مقاله در باب نسبت سنجی دین و دموکراسی در word دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در باب نسبت سنجی دین و دموکراسی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله در باب نسبت سنجی دین و دموکراسی در word
در باب نسبت سنجی دین و دموکراسی
در باب “دموکراسی “
منابع:
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله در باب نسبت سنجی دین و دموکراسی در word
5. عبدالکریم سروش، ” نگذاریم شعله پیوند اسلام و دموکراسی بمیرد”
7. عبدالکریم سروش، فربهتر از ایدئولوژی، تهران، صراط، 1372، ص
8. دیوید هلد. مدلهای دموکراسی، ترجمه عباس مخبر
9. بشریه. دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران: دوره جمهوری اسلامی، تهران، نگاه معاصر، 1381، صص
در باب نسبت سنجی دین و دموکراسی
نسبت سنجی دین و دموکراسی امری سهل و ساده به نظر نمیرسد. علت این امر را باید در تعدد قرائتها در دین و گوناگونی مفاهیم قصد شده از دموکراسی جستجو نمود. از نظر منطقی قبل از آن که بخواهیم دو مفهوم را با هم نسبت سنجی نماییم، باید دو مفهوم مورد نظر تعریف یا لااقل تعیین مراد شده باشد. در تعریف1 این پیش فرض از قبل پذیرفته شده است که میتوان مؤلفههای یک واژه را شناخت و به دیگران شناساند. بر عکس، در تعیین مراد2چون فرض میشود که امکان ارائه یک تعریف مشخص وجود ندارد، معنایی از طرف نویسنده مورد قصد و اراده قرار میگیرد. ذات گرایان3همواره به دنبال تعریف واژگان هستند، چون این امر را از قبل پذیرفتهاند که کلمات از ذات برخوردارند. نومینالیستها یا تسمیه گرایان که به چنین ذاتی اعتقاد ندارند، هرگز به دنبال ذاتیات (جنس و فصل) مفاهیم نمیگردند
به هر حال در نسبت سنجی دین و دموکراسی ماتریسی از قرائتهای دینی و معانی و دمکراسی به دست میآید، به شکلی که نمیتوان به سؤال نسبت دین و دمکراسی پاسخی واحد داد
هدف این مقاله پاسخ به این سؤال است که چه نسبتی بین دین و دموکراسی وجود دارد. در این جا از ” دین “، دین اسلام (آن هم با قرائت شیعی) قصد میشود. غرض از دموکراسی را نیز در متن مقاله روشن خواهیم نمود. در پاسخ به سؤال اصلی نوشتار حاضر، این فرضیه دنبال میشود که دموکراسی دارای معانی و شاخصهای متعدد است، و بدین لحاظ میتوان میزان برتافتن یا برنتافتن هر نظریه دینی نسبت به مراتب و استاندههای دموکراسی را بررسی نمود. جهت نزدیک شدن به مدعای فوق، ابتدا نکاتی راجع به مفهوم دموکراسی و دین، و سپس مباحثی در خصوص نسبت سنجی آن دو ارائه خواهد شد
در باب “دموکراسی “
قبل از آن که نسبت دموکراسی و دین را بکاویم، در خصوص دو واژه مزبور تنها به نکاتی اشاره میکنیم که به نحوی در قسمت بعد و در راستای نزدیک شدن به فرضیه مقاله مؤثر میباشند. بر این اساس ابتدا گزاره هایی در خصوص معنای دموکراسی، اقسام آن و مراد از آن در این مقاله میپردازیم
گزاره اول: دموکراسی ذات ندارد.5 قدما بر آن بودند که هر چیزی، و از آن جمله واژگان، دارای ذات هستند. بر این اساس بود که حکمای اسلامی همانند حکمای یونانی برای هر کلمهای دست به تعریف بر اساس جنس و فصل آن میزدند. بر عکس، تسمیه گرایان بر آنند که نام هایی که برای اشیاء به کار میبریم ذات ندارند، و تنها اسم یا نامی برای تشخیص یک شیء از دیگری است. یکی از مهمترین مشکلات ذات گرایان، یافتن معیار و ملاک مشخصی برای یافتن ذاتیات اشیاء به نظر میرسد
از آنجا که در این مقاله قصد نداریم مبانی و مفروضات مربوطه را به تفصیل بیان نماییم، به این نکته بسنده میکنیم که دموکراسی ذات و جنس و فصل ندارد، و تنها برای نامیدن واقعیت هایی در خارج به کار میرود
به نظر میرسد قائل نشدن به ذات برای دین به معنای انکار چیزی ثابت برای آن باشد، و این امری است که کمتر کسی میتواند به آن قائل شود
گزاره دوم: دموکراسی معانی و تعاریف مختلفی دارد. از آن جا که دموکراسی ذات ندارد، تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. برخی محتوای اصلی دموکراسی راتبدیل راءی به قانون توسط مردم میدانند.6برخی دموکراسی را یک نظریه، و برخی دیگر آن را یک روش میدانند. به طور مثال نوع تعریف سروش از دموکراسی در قضاوتش نسبت به امکان جمع آن با دین مؤثر است: “دموکراسی شیوهای از سازماندهی جامعه به نحوی است که بتواند همه تحولات ضروری را بدون توسل به اقدامات خشونتآمیزپذیر باشد. دموکراسی مجموعهای از نهادها برای به حداقل رساندن خطاهای اداره جامعه از طریق به حداکثر رساندن مشارکت عامه و تقلیل نقش فرد در اتخاذ تصمیمات است
گزاره سوم: دموکراسی انواع مختلف دارد. در واقع ما یک نوع دموکراسی نداریم، بلکه با انواع دموکراسی روبرو هستیم. دیوید هلد در کتاب مدلهای دموکراسی از نه نوع دموکراسی نام میبرد.8حسین بشیریه نیز از دموکراسی مستقیم، دموکراسی اجتماعی، دموکراسی صنعتی، دموکراسی مسیحی، و دموکراسیهای مبتنی بر اصل نمایندگی منافع و گروهها نام میبرد آن چه انواع دموکراسی را تحت یک عنوان جمع میکند نه قدر مشترک ذاتیات آنها، بلکه به قول ویتگنشتاین شباهت خانوادگی بین آن هاست. دموکراسی نوع “الف” ممکن است دارای مؤلفه هایی باشد که برخی از آنها با مؤلفههای نوع “ب”مشترکند. اما قدر اشتراک نوع “ب” و نوع “ج” چه بسا مؤلفه هایی دیگر باشد، و همین طور است مشترکات نوع “ج” با دیگر انواع. آن چه باعث میشود تمامی این نوع تحت نامی واحد خوانده شوند، شباهت خانوادگی آن هاست، همان گونه که بین پدر و مادر و برادر و خواهر ویژگی مشترکی یافت نمیشود، ولی همه آنها در یک خانواده قرار میگیرند
برخی از انواع دموکراسی تنها مشابهت ظاهری با انواع دیگر دارند. با توجه به مباحثی که در بخش سوم ارائه خواهد شد، در این جا به دو گونه دیگر از دموکراسی – یعنی “دموکراسی صوری” ” یا “دموکراسی نمایشی” و“شبه دموکراسی”- نیز اشاره میکنیم: “منظور از دموکراسی صوری یا نمایشی، نوعی نظام الیگارشی است که دارای برخی نهادهای دموکراتیک صوری و نمایشی باشد. در دموکراسیهای صوری به طور کلی الیگارشیهای سنتی در پس تشکیلات و اشکال ظاهری دموکراسی حکومت میکنند و تا وقتی این تشکیلات و اشکال به عنوان پوشش و پردهای بر اقتدار الیگارشیها عمل کنند، دموکراسی صوری تداوم مییابد. اما وقتی اشکال و تشکیلات مذکور خصلت ماهوری بیشتری پیدا کنند، حرکتی به سوی شبه دموکراسی تداوم مییابد. ساز و کار گذار از دموکراسی صوری به شبه دموکراسی را معمولا باید در نزاعهای درونی الیگارشی حاکم و امکان تقویت اشکال و تشکیلات دموکراتیک توسط برخی از جناحها بر ضد دیگر جستجو کرد.”
برخی از عوامل کلان در گذار از دموکراسی صوری به شبه دموکراسی (یا دموکراسی محدود به چارچوب نظام) عبارتند از: گسترش طبقات متوسطی که سنخیت ایدئولوژیک با الیگارشی حاکم ندارند، گسترش آموزش که خود در تقویت طبقات متوسط مؤثر است، گسترش ویژگیهای فرهنگ شهری مدرن که با خصال ایدئولوژیک نظام تعارضات آشکار پیدا میکند، پیدایش شکاف هایی در درون الیگارشی، فرآیندهای رو به گسترش جهانی شدن، پیدایش تعابیر دموکراتیک و کثرت گرایانه از دین و بالاخره ظهور بحرانهای مشروعیت، مشارکت، سلطه و کارآیی
گزاره چهارم: دموکراسی امری دارای مراتب است. برخی امور بین عدم و وجود مرددند. به طور مثال مادر یا پدر داشتن امری نیست که دارای رتبه باشد. بر عکس، نورانی بودن یا تقوا داشتن امری مشکک یا دارای رتبه تلقی میشود. اشیاء به درجهای نورانی و انسانها به درجاتی متقی یا مؤمن هستند. هر جامعهای دموکراتیک است، و بنابراین هیچ جامعهای به شکل کامل دموکراتیک نمیباشد. پس به جای دموکرات بودن یا نبودن جامعه یا نظریهای خاص بهتر است از درجات دموکرات بودن آن سخن گوییم