برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله سرمشق و جامعه شناسی در word دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سرمشق و جامعه شناسی در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله سرمشق و جامعه شناسی در word

مقدمه  
تعریف سرمشق  
مثال‏هایى از چند سرمشق  
سرمشق چیست؟  
چگونگى پیدایش سرمشق  
سرمشق و مفاهیم نزدیک به آن  
نظریه انقلاب علمى کهن  
انقلاب علمى چگونه رخ مى‏دهد؟  
انتقادات وارد بر نظریه کهن  
سرمشق در جامعه‏ شناسى  
جامعه‏ شناسان و سرمشق‏هاى جامعه ‏شناسى  
«نمونه: نظریه کنش اجتماعى ماکس وبر  
«نمونه: آثار روان‏شناس، بى‏اف اسکینر  
معایب تعدد و بسط سرمشق  
سرمشق ترکیبى جامعه‏ شناسى  
سخن آخر  
پى‏نوشت‏ها  

مقدمه

پارادایم (paradigm) از جدیدترین مفاهیمى است که وارد حوزه علوم و جامعه‏شناسى شده است. این مفهوم با نام فیلسوف و مورخ علم، تامس کهن (T.s.kuhn) ، مقارن است و اولین بار توسط وى در کتاب معروف او، ساختار انقلابهاى علمى (The structure of scientific Revolutions) ، به کار گرفته شده است. هدف کهن در این کتاب، اثبات این نظریه است که على‏رغم تصور موجود درباره اینکه پیشرفت علوم از راه تراکم و انباشت ( صورت مى‏گیرد، رشد و توسعه علوم از راه انقلاب (Revolution) به وجود مى‏آید و در جریان انقلاب‏هاى علمى، پارادایم‏هاى جدید جاى پارادایم‏هاى سابق را مى‏گیرند. در زبان فارسى، براى مفهوم پارادایم معادل‏هاى متعددى برگزیده‏اند; مانند نمونه، الگوى نظرى، سرمشق، نمونه فرد اعلى و امثال آن که این امر حاکى از نوعى ابهام و پیچیدگى در این مفهوم است. کهن، که واضع این مفهوم است، به پیچیده بودن و ابهام آن اذعان دارد. وى در چاپ دوم کتابش، که موجب واکنش‏هاى انتقادى فراوانى در میان اندیشمندان شد، در پى‏نوشتى که بر آن افزود، ضمن تلاش براى پاسخگویى به انتقادات، چنین مى‏گوید: «یک خواننده همفکر، که با من در این باره – که سرمشق ( پارادایم) عناصر فلسفى این کتاب را معرفى مى‏کند – شریک است، یک فهرست تحلیلى جزئى فراهم آورده و چنین نتیجه گرفته بود که این اصطلاح، دست کم، از 22 راه در این کتاب به کار رفته است.» (1) البته کهن بر این باور است که برداشت‏هاى متفاوت از مفهوم پارادایم نتیجه ناسازگارى‏هاى برخاسته از روش نویسندگى است و به آسانى، مى‏توان آنها را حذف کرد، ولى در عین حال، به ابهام این مفهوم اعتراف دارد

تعریف سرمشق

همان‏گونه که در مقدمه اشاره شد، به دلیل نوعى ابهام در این مفهوم، ارائه تعریفى جامع و مانع از سرمشق مشکل مى‏نماید. لذا، بسیارى از کسانى که درباره این مفهوم سخن گفته‏اند بدون ارائه تعریف، در مقام توضیح آن برآمده‏اند. ما ابتدا برخى از این تعاریف را مرور و سپس سعى خواهیم کرد تا تصویرى کلى از این مفهوم نشان دهیم

 کهن مى‏گوید: «یک سرمشق ( پارادایم) چیزى است که اعضاى یک جامعه علمى در آن با یکدیگر اشتراک دارند و بعکس، یک جامعه عملى از کسانى تشکیل یافته است که در یک سرمشق ( پارادایم) با یکدیگر شریک‏اند. همه دورها باطل و خبیث نیست، ولى این یکى منبع دشوارى‏هاى واقعى است. جامعه‏هاى علمى مى‏توانند و باید بدون توسل به نمونه‏ها، جدا شوند و این نمونه‏ها پس از آن، با تحقیق و موشکافى در رفتار اعضاى یک جامعه اکتشاف مى‏شود.» (2)

 کهن سپس سعى مى‏کند براى رفع ابهام‏هاى موجود و اعتراف به دشوارى‏هایى که در متن اصلى کتاب وجود دارد از سرمشق دو معناى متفاوت ارائه دهد: «چند نمونه از دشوارى‏هاى متن اصلى بر گرد مفهوم نمونه تجمع پیدا مى‏کند. در بیشتر جاهاى کتاب، اصطلاح نمونه به دو معناى متفاوت به کار رفته است; از یک سو، نماینده مجموعه باورها و ارزش‏ها و روش‏هاى فنى و چیزهاى دیگرى از این قبیل است که اعضاى یک جامعه علمى در آنها با یکدیگر شریک‏اند و از سوى دیگر، اشاره به گونه‏اى از اجزاى آن، یعنى معماگشایى‏هاى شناخته‏اى است که به عنوان سرمشق یا مثال به کار مى‏رود و مى‏تواند همچون شالوده‏اى براى حل معماهاى باقیمانده علم، جایگزین قواعد صریح حل معما شود.» (3)

 به نظر کهن، معناى نخستین، جامعه‏ شناختى و معناى دوم فلسفى مى‏باشد. ادامه سخن را از زبان ایان باربور نقل مى‏کنیم: «تامس کهن نشان داده است که حجیت و اعتبار جامعه اهل علم با پیش نهادن نمونه‏هاى عالى بر مجموعه‏اى از مفروضات و مسلمات مهر تایید مى‏زند. نمونه‏هاى عالى یا سرمشق‏ها ( پارادایم‏ها) همان نمونه‏هاى معیار کارهاى علمى سابق‏اند که گروه معینى از دانشمندان در زمان معینى، آنها را پذیرفته‏اند. اینها همان نمونه‏هاى فراوانى هستند که کتاب‏هاى درسى آکنده از آنهاست و دانشجویان با آموختن آنها، هم مفاهیم نظرى، هم روش‏هاى تجربى و هم هنجارهاى رشته علمى خود را همزمان کسب مى‏کنند. این سرمشق‏ها راهنماى پژوهش‏هاى گروهى نیز هست; چرا که تلویحا مى‏گوید چه نوع سؤال‏هایى وارد و قابل طرح است، چه تکنیکى مفید است، چه نوع راه حل‏هایى پذیرفتنى است.» (4)

 باربور در جاى دیگرى، از زبان تولمین، چنین مى‏گوید: «تولمین بر آن است که این‏گونه سرمشق‏ها یا نمونه‏هاى عالى تبیینى است که تعیین مى‏کند ما چه چیزى را مساله و چه چیزى را تبیین کافى و چه چیزى را امر واقع تلقى کنیم; . طبق گفته تولمین، این سرمشق‏ها یا نمونه‏هاى عالى و آرمانى تبیینى توسعا تجربى شمرده مى‏شوند، نه حقیقتا; چرا که نمى‏توان آنها را مستقیما با نتایج مشاهدات مقابله کرد. اینها ارزش خود را در طول زمان ثابت مى‏کنند و دانشمندان در غالب کارهاى‏شان آنها را به صورت تصدیق بلاتصور به کار مى‏گیرند.» (5)

 آلن راین در کتاب فلسفه علوم اجتماعى، براى پارادایم، این اوصاف را ذکر مى‏کند: «از اوصاف عمده [و] ویژه سرمشق‏ها ( پارادایم‏ها) این است که عام و گسترده‏اند و چنان از توصیف محض وقایع فاصله دارند که مدلولات تجربى آنها را فقط مى‏توان به مدد فرضیات کمکى عدیده‏اى که راه عملى تعیین صدق آنها را نشان مى‏دهد آشکار نمود.» (6)

 جامعه‏ شناس معاصر امریکا، جرج ریتزر، که جامعه‏شناسى را در قالب سرمشق مورد بحث قرار داده است و در ادامه این مقاله نظرات او را بیان خواهیم کرد، درباره سرمشق، چنین مى‏گوید: «سرمشق ( پارادایم) یک تصور اساسى درباره قلمرو موضوعى علوم است. الگوى نظرى به تعریف چیزى مى‏پردازد که چه چیز باید مطالعه شود، چه سؤالاتى باید پرسیده شود، چگونه سؤال شود و چه قوانینى را باید در تفسیر جواب‏ها به کار برد. الگوى نظرى وسیع‏ترین واحد توافق و اجماع در یک علم است و موجب تفاوت یک اجتماع علمى از دیگرى است. الگوى نظرى مقوله‏بندى مى‏کند، به تعریف و تفسیر نمونه‏ها مى‏پردازد، نظریه، شیوه‏ها و ابزار آنها را نیز شامل مى‏شود.» (7)

 به عنوان جمع‏بندى تعاریف ارائه شده، مى‏توان گفت: «پارادایم تعیین مى‏کند که چه چیزى مسلم، مفروض، امر واقع و مساله است; چه سؤالاتى قابل طرح‏اند; چه تکنیکى مفید است; چه راه حل‏هایى پذیرفتنى است; چه نوع از تبیین، جستجو کردنى است; چه تبیینى کامل است; چه مفاهیمى جهان‏نماست; در کار علمى، چه انتظارى معقول است; در کار علمى، چه زبانى به کاربستنى است. پس پارادایم‏ها فضاى فراگیر دانشمندان، سؤالات، مفاهیم، روش‏ها و زبان مشترک و معیار قضاوت و زیربناى نظریه‏ها و عام‏تر از مباحثات رایج‏بین دانشمندان یک رشته مى‏باشد.» (8)

مثال‏هایى از چند سرمشق

اکنون که تعاریف گوناگون صاحب‏نظران را در خصوص سرمشق بیان کردیم، براى روشن‏تر شدن این مفهوم به چند مثال از علوم طبیعى و علوم دینى توجه کنیم

 1- سرمشق فیزیک ارسطو و گالیله: «در فیزیک ارسطویى، اصل در هر چیز قرارگرفتن در مقر خود بود و به تعبیر دیگر، اصل [بر] سکون بود و حرکت علت مى‏خواست. لذا، سؤالات قابل طرح، با توجه به این پارادایم شناخته مى‏شد، ولى در نظر گالیله، حرکت اصل بود و سکون امر[ى] عارضى، تبعى و محتاج به علت.» (9)

 به عنوان مثال، اگر ارابه‏اى را در نظر آوریم که در حال حرکت است هر یک از این سرمشق‏ها آن را به‏گونه‏اى تفسیر خواهند کرد. در فیزیک ارسطویى، چون اصل بر سکون است از علت‏حرکت ارابه خواهند پرسید و هنگامى که ارابه از حرکت ایستاد دیگر سؤال کردن از اینکه چرا حرکت نمى‏کند و ساکن است‏سؤالى نامعقول خواهد بود و بعکس، در فیزیک گالیله، چون اصل بر حرکت است، تا وقتى که ارابه حرکت مى‏کند سؤال از علت‏حرکت موردى ندارد و همین که ارابه ایستاد باید به دنبال علت‏سکون آن بود

 2- سرمشق‏هاى علوم دینى: یکى از نقش‏هاى دین بیان رابطه انسان یا خداوند است و هر کدام از علوم دینى از منظر خاصى این رابطه را مى‏بینند. رابطه انسان با خداوند در سرمشق فقه، تصویر رابطه «عبد و مولا» است و عبد در امورى که مولى او را مکلف و تکلیف او را دقیقا روشن کرده است، به انجام تکلیف مى‏پردازد و انگیزه عبد از انجام این تکالیف عمدتا ترس از دوزخ و یا حداکثر، شوق بهشت است، در حالى که در سرمشق عرفان، رابطه انسان با خداوند کاملا متفاوت است. در اینجا، نه رابطه بنده و مولى، بلکه رابطه «عاشق و معشوق‏» مطرح است و عاشق دایما در تلاش براى نیل به وصال معشوق است. بزرگ‏ترین عذاب براى عاشق لحظه‏اى دوربودن از معشوق و یاد اوست. آنجا که على‏علیه‏السلام در دعاى کمیل مى‏فرماید: «خدایا، گیرم که عذاب تو را تحمل کنم، فراق و دورى تو را چگونه تحمل توانم کرد» (10) اشاره به چنین رابطه‏اى میان انسان و خداونددارد

 با توجه به مثال‏هاى مذکور، گاهى سرمشق‏ها با هم اختلاط پیدا مى‏کنند. این اختلاط زمانى رخ مى‏دهد که کسانى بخواهند سؤالى را که به سرمشق خاصى مربوط مى‏شود از طریق سرمشق دیگرى، پاسخ بگویند. به عنوان مثال، این سؤال، که چرا «در جامعه ایران، بانوان نمى‏توانند نامزد ریاست جمهورى شوند» سؤالى فقهى و حقوقى است و اگر کسى در پاسخ به این سؤال، بگوید که بانوان مى‏توانند به مقالات عالى قرب الهى نایل شوند و در این راه، هیچ مانعى وجود ندارد در واقع، به سرمشق عرفان، متمسک شده است و سؤالى فقهى را پاسخى عرفانى داده است که این امر خود مى‏تواند به یک مساله اجتماعى (social Problem) منجر شود. (11)

سرمشق چیست؟

از مجموع آنچه گفته شد، مى‏توان چنین نتیجه گرفت که سرمشق نوعى چشم‏انداز به عالم واقع است; عالم واقع رااز درون روزنه‏یا دریچه‏اى خاص دیدن است. البته دریچه یا روزنه مورد نظر نیست، بلکه آنچه راازدرون‏این‏روزنه‏مى‏بینیم‏همان‏سرمشق‏است

 شاید تمثیل معروف مولوى درباره فیل و خانه تاریک براى تقریب به ذهن مناسب باشد. همچنان‏که مردم در خانه تاریک، با توجه به محدودیت ابزار شناخت، هر کدام تصویرى از فیل را در ذهن مجسم کرده بودند، عالمان نیز در مواجهه با عالم واقع – اعم از طبیعت‏یا اجتماع – آن را به گونه‏اى تصویر مى‏کنند. به عبارت دیگر، هر کدام واقعیت را از درون‏پارادایم‏خاصى‏ملاحظه‏مى‏کنند و همین که چشم‏انداز تازه‏اى به عالم واقع پیدا کردند و سرمشق عوض شد چهره واقعیت در نظر آنان، دگرگون مى‏شود،آنچنان‏که آلن راین از قول کهن، بیان مى‏کندکه‏«تافرضیه‏اى‏لغونشده،چاره‏اى نداریم جز آنکه جهان را در قالب آن ببینیم و همین که لغو شد دیگر نمى‏توانیم بفهمیم که چرا قبلا بدان باور داشته‏ایم.» (12)

 مثالى را که کهن درباره ثابت و متحرک بودن زمین بیان مى‏کند ناظر به همین معناست; «کهن معتقد است که واژه زمین براى ما معنایى غیر از این دارد که براى ساکنان این کره قبل از عصر کپرنیک داشته است. ما “زمین” مى‏گوییم و از آن کره‏اى سرد و دوار را اراده مى‏کنیم، با عمرى طولانى و طواف کننده به دور خورشید و برابرنشین با کرات سیار دیگر. گذشتگان “زمین” مى‏گفتند و از آن کره‏اى – گاهى مکعبى یا استوانه‏اى – را اراده مى‏کردند که ایستاده بود و خورشید و سایر سیارات به دور آن مى‏گشتند، عمرى کوتاه در پشت‏سر داشت و مرکز عالم بود.» (13)

چگونگى پیدایش سرمشق

اولین سرمشق و سرمشق‏هاى بعدى چگونه ایجاد مى‏شود؟ ممکن است این سؤال در ذهن خواننده ایجاد شود که اگر هر دانشمندى واقعیت را از درون سرمشق خاصى مى‏بیند اولین سرمشق چگونه شکل مى‏گیرد؟

 در پاسخ به این سؤال، باید گفت که اولین سرمشق از هر راهى ممکن است ایجاد شود; مثلا، از طریق تجربه یا شهود و اشراق و از این حیث، با یکدیگر تفاوتى ندارند. آنچه مهم است این که یک عالم پس از کشف سرمشق خاصى بتواند نظرات علمى خود را بر اساس آ ن سرمشق استوار کند. البته سرمشق‏هاى بعدى، در هر علمى، در تقابل با سرمشق سابق ایجاد مى‏شود که نظریه انقلاب علمى کهن متکفل بیان همین معناست که آن را مورد بحث قرار خواهیم داد

سرمشق و مفاهیم نزدیک به آن


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید