برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله داستان نویسی در word دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله داستان نویسی در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله داستان نویسی در word

مقدمه
باب اول
فن داستان نویسی
طبقه بندی داستانها
راه پرپیج وخم تجربه (پل انگگل)
داستان را چگونه باید گفت؟
داستان تا چه حد ساختگی است؟(جورج ه سیزرز،دارال شوایستر)
داستان نویس و انتخاب نوع داستان
روند رسیدن میو داستان(لارنس بلاک)
َماهیت وهدف داستان(فلانری اوکانر)
تصویر در داستان(والیس گریوز، ویلیام ج. لیری)
باب دوم
سرگذشت داستان نویسی ایران
قدیمی ترین متون
استمرار سنت داستان پردازی
گذر از دوره ها
جمال زاده واغاز عصر جدید داستان نویسی
ایسم گرایی
مکاتب مهم ادبی
فهرست مآخذ

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله داستان نویسی در word

1- تأملی دیگر در باب  داستان، محسن سلیمانی، تهران، انتشارات حوز هنری  سازمان تبلیغات اسلامی، چ دوم،

2- سرگذشت داستان نویسی ایران و تکوین عبرت اموزدر ده قرن گذشته، تقی تقی زاده، تهران،

3- فن  داستان   نویسی، محسن سلیمانی، تهران، مؤسسه  انتشارات  امیر کبیر، چ اول،

4-هنر داستان نویسی، ابراهیم  یونسی، تهران، انتشارات نگاه، چ پنجم،

مقدمه

اما شاید هیچکس نتواند به سؤال چگونه می توان داستان نویس  موفقی  شد، پاسخ کاملی بدهد. زیرا همه  کم و بیش با این حقیقت کنار امده اند که نویسندگی اموختنی نیست. ولی مأیوس نشوید. اگر استعداد نویسندگی در خود سراغ  دارید می توانید و باید، راه و روش بهتر نوشتن را نیز بیاموزید. اما  یادتان باشد که معلم  و کتابِ راهنما جز اینکه مجموعه ای از فنون قراردادی وغیر قراردادی راهمچون ابزاری دردستانتان بگذارند،کار دیگری نمی توانند بکنند

هدف از گرداوری این  مقاله  اشنایی با برخی از فنون داستان نویسی از دید چند  تن  از داستان  نویسان غربی و ایرانی و همچنین اشنایی  با سرگذشت  داستان  نویسی  ایران و مطالعه ای مختصر دربار چند داستان معروف  ایرانی است

امیدوارم این مطالب بتواند شما را در خلق اثاری ماندنی تر و بهتر یاری کند


طبقه بندی داستانها

    (( نخستین سؤال دربار  داستان اینست که: چرا باید رنجی  بر خود  تحمیل کنیم  و داستان بخوانیم؟ با زندگی ای بدین  کوتاهی، با  اینهمه نیازهای مبرم و روزافزون، و با درک این حقیقت که چه بسیار کتابهای مختلف پیرامون مسائل  اموزشی و مباحث متنوع وجود دارد که هنوز نخوانده ایم، چرا باید اوقات گرانبهای خود را صرف خواندن اثاری تخیلی کنیم؟

    به این سؤال می توان دو پاسخ اساسی داد: برای «لذت وتفریح» وبرای «درک وفهم بیشتر»

    اگر بخواهیم زیاد طول و تفصیل ندهیم، داستان کمک می کند تا زندگی کمتر برای ما خسته کننده و یکنواخت باشد. ونیزکمک می کند تا اوقات ما با خوشی و سرعت بیشتری  بگذرد. با این دلایل واضح، مطمئناً دیگر نیازی به توصیه بیشترنسبت به خواندن داستان نیست

    لذت- ولذت بیشتر- نخستین مقصود و ابتدایی ترین  توجیه برای خواندن داستان است. ولی اگر داستان  چیزی بیشتر از لذت به ما نمی داد، به سختی می توانست خودش را به عنوان مبحثی برای « مطالعات دانشگاهی» مطرح کند

    داستانها را می توانیم به دو بخش عمده طبقه بندی کنیم

 

الف) ادبیات داستانی تفریحی

ب)ادبیات داستانی تحلیلی

    ادبیات داستانی تفریحی  صرفاً  بدین منظور نوشته می شود  تا ما  اوقاتمان را بطور دلپذیر و مطبوع بگذرانیم

    اما ادبیات  داستانی  تحلیلی  نوشته می شود تا  اگاهی ما را از زندگی گسترش  داده، عمق و حساسیت بیشتری بدان ببخشد

    ادبیات داستانی تفریحی ما را ازجهان واقعی دور می کند. ما را قادر می کند تا موقتاً دردها و رنجهای خویش را بدست فراموشی بسپاریم

    ادبیات داستانی تحلیلی دست ما را می گیرد و به یاری تخیلمان وامی دارد تا بیشتر به درون جهان واقعی برویم. به ما توان می بخشد تا درد و رنجهایمان را به درستی بفهمیم

    ادبیات داستانی تفریحی در نهایت به هدف و مقصود خود یعنی لذت ختم می شود

    ادبیات داستانی تحلیلی علاوه بر لذت،درک و بصیرت را نیز به همراه دارد.))[1]

 راه پر پیچ و خم تجربه         

پل انگگل

((نوشتن مثل عشق ورزیدن است.وقتی که می بینیم این غریز پاک وبی الایش(البته اگر پاک وبی الایش باشد) تا کجا ما را با خود می برد شگفت زده می شویم. به علاوه نکاتی دربار این اّشکال غنایی  بیانی یعنی  نویسندگی و عشق ورزیدن موجب  نیل ان به کمال   خواهد شد.   نکته بسیار مهم دربار  نویسندگی این است که اولا چیزی  به نام  مصالح  نویسندگی  به خودی خود وجدا ازنوع نگرش نویسنده به ان، نحو احساس ان و شکل اندام وار و بیانی در قالب کلمات دادن بدان، وجود ندارد.از نظر نویسنده شکل  بخشی از محتواست ضمن اینکه بر روی ان اثرمی گذارد وصورتی واقعی به ان می دهد.  هنری جیمزمی نویسد تجربه «حساسیتی شدید ونوعی تارعنکبوت بسیار بزرگ ازلطیف ترین نخهای ابریشم و در ناخوداگاه ادمی معلق است و ذرات هوا را به میان رشته هایش می کشد. تجربه همان کیفیت حسی فضای ذهن است.»واین سخن بسیار قاطعی است چرا که می گوید اهمیت  اتفاقات  جهان  بیرون مطلق نیست بلکه  تغییراتی  که ذهن  نیرومند هنرمند به هنگام کشف وقایع، در انها می دهد وانها را منظم می کند مهم است.    پس وقتی صحبت از تجربه به میان می اید منظور این نیست که  نویسنده  باید ماجراهای گوناگون را پشت سر گذاشته باشد.داستان می تواند  دربار هر چیزی باشد. البته داستان ثبت حوادثی که برای اشخاص رخ می دهد نیست، بلکه ثبت واکنش انها دربرابرحوادث است. چون داستان به شخصیت می پردازد و شخصیت است که حوادث را رقم می زند و حوادث نیز شخصیت را ترسیم می کند. مثلاً نوشتن دربار مردی که بر روی رینگ مشت زنی یا در حال دست و پنجه نرم کردن با گاوی خشمگین است همان قدر حساس برانگیز و مناسب است که  لرزش خفیف دست یک زن.   کسانی هم  که می خواهند نویسنده شوند باید  حساسیت قو  ادراکشان را نسبت به زندگی بشر تقوییت کنند. در این مورد نیز جیمزسخن نغزی گفته است. وی ضمن تایید این نکته  که نویسندگان جوان باید اثارشان را براساس تجربییات خود شان بنویسند، می گوید  ولی قبل از این باید  یاد بگیرند که چه طور بیشترین و والاترین تجربیات ممکن را به  وسیل خود اگاهشا ن جذب کنند.وسپس به نویسندگان جوان توصیه می کند که«سعی کنید چیزی از چشمانتان دور نماند.» جیمزبا استفاده از مهارتهای عملی خودش درداستان نویسی به شرح نحو استفاد نویسنده ازتجربیاتش می پردازد ومی نویسد« قدرت حدس زدن نادیده ها ازطریق دیده ها،توانایی کشف اشارات ضمنی، قدرت قضاوت دربار  کل یک چیز ازطریق  یکی از اجزای ان، داشتن وضعیتی که بتوان زندگی را در مجموع  و به طور کامل احساس کرد طوری  که بتوان  به راحتی هرکدام از زوایای  خاص ان را شناخت، مجموع استعدادهای ذاتی ای است که تجربه را بوجود می اورد. پس اگر تجربه  متشکل از مجموع  برداشتهاست می توان گفت که مجموع برداشتها و تاثیرگیریها تجربه است.»    اگر بگوییم  نویسندگی  حاصل  کشف و شهود است  ان  را محدود به  جنب کوچکی  از زندگی و در نتیجه  تحقیر کرده ایم. به همین  دلیل هم عکس این  گفته صحیح است. منبع اصلی اثر نویسنده کل زندگی اوست. هم  حواس او من جمله حس چشایی و لامسه اش،  وضع سوخت وساز بدن، فشار خون، وضع دستگاه گوارش، دمای بدن، خاطرات گذشته، سرزندگی و هوشیاری ذهن، مطالعات قبلی، نگاه  ژرفکاو وی نسبت به زنگی اشخاص، تمایلات جنسی و گوش اوکه برای شنیدن اصوات تیزاست،هریک به نحوی در پدید امدن اثرش سهیمند.))[2]

  داستان را چگونه باید گفت؟

    (( برای گفتن داستان دو شیو مناسب هست: شیو  سوم  شخص و شیو اول  شخص مفرد

    در طریق اول، نویسنده  خود را  بیرون از صحن داستان قرار می دهد و جریانات و وقایعی را که بر اشخاص داستان می گذرد، به خواننده باز می گوید

    در طریق دوم، نویسنده  به جلد یکی از اشخاص داستان درمی اید و وقایع  داستان را انگارخود شاهد وناظرانها بوده ودرانها شرکت داشته است برای خواننده تعریف می کند. هریک از این دو شیوه، مزایا ومحدودیتهای خویش را دارد، اما برروی هم کف مزایا به سود شیو نخست سنگینی می کند

    شیوه های دیگری را نیز می توان به کار برد، مثلاً : میتوان داستان را در قالب نامه یا نامه هایی  گفت و یا ان را به صورت یک  سلسله  مستخرجات از  دفترچ   یادداشت

روزانه پرداخت. اما چنین شیوه هایی  متضمن  دشواریهای  فراوانند و به همین مناسبت کمتر مورد استفاده نویسندگان قرار می گیرند.))[3]

  داستان تا چه حد ساختگی است؟

[1] – تأملی دیگر در باب داستان ، محسن سلیمانی ، تهران ، انتشارات حوضه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم ، 1365 ، صص 13-

[2] – فن داستان نویسی ، محسن سلیمانی ، تهران ، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ، چاپ اول ، صص 74-

[3] – هنر داستان نویسی ، ابراهیم یونسی ، تهران ، انتشارات نگاه ، چاپ پنجم ، 1369 ، صص 63-


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید