برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 تحقیق بررسی نقش‌های نمادین در معماری هخامنشی در word دارای 265 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق بررسی نقش‌های نمادین در معماری هخامنشی در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق بررسی نقش‌های نمادین در معماری هخامنشی در word

عنوان صفحه
پیش‌گفتار
دیباچه
سخنی درباره‌ی منابع
بخش یکم: پیشینه‌ی هخامنشی‌ها
1ـ هند و اروپاییان
2ـ علل و انگیزه مهاجرت آریایی‌ها
3ـ آریایی‌ها در ایران
بخش دوم: پادشاهی هخامنشیان
1ـ کورش
2ـ خط مشی دینی کورش
3ـ داریوش
4ـ خشایارشاه
5ـ فرجام هخامنشیان
بخش سوم: شکل‌گیری معماری هخامنشی
1ـ پاسارگاد
2ـ آرامگاه کورش
3ـ شوش
4ـ تخت جمشید
بخش چهارم: نقش برجسته‌های تخت جمشید
1ـ بخش‌های برجسته‌ی تخت جمشید
2ـ نقوش پلکان آپادانا
3ـ نقوش سایر کاخ‌ها
4ـ نقوش آپادانا و جشن آغاز سال نو
بخش پنجم: نقش‌های نمادین در آثار و اشیاء ایران پیش از هخامنشیان
1ـ نماد و نمادگرایی
2ـ سفالینه‌های شوش و سیلک
3ـ گنجینه‌ی زیویه و جام زرین حسنلو
4ـ مفرغ‌های لرستان
5ـ نقش و نگاره‌ها در آثار منسوب به مادها
بخش ششم: نقش برجسته‌های نمادین در پاسارگاد و شوش
1ـ انسان بالدار پاسارگاد
2ـ هویت نگاره پاسارگاد
3ـ نگاره‌های نمادین شوش
بخش هفتم: نقش‌های نمادین تخت جمشید
1ـ پیکار شیر و گاو
2ـ پیکار شاه و شیر
3ـ گاوان بالدار انسان سر
4ـ باغ پر درخت نمادین
بخش هشتم: اهورامزدا، فروهر و فرّ در کیش زردشتی و آیین پارسی
1ـ اهورامزدا
2ـ فروهر
3ـ فرّ
4ـ فرّ در تاریخ اساطیری ایران
بخش نهم: نماد بالدار درباور و هنر هخامنشیان
1ـ نماد بالدار در خاور نزدیک باستان
2ـ اشکال و اجزاء نماد بالدار هخامنشی
3ـ نیم تنه‌ی بالدار بیستون
4ـ نقش رستم
5ـ نماد بالدار در تخت جمشید
6ـ دایره‌ی بالدار و شیرمردان تاجدار
7ـ پرنده بالدار در باور پارسی
8ـ نماد بالدار یا فرّ ایرانی
9ـ نماد انسان بالدار یا فرّ کیانی
10ـ فرّ و آتش شخصی پادشاه
11ـ فرّ شاهی و تی‌کی‌هلنی
12ـ نسبت نماد فرمانروایی و فرّ کیانی
13ـ نسبت «شاه ـ عقاب» با وارغنه پرنده‌ی فرّ
14ـ قوچ بالدار جایگزین انسان بالدار
سخن پایانی
فهرست منابع و مآخذ
پیوست: شکل‌ها و تصویرها
چکیده‌ی انگلیسی

بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق بررسی نقش‌های نمادین در معماری هخامنشی در word

آموزگار، ژاله، تاریخ اساطیری ایران، چاپ یکم، تهران، انتشارات سمت،

اتینگهاوزن، ریچارد و احسان یارشاطر، اوج‌های درخشان هنر ایران، ترجمه هرمز عبداللهی و رویین پاکباز، چاپ یکم، تهران، انتشارات آگه،

احتشام، مرتضی، ایران در زمان هخامنشیان، چاپ یکم، تهران، انتشارات شرکت سهامی کتابهای جیبی، 2535ش.هـ

استروناخ، دیوید، پاسارگاد گزارشی از کاوش‌های انجام شده توسط مؤسسه مطالعات ایرانی بریتانیا از سال 1961 تا 1963، ترجمه حمید خطیب شهیدی، چاپ یکم، تهران، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور،

اسماعیل‌پور، ابوالقاسم، اسطوره بیان نمادین، چاپ یکم، تهران، انتشارات توس،

اشمیت، اریش فردریش، تخت جمشید، بناها، نقش‌ها و نبشته‌ها، ترجمه عبداله فریار، جلد یکم، چاپ یکم، تهران، انتشارات فرانکلین و امیرکبیر،

اوستا، گزارش، ترجمه وتفسیر ابراهیم‌پور داود، یشت‌ها، جلد 2و1، چاپ یکم، تهران، انتشارات اساطیر،

اومستد، آلبرت اتک، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه محمد مقدم، چاپ سوم، تهران، انتشارات امیرکبیر،

بریان، پیر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، جلد یکم، چاپ یکم، تهران، انتشارات زریاب،

بندهش، فرنبغ دادگی، گزارنده مهرداد بهار، چاپ دوم، تهران، انتشارات توس،

بویس، مری،تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی‌زاده، جلد دوم، چاپ یکم، تهران، انتشارات توس،

ـــ زردشتیان و باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسگر بهرامی، چاپ دوم، تهران، انتشارات ققنوس،

بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، گردآورنده و ویراستار ابوالقاسم اسماعیل‌پور، چاپ سوم، تهران، انتشارات نشر چشمه،

ـــ اساطیر ایران، چاپ یکم، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران،

ـــ پژوهشی در اساطیر ایران، پاره‌ی نخست و دویم، چاپ سوم، تهران، انتشارات آگه،

پرادا، ادیت با همکاری رابرت دایسون و کمک‌های چارلز ویلکینسون، ترجمه یوسف مجیدزاده، چاپ یکم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 2537 ش.هـ

پلوتارک، حیات مردان نامی، ترجمه رضامشایخی، جلد چهارم، چاپ یکم، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب،

پوپ، آرتوراُپهام، معماری ایران، ترجمه غلام‌حسین صدری افشار، چاپ سوم، تهران، انتشارات فرهنگان،

ـــ شاهکارهای هنر ایران، ترجمه پرویز ناتل خانلری، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

پیرنیا، حسن مشیرالدوله، ایران باستان، جلد یکم، چاپ پنجم، تهران، انتشارات دنیای کتاب،

تاریخ ایران کمبریج، گردآورنده و ویراستار: احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، جلد دوم، بخش دوم، چاپ یکم، تهران،‌ انتشارات امیرکبیر،

جنسن، هورست لمار و با همکاری دوراجین جنسن، ترجمه پرویز مرزبان، چاپ سوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

خدادادیان، اردشیر، آریاها و مادها، از مجموعه‌ی اول و دوم تاریخ ایران باستان چاپ یکم، تهران، انتشارات اصالت تنشیر،

ـــ هخامنشی‌ها، از مجموعه‌ی سوم تاریخ ایران باستان، چاپ یکم، تهران، انتشارات به دید،

داندامایف، م.ا.ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمه روحی ارباب، چاپ دوم، تهران، علمی و فرهنگی،

دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

ـــ ایگور میخائیلوویچ، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، چاپ چهارم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

رزمجو، شاهرخ، آغاز سال نو در دوره‌ی هخامنشی، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور،

رُف، مایکل، نقش برجسته‌ها و حجاران تخت جمشید، ترجمه هوشنگ غیاثی‌نژاد، چاپ یکم، تهران، انتشارات گنجینه هنر و سازمان میراث فرهنگی کشور،

رید، هربرت، معنی هنر، ترجمه نجف دریابندری، چاپ یکم، تهران، انتشارات کتابهای جیبی،

زرین‌کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران (ایران قبل از اسلام)، چاپ چهارم، تهران، انتشارات امیرکبیر،

سامی، علی، پاسارگاد پایتخت و آرامگاه کوروش هخامنشی، به کوشش و بازنگری غلام‌رضا وطن‌دوست، چاپ یکم، شیراز، انتشارات بنیاد فارس شناسی،

ـــ تمدن هخامنشی، جلد یکم، چاپ یکم، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز،

سجودی، فرزان، نشانه شناسی کاربردی، چاپ دوم، تهران، انتشارات نشر قصه،

سودآور، ابوالعلاء، فرّه‌ی ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان، چاپ یکم، تهران، انتشارات نشر نی،

شاپور شهبازی، علیرضا، جهانداری داریوش بزرگ، چاپ یکم، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز (پهلوی)،

ـــ کورش بزرگ، چاپ یکم، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز،

ـــ شرح مُصَّوَر تخت جمشید، چاپ دوم، تهران، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور،

صمدی (رجالی)، مهرانگیز، ماه در ایران از قدیمی‌ترین ایام تا ظهور اسلام، چاپ یکم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

فرای، ریچارد نلسون، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب‌نیا، چاپ چهارم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

فره‌وشی، بهرام، ایرانویچ، چاپ یکم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،

فریه، آر، دبلیو، هنرهای ایران، ترجمه پرویز مرزبان، چاپ یکم، تهران، انتشارات فرزان،

کارنامه اردشیر بابکان، به اهتمام و ترجمه محمدجواد مشکور، چاپ یکم،‌ تبریز انتشارات دانش،

کالمایر، پیتر، مفرغهای قابل تاریخ‌گذاری لرستان و کرمانشاه، ترجمه محمد عاصمی، چاپ یکم، تهران، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور،

کامرون، جرج، ایران در سپیده دم تاریخ، ترجمه حسن انوشه، چاپ سوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

کخ، هایده ماری، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، چاپ چهارم، تهران، انتشارات نشر کارنگ،

گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان، ترجمه محمدتقی فرامرزی، چاپ دوم، تهران، انتشارات نگاه و آگاه،

گدار، آندره، هنر ایران، ترجمه بهروز حبیبی، چاپ یکم، تهران، انتشارات دانشگاه ملی ایران (بهشتی)،

گنزنفون، سیرت کوروش کبیر، ترجمه ع. وحید مازندرانی، چاپ یکم، تهران، انتشارات کتابهای جیبی،

گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، چاپ دهم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

ـــ هنر ایران دردوران ماد و هخامنشی، ترجمه عیسی بهنام، چاپ یکم، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب،

مجتبایی، فتح‌الله، شهرزیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان، چاپ یکم، تهران، انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان،

مجیدزاده، یوسف، تاریخ و تمدن بین‌النهرین، جلد سوم هنر و معماری، چاپ یکم، تهران، انتشارات نشر دانشگاهی،

مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، چاپ سوم، تهران، انتشارات توس،

نفیسی، نادره، تخت جمشید یادگار هخامنشیان، ترجمه پونه سعیدی، چاپ یکم، تهران، انتشارات هنرگویا،

والزر، گرولد، نقوش اقوام شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دورا اسمودا خوب نظر با همکاری شاپور شهبازی، چاپ یکم، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز،

ویسهوفر، یوزف، ایران باستان، از 550 ق.م تا 650 م، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، چاپ پنجم، تهران، ققنوس،

هال، جیمز، فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، چاپ یکم، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر،

هرتسفلد، ارنست امیل، ایران در شرق باستان، ترجمه همایون صنعتی زاده، چاپ یکم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،

هرودوت، تواریخ، ترجمه ع. وحید مازندرانی، چاپ دوم، تهران، انتشارات دنیای کتاب،

هینتس، والتر، داریوش و پارسها (تاریخ فرهنگ ایران در دوره هخامنشیان)، ترجمه عبدالرحمن صدریه، چاپ یکم، تهران، انتشارات امیرکبیر،

ـــ دنیای گمشده‌ی عیلام، ترجمه فیروز فیروزنیا، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،

هینلز، جان راسل، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضی، چاپ ششم، تهران، انتشارات نشر آویشن و چشمه،

یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، چاپ دوم، تهران، انتشارات سروش،

یونگ، کارل گوستاو، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، چاپ دوم، تهران، انتشارات جام،

مجلات

آموزگار، ژاله، گرشاسب در پیشگاه اورمزد، کلک، ش54، شهریور

ـــ فرّه، این نیروی جادویی و آسمانی، کلک، ش70-67، آبان ـ اسفند

اکرمی، غلام‌رضا، تعریف معماری، گام اول آموزش (چالش‌ها و تناقضات)، نشریه علمی ـ پژوهشی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، ش16، زمستان

بوشارلا، رمی، پایان عمر کاخهای هخامنشی شوش: مرگ طبیعی، ترجمه علی موسوی، مجله باستان‌شناسی و تاریخ. س9، ش1، پاییز و زمستان

پُلاک، سوزان، سبک و اطلاع‌رسانی سفالینه‌های شوشان، ترجمه کامیار عبدی، مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، س14 و 13، ش 1و2، ش پی در پی 27و26، زمستان 77 و بهار

پوپ، آرتور اُپهام، تخت جمشید شهر مذهبی بوده است، ترجمه علی اشرف شیبانی، مجله‌ی سخن، ش8، ش 12و11،

پورداود، ابراهیم، شاهین نشان ایران باستان، مهر، ش4، س7، دی ماه

پیرنیا، محمد کریم، سبک شناسی معماری ایران، باستان‌شناسی و هنر ایران، ش1، زمستان

حمید رفیعی، محمدعلی، درآمدی بر مفهوم نماد و نشانه، فصلنامه معماری و فرهنگ، س1، ش4، بهار

خطیبی، ابوالفضل، دنیای پر رمز و راز مهر، نامه‌ی ایران باستان، س1، ش2، پاییز و زمستان

دِهه، ژان، مبدأ و مفهوم نقوش «سمبلیک» در تخت جمشید، ترجمه نامعلوم، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، س14، ش2، ش مسلسل 54، آذر ماه

زرین‌کوب، عبدالحسین، تسامح کوروشی و مسأله‌ی وحدت امپراتوری در ایران باستان، پل فیروزه، ش5، پایز

سلطان زاده، حسین، یادداشت، فصلنامه معماری و فرهنگ، س1، ش4، بهار

شاپور شهبازی، علیرضا، ارتش در ایران باستان، محله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، س10، ش2، ش پی در پی 20، بهار و تابستان

ـــ نقش فرّ کیانی کورش بزرگ، باستان‌شناسی و هنر ایران، ش 8و7، تابستان و پاییز

صفوی مبرهن، زهرا، نماد و نشانه، فصلنامه معماری و فرهنگ، س1، ش4، بهار

فرای، ریچارد نلسون، میترا (مهر) در باستان‌شناسی ایران، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل‌پور، مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، س2، ش2، ش پی در پی4، بهار و تابستان

فرونتینی، روزماری، مفرغهای لرستان، ترجمه شمسی عصار، سخن، دوره دوازدهم، ش11و10، بهمن و اسفند

قائم مقامی، جهانگیر، شیر و نقش آن در معتقدات آریایی‌ها، بررسی‌های تاریخی، ش3، س1، آبان ماه

مجیدزاده، یوسف، تاریخ گذاری سر سنجاقهای مفرغی لرستان، مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، س3، ش1، پاییز و زمستان

ملاصالحی، حکمت‌اله، تأملی در برخی جنبه‌های بنیادین رابطه فرهنگ و هنر، نامه‌ی فرهنگ، س12، دور 3، ش50، زمستان

ملک‌زاده بیانی، بانو، شاهین نشانه فرّ ایزدی، بررسی‌های تاریخی، ش1، س7، ش مسلسل 38، فروردین و اردیبهشت

ملک‌زاده، مهرداد، دژهای مادی و سپاهیان آشوری، باستان پژوهی، ش11، پاییز

ـــ تیغ مادی در نیام جنگاوران سیلک، مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، س17، ش1، ش پی در پی 33، پاییز و زمستان

موسوی، علی، هندو اروپاییان در ایران: مقدمه‌ای بر پیشینه و باستان‌شناسی مسئله هند واروپایی، مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ س 13، ش دوم، س14، ش یکم، ش پی در پی 27و26،

ـــ ژاک دومورگان و حفاری در شوش، مجله باستان‌شناسی وتاریخ، س 6، ش1و2، ش پی در پی 12و11،

نیکفر، محمدرضا، مفهوم صلح، نگاه نو، ش 63، آبان

واندنبرگ، لویی، مفرغهای لرستان، ترجمه یحیی شهیدی، بررسی‌های تاریخ، س5، ش3، ش مسلسل 27، 1 مرداد و شهریور

هُل، فرانک، تحلیل ساختار و نقوش سفالهای پیش از تاریخ، ترجمه کامیار عبدی، مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، س14و13، ش 1و2، ش پی در پی 27 و26، زمستان 77 و بهار

هِلم، پیتن، مدیکوس لوگوس هرودوت و تاریخ ماد، ترجمه عسگر بهرامی، نامه‌ی پارسی، س9، ش3، پاییز

Latin

Bivar, A.D.H, the Personalities of Mithra in Archaeology and Literature, First Edition, New york, Bibolioteca press,

Frye, N.Richard, the Charisma of Kingship in Ancient Iran, Iranica Antiqua, volume. IV,

Pope, Arthur Upham, A survey of Persian Art, volume I: Pre-historical, Achaemenid and Parthian periods, third Edition, Tehran, Soroush Press,

___ A Survey of Persian Art, volume II: text Sasanian Period, third Edition, Tehran, Soroush press,

Sh.Shahbazi. A, An Achaemenid Symbol I. A Farewell to “Fravahr” and “Ahuramazda”, Archaeologische Mitteilungen Aus Iran, Band 7, Berlin,

___”An Achaemenid symbol II. Farnah ‘(God given) Fortune’ Symbolised”, Archaeologische Mitteilugen Aus Iran, Band 13, Berlin,

The Cambridge History of Iran II: the Median and Achaemenid Periods, ed by: Ilay Gershewich, First Edition, Cambridge, Cambridge Press,

Tradition and Innovation in Ancient World, Electrum, volume.6, ed by: Edward Dabrowa, Gagiellonian, Gagiellonian Press,

چکیده

انسان موجودی اسطوره باور و نمادساز است. اسطوره آغاز «شدن» و نحوه‌ی «بودن» آدمی را بیان می‌کند و نماد زبان اسطوره و آیین در درازنای تاریخ بوده است. در جهان بینی اسطوره‌ای انسان خود و جهان را در هم می‌آمیزد تا حضور خویش را در روند حیات به ثبوت برساند. معماری یکی از نمودگاههای چنین آمیزشی است. در معماری دنیای باستان مفاهیم مینوی جلوه‌ای زمینی می‌یافتند و در زندگی واقعی بازتاب پیدا می‌کردند. هخامنشیان از جمله امپراتوری‌های شرقی‌اند که در گستره‌ی تاریخ شهرتی به سزا یافتند. نام آنها همواره تداعی کننده‌ی بنای بزرگ تخت جمشید است. هخامنشی‌ها فرهنگی تلفیقی و معماری‌ای ترکیبی دارند که رشته‌ی پیوند چنین فرهنگ و هنری روح پارسی و حامی آن پادشاهان بودند. نگاره‌های نمادین تخت جمشید (و پاسارگاد و شوش) در زمره‌ی مجهولات هنر پارسی‌اند و رمزگان فرهنگی عصر تلقی می‌شوند. تنوع و در هم تنیدگی این نگارکنده‌ها ناشی از سرچشمه‌های متفاوت فرهنگی آنهاست. نقش مایه‌هایی که درون مایه‌ای چندگانه دارند: مصری، میان رودانی و ایرانی. زمینه‌ی ذهنی چنین گزینشی گزیده را باید در غنای فرهنگی تمدنهای باستانی پیشین و رواج روح مدارای پارسی از یک سو و گریزناپذیر بودن ضرورت اخذ و اقتباس سبک‌های هنری از سوی دیگر دید. تخت جمشید شاهوارترین و گزیده‌ترین یادگار هخامنشیان محل تلاقی تمدنهای عصر محسوب می‌شود و این بنای فاخر نظمی نمادین از دنیای باستان را در خود ماندگار کرده که در پلکان آپادانا نمودار گشته است. شاهوارترین نگاره نمادین در هیئت انسانی بالدار نمود می‌یابد. این نماد شخصیتی رَبّانی و گشاده‌رو با چهره‌ای مُوَقِر و موی فِر را نشان می‌دهد که نور فرّهی از سیمای شاهانه‌اش ساطع می‌گردد و همچون پیر روشن رأیی است که حمایت خود از پادشاهان را با دستی افراشته و حلقه‌ی مشروعیت اعلام می‌کند. این نماد فرّ کیانی (شاهی) ایرانیان باستان است.

واژگان کلیدی: هخامنشی، معماری، تخت جمشید، نقش، نماد، نقش مایه و انسان بالدار

پیشینه هخامنشی‌ها

سرزمینی که امروزه به نام «ایران» شهرت دارد، نام خود را از قوم «آریایی» گرفته است. برای بررسی تاریخ این سرزمین کهن سال و آن قوم تاریخ‌ساز ضرورت دارد به گذشته‌های دور بنگریم. موقعیت دقیق جغرافیایی نجد ایران را نمی‌توان ترسیم نمود با این حال سرزمین پهناوری که از رشته کوههای زاگرس در غرب تا فلات پامیر در شرق گسترش دارد و از دیرباز زیستگاه انسانها بوده است را «نجد ایران» نامیده اند. گویا نخستین سکونت‌های روستایی در دامنه‌های حاصل‌خیز کوههای زاگرس شکل یافته و به تدریج سایر مناطق فلات را دربر گرفته است. پیش از این که به مهاجرت آریاییان به آسیای غربی بپردازیم، ضرورت دارد نگاهی هرچند گذرا به پیشینه نجد ایران و اقوامی که در آن می‌زیستند بیندازیم و آنگاه سیر کوچ آریاییان را تا هنگامی که فلات ایران در دوره‌ی مادان به عنوان سرزمینی سترگ با دولتی نیرومند وارد دوران تاریخی شد، پی‌بگیریم. سخن گفتن از ساکنان سرزمین ایران قبل از آریایی‌ها بدون پرداختن به تمدنهای کهن میان رودان و پیوندهای این دو سرزمین کاری ناقص است. به همین خاطر در خلال بحث به تاریخ بین‌النهرین هم توجه می‌شود

نخستین زیستگاه‌های انسان در درّه‌های سرسبز شکل گرفته است. زیرا بشر را قادر به شکار در کوه‌ها و بعد کشاورزی در دامنه‌ها می‌کرد. گذر از زندگی متکی بر شکار و گردآوری دانه، میوه و سبزی و رسیدن به مرحله‌ی کشت دانه‌ها و پرورش حیوانات و اهلی کردن آنها و تولید خوراک مقدمه‌ی ورود به تمدن و شهرنشینی در آسیای غربی بود که از آن با عنوان «انقلاب نوسنگی» یاد می‌شود.[1]

در نجد ایران خشک شدن روز افزون دره‌ها که معلول پیشرفت دوره‌ی بی‌آبی بوده سبب دگرگونی ژرفی در شرایط زندگانی انسانها شده است. به عقیده رومن گیرشمن باستان‌شناس فرانسوی کهن‌ترین محل سکونت انسان در ایران در دشت سیلک(1) (در نزدیکی کاشان) بوده، زیرا نشانه‌هایی از زندگی یکجانشینی (با سه فعالیت شکار، کشاورزی و ساختن ابزار) در خود نگه می‌داشت.[2] سیلک با تمدنهای میان رودان ارتباط فرهنگی و تجاری داشته است. می‌دانیم دشت‌ها در تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از تمدنهای دیگر از مردمان ساکن کوهستان پیش قدم‌تر بودند و با آنها زود پیوند می‌یافتند.[3]

از دیگر نواحی تمدنی در نجد ایران می‌توان از شهر سوخته زابل، تپه حصار دامغان، تپه شداد کرمان، مارلیک گیلان، گیان نهاوند و از همه مهم‌تر تمدن عیلام(2) در جنوب غربی ایران کنونی نام برد که بیش از دو هزار سال سابقه تمدنی دارد و تاریخ آن به مرکزیت شهر شوش در پیوند با تمدنهای بین‌النهرین فهم‌پذیر است

به هر روی غیر از عیلامیان پیش از مهاجرت آریایی‌ها اقوام گوناگونی در ایران می‌زیستند که پرداختن به تمام آنها در اینجا موضوعیت ندارد. از این رو تنها به نام برخی اشاره می‌شود این اقوام پراکنده عبارتند از: گوتی‌ها و لولوبی‌ها در غرب ایران، آماردها و تپوری‌ها در شمال، کاسی‌ها در جنوب غربی، کادوسیان در کوه‌های البرز تا دریای خزر و ماننایان در نزدیکی دریاچه ارومیه. بعضی از این اقوام قدرتمند بودند و حتی پا را از فلات ایران فراتر گذاشتند. نمونه آنها گوتیانند که در سالنامه‌های بابلی، به تعرض ایشان به بابل اشاره شده است. گوتیان دولت اکد (آگاد) را برانداختند و در مقابل سومریان واکنش نشان دادند و در نهایت حمورابی (1750-1792ق.م) نامی‌ترین پادشاه بابل به قدرت رسید و حکومت متمرکز و نیرومندی تشکیل داد. امپراتوری بابل پس از حمورابی بدست هیتی‌ها برافتاد و آنها مدتها بر بابل حکومت کردند.[4] بحث تاریخ میان رودان را همین‌جا ناتمام می‌گذاریم و به قوم مهاجر هند و اروپایی می‌پردازیم

هند و اروپاییان

هند و اروپاییان اقوامی بودند که از هزاره چهارم ق.م از موطن خود برای دست‌یابی به زندگی و منابع بهتر به سرزمین‌های دیگر کوچیدند. مورخان با تکیه بر متون اساطیری و داده‌های باستان‌شناسی درباره‌ی خاستگاه نخستین آنها تلاش فراوان کردند که حاصل آن ارائه‌ی چند فرضیه در این خصوص است. انگیزه و پایه‌ریزی چنین فرضیه‌هایی در آغاز جنبه‌ی «نژادگرایی» و سپس «ملی‌گرایی» داشت. در این رساله نگارنده اصطلاح «هند و اروپایی» را در حیطه‌ی زبان‌شناسی به‌کار می‌برد. بنابراین معنای علمی از آن افاده می‌کند

تلاش باستان‌شناسان برای تعیین خاستگاه هند و اروپاییان به اندازه تکاپوی زبان‌شناسان موفق نبوده است. زیرا ایشان هم بر منابع مکتوب اتکاء داشتند وهم زودتر از باستان‌شناسان به این موضوع پرداختند. «در سال 1813 توماس یانگ انگلیس واژه‌ی «هند و اروپایی» را بر زبانهایی که بین اروپا و آسیای‌غربی پراکنده شده بود و قرابت زبان شناختی دارند برگزید[5].» اما مناقشه درباره‌ی موطن اولیه این اقوام ادامه یافت. دارمستتر انگلیسی(3) سکونت‌گاه آنها را جنوب روسیه و آسیای میانه می‌دانست. فرضیه‌های دیگر نیز مطرح شد ولی مدرکی در درستی و تایید آنها وجود نداشت. «بالاخره در سال 1890 اتوشرادر، زبان‌شناس آلمانی، استپ‌های جنوب روسیه را، از اروپای شرقی تا آسیای میانه، برای موطن اقوام هند و اروپایی پیشنهاد کرد که تا به امروز نیز تقریباً معتبر مانده است[6].»

هند و اروپاییان پس از مهاجرت به دسته‌های متعدد تقسیم شدند و گروهی به سوی مرزهای شرقی و جنوبی قاره اروپا سرازیر شده و در این قاره به ویژه در کشور کنونی آلمان و یونان استقرار یافتند. دسته‌ی دیگر به سمت سرزمینهای جنوبی به راه افتادند که آنها را «آریایی» می‌نامند. آریاییها خود به دو گروه عمده تقسیم شدند. دسته‌ای وارد سرزمین هندوستان شده و به تدریج بر بومیان چیرگی پیدا کردند و دسته‌ی دیگر به سوی مرزهای غربی رهسپار گشته و از دو سمت دریای خزر وارد سرزمینی شدند که بعدها به نام ایشان «ایران» نام گرفت. اقوامی که به هند و ایران مهاجرت کردند به «هند و ایرانی» نیز شهرت یافتند.  «کهن‌ترین متنی که در آن اشاره‌ای به اقوام آریایی ]هند و ایرانی[ شده ریگ‌ودا، متن سانسکریت هندی است که زبان‌شناسان قدمت آن را به نیمه‌ی هزاره‌ی دوم ق.م نسبت می‌دهند[7].» در اوستا نیز از واژه‌ی «آریا» برای نامیدن قومی یاد شده است. آریایی تقریباً به معنی «اشراف یا سالار» می‌باشد و نامی است که به همه‌ی مردمی که به گویش یا زبانهای شرقی هند و اروپایی سخن می‌گفتند، اطلاق می‌گشت.[8] نام سرزمین آریاییان در اوستا «ائیر یا نم وئجه» (Airiianem Vaejah) است و ریخت پهلوی آن «اران وز» (Eran-vez) یا «اران وژ» (Eran-v) و به فارسی نوین «ایران ویج» (Eran-vi) می‌باشد.[9] بنابراین اوستا کهن‌ترین ردپای ایرانیان باستان را در سرزمینهای پیرامون نجد ایران همچون دورنمایی یک «بهشت گمشده» آریایی در خاطره‌ی خویش ضبط و برای تاریخ به ارمغان گذاشته است که تبلور آن را در «ایران ویج» می‌یابیم.[10]

واژه‌ی ایران ویج از دو بخش تشکیل شده است: ایران و ویج. ویج به معنای «تخمه و نژاد» است و ایران به معنای «آریایی» پس معنای این عبارت «نژاد ایرانیان» می‌شود.[11] دروندیداد اوستا از پادشاهی به نام جمشید که فرمانروای مشترک هند و ایرانیان بوده یاد شده است. وی شخصیتی هند و ایرانی دارد و در هند نخستین کسی از بی‌مرگان به شمار می‌آید که مرگ را برگزید. جمشید (در سنت هندی یمه) «سرور دنیای در گذشتگان می‌شود.» او با یاری گرفتن از سپندارمذ و هدایت اورمزد در سه نوبت زمین را بزرگ می‌کند تا فضای فراخی برای زندگی انسانها و حیوانات فراهم آید و چراگاهها فزونی گیرد. برای به جای آوردن چنین کاری اهورا مزدا حلقه‌ی زرین و تازیانه زرنشان را به عنوان نشان پادشاهی به او می‌بخشد و بدین‌گونه جمشید برجهان سروری پیدا می‌کند. عصر زرین تاریخ اساطیری ایران زمان فرمانروایی جمشید است. زیرا آرامش، نعمت، آبادانی و خوشبختی حاکم می‌باشد و خبری از پیری و مرگ در میان نیست. اما ناگهان مردمان گرفتار زمستان هراس‌انگیزی می‌شوند.[12] از این پس اوستا ایران ویج را سرزمین معرفی می‌کند که «بسیار سرد» و «قلب زمستان» است. درباره‌ی جغرافیای ایران ویج اختلاف نظر وجود دارد. دارمستتر ایران‌ویج را اقلیم کنونی آذربایجان و اران می‌داند.[13] این فرضیه را پسوند «ویج» تقویت می‌کند. زیرا این پسوند به معنای «منتهی‌الیه» و «بیخ» هم آمده و به صورت قید مکان و قید زمان می‌باشد[14] و توصیفی که اوستا از زمستان طولانی و سرد ایران ویج می‌کند شباهت بسیار به ویژگی‌های آب و هوای خطه آذربایجان دارد. فرضیه دوم خاور ایران و آسیای میانه را جغرافیای ایران ویج می‌داند. بنابراین فرضیه موطن آریاییان(4) را می‌توان از شمال کوههای هند و کش و حوالی دریاچه‌ی آرال (خوارزم) و پیرامون رودهای آمودریا (جیحون) و سیر دریا (سیحون) تا شمال خاوری افغانستان امروزی تصور کرد.[15] به هر روی عصر زرین اساطیری ایران گویا در پیرامون همین خوارزم سپری شده است. دوران جمشید پیشدادی مانند تصویر یک لذت بی‌دغدغه بود که دیگر انسان هرگز به آن باز نمی‌گردد.[16]

به نظر می‌رسد که آریاییان مهاجر از هزاره‌ی دوم ق.م از ایران ویج که به معنای پهنه‌ی ایران نیز می‌باشد به تدریج وارد نجد ایران شدند. نجدی که از شمال به کوههای قفقاز و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان ختم می‌شود. درباره‌ی مسیر کوچ آریایی‌ها و چگونگی ورود ایشان به ایران همچون تعیین سکونتگاه آنها دیدگاه‌ها متفاوتند. با این وجود می‌توان گفت ورود آریاییان به آسیای غربی در حدود سده‌ی چهاردهم ق.م رخ داده و استقرار تدریجی آنها در آسیای کوچک (هیتی‌ها و میتانیها) در دره‌های سرسبز کوه‌های زاگرس از این تاریخ به عقب‌تر نمی‌رود.[17]

علل و انگیزه مهاجرت آریایی‌ها

با ورود آریایی‌های کوچیده به فلات ایران که با زد و خورد با بومیان همراه بود، حق زیستن از ایشان سلب شد و به تدریج هم آنها یا از میان رفتند و یا در روند «آریایی کردن» سرزمین خویش مستحیل شدند. عامل برتری آریاییان بر بومیان استفاده از ابزارهای آهنی، اتکاء به اسبان تیزرو و گردونه و نیز روحیه سلحشوری و چابکی ایشان بوده است. اما انگیزه و علل روی آوردن آریایی‌ها به سرزمین‌های دیگر چه بود؟ پاسخ روشنی به این پرسش نمی‌توان داد. زیرا تاریخ آریاییان آمیخته با اساطیر است و از همین روی تاریخ مستند (واقعی) آنها در مرز اسطوره‌ و تاریخ قرار دارد. آنچه به این آمیختگی افزوده است خدای نامه «خوتای» (xwatay) یا «خوذای» (xawzay نامک) ساسانی است که در شاهنامه فردوسی صلابت و شکوه یافته است. ولی یافته‌های باستان‌شناسی اندکی موضوع را از ابهام اسطوره بدر آورده و پرتوی برآن افکنده است

سبب اصلی کوچ اقوام هند و اروپایی و سپس شاخه‌ی «هند و ایرانی» (آریایی) به سرزمین‌های جنوبی شرایط سخت و دشواری بود که آنها با آن روبه‌رو شدند. به سخن دیگر علت عمده کوچ گسترده‌ی آریایی‌ها به «انگیزه‌های اقتصادی» و «مسائل معیشتی» باز می‌گردد. افزون بر این عامل بنیادی «شرایط نامساعد اقلیمی و بدی آب و هوا از جمله افزایش روزافزون برودت هوا و به دنبال آن یخبندانهای دیرپا را می‌توان از دیگر دلایل مهاجرت» تلقی کرد.[18] درباره زمان مهاجرت آریاها باستان‌شناسان گمان می‌کنند که این کوچ بزرگ و اجباری می‌باید میان هزاره سوم تا آغاز هزاره یکم ق.م رخ داده باشد. مهاجرتی کند و پراکنده که پهنه‌ی عظیمی را از هندوستان تا اروپا دربر می‌گرفت. ورود آریایی‌ها به فلات ایران به تدریج سبب شد تمدن انسان پیش از تاریخ که از غارهای خود در کوه‌ها فرود آمده بود و کشاورزی، پرورش حیوانات، استخراج فلزات و فن ساختن ظروف منقوش را آموخته بود، بسط و گسترش یابد و در عصر پارسی به اوج برسد. از این رو اسکان آریایی‌ها در ایران حادثه‌ای بس مهمی است. با استقرار امنیت و تشکیل دولت آریایی تمایل به تسلط مردمان تمدنهای میان رودانی هم احساس می‌شد[19] و این تسلط به منصه‌ی ظهور هم رسید

آریایی‌ها در ایران

پس از کوچیدن آریایی‌ها و ورود آنها به ایران این سرزمین «ایران» نام گرفت. نجد ایران قبل از این رخ داد نام یگانه‌ای نداشته ولی هرتسفلد باستان‌شناس آلمانی به سبب وسعت قلمرو و میزان قدرت قوم کاسپین این بخش از آسیای غربی را «سرزمین کاسپی» نام نهاده است.[20] بهر حال از جلمه گروه‌های آریایی که در دره‌های حاصل‌خیز زاگرس سکنی گزیدند مادها (در مرکز و غرب)، پارسها (در جنوب غرب) و پاتها (در شمال شرق) بودند. نخستین اشاره تاریخی به نام این اقوام به شلمنصر سوم آشوری(5) به سال 843 ق.م برمی‌گردد. وی در کتیبه‌ی خود به حضور پارسیان در سرزمینی به نام پارسوا، در زاگرس غربی اشاره می‌کند و در سال 836 ق.م از مردم ماد نام می‌برد.[21] در سنگ نوشته‌های آشوری از قوم پارس با نام‌های «پارزوا» و یا «پارسوا» یاد می‌شود که به تدریج ریخت «پارسه» برخود می‌گیرد[22] و از مادها به شکل «آمادای»(6) ذکر به میان می‌آید[23]. پاسها در آغاز در کرانه باختری دریاچه‌ای ارومیه زندگی می کرند[24] و سپس به نزدیکی کرمانشاه و یا پیرامون مسجد سلیمان کنونی مهاجرت کردند و همسایه عیلام شدند و در انشان (تپه ملیان) استقرار یافتند. پیش از پرداختن به شکل‌گیری حکومت توسط پارسی‌ها نگاهی گذرا به تاریخ آسیای غربی در آستانه‌ی ورود پاسها به منازعات ضروری به نظر می‌رسد. به هنگام ورود پارسها به این منطقه، دوران تاریخی از چندین هزار سال پیش آغاز شده بود. با وجود ناروشن بودن زندگی اقوام ساکن ایران، حیات مردمان بین‌النهرین در پرتوگل نوشته‌ها و سنگ نگاره‌ها در روشنایی تاریخ قرار دارد و اسامی که از اقوام بومی ایران برجای مانده از طریق همین اسناد میان رودانی بدست ما رسیده است. اقوامی که گاهی به تمدنهای همجوار هجوم برده‌اند در اسناد بابلی از گروهی به نام کاسی‌ها «یاد شده که از نجد ایران وارد بین‌النهرین شدند و چندین سده بر بابل چیره» گشتند.[25] بحث از تاریخ تمدنهای فوق دامن گستر است و برای گریز از درازگویی نقطه‌ی آغاز کار را آشوریان قرار می‌دهیم

آشوریان از سده هیجدهم ق.م تاریخ خود را در شمال بین‌النهرین آغاز کردند و تا سال 606/ 612ق.م که بدست مادها و بابلی‌ها برافتادند سه مرحله متفاوت (آشور قدیم، آشور میانه و آشور جدید) را از سرگذراندند. شهرت آنها بیشتر به دو علت است: یکی جنگاوری و دیگری علاقه به معماری

آنها در کشتار دشمنان تردید به خود راه نمی‌دادند. پادشاهان آشوری در فتح‌نامه‌های خویش به قتل عام مردم شهرها، پوست کندن و مثله نمودن دشمنان خویش می‌بالند. آشور با نی پال، بازپسین پادشاه بزرگ آشور که شهر شوش را گرفت و عیلام را برانداخت به به ارابه بستن پادشاه عیلام افتخار می‌کند و می‌گوید بر سرزمین عیلام نمک پاشید. به گونه‌ای که دیگر صدای پرنده و خزنده‌ای به گوش نمی‌رسید. این نیروی جنگی پس از تازش‌های فراوان رو به تباهی نهاد و «پس از مرگ آشور با نی‌پال، در سال 612 ق.م که تاریخ مهمی است پایتخت آشور بدست مادها افتاد و بابلیان دیگر نام کلدیان گرفتند.»[26] در ارزیابی تاریخ آشور نمی‌توان آرامش و رونق بازرگانی و بنای ساختمانهای بزرگ و ایجاد وسایل آبیاری که به واسطه‌ی سیطره‌ی آنها پدید آمده بود، نادیده انگاشت.[27] هرچند حکومت آنها «ارتش سالار»(7) بود و اقدامات نظامی پادشاهان تعبیری از شرارت نهاد انسانی را آشکار می‌کند.[28]

برافتادن حکومت آشوریان بدست مادها به فرماندهی هوخشتره و با کمک بابلیان، مادان را در نجد ایران به قدرتی عظیم رساند. تختگاه آنها همدان (هگمتانه) بود و در عصر پادشاهی هوخشتره قلمرو آنها به بیشترین حد رسید. سازمان‌دهی نظام پادشاهی در ایران و زمینه آماده کردن برای قدرت‌یابی پارسها از نکات برجسته تاریخ مادهاست. آنها همه‌ی تجربه‌ی سیاسی و حکومت داری خویش را به پارسیان واگذار نمودند.[29]

اما این واگذاری به معنای خلع کامل آنها نبود، بلکه دومین جایگاه را در قدرت تازه به خود اختصاص دادند. بهرحال به سبب نبود مدارک نوشتاری و انجام نگرفتن کاوشهای باستان شناسی در محل‌هایی که منسوب به مادستان است، مسئله قلمرو و سیمای سیاسی و فرهنگی اجتماعی مادها هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. در بحبوحه و بحران آشور و عیلام پارسی ها به رهبری هخامنشی (ح 700ق.م) در نزدیکی مرزهای دولت عیلام سکونت گزیدند. سپس چیش پیش پسر هخامنش نام «شاه انشان» را برخود نهاد و خراج گذار فرورتیش مادی شد. شاه انشان به هنگام مرگ بر دو ناحیه جداگانه فرمان می‌راند: یکی زاد بومش انشان و دیگری سرزمین نو یافته‌ی پارس، میراث او به پسرانش ـ‌ آریارمن و کورش ـ رسید. آریارمن در پارس و کوروش در انشان مستقر شدند. کورش با آشوریان از در صلح درآمد و فرمانروایی آریارمن بدست هوخشتره مادی برافتاد و جانشینان وی ـ ارشام و ویشتاسپ ـ از عنوان شاه محروم گشتند.[30] زمامداری پارسیان به هنگام نزاع آشور و ماد و بابل در دست کمبوجیه یکم (ح 559-600 ق.م) بود که عنوان «شاه شهرانشاه» را برای خود باصلاح دید مادها نگه داشته بود. این در حالی که بخش عظم فلات ایران در دست مادان قرار داشت

پارسی‌ها با مادها منشأ نژادی (و به احتمال بسیار زبانی) داشتند. شباهت بسیار این دو گروه قومی موجب شد که مورخان یونانی تفاوت فاحشی بین آنها نبینند و حکومت هخامنشی‌ها را استمرار حکومت مادان تلقی کنند.[31] ازدواج کمبوجیه یکم با دختر استیاگ (ایشتوویگو، اژدهاک)، واپسین پادشاه مادان سبب بالا گرفتن بخت و اقبال خاندان هخامنش شد. «این ازدواج اهمیت شعبه‌ی خاندان هخامنشی و فروغ دو دولت متحد را در تحت لوای یک تاج و تخت نشان می‌دهد.[32]» حاصل ازدواج کمبوجیه پارسی و ماندانا مادی تولد کورش دوم (بزرگ) است که حکومت هخامنشیان را بنیان نهاد و جهانی کرد

هخامنشی‌ها بیشتر بر «پارسی‌بودن» خود تأکید می‌کردند تا «آریایی بودن» و پارسی بودن آنها دو وجه داشت: یک وجه آن منسوب بودن به دودمان هخامنش که از نجیب‌ترین خاندان قبیله‌ای پاسارگاد و در مرحله‌ی بعد «پارس‌ها» بود و وجه دوم «احساس» پارسی بودن «یعنی به ایران جنوب غربی تعلق داشتن» صفتی بود که در سراسر حکومت هخامنشی‌ها استمرار یافت.[33] امپراتوری پارس نخستین حکومت جهانی در نجد ایران است و دولت مادها پیش درآمد حکومت آنها تلقی می‌گردد و با ظهور و صعود پارسها به قدرت «خاور نزدیک وارد مرحله‌ی تازه‌ای از تاریخ گردید.[34]» که از جهات مختلف با ادوار پیشین متفاوت می‌نمود. ورود آنها به صحنه‌ی حوادث جهانی روزی است که «بیانیه‌ی کوروش بر روی استوانه‌ی معروف او در بابل در معرض مطالعه و تماشای مردم گوناگون آن شهر بین‌المللی دنیای باستان» قرار گرفت.[35] و پارسیان را از گوشه‌ی کوچکی از آسیای غربی وارد «تاریخ جهانی» کرد. تفکر جهانی داشتن آنها بیش از هر چیز و در اثر درخشان وبی بدیل تخت جمشید به شکل باشکوهی به منصه‌ی ظهور رسیده است

[1]  بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، گردآورنده و ویراستار ابوالقاسم اسماعیل پور، چ سوم (تهران، انتشارات نشر چشمه، 1381)، ص

(1)  Sialk

[2] گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، چ دهم (تهران، علمی و فرهنگی، 1372)، ص12-

[3]  پُرادا، ایدیت و دیگران، هنر ایران باستان، ترجمه یوسف مجیدزاده (تهران، دانشگاه تهران 2537) ص

(2) درباره‌ی شکل نوشتن کلمه‌ی «عیلام» به «عین» (ع) و یا «الف» (ا) هنوز مناقشه وجود دارد. دکتر عبدالمجید ارفعی متخصص زبان عیلامی بر این باورند که صورت «ایلامی» درست است و شکل «عیلام» صورتی توراتی است و در کتاب مقدس به کار برده شده. ولی نگارنده برای پرهیز از درهم آمیختن نام تمدن کهن شوش با اسم استانی که امروزه در غرب ایران به نام «ایلام» شهرت یافته، ریخت «عیلام» را ترجیح می‌دهد و به کار می‌برد

[4] گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان، ترجمه محمدتقی فرامرزی، چ دوم (تهران، نگاه و آگاه، 1370) ص

[5]  موسوی، علی «هند و اروپاییان در ایران: مقدمه‌ای بر پیشینه و باستان‌شناسی مسئله هند و اروپایی» مجله‌ی باستان‌شناسی و تاریخ، س 13، ش دوم، س 14، ش اول، ش پی در پی 27و26، س 1378، ص

(3)  Darmesteter

[6] همان، ص

[7]  همان، ص

[8]  فرای، ریچارد، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب‌نیا، چ چهارم (تهران، علمی و فرهنگی، 1373، ص3)

[9]  خدادادیان، اردشیر، آریایها و مادها (از مجموعه‌ی اول و دوم تاریخ ایران باستان)، (تهران، اصالت تنشیر، 1376) ص

[10]  زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران (ایران قبل از اسلام)، چ چهارم (تهران، امیرکبیر، 1373)، ص

[11]  فره وشی، بهرام، ایرانویج (تهران، دانشگاه تهران، 1368) ص

[12]  آموزگار، ژاله، تاریخ اساطری ایران (تهران، سمت، 1374) ص 49-

[13]  پیشین، ص

[14] خدادادیان، همان، ص

(4)  برای آگاهی از تازه‌ترین دیدگاهها درباره موطن و مهاجرت آریایی‌ها به مقاله جدید و جامع زیر نگاه کنید

 witzel. M, “the Home of the Aryans”, Name-ye Iran-e Bastan, vol.2, No.2, Autumn and winter 2002-2003, P.5-

[15] همان، ص

[16]  زرین کوب، همان، ص

[17]  پیشین، ص

[18] همان، ص

[19] گیرشمن، همان، ص

[20]  هرتسفلد، ارنست امیل، ایران در شرق باستان، ترجمه همایون صنعتی‌زاده (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1381)، ص

(5)  ShalmanssarIII

[21]  موسوی، همان، ص

[22]  پیشین، ص

(6)  Parsva, Parzua, or Parsua, Parsa and Amadia

[23] خدادادیان، همان، ص

[24] کخ، هایده ماری، از زبان داریوش، ترجمه پرویز رجبی، چ چهارم (تهران، نشر کارنگ، 1377)، ص

[25] فرای، همان، ص

[26]  همان، ص

[27] همان، ص

(7)  Militarism

[28] زرین‌کوب، همان، ص

[29] بهار، همان، ص

[30]  کامرون، جرج، ایران در سپیده دم تاریخ، ترجمه حسن انوشه، چ سوم (تهران، علمی و فرهنگی، 1374)، ص163-161 و 137 و

[31]  خدادادیان، اردشیر، هخامنشی‌ها (مجموعه سوم تاریخ ایران باستان)، (تهران، نشریه دید، 1378)، ص

[32]  گیرشمن، همان، ص

[33]  ویسهوفر، یوزف، ایران باستان (از 550ق.م تا 650م) ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، چ پنجم (تهران، ققنوس، 1382)، ص

[34]  کامرون، همان، ص

[35]  زرین‌کوب، همان، ص


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید