مقاله نقش ایمان در زندگی انسان در word دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نقش ایمان در زندگی انسان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقش ایمان در زندگی انسان در word
مقدمه
اصل و اساس ایمان چیست؟
1)ایمن ساختن ومصونیت بخشیدن.
2) به چیزی اقبال نشان دادن و روی آوردن.
3)باور و اعتقاد داشتن
ایمان سرمایه زندگی
ایمان به عنوان پشتوانه اخلاق
سلامت جسم و جان از اثرات ایمان به خدا
انطباق با محیط از اثرات ایمان به خدا
تسلط بر نفس از اثرات ایمان به خدا
نقش ایمان در رستگاری انسان
نظر شهید مطهری در رابطه با تاثیر ایمان بر زندگی:
آثار و فواید ایمان
نتیجه گیری:
منابع:
مقدمه
علم به ما روشنائی و توانائی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی ، علم ابزار می سازد و ایمان مقصد ، علم سرعت می دهد و ایمان جهت ، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن ، علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد ، علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون ، علم جهان را جهان آدمی می کند و ایمان روان را روان آدمیت می سازد ، علم وجود انسان را به صورت افقی و گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد ، علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز
هم علم به انسان نیرو می دهد ، هم ایمان ، اما علم نیروی منفصل می دهد و ایمان نیروی متصل . علم زیبائی است و ایمان هم زیبائی است . علم زیبائی عقل است و ایمان زیبائی روح ، علم زیبائی اندیشه است و ایمان زیبائی احساس
هم علم به انسان امنیت می بخشد و هم ایمان . علم امنیت برونی می دهد و ایمان امنیت درونی . علم در مقابل هجوم بیماری ها ، سیلها ، زلزله ها ، طوفانها ، ایمنی می دهد و ایمان در مقابل اضطرابها ، تنهائی ها ، احساس بی پناهی ها ، پوچ انگاری ها . علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش
علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست ، چراغی است در نیمهشب در استدزد برای گزیدهتر بردن کالا
انسان فاقد هرگونه ایده و ایمان ، یا به صورتموجودی غرق در خودخواهی درمیآید که هیچوقت از لاک منافع فردی خارجنمیشود ، و یا به صورت موجودی مرددو سرگردان که تکلیف خویش را درزندگی در مسائل اخلاقی و اجتماعی نمیداند. انساندائما با مسائل اخلاقی واجتماعی برخورد مینماید و ناچار باید عکس العمل خاصیدر برابر اینگونهمسائل نشان بدهد انسان اگر به مکتب و عقیده و ایمانی پیوستهباشدتکلیفش روشن است ، و اما اگر مکتب و آئینی تکلیفش را روشن نکرده باشدهمواره مردد به سر میبرد ، گاهی به این سو کشیده میشود و گاهی به آن سو
ولی تفاوت یک ایده مذهبی و غیر مذهبی این است که آنجا که پای عقیده مذهبی بهمیان آید و به ایده قداست ببخشد ، فداکاریها از روی کمال رضایت و به طور طبیعی صورت میگیرد فرق است میان کاری کهاز رویرضا و ایمان صورت گیرد که نوعی انتخاب است ، با کاری که تحتتاثیر عقدهها وفشارهای ناراحت کننده درونی صورت میگیرد که نوعی انفجاراست
آری ، ایمان است که زندگی را در درون جان ما برما وسعت میبخشد و مانع فشارعوامل روحی میشود
آن چیزی که بیش از هر چیز حق را محترم ، عدالت را مقدس ، دلها را به یکدیگرمهربان ، اعتماد متقابل را میان افراد برقرار میسازد ، تقوا و عفاف را تاعمق وجدان آدمی نفوذ میدهد ، به ارزشهای اخلاقی اعتبار میبخشد ، شجاعت مقابلهبا ستم ایجاد میکند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکربه هم پیوند میدهد ومتحد میکند ، ایمان مذهبی است
تجلیات انسانی انسانها که مانند ستارگان درآسمان تاریخ پرحادثه انسانی میدرخشد همانهائی است که از احساسهای مذهبیسرچشمه گرفته است. قیافه مرگ در چشم فرد با ایمان با آنچه در چشم فرد بی ایمان مینماید ،عوضمیشود از نظر چنین فردی دیگر مرگ ، نیستی و فنا نیست ، انتقال ازدنیائی فانیو گذرا به دنیائی باقی و پایدار ، و از جهانی کوچکتر بهجهانی بزرگتر است ،مرگ منتقل شدن از جهان عمل و کشت است به جهاننتیجه و محصول از این رو چنینفردی نگرانیهای خویش را از مرگ ، باکوشش در کارهای نیک که در زبان دین ” عملصالح ” نامیده میشود برطرفمیسازد
از نظر روانشناسان ، مسلم و قطعی است که اکثر بیماریهای روانی که ناشیاز ناراحتیهای روحی و تلخیهای زندگی است ، درمیان افراد غیر مذهبی دیده میشود افراد مذهبی به هر نسبت که ایمان قوی ومحکمداشته باشند از این بیماریها مصونترند از این رو یکی از عوارض زندگی عصر ما کهدر اثر ضعف ایمانهای مذهبی پدید آمده است افزایشبیمارها و بیماریهای روانی وعصبی است
اصل و اساس ایمان چیست؟
وقتی گوهر ایمان در وجود انسان می نشیند چگونه اعمال و رفتار را تحت تاثیر خود قرار می دهد؟
ج)ایمان در معنای لغوی سه گونه معنا میشود
1)ایمن ساختن ومصونیت بخشیدن
مومن باعث میشود در افراد دیگر احساس امنیت ایجاد شودو به روح فرد دیگر آرامش می بخشد.مومن کسی است که اول خود به امنیت رسیده باشدو این امنیت درونی او به بیرون هم تراوش کند
2) به چیزی اقبال نشان دادن و روی آوردن
اصل واساس ایمان بدست آوردن بدست آوردن قبل جدید در زندگی است ،یعنی با امری جدید در زندگی مواجه می شود و به قدری مجذوب او می شود که وجود او را فرا میگیردو زندگی او به لحاظ کیفی رنگ وبوی دیگری پیدا می کندو در زندگی او روی پاشن دیگری می چرخد
3)باور و اعتقاد داشتن
آنچه اصل و اساس ایمان است باور و اعتقاد است.کسی که به یک سری گزاره ها باور دارد.خداوند یکتاست وشریکی نداردیا محمد رسول خداست و;;;;;. اینها گزاره هایی هستند که اگر کسی آنها را گزاره های صادقی بشمارد مومن تلقی می شوند. اینها معنی ایمان است ولی کافی نیست . با برسی معنی لغوی نمی توان به گوهر و جوهر ایمان دست یافت ،پس باید به متون مقدس رجوع کرد
هم آیات وتدابیر که از واژایمان ومشتقات آن است را اگر کنار هم بگذاریم یک درک کلی نسبت به ایمان پیدا می کنیم کاربرد قرآنی واژ ایمان متنوع است.در قرآن حدود 118بار از واژایمان و مشتقات آن استفاده شده.هر چند آیات زیادی در قرآن برای ایمان ومومن آمده ،تعریف واضح و روشنی در مورد ایمان نشده ،به خاطر همین در طول تاریخ مفسران به دنبال نظریه پردازی در مورد ایمان بوده اند
ایمان چیست؟ چه لوازمی دارد؟ مومن چه اوصافی دارد؟
نکات کلیدی در مورد ایمان در قرآن
1)در قرآن ایمان هم میتواند به امر حق تعلق گیرد هم به امرباطل.در تصور قرآنی ایمان در یک معنا مثل عقل است و از پیش خود، خنثی است که هم میتواند در راه سازندگی و هم در راه تخریب بکار گرفته شود
والذین امنوا بالباطل و کفروابالله اولئک هم الخاسرون
کسانی که به باطل ایمان آوردندوخداوند را انکار کردند زیانکارند.(سور عنکبوت آی 52)
در آی67همین سوره و نیز آی 72سور نحل هم اشاره به این شده که ایمان به امر باطل هم میتواند باشد
انسانها می توانند همان شیفتگی که نسبت به خداوند دارندرا به یک امر شیطانی هم داشته باشندوخطیر بودن موقعیت ایمانی و یک انسان مومن هم از همینجا شروع می شود
داشتن میزان ومحک در امر دین ورزی و ایمان مهم است.هدایت خداوندودستگیری اولیامهم است چون ایمان به امر باطل هم قرار می گیرد.شیادانی در سر راه قرار میگیرندونیروی ایمانی رابه یک قبل باطل معطوف می کنند
اما در کل ایمان یک آهنگ قدسی و الهی دارد و مراد از ایمان سرسپردگی نسبت به خداوند است
2)برخلاف تصور بعضی از دینداران ایمان واسلام یکی ومساوی نیستند.بعضی دینداران تصوراتی دارند براینکه ایمان واعتقادبه یک سری مسائل یکی است.به نظر آنها مومن کسی است که یک سری معتقدات خاصی داردمثل واحد بودن خداوند یا اعتقاد به معادوقیامت یا امامت
گوئی صرف پذیرفتن این اعتقادات آدمی را وارد جرگ مومنین میکنندولی قرآن مساوی دانستن ایمان و اعتقاد رایکی نمی داند.مثلا”در سور بقره آی
برخی از مردم گویند ما به خدا و روزرستاخیز ایمان آورده ایم در حالی که آنها جزء مومنین نیستند.یعنی هر چند می گویند مومن هستند،این اقرار زبانی آنها را وارد جرگ مومنین نمی کند
اعراب گفتند ما ایمان آورده ایم،ای پیامبر به آنها بگو شما ایمان نیاورده اید بلکه اسلام آورده اید چرا که هنوز ایمان دراندرون دلهایتان جای نگرفته است.(سور حجرات آی14)
«اسلمنا»ممکن است این اقرار هیچ انعکاسی در رفتار نداشته باشد اما«امنا»یک درجه بالاتر از سرسپردگی و دلدادگی است
بعضی به ظواهر شریعت آراسته اند وشمائل اسلامی دارندولی به حقیقت مومن نیستند،عده ای هم در سنتهای دینی دیگر هستندولی در حقیقت مومن هستند
ایمان سرمایه زندگی
تولستوی که یکی از متفکرین و نویسندگان بزرگ قرن ما است و شهرت جهانی دارد، می گوید: ” ایمان آن چیزی است که آدمی با آن زندگی می کند”. مقصود او این است که ایمان بهترین سرمایه زندگی است، اگر انسان آن را از کف داد مهمترین سرمایه زندگی را از دست داده است. بسیار چیزها را باید سرمایه زندگی شمرد. سلامت یک سرمایه زندگی است، امنیت همین طور، ثروت همین طور، علم و معرفت همین طور، عدالت اجتماعی همین طور، داشتن همسر و فرزندان صالح همین طور، داشتن دوستان شایسته و صمیمی همین طور، تربیت عالی همین طور، سلامت روح و روان همین طور، همه اینها سرمایه های زندگی به شمار می روند. هر کدام از اینها که نباشد نقصی در سعادت و کمال انسان خواهد بود و انسان یکی از سرمایه ها را از کف داده است. نبود هر کدام از اینها نوعی از بدبختی است. ایمان هم یکی از سرمایه ها بلکه بالاتر از همه آنهاست. قرآن کریم می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا هل أدلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب ألیم * تؤمنون بالله و رسوله؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و رسولش ایمان می آورید» (صف/ 10 تا 11 ). چنانکه می بینیم قرآن کریم از ایمان به خدا و پیغمبر به عنوان تجارت و سرمایه یاد کرده است. ایمان هم سرمایه است. چه بسیار اشخاصی که از این موهبت عظمی بهره مندند و در سایه آن به خوشی و رضایت زندگی می کنند، سلامتی جسم و جان و طول عمرشان مدیون همان ایمانی است که در دل آنهاست، اما خودشان به این مطلب توجه ندارند. بسیاری هم بر عکس این هستند و عمری در رنج و تردید و خود خوری و ترس و دلهره بسر می برند، سلامت جسم و جان خود را از کف داده، زود پیر و شکسته می شوند و خودشان نمی توانند بفهمند علت اصلی همه اینها این بود که یک سرمایه بزرگی از سرمایه های زندگی را از کف دادند
ایمان به عنوان پشتوانه اخلاق
اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است، یعنی اخلاق که خود یک سرمایه بزرگ زندگی است بدون ایمان اساس و پایه درستی ندارد. زیر بنای همه اصول اخلاقی و منطق همه آنها بلکه سر سلسله همه معنویات، ایمان مذهبی یعنی ایمان و اعتقاد به خداست. کرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستی، درستکاری، فداکاری، احسان، صلح و سلم بودن با خلق خدا، طرفداری از عدالت، از حقوق بشر، و بالاخره همه اموری که فضیلت بشری نامیده می شود و همه افراد و ملتها آنها را تقدیس می کنند و آنهایی هم که ندارند تظاهر به داشتن آنها می کنند مبتنی بر اصل ایمان است، زیرا تمام آنها مغایر با اصل منفعت پرستی است و التزام به هر یک از اینها مستلزم تحمل یک نوع محرومیت مادی است
آدمی باید دلیلی داشته باشد که رضایت به یک محرومیت بدهد، آنگاه رضایت می دهد که محرومیت را محرومیت نداند، این جهت آنگاه میسر است که به ارزش معنویت پی برده و لذت آن را چشیده باشد. زیر بنای هر اندیشه معنوی، ایمان به خداست. حداقل اثر ایمان به خدای عادل حکیم این است که یک مؤمن عادی مطمئن می شود که کار خوب و صفت خوب در نزد خدا از بین نمی رود («إن الله لا یضیع أجر المحسنین؛ خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند» توبه/ 120) و هر محرومیتی از این قبیل نوعی باز یافت است. بشر واقعا دو راه بیشتر ندارد: یا باید خودپرست و منفعت پرست باشد و به هیچ محرومیتی تسلیم نشود، و یا باید خداپرست باشد و محرومیتهایی را که به عنوان اخلاق متحمل می شود محرومیت نشمارد و لا اقل جبران شده بداند. انسانیت و گذشت و احسان اگر بر پایه تقوای الهی و طلب رضای الهی نباشد بر پرتگاه خطرناکی است. «أفمن أسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر ام من اسس بنیانه علی شفا جرف هار؛ آیا کسی که بنیاد کار خود را بر پایه تقوا و رضای خدا نهاده بهتر است یا کسی که بنای خود را بر لب پرتگاهی فروریختنی نهاده» (توبه/ 109) کسی که تکیه گاه اخلاق و شخصیتش غیر خدا باشد، مانند این است که بر پرتگاه مشرف به سقوطی گام بر می دارد و هر لحظه احتمال سقوط دارد. «مثل الذین اتخذوا من دون الله أولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا وإن أوهن البیوت لبیت العنکبوت؛ مثل آنان که دوستان و سرپرستانی غیر خدا انتخاب کرده و به آنها اتکا کرده اند مثل عنکبوت و خانه عنکبوت است» (عنکبوت/ 41). سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است. این آیه ناظر به این است که غیر خدا را نمی توان تکیه گاه عمل قرار داد. غیر خدا تکیه گاه قرار می گیرد اما سست و بی پایه است
با تقلید و تلقین و ایجاد عادت، قسرا و موقتا، می توان افرادی فداکار و با گذشت تربیت کرد، اما این نوعی اغفال و قسر است، همه را برای همیشه از راه نادرست نمی توان برد. در آیه کریمه قرآن می فرماید: «ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه أصلها ثابت و فرعها فی السماء* تؤتی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون؛ خداوند سخن پاک ( عقیده پاک ) را به درخت سالم و بی عیب مثل می زند که ریشه اش در زمین محکم جا گرفته و شاخه اش سر به آسمان کشیده است، همه وقت میوه می دهد به اذن پروردگار. خداوند برای مردم مثلها می آورد، باشد که تنبه پیدا کنند» (ابراهیم/ 24 و 25 ). این مثل برای این است که درخت انسانیت اگر بخواهد به راستی بارور و میوه ده باشد باید ریشه توحیدی و ایمانی داشته باشد. بعد مثالی دیگر ذکر می کند، می فرماید: «و مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار؛ مثل سخن ناپاک ( عقیده باطل و بی پایه ) مثل درخت بدی است که ریشه اش از زمین جدا شده و قرار و ثباتی ندارد» آنگاه می فرماید: «یثبت الله الدین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوه الدنیا و فی الاخره؛ خداوند اهل ایمان را بر سخن حق و درست برای همیشه ثابت و پا برجا و تزلزل ناپذیر نگه می دارد در دنیا و آخرت» (ابراهیم/ 26 و 27). همچنین راجع به بی ایمانی می گوید: «أرأیت الذی یکذب بالدین * فذلک الذی یدع الیتیم * و لا یحض علی طعام المسکین؛ آیا دیدی آن کس را که دین را دروغ می داند؟ او همان کس است که با بیرحمی یتیم را از خود طرد می کند. عنایتی ندارد به اینکه فقرا سیر بشوند، دیگران را به سیر کردن گرسنگان و بینوایان وادار نمی کند» (ماعون/ 1 تا 3 ). می خواهد بفرماید آن که پشت به دین کرده به همه فضیلتها پشت کرده است، آن که عاطفه دینی و ایمانی را که مبنا و اساس و پشتوانه و منطق انسانیت است از دست داده، انسانیت و عواطف انسانی را از دست داده است
امور معنوی مطلقا مستلزم تحمل یک نوع محرومیت مادی است. تا یک مبنا و اساس درستی در کار نباشد بشر بی جهت تحمل محرومیت نمی کند. طبیعی ترین محصول افکار مادی، اخلاق مادی یعنی اخلاق مبتنی بر خود پرستی و منفعت پرستی است. این فرمان که: «کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی أنفسکم أو الوالدین والاقربین؛ برپاکنندگان عدل و داد باشید و برای خدا گواهی دهید، هرچند به زیان شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما باشد» (نساء/ 135)، یا اینکه: «کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنکم شنئان قوم علی ألا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی؛ بسیار برای خدا قیام کنید، به عدالت ادای شهادت کنید. مبادا دشمنی قومی با شما ( هرچند دشمنی دینی ) سبب گردد که از حق و عدالت منحرف شوید. به هر حال، عدالت کنید که عدالت به تقوا نزدیکتر است» (مائده /8 ). اینها فرمانهایی است که فقط دین صلاحیت دارد بدهد و از طرف دین هم بوده که پذیرفته و عمل شده است. پس معلوم می شود که اخلاق، عدالت اجتماعی، امنیت اجتماعی، انسانیت، همه سرمایه هایی هستند که به دست آوردن و حفظ اینها سرمایه دیگری لازم دارد که نامش ایمان است. به طور کلی ما در صفات اخلاقی آن اندازه تقوا و عفت و امانت می خواهیم که حتی در نهانخانه ها و سر السر هم حافظ بشر باشد، عدالت به زیر دستان حتی در حال قدرت و توانایی می خواهیم، شجاعت و شهامت در مقابل زور می خواهیم، استقامت و پایداری می خواهیم، قطع اعتماد به غیر و تکیه به خود و باطن ذات خود می خواهیم، صفا و صمیمیت و محبت می خواهیم، همه اینها فقط در پرتو ایمان دینی پیدا می شود
سلامت جسم و جان از اثرات ایمان به خدا