مقاله جایگاه معاد در word دارای 72 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله جایگاه معاد در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جایگاه معاد در word
مقدمه
جایگاه معاد
داستانی دیگر
«دلیل اول معاد»
سئوال
پاسخ اول :
پاسخ دوم:
پاسخ سوم
پاسخ چهارم:
پاسخ پنجم:
چرا از مرگ می ترسیم؟
توبه تنها راه
معنای توبه
ابعاد توبه
شرائط و انواع توبه
نکته جالب
1-کمک ها و صدقات پنهانی
2-هجرت وجهاد
3-دوری از گناهان بزرگ
4-کارهای نیک
5-وام و قرض دادن
6-تقوی
چند تذکر مفید
7-برخورد مردم با گناهکار
وصیت
نقش وصیت
5-وصیت وسیله محبوبیت
6-وصیت گاهی واجب است
7-مقدار مورد وصیت
بیان امام علی بن ابیطالب علیه السلام
لحظات جان دادن خوبان
آسان جان دادن
وظیفه ما هنگام جان دادن دیگران
همراه با جنازه
مساله کفن
مساله غسل و دفن
ورود به عالم برزخ
به سراغ قرآن می رویم
سئوال قبر
لذت یا عذاب در قبر
همدم ها در برزخ
عذاب قبر یا ثواب قبر
عوامل عذاب برزخ
خیرات بعد از مرگ
صور دمیده می شود
وضع آسمانها
وضع خورشید و ماه
وضع ستارگان
چگونگی حضور در قیامت
نام ها و اوصاف روز قیامت
سوال از همه کس
سوال از همه اعمال
محاسبه عمل در هر کجا
حسابگر کیست و کی می پرسد؟
انواع حساب در قیامت
خجالت ها به هنگام حساب
اما ثبت اعمال در دنیا
و اما کشف پرونده ها
تحقیق و بررسی
اولین شاهد خداست
سومین گواه – امامان معصوم علیهم السلام هستند
چهارمین شاهد – فرشتگان
پنجمین شاهد – زمین
اما شکایت از مخالفان
مقدمه
1- از کجا آمده ایم: سرآغاز هستی
2- برای چه آمده ایم: هدف زندگی
3- به کجا خواهیم رفت: سرانجام حیات
و به عبارت دیگر حس کنجکاوی او را وادار می کند که راز هستی و معمای خلقت را درک کند او پیوسته می خواهد سرآغاز و سرانجام هستی را بداند و هدف از خلقت را بدست آورد و اگر در این باره فکر نکند و نیندیشد دچار افکار مالیخولیائی می شود و در فشار روحی عجیبی قرار می گیرد
جایگاه معاد
معاد در تحمل و فطرت هر انسانی جایگاه قابل توجهی دارد زیرا کیست که نپرسد و یا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه می شود؟ پایان عمر و تلاش ما به کجا می رسد؟ نتیجه و هدف از زندگی چیست؟ آری این سئوالها برای همه مطرح است گرچه افرادی به زبان معاد را نمی پذیرند ولی ناخوداگاه در عمق جان خود احساس ابدیت برای انسان دارند و گاه و بی گاه از خود علامتهایی نشان می دهند که دلیل آن است که با وجود مرگ و پوسیده شدن جسم حاضر نیستند انسانیت و شخصیت واقعی او را نابود و نیست شده بدانند که ما نمونه هایی از این علامتها را در اینجا بیان می کنیم
1- تمام منکران معاد به قبر نیاکان خود احترام می گذارند
2- نام شخصیتهای مرده را بر روی خیابانها ، موسسات ، مدارس و دانشگاهها می گذارند
3- گاه ی مردگان خود را مومیایی کرده تا فاسد نشوند یکی از احساسات درونی انسان احساس غربت است دنیا برای او تنگ است با همسر و باغ و مسافرت هم موقتا خود را سرگرم می سازد ولی پس از چندی ابز از درون احساس کمبود می کرد هم وسائل رفاه هم او را سیر نمی کند گاهی به فکر خود کشی می افتد گاهی می پرسد هدف آفرینش چیست؟ چرا من هستم تمام این قلقلک های درونی نشان می دهد که انسان احساس غربت می کندو این جهان با تمام گستردگیش برای او تنگ است و جسم برای او قفس و دنیا برای او زندان است که این احساس فیزیکی از زمینه های ایمان به روزی است که در آنجا انسان سیر می شود به تمام آرزوها و اهدافش می رسد زیرا پاسخ هر نیاز و احساس و قلقلک درونی در بیورن موجود است مثلا احساس تشنگی با آب و احساس شهوت با همسر و احساس غربت هم با معاد پاسخ داده می شود در طول تاریخ هیچ کس دلیل علمی برای نبودن معاد نیاورده و چیزی که مخالفان معاد زمزمه می کنند آن است که مگر می شود انسان مرده ای که ذراتش پوسیده و پخش شده است بار دیگر زنده شود؟ پاسخ عقل و قرآن آن است که می شود و این کار نشدنی نیست هم در فکر قابل تصور است و هم دائما در شبانه روز نمونه هائی از زنده شدن مردگان را با چشم خود می بینیم امام جواد (ع) می فرماید: خوابیدن و بیدار شدن بهترین نمونه ای است که مردن و زنده شدن را برای ما قابل درک می کند آری مرگ یک خواب طولانی و شدیدی بیش نیست بهار و پاییز درختان نمونه دیگری از زنده شدن و مردن گیاهان است در سور فاطر می خوانیم : خداست که با دها فرستد تا ابر را انگیزد و آن را به شهرها و مناطق مرده روانه می کند و پس از باریدن آن شهر مرده را زنده می کند سپس می فرماید «کذلک النشور» یعنی زنده شدن مردگان هم مانند زنده شدن درختان و گیاهان است در جای دیگر می فرماید: «احیینا به بلده میتا کذلک الخروج» ما به واسطه باران شهر مرده را زنده کردیم همچنین است خروج شما در قیامت
بنابراین نمونه هائی از زنده شدن در آفرینش هر روز و شب و هر سال و فصل پیش چشم ما می درخشد و مساله زنده شدن مرده را برای ما ساده و ممکن جلوه می دهد
داستانی دیگر
روزی حضرت ابراهیم از کنار دریایی می گذشت که لاشه حیوانی را دید که حیوانات و پرندگان و جانوران دریایی بر روی آن ریخته اند و هر کدام قسمتی از بدن او را خورده اند وقتی حضرت ابراهیم این منظره را دید از خدا پرسید که روز قیامت چگونه حیوانات را زنده می کنی خداوند از حضرت ابراهیم پرسید آیا ایمان به معاد و قدرت من نداری؟ گفت : چرا اما تا با چشمان خودم نبینم آرامش پیدا نمی کنم خداوند به ابراهیم گفت که چهار پرنده را بگیر و بکش و گوشتشان را درهم مخلوط کن و بر سر چند کوه بگذار وپس یک به یک آنها را صدا بزن ببین چگونه ذرات مخلوط از هم جدا و در کنار هم و پرنده اولی ساخته می شود حضرت ابراهیم هم همین کار را کرد و مشاهده کرد که وقتی پرندگان را صدا می کند چگونه قطعات هر پرنده از سر هر قله به هم می پیوندد و همان پرنده ی قبلی را می سازند
«دلیل اول معاد»
برای معاد چند دلیل محکم می توان آورد که هم عقل و هم قرآن آن را بیان فرموده است از جمله اینکه چون خداوند عادل است باید معاد باشد و اگر قیامت نباشد به عدالت خداوند ضرر می زند از سوی دیگر دردنیا هم که یا جز اینست و یا به ندرت گوشمالی هائی جزئی بیشتر به چشم نمی خورد و دیر یا زود خوبان و بدان از دنیا می روند و اگر حساب و جزایی در جایی دیگری مثل قیامت در کار نباشد و با مردن همه نابود شوند پس عدالت خدا چه می شود؟ آری چون خداوند عادل است و در دنیا هم جزائی نیست پس باید در سرای دیگر جزاء باشد
سئوال
چرا در دنیا خداوند جزا نمی دهد آیا بهتر نبود معامله نقدی می شد و هر نیکوکار یا گناهکاری در همین دنیا حسابش تصفیه می شد تا دیگر نیازی به قیامت نداشته باشیم ؟ این سئوال پاسخ های متعددی می تواند داشته باشد که ما به بعضی از آنها به طور فشرده اشاره می کنیم
پاسخ اول
چون جزا در دنیا به دیگران هم سرایت می کند.ظلم است . مثلا : اگر من امروز یک سیلی به صورت مظلومی زده باشم و خداوند جزایم را دراین دنیا بدهد و دست من را فلج کند وقتی به منزل بروم تمام بستگان رنج می برند در حلی که بستگان من گناهی نکرده اند در این دنیا جای سرایت است یعنی رنج و خوشی من در دیگران نیز اثر می گذارد به همین دلیل جزا در دنیا نیز یک بی عدالتی است. اما در قیامت پیوندها گسسته می شود و هر کس به فکر خودش است و به گفته ی قران حتی انسان از فرزند و همسر خود نیز فراری می شود و در فکر نجات است و در آن جا اگر بلایی سر مجرم آمد به دیگران سرایت نمی کند
پاسخ دوم
آزادی مردم گرفته می شود اگر در دنیا خداوند پاداش و کیفر دهد مردم یا از ترس و یا از طمع خوب می شوند و این نوع خوبی قهر است و چندان ارزش ندارد انسان باید ازاد باشد و گناه نکند و گرنه اگر چنین باشد که هر کشاورز و کارگر و تاجر و دانشجویی فلان کار خیر کند خداوند فلان باغ و کاخ و مال و مدرک را در دنیا به او بدهد همه مردم زاهد و عابد و مسلمان می شوند و این ارزشی ندارد شرف انسان به ازادی و انتخاب اوست و گرنه عبادت قهری را میلیون ها میلیون ملائکه داشتند و خدا انسان را افرید و در میان هواها و هوس ها و خط های ضد و نقیض یکی را انتخاب نماید
پاسخ سوم
در دنیا امکان جزا نیست سومین پاسخ برای این سئوال که چرا خداوند ما را در دنیا به کیفر یا پاداش نمی رساند؟ این است که در دنیا به خاطر محدودیت هایی که دارد امکان جزا برای نیکوکاران و جنایتکارات نیست مثلا گاهی جنایتکارانی پیدا می شوند که صدها نفر بی گناه را می کشند چگونه در دنیا می توان چنین فردی را به کیفرش رساند بر فرض او را اعدام کنیم قتل او در برابر یک نفر از هزاران اشخاصی است که کشته است خون باقی بی گناهان چه می شود؟
پاسخ چهارم
نظام زندگی بهم می خورد هرگاه خدا بخواهد در دنای جزا بدهد هیچکس روی زمین باقی نخواهد ماند و اساسانظام زندگی بشر به هم می خوردو پرونده ی انسان و زندگی او در زمین خاتمه می یابد
پاسخ پنجم
کیفر در دنیا کم لطفی است زیرا شاید گناهکار توبه کند و خلافکاری خود را اصلاح کند
پاسخ ششم:
کیفرو پاداش فوری گاهی عادلانه نیست پاداش و کیفر زمانی عادلانه خواهد بود که تنها به خود عمل توجه نکینم بلکه به عوارض آن هم دقت کنیم مثلا گاهی شخصی هروئین کشنده و یا دارویی شفابخش اختراع می کند جزا ی فوری به این قبیل اشخاص عادلانه نیست زیرا باید تا پایان عمر جهان صبر کنیم و ببینم هروئین و یا داروی شفا دهنده چند نفر را می کشد یا سالم می کند بعد جزا بدهیم
اشکال اصلی کار ما آن است که ماقدرت و علم خدا را از روزنه دید خودمان نگاه می کنیم و چون خودما محدود هستیم نمی توانیم بی نهایت را تصور کنیم و در سر تاسر داستانهای قران این حقیقت به چشم می خورد که خداوند می خواهد فکر ما را از انحصار این چارچوب مادی بیرون کند
تنها ایمان به معاد کافی نیست بلکه باید یاد معاد هم بود همانگونه که تنها ایمان به خدا بدون یاداو فایده ای ندارد بعضی ها فکر می کنند که یاد مرگ و معاد انسان را نسبت به دنیا و رشد مادی بی تفاوت می کند در صورتی که اینگونه نیست آری ایمان به معاد تنها کافی نیست بلکه باید یاد حساب و قیامت هم باشیم شاید دلیل آن که اینهمه برای زیارت قبور سفارش شده این باشد که ما کمی هم به یاد مرگ باشیم امام صادق (ع) می فرماید: یاد مرگ : 1- شهوت ها را از بین میبرد. 2- ریشه های غفلت را یکسره بر می کند 3- روحیه انسان را از قساوت به لطافت سوق می دهد 4- دل انسانرا با وعده های الهی محکم می کند 5- یاد مرگ نشانه های هوسها را می شکند. 6- آتش حرص را خاموش و دنیا را در جلو چشم انسان کوچک می کند انگیزه های انکار معاد : 1- گریز از مسئولیت 2-عدم ایمان به قدرت و علم خدا 3- بهانه دیگر مخالفان معاد این است که زمان قیامت په وقت است
امام صادق می فرماید: مردن برای مومن همچون بو کردن بهترین بوئیدنی ها وبرای کافر همچون نیش عقرب ها و افعی ها است خلاصه تعبیرات را بار دیگر در کنار هم می آوریم مرگ برای مومن سرور است فرار از خانه تنگ و تاریک است پل است کندن لباس زیبا و خوشبو است
انواع جان دادن: ما چهار نوع جان دادن داریم برای هر یک بیان لطیفی در روایات و قرآن آمده
1- خوبانی که ارحت جان می دهند حضرت علی (ع) میفرماید: ( هنگام مرگ خوبان بشارتی به آنان داده می شود که چشمشان روشن و به مرگ علاقه پیدا کرده و راحت جان می دهند
2- خوبانی که سخت جان می دهند پیامبر (ص) می فرماید : مرگ و سختی های آن سبب جبران گناهانی است که مومنان دارند تا پس از مرگ کیفردیگری نداشته و پاک و پاکیزه نزد خدا روند
3- بدانی که راحت جان می دهند امام کاظم (ع) می فرماید: راحت مردن کافر به خاطر تصفیه حسابی است که خداوند نسبت به کارهای نیک آنان انجام می دهند چون بعضی از کافران در زندگی نقاط خوبی دارند که آسان مردن جزای آنان است
4- بدانی که سخت جان می دهند که این اولین سیلی و شکنجه الهی و ماموران خداست ما چند نوع مردن و مرگ داریم . 1- مرگ دلها قران کسانی را که دارای روح بی تفاوت و قساوت قلب هستند مردگان دانسته و به پیامبرش می فرماید: «انک لا تسمع الموتی» تو نمی توانی مرده دلان را شنوا کنی
2- مرگ جامعه ها: همانگونه که به ایشان بی حرکت و بی تفاوت و افتاده و وابسته و بی توجه مرده می گویند به جامعه های بی حرکتی که رشد ندارند و در برابر فسادها بی تفاوتند و در حوادث تلخ و شیرین بی توجه و در اقتصاد و فرهنگ وابسته هستند مرده گفته می شود بد نیست از قران و حدیث حرف بزنیم که قران می فرماید: «ولکم فی القصاص حیوه» برای شفا در قانون قصاص و انتقام از ستمگران زندگی است آری اگر در جامعه ای حق مظلوم از ظالم گرفته و قاتل اعدام نشود این جامعه مرده است جامعه ای که امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد وآزادی و عدالت ندارد مرده است 3- مرگ سرخ و شهادت: بهترین نوع مردنها شهادت در راه خداست حضرت علی می فرماید: «والذی نفس علی بید و لططف ضربه بالسیف اهون من موته واحده علی الفراش» سوگند به آن قدرتی که جان من در دست اوست که هزار ضربه شمشیر در در جبهه جنگ از یک مردن در بسته برای من آسانتر و گواراتر است
چرا از مرگ می ترسیم؟
ترس می تواند ریشه های گوناگونی داشته باشد برای اینکه مساله خیلی ساده شود مثالی را که خداوند به ذهنم انداخت در اینجا می آورم این مثال با جهان بینی ما خیلی مطابق است زیرا در دیدگاه اسلام دنیا عبورگاه است و انسان عابر و اموال دنیا وسیله اما مثال ترس راننده یا گاهی یک راننده می ترسد چون می بیند ماشین او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است افرادی که ایمان به معاد ندارند و مردن را نیست شدن می دانند باید از مرگ هم بترسند چون مرگ در چشم آنها یک نوع سقوط و نابودی است دل انسان اگر به دنیا بچسبد کندن آن مشکل و جان دادن بسیار سخت است ولی اگر انسان در دنیا زاهد باشد نسبت به آن چندان علاقه ای نداشته باشد مردن برای او آسان و راحت است و از مرگ هم نمی ترسد شخصی از پیامبر گرامی اسلام پرسید چرا از مرگ می ترسیم؟ رسول خدا گفت: آیا مالی داری شخص گفت: بله فرمود : آیا در راه خدا داده ای؟ گفت: نه فرمود : بهمین دلیل می ترسی. قهرا باید چیزهایی را که از عوامل ترس است از بین برد یعنی اگر ریشه ترس ندانستن معنای آن و خیال نابودی و سقوط است باید با دلیل عقل و راهنمایی های قران بدانیم که مرگ به معنای نیستی و بدینوسیله با عامل ترس از مردن مبارزه کنیم . اگر ترس به خاطر جدایی از مال و همسر و فرزند است که دل ما به آنها خو گرفته باید بدانیم که اگر خداوند در آستانه مر ما را از خانه و مال و فرزند فانی جدا می کند در عوض با نعمتهای دیگر آشنا می نماید و ما هم سعی می کنیم در دنیا زاهد باشیم.و اگر ترس به خاطر ورود به یک مرحله مبهم و تاریک و خطرناکی است باید بدانیم که راه مرگ تاریک نیست بلکه پا گذاشتن به یک مرحله ای از مراحل تکاملی انسان است و در جای خود لازم و زیباست و این امام حسین (ع) است که می فرماید مرگ برای انسان همچون گردن بند ب گردن دختران جوان است یعنی همانقدر که گردن بند دختر جوان را زیبا می کند مرگ و حرکت به سرای دیگر و طی کردن مراحل تکاملی یکی پس از دیگری سبب رشد و زیبایی و در جای خود لازم و ضروری است و اگر ترس از مرگ به خاطر کمی توشه راه و ایمان و عمل صالح است باید خودمان را با توئشه تقوا مجهز نمائیم همانگونه که قران کریم سفارش می فرماید: توشه بردارید که بهترین توشه های راه شما همانا تقوا است و اگربخاطر تخلفات و گناهان بسیاری است که مرتکب شده ایم باید بدانیم که خداوند رحیم و رحمان است و رحمت او بر غضبش پیشی می گیرد
توبه تنها راه
اکنون که در بحث معاد رسیدیم به این سؤال که چرا از مرگ می ترسیم و دلائل و ریشه های ترس را بررسی کردیم نوبت آن است که مقداری درباره توبه و جبران تخلفات گذشته که تنها راه نجات است بحث و توضیح دهیم
معنای توبه
توبه به معنای برگشت است و لذا در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به انسان توبه به خدا یعنی برگرداندن لطف و رحمت خود بر بندگان و توبه انسان به معنای برگشت او از حالات و اعمال فاسد گذشته خود و لذا در هر توبه انسان دو توبه از خدا می بینیم به این بیان که اول خدا توبه می کند یعنی لطف خودش را به بندگان گناهکار بر می گرداند و با این لطف انسان متوجه بدی خود می شود و پس از این توجه، انسان هم توبه و از افکار و اعمال خودش پشیمان شده و بر می گردد پس از این حالت بار دیگر خدا لطف کرده وتوبه او را می پذیرد همانند پدری که لطف می کند و سرمایه ای را به فرزندش می بخشد و این فرزند در اثر همین سرمایه اجناسی تهیه می کند دوباره پدر همین اجناس فرزند را با قیمت چند برابر از پسرش می خرد که یک تجارت و سود فرزند میان دو لطف پدر قرار می گیرد
ابعاد توبه
در حدیث بسیار عالی و جالبی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم توبه را در ابعاد گوناگون بیان می فرماید که ما متن حدیث را با کمی توضیح از خودمان در اینجا می آوریم
« اَتَدرُونَ مَنِ التَّائِبُ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا» آیا می دانید توبه کننده حقیقی کیست؟ گفتند : نه. فرمود
1-« اِذَا تَابَ العَبدُ وَ لَم یُرضِ الخُصَماءَ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه انسان به زبان و دل توبه کند ولی طلبکاران و ستم کشیدگان را از خود راضی ننماید در حقیقت توبه نکرده است
2-« مَن تابَ وَ لَم یَزِد فِی العِبادَهِ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هر گاه توبه کند ولی به عبادتش چیزی اضافه نشود او هم توبه نکرده است
3-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّرُ لِباسَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه کسی توبه کند ولی در لباس و قیافه ظاهری او تغییراتی داده نشود باز هم توبه نکرده است
4-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر رُفَقائَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه شخصی توبه کند ولی در مسائل اجتماعی روابط قبلی خود را با افراد فاسد همچنان ادامه دهد و آنانرا عوض نکندگویا اصلا توبه ای نکرده است
5-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر مَجلِسَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هر گاه توبه کند لیکن در نشست و برخاست ها و دعوتها و پذیرائی های او چهره اسلامی مشاهده نشود باز هم توبه او اساسی نیست
6-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر فِراشَهُ وَ وِسادَتَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه کسی توبه کند ولی در مسائل خانوادگی وزناشوئی و تربیت فرزند اخلاق و رفتار اسلامی نداشته باشد و در مسائل جنسی از راه انحرافی که رفته باز نگردد باز هم توبه نکرده است
7-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر خُلقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هر گاه کسی توبه کند ولی در حالات روحی و فکری و قلبی و برخوردهای اجتماعی او تغییراتی داده نشود و به جای راضی کردن خدا به فکر راضی کردن این و آن باشد و تکبر و کینه وحسادت و بخل و ریاء را کنار نگذارد و انگیزه ها و هدف های مادی خود را به قصد قربت و اخلاص تبدیل نکند باز هم توبه او ریشه و اساس ندارد
8-« مَن تابَ وَ لَم یَفتَح قَلبَهُ وَ لَم یُوَسِّع کَفَّهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه توبه کند لیکن روحش باز و رویش گشاده نباشد بلکه همان تنگ نظری های قبلی را داشته باشد و همچنین دستش را از کمک به این و آن بسته نگاه دارد او هم توبه نکرده است
9-« مَن تابَ وَ لَم یُقَصِّر اَمَلَهُ وَ لَم یَحفَظ لِسانَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه کسی توبه کند ولی از خیال پردازی های وهم انگیز و آرزوهای دور و دراز خویش دست برندارد و زبانش را از انواع تهمت ها و دروغ ها و غیبت ها و نیش ها و سوگندهای نابجا و گواهی دادن های ناروا و ناسزاها و شایعه سازی ها و یاوه گوئی ها و سخن چینی ها و ;. باز ندارد او هم در حقیقت توبه ای نکرده است
10-« مَن تابَ وَ لَم یُقَدِّم فَضلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَیسَ بِتائِبٍ» کسی که توبه کند ولی در مسائل اقتصادی و مصرف و توجه به محرومان وگرسنگان جامعه بی تفاوت باشد و حاضر نباشد کمی از تشریفات زندگی شخصی خود را در راه رفاه دیگران صرف نماید او هم توبه نکرده است
سپس پیامبر عزیز اسلام بعد از بیان این ابعاد و آثار توبه سخن شریف خود را چنین ادامه می دهد
« اذا استقام علی هذه الخصال فذاک التائب » [1] هر گاه توبه کننده این صفات ده گانه را مراعات کرد توبه حقیقی کرده است
شرائط و انواع توبه
همانگونه که برای هر نوع مرضی یک دوائی است برای هر نوع گناهی هم توبه ای است که مناسب با آن گناه باشد. مثلا توبه کتمان حقائقی که باید برای مردم گفته شودبه این است که انسان آن مسائل را با بیان رسا و گویا بیان نماید و لذا قرآن بعد از آنکه کتمان کنندگان را به سخت ترین نفرین ها تهدید می کند می فرماید
« الا الذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم » [2] هر گاه افراد کتمان کننده توبه نمایند وخرابی ها را اصلاح و به جای کتمان های خود دست به بیان حقائق و افشاگری در مورد خود بزنند من لطف و رحمتم را بر آنان بر می گردانم و من توبه پذیر رحیمی هستم
در این آیه چگونگی توبه با نوع گناه کاملا تناسب و سنخیت دارد. در قرآن شاید آیه ای نباشد که در کنار توبه وظیفه ای را بیان نکرده باشد مثلا مکرر در کنار جمله «تابوا» جمله «اصلحوا» هم آمده[3] یعنی علاوه بر توبه و پشیمانی قلبی باید انسان توبه کننده خرابکاری های سابق خود را اصلاح نماید
مثلا در کنار توبه منافقین وظائف متعددی بیان شده از جمله اینکه می فرماید : « الا الذین تابو و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله فاولئک مع المؤمنین».[4] گرچه منافقان در قعر دوزخند لیکن هرگاه توبه کنند و خرابیهای گذشته را اصلاح نمایند « و اصلحوا» و به جای چنگ زدن و وابستگی به شرق و غرب تنها به خدا متوسل شوند واعتصموا بالله و به جای گرفتن قانونی از این و آن و ایجاد یک مکتب التقاطی و درهم تنها از قانون خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله پیروی نمایند « و اخلصوا دینهم لله» آری اگر در کنار توبه به این وظائف عمل نمایند و نشان دهند که به راستی ما از راهی که رفته ایم به شدت پشیمانیم ما هم اینان را همراه مؤمنان قرار می دهیم. « فاولئک مع المؤمنین ». در بعضی آیات[5] در کنار جمله «تابوا» جملات دیگری از قبیل « اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه» آمده یعنی کسانی که توبه می کنند باید نماز را هم بپا دارند و هرگاه این مسلمان مدت ها نماز را رها کرده و یا سالها زکات خود را نمی پرداخته اکنون که توبه می نماید باید در مقام جبران گذشته ها بر آمده و نمازهای ترک شده را قضا و مالیات های نپرداخته را بپردازد. و در آیات دیگری می بینیم که در کنار توبه شرط عمل صالح و ایمان بیان شده است.[6] کوتاه سخن آنکه توبه تنها با پشیمانی نیست بلکه باید هم حق مردم به مردم داده و هم حق خدا انجام گیرد و خرابی ها اصلاح وکتمان ها افشا و کفرها ایمان و شرک ها توحید تا توبه حقیقی صورت گیرد
نکته جالب
تازه اگر تمام عبادات انجام گیرد و حقوق الهی و مردم پرداخت شود و پشیمانی قلبی هم صد در صد باشد لیکن در مسائل سیاسی واجتماعی انسان دچار لغزش باشد یعنی خط ولایت و رهبری او سالم نباشد تمام کارها و جبران ها و توبه ها نقش بر آب است