مقاله اهداف سیاسی آمریکا در منطقه خلیج فارس بعد از 11 سپتامبر در word دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اهداف سیاسی آمریکا در منطقه خلیج فارس بعد از 11 سپتامبر در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اهداف سیاسی آمریکا در منطقه خلیج فارس بعد از 11 سپتامبر در word
مقدمه:
حمایت از امنیت رژیم اسرائیل و تثبیت آن
گفتار دوم: حمایت از امنیت رژیم اسرائیل و تثبیت آن
شعله های مبارزه علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی
تقشه راه طرحی دیگر برای ادامه اشغالگری:
نقشه راه
ایجاد دگرگونی و براندازی نظامهای دیکتاتور
ایران
الف: ایجاد شکاف در داخل ایران
ج: زمینه سازی برای حمله به ایران
عراق
الف: اهداف سیاسی
ب: اهداف اقتصادی:
مقدمه
دوماه بیش از حوادث یازده سپتامبر، حسنین هیکل، روزنامه نگار و روشنفکر مصری، از گزارش مستند گروه جمهوریخواه بر کاخ سفید پرده برداشت: وی هدف اصلی آنان را این گونه بیان کرد «جهانیان باید سروری آمریکا بر عالم را بپذیرند و آمریکا نیز با ابزارهای خاص خود باید در این زمینه گام بردارد ولی لازم نیست این هدف در قالب اعلامیه های رسمی و موضعگیری های سیاسی ابراز شود.»[1]
بر اسا این گزارش، دیک چینی مامور ساماندهی پنج گروه مطالعاتی می شود تا رهبر آینده ایالات متحده را تنظیم کند. در تعریف عملیاتی طرح راهبردی مزبور آمده است که آمریکا بریا حفظ برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی خونین، نباید خود را به پیمانها و معاهدات موجود محدود کند، بلکه فقط باید بر اساس منافع خود تصمیم گیری کند. کلینتون به دلیل فقدان مشروعیت اخلاقی، ناچار بود برای کسب مشروعیت در قالب پیمانهای بین المللی عمل کند. ولی جمهوری خواهان چنین مشکلی ندارند. بر این اساس امریکا باید سایت های خود را در قالب مناطق و نه دولت ها تعریف کند و برای حفظ تدابیر منطقه ای خود می تواند به دولت های مخالف حمله کند. آمریکا نباید به طور علنی و در شعارهای اعلامی، خود را رئیس عالم بنامد، زیرا این امر مشکلات زیادی را برای اایلات متحده به وجود می آورد، اما در عمل باید همین سیاست رهبری جهانی را پیگیری کند.[2]
در بخش دیگری از توصیه های گروه راهبردی، این عبارت به طور صریح ذکر شده است: لزوم بازداشتن ایران از دستیابی به تسلیحات راهبردی و ضرورت اقدام برای سرنگونی حکومت انقلاب اسلامی، در توصیه هفتم، این نبرد در قالب روش شماره یک تکمیل می شود تشویق به ایجاد تغییر در ایران از راههای سیاسی از داخل ممکن است. ولی تغییر در عراق باید از طریق حمله نظامی خارجی، کودتا یا انقلاب داخلی باشد.[3]
گزارش داهبردی مزبور خط مشی کلی ایالات منحده را در نحولات اخیر نشان میدهد و بوش از حوادث یازده سپتامبر به عنوان فرصتی برای اجرای پروژه گروه تحقیقاتی دیک چینی استفاده کرده است
بنابراین، شواهد نشان می دهد که آمریکا به دنبال ریاست بر عالم است و برای کسب این هدف حق حیات و آرامش انسان ها و حقوقی همچون استقلال و حاکمیت دولت ها را به رسمیت نمی شناسد. علاوه بر آن مشاهده یم شود که بوش و دیگر یاران او در پیشبرد راهبرد خود، از شعارهای انسان دوستانه بر مبنای مدرنیته استفاده می کنند، ولی در عمل همان راهی را می روند که هیتلر رفت و به این ترتیب، در صدد هستند که به اقتدار جهانی دست یابند
تلاش امریکا برای استلا بر جهان و از میدان به در کردن رقبای گذشته و حال با سیاست هائی همچون میلیتاریستی کردن روابط بین المللی و فرافکنی مشکلات حاصل از رکود اقتصادی ایالات متحده اعمال می شود
در بهمن ماه سال 1380، 60 روشنفکر امریکائی با ارسال نامه ای برای جرج دبلیو بوش از عملیات نظامی او به بهانه مقابله با تروریسم حمایت کردند.[4] اقدام مزبور مبین این واقعیت است که ایالات متحده آمریکا آخرین ابزارها و امکانات خود را برای آغاز جنگی فراگیر با هدف هژمونی بر جهان به کار گرفته است. بر این اساس می توان مبانی و ریشه های توسعه و ژزمونی طلبی ایالات متحده آمریکا را در افکار روشنفکران و البته به قدرذت در واشنگتن ردیابی کرد.[5]
فوکویاما در تحلیل تاریخی پایان تاریخ و آخرین انسان، تلاش کرده بود که توجیهات لازم را بریا سیاست های مداخله جوبانه آمریکا فراهم آورد. بهخ اعتقاد او، گرچه دیکتاتورهای چپ و راست فرو پاشیده اند، ولی دموکراسی لیبرال تنها آرمان سیاسی منسجمی است که مناطق و فرهنگ های مختلف جهان را به هم پویند میدهد و انقلاب لیبرال در اندیشه اقتصادی همیشه با تحول به سوی آزادی سیاسی در سراسر دنیا همراه بوده است. هانتینگتون و فوکویاما دنباله رو راست جدید و افراطی گرایاتنی هستند که از دهه 1980، با هدف احیای ارزشهای سنتی آمریکا و بازسازی ساختار قدرت آن کشور در نظام بین المللی، به عرصه سیاست و حکومت آمریکا پیوند خورده اند و فارغ از حاکمیت جمهوری خواهان یا دموکرات ها در کاخ سفید، اهداف خود را دنبال می کنند. یازده سپتامبر و حوادث بعد از آن. بهن ویژه مخالفت گسترده دیگر کشورها با سیاست یکجانبه گرایانه آمریکا، بوش و گروه سیاسی – نظامی او را به طراحی راهبردی بلند مدت واداشت که در قالب آن، فروپاشی هژمونی آمریکا به تعویق بیفتد و ابتکار عمل سیاسی جهان بار دیگر به کاخ سفید بازگردد. برای این هدف راهبردی چند مرحله ای اتخلذ شد که هر مرحله، امکانات، هزینه ها و موانع خاص خود را دارد. ورود به ماجرا از طریق سیاست فراگیر تبلیغاتی (بمباران خبر و تحلیل) صورت می گیرد، که گستره آن از داخل آمریکا تا اقصی نقاط جهان (به ویژه کشورهای هدف) را در بر خواهد گرفت.[6]
پس از توان ظنامی برای تحمیل سیاست ها و خواسته های سیاسی استفاده می شود. بطور خلاصه اوایل ماه سپتامبر دولت آمریکا، و هیئت حاکمه آن، نه تنها از لحاظ داخلی دست به گریبان رکود اقتصادی، بلکه از جیث سیاسی نیز سخت زیر محاصره بود و اعتراض های کارگری و دانشجوئی و اقلیت های نژادی به ویژه سیاهان و لاتین ها در حال اوج گیری بودند.[7] از لحاظ بین المللی نیز هژمونی آمریکا زیر سؤال رفته بود و نزدیک ترین دوستان او یعنی کشورهای اروپائی و کانادا راه مستقل خود را در پیش گرفته بودند و از دولت آمریکا سخت انتقاد می کردند
با چنین پیش زمینه هائی ذهنی می توان درک کرد که فاجعه یازده سپتامبر 2001 از لحاظ سیاسی چه مائده آسمانی در راستای دستیابی به اهداف سیاسی خود در مناطق مختلف دنیا قرار داد.[8]
گفتار اول: تسلط بر ذخایر نفتی منطقه خلیج فارس
یکی از مهمترین مبانی اهمیت و موقعیت استراتژیک و ژئوپولتیک خلیج فارس وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در آن است. حدود 66 درصد ذخایر شناخته شده نفت جهان در این منطقه دارد (دو سوم کل ذخایر نفتی شناخته شده جهان) حدود 60 درصد نفت جهان از تولیدات هشت کشور نفتی خلیج فارس تأمین می شود که حدوداً بیش از پانزده برابر تولید داخلی نفت آمریما است. عربستان سعودی با جمعیتی برابر 3 درصد جمعیت ایالات متحده آمریکا به تنهایی دارای 8 تا 9 برابر ذخایر نفتی آمریکاست. به علاوه این کشور از مجموع 61 حوزه نفتی شناخته شده خود تنها 22 حوزه را مورد بهره برداری قرار داده است. طبق آمار سال 1994 آمریکا با 2/30 میلیارد بشکه ذخیره نفتی تنها 2 درصد کل ذخایر نفت و عربستان سعودی با 2/261 میلیارد بشکه ذخیره نفتی به تنهایی حدود 9/25% کل ذخایر جهانی نفت را دارا هستند.[9] کویت به منزله یک کشور ذره ای با 5/96 میلیارد بشکه ذخیره نفت حدود 6/9 درصد از کل ذخایر جهانی نفت یعنی بیش از سه برابر کل ذخایر آمریکا را در خود ذخیره دارد.[10] ثبت ذخیره به تولید نفت و یا سالهای عمر ذخایر نفت آمریکا تنها حدود 8/9 سال عربستان سعدی 6/83 سال و کل خاوریمانه (بدون احتساب شمال آفریقا) 4/93 سال می باشد. بدین ترتیب آمار و ارقام فوق میزان اهمیت و حساسیت منطقه را از نظر نفت و یکی از دلائل عمده توجه شدید آمریکا را به منطقه نشان می دهد.[11]
جدا از وجود ذخایر عظیم نفت در منطقه باید به این نکته ظریف اقتصادی نیز توجه کنیم که بنا به دلائل مختلف ازجملع ویژگیهای زمین شناسی خلیج فارس، هزینه تولید نفت این منطقه در مقایسه با سایر نقاط دنیا به ویژه آمریکا بسیار کم هزینه تر بوده و لذا ارزانتر تمام می شود.[12]
چنانچه هزینه تولید یک بشکه در خلیج فارس، پایین ترین هزینه تولید در جهان محسوب می شود و تمام جزیی از هزینه تولید در مناطق رقیب ازجمله آفریقای شمالی است لذا شایان توجه است که این نکته ظریف اقتصادی را هم در منطقه خلیج فارس علاوه بر نفت، دارای ذخایر قابل توجه گاز طبیعی نیز می باشد. بر اساس آمارهای سال 1996 کشورهای منطقه دارای 32 درصد یا حدود یک سوم کل ذخایر گاز طبیعی جهان هستند (3/1594 تریلیون فوت مکعب) در حالی که آمریکا تنها دارای 3/3 درصد از کل ذخایر گاز جهان می باشد. در میان کشورهای منطقه ایران به تنهایی 9/14 درصد منابع گازی جهان را در خود ذخیره دارد (6/741 تریلیون فوت مکعب) این کشور از نظر مرتبه جهانی دومین کشور در جهان پس از فدراسیون روسیهع قرار دارد با (1700 تریلیون فوت مکعب گاز)
آمریکا به عنوان یک کشور عمده تولید کننده نفت و صاحب قدیمی ترین صنعت نفت جهان از پایان جنگ جهانی دوم به بعد به تدریج واردات نفت خود را از منابع خارجی افزایش داد.[13]
کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا سناتور باب دال در باره اهمیت نفت می گوید: «ایالات متحده باید از راههای ورود به منابع طبیعی و از ذخیره این انرژی در کشورهای خلیج فارس حفاظت نماید» وی در ادامه اضافه می کند: «ضرورت دارد که این انرژی در دست ملتهایی باشد که به دموکراسی اعتقاد داشته باشند و حقوق بشر را رعایت کنند و به روابط بین المللی احترام بگذارند تا دشمنی بین کشورهای نفتی و غیرنفتی وجود نداشته باشد»
می توان در این خصوص گفت که سیطوه بر منابع مفتی خلیج فارس اهمیت محوری برای ایالات متحده دارد تا از این طریق بتوان سلطه خود را بر دیگر کشورها ادامه دهد. زیرا نیروی اقتصادی متحدانش رشد روزافزونی پیدا کرده است.[14]
به دعبارت دیگر ایالات متحده جاکمیت در این منطقه غنی را تنها به این دلیل نمی خواهد که کشورهای اروپای غربی و ژاپن را در گرو خود داشته است، تا با همکاری و مشارکت آنها رهبری جهان را به عهده بگیرد بلکه برعکس برای آمریکا تفوذ در این منطقه یعنی اینکه بتواند با سلاح نفت متحدانش را اگر چنانچه روزی به دشمنان آینده تبدیل شوند سر جای خود بنشاند
در این خصوص وزیر امور خارجه سابق آمریکا بیکر بعد از جنگ دوم خلیج فارس در مه 1991 می گوید: ظهور طرفهای تازه که خطر شدیدی در میان مدت و درازمدت برای منافع اقتصادی آمریکا دارند اروپای غربی و ژاپن از آن جمله اند. همچنین ضرورت سیطره بر نفت خلیج فارس برای حفظ منافع آمریکا به شدت احساس می شود.[15]
به عبارت دیگر می توان گفت که آمریکا با سیطره بر نفت خلیج فارس خواهد توانست نفوذ و سلطه خود را میان متحدانش حفظ کند و دشمنان سنتی و احتمالاً آینده خود را در کوتاه مدت و دراز مدت در زیر سلطه داشته باشد
از سوی دیگر در درازمدت آمریکا می تواند از نفت به عنوان یک سلاح اقتصادی و سیاسی در سازمانهای بین المللی که غربیها در آن مشارکت دارند استفاده کند. یعنی هنگامی که بین اروپای غربی و ژاپن تضاد منافع رخ داد از سلاح نفت سود جوید. به عبارت دیگر از طریق پیمان کات، صندوق بین المللی پول و یانک جهانی سلطه خود را در منطقه خلیج فارس به طور مشخص پایدار سازد و نقش اروپا را کمرنگ سازد و آنها را به تدریج در حاشیه قرار دهد.[16]
هم اکنون ذخایر ثبت شده نفت امریکا بیش از 22 میلیارد بشکه یعنی معادل 2 درصد کل ذخایر شناخته شده جهانی نفت است ولی هرچند این کشور از پیشرفته ترین تکنولوژی و بیشترین توان سرمایه گذاری برای استخراج نفت برخوردار است. ولی ذخایر نفت امریکا به سرعت در حال کاهش است.[17]
بنابراین یکی دیگر از چالش های مهم آمریکا که منجر به اتخلذ سیاست های برتری جویی در جهان می شود بحران انرژی است بازار جهانی نفت روزانه 76 میلیون بشکه تولید می کند که ایالات متحده با داشتن 5 درصد از جمعیت دنیا روزانه 20 میلیون بشکه یعنی 26 درصد از کل تولید جهانی مصرف می کند. اما در مقابل تولید نفت ایالات متحده طی 50 سال گذشته کاهش یافته است که این مقدار فقط پاسخگوی 30 درصد مصرف آمریکاست شکاف 70 درصدی همراه با کاهش ذخایر وجود دارد که باعث به وجود آمدن رکود واردات شده است درحالی که ذخایر منابع طبیعی وارداتی رو به کاهش است به علاوه ذخایر گاز طبیعی ایالات متحده رو به کاهش و واردات رو به افزایش است.[18]
در دوران جنگ جهانی دوم جهانی آمریکا نه فقط تنها نفت کافی در داخل سرزمین خود برای تأمین کلیه نیازهای خود داشت بلکه انرژی را به کشورهای دیگر نیز صادر می کرد، درحالی که آمریکا امروز 70 درصد به دیگران و حتی بیشتر از قبل به نفت منطقه خلیج فارس وابسته شده است این کشور امروزه از دهه 1970 تا به حال با بیشترین کمبود انرژی مواجه است. بدون یافتن راه حلی برای رحران انرژی رفاه و امنیت ملی آمریکا در مقایسه با گذشته چالش ارنژی بسیار بزرگی است. این چالش درازمدت است و ابعاد آن وسعت بیشتری خواهد یافت ولی از بین نخواهد رفت.[19]
بطور کلی حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس نقش مهم و اساسی در تحمیل سیطره همه جانبه بر بخشها و مراکز مالی و اقتصادی دارد و از این طریق می تواند نقش خود را در اداره کردن جهان بعد از جنگ سرد و تحولات ایجاد شده در نظام بین المللی بعد از یازده سپتامبر افزایش دهد
آمریکا از سلطه بر نفت منطقه خلیج فارس سه هدف استراتژیک را دنبال می کند
هدف اول این است که تنها قدرت برتر منطقه باشد و تولید و قیمت گذاری نفت در اختیار خود داشته باشد
به خاطر همین هدف منطقه را پر از سلاح کرده است. تجارت خارجی منطقه را تنها را مراکز سرمایه داری غرب مرتبط ساخته است و از همین راه سودهای مالی سرسام آوری به جیب شده است به گونه ای که حتی اگر دراینده نیز فعالیتهای اقتصادی و مالی غرب در منطقه متوقف شود آمریکا سود خود را از این منطقه حیاتی بوده است
هدف دوم آمریکا از سلطه بر نفت خواهان استمرار برتری اقتصادی اش در جهان است زیرا در نظام جدید جهانی معیارهای قدرت بیشتر اقتصادی هستند بنابراین آمریکا برتری اقتصادی اش را با استمداد جریان نفت و بهای متعادل آن استمرار می بخشد.[20]
در این راستا آمریکا و آژانس انرژی، اوپک را به علت پایین نگه داشتن سقف تولید مورد انتقاد قرار داده اند زیرا به نظر آنها این امر می تواند به اقتصاد جهان لطمه وارد کند. اما به اعتقاد اوپک در شرایطی که تقاضای نفت در آمریکا در بالاترین حد خود رو به افزایش است قیمت های جهانی نفت بالا نیست. میانگین بهای نفت پایه بورس نیویورک برای خریدهای مدت دار در سال 2003 با 10 درصد افزایش در مقایسه با سال پیش از آن 04/31 دلار بوده است که این رقم در بالاترین حد خود در 20 سال گذشته قرار داشته است. به همین خاطر برخی وزیران نفت کشورهای عضو اوپک که نگران پایین آمدن تقاضای نفت در سه ماهه دوم سال 2004 و در نتیجه کاهش قیمتها هستند. اعلام کرده اند که این سازمان ها در حال حاضر نباید نفت بیشتری به بازار عرضه کند وزیران یاد شده با میان این مطلب که علت افزایش قیمت ها احتکار این ماده سوختنی و نیز مسایل سیاسی است اعلام کردند که اوپک باید تا پیش از اجلاس 21 بهمن ماه خود سقف تولید این سازمان را حفظ کند.[21]
هدف سوم آمریکا با توجه به کاهش ذخایر نفتی آمریکا و کاهش رغبت دولتمردان غرب به ویژه آمریکا به توسعه نیروگاههای هسته ای تامین جریان اطمینان بخش نفت کشورهای منطقه خلیج فارس به آمریکا بر پایه قیمت مناسب از اهداف سیاست خارجی آمریکاست. در عین حال آمریکا مایل نیست که افزایش درآمد کشورهای نفت خیز همچون ایران موجب تقویت بنیه مکالی و اقتصادی کشورها شود بنابراین ضرورت بازگشت دلارهای نفتی به بازار اقتصاد آمریکا در اوضاع رکود اقتصادی ازجمله این سیاست ها است. فروش جنگ افزارهای نظامی به کشورهای محافظه کار عرب منطقه خلیج فارس در راستای تامین کوتاه مدت این هدف است.[22]
حمایت از امنیت رژیم اسرائیل و تثبیت آن
[1] – خسنین هیکل. گزارش محرمانه تیم سایت خارجی بوش، ماهنامه هدایت، سال 4، شماره 8 (27 بهمن 1380) ص
[2] حسنین هیکل همان ص
[3] -نگاهی به استراتژی امنیت ملی بوش، امریکن پرسپکتیو، روزنامه یاس نو (11/3/82)
[4] – مگاهی به استراتژی امنیت ملی بوش، امکریکن پرسپکتیو، روزنامه یاس نو (11/3/82)
[5] – امیر سیدین، تهدید واشنگتن، تصمیم های تهران: وضعیت فوق العاده؟ ایران سیاسی (20/12/80) ص
[6] – چگونه آمریکا استراتژی تک قطبی را در جهان اعمال خواهد کرد، روزنامه اطلاعات (24/1/81)
[7] – آمریکا دنیا را به کدام سو میبرد – به کوشش بنیاد فرهنگی پژوهش غرب شناسی (تهران: انتشارات سروش پائیز 1382)
[8] – منوجهر محمدی، استراتژی نظامی آمریکا بعد از یازده سپتامبر 0تهران: انتشارات سروش 1382) ص
[9] – امیر اسدیان، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس (اهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1381) ص
[10] -آلوا رودباری، کویت (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1375) ص
[11] -قدیر نصری مشکین، امنیت نفت در هزاره جدید-ژئواکونومی در برابر استراتژی، اطلاعات سیاسی – اقتصادی ش 166-165 0خرداد و تیر 1380) ص
[12] -محمدعلی امامی، عوامل تأثیرگذار داخلی در خلیج فارس، (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی) 1380 ص
[13] – علیرضا سلطانی، طرحهای منطقه ای گاز در خلیج فارس، گاهنامه تحلیل سیاست خارجی و نظام بین الملل شماره 37، آذرماه 1380، ص
[14] – بیژن اسدی، علائق و استراتژی آمریکا در خلیج فارس (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1366) ص
[15] -محمدرضا حافظ نیا، خلیج فارس و نقش استراتژیک تنگه هرمز (تهران: انتشارات سمت 1371) ص
[16] -شمس الدین صادقی، نقش منافه ژئوپولتیک ممالک نافذ خارجی در برخورد با مسایل خلیج فاری، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هشتم، شماره 2 (تابستان 1380) ص
[17] – حرز پل، نفت و امنیت در خلیج فارس، ترجمه جمشید زنگنه، مجموعه مقالات ششمین سینار بررسی مسایل خلیج فارس (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1375) ص
[18] -علیرضا سلطانی، همان مقاله ص
[19] -پی یرو حید شماس، نقش خلیج فارس در چشم انداز نفت جهانی، مجموعه مقالات یازدهمین سمینار بررسی مسایل خلیج فارس (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بیت المللی 1379) ص
[20] -منوچهر محمدی، استراتژی نظامی آمریکا بعد از 11 سپتامبر (تهران: انتشارات سروش 1382) ص
[21] -روزنامه همشهری، 18 دی ماه 1382، ص
[22] -روزنامه همشهری، (19 فروردین ماه 1382) ص