برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله باور و حیث التفاتى در word دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله باور و حیث التفاتى در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله باور و حیث التفاتى در word

چکیده  
مقدمه  
حذف‌گرایى77  
الف. دیدگاه اول  
اشکالات رفتارگرایى  
ب. کارکردگرایى  
ب. دیدگاه دوم  
باور و آگاهى  
حیث التفاتى  
متعلق باور  
نسبت میان حیث التفاتى و آگاهى  
باور و معرفت  
نتیجه  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله باور و حیث التفاتى در word

- ابن سینا، الشفاء، الهیات، با تحقیق ابراهیم مدکور، (قم، کتابخانه آیت‌الله نجفى، 1404 ق)؛

- ـــــ، النفس، تحقیق حسن حسن‌زاده آملى، (قم، مرکز النشر، 1375)؛

ـ ـــــ، التعلیقات، تحقیق ابراهیم بدوى، (قم، مرکز النشر، بى‌تا)؛

- ـــــ، المبدأ و المعاد، (تهران، موسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک‌گیل با همکارى دانشگاه تهران، 1363)؛

ـ خاتمى، محمود، فلسفه ذهن، (تهران، جهاد دانشگاهى، 1381)؛

ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه‌الحکمه، با تصحیح و تعلیقه غلام‌رضا فیاضى، (قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378)؛

ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، تعدیل المعیار فى نقد تنزیل‌الافکار، به اهتمام مهدى محقق و توشى‌هیکو ایزتسو، (تهران، 1353، بى‌تا)؛

ـ طهانوى، على، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، (بیروت، مکتبه لبنان، 1996 م)؛

ـ رازى، قطب‌الدین، الرساله‌المعموله فى التصور و التصدیق، ضمن رسالتان فیالتصور و التصدیق، تحقیق مهدى شریعتى، (قم، اسماعیلیان، 1416 ق)؛

- مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372)؛

ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بى‌تا)، ج 9؛

ـ میرزاهد هروى، شرح رساله‌المعموله فى التصور و التصدیق و تعلیقاته، تحقیق مهدى شریعتى، (قم، مکتبه الشهید شریعتى، 1420 ق)؛

- Brentano, Franz, Psychology from an Empirical Standpoint. Translated by Antos C. Rancurello, D. B. Terrell and Linda L. McAlister. London: Routledge,

- Routledge Encyclopedia of philosophy: London and New York: Routledge,1998, vol. 4, pp. 816-

- Dummett, Michael, Origins of Analytical Philosophy, Harvard University Press,

- Moser, Paul .k, Moulder, trout, The Theory of Knowledge, New York: Oxford,

- Moser, Paul .k, Human Knowledge, New York, Oxford, Oxford University, 1995؛

- Timothy OConnor and David Robb (ed), philosophy of mind: contemporary readings, Edted by Routledge,

- Lycan, William G. (ed), Mind And Cognition: A reader, Blackwell, 1989؛

- The Stanford Encyclopedia of philosophy, (Fall 1999 Edition) Edward N. Zalta

- Philosophy of mind, edited by timothy o connor and david robb, London and New York, Routledge,

- Audy, Robert, Epistemolgy, Routledge, London and New York,

- Dennett, Daniel, The Intentional Stance. Cambridge, Mass.: M.I.T. Press,

- Pollock, John L. & Cruz, Joseph, Contemporary Theories of Knowledge, second Edition, Roeman and littlefied,

- Oxford Studies in Ancient Philosophy, (ed) Julia Annas, Claredon press, 1992, vols 5 and

چکیده

در مورد «باور» چند پرسش مهم مطرح است: نخست اینکه «باور» چیست و آیا اصولا چیزى به نام «باور» وجود دارد یا نه؟ دوم اینکه باور داراى چه ویژگى‌هایى است؟ سوم اینکه باور و معرفت چه نسبتى با هم دارند؟ و سرانجام اینکه منظور از «باور» چیست؟

در پاسخ به پرسش نخست، دو دیدگاه مهم مطرح است: رفتارگرایى و کارکردگرایى. هرچند این دو مباحثى متافیزیکى هستند، اما چالش‌هاى معرفتى مهمى به وجود مى‌آورند. مهم‌ترین ویژگى «باور»، حیث التفاتى آن است که پیشینه آن به ابن‌سینا باز مى‌گردد. این بحث را، که بعداً برنتانو احیا نمود، امروزه در فلسفه‌هاى تحلیلى و «فلسفه» ذهن مورد توجه جدّى قرار گرفته است

در باب نسبت میان «باور» و «معرفت»، دست‌کم چهار دیدگاه مهم مطرح است که عبارتند از: انکار وجود چیزى به نام «باور» (دیدگاه رفتارگرایان)، نفى تلازم میان باور و معرفت، جداانگارى ساحت‌هاى باور، و معرفت و تلازم آن دو

کلید واژه‌ها

باور، حذف‌گرایى، کارکردگرایى، حیث التفاتى، آگاهى، معنا، فهم، صدق و معرفت

 

مقدمه

بر حسب تحلیل سنتى، معرفت 65 تحلیل مى‌شود به باور،66 صادق،67 موجّه68 بدین معنا که باور، صدق و توجیه شرایط ضرورى آن به شمار مى‌آید. بنابراین، اگر به چیزى معرفت داشته باشیم، نخست باید آن را باور کنیم و آن چیز باید صادق نیز باشد و سرانجام اینکه باید توجیه داشته باشد؛ همچنان که معرفت و یقین ـ به معناى خاص آن ـ در فلسفه و منطق اسلامى نیز مشابه آن تعریف شده است

آنچه در معرفت‌شناسى عمدتاً مورد بحث بوده، ماهیت توجیه، صدق و منابع معرفت و مباحث همانند آن است. تنها پس از انتشار مقاله معروف ادموند گیتیه بود که بحث دیگرى وارد این عرصه گردید و آن کفایت و عدم کفایت تحلیل مزبور است.69 اما بحث از باور، که آن نیز از عناصر و مؤلّفه‌هاى معرفت است، چندان مورد توجه قرار نگرفته و به نحوى امرى بدیهى و بى‌نیاز از تبیین و تفسیر تلقّى شده است. به همین دلیل، در میان فیلسوفان غربى، معمولا کسى به ماهیت و چیستى باور نپرداخت؛ چنان‌که در حوزه فلسفه و منطق اسلامى نیز حکم به همین منوال است. در آنجا معمولا اصطلاحاتى همچون اذعان، اعتقاد، حکم و تصدیق به کار رفته، اما تعریفى از آنها و کارکردشان صورت نگرفته است. در این باب، تنها رویکرد برخى از متکلّمان درخور توجه است، اما نه از منظر معرفتى، بلکه به انگیزه دیگرى. آنان که دغدغه ایمان دینى داشته‌اند، کوشیده‌اند رابطه ایمان و باور را تبیین نمایند. بدین منظور، به این مقوله پرداخته‌اند، اما چون رویکرد کلامى دارند، مباحث آنها نمى‌تواند چندان راهگشاى این بحث باشد

اما در غرب، به دنبال پیشرفت‌هاى علم، بخصوص علوم شناختى و تلاش در جهت علمى‌سازى معرفت، تلاش‌هایى براى تبیین «باور» نیز صورت گرفته است که همچنان تداوم دارد و از این رهگذر، مسئله «باور» و نقش آن در نگرش و کنش آدمى نیز اهمیت یافته است. به دنبال آن، امروزه از معرفت‌شناسى به «باورشناسى»70 نیز تعبیر مى‌شود.71 این امر به خوبى گویاى اهمیت و سمت و سوى جدید آن در میان معاصران است، در عین آنکه حاکى از پیوند نزدیک آن با فلسفه ذهن و علم‌النفس است

در نتیجه، درباب باور دیدگاه‌هایى مطرح شده است که هر یک آثار و نتایج خاصى دارد؛ همان‌گونه که در باب سایر مؤلّفه‌هاى معرفت نیز این‌گونه است. نتیجه برخى از این دیدگاه‌ها، حذف قید «باور» از هندسه سه ضلعى معرفت است؛ مثل گونه‌هایى از رفتارگرایى. این دیدگاه، که طیف وسیعى را تشکیل مى‌دهد، با استفاده از دستاورهاى علم و نتایج آن، اتفاق نظر دارد که معرفت مى‌تواند موجود باشد، بى آنکه باورى ـ به معناى سنّتى آن ـ لازم باشد. اما گروه دیگر همچنان وجود باور را از شروط و عناصر لازم و ضرورى معرفت مى‌دانند. آنان باور را داراى ویژگى‌هایى مى‌دانند؛ مثل «حیث التفاتى» و «آگاهى». به نظر آنان، با استفاده از این ویژگى‌هاست که مى‌توان نحوه معرفت انسان را تبیین کرد. در این باب، دیدگاه‌هاى دیگرى نیز مطرح است؛ مثل دیدگاه جدایى ساحت‌هاى معرفت و باور یا دیدگاه منسوب به افلاطون که بر ناسازگارى باور و معرفت تأکید دارد

بنابراین، مى‌توان دیدگاه‌هاى مهم در باب باور را به چهار دیدگاه ذیل تقسیم نمود: یک دیدگاه، که منسوب به افلاطون است، بر دوگانگى هویت باور و معرفت و ناسازگارى آن دو تأکید دارد. دیدگاه دوم، که از سوى بسیارى همچون فیلسوفان و منطق‌دانان مسلمان پذیرفته شده است، و بعدها نیز افرادى همانند آیر73 از آن جانب‌دارى کرده‌اند، به تلازم میان باور و معرفت اعتقاد دارند. دیدگاه سوم، که آن نیز طرفدارانى دارد، بر جدایى ساحت‌هاى باور و معرفت اصرار دارد. اما آخرین دیدگاه، دیدگاه برخى نحله‌هاى رفتارگرایى است که وجود عنصرى به نام باور را برنمى‌تابند

به دلیل آنکه مسائلى همچون معنادارى، شناخت، ساز و کار فهم، کارکرد ذهن و مباحث مانند آن مى‌بایست حل گردد، مکاتب مزبور هر یک کوشیده‌اند پاسخى براى این مسائل بیابند. از مهم‌ترین مباحث دیگر، تبیین ویژگى‌هاى مهم ذهن و باور است. از این‌رو، هر یک تلاش کرده‌اند ویژگى‌هاى مزبور، بخصوص «حیث التفاتى» را مطابق نظر خود تفسیر و تبیین نمایند؛ اصطلاحى که در میان فیلسوفان مسلمان نیز سابقه دیرینه دارد. در نتیجه، قرائت‌هایى از این اصطلاح ارائه گردیده است. قرائت سنّتى آن توسط ابن‌سینا مطرح گردید که در قرون وسطا نیز تداوم یافت، اما قرائت جدید آن از سوى فیلسوف استرالیایى فرانس برنتانو74 و شاگردان او در فلسفه تحلیلى75 و پدیدارشناسى76 عرضه شد که همچنان تداوم یافته و به بحث محورى در فلسفه تحلیلى مبدّل گشته است. اما مخالفان دیدگاه مزبور، کوشیده‌اند تفسیر دیگرى از آن ارائه نمایند تا با دیدگاه آنان مبنى بر انکار وجود باور، به معناى سنّتى آن، سازگار باشد. این دیدگاه، که بیشتر جنبه متافیزیکى و منطقى دارد، بر آن است تا تفسیر فیزیکالیستى از آن ارائه نماید

حذف‌گرایى

از نظر هستى‌شناختى، دیدگاه‌هاى مطرح شده در باب باور را مى‌توان به طور کلى، به دو گروه عمده تقسیم نمود: دیدگاه‌هایى که به حذف باور از سه ضلعى معرفت مى‌انجامد، و دیدگاه‌هایى که معتقد به وجود باور و از این رهگذر، ضرورت آن براى معرفت، هستند

دیدگاه اول، که معتقد است باور و حالات مثل آن وجود ندارد، یا تفسیرى از آن ارائه مى‌دهد که به نادیده انگاشتن آن منتهى مى‌شود، مشتمل بر گرایش‌هایى است که وجه مشترک تمامى آنها مخالفت با نظریه دو ساحتى ذهن و بدن است. به تعبیر دیگر، در فلسفه غرب، در باب ذهن و حالات آن، از قدیم‌الایام سه دیدگاه کلى مطرح بوده است: یکى دیدگاه دکارت است که به جدایى ساحت‌هاى ذهن و بدن، یعنى «دوگانه‌انگارى78 نفس و بدن» معروف است.79 بر اساس آن، نفس و ذهن موجودیتى دارد و بدن موجودیت دیگرى. به نظر دکارت، فرایند «ادراک» حالتى است ذهنى که بازتاب‌دهنده امرى بیرونى است. رفتار بیرونى انسان به نظر دکارت، حاکى از وجود حالت ذهنى و برنامه‌ریزى شده خاصى است. این دیدگاه، که دلایل خاص خود را دارد، با چالش‌هایى مواجه گردید

دوم دیدگاه ایده‌آلیستى است که از سوى افرادى همچون بارکلى80 ارائه گردید. برحسب این دیدگاه، آنچه اصالت و موجودیت دارد، ذهن و حالات آن است

سوم نظریه رئالیستى در باب ذهن است. این نظر، که چالش معرفت‌شناختى و هستى‌شناسانه جدیدى در باب باور ایجاد مى‌کند، معتقد است: ذهن و حالات آن ساحت وجودى ممتازى ندارد، یا اگر دارد دور از دسترس آدمى است. این دیدگاه، که از آن به «حذف‌گرایى» تعبیر مى‌کنند، مشتمل بر گرایش‌هایى است که از آن جمله مى‌توان به نحله‌هاى ذیل اشاره نمود

 

الف. دیدگاه اول

رفتارگرایى81 در نیمه اول قرن بیستم شکوفا شد و فیلسوفان نامدارى همچون ویتگنشتاین، کارناپ و راسل طرفدار آن به شمار مى‌آمدند. پس از آنان، کواین، دیوید سون، آرمسترانگ و برخى از روان‌شناسان از چهره‌هاى شاخص دیگر آن هستند که مى‌توان گفت: وجه مشترک تمام آنها بى‌توجهى به نقش باور و تلاش براى فرو کاستن آن به امور کمّى همچون رفتار است. از این منظر، اندیشه و سایر حالات درونى انسان تعیین‌کننده نیست؛ آنچه مى‌تواند به رفتار انسان شکل دهد، شرایط بیرونى است. در نتیجه رفتار انسان آگاهانه نیست ـ آن‌گونه که قبلا تصور مى‌کردند ـ بلکه واکنش‌هایى در برابر موقعیت‌ها و شرایط خاص است. دلیل و قرینه‌اى بر وجود این حالات ذهنى در دست نیست، مگر رفتار انسان. از این‌رو، با مطالعه رفتار، مى‌توان آن را تبیین و تفسیر نمود. این دیدگاه در درون خود، مشتمل بر دیدگاه‌هایى است

1 رفتارگرایى منطقى؛

2 رفتارگرایى روش‌شناختى؛

3 رفتارگرایى تجربى؛

4 رفتارگرایى متافیزیکى

«رفتارگرایى روش‌شناختى» عمدتاً از سوى روان‌شناسان ارائه شده است. آنان که در حقیقت ادعاى متافیزیکى نداشتند، روش علمى معتبر را منحصر در روش‌هاى علمى، همچون روان‌شناسى مى‌دانستند و از سوى دیگر، به نظر آنان، این علوم تنها مى‌تواند رفتارهاى کمّیت‌پذیر آدمى را تبیین نماید، اما حالات ذهنى را نیز داده‌هاى مناسبى براى تحقیقات علمى نمى‌دانستند؛87 چنان‌که رفتارگرایان تجربى نیز همین نظر را دارند. از این‌رو، نمى‌توان گفت: آنان منکر وجود و دیگر حالات ذهنى هستند. بنابراین، آنچه مهم است دو نحله دیگر رفتارگرایى است؛ یعنى رفتارگرایى منطقى و متافیزیکى

«رفتارگرایان متافیزیکى» در واقع، همان نحله «حذف‌گرایانه ماتریالیست» هستند که معتقدند: برداشت متعارف از ذهن و حالات آن مبتنى بر «روان‌شناسى عامیانه»88 است که نمایندگان شاخص آن فودر،89 استفان استیچ90 و چرچلند91 هستند. به نظر آنان، روان‌شناسى عامیانه براى تبیین رفتار انسان و نشان دادن عقلانیت آن، به وجود «باور» متوسّل مى‌شود. از این‌رو، باور پیش‌فرض این‌گونه رفتارهاست، اما اگر کسى به روان‌شناسى عامیانه باور نداشته نباشد، چنان که با روان‌شناسى علمى جایى براى آن باقى نمى‌ماند، مى‌تواند فرض مذکور را نادیده انگارد. بنابر این نظر، باور واقعیتى جز واقعیت رفتارى ندارد

اما «رفتارگرایى منطقى»، که در نیمه دوم قرن بیستم متداول بود، بر این باور است که جملات مربوط به حالات ذهنى از نظر معنا، با جملات مربوط به رفتار مترادف است. آنان با تأثیرپذیرى از اثبات‌گرایى منطقى (پوزیتیویسم) رایج در قرن بیستم، معتقدند: یک گزاره در صورتى معنادار است که بتواند به رفتار فیزیکى یا هر پدیده رفتارى ترجمه شود، و اگر این‌گونه نباشد، مى‌توان نتیجه گرفت که آن جمله یا گزاره بى‌معناست. اما این دیدگاه، که پس از آن تاریخ، بکلى مردود دانسته مى‌شود، دیدگاه «فیزیکالیستى» در باب باور و حالات ذهنى است که بر حسب آن، باید تمامى حالات ذهنى را به پدیده‌هاى فیزیکى فروکاست

قرائت معتدل‌ترى از رفتارگرایى منسوب به گیلبرت رایل92 وجود دارد. بنابر نظر او، «باور» یعنى: تمایل و گرایش به رفتار یا انجام عملى خاص. اگر کسى به امرى باور داشته باشد، به این معناست که وى تمایلى به انجام یا گفتن آن دارد و نه بیش از آن

اشکالات رفتارگرایى

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید