برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله آیا اسلام در درون خود توسعه بر انگیز است یا توسعه ستیز؟ در word دارای 57 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله آیا اسلام در درون خود توسعه بر انگیز است یا توسعه ستیز؟ در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله آیا اسلام در درون خود توسعه بر انگیز است یا توسعه ستیز؟ در word

آیا اسلام در درون خود توسعه بر انگیز است یا توسعه ستیز؟  
تعریف مفاهیم  
1-فرهنگ  
2-توسعه  
3-اسلام  
رابطه فرهنگ و اقتصاد  
رابطه فرهنگ و توسعه  
دلایل لزوم عناصر فوق به عنوان پیش نیاز  
اسلام و پیش نیازهای مؤثر بر توسعه اقتصادی  
1-اسلام و نگرش مطلوب نسبت به دنیا  
2-اسلام و حاکمیت نگرش علمی و توجه به نقش عقل  
3-اسلام و آزادی ابراز اندیشه  
4-اسلام و اعتقاد به برابری و رعایت حقوق دیگران  
5-اسلام و نظم پذیری  
6-اسلام و عدم تعارض فرهنگی در جامعه  
6-اسلام و اعتقاد به توسعه  
منابع  
پی نوشتها  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله آیا اسلام در درون خود توسعه بر انگیز است یا توسعه ستیز؟ در word

1- القرآن الکریم

2- آشوری، داریوش، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، انتشارات مرکز اسناد فرهنگی آسیا ، چاپ اول سال

3- امامی ،‌ آشتیانی ، محمد جعفر و محمدرضا، ترجمه گویا و شرخ فشرده ای بر نهج البلاغه جلد اول و دوم، انتشارات مطبوعاتی ، هدف قم ، چا پ اول سال

4- امیری تهرانی، سید رضا، پیش درآمدی بر اقتصاد اسلامی، کیهان فرهنگی شماره 3 سال

5- ریشه های فرهنگی اقتصادی ، مجموعه مقالات سمینار فرهنگ و توسعه، معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سال

6- باهر، حسین، مبانی برنامه ریزی اقتصادی، تهران: انجمن خدمات اسلامی، چاپ اول سال 1358

7- بروجنی، فرشید، جایگاه عوامل فرهنگی در توسعه اقتصادی، چاپ اول، تهران: مرکز آمار و برنامه ریزی پژوهشهای فرهنگی و هنری سال

8- پیمان، حبیب اله . پیش نیازهای توسعه اقتصادی، مجله ایران فردا، سال اول شماره

9- تودارو، مایکل، توسعه اقتصادی جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی جلد اول، چاپ اول، تهران: انتشارات سازمان برنامه و بودجه سال

10- جیروند، عبدالله، توسعه اقتصادی ( مجموعه عقاید) چاپ سوم، تهران: انتشارات مولوی، سال

11- رودنسون، ماکسیم، اسلام و سرمایه داری، ترجمه محسن ثلاثی تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی 1348)

12- عظیمی ، حسین مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران، چاپ اول ، تهران: نشر نی، سال

13- علامه مجلسی، بحار الانوار، چاپ سوم، بیروت: مؤسسه انتشاراتی وفاء سال 1403 ه. ق 1972‌م

14- قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، جلد پنجم، چاپ اول ، انتشاات دارالکتب، سال

15- قره باغیان، مرتضی، اقتصاد رشد و توسعه، جلد اول، چاپ اول، تهران:‌نشر نی، سال

16- کلینی، شیخ یعقوب ، اصول کافی، ترجمه جواد منصوری، ناشر علمیه اسلامیه، بی تا

17- مدنی، امیرباقر، بعضی از موانع فرهنگی توسعه اقتصادی در ایران ( مقایسه با ژاپن) چاپ اول، تهران: مرکز آمار و برنامه ریزی پژوهشهای فرهنگی و هنری، سال

 18- موسائی، میثم، دین و دنیا، چاپ اول، تهران: مرکز آمار و برنامه ریزی پژوهشهای فرهنگی و هنری، سال

19- موسائی، میثم، حیات مشهد، چاپ اول، تهران، معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی سال

20- موسائی، میثم ، دین و فرهنگ توسعه چاپ اول، تهران: معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی

آیا اسلام در درون خود توسعه بر انگیز است یا توسعه ستیز؟

جامعه ما در حال گذر از حساسترین تحول تاریخی خود است، یعنی گذر از توسعه نیافتگی به توسعه این حسیاست به این دلیل است که تاکنون در دنیای کنونی پیش نیامده که یک کشور با گرایش اسلامی به رشد و توسعه همه جانبه اقتصادی و اجتماعی نائل شده باشد‌، ضمن اینکه گروهی بر این عقیده هستند که دین مانع توسعه است و جمع این دو ممکن نیست

با توجه به مراتب مذکور در این گذر تاریخی و حساس، جامعه ما با مجموعه سوالاتی از جمله موارد زیر مواجه است

v آیا اسلام مانع توسعه است؟

v آیا اسلام نمی تواند فرهنگ مناسب توسعه را ایجاد کند؟

v اصولاً (فرهنگ توسعه) چیست؟ و از چه عناصری تشکیل شده است؟

v آیا برای نیل به اهداف توسعه ابتدا باید (فرهنگ توسعه) را به وجود آورد ( تحول فرهنگی‌)‌؟

v عناصر فرهنگی که باید متحول شوند، کدامند؟

دیدگاه اسلام درباره پیش نیازها و عوامل فرهنگی موثر بر توسعه چیست؟ آیا اسلام در درون خود توسعه بر انگیز است یا توسعه ستیز؟

اینها مجموعه سؤالاتی است که به اختصار در این نوشته به آنها پرداخته خواهد شد . فرضیه ما در این مقاله این است که (بین تعالیم اسلام و عوامل فرهنگی مؤثر بر توسعه اقتصادی تعارضی وجود ندارد.)

تعریف مفاهیم

1-فرهنگ

در لغت به معنای عقل، دانش و بزرگی به کار رفته و در اصطلاح، این واژه بر معانی متعددی اطلاق شده است . این تعاریف اصطلاحی را ـ که بالغ بر سیصد تعریف است ـ می توان بر شش دسته تقسیم نمود

1-1 – تعریف های تشریعی، که در آنها بر عناصر تشکیل دهنده فرهنگ تکیه شده مانند تعریف تایلور TYLOR . 1871 ، م که فرهنگ را کلیت در هم تافته ای می داند که دانش ، دین ، هنر ، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می آورد، را شامل می شود

1-2 تعریفهای تاریخی، در این گونه تعریف ها تکیه بر میراث اجتماعی است مانند تعریف لینتون-linton) م1936 (که فرهگ را را وراثت اجتماعی می داند

1-3 تعریفهای هنجاری در این تعریف ها تکیه بر قاعده یا راه و روش است . مانند تعریف ویسلر (—) که فرهنگ را شیوه زندگی یک اجتماعی یا قبیله می داند

1-4 تعریف های روان شناختی (—-) در این دسته از تعاریف بر فرهنگ به عنوان وسیله سازگاری (—-) و حل مسائل تأکید می شود. به عنوان مثال، هارت (—) فرهنگ را از الگوهای رفتاری که از راه تقلید یا آموزش کسب می شود، می داند

1-5 تعریف های ساختاری (—-) در این تعریف ها تأکید بر الگوسازی یا سازمان فرهنگ است مانند تعریف ویلی (—-) که فرهنگ را سیستمی از الگوهای عادی مرتبط و وابسته به هم می‌داند

 1-6 تعریف های تکوینenesticv در این تعریف های بر فرهنگ به عنوان یک فرآورده‌ ساخته شده اجتماع بشری تأکید می شود. مانند تعریف فالسم (—-) که فرهنگ را مجموعه ای از مصنوعات یعنی تمامی دستگاهها، ابزارها و عادات زندگی که به دست بشر ساخته شده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، می داند

2-توسعه

توسعه در لغت به معنای گسترش دادن است و در اصطلاح نیز دارای تعاریف متعددی است بعضی توسعه را تغییرات کیفی درخواسته های اقتصادی، نوع تولید، انگیزه ها و سازمان تولید می دانند . مایکل تودارو، توسعه را جریانی چند بعدی می داند که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است . پروفسور گولت توسعه را هم واقعیتی مادی و هم ذهنی می داند و می‌گوید: بر حسب توسعه، جامعه از طریق ترکیب فرایندهای اجتماعی ، اقتصادی و نهادی، وسایلی را برای به دست آوردن زندگی بهتر تأمین می‌کند. مک لوپ، در تعریف توسعه اقتصادی می گوید: توسعه عبارت است از کاربرد منابع تولیدی به نحوی که موجب رشد بالقوه مداوم در آمد سرانه در یک جامعه شود. میردال، توسعه را عبارت از (حرکت یک سیستم یکدست اجتماعی به سمت جلو می‌داند .) سازمان ملل ، توسعه را (فرآیندی که کوششهای مردم و دولت را برای بهبود اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه متحد کرده و مردم این مناطق را در زندگی یک ملت ترکیب نموده و آنها را به طور کامل برای مشارکت در پیشرفت ملی توانا سازد) می داند

آنچه به عنوان تعریف فرهنگ و توسعه ( اقتصادی ) ذکر کردیم فقط تعداد انگشت شماری از صدها تعریفی بود که از این دو اصطلاح صورت گرفته است . قبل از اینکه تعریف مورد نظر خود را از این مفاهیم ارائه دهیم لازم است به اینکه اشاره شود که چرا درباره فرهنگ و توسعه این همه تعریف صورت گرفته و آیا می توان تعریفی جامع و مانع از این اصطلاحات ارائه داد، به گونه ای که مورد قبول همگان باشد؟

در پاسخ به نظر می رسد باید ابتدا به اختصار بررسی کنیم که تعریف چیست؟ چه مفاهیمی نیاز به تعریف دارند؟ و چه موقع می توان از یک مفهوم، تعریفی جامع و مانع که مورد قبول همگان باشد ارائه کرد؟

تعریف‌کردن یک مفهوم، به معنای تمیز دادن آن از سایر مفاهیم است . بنابراین تعریف‌کردن ، امری است ذهنی. چگونه می توان یک مفهوم را از سایر مفاهیم مشخص نمود؟ این کار زمانی ممکن است که آن مفهوم، مرز مشخصی با سایر مفاهیم داشته باشد . در منطق این کار، با تجزیه و تحلیل ذهنی مفهوم صورت می‌گیرد . از این نظر مفاهیم به دو دسته تقسیم می شوند: مفاهیمی که نیاز به تعریف ندارند و آنهایی که احتیاج به تعریف دارند . دسته اول را مفاهیم بدیهی و غیر نظری و دسته دوم را مفاهیم نظری و غیربدیهی گویند. ملاک اینکه چه مفهومی بدیهی و چه مفهومی غیربدیهی است در بسیط و مرکب بودن آن مفهوم نهفته است‌، و ملاک بسیط و مرکب بودن در تحلیل ذهنی است و نه در عالم واقع. اگر در تحلیل ذهنی، تصوری بسیط باشد این تصور نیازمند تعریف نیست و اگر مرکب باشد نیازمند تعریف است . علت این است که تعریف، در واقع به معنای شناسایی ذات یک شیء بوده و این کار با تجزیه و مفهوم شیء به عناصر اولیه ای که برای ذهن بدیهی و روشن است صورت می گیرد . در منطق ارسطویی گفته می شود تعریف باید از دو جزء تشکیل شده باشد . یک جزء اعم که (ما به الاشتراک) آن مفهوم با سایر مفاهیم است و جزء دیگر که اختصاص به خود آن مفهوم داشته و مساوی آن مفهوم است ، در تعریف به حد تام جزء اولی را جنس و جزء دومی را فصل گویند. بنابراین فقط مفاهیم مرکب می توانند حداقل از دو جزء تشکیل شده باشند. مفاهیم بسیط دارای اجزاء نیستند. بنابراین مفاهیم بسیط یا اصلاً عارض ذهن نمی شوند و یا اگر عارض ذهن شوند بدون واسطه عارض ذهن می شوند و خود به خوددارای مفهومی روشن می باشند که معنای بداهت چیزی جز این نیست . اما مفاهیم مرکب به کمک اجزای اولیه آن عارض ذهن می شود و لذا قابل تعریف کردن است

نکته دیگری که به صورت ضمنی از مباحث منطقی قابل استنباط می باشد این است که اگر یک مفهوم مرکب، مصادیق مشخصی نداشته باشد، نمی توان برای آن مفهوم، تعریفی مورد قبول همگان ارائه داد. چرا که تعریف چیزی جز تمیز دادن یک مفهوم از سایر مفاهیم نیست . این تمیز دادن، مستلزم وجود مرزهای مشخص بین آن مفهوم با سایر مفاهیم است . نتیجه اینکه اگر مفهوم مرکبی مرز مشخصی با سایر مفاهیم نداشت، نمی توان برای آن تعریفی جامع و مانع ارائه داد

مفاهیم فرهنگ و توسعه از جمله مفاهیم مرکب مربوط به علوم اجتماعی است . مصادیق این دو مفهوم، با توجه به مکاتب و شرایط خاص هر جامعه و ارزشهای حاکم بر آن ، تغییر می کنند . از این رو مفاهیم نه به صورت حقیقی بلکه به صورت قراردادی بر مصادیق خود که نزد افراد مختلف، متفاوتند اطلاق می شوند . بنابراین تعاریف آنهااز این نظر، جنبه قراردادی دارد . و نمی توان از آنها تعریقی جامع و مانع که مورد قبول همگان باشد ارائه نمود . این مفاهیم به اعتبار مصادیقشان در حال تغییر هستند و چون هیچ حدی برای انواع حالات در خصوص تعیین مصادیق این مفاهیم وجود ندارد، نمی توان گفت تعداد این گونه تعاریف (‌قراردادی ) به صورت حصر عقلی قابل احصاء باشد . لذا چنانچه ذکر شد تاکنون تعاریف متعددی از این مفاهیم صورت گرفته و یقیناً از این پس نیز صورت خواهد گرفت

خلاصه اینکه در تعاریف قراردادی، ارائه یک تعریف ثابت و لایتغیر و مورد قبول همگان ممکن نیست، و چون این تعاریف قراردادی اند نمی توان از درستی یا ناردستی آنها نیز سخن گفت . تعاریف قراردادی جنبه کاربردی دارند و هر یک از حیطه کاربردی خود درست هستند و نزاع بر سر آنها بیهوده است . امروزه تمام مفاهیمی که در علوم اجتماعی مطرح می‌شوند چنین وضعیتی دارند. بدیهی است تعاریف قراردادی، تعریف هایی هستند که متناسب با فرهنگ و شرایط خاص هر جامعه ( و یا وضعیت خاصی که محقق در آن قرار دارد) صورت می گیرند ، بنابراین تعاریف قراردادی مفاهیم مذکور که در زمان و محیط دیگری صورت گرفته و یا می گیرد لزوماً برای ما قابل استفاده نخواهد بود

با توجه به مراتب مذکور در این مقاله به صورت قراردادی از فرهنگ و توسعه و توسعه اقتصادی تعریفی ارائه خواهیم داد

منظور ما از فرهنگ، جنبه غیرمادی محیط ساخته شده انسانی است که شامل مجموعه دیدگاهها، ارزشها، اعتقادات و باورهای مورد قبول یک جامعه بوده و بر رفتارهای مستمر و پایدار افراد جامعه حاکم می باشد

در این تعریف چندقید به کار رفته که ویژگی های فرهنگ از آنها قابل استنباط است

اولاً برای فرهنگ دو جنبه قابل تصور است: جنبه مادی و غیرمادی که در این مقاله جنبه غیرمادی ـ خمیر مایه آن ارزش است ـ مدنظر می باشد

ثانیاً افراد یک جامعه عموماً آن را پذیرفته اند و در عمل ناخودآگاه و غیرارادی در مقام عمل، در آن غوطه ورند

ثالثاً رفتارهای پایدار، متأثر از فرهنگ است

نکته مهم دیگری که درباره جنبه غیرمادی فرهنگ باید گفت این است که ایجاد تغییر در آن نیازمند زمان طولانی بوده و تحول سریع آن به سرعت امکان پذیر نیست، بنابراین می توان گفت رفتارهای پایدار، حاصل و متأثر از فرهنگ غیر مادی است نه رفتارهای غیرپایدار. محدودیت سرعت تغییر اجتماعی اقتصادی تبدیل می کند، از این رو تقدم تحولات فرهنگی بر سایر تحولات و استمرار سایر تحولات در صورت تحول در فرهنگ ، از همین ویژگی قابل استنباط است

 منظور از توسعه، در این مقاله (فرایندی است که متضم رشد مداوم در ابزار مادی و معنوی و بنیانهای اقتصادی ـ اجتماعی ; بوده و انسان در این جریان می تواند به تعالی و کمال برسد.)

تعریفی که از توسعه ارائه کردیم دارای ویژگی های زیر است

اولاً: توسعه یک جریان پویاست نه ایستا

ثانیاً: رشد پویا و مداوم در آن منظور شده است

ثالثاً: این توسعه تنها اقتصادی نبوده و همه جانبه است و توسعه اقتصادی تنها به وجه اقتصادی تنها به وجه اقتصادی این تحول اطلاق می شود

رابعاً: توسعه در این تعریف هدف دار بوده و محور آن انسان و تعالی و کمال اوست

3-اسلام

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید