برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله شهید و شهادت در word دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله شهید و شهادت در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله شهید و شهادت در word

شهید و شهادت  
این‌ شهادت‌چیست‌ و شهید کیست‌؟  
اقسام‌ شهادت‌  
شهادت  
شهید  
نقش شهیدان  
تکریم شهیدان  
جایگاه خانواده شهدا  
ساختار سازمان بنیاد  
اهداف و رسالت ها  
فعالیت های فرهنگی بنیاد  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله شهید و شهادت در word

1 . بقره ، 154 ; و کسانى را که در راه خدا کشته مى شوند ، مرده نخوانید ، بلکه زنده اند ولى شما نمى دانید

2 . بقره ، 30 ; من چیزى مى دانم که شما نمى دانید

3 . توبه ، 24 ; بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خاندانتان و اموالى که به دست آورده اید و تجارتى که از کسادش مى ترسید ، و خانه هایى که خوش دارید ، در نزد شما از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش عزیزتر است ، منتظر باشید تا خداوند فرمانش را به میان آورد ; و خداوند نافرمانان را هدایت نمى کند

4 . بحار ، ج 23 ، ص

5 . مفید ، محمّد ، المقنعه ، ص 808 ; کسى که نهى از منکر را ترک گوید ، گویى مرده اى در میان زندگان است

6 . انفال ، 60 ; و در برابر آنان هر نیرویى که مى توانید ، از جمله نگاهدارى اسبان ، فراهم آورید ، تا به آن وسیله دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید

شهید و شهادت

آنچه‌ مسلّم‌ است‌ این‌ که‌ واژه‌ شهادت‌ برآمده‌ ازآموزه‌های‌ اسلام‌ و قرآن‌ می‌باشد. امروزه‌ کلمه‌ «شهید» در عرف‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ برکسی‌ اطلاق می‌شود که‌ در راه‌ خدا کشته‌ شده‌ باشد. اما آیا این‌ کلمه‌ دچار تحول‌ معنایی‌نشده‌ است‌؟ شاید گاه‌ و بیگاه‌ احادیثی‌ را شنیده‌ باشیم‌ که‌ مثلاً کسی‌ که‌ غرق شده‌ شهیداست‌؛ اما ارتباط‌ این‌ معنای‌ شهادت‌ با معنای‌ رایج‌ چیست‌؟

انقلاب‌ سال‌ 57 با تکیه‌ بر اندیشه‌های‌ اسلامی‌ به‌ پیروزی‌ رسید و در تلاطم‌ امواج‌انقلاب‌، خون‌های‌ زیادی‌ نثار شد. واژه‌ شهید و شهادت‌ دوباره‌ طراوت‌ یافت‌ و موردتوجه‌ قرار گرفت‌. به‌ نظر می‌رسد در فضای‌ حاضر سؤالاتی‌ که‌ مطرح‌ شد، حساسیت‌بیشتری‌ یافته‌ است‌: شهید کیست‌ و شهادت‌ چیست‌؟ آیا آنچه‌ ما امروزه‌ از شهادت‌می‌دانیم‌، همان‌ است‌ که‌ در سخن‌ خدا و اندیشه‌ پیشوایان‌ دین‌ بوده‌ است‌؟

برای‌ رسیدن‌ به‌ پاسخ‌ مناسب‌، هیچ‌ راهی‌ نیست‌ مگر بررسی‌ تمام‌ آیات‌ و احادیثی‌ که‌در مورد این‌ مفهوم‌ وجود دارد، اما انجام‌ این‌ مهم‌ چندان‌ هم‌ ساده‌ نیست‌

اما توفیق‌ الهی‌ قرین‌ صاحب‌ همتان‌ِ گردآورنده‌ این‌ تألیف‌ گشت‌ و در چاپ‌ آغازین‌،مجموعه‌ نسبتاً جامعی‌ از این‌ آیات‌ و احادیث‌ گرد آمد. وقتی‌ دوستان‌ گرامی‌ در بنیادشهید انقلاب‌ اسلامی‌ پیشنهاد ترجمه‌ و تحقیق‌ در مورد این‌ کتاب‌ را به‌ صاحب‌ این‌ قلم‌پیشنهاد کردند، خود را سخت‌ مدیون‌ لطف‌ و عنایت‌ حضرت‌ حق‌ دیدم‌، زیرا بسیارمشتاق صید چنین‌ شاهبازی‌ بودم‌؛ و حال‌، خود بر دستم‌ نشسته‌ بود. باز هم‌ خدا راسپاس‌

بسیاری‌ از بهترین‌ دوستان‌ دوران‌ کودکی‌، نوجوانی‌ و جوانی‌ام‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌اند،پدربزرگوارم‌ آنقدر در جستجوی‌ شهادت‌ بود تا آن‌ هدیه‌ دوست‌ در لباس‌ یک‌ خمپاره‌،جامه‌ رزمش‌ را خرقه‌ هزار پاره‌ کرد و اجزای‌ بدنش‌ را به‌ سماع‌ یار کشاند. برادر هم‌ سن‌ وسالم‌ و همزاد خاطرات‌ زنده‌ام‌، با بدن‌ زخمی‌ آنقدر در خط‌ مقدم‌ پایدار ماند و ایستادگی‌کرد که‌ دیگر تاب‌ و توانی‌ برایش‌ نماند، و سرانجام‌ بوسه‌ دوست‌ در قالب‌ِ گلوله‌ خلاص‌ِحرامیان‌ بر سینه‌اش‌ نشست‌

برای‌ خودم‌ نیز آرزوی‌ شهادت‌، ترجیع‌ بند آرزوهای‌ تکراری‌ هماره‌ زندگی‌ام‌ بوده‌است‌. آری‌، بر دامن‌ نسلی‌ بوده‌ایم‌ که‌ می‌توان‌ آن‌ را نسل‌ شهادت‌ نامید

این‌ شهادت‌چیست‌ و شهید کیست‌؟

آنچه‌ را در پایان‌ ترجمه‌ کتاب‌ در مورد معنای‌ شهادت‌ دریافتم‌، اگر چه‌ از دانسته‌های‌قبلی‌ام‌ بسیار دور نیست‌، اما یقیناً بسط‌ و جامعیت‌ بیشتری‌ یافته‌ است‌. نظم‌ بهتر ازبی‌نظمی‌ است‌، پس‌ بگذار اندیشه‌های‌ آشفته‌ را این‌ گونه‌ نکته‌ به‌ نکته‌ مو به‌ مو با شمامحرمان‌ این‌ محفل‌ انس‌ در میان‌ بگذارم‌

1 ـ برای‌ نظارت‌ بر ترجمه‌، از عالم‌ بزرگوار و عزیزی‌ یاری‌ طلبیدم‌، ایشان‌ پس‌ ازمطالعه‌ اجمالی‌ متن‌ فرمودند، بسیاری‌ از این‌ احادیث‌ مناسب‌ برای‌ عرضه‌ به‌ عموم‌ مردم‌نیست‌: کسی‌ که‌ به‌ طاعون‌ بمیرد شهید است‌، کسی‌ که‌ به‌ شکم‌ درد بمیرد شهید است‌ و; . نقل‌ این‌ گونه‌ روایات‌ شاید باعث‌ کاسته‌ شدن‌ از منزلت‌ شهید گردد و بی‌احترامی‌ به‌حرمت‌ آنان‌ باشد. یقین‌ دارم‌ که‌ این‌ عزیز در کمال‌ صداقت‌ این‌ نظر را فرمودند و هم‌ ازاین‌ جهت‌ قدردان‌ق لطفشان‌ هستم‌. اما چه‌ کنم‌ که‌ دریافت‌ خود را نمی‌توانم‌ نادیده‌ بگیرم‌.این‌ نظر را پیش‌ از این‌ نیز در موارد دیگر از صاحبنظرانی‌ شنیده‌ بودم‌: کتاب‌های‌ حدیث‌را نباید به‌ طور کامل‌ ترجمه‌ کرد. حتی‌ برخی‌ از بزرگان‌ این‌ امر را از مصادیق‌ افشای‌اسرار اهل‌ بیت‌ و مستوجب‌ عقوبت‌ الهی‌ می‌دانستند

آنچه‌ نمی‌دانم‌ این‌ است‌ که‌ چرا وقتی‌ این‌ احادیث‌ به‌ زبان‌ عربی‌ در کتاب‌ها چاپ‌می‌شود مصداق نشر علوم‌ اهل‌ بیت‌ است‌، ولی‌ وقتی‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ می‌گردد عنوان‌افشای‌ اسرار اهل‌ بیت‌ می‌یابد. یعنی‌ آن‌ فرهیختگان‌ ایرانی‌ که‌ به‌ هر دلیل‌ با زبان‌ عربی‌آشنا نیستند و نمی‌توانند از متن‌ عربی‌ استفاده‌ کامل‌ ببرند، نامحرم‌ هستند؛ اما اَعراب‌،اعم‌ از عالم‌ و جاهل‌، محرم‌ محسوب‌ می‌شوند! به‌ گمان‌ بنده‌، آنچه‌ ناصحیح‌ است‌ چیزدیگری‌ است‌. آشنایی‌ِ اندک‌ با زبان‌شناسی‌ و ادبیات‌، روبند از رخساره‌ حقایق‌ زیبایی‌ برمی‌دارد. بسیاری‌ از کلمات‌ هستند که‌ در زبان‌ عربی‌ و فارسی‌ به‌ طور مشترک‌ به‌ کارمی‌روند، اما معنای‌ متفاوتی‌ دارند. این‌ واقعه‌ در زبان‌ فارسی‌ قدیم‌ و جدید نیز دیده‌می‌شود: وطن‌، ملت‌، هنر، آزادی‌، طاعون‌، وبا، قولنج‌، روزنامه‌ و; مثال‌ها را ازوادی‌های‌ مختلف‌ آوردم‌ تا گستردگی‌ این‌ معنا آشکارتر شود

از دیگر سو، گاهی‌ یک‌ واژه‌ در حوزه‌های‌ مختلف‌ِ دانش‌، معانی‌ مختلفی‌ می‌یابد:صلاه‌، نماز، زکات‌، قوس‌، صیرورت‌ ،نجم‌، شهر و;. آنچه‌ باید هنگام‌ نقل‌ احادیث‌ اهل‌بیت‌ و آیات‌ قرآن‌ در نظر داشت‌ این‌ است‌ که‌ معانی‌ امروزین‌ کلمات‌ و مفاهیم‌ رایج‌ دراندیشه‌ این‌ زمان‌ را نباید مطلق‌ فرض‌ کرد و نباید این‌ را تنها معیار برای‌ ارزیابی‌ زبان‌ واندیشه‌ گذشتگان‌ دانست‌. پس‌ چه‌ معیاری‌ وجود دارد؟ هرچه‌ رسوخ‌ ما در علم‌ بیشترباشد درک‌ ما نیز کاملتر خواهد گشت‌: «والراسخون‌ فی‌العلم‌ یقولون‌ کل‌ من‌ عند ربنا»از چه‌ زمانی‌ می‌توانیم‌ به‌ خواندن‌ آیات‌ و احادیث‌ بپردازیم‌؟ زمان‌ خاصی‌ وجود ندارد.درک‌ ما به‌ تدریج‌ کامل‌ می‌شود و بالاتر از هر صاحب‌ دانش‌، دانشمندی‌ است‌: «فوق کل‌ذی‌ علم‌ علیم‌»: باید شروع‌ کرد، و برای‌ خدا بلند شد: «قل‌ انما اعظکم‌ بواحده‌ ان‌تقوموا لله‌ مثنی‌ و فرادی‌ ثم‌ تتفکروا» آیا می‌توان‌ هر حدیثی‌ را در هر جایی‌ نقل‌ کرد؟خیر، «هر سخن‌ جایی‌ و هر نکته‌ مکانی‌ دارد». جز راست‌ نباید گفت‌، هر راست‌نشاید گفت‌. «هرچه‌ می‌دانی‌، نگو؛ که‌ در غیر این‌ صورت‌، جاهل‌ هستی‌». اما آیاآوردن‌ِ مطالب‌ در کتاب‌های‌ مأخذ و منبع‌ نیز مصداق زیاده‌ گویی‌ و پراکنده‌ گویی‌ است‌؟خیر، با نوشتن‌، علم‌ باقی‌ می‌ماند و افزوده‌ می‌شود. تا این‌ جا خواستم‌ بگویم‌ ترجمه‌متون‌ مأخذ، خوب‌ است‌ و بد نیست‌

2 ـ حال‌ از جانب‌ گوینده‌ این‌ احادیث‌ کنار بیاییم‌ و در نگاه‌ خواننده‌ مبتدی‌ قراربگیریم‌. از اواخر دوره‌ قاجار و نیز از دوره‌ مشروطه‌ رسم‌ شد که‌ وقتی‌ با نگاه‌ جدید به‌سخنان‌ و باورهای‌ گذشته‌ نگاه‌ می‌کردیم‌ و آن‌ را مطابق‌ فهم‌ خود نمی‌یافتیم‌ می‌گفتیم‌این‌ها خرافات‌ است‌ و باید رها کرد. این‌ نظر به‌ ارث‌ از جانب‌ علم‌زدگان‌ِ قرن‌ نوزدهم‌اروپا به‌ ما رسید. این‌ گرایش‌، چند دهه‌ است‌ که‌ در سرزمین‌ِ مادر رها شده‌، اما گوییاطرفدارانش‌ در نواحی‌ دیگر جهان‌ دایه‌ مهربان‌تر از مادر هستند و حیفشان‌ می‌آید آن‌ راکنار بگذارند. هم‌اکنون‌ اندیشمندان‌ جهان‌، هیچ‌ سخن‌ و باوری‌ را به‌ جرم‌ نامفهوم‌ بودن‌رها نمی‌کنند، بلکه‌ همه‌ چیز در حوزه‌ پژوهش‌ و بررسی‌ قرار می‌گیرد. حتی‌ برای‌ فنون‌سحر و جادو نیز دانشکده‌ها برپا کرده‌اند. افسانه‌های‌ کهنه‌ ملل‌ را با نگاه‌ تاریخی‌ وجامعه‌ شناسانه‌ می‌نگرند و به‌ یافته‌های‌ ارزشمندی‌ می‌رسند. در روزگاری‌ که‌ چنین‌اصلی‌ حاکم‌ است‌، آیا شایسته‌ نیست‌ به‌ سخن‌ خدا و سخنان‌ بزرگان‌ با تأمل‌ بیشتری‌بنگریم‌. اگر فهمیدیم‌ که‌ چه‌ خوب‌، و اگر نفهمیدیم‌ از خدا بخواهیم‌ فهم‌ آن‌ را به‌ ما ارزانی‌دارد

این‌ قدر گفتیم‌ باقی‌ فکر کن‌فکر اگر خامل‌ بود رو ذکر کن‌

اگرچه‌ تنها حجت‌ میان‌ ما و خدایمان‌، عقل‌ است‌؛ اما با همین‌ عقل‌ متوجه‌ می‌شویم‌که‌ عقل‌ ما توان‌ درک‌ همه‌ چیزها را ندارد. «عقل‌ِ خود را در جایگاه‌ متهم‌ بنشانید، که‌اعتماد به‌ آن‌ موجب‌ خطاکاری‌ است‌.»

3 ـ بسیاری‌ از احادیث‌ شهادت‌، ناظر به‌ توسّع‌ معنایی‌ این‌ کلمه‌ است‌: هر بیماری‌ یامصیبتی‌ که‌ رنج‌ آور و درد آلود باشد، شهادت‌ است‌. هر بیماری‌ یا حادثه‌ای‌ که‌ مرگی‌تدریجی‌ یا ناگهانی‌ و سخت‌ را به‌ دنبال‌ داشته‌ باشد، شهادت‌ است‌. هر حادثه‌ای‌ که‌ به‌نوعی‌ ظاهر شخص‌ را تغییر دهد و به‌ نوعی‌ باعث‌ اندوه‌ او شود، شهادت‌ است‌

یعنی‌ چه‌؟ چه‌ ارتباطی‌ میان‌ رنج‌ و شهادت‌ وجود دارد. در قرآن‌ واژه‌هایی‌ نظیرامتحان‌، محنت‌، بلا، ابتلا، فتنه‌، افتنان‌، دلالت‌ بر معنایی‌ همچون‌ آزمایش‌ دارد. گوییا درقاموس‌ آفرینش‌ میان‌ رنج‌ و کمال‌ الفتی‌ برقرار گشته‌ است‌، و نابرده‌ رنج‌ گنج‌ میسّرنمی‌شود. گوییا هر که‌ در این‌ بزم‌ مقربتر است‌ جام‌ بلا بیشترش‌ می‌دهند. از کلام‌ خدامی‌شنویم‌ که‌ انسان‌ها در مسیری‌ رنج‌خیز به‌ جانب‌ او در حرکتند، و تنها پس‌ از طی‌ این‌راه‌ به‌ لقای‌ او می‌رسند: «یا ایها الانسان‌ انک‌ کادح‌ الی‌ ربک‌ کدحاً فملاقیه‌». هرگاه‌کاری‌ سخت‌ به‌ پایان‌ رسید نباید به‌ تن‌ آسایی‌ پرداخت‌، بلکه‌ باید با نگاه‌ به‌ خدا، خود رادر کار سخت‌ دیگری‌ انداخت‌: «فاءذا فرغت‌ فانصب‌ و الی‌ ربک‌ فارغب‌»

ناز پرورد تنعّم‌ نبرد راه‌ به‌ دوست‌عاشقی‌ شیوه‌ رندان‌ بلاکش‌ باشد

تنها تن‌ سپردن‌ به‌ سختی‌ها کافی‌ نیست‌ باید به‌ آن‌ دل‌ داد. باید برای‌ حق‌، هرجاگردابی‌ از مشکلات‌ دید، با سر در آن‌ فرو رفت‌ و به‌ عمق‌ آن‌ رسید: «خُض‌ِ الغَمَرات‌ِ للحق‌ِحیث‌ُ کان‌» حقایق‌ نابی‌ مروارید وار در صدف‌ این‌ جهان‌ قرار گرفته‌ است‌ که‌ جز باتحمل‌ رنج‌ نمی‌توان‌ آن‌ را به‌ دست‌ آورد

تجربه‌ اهل‌ اندیشه‌، بهترین‌ شاهد این‌ ادعاست‌. حتی‌ معارف‌ عالی‌ الهی‌ با این‌مصیبت‌ها و دردها مرتبط‌ است‌: هر آینه‌، شما را با چیزهایی‌ از ترس‌ و گرسنگی‌ و نقصان‌در اموال‌ و جان‌ها و محصولات‌ می‌آزماییم‌ و به‌ بلا می‌اندازیم‌. پس‌ به‌ صابران‌ بشارت‌ ده‌.آن‌ کسانی‌ که‌ وقتی‌ حادثه‌ و مصیبتی‌ بر ایشان‌ وارد می‌شود می‌گویند ما خدایی‌ هستیم‌ وبه‌ جانب‌ او باز می‌گردیم‌

مرد را دردی‌ اگر باید خوش‌ است‌درد بی‌دردی‌ علاجش‌ آتش‌ است‌

ساز ما با سوز به‌ نوا می‌آید

در عاشقی‌ گزیر نباشد ز ساز و سوزاستاده‌ام‌ چو شمع‌ مترسان‌ ز آتشم‌

و تنها با شستشو در چشمه‌ اشک‌ به‌ پاکی‌ِ شایسته‌ برای‌ حضور در محفل‌ پاکان‌می‌رسیم‌

غسل‌ در اشک‌ زدم‌ کاهل‌ طریقت‌ گویندپاک‌ شو اول‌ و پس‌ دیده‌ بر آن‌ پاک‌ اندازاما انصاف‌ آن‌ است‌ که‌ این‌ واقعیت‌ تنها بر دردکشیدگان‌ِ معرفت‌ آشکار می‌شود. غم‌مرگ‌ برادر را برادر مرده‌ می‌داند

از درد سخن‌ گفتن‌ و از درد شنیدن‌با مردم‌ بی‌ درد ندانی‌ که‌ چه‌ دردی‌ است‌

از تجربه‌ مختصر خودم‌ بگویم‌. ماه‌ها پیش‌ عزم‌ بر ترجمه‌ این‌ کتاب‌ داشتم‌، امامشکلات‌ عدیده‌ای‌ مانع‌ می‌گشت‌. در همین‌ اثنا انیس‌ کلبه‌ زندگی‌ام‌، همو که‌ با هم‌رنج‌های‌ زیادی‌ را در مدت‌ نسبتاً کوتاه‌ هم‌ پیمانی‌مان‌ تجربه‌ کرده‌ بودیم‌، به‌ بیماری‌سختی‌ دچار شد، و مقیم‌ بیمارستان‌ها گشتیم‌. پیش‌ از این‌ مجروحان‌ جنگ‌ و جبهه‌ رادیده‌ بودم‌ و عظمت‌ حادثه‌ برایم‌ عینیّت‌ یافته‌ بود، ولی‌ این‌ بار به‌ اقتضای‌ این‌ بیماری‌ بابیماران‌ صعب‌العلاج‌ رو به‌ رو شدم‌. اندوه‌ و رنج‌ همسایه‌ها غمی‌ بر غم‌ها می‌افزود وغمگساری‌ می‌طلبید. شگفتا که‌ عمده‌ کار ترجمه‌ این‌ متن‌ نیز در همین‌ محیط‌ها انجام‌پذیرفت‌ و حقیقتاً اگر نبود این‌ مسأله‌، تحمل‌ آن‌ اندوه‌ها بسیار سخت‌تر می‌گشت‌

تازه‌ فهمیدم‌ روان‌ درمانی‌ یعنی‌ چه‌! مرور این‌ سخنان‌ و احادیث‌ تسکین‌ دهنده‌ وآرامش‌بخش‌، مهمترین‌ مونس‌ آن‌ ایام‌ دردآلود بود. دیدم‌ که‌ یک‌ جمله‌ ساده‌ از یک‌ انسان‌بزرگ‌، چگونه‌ می‌تواند مرهم‌ گلزخم‌های‌ روان‌ آدمی‌ باشد. دریافتم‌ که‌ سوز و آتش‌ این‌مصیبت‌ها، چگونه‌ همسانی‌ با حوادث‌ جبهه‌های‌ حادثه‌خیز می‌کند. فهمیدم‌ چگونه‌مصیبت‌ ـ از هر جنس‌ و نوعی‌ که‌ می‌خواهد باشد فرقی‌ نمی‌کند ـ خامی‌ها را به‌ پختگی‌می‌کشاند. اگرچه‌ در همین‌ احادیث‌ نیز می‌خوانیم‌ که‌ در خون‌ خود غلتیدن‌ جایگاهی‌ویژه‌ دارد و شهید سرخ‌، شهیدی‌ دیگر است‌. آری‌ در عشق‌ دو رکعت‌ است‌ که‌ وضوی‌آن‌ درست‌ نیاید الا به‌ خون‌

اما مگر اهل‌ تحقیق‌ در این‌ زمان‌ بر این‌ اندیشه‌ هم‌ رأی‌ نیستند که‌ آرامش‌ روان‌ وباورهای‌ استوار از بهترین‌ داروهای‌ التیام‌ بخش‌ می‌باشد. و حد اقل‌ در برخی‌ ازبیماری‌ها تأثیری‌ غیر قابل‌ انکار دارد. خواندن‌، شنیدن‌ و باور کردن‌ِ این‌ سخنان‌ گرانقدراز مؤثرترین‌ مصادیق‌ ذکر الله‌ است‌، که‌ دل‌ آرام‌ گیرد به‌ یاد خدای‌: «ألا بذکر الله‌ تطمئن‌القلوب‌»

4 ـ نکته‌ دیگر آن‌ که‌، برای‌ فهم‌ چگونگی‌ اعطای‌ مقام‌ شهادت‌ به‌ بیماران‌ و حادثه‌دیدگان‌، باید چشم‌ دل‌ بر فضل‌ و رحمت‌ بی‌ منتهای‌ الهی‌ باز کرد. اگر شهید جبهه‌ به‌ این‌صحنه‌ پر غوغا و انتخاب‌ آسمانی‌ وارد می‌شود، این‌ نیست‌ مگر موهبتی‌ از جانب‌ خدا.اگر فضل‌ و رحمت‌ الهی‌ نباشد، هیچ‌ کس‌، به‌ هیچ‌ وجه‌ به‌ پیراستگی‌ و رستگاری‌نمی‌رسد، حتی‌ انبیا و اولیا: «لولا فضل‌ الله‌ علیکم‌ و رحمته‌ ما زکی‌ منکم‌ من‌ احدٍ ابداً»

جایی‌ که‌ برق عصیان‌ بر آدم‌ صفی‌ زدما را چگونه‌ زیبد دعوی‌ بیگناهی‌

حال‌ که‌ چنین‌ است‌ چه‌ کسی‌ می‌تواند ادعا کند حقی‌ بیشتر از دیگران‌ دارد؟ شهادت‌لطفی‌ الهی‌ و نعمتی‌ ربانی‌ است‌، و براساس‌ حکمت‌ خداوند میان‌ بندگان‌ خاصش‌ تقسیم‌می‌گردد. حال‌ اگر بنا بر مشیّت‌ و رحمت‌ او، دایره‌ شمول‌ این‌ لطف‌ و نعمت‌ گسترش‌یافت‌، چه‌ کسی‌ را یارای‌ اعتراض‌ است‌؟ آیا ما احاطه‌ بر تمام‌ زوایای‌ آفرینش‌ داریم‌؟ آیامی‌دانیم‌ معیار قضاوت‌ الهی‌ در سنجش‌ اعمال‌ بندگان‌ چیست‌؟ آیا با توجه‌ به‌ استعدادمتفاوت‌ مردم‌ در انجام‌ کارها، و با توجه‌ به‌ تأثیر نیت‌ مردمان‌ در خلوص‌ کارهایشان‌، و نیزبا توجه‌ به‌ بسیاری‌ از امور دیگر که‌ در ارزش‌ گذاری‌ اعمال‌ بندگان‌ مؤثر است‌، آیامی‌توانیم‌ خودمان‌ ارزش‌ اعمال‌ آدمیان‌ را معین‌ کنیم‌ و سپس‌ سهم‌ آنان‌ را از لطف‌ ورحمت‌ الهی‌ تعیین‌ نماییم‌؟ حقا که‌ انسان‌ ضعیف‌ آفریده‌ شده‌ و بهره‌ای‌ اندک‌ از دانش‌دارد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید