مقاله روی کارآمدن زندگی کوروش بر اساس افسانه های رایج از آن دوره در word دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله روی کارآمدن زندگی کوروش بر اساس افسانه های رایج از آن دوره در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله روی کارآمدن زندگی کوروش بر اساس افسانه های رایج از آن دوره در word
مقدمه
سرزمین اولیه آریاییان
نخستین مادها و پارسیان
هووخشتو (585- 624 ق. م)
نبرد با لیدی
انگیزه حمله دولت ماد به لیدی
آخرین پادشاه ماد (584 ق. م)
داستان ها و اسطوره های کوروش
کتزیاس
انتساب و خاندان شاهی
داشتن فره ایزدی بر خورداری از عنایات الهی
کوروش و کیخسرو
کوروش از نظر گزنفون
حضور پاسیان در نبرد با آشور
پادشاهان انشان
تشکیلات و سازمان پارس
قیام کوروش
نبردهای کوروش با پادشاه ماد
کوروش پس از پیروزی
می ربات خارجی و جنگهای توسعه طلبانه
تصرف لیدیه
سقوط بابل
رفتار کوروش با یهودیان بابل
مرگ کوروش
نتیجه
کتابنامه
کتابنامه
1- آشیل: پارسها، ترجمه محمد علی اسلامی ندوشن (ضمیمه کتاب ایران پیرلوک، تهران، انتشارات پرواز،
2- اومستد، آلبرت تن آیک: تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه محمد مقدم، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم،
3- احتشام، مرتضی، ایران در زمان هخامنشیان، تهران، انتشارات سهامی، چاپ اول،
4- ابوالکلام آزاده مولانا: کوروش کبیر (ذوالقرنین)، ترجمه باستانی پاریزی، تهران، نشر علم، چاپ دهم،
5- بریان، پی یر: تاریخ امپراطوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، جلد اول، تهران، انتشارات زریاب، نوبت دوم،
6- پیرنیا، حسن: تاریخ ایران باستان، جلد اول، تهران، نگاه، چاپ سوم،
7- پلوتارک: حیات مردان نامی، رضا مشایخی، جلد چهارم، تهران، انتشارات نشر کتاب،
8- جوان، موسی: تاریخ اجتماعی ایران باستان، تهران، انتشارات رنگین،
9- خدادادیان، اردشیر: تاریخ ایران باستان، جلد اول، تهران، سخن، چاپ اول،
10- دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ: تاریخ ماد، ترجمه کشاورز، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم،
11- دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود: احنارالطول، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات نشرنی،
12- داندامایف، محمد، آذایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمه روی ارباب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم،
13- زرین کوب، عبدالحسین: تاریخ مردم ایران، جلد اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم،
14- ژرار، ایسرائل: کوروش بزرگ، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ شم،
15- شاندور، آلبر: کوروش، ترجمه محمد قاضی، تهران، انتشارات زرین، چاپ هفتم،
16- صفا، ذبیح الله: حماسه سرایی در ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ هفتم،
17- طبری، محمدبن جریر: تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد دوم، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول،
18- طباطبایی، جواد: خواجه نظام الملک، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ اول،
19- فردوسی، ابوالقاسم: شاهنامه، تصحیح ژول مول، جلد هفتم، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ چهارم،
20- فرای، ریچارد نلسون: میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم،
21- قدیانی، عباس: تاریخ ایران و مذاهب در ایران، تهران، انتشارات فرهنگ مکتوب، چاپ اول،
22- گزنفون: کوروش نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم،
23- کلن ویلیام، هنری مرتن: کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، تهران، اساطیر، اول،
24- گیرشمن، رومن: ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم،
25- کالیکان، ویلیام: باستانشناسی و تاریخ هنر در دوران مادی ها و پارس ها، ترجمه گودرز اسعد بختیار، تهران، انتشارات پازینه، چاپ دهم،
26- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین: مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم،
27- مسترهاکس: قاموس کتاب مقدس: ترجمه مسترهاکس: تهران، اساطیر، چاپ اول،
28- ملکم، سرجان: تاریخ کامل ایران، میرزا اسماعیل حیرت، تهران، انتشارات افسون، چاپ اول،
29- نفیسی، سعید: تاریخ تمدن ساسانی، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول،
30- ویل دورانت: تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، جلد اول، تهران، انتشارات آموزش انتقاب اسلامی، چاپ دوم،
31- ویسهوفر، یورف: ایران باستان، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول،
32- هرودوت: توابع هرودوت، وحید مازندرانی، تهران، انتشارات افراسیاب، چاپ دوم،
33- یارشاطر، احسان، و دیگران: تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی اسانیان، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول،
مقدمه
درمورد اینکه چرا موضوع تحقیق خود روی کارآمدن کوروش بر اساس افسانه ماررایچ از آن دوره قرار دادم، شاید به دلیل علاقه فراوانی به دولت هخامشیان و آن کوروش داشتم این موضوع را انتخاب کرد و شاید بخاطر اینکه از نظر عظمت و قدرت هیچ یک از دولتهای ایران باستان به عظمت و قدرت این دولت نبوده اند، هر چند مورخان بزرگی در این زمینه کارکرده اند و این تحقیق قابل قیاس با آنها نیست و شاید گوش کوچکی است از زندگی مردی مانند تمام مردان بزرگ که زندگی او همراه با افسانه و اسطوره است و یکی از موارد که کاملاً در این راه مشهود بود این است که تمام کارهای صورت گرفته بوسیله نویسندگان خارجی صورت گرفته است و شاید دلیل اینکه هنوز گوشه هایی تاریکی سیار از این دولت برای ما روشن نشده است که یک ایرانی به تمام معنی و جدیت در این زمینه کار نکرده است و هر کدام از این نویسندگان هر آنچه که خود می خواسته اند نوشته اند و هیچ وقت بعنوان یک ایرانی کوروش را مورد بررسی قرار نداده اند، اما با تمام این مسائل نباید از حق گذشت و شاید اگر آنها این کار را نیز انجام نمی دادند ممکن بود از این اطلاعات هم آگاهی نداشته باشیم و دلیل دیگر مهمی که من دست به این کار زدم بخاطر راهنمایی استاد گرامی دکتر موحد بوده است که جای تشکر بسیار دارد، و در مورد این تحقیق هر چند کتابهای زیادی وجود داشت اما تمام یا اکثریت مطالب تکرار و عیناً از روایت هر برداشت شده بود و همچنین متأسفانه به هر کتابخانه ای که مراجعه می کردم اکثراً در این موردد منابع تکراری وجود داشت و دیگر این که کتابخانه ها روزهای مشخص برای خواهران بود و این خود زمان مشخصی را خواستار بود و احتیاج به صرف وقت زیاد داشت و اما با تمام اینها به علت همکاری مسئولین کتابخانه تا حدی مشکل حل شد و بالاخره این تحقیق آماده شد و باید بیان کنم این تحقیق دارای کم و کاستی های فراوانی است ولی از استاد گرامی خود بیش از پیش از او عذرخواهی می کنم و امیدوارم توانسته باشم تا حد امکان آن کاری را که استادم انتظار داشته نه در حد عالی اما در حد تواناییم انجام داده باشم و باز کمال تشکر را از ایشان دارم و این تحقیق شامل یک مقدمه و چهار فصل است
فصل اول: سرزمین اولیه آریاییان، نخستین مادها و پارسها، نبرد بالیدی، انگیزه حمله دولت ها به لیدی، آخرین پادشاه ماد
فصل دوم: داستانها، اسطوره های کوروش، روایت هرودوت، کتزیاس تفاوتهای بین این روایتها، انتساب و خاندان شاهی، داشتن ، ایزدی، و تمایل برداشتهای مختلف از این روایت، کوروش و کیخسرو، کوروش و گزنفون
فصل سوم: حضور پارسیان در نبرد با آشور، پادشاهان انشان، تشکیلات و سازمان پارس، قیام کوروش، نبردهای کوروش با پادشاه ماد، کوروش پس از پیروزی
فصل چهارم: محاربات خارجی و جنگهای توسعه طلبانه، تصرف لیدی، سقوط بابل رفتار کوروش با یهودیان، مرگ کوروش، نتیجه، کتابنامه
«سرزمین اولیه آریاییان»
کهن ترین نشانه هایی که از ردپای ایرانیان باستان در نواحی اطراف فلات ایران نام برد. بجز ایران است که دورنمای یک «بهشت گمشده» آریایی است که ایرانیهای نوحی شرقی فلات تا به هنگام ترک سرزمین مشترک خویش آن را در پس سر نهادند و بعد ما که گاه با شوق و حسرت از آن یاد می کردند. بنام آیرانه وئجه، ایران ویج و بدون شک ایرانیان باستانی غرب ایران، طوایف ماد و پارس، هم قرنها قبل از آنکه در مجاورت آشور، عیلام، به صحنه تاریخ قدم بگذارند، می بایست مثل اقوام اوستایی شرق ایران افقهای ناپیدای آن را پشت سرگذاشته باشند. این بهشت طلایی چنانکه از وندیداد اوستا برمی آید در کنار رود نیک دائیتی صحنه فرمانروائی پدرانه جمشید (یمه خشئته) پادشاه افسانه ها بود که در دنیای رویایی در دارنده رمه خوب انسانها را با خدایان انجمن (مشورت) می کردند و با رمه هاشان عمر را در شادی و خرسندی و فراوانی به سر می بردند چند بار نسل انسانها فزونی یافت و «دارنده رم خوب» زمین را به خاطر انسانها بزرگتر کرد، اما سرانجام طوفانی از سرما که همه چیز را تهدید می کرد و در سنتها و اساطیر غالباً معرف حضور دیو به نظر می آید، از راه در رسید. دارنده رمه خوب، برای آنکه نسل این آریایی ها از بین نرود به اشارت اهورامزدا بنایی ساخت و کوشید تا از انسانها و دیگر موجودات هر چه ممکن است در پناه آن از گزند اهزیمن حفظ کند. با این همه چنانکه از یک روایت دیگر برمی آید روزگاری پس از آن دارنده رمه خوب نیز خود در دام دیو افتاد و فره ایزدی را که پشتیبان او بود از دست بداد انسانها هم که روزی به کمک او از گزند دیو سرما رهایی یافته بودند ناچار شدند بهشت اهریمن زده خویش را ترک گویند و در جستجوی زمینهای بهتر و چراگاههای بزرگتر کناره رود نیک دائی یا سایر اطرف سعد یا سمرقند یا بخارا باشد را ترک کند و این خلاصه از سرزمین خاستگاه اولیه آریاییها بود اما نظر پژوهشگران زبان شناس و باستان شناس این است که اقوام آریایی که تبار بخشی از مردم هند و مردم ایران و به عبارت دیگر هند و ایرانیان هستند، در جنوب شرقی روسیه و بخشهایی از آسیای مرکزی در پیرامون سیر دریای و آمودریا یا اطراف سعد یا سمرقند یا بخارا بوده باشد، پس این مردم به هر صورت دست به مهاجرت زدند و طی چند قرن به مکانهای دیگر رفتند آنها که به طرف فلات ایران آمدند چون دراین منطقه مردمان بومی زندگی می کردند این تازه واردان خود را آرایی یعنی نجیب و اصیل نامیدند و گروهی نیز به هند و گروهی به اروپا رفتند که به این مجموعه هند اروپایی می گویند[1]. پیداست که آریاییان مستقر در ایران از قبایل گوناگونی تشکیل شده اند و تنها از نظر تبار و زبان با یکدیگر خویشائند بوده اند. دو مشخصه مهم اقوام و یا قبایل آریایی ایران و هند ریشه باورهای مشترک دینی و سنتی و ریشه زبان اینان است. برای قلمرو ایران این باورها بوسیله آیین زرتشت و کتابهای مقدس و دینی زردتشتیان محفوظ مانده اند، از قبایل مهم قلمرو ایران مادها و پارس هستند که به سبب موفقیتهای نظامی و حکومتی خود بر دیگر قبایل آرایی هم نژاد خود برتری یافته اند. و چون موضوع تحقیق درمورد کوروش هخامنش است باید قبل از درمورد دولت ماد مطالبی بیان شود
نخستین مادها و پارسیان
در سالنامه های پادشاه آشور نخستین بار، از ایرانیان که در قشون آشوریان بودند یاد شده است هنگام که سال 83 ق. م شلمانصر سوم از پادشاهان پارسوا غرب دریاچ ارومیه باج گرفت از آن پس از این دو مردم مکرر یاد شده است[2]
مادها به شش قبیله مستقل تقسیم می شوند که هنگام خطر با یکدیگر متحد می گشتند. مادها در غرب و شمال غرب ایران یعنی آذربایجان، کردستان و عراق عجم اقامت داشتند و از قبل از تشکیل دولت ماد مملکت آنها عرصه تاخت و تاز آشوریها بود. اولین پادشاه آنها به روایت هرودوت دیا اُکو بوده است او مادها را با هم متحد کرد. اکباتان را به عنوان پایتخت مادها قرار داده است و 53 حکومت کرده است[3]
فراورنیش (645 ق. م تا 623 ق. م) در زمان او بود که پارسها را مطیع خود در و به جنگ آشوریها رفتند اما بخاطر حمله سکاها شکست خورد و کشته شد
هووخشتو (585- 624 ق. م)
بیشتر مورخان هووخشتو را بنیان گذار دولت مادها می دانند. شاید به این دلیل که توانست دو حکومت را که سالها بر مردم نواحی مختلف ظلم و ستم کرده از بین ببرد. یکی از این حکومتها سکاها بودند که اگر آنها هنگام حمله فراورنیش به آشور حلمه نمی کردند در زمان او حکومت آَشور نابود می شد، اما دیدم که آنها باعث شکست او شدند و در حدود 28 سال حکومت ماد تحت سلطه آنها بود اما پادشاه ماد از این فرصت استفاده کرده فنون جنگی را از سکاها آموختند و ارتش ماد را قوی کرد و وقتی قدرت خود را در آن حد دید با یک فکر جسورانه سکاها را به یک میهمانی دعوت کرده همه آنها را قتل عام کرد[4]. و بعد از آن استحکامات بسیار در هگمتانه ساخت و از آن پس متوجه (دشمن اصلی) خود یعنی آشور شد
سالهایی که هووخشتر ملزم به شناختن سلطنت سکاییان بوده برای آینده نظامی ماد بی فایده نبود: او قشون خود را تحت نظامی جدید درآورده، سواره نظام و کمانداران و پیاده نظام را ترتیب داد و همچنین متحملاً فنون جنگی سواران سکایی را که در جنگ متحرک مهارت داشتند پذیرفت[5]. هووخشتو هنگامی که کاملاً آماده نبرد با آشور شد در همین زمان پادشاه بابل نیز قصد نبرد با آَشور را داشت پس پادشاه ماد و بابل بر علیه آشور متحد شده به آشور حمله کردند و توانستند نینوا پایتخت آشور را در سال 612 ق.م تصرف کنند
نبرد با لیدی
درمورد آغاز جنگ با لیدی هرودوت بیان می کند: «سکاهای که در دربار دولت ماد بودند و ظیفه داشتند کودکان مادی را فن تیراندازی یاد دهند و گاهی نیز به شکار می رفتند و شکارهای تازه ای می آوردند، ولی یکبار دست خالی آمدند. این موضوع باعث عصبانیت پادشاه شد سکاها نیز یکی از اطفال ماد را کشته از گوشت آن به عنوان شکار استفاده کردند و خیلی سریع ماد را ترک کردند آنها به لیدی فرار کردند و پادشاه لیدی از تحویل آنها به دولت ماد خودداری کرد[6].»
در زمان این ماجرا پادشاه لیدی بنام آلواتس بود، در این هنگام پادشاه ماد به جنگ او رفت این نبرد 5 سال به طول انجامید و بالاخره بدون نتیجه باهم صلح کردند[7]. هرودوت بیان می کند: در این جنگ بنام جنگ کسوف که در سال 601 ق. م اتفاق افتاده است و که طالس قبلاً این کسوف را پیش بینی کرده بود. و هنگامی که این کسوف اتفاق افتاد طرفین فکر کردند خدایان نیز از این جنگ ناراضی هستند پس با هم صلح کردند و واسطه این صلح کشور بابل بودند و مرز میان دو کشور رودخانه ها لیس قرار گرفت. و برای استحکام این قرارداد دختر پادشاه لیدی به همسری پادشاه ماد درآمد. در مورد این موضوع در شاهنامه فردوس بیان شده است که در زمان کیکاوس آمده که وقتی او عازم جنگ با مازندرانیان بود که به یکباره کاوس و لشکر او کور شدند و از این قضیه یکی ای جادوگران از پیش جز داده بود و این می تواند همان کسوف باشد که تالس چرآن را داده بود هر چند فردوس بیان می کند که کاوس در جنگ شکست خورد و بعدها خلاص پیدا می کند اما باز بیان می کند، که مرز کشور تا رود هالیس بود و این همان مرزی است که در جنگی که بین هووخشتو پادشاه ماد و پادشاه لیدی تعیین شده و این خود نشان دهنده این است که فردوس موضوع تاریخی را همراه با افسانه بیان کرده است[8]
چو دریای قار است گفتی جهان همــه روشنائیــش گـشـته نهــان
یکی خیمه زد بر سر دود تــــار سیه شد جهان چشمه ها گشت تار
ز لشکر دو بهره شد تیره چشــم سر نامــداران از او پــر ز خشــم
چو تاریک شد چشم کاوس شاه بــدآمـــوز کــرد او بـــر سپــاه[9]
انگیزه حمله دولت ماد به لیدی
برای این می توان دلایلی بیان کرد و این به دو انگیزه صورت گرفته باشد یکی جنبه سیاسی و دیگر جنبه اقتصادی است. درمورد دلیل سپاس باید گفت که مادها خود را وارث حکومت آشور می دانستند از این طریق می خواستند حاکمیت خود را نیز بر مناطقی که جزء قلمرو آشوریان بوده و هم مناطق بیشتر را تحت سلطه خود داشته باشند و همچنین به متحد خود بابل ثابت کند مادها از نیروی که با آشور داشته اند هنوز سهمی بیشتر خواهانه بودند و اصل برتر خود را به آنها ثابت کنند و می بینیم که خود پادشاه بابل این انتظار را داشته است چرا که بعد از فتح آشور استحکامات بسیاری در اطراف بابل زده بود. و دولت ماد در اصل در هنگام کشورگشایی خود آشور را الگو خود قرار داده بود می خواست حاکمیت خود را بر تمامی منطقه گسترش دهد
1- عبدالحسین زرین کوب: تاریخ مردم ایران ایران قبل از اسلام، جلد اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1368، چاپ دوم، ص 15 و
2- آلبرت تن آیک اومستد: تاریخ شاهنشاهی هخامنش، محمد مقدم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی 1382، سوم، س
3- هرودوت: توایخ، ترجمه وحید مازندرانی، تهران، انتشارات افراسیاب، 1380، دوم، ص
1- هودوت: «همان کتاب» ص
2- رومن گیر شن: ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1372، چاپ نهم، ص
1- هرودوت: کتاب پیشین، ص 47و
2- ریچارد ناسون فرای: میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1385 چاپ هفتم، ص 120 و
3- سرجان ملکم: تاریخ کامل ایران، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، تهران، انتشارات افسون، 1380، چاپ اول، ص
1- ابوالقاسم فردوسی: شاهنامه، تصحیح ژول مول، جلد هفتم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1369، ص 118 و