نقش روحانیت در انقلاب اسلامی در word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد نقش روحانیت در انقلاب اسلامی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه نقش روحانیت در انقلاب اسلامی در word
چکیده
مقدمه
گفتار اول: احیای اندیشهی دینی
گفتار دوم: سازماندهی انقلابی روحانیت
گفتار سوم: گردآوری سایر گروهها تحت رهبری روحانیت
گفتار اول: نقش روحانیت در سازماندهی و بسیج تودهها
1ـ از طریق مساجد
2ـ از طریق اطلاعرسانی و آگاه کردن مردم
3 روحانیت و پخش اعلامیهها
4 از طریق مراسم مذهبی و عزاداری
5 روحانیت و فعالیت انقلابی در خارج از کشور
1 نقش عمومی روحانیت در ترویج ایدئولوژی اسلامی
1 1 امام (ره) ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی
2 ـ 1 نقش روحانیون برجسته
الف) شهید مطهری
ب) شهید بهشتی، متفکر و سازمان دهنده انقلاب اسلامی
ج) شهید مفتح عامل وحدت حوزه و دانشگاه
گفتار سوم: روحانیت و شیوههای مبارزه
گفتار چهارم: نقش روحانیت در هم بستگی میان نیروهای مخالف
نتیجه گیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه نقش روحانیت در انقلاب اسلامی در word
[1] – صحیفهی نور، ج 1، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1370، ص 17
[2] – امام خمینی، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، تهران امیرکبیر، 1370
[3] – امام خمینی، البیع، جلد 2، ص 471
[4] – امام خمینی، وصیتنامهی سیاسی ـ الهی، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1371، ص 8
[5] – صحیفهی نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1370، ج اول، ص 25
[6] – روحالله خمینی، ولایت فقیه، همان، ص 16
[7] – صحیفهی نور، جلد 5، ص 19، (سخنرانی امام خمینی برای روحانیون در 14 / 11 / 57)
[8] – صحیفهی نور، جلد 5، ص 169
[9] – صحیفهی نور، جلد 1، ص 188
[10] – صحیفهی نور، جلد 2، ص 196
[11] – فوران، پیشین، ص 567
چکیده
برای اینکه ما در اینجا نقش روحانیت را در انقلاب اسلامی مورد بررسی و توجه بیشتری قرار دهیم سزاوار است تحت دو مبحث آن را مطرح نماییم
الف) نقش برجستهی امام خمینی در انقلاب اسلامی
در همهی انقلابها نقش رهبری در ایجاد و تکوین خط جدید و به دنبال آن نظام سیاسی و اجتماعی جدید، انکارناپذیر است؛ اما این نقش در بعضی از انقلابها مانند انقلاب اسلامی بسیار برجسته و خاص یک شخصیت است و در پارهای دیگر به یک جریان یا گروه تعلق مییابد
در مکتب ارادهگرایی، که خود امام خمینی (ره) هم مؤید آن بودند، به نقش رهبری در وقوع انقلاب تأکید میگردد. بههر روی، قیام 15 خرداد 1342 این رهبری را محرز و زمینهی نقش تعیینکنندهی امام خمینی را در وقوع انقلاب اسلامی فراهم ساخت. بسیج عمومی یکی از مهمترین عوامل در وقوع انقلاب است. هرچند این بسیج موقوف به وضعیتی است که از ارادهی افراد خارج و نقش رژیم پیشین در ایجاد نارضایتی عمومی بسیار زیادتر از نظریههای انقلاب است؛ اما همسو کردن همهی نیروها و ایجاد زمینهی انقلاب هم نیازمند طراحی و مهندسی است که تاکنون به نام بزرگان تاریخ ثبت شده است و از آن جمله است کار امام خمینی. کار امام خمینی را میتوان در چهار نکته تشریح کرد: یکی احیای اندیشهی دینی، دوم سازماندهی انقلابی روحانیت، سوم گردآوری سایر گروهها زیر چتر روحانیت و بالاخره بسیج تودهها
مقدمه
لازم به ذکر این نکته است که آشنایی ایران با مغرب زمین با هجوم اندیشههای غربی به سرزمین ما همراه بود و در زمان رضاشاه نمادهای تمدن غرب و تغییر روش زندگی مردم به سبک غرب نیز به گونهای اقتدارگرایانه آغاز شد. این الگو در ترکیه نیز به کار گرفته شد و گمان میرفت پس از یکی دو دهه، اعتقاد به دین در ترکیه و ایران از بین برود؛ اما دست کم به دو دلیل در ایران چنین نشد: یکی وجود روحانیت شیعه و دیگری باور قوی مردم همراه فرهنگ دولتستیزی ایرانیان که فرامین حکومتها را معکوس عمل میکردند. در عین حال این خطر وجود داشت که به مرور ایام، مردم از شعائر دینی غفلت کنند، اما وجود تقیّه از یک سو و وجود مراکز تشیع در عراق از سوی دیگر، از چنین کاری جلوگیری کرد. در زمان پهلوی دوم هم ترس و احترامی که حکومت نسبت به آیتالله بروجردی داشت، دست آنرا در سرکوب روحانیت و گسترش اعمال ضدمذهبی میبست. پس از رحلت آیتالله بروجردی، چنین تصور میشد که مانع از بین رفته است. در چنین وضعیتی قیام 15 خرداد صورت پذیرفت که نتیجهی آن عبارت بود از تثبیت رهبری امام خمینی و تبدیل مساجد به کانونهای مقاومت و بالاخره شکاف ترمیمناپذیر روحانیت و حکومت
محور اصلی بحث امام خمینی در احیای اندیشهی دینی، در مبارزات سیاسی واقعهی عاشورا بود: «امام حسین ـ علیه السلام ـ نیروی چندانی نداشت و قیام کرد; دربار اموی خیلی خوشحال میشد که سیدالشهدا بنشیند و حرف نزند و آنها بر خر مراد سوار باشند».( صحیفهی نور، ج 1، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1370، ص 17)
گفتار اول: احیای اندیشهی دینی
پس از این ارجاع عام، باید به تأثیر کتاب «ولایت فقیه»( امام خمینی، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، تهران امیرکبیر، 1370 ) توجه کرد. در حقیقت این کتاب بر آنچه محال تلقی میشد، نقطهی پایان گذاشت و با صراحت تشکیل حکومت اسلامی را مطرح کرد. امام خمینی در کتاب «البیع» نیز دلایل ضرورت حکومت اسلامی را بیان داشته، میفرماید
«لزوم حکومت برای گسترش عدالت، تعلیم و تربیت، حفظ نظم، رفع ظلم; از واضحترین احکام عقول است».( امام خمینی، البیع، جلد 2، ص 471 )
اما آنچه شاید از همهی این نکات مهمتر باشد، نطقهای آتشین امام خمینی و ترویج این اندیشه بود که اسلام تنها راه رهایی مردم مستضعف و مسلمان از چنگال استعمار و استکبار است. این نکته، در احیای اندیشهی اسلام سیاسی، در عصری مؤثر افتاد که مبارزهی چپگرایانه با امپریالیسم و استعمار تنها راه رهایی به شمار رفته و بر جریانهای فکری و روشنفکری مسلط شده بود؛ اما این راه در جنگهای چریکی و آموزههای مارکسیستی خلاصه میشد. زیرا راه دومی که در عرصهی گیتیگرایی (سکولاریسمی) مطرح شده بود، یعنی تکیه بر ناسیونالیسم، پیش از این در جریان ملی شدن نفت در ایران یا ملی شدن کانال سوئز در مصر شکست خورده بود. اهمیت طرح اسلام سیاسی، نقش مذهب در بسیج تودههای مردم بود وگرنه مبارزات در حصار ذهنیت روشنفکری و ایدئولوژیهای گیتیگرا (سکولار) محبوس و عقیم میماند. در این ایام دانشمندان دیگری هم وجود داشتند که پاره ای خلأهای نظری را پر میکردند. اما هیچ یک از آنها به لحاظ استقامت و حتی درایت سیاسی به پایهی امام خمینی نمیرسیدند. بهویژه آنکه ایشان اسلام را به گونهای مطرح میکردند که مسلمانان را از هر ایدئولوژی دیگر مستغنی میگرداند: «اسلام مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شوون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است».( امام خمینی، وصیتنامهی سیاسی ـ الهی، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1371، ص 8 )
گفتار دوم: سازماندهی انقلابی روحانیت
روحانیت شیعه در طول تاریخ با حکومتهای دینی و عمدتاً ظالم درگیر بوده است؛ اما این درگیری سازماندهی شده نبود و بیشتر، حرکتهای تودهواری بود که چندین عالم دینی آنها را هدایت میکرد. تقریباً تا درگذشت آیتالله بروجردی این وضع ادامه داشت؛ اما پس از آن گروه جدیدی از روحانیون به رهبری امام خمینی (ره) شکل گرفته، قدم به میدان مبارزه گذاشتند
امام (ره) طی بیانیهای سیاسی در سال 1323، روحانیون را به قیام دعوت کرده، مینویسد
«; هان ای روحانیین اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان دیندار! ای گویندگان آیین دوست! ای دینداران خداخواه! (;) امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است (;)».(صحیفهی نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1370، ج اول، ص 25)
امام پس از احراز مقام مرجعیت، در اوایل دههی 40 خورشیدی، امکان بیشتری برای مداخله در امور سیاسی پیدا کرده، شبکهی گستردهای از شاگردان خود را با مسایل سیاسی و مبارزاتی آشنا نمود، ایشان در فرازهای مختلف از رابطهی روحانیت و سیاست یاد نموده است که الگوی عمل بسیاری از پیروان ایشان گردید و روحانیت را بهطور گسترده با مسایل سیاسی درگیر نمود. در اینجا به نمونههایی از بیانات امام (ره) در این باره اشاره میکنیم
«این را که «دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند» استعمارگران گفته و شایع کردهاند. این را بیدینها میگویند. مگر زمان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سیاست از دیانت جدا بود؟;»( روحالله خمینی، ولایت فقیه، همان، ص 16 )
«مسألهی جدا بودن دین از سیاست، مسألهای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند حتی ما را هم مشتبه کردند، حتی کلمهی آخوند سیاسی یک کلمهی فحش است در محیط ما;»
( صحیفهی نور، جلد 5، ص 19، (سخنرانی امام خمینی برای روحانیون در 14 / 11 / 57). )
«لکن در عین حالی که فقیه هستید جناح سیاست را رها نکنید، تفکر کنید در امور، وارد بشوید در امور، دخالت کنید در امور «من فقیهم و دیگر کاری ندارم به چیزی» نمیشود این;»( صحیفهی نور، جلد 5، ص 169)