مقاله تحلیل مقابله ای نگرش فلسفی با رویکرد استراتژیک در word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تحلیل مقابله ای نگرش فلسفی با رویکرد استراتژیک در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تحلیل مقابله ای نگرش فلسفی با رویکرد استراتژیک در word
چکیده
تحلیل مقابله ای
جهان مثل افلاطون به رویکرد استراتژیک
تحلیل مقابله ای
جهان پدیدار رویکرد اجرایی
شکل:مقایسه نردبان شناخت افلاطون با سلسله مراتب استراتژی در مدیریت
نتیجه گیری:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تحلیل مقابله ای نگرش فلسفی با رویکرد استراتژیک در word
1- دورانت،ویل، لذات فلسفه، ترجمه عباش زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، سال انتشار
2- دورانت،ویل، تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، شرکت انشارات علمی و فرهنگی سال انتشار
3- لاوین، ت-ز، از سقراط تا سازنر، ترجمه پرویز بابایی، مؤسسه انتشارات نگاه، سال انتشار
4- فرو آر، دیوید، مدیریت استراتژیک، ترجمه اعرابی و پارسائیان، دفتر پژوهشهای فرهنگی، سال انتشار
5- نویسندگان: غفاریان، کیانی، استراتژیک اثربخش، نشر فرا، سال انتشار،
6- نویسندگان: علی احمدی، فتح ا;. تاج الدین، نگرش جامع بر مدیریت استراتژیک، انتشارات تولید دانش، سال انتشار
چکیده
تاکنون درباره استراتژی، رویکردها، مکاتب، مدلها، تکنیک های متنوع و فراوانی مطرح شده است. دلیل تنوع اولاً در اهمیت استراتژیک در تحول سازمانها و همچینن گستردگی و پیچیدگی مفهوم آن می باشد. هر یک از رویکردها نیز از منظر خاصی نگریسته و البته دتسآوردهای ارزشمندی از نظر گسترش دانش استراتژی به همراه داشته اند
در این مکان تلاش می شود که گوشه ای از حقیقت و مفهوم استراتژی روشن شود. در خصوص مفهوم و شناخت همواره پرسشهایی مطرح می شود، برخی از آنها عبارتند از: اینکه آیا استراتژی با اندیشه انتزاعی سنخیت دارد یا با رویکردهای عملیاتی و هندسی؟
آیا رویکردهای اجرایی مبتنی بر مکتب تجزیه گرایی با توجه به عمل گرایی و موشکافی های دقیق قادر خواهد بود که سازمان را با آگاهی و بصیرت راهبری نماید؟
برای اینکه چشم اندازیی بدیع از حقیقت استراتژی گشوده شود، بهتر است بر بال اندیشه مردان خرد و فلسفه، از میدان متعارف مدیریت فراتر پرواز کرد. بنابراین از فراز جایگاه رفیع تر و در پرتو روشنایی تابناک و در یک بررسی تطبیقی استراتژی را مورد مطالعه قرار می دهیم
از اینرو مباحثی از قبیل نظریه نردبان شناختی افلاطون، تحلیل مقابله ای جهان مثل رویکرد استراتژیک و جهان پدیدار- رویکرد اجرایی طرح می شود
اما در عصر ما چنین نیست چرا فرزند او یعنی علوم دارایی او را میان خود تقسیم کرده اند و خود او را با ناسپاسی و خشونتی جانفرسا از بادهای سخت زمستانی از در بیرون رانده اند، همچنانکه فرزندان لیرشاه با او کردند (ویل دورانت، لذات فلسفه، مترجم عباس زریاب )
برای فلسفه، روزگار درخشانی بود آنگاه که همانند سیمرغ همه مناطق علوم را زیر پر داشت و پرچمدار همه پیشرفت های عقلی وعلمی به شمار می رفت. در این دوران چه مردان توانمندی چون سقراط درباره فلسفه و حقیقت و حکمت جانسپاری می کردند. در آن روزگار فلسفه همواره خود را به خطر می افکند تا در پرتو رنگارنگ خود، تمام عرصه ها را گرمی و روشنی بخشید
درواقع مملکت فلسفه دچار فروپاسی و تجزیه گردید که نتیجه آن ایجاد ملوک طوایفی، و منطقه های جدا از هم می باشد
چرا این اتفاق افتاد؟ شاید هم علت عزلت گزینی فلسفه این باشد که دیگر آن روح خطرجویی و ماجراجویی سفر به دنیاهای ناشناس را از دست داده و مانند بانوی حصاری در کاخی بلند و دور از هیاهوی زندیگ و در پس کوههای مابعداطبیعه در حصاری نشسته و از زندگی این جهان دوری را برگزیده است
اما با تجزیه و فروپاشی مملکت و فلسفه چه بر سر علوم آمد؟ تغییرات عمیق و شگرفی در علوم پدید آمد براساس رویکرد« تجزیه گرایی» یک بینش مکانیستی حاکم شد که دراین رویکرد کلیه امور و پدیده های جهان بعنوان دستگاهی ماشینی نگریسته می شد که برای درک کل دستگاه می بایست کلیه اجزاء و عناصر آن جداجدا مرد مطالعه قرار گیرد. بنابراین تجزیه گرایی، تقسیم هر امر یا پدیده به اجزاء مختلف و بررسی جداگان این اجزاء و عناصر را تنها شیوه مطلوب علمی است رابطه با درک و شناخت همه امور موجود می پنداشت سهولت کاربرد این روش چه بسا نوعی ساده ای را ترویج می نمود
بر همین اساس رویکردهای استقرایی، وجزنگری حاکم می شود و نتیجه تجزیه گرایی و ساده انگاری، هرج و مرج و آشفتگی بود، گویی زندگی مانندتنشهای بهم شده است که فرد می شود نتیجه دیگر این است که عنصر فرهنگ سطحی شده است زیرا به لحاظ ماشین توانگر و به لحاظ عنایات و مقاصد فقیر می باشد گویی جهان درحالت درهم و برهم و قطعه قطعه شدن است و همه چیز با شتاب و تغییر از نوع هراکلیتوسی[1] است ولی ما در میان امواج هیج لنگرگاه و استقرار پارمیندس[2] را نمی یابیم
بی گمان ابزارهای تجس جزءنگری علوم نتوانسته آن وحدت از دست رفته را احیاء نماید و عکس العمل های آشفته و جدا از هم علوم جایگزین خوبی برای راهبری آگاهانه محسوب نمی شود
تنها راه نجات جهان امروز رهایی از قید وبند آشفتگی، کثرت و جزء نگری و در نظر آوردن کل می باشد. همه اجزاء می بایست در پرتو کل نگریسته شوند و نگرش فلسفی یعنی دورنمای کل و نظم موزون بین کلیات، نمایات و محسوسات می بایست به معرکه های زندگی کشیده شود.و
در بعد مدیریت نیز همه تحولات کسب و کار از قبیل جهانی سازی، انتقال جامعه صنعتی به اطلاعاتی، تحول اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی، تمرکززدایی و ;; لازم است تا در دورنمای کل نگریسته شود
تحلیل مقابله ای [3]
1-هراکلیتوس که در حدود 500 ب.م به شهرت رسید معتقد بود سرشت بنیادین واقعیت خود تغییر است او هر چیز دائمی یا تغییرناپذیر را در جهان انکارمی کرد و هر چیز واقعی را در فرآبند و درحال تغییر می دانست
2-پار مندیس در نقطه مقابل هراکلیتوس قرار داشت در حدود 456 م.م شهرت یافت. اعتقاد داشت که سکون و ثبات سرشت بنیادین واقعیت است دوواقعیت را تک، ثابت و بی تغییر می دانست
3- منظور از کل اصطلاحی است که بر ماهیت همه مصادیق جزمی دلالت دارد و همه مالکیت ها را در بردارد مثل مفهوم کلیه انسان که شامل همه ماهیت های نامی انسانهای خاص از قبیل ص، علی،و سقراط می شود