمه «تساوى حقوق» یک مارک تقلبى است که مقلّدان غرب بر روى این رهآورد غربى چسبانیدهاند ; در نهضت عجولانهاى که در کمتر از یک قرن اخیر به نام زن و براى زن در اروپا صورت گرفت، زن کم و بیش حقوقى مشابه با مرد پیدا کرد؛ اما با توجه به وضع طبیعى و احتیاجات جسمى و روحى زن، هرگز حقوق مساوى با مرد پیدا نکرد، زیرا زن اگر بخواهد حقوق مساوى حقوق مرد و سعادتى مساوى سعادت مرد پیدا کند راه منحصرش این است که مشابهت حقوقى را از میان بردارد. براى مرد حقوقى متناسب با مرد و براىزن حقوقى متناسب با خودش قائل شود.»
علت تفاوتهاى حقوقى در امورى نظیر ارث، طلاق، تعدد زوجات، ولایت، شهادت، قضاوت و امورى از این قبیل را باید در تفاوتهاى وجودى میان این دو جست و جو نمود
با توجه به مطالب مذکور در این مقاله سعی شده است تا مطالبی در خصوص وضعیت زنان در طول تاریخ و تفاوتهای زنان و مردان در گذشته و حال و همچنین مطالبی پیرامون حقوق زنان از منظر فقهی و حقوقی و در قسمتی دیگر از زاویه اجتماعی و; ارائه شود
وضعیت زنان در جامعه عرب هنگام نزول قرآن
عرب از همان زمانهای قدیم در شبه جزیره عربستان زندگی میکرد، سرزمینی بیآب و علف و خشک و سوزان، و بیشتر سکنه این سرزمین، از قبایل صحرانشین و دور از تمدن بودند، و زندگیشان با غارت و شبیخون، اداره میشد، عرب از یک سو، یعنی از طرف شمال شرقی به ایران و از طرف شمال به روم و از ناحیه جنوب به شهرهاى حبشه و از طرف غرب به مصر و سودان متصل بودند، و به همین جهت عمده رسومشان رسوم توحش بود، که در بین آن رسوم، احیانا اثرى از عادات روم و ایران و هند و مصر قدیم هم دیده میشد
عرب براى زن نه استقلالی در زندگی قائل بود و نه حرمت و شرافتی، بله حرمتی که قائل بود براى بیت و خاندان بود، زنان در عرب ارث نمیبردند، و تعدد زوجات آن هم بدون حدی معین، جایز بود، همچنانکه در یهود نیز چنین است، و همچنین در مساله طلاق براى زن اختیاری قائل نبود، و دختران را زنده به گور میکرد، اولین قبیلهای که دستبه چنین جنایتی زد، قبیله بنو تمیم بود، و به خاطر پیشامدی بود که در آن قبیله رخ داد، و آن این بود که با نعمان بن منذر جنگ کردند، و عدهای از دخترانشان اسیر شدند که داستانشان معروف است، و از شدت خشم تصمیم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند، و زنده دفن کنند و این رسم ناپسند به تدریج در قبایل دیگر عرب نیز معمول گردید، و عرب هر گاه دختری برایش متولد میشد به فال بد گرفته و داشتن چنین فرزندی را ننگ میدانست بطوری که قرآن میفرماید: “یتوارى من القوم من سوء ما بشر به” (1)
یعنى پدر دختر از شنیدن خبر ولادت دخترش خود را از مردم پنهان میکرد و بر عکس هر چه بیشتر دارای پسر میشد(هر چند پسر خوانده) خوشحالتر میگردید، و حتی بچه زن شوهرداری را که با او زنا کرده بود، به خود ملحق ماکرد و چه بسا اتفاق میافتاد که سران قوم و زورمندان، بر سر یک پسری که با مادرش زنا کرده بودند نزاع میکردند، و هر یک آن پسررابراىخودادعامینمودند
البته از بعضی خانوادههای عرب این رفتار هم سرزده، که به زنان و مخصوصا دختران خود در امر ازدواج استقلال داده، و رعایت رضایت و انتخاب خود او را کرده باشند، که این رفتار از عرب، شبیه همان عادتی است که گفتیم در اشراف ایرانیان معمول بود، و خود یکی از آثار امتیازطبقاتی در جامعه است
به هر حال رفتاری که عرب با زنان داشت، ترکیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق، و شرکت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حکومت و جنگ و مساله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند، و کشتن آنان و زنده به گور کردن و شکنجه دادن را از اقوام بربری و وحشی اقتباس کرده بودند، پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی مستند به تقدیس و پرستش رئیس خانه نبود، بلکه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود
و اما مساله”پرستش”در بین عرب اینچنین بود که همه اقوام عرب(چه مردان و چه زنان) بت مىپرستیدند، و عقائدى که در باره بت داشتند شبیه همان عقائدى است که صابئین در باره ستاره و ارباب انواع داشتند، چیزى که هستبتهاى عرب بر حسب اختلافى که قبائل در هواها و خواستهها داشتند مختلف مىشد، ستارگان و ملائکه(که به زعم ایشان دختران خدا هستند)را مىپرستیدند و از ملائکه و ستاره صورتهایى در ذهن ترسیم نموده و بر طبق آن صورتها، مجسمههائى مىساختند، که یا از سنگ بود و یا از چوب، و هواها و افکار مختلفشان به آنجا رسید که قبیله بنى حنیفه بطورى که از ایشان نقل شده بتى از”خرما”، “کشک”، “روغن”، “آرد”و;درست کرده و سالها آن را مىپرستیدند و آنگاه دچار قحطى شده و خداى خودراخوردند!.شاعرىدراین زمینه چنین گفت
اکلتحنیفه ربها لم یحذروا من ربهم زمن التقحم و المجاعه سوء العواقب و التباعه
قبیله بنى حنیفه در قحطى و از گرسنگى پروردگار خود را خوردند و نه از پروردگار خود حذر کردند، و نه از سوء عاقبت این کار پروا نمودند!!
و بسا مىشد که مدتى سنگى را مىپرستیدند، اما آنگاه که به سنگ زیبائى مىرسیدند سنگ اول را دور انداخته و دومى را براى خدائى بر مىگزیدند، و اگر چیزى پیدا نمىکردند براى پرستش مقدارى خاک جمع نموده و گوسفند شیردهى مىآوردند و شیرش را روى آن خاک مىدوشیدند، و از آن گل بتى مىساختند و بلا فاصله به دور همان بت، طواف مىکردند! و زنان محرومیت و تیرهبختىهائى که در این جوامع داشتند در دل و فکر آنان ضعفى ایجاد کرد، و این ضعف فکرى اوهام و خرافات عجیب و غریبى در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان پدید آورد، که کتب تاریخى این خرافات و اوهام را ضبط کرده است. و این بود خلاصهاى از احوال زن در مجتمع انسانى در ادوار مختلف قبل از اسلام، و در عصرظهوراسلام
نتایجی که از آنچه گفته شد بدین قرار است
اول اینکه: بشر در آن دوران در باره زن دو طرز تفکر داشت، یکى اینکه زن را انسانى در سطح حیوانات بىزبان مىدانست، و دیگر اینکه او را انسانى پست و ضعیف در انسانیت مىپنداشت، انسانى که مردان، یعنى انسانهاى کامل در صورت آزادى او از شر و فسادش ایمن نیستند، و به همین جهتباید همیشه در قید تبعیت مردان بماند، و مردان اجازه ندهند که زنان آزادى و حریتى در زندگى خود کسب کنند، نظریه اول با سیره اقوام وحشى و نظریه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسبتر است
دوم اینکه: بشر قبل از اسلام نسبتبه زن از نظر وضع اجتماعى نیز دو نوع طرز تفکر داشت، بعضى از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانى مىدانستند، و معتقد بودند زن جزء این هیکل ترکیب یافته از افراد نیست، بلکه از شرایط زندگى او است، شرایطى که بشر بىنیاز از آن نمىباشد، مانند خانه که از داشتن و پناه بردن در آن چارهاى ندارد، و بعضى دیگر معتقد بودند زن مانند اسیرى است که به بردگى گرفته مىشود، و از پیروان اجتماع غالب است، و اجتماعى که او را اسیر کرده، از نیروى کار او استفاده مىکند، و از ضربه زدنش هم جلوگیرىمىنماید
سوم اینکه: محرومیت زن در این جوامع همه جانبه بود، و زن را از تمامى حقوقى که ممکن بود از آن بهرهمند شود، محروم مىدانستند، مگر به آن مقدارى که بهرهمندى زن در حقیقتبه سود مردان بود، که قیم زنان بودند
چهارم اینکه: اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوى بر ضعیف و به عبارت دیگر هر معاملهاى که با زنان مىکردند بر اساس قریحه استخدام و بهرهکشى بود، این روش امتهاى غیر متمدن بود، و اما امتهاى متمدن علاوه بر آنچه که گفته شد این طرز تفکر را هم داشتند که زن انسانى است ضعیف الخلقه، که توانائى آن را ندارد که در امور خود مستقل باشد، و نیز موجودى استخطرناک که بشر از شر و فساد او ایمن نیست و چه بسا که این طرز تفکرها در اثر اختلاط امتها و زمانها در یکدیگر اثر گذاشته باشند
مروری بر تاریخچه ارث زن در ایران
ارث زن در ایران ساسانى مرحوم سعید نفیسى در تاریخ اجتماعى ایران از زمان ساسانیان تا انقراض امویان صفحه 42 مىنویسد: «در زمینه تشکیل خانواده نکته جالب دیگر که در تمدن ساسانى دیده مىشود این است که چون پسرى به سن رشد و بلوغ مىرسید،پدر یکى از زنان متعدد خود را به عقد زناشویى وى درمىآورده است.نکته دیگر این است که زن در تمدن ساسانى شخصیتحقوقى نداشته است و پدر و شوهر اختیارات بسیار وسیعى در دارایى وى داشتهاند.هنگامى که دخترى به پانزده سالگى مىرسید و رشد کامل کرده بود، پدر یا رئیس خانواده مکلف بود او را به شوى بدهد.اما سن زناشویى پسر را بیستسالگى دانستهاند و در زناشویى رضایت پدر شرط بود.دخترى که به شوى مىرفت دیگر از پدر یا کفیل خود ارث نمىبرد و در انتخاب شوهر هیچ گونه حقى براى او قائل نبودند.اما اگر در سن بلوغ،پدر در زناشویى وى کوتاهى مىکرد حق داشتبه ازدواج نامشروع اقدام بکند و در این صورت از پدر ارث نمىبرد
شماره زنانى که مردى مىتوانستبگیرد نامحدود بود و گاهى در اسناد یونانى دیده شده است که مردى چند صد زن در خانه داشته است.اصول زناشویى در دوره ساسانى-چنانکه در کتابهاى دینى زردشتى آمده-بسیار پیچیده و درهم بوده و پنج قسم زناشویى رواج داشته است
1 زنى که به رضاى پدر و مادر،شوهر مىرفت فرزندانى مىزاد که در این جهان و آن جهان از او بودند و او را«پادشاه زن»مىگفتند
2 زنى که یگانه فرزند پدر و مادرش بود،او را«اوگ زن»یعنى زن یگانه مىگفتند و نخستین فرزندى که مىزاد به پدر و مادرش داده مىشد تا جانشین فرزندى بشود که از خانه آنها رفته است و شوهر کرده و پس از آن این زن را هم«پادشاه زن» مىگفتند
3 اگر مردى در سن بلوغ بىزن مىمرد،خانوادهاش زن بیگانهاى را جهیز مىداد و او را به کابین مرد بیگانهاى درمىآورد و آن زن را«سذر زن»یعنى زن خوانده مىگفتند و هر چه فرزند او مىزاد،نیمى به آن مرد مرده تعلق مىگرفت و در آن جهان فرزند او مىشد و نیمى دیگر از آن شوهر زنده بود
4 زن بیوهاى که دوباره شوهر کرده بود«چغر زن»مىگفتند که به معنى چاکر زن یعنى زن خادمه باشد،و اگر از شوى اول خود فرزند نداشت او را«سذر زن» مىدانستند;
5 زنى که بىرضاى پدر و مادرش به شوهر مىرفت،در میان زنان پستترین پایه را داشت و او را«خودسراى زن»یعنى زن خودسر مىگفتند و از پدر و مادر خود ارث نمىبرد مگر پس از آن که پسرش به سن بلوغ برسد و او را به عنوان«اوگ زن» به عقد درآورد.»
در قوانین اسلام هیچ یک از ناهمواریهاى گذشته در مورد ارث وجود ندارد.چیزى که در قوانین اسلامى مورد اعتراض مدعیان تساوى حقوق است این است که سهم الارث زن در اسلام معادل نصف سهم الارث مرد است.از نظر اسلام پسر دو برابر دختر و برادر دو برابر خواهر و شوهر دو برابر زن ارث مىبرد.تنها در مورد پدر و مادر است که اگر میت فرزندانى داشته باشد و پدر و مادرش نیز زنده باشد،هر یک از پدر و مادر یک ششم از مال میت را به ارث مىبرند
علت اینکه اسلام سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرار داد وضع خاصى است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازى و برخى قوانین جزایى دارد;یعنى وضع خاص ارثى زن معلول وضع خاصى است که زن از لحاظ مهر و نفقه و غیره دارد
اسلام به موجب دلایلى که در مقالات پیش گفتیم مهر و نفقه را امورى لازم و مؤثر در استحکام زناشویى و تامین آسایش خانوادگى و ایجاد وحدت میان زن و شوهر مىشناسد.از نظر اسلام الغاء مهر و نفقه و خصوصا نفقه موجب تزلزل اساس خانوادگى و کشیده شدن زن به سوى فحشاء است.و چون مهر و نفقه را لازم مىداند و به این سبب قهرا از بودجه زندگى زن کاسته شده است و تحمیلى از این نظر بر مرد شده است،اسلام مىخواهد این تحمیل از طریق ارث جبران بشود.لهذا براى مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است.پس مهر و نفقه است که سهم الارث زن را تنزل داده است
ارث زن از دیدگاه اسلام اعراب گاهى زن میت را جزء اموال و دارایى او به حساب مىآوردند و به صورت
سهم الارث او را تصاحب مىکردند.اگر میت پسرى از زن دیگر مىداشت،آن پسر مىتوانستبه علامت تصاحب،جامهاى بر روى آن زن بیندازد و او را از آن خویش بشمارد.بسته به میل او بود که آن زن را به عقد نکاح خود درآورد و یا او را به زنى به شخص دیگرى بدهد و از مهر او استفاده کند.این رسم نیز منحصر به اعراب نبوده است و قرآن آن را منسوخ کرد.در قوانین قدیم هندى و ژاپنى و رومى و یونانى و ایرانى تبعیضهاى ناروا در مساله ارث،زیاد وجود داشته است و اگر بخواهیم به نقل آنچه مطلعین گفتهاند بپردازیم چندین مقاله خواهد شد
گفتاری از گوستاو لوبون در باره زنان غربی در قرون وسطی
زن غربى تا نیم قرن پیش، از بدبختترین زنان دنیا بود; حتی در اموال خود نیازمند قیمومتشوهر بود. به اقرار خود غربیها در قرون وسطی زن شرقى از زن غربى وضع بسیار بهترى داشته است. گوستاو لوبون مىگوید
«در دوره تمدن اسلام به زنان عینا همان درجه و مقام داده شد که زنان اروپا بعد از مدت طولانى آن را دارا شدند; یعنى بعد از آن که رفتار بهادرانه اعراب اندلس در اروپا بناى اشاعت را گذاشت;در اهالى اروپا اخلاق بهادرانه که یک جزء عمده آن رفتار با زنان است از مسلمین آمده و از آنها تقلید شده است،و مذهبى که توانست زن را از درجه پست و ذلت نجات بخشیده به اوج عزت و رفعت نایل سازد مذهب اسلام بوده است نه مذهب مسیح،چنانکه عامه خیال مىکنند; زیرا مىبینیم که در قرون وسطى رؤسا و سردارهاى ما با آنکه مسیحى بودند معهذا پاس احترام زن را نگه نمیداشتند و از بررسى تواریخ قدیمه در این مطلب شبههاى باقى نمیماند که قبل از این که مسلمین رعایت و احترام زن را به اسلاف ما بیاموزند امرا و سرداران ما نسبتبه زن با کمال وحشیگرى سلوک مىنمودند;» دیگران نیز کم و بیش اوضاع زن غربى را در قرون وسطى همین طور وصفکردهاند
در چه مواردی زن حق فسخ پیوند زناشویی را دارد؟