برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ در word دارای 78 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ در word

مقدمه  
با ونسان وان گوگ آشنا شوید  
سیب زمینی خورها  
اولین شاهکار وان گوگ  
رنگ های خاکی و سفیدهای رنگی  
بزرگ تر ازمعمول نشان دادن افراد  
لذت‌‌های ساده  
تکچهره خود با کلاه نمدی خاکستری  
نقاشی با نقطه و تک خط  
نقاشی به شیوه‌ مدرن  
تکچهره بابا تانگی  
سرگرمی وان گوگ  
گل‌های آفتابگردان  
اقامت در آرل  
گل‌های طلایی  
نقاشی نور بر نور  
پویایی و تحرک  
تراس کافه‌ای در شب  
فضای مأنوس  
شب رنگی  
فصل درو در لاکرو ( La Crau)  
دریایی از مزارع  
گاری آبی رنگ  
اتاق خواب  
خانه و اتاق خواب نقاش  
رنگ‌های پر قدرت و خطوط کلی  
صندلی‌های خالی  
زن آرلی  
شاهکارهای سریع  
اغراق در اشکال  
درختان سرو  
شعله‌های سبز  
پیچ و تاب در همه‌ جا  
شب پر ستاره  
تقرب به آسمان  
نخستین قدم‌ها، به دنبال میله  
قهرمان صوان گوگ  
افزودن رنگ  
نخستین قدم‌ها  
کلاغ‌ها بر فراز گندم زار  
آخرین منزل  
موزه و مجسمه وان گوگ  
کارهای تقلبی از تابلوهای طبیعت وان گوگ  
نتیجه گیری :  
منابع و مآخذ  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسی طبیعت در کارهای ون گوگ در word

شور زندگی، «ماجرای زندگی ونسان وان گوگ نقاش هلندی»، ایروینگ استون؛ ترجمه محمد علی اسلامی ندوشن. تهران : یزدان، 1363

نامه‌های وان گوگ، ترجمه رضا فروزی، تهران: موسسه انتشارات نگاه، 1380

وان گوگ چگونه وان گوگ شد؟ / ریچارد مولبرگر؛ ترجمه مژگان رضانیا، تهران : نشر نی، 1385

مقدمه

تنها چند عبارت از کتاب تازه‌ای که از وان گوگ انتشار یافته است نقل می‌کنم. و آن مجموعه نامه‌هائی است که او به دوستش وان را پارد، نقاش دیگر هلندی نوشته است

در یکی از نامه‌ها می‌نویسد : «من و شما یک خصیصه مشترک داریم و آن این است که انگیزه‌های خود را در قلب مردم می‌جوئیم. و یک چیز مشترک دیگر نیز در میان ما هست و آن تمرین کردن از روی نمونه‌های زنده است، از روی واقعیت.»

او که می‌خواست ترجمان زندگی مردم ساده باشد، در خطاب به آنها می‌گوید:‌ «وظیفه هنر نقاشی آن است که روشنائی وجود شما را در جهان برپا کند.» و باز می‌نویسد : «انسان‌ها را به کجا می‌خواهم رهبری کنم؟ به سوی فضای آزاد و مرامی که می‌خواهم به آنها تبلیغ نمایم چیست؟ این است: ای انسان‌ها بیائید تا در راه مقصود خود، وجود خود را وقف کنیم، کار بکنیم با تمام قلبمان، و دوست بداریم آنچه را که دوست می‌داریم.»

ساده ترین زندگی‌ها را زندگی روستائیان می‌دانست، و بدین جهت بیش از همه به آنان دلبسته بود. می‌نویسد:‌ «چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگ‌های زرد. و چه خوب است که زمستان باشد، توی برف. و پائیز چه خوب است، در برگ‌های زرد. و چه خوب است تابستان، در گندمزارهای رسیده؛ و بهار چه خوب است، لای علفها. آدم در میان دروگرها و زنهای دهقان باشد؛ در تابستان زیر آسمان، در زمستان زیر دودکش سیاه، و بداند که همیشه اینطور بوده و همیشه همینطور خواهد بود»;

«عقیده من این است که یک زن روستائی زیباتر از یک «خانم» است، زن روستائی با آن دامن و ارخالق آبی رنگش، پوشیده از گرد و خاک وصله دار، که فرسودگی و باد و آفتاب، در آن هزار ریزه کاری ایجاد کرده‌اند؛ ولی همین زن، آن لباس زرق و برق دار «خانم» را بر او بپوشانید، اصلیت خود را از دست می‌دهد.»

«اگر یک تابلو که دهقانی را نقاش کرده، بوی روغن سوخته، بوی دود، بوی بخار سیب زمینی آب پز از آن متصاعد شود، این خوب است. این نا سالم نیست که طویله بوی کود می‌دهد. این خوب است. خاصیت طویله همین است. اگر مزرعه بوی خوشه رسیده، یا بوی سیب زمینی، یا بوی فضله یا پهن می‌دهد، این در واقع طبیعی و سالم است. خصوصاً برای شهرنشین‌ها دیدن این تابلوها لازم است. ضرورتی ندارد که تصویر یک روستائی را آدم عطر آگین بکشد.» و به دنبال آن می‌آورد: «درست است که من غالبا در بدبختی به سر می‌برم؛ با این حال، نوعی هنجار و تعادل آرام و خالص در وجود من است. من موضوع نقش‌ها و طرح‌های خود را در فقیرترین کلبه‌ها پیدا می‌کنم، و در کثیف ترین کومه‌ها، و با جاذبه‌ای مقاومت ناپذیر به جانب آن مکان‌ها رانده می‌شوم;»

و دوستش وان راپارد، خاطره‌خود را از وان گوگ پس از مرگ او چنین بیان می‌کند: «ادراک او از زندگی و از هنر، عظیم و فارغ از خودخواهی بود. از این جهت نیز رعب انگیز و زیبا بود. اینکه سرانجام کار او به شوریدگی کشید، نه برای آن بود که می‌بایست بر ضد عدم تفاهم دیگران و یا حقارت و کوته بینی دیگران به نبردبپردازد، و نه برای آن بود که تصوراتش درباره عظمت، به ناکامی برخورد کرده بود؛ نه، علت اینها نبود. علت در خارج از وجود او قرار نداشت، در خود او بود. آنچه ونسان طالب آن بود یک هنر عظیم بود، و نبرد سهمناکی که او برای دست یافت به آن در پیش گرفته بود، هر هنرمندی را از پای درآورد.»

«من تصور می‌کنم که هیج طبیعتی نمی‌توانست در برابر این کشش عاطفی و عصبی که هر لحظه آماده پاره شدن بود مقاومت ورزد.»

همان احساسی که وان گوگ در نامه‌هایش کرده، تا حد زیادی روشنگر محتوای آثار اوست و خوب می‌نماید که چرا این نقاش بی سر و سامان هلندی توانسته است تا این پایه در دوران بعد از خود، در سراسر دنیا نفوذ بگذارد؛ زندگی‌اش نه کمتر از اثرش

وان گوگ بیان کننده عمیق انسانیت انسان است؛ بی هیچ خود نمائی، بی هیچ منت گذاردن، با کمال خضوع و بی لحظه‌ای آرام گرفتن. و خود اعلام می‌دارد که در عین رنج، لذتی وصف ناپذیر از آن می‌برده و در واقع محکوم به این لذت و این رنج هر دو بوده. جز این کاری نمی‌توانسته است بکند. مانند کشتی‌های مغناطیس زده می‌بایست تا به کوه بربخورد


با ونسان وان گوگ آشنا شوید

ونسان ویلم وان گوگ (Vincent Villem van Gogh) در سی‌ام مارس 1853 در دهکده هلندی گروت زوندرت (Groot-Zundert)، نزدیک مرز بلژیک، متولد شد. پدر و پدر بزرگش کشیش بودند. ونسان احترام عمیق به انسانسیت را از پدر و عشق به طبیعت و هنر را از مادر به ارث برده بود. پدر و مادر وان گوگ توانسته بودند با مشقت و فداکاری سه دختر و سه پسر خود را به مدارس آبرومندی بفرستند. بزرگ ترین فرزندشان، ونسان یازده ساله، اولین عضو خانواده بود که با رفتن به مدرسه شبانه روزی، از خانواده جدا شد و این جداماندگی مایه اندوهش گردید. این شاگرد متوسط، اما سخت کوش، در سن سیزده سالگی درکنار دروس ریاضی، تاریخ، جغرافیا، گیاه شناسی، جانورشناسی، خوشنویسی، و ژیمناستیک، به تحصیل زبان‌های هلندی، آلمانی، فرانسوی، و انگلیسی پرداخت و در عین حال به فراگیری طراحی نیز مشغول شد. ونسان در مارس 1868 به طور ناگهانی مدرسه شبانه روزی را رها کرد و به میان خانواده برگشت و یک سال را با والدینش گذراند و پس از آن تصمیم گرفت تحصیل را رها کند. در سن شانزده سالگی به دنبال کسب معاش خانه را ترک کرد

نخست در یک گالری هنری مشغول کار گردید، بعد معلم مدرسه شد و پس از آن، همچون پدرش، به لباس کشیشی درآمد. برای کار، منطقه‌ای فقیر نشین و نزدیک به یک معدن را انتخاب کرد و به رغم فقر و تنگدستی، با طراحی از معدنچیان خود را تسکین می‌داد و مشکلات را از یاد می‌برد. پس از دو سال به این نتیجه رسید که تنها از طریق هنر می‌تواند به بشریت خدمت کند و از آن پس هرگز از طراحی دست نکشید

وان گوگ در طول زندگی کوتاهش تقریباً هیچ ثروتی کسب نکرد، و بیشتر باکمک هزینه‌ای که برادرش تئو (Theo) برای او می‌فرستاد زندگی می‌کرد. ونسان نامه‌های بیشماری به برادرش که بسیار مورد علاقه‌اش بود نوشته است؛ این نامه‌های اطلاعات گرانبهایی درباره زندگی و هنر ونسان به دست می‌دهد

موضوع این کتاب بررسی زندگی وان گوگ از سال 1885 به بعد است، از هنگامی که وان گوگ نخستین بوم بزرگ خود را پس از تقریباً پنج سال مطالعه و تمرین مداوم نقاشی کرد. این تابلو، که پیروزی بزرگی برای او محسوب می‌شد،‌ موضوعی غیر معمول یعنی یک خانواده‌ روستایی را در حال خوردن سیب زمینی نشان می‌دهد. وان گوگ به برادرش نوشت که منتهای تلاشش در این تابلو «زنده و واقعی نشان دادن» آن بوده است. به مرور که سفر کوتاه وان گوگ را در صفحات این کتاب دنبال می‌کنید، خواهید دید که این هنرمند بزرگ چگونه با شیوه‌ استثنایی خود به هر آنچه نقاشی می‌کرد و روح و زندگی می‌بخشید


سیب زمینی خورها

اولین شاهکار وان گوگ

ونسان وان گوگ نخستین شاهکار خود را در سن سی و دو سالگی خلق کرد. او به منظور آمادگی برای کشیدن این نقاشی،‌ سراسر یک زمستان را به طراحی و تهیه نقاشی‌های کوچکی از روستاییان سخت کوش وقانع ناحیه فقیرنشینی که خود در آنجا زندگی می‌کرد ‌گذراند. وان گوگ به برادرش تئو نوشت: «با مشاهده مداوم زندگی روستایی در تمام ساعات روز به قدری مجذوب آن شده‌ام که به ندرت به موضوع دیگری می‌اندیشیم.» وان گوگ با یک خانواده روستایی به نام د گروت (De Ceroot) آشنا شد. کلبه دود گرفته‌ آنها با سقف گالی پوش الهام بخش وان گوگ شد و تصمیم گرفت تابلویی بزرگ‌تر و مهم تر از هر آنچه تا آن زمان کشیده بود بیافریند

حالت سحر آمیز شعله کم نور چراغی که به فضای تیره داخل کلبه خانواده د گروت روشنایی می‌بخشید، وان گوگ را مجذوب خود کرد. این شعله، اشیاء و افراد درون کلبه تاریک را که وان گوگ سعی می‌کرد با رنگ تسخیر کند، قابل رؤیت می‌ساخت. با چشمانی خیره به نور ضعیف شعله،‌ شاهد لحظات زندگی دوستانش نیز بود. همانجا تصمیم گرفت که تمام افراد خانواده د گروت را زیر نور چراغ به دور میز و در مقابل دیسی از سیب‌ زمینی‌های آب پز نقاشی کند

وان گوگ برای به خاطر سپردن چگونگی حرکات و اعمال و حالات د گروت‌ها، طرح‌های متعددی از آنها کشید. خانواده د گروت با دوست نقاش خود صبور بودند و در تمام مدت زمستان به او اجازه دادند تا ساعاتی از روز را، که از کار فارغ و در حال استراحت بودند، از آنها نقاشی و شب‌ها از آنها طراحی کند. سرانجام زمانی رسید که وان گوگ حس کرد می‌تواند به کمک حافظه خود آنها را نقاشی کند

رنگ های خاکی و سفیدهای رنگی

وان گوگ در توصیف یکی از تابلوهای مطالعات رنگ روغنی خود گفته است: «با خاک  نقاشی شده»‌ و این احساسی است که از تابلو استنباط می‌شود. اما در واقع، برخی از رنگدانه‌هایی که او از آنها استفاده می‌کرد، رنگ‌های خاکی نامیده می‌شوند و از خاک، سنگ، و رسوبات معدنی به دست می‌آیند. وان گوگ قبلاً نقاشی‌های هلندی قرن هفدهم را که در آنها اغلب از رنگ‌های خاکی تیره با مختصری از رنگ سفید استفاده می‌شد بررسی کرده بود. او می‌خواست نقاشی‌هایش مانند آن تابلو باشند

در واقع بیشتر رنگ‌های سفیدی که در تابلوی سیب زمینی خورها دیده می‌شود سفید نیستند. اگر سفید خالص می‌بودند در آن اتاق تیره (به دلیل کنتراست متقابل) بیش از حد روشن به چشم می‌آمدند، حال آنکه این خاکستری روشن است که سفید به نظر می‌رسد، چون روشن ترین رنگ در تابلو است. وان گوگ تنها برای نشان دادن برق اشیاء از کمی رنگ سفید استفاده کرده است

بزرگ تر ازمعمول نشان دادن افراد

وان گوگ تابلوی سیب زمینی خورها را در اتاق خواب کوچکی که ازسرایدار کلیسای کاتولیک محل به عنوان کارگاه اجاره کرده بود کشید. خودش در اتاق کوچک‌تر زیر شیروانی می‌خوابید. کارگاه او تقریباً به تاریکی اتاقی بود که در تابلو دیده می‌شد.  هنگامی کار در کارگاه، هر وقت به چگونگی جزئیات موضوع نیاز پیدا می‌کرد، بوم خود را زیر بغل می‌زد و با عجله به سوی کلبه د گروت‌ها می‌رفت

در این تابلو دست و پای د گروت‌ها بلندتر از اندازه طبیعی نشان داده شده است. اگر تمام افراد این خانواده نشسته به دور میز می‌ایستادند، به غول‌های عظیمی تبدیل می‌شدند. وان گوگ با بلندتر نشان دادن دست و پای این دهقانان مهربان قصد داشته به آنان منزلت ببخشد، همانند شیوه‌ای که نقاشان قدیمی برای نشان دادن پیکره‌های قدیسین به کار می‌بردند. وان گوگ در نشان دادن اعضای چهره آنان نیز اغراق کرده است تا بر قدرت درونی آنها تأکید کند. این دهقانان تنومند، علاقه و محبت خود را به یکدیگر بدون کلام ابزار می‌کرده‌اند

لذت‌‌های ساده

خوردن سیب زمین باید برای د گروت‌ها کسل کننده شده باشد، زیرا هر روز تکرار می‌شد، اما مطمئناً در انتظار چشیدن قهوه‌ تازه دمی بوده‌اند که بدون تشریفات در فنجان‌ها ریخته می‌شد. وان گوگ با تصویر یکی از مردان در حالی که مشتاقانه فنجانش را بالا نگه داشته، و مرد دیگر که به پذیرایی ساده آن سوی میز نگاه می‌کند، نشان می‌دهد که آنها چقدر از داشتن این نوشیدنی لذت می‌برند. سیب زمینی نمایانگر خوشی‌های ساده زندگی آنان است

وان گوگ که در آن دوره در کارهایش از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار بود، برای تحصیل نقاشی هلند را به قصد آنورس (Antwerp) بلژیک ترک کرد. در همان دوره بود که شیوه استفاده از رنگ‌های درخشان را آموخت. با این حال، بعد از گذراندن سه ماه در آنورس، هنوز یک نقاش هلندی وفادار به حقایق اساسی زندگی باقی مانده بود. آنچه نظر او را جلب می‌کرد تلاش گروهی از نقاشان جوان در پاریس بود که سعی در تسخیر اثرات زود گذر نور داشتند. برادرش تئو در آنجا زندگی می‌کرد و با بسیاری از این نقاشان جوان در پاریس آشنا بود؛‌ ونسان برای ملحق شدن به او، در سال 1886 به پاریس نقل مکان کرد

تکچهره خود با کلاه نمدی خاکستری

نقاشی با نقطه و تک خط

وان گوگ در پاریس بیش از بیست تک چهره از خود کشید و فقط در دو تابلو از نخستین کارهای این مجموعه از رنگ‌های خاکی سرزمین مادر‌ی‌اش، هلند، استفاده کرد. او پس از ملاقات با نقاش جوانی به نام پل سینیاک (pul signac ) و تحت تاثیر او زمینه‌ پشت تکچهره‌هایش را تماماً با رنگ‌ها و نقوش شاد و پرشور رنگ آمیزی کرد

سینیاک ده سال جوان تر بود، اما این اختلاف سن مانع دوستی و گشت و گذارهایشان  در طبیعت برای نقاشی نشد. سینیاک شیوه جدیدی از نقاشی را فرا گرفته بود که «شیوه نقطه‌ای»‌(pointillism) ‍[لکه‌ رنگ‌های نقطه‌ای] نام داشت. در این شیوه رنگ‌های خالص در تابلو به صورت خال یا نقاط کوچک در کنار یکدیگر گذاشته شده و در فاصله معینی از چشم بیننده با یکدیگر ترکیب می‌شدند

برای تعیین رنگ هر نقطه، دانش تئوری رنگ لازم بود. وان گوگ آن قدر صبر و حوصله نداشت تا دانش را با هنر بیامیزد،‌ اما وقتی نقاشی‌های بدیعی را که با این شیوه خلق شده بودند دید،‌به یادگیری شیوه نقاشی سینیاک پرداخت. ولی حتی با آموزش‌های سینیاک هم وان گوگ هنوز حاضر نبود سراسر بوم را فقط با نقطه‌ها نقاشی کند. هر چند سینیاک بر به کار گیری نقطه پا فشاری می‌کرد، وان گوگ به تبدیل نقطه‌ها به خطوط منقطع ادامه می‌داد. اما برای آنکه دوست جوانش را نرنجاند، آستین‌های پیراهن کار آبی رنگ خود را با نقطه‌های کوچک رنگ نقاشی کرد و آن را هنگامی که با هم برای نقاشی بیرون می‌رفتند می‌پوشید

نقاشی به شیوه‌ مدرن

وان گوگ در اوایل سال 1888 در تکچهره‌ای از خود مقابل سه پایه، و نیز در یکی از تکچهره‌های پاریسی‌اش آنچه را که سینیاک به او آموخته بود به کار بست؛ اما باز هم چیزهای بسیاری از تخیل خود به آنها افزود. در اینجا او حتی تخته رنگ خود را با تکه رنگهای کوچک نقاشی کرده است. در تکچهره خود با کلاه نمدی خاکستری، خطوط منقطع رنگی از انحنای سطوح چهره و شانه‌ها و همچنین از خطوط کناری سر و بالا تنه پیروی می‌کنند. همان طور که سینیاک به او آموخته بود،‌ خطوط منقطع رنگی صورت، مو، لباس، و کلاه در فاصله معینی از چشم بیننده با هم ترکیب می‌شوند و شبیه رنگ واقعی شیء نقاشی شده جلوه می‌کنند، اما از نزدیک مثل ماسک‌های کارناوال دیده می‌شوند


تکچهره بابا تانگی

هنگامی گه وان گوگ برای نخستین بار وارد پاریس شد، جز برادرش کسی را نمی‌شناخت، اما این وضع به زودی تغییر کرد. در دومین روز ورود خود به این شهر با ژولین تانگی (Julien Tanguy) آشنا شد. او صاحب یک فروشگاه وسایل هنری بود که در فاصله میان گالری هنری تئو و آپارتمانی که ونسان و تئو در آن زندگی می‌کردند قرار داشت. وان گوگ ژولین تانگی را فردی مهربان و سخاوتمند یافت. این دو برادر از روی محبت او را بابا تانگی (pere Tanguy) خطاب می‌کردند

وان گوگ در همین مغازه کوچک بابا تانگی با پل سینیاک و بسیاری از نقاشان دیگر آشنا شد. مغازه او محل آشنایی و تبادل عقاید نو بود. تانگی علاقه‌ای به هنر سنتی نداشت و نقاشی‌هایی را می‌فروخت که در آن زمان متفاوت و غیر معمول بودند. وان گوگ تصمیم گرفت با نقاشی تکچهره بابا تانگی احترام خود را به او نشان دهد. تانگی مهربان در تابلو دست‌هایش را به هم گره زده و روی پاها قرار داده و عینکش را در جیب کتش گذاشته است. دیوار پشت سرش پوشیده از آثار چاپی ژاپنی است

هنگامی که وان گوگ این تکچهره را نقاشی می‌کرد، حدود دو سال بود که به جمع آوری نقاشی‌های چاپ ژاپنی روی آورده و صاحب سدها باسمه از نوع آنهایی که دیوار پشت سر بابا تانگی را پوشانده‌اند بود. بابا تانگی ظاهراً این کارهای غیر بومی را نه جمع آوری می‌کرد و نه در مغازه‌اش می‌فروخت . شاید تصویر آنها در پشت چهره او عشق و احترام عمیقش را به هنر بیان می‌کند. این تصاویر همچنین با طرح‌ها و رنگ‌های شاد خود تضادی در مقابل این رنگ فروش ساده دل ایجاد کرده‌اند

تانگی دقیقاً در مرکز بوم قرار گرفته است و در قسمت بالای تابلو، باسمه ژاپنی معروفی از کوه فوجی دیده می‌شود. خط دور گردن و برگردان یقه تانگی، سه شکل V می‌سازند که مانند شکل کوه مقدس است. زاویه بین پاهای او نیز شکل کوه فوجی را تکرار می‌کند. ولی در دیگر باسمه‌های این تابلو چیزی که مصداق حالت او باشد دیده نمی‌شود، بلکه نقشهایی هستند از گل و مردم و منظره. که وان گوگ عاشق نقاشی آنها بود

سرگرمی وان گوگ

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید