برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله دین و سیاست در رویکرد امام خمینى(ره) به قرآن در word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دین و سیاست در رویکرد امام خمینى(ره) به قرآن در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله دین و سیاست در رویکرد امام خمینى(ره) به قرآن در word

دین و سیاست در رویکرد امام خمینى(ره) به قرآن  
اسلام دربردارنده همه جهات آدمیان است  
دین اسلام در میان مردم غریب است  
اسلام اصلاح کننده فرد و اجتماع  
منابع :  

دین و سیاست در رویکرد امام خمینى(ره) به قرآن

مسأله دین و سیاست از اصلى‏ترین مباحث و مبانى اندیشه‏هاى سیاسى امام است. دو پدیده‏ى خطرناک باعث گردید تا این موضوع در نظر امام مهم جلوه کند و پیش از هر اقدام و نظرى به شرح و بحث پیرامون آن بپردازند

1 تلاش بیگانگان و قدرتمندان براى القاى این تفکّر که سیاست عندالاقتضاء از دین جداست و پیوند این دو حاصلى جز ویرانى و عقب ماندگى ندارد

2 اهمال پاره‏اى از مسلمانان خصوصاً صاحب نظرانى که تقدّس و معنویت دین از جمله اسلام را منافى توجه به سیاست و سیاستگذارى فرض کرده‏اند و با پرهیز از عمل و اقدام سیاسى، دین را در انزوا و حاشیه جستجو نموده و مى‏کنند

امام با هر دو تلقى به مخالفت برخاست. هم با دلایل عقلى از پیوند میان سیاست و دیانت دفاع کرد و هم قرآن را به صحنه آورد و مبانى و استدلالات خود را به وحى (در برگیرنده‏ى روش‏ها، اهداف و احکام) یعنى نصّ خداوند منضم و مستند ساخت

هدف اصلى این نوشتار نیز روشن ساختن استنادات آیات وحى در اندیشه وى است. در حقیقت امام نیز همان کار رسول‏اللَّه(ص) را انجام داد: همّ و اهتمام امام معطوف راهى شد که در آن راه مسلمانان بیدار و آگاه شدند

اسلام دربردارنده همه جهات آدمیان است

قرآن در منظر امام، کتابى است که آحاد جامعه را به تعالى و تحرّک مى‏رساند. هم عادات اجتماعى بشر را معین ساخته و هم عبادات آدمیان را بى جهت نگذاشته است. این کتاب الهى به تحرّک و بیدارى مردم مى‏انجامد و همین عاملى است براى ایجاد عدالت اجتماعى. در این‏باره امام معتقد است

«اسلام مکتب تحرّک است و قرآن کریم کتاب تحرّک، تحرّک از طبیعت به غیب، تحرّک از مادیّت به معنویت، تحرّک در راه عدالت، تحرک در برقرارى حکومت عدل و مع‏الاسف آنهایى که مى‏خواستند شرق را غارت کنند و ملت‏هاى مسلمان را به اسارت بکشند آن‏ها تبلیغاتى کردند که حتى خود شرقى‏ها هم، آنها که غافل بودند از اسلام و از مکتب‏هاى توحیدى، باورشان آمد. آنها بعکس آن چیزى که مکتب‏هاى توحیدى هست که همه مکتب تحرک بودند، گفته‏اند دیانت افیون جامعه است. [1]

یعنى دین آمده است که مردم را خواب کند،; مثل یک افیونى که به چرت فرو مى‏رود، مردم را این طور کند تا اینکه آن سرمایه‏دارها مردم را بچاپند. [2] بعکس آن، وقتى که تاریخ انبیاء را ملاحظه کنید مى‏بینید که انبیاء آمدند مردم را بیدار کنند، این مردم افیونى را هشیار کنند. موسى(ع) که تفصیل تاریخش در قرآن هم هست و در کتب آسمانى هم هست، ملاحظه مى‏کنید که یک آدمى بوده است، یک شبانى بوده است. شبانِ حضرت شعیب بود مدت‏ها و با یک عصا مردم را، همین مردم توده را بر ضد فرعون که در زمان او بزرگ‏ترین قدرت بود بسیج کرد نه اینکه مردم را خواب کرد تا فرعون بچاپد آنها را. مردم را بیدار کرد که فرعون نچاپد آن‏ها را; آیا اسلام آمده است که مردم را تخدیر کند؟ خواب کند؟ یا اینکه قرآن یک کتاب سلحشورى است، قرآن یک کتاب جنگجویى است در مقابل مشرکین، مشرکینى که قدرتمند بودند، اینکه مى‏فرماید: «قاتلوا المشرکین کافّه» [3] مشرکین در آن‏وقت همان قدرتمندها بودند. مشرکین قریش همه‏ى قدرت دست آنها بود. آیا پیغمبر را مشرکین، قدرتمندها بسیج کردند، درست کردند که مردم را خواب کند و مشرکین بچاپند مردم را؟ یا پیغمبر اسلام مردم را بسیج کرد؟ همین سر و پا برهنه را بسیج کرد بر ضد مشرکین و قتال کرد و جنگ کرد تا مشرکین را دماغشان را به خاک مالید و عدالت اجتماعى را ایجاد کرد ;». [4]

امام با بیان مطالب بالا در پى تبیین جامعیت قرآن است. تلقیّات باطلى که از سوى پاره‏اى فیلسوفان غربى و مادّى در جوامع گسترانده شد و اوهام مخدّرى که گردا گرد مسلمانان به هاله‏اى خطرناک در آمده بود امام را بر آن داشت تا به زدودن انحرافات همّت نماید. دغدغه ایشان بیش از همه این است که این نوع تفاسیر اغوا کننده به باور عمومى تبدیل شده است. اصلاح باورهاى غلط راههاى گوناگونى دارد امّا وى به قرآن استناد مى‏کند و از طریق آموزه‏هاى قرآنى به اصلاح و احیاء مى‏پردازد. نگرش امام این است که با قرآن و از طریق فهم دقیق و درست آن مى‏توان سنت رسول‏اللَّه(ص) و ائمه اطهار(ع) را در جوامع اسلامى احیاء و اجرا کرد. اسلام در بیان امام مکتب تحرّک اجتماعى و انسانى است. انسان در سایه‏ى قرآن به تعالى و مدارج اکمال مى‏رسد و اجتماع بشر به عدالت منتهى مى‏گردد

نقد بالا به پالایش نگرشى متمرکز است که با قرار گرفتن در متن مسیحیت و عملکرد کلیسا به نفى مذهب و یا به حاشیه راندن دین رسیده است. یا دین را افیون و تخدیر کننده یافته است و به الغاى آن رأى داده است و یا عملکرد عده‏اى از مذهبیان مسیحى را به حساب تمام دین گذاشته و براى حفظ قداست دین به جدایى آن با سیاست فرمان رانده است. امام هر دو تفکّر را به عنوان عوامل خطرناک و ویرانگر نقد مى‏کند. مستندات ایشان، آموزه‏هاى قرآن است. «قاتلوا المشرکین کافه» پاسخ به اندیشه‏ى باطلى است که مى‏گوید دین آمده است مردم را خواب کند تا قدرتمندان و ثروتمندان آرامش داشته باشند و اغنیاى ستمگر توسط توده مردم نابود نشوند. به استناد قرآن «همچنان که مشرکان همگى به جنگ شما برخاستند، همگى به جنگ ایشان برخیزید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.» «و قاتلوا المشرکین کافَّه کما یقاتلونکم کافّه و اعلموا انّ اللَّه مع المتّقین» [5] امام با این آیه، نگرش مارکسیستى مذهب را باطل مى‏کند و اسلام را عامل تحرک، بیدارى و عدالت اجتماعى معرفى مى‏کند. تاریخ انبیاء را به استناد قرآن تاریخ بیدارى، مقابله با زورمندان و ستمگران و بسیج توده مردم براى ایجاد عدالت مى‏داند. وى با ردّ دو تلقّى گمراه کننده از اسلام که یکى صرفاً به امور معنوى اسلام توجه دارد و دیگرى به امور مادّى آن، مى‏گوید

«این غفلت کردن از اسلام بود که اسلام را به یک ورق شناخته بودند; این دو طایفه، [6] اسلام را به تمامى معنى نشناختند که اسلام چى است، اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش به خصوص مادیّات است؛ هر دو را دارد. یعنى اسلام و قرآن کریم آمده است که انسان را به همه‏ى ابعادى که انسان دارد بسازند او را، تربیت کنند او را.» [7]

به طور کلى در دیدگاه امام «اسلام کافل همه جهات ما» [8] مى‏باشد. سعادت هر دو جهانِ بشر با تأسّى به قرآن بدست مى‏آید. زیرا قرآن در اندیشه امام «تِبیان کل شى‏ء» [9] است یعنى روشنگر همه چیز و همه‏ى امور است

دین اسلام در میان مردم غریب است

امام همواره از خاصیت حیاتى و انقلابى قرآن و اسلام دفاع مى‏کرد. دل مشغولى اصلى وى این بود که مسلمانان خصوصاً علماى دینى با تفاسیر و تحلیل‏هاى غلط و انحرافى خود مانع از خروش و جنبش و نهضت مردمى و دینى نباشند. وقتى به مباحث آغازین کتاب حکومت اسلامى دقت کنیم به این مهم مى‏رسیم که فغان و آه بلند امام از اعوجاجات چسبیده به اسلام بلند است و فریادهاى هشدار دهنده‏ى او سراسر ناشى از هاله‏هاى انبوه شده در اطراف اسلام و قرآن و سنت است. غمى که در دل امام آکنده شد، تماماً به این نکته بر مى‏گردد که عده‏اى تلاش کردند قرآن و اسلام را از سیاست و اجتماع دور نگه‏دارند. عمده فعالیت امام صرف باطل کردن این افتراق هولناک شده است. اگر به استدلالات توأم با شِکوه‏ى ایشان در اسفندماه سال 1348، یعنى در ایامى که در نجف اشرف و در تبعید بود توجه کنید به اهمیت آنچه که مدعاى ما را تشکیل داده است پى خواهید بُرد

«اسلام دین افراد مجاهدى است که به دنبال حق و عدالت‏اند. دین کسانى است که آزادى و استقلال مى‏خواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است. اما اینها اسلام را طور دیگرى معرفى کرده‏اند و مى‏کنند. تصور نادرستى که از اسلام در اذهان عامه بوجود آورده و شکل ناقصى که در حوزه‏هاى علمیه عرضه مى‏شود براى این منظور است که خاصیت انقلابى و حیاتى اسلام را از آن بگیرند، و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند، آزادیخواه باشند، دنبال اجراى احکام اسلام باشند تا حکومتى بوجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کند، چنان زندگى داشته باشند که در شأن انسان است. مثلاً تبلیغ کردند که اسلام دین جامعى نیست، دین زندگى نیست، براى جامعه نظامات و قوانین ندارد. طرز حکومت و قوانین حکومتى نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است. اخلاقیاتى هم دارد؛ اما راجع به زندگى و اداره‏ى جامعه چیزى ندارد، تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الآن گذشته از عامه‏ى مردم، طبقه‏ى تحصیلکرده چه دانشگاهى و چه بسیارى از محصلین روحانى، اسلام را درست نفهمیده‏اند و از آن تصور خطایى دارند. همان طور که مردم افراد غریب را نمى‏شناسند، اسلام را هم نمى‏شناسند و اسلام در میان مردم دنیا به وضع غربت زندگى مى‏کند. چنانچه کسى بخواهد اسلام را آن‏طور که هست معرفى کند، مردم به این زودى‏ها باورشان نمى‏آید، بلکه عمال استعمار در حوزه‏ها هیاهو و جنجال به پا مى‏کنند.» [10]

امام پس از گفتار فوق براى این‏که فرق میان اسلام اصیل را با آنچه به عنوان اسلام معرفى مى‏شود، بیان کند به مقایسه میان قرآن و کتب حدیث و رساله‏هاى عملیه مى‏پردازد و چنین مى‏گوید

«قرآن و کتابهاى حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است، با رساله‏هاى عملیه که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته مى‏شود، از لحاظ جامعیت و اثرى که در زندگانى اجتماعى مى‏تواند داشته باشد بکلى تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادى آن، از نسبت به صد به یک هم بیشتر است.» [11]

مطالب مربوط به اجتماعیات در قرآن از نظر امام شامل اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق و سیاست و تدبیر جامعه است که 99 درصد کل قرآن را در بر مى‏گیرد. این نوع سخنان بیانگر آسیب‏شناسى دقیق امام در مباحث اساسى مربوط به دین و قرآن است. امام با آسیب‏شناسى دینى به سراغ این الگو در حرکت بود که اسلام مُدل زندگى است و مکتبى است براى تمام جوامع. هرگونه تلاش براى بقاى عالى و زیست پیامبرانه باید در چارچوب احکام مترقى اسلام باشد. تلاشهاى سایر کسانى که به جدایى میان دین و سیاست مى‏رسیدند از نظر امام حرکتى خلاف و خائنانه بوده است. غربت اسلام دقیقاً ناشى از باورهاى غلط عالمان و عامه است که گمان دارند اسلام صرفاً مکتبى اخلاقى و جدا از اجتماعیات و سیاسیات است. باورى که بیش از همه، امام را خشمگین مى‏کند همین تلقى است که اسلام به سیاست هیچ کارى ندارد. به گفته‏ى امام «این معنا را که کسى بگوید اسلام به زندگى چه کار دارد، این جنگ با اسلام است؛ این نشناختن اسلام است. اسلام به سیاست چه کار دارد! این جنگِ با اسلام است.» [12] این نکته اوج مخالفت امام با کسانى را نشان مى‏دهد که چه در درون حوزه و چه در دانشگاه و چه در متن جامعه به دنبال عملى ساختن تئورى استعمارى «جدایى دین از سیاست» بودند

اسلام اصلاح کننده فرد و اجتماع

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید