مقاله بررسی وضعیت خانوادگی و تحصیلی نوجوانان سارق در word دارای 89 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی وضعیت خانوادگی و تحصیلی نوجوانان سارق در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی وضعیت خانوادگی و تحصیلی نوجوانان سارق در word
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مساله
اهمیت و ضرورت تحقیق
اهداف تحقیق
سوالات تحقیق
متغیرهای تحقیق
تعریف عملیاتی مفاهیم
طلاق
سرقت
مردودی
ترک تحصیل
ناماداری یا ناپدری
محکومیت مادر یا محکومیت پدر
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
« بزهکاری کودکان و نوجوانان »
مفهوم جنایتکاری و بزهکاری
وضع کنونی شناسائیها
« علتشناسی بزهکاری »
1-تحول بهنجار و سازگاری اجتماعی
2-عوامل اجتماعی
3-عوامل بدنی و سرشتی
الف: پسیکوپات سرشتی
ب : نارسائیهای عقلی
ج ـ بیماریها و نقیصههای عضوی
4-اختلالات رشد شخصیت
الف-عیوب کیفی فرامن
ب : تأخیرهای جزئی رشد
ج – پسیکونورزها و نشانههای پسیکونورزی
د ـ پسیکوزها و نمودار پسیکوزی
5-عوامل اجتماعی ثانوی
انواع دزدها و دزدیها
1-دزدهای کند ذهن
2-دزدی پرهیجان
3-دزدهای وسواسی و آزاردهنده
4-دزدهای بیقرار
5-دزدهای برانگیخته
6-دزدهای افسانه گرا
7-دزدهای پارانوئیاک
8-دزدهای شیزوئید
9-دزدیهای صرعی
10-دردهای منحرف
11-دزدهای باندها
جریان عمل دزدی
شخصیت کودکان و نوجوانان دزد
برخورد دیگران
« عوامل موثر در سرقت »
« خانواده و نوجوان »
الف ـ تعریف خانواده
ب ـ خانوادههای متلاشی شده
اول ـ جدائی و طلاق
دوم : ناپدری و نامادری
سوم ـ اختلافات خانوادگی
پیشینه و تحقیقات انجام شده
فصل سوم
روش و مراحل اجرای تحقیق
روش تحقیق
آزمودنیها
ابزار جمعآوری دادهها
روش تجزیه و تحلیل دادهها
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل دادهها
تجزیه و تحلیل دادهها
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
مقدمه
خلاصه تحقیق
یافتههای تحقیق در ارتباط با فرضیهها
تحصیلات نوجوانان سارق
نتیجهگیری
ارائه پیشنهادات
آموزش و پرورش;
خانواده
آموزش خانواده
جرم و مجازات
نحوه استفاده از اوقات فراغت
محدودیتها
فهرست منابع
پیوستها
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی وضعیت خانوادگی و تحصیلی نوجوانان سارق در word
هیلگارد ، ارنست ، زمینه روانشناسی ، جلد اول ، مترجم ، براهنی ، م ، تهران ، رشد ،
هیلگارد ، ارنست ، زمینه روانشناسی ، جلد دوم ،مترجم ، براهنی ، م ، تهران ، رشد،
ایلینگورت ، ر ، کودک و مدرسه ، مترجم ، نوابینژاد ، ش ، تهران ، رشد ،
بهشتی ، الف ، مسائل ومشکلات خانوادگی ، قم ،طریقالقدس ،
پارسا ، م، روانشناسی رشد کودک و نوجوان ،تهران ، بعثت ،
جلال طهرانی ، م ، روش تحقیق در روانشناسی بالینی (جزوه درسی) ، مشهد ، دانشکده علوم تربیتی ،
خسروپور ، ی . روانشناسی بلوغ ونوجوانی ،تهران ،
خدیوی زند ، م ، امینیان ، ز ، پژوهش در ساخت شخصیت و خانواده بزهکاران ، مشهد
شعارینژاد ، ع ، روانشناسی رشد، تهران ، کتابفروشی ،
شکوهی ، غ ، تعلیم و تربیت و مراحل آن ، مشهد ، آستان قدس رضوی ،
قائمی ، ع ، آسیبها و عوارض اجتماعی ، تهران ، امیدی ،
کینیا ، م ، مبانی جرمشناسی جلد اول ، تهران ، دانشگاه تهران ،
منصور ، م ، روانشناسی ژنتیک ، تهران، رز ،
منصور ، م ، زمینه بررسی بزهکاری کودکان و نوجوانان ، تهران ، 1356
مقدمه
« بزهکاری کودکان و نوجوانان »
بنظر (منصور) مسئله بررسی علمی بزهکاری سالهاست مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است . متخصصان رشتههای مختلف خاصه روانشناسان ، جامعهشناسان ، پزشکان ، حقوقدانان و مربیان هر یک از دریچهای به بررسی این مسئله همت گماردهاند . حاصل این کوششها و تلاشها اگر از یک سو کمک به روشن کردن این مسئله است از سوی دیگر نشاندهنده پیچیدگیها و معضلات شناخت اعمالی است که با عناوین و اصطلاحات حقوقی مشخص میشوند ولی بر اثر عوامل گوناگون بروز میکنند و از انگیزه های متفاوت و هنوز در بسیاری از موارد ناشناخته سرچشمه میگیرند
ترسیم تاریخچه این بررسیها آسان نیست چه برحسب آنکه بررسیها را در چه چهارچوبی قرار دهیم و چه عنوانی بر آنها نهیم باید به زاویههای متفاوتی توجه نمائیم
مسئله : جنایت در سطح بزرگسالی به عنوان یک عمل غیراجتماعی و غیراخلاقی ، از زمانیکه مسئله کیفردادن در زندگی اجتماعی پایههای قانونی یافته است ، مورد توجه بوده است ، اما علتشناسی جنایتکاری از زمان « لمبروزو[1]» جنایتشناس ایتالیایی که به عینی کردن مسئله تحقق بخشیده است آغاز میگردد . وی مسئله را از آسمان به زمین آورده است . اما « لمبروزو» و ادامهدهندگان مکتب وی تنها به یک زاویه گرایش یافتهاند و تعیین پایههای بدنی و سرشتی جنایتکاری به نتایج جامع و قانعکنندهای منتهی نگردیده است
با پیشرفت روانشناسی و روانپزشکی و کاوش در زمینه انگیزشی ، مسئله جنایتکاری از زاویه دادهها و یافتههای جدیدی مورد توجه قرار گرفته است ، این دادهها خاصه وقتی از لحاظ «پسیکانالیز» یا بطور کلی «روانشناسی عمقی» مطرح میشوند با راهی که لمبروزو آن را گشوده است هماهنگ نیستند . جامعهشناسان و به معنای گستردهتر متخصصان علوم اجتماعی به عوامل مستقیم و غیرمستقیم محیط (تراکم جمعیت ، وضع سکونت و وسائل مردم رس و غیره) توجه کردهاند . نقش شرایط اجتماعی و تعارضهایی که در چهارچوب آن به وقوع میپیوندند انکارناپذیر است ، معذلک نه میتوان جنایتکاری را تنها بر اساس عامل اجتماعی بررسی کرد و نه یافتههای مستقل این زمینه با زمینههای قبلی همواره هماهنگ است .اما در هر حال پیشرفتهایی که در زمینههای مختلف به وقوع پیوستهاند ، نتایج متعددی ببار آوردهاند که قدم به قدم مسئله جنایتکاری را در سطح بزرگسالی ، و بزهکاری کودکان و نوجوانان را از جنبه انحصاری جزائی بیرون کشیدهاند
1-توجه به اختلالات بدنی و سرشتی و مسئله سلامت و عدم سلامت روانی سنت معاینات و کارشناسی جنایت و بزهکاری را در دستگاههای قضایی استقرار بخشیده است
2-پزشکی قانونی در این زمینه متدرجاً تحول یافته است به قسمی که مسئله جرمشناسی به اتکای پیشرفتهای روانشناسی و روانپزشکی از حالت خشک مشخص کردن عوامل و دلایل مستقل از خصوصیات عمیق جنایتکار یا بزهکار به صورت جرمشناسی بالینی یا کلینیکی درآمده است
3-توجه به مسائل انگیزشی و پرورشی و نقش زودرس محیط در کودکان و نوجوانان منتهی به ایجاد موسساتی گردیده است که اولین نمونهآن توسط «هیلی[2]» در 1909 در آمریکا پیریزی گردیده است ، متعدد شدن این موسسات تغییرات مهمی در وضع و مفهوم دارالتادیبها بوجود آورده است
مجموعه این پیشرفتها نشان میدهند که توجه به مسئله بزهکاری و جنایتکاری از لحاظ روانی برخلاف تصور پارهای از افراد به نوعی روانشناسی که آن را بتوان در حد علمی تحت عنوان روانشناسی جنائی پذیرفت منتهی نگردیده است ، بلکه از لحاظ روانشناسی بالینی میتوان به بررسی جنایتکاری و بزهکاری پرداخت و از این لحاظ بررسیهای روانی درباره بزهکاری و جنایتکاری جزئی از روانشناسی بالینی را تشکیل میدهند . دیگر آنکه ، چه از لحاظ بررسی موارد فردی و یافتن علل و عوامل بزهکاری و یا جنایتکاری در فرد آدمی و چه از لحاظ پژوهشهای بزرگ به منظور نتیجه گیریهای کلی با هدف تامین زمینه بهداشت روانی در جامعه، توجه به عوامل زیستی ، روانی و اجتماعی نخستین شرط یک بررسی صحیح و یا یک پژوهش علمی است
مفهوم جنایتکاری و بزهکاری
جنایتکاری و بزهکاری از نظر حقوقی دارای مفاهیم روشنی و معینی هستند و در واقع قوانین آنها را دقیقاً تعریف میکنند . به همین دلیل است که «مایکل»[3] و « م.ج.آدلر»[4] در سال 1933 اعلام داشتند که قانون جزائی علت صوری جنایت است و اگر قوانین وجود نداشتند جنایت نیز خودبخود از بین میرفت . « رابین[5]» نیز در 1949 نوشته است که : « بزهکاری آن چیزی است که قانون میگوید چیست »
بین جنایتکاری و بزهکاری از لحاظ معنی و مفهوم تفاوتی نیست . فقط تفاوت در این است که بزهکاری به ارتکاب جرمهائی اطلاق میگردد که کمتر از سن معینی به وقوع پیوستهاند . تعیین میزان این سن بدست قانون است و برحسب جوامع مختلف متفاوت
وضع کنونی شناسائیها
بررسی آراء و عقایدی که درباره بزهکاری تدوین شدهاند ما را در مقابل دو واقعیت مهم و تعجبآور قرار میدهد
نخست آنکه صاحبان آراء و عقاید باایمانی گاهی آرام و زمانی خروشان از نظر خود عمیقاً دفاع میکنند
دوم آنکه هیچیک از آنان نمی تواند به صورت عینی صحت نظر خود را به دیگری ثابت کند . فقدان معارف دقیق و عینی علل فراوان دارد : پارهای از این علل در حقیقت مربوط به شکل واقعی بررسی مسئله بزهکاری است که در آن عواملی را که باید مورد مطالعه قرار داد به قدری متعدداند که اشتباهاتی که بر اثر عدم ملاحظه پارهای از آنها حتی در دقیقترین و عملیترین تحقیقات ممکن است رخ دهند فراوانند ، چه ، در این زمینه امکان آزمایش وجود ندارد و روشهای آماری نیز ، در مقایسه گروههای بهنجار و گروههای نابهنجار به نتایج قانعکنندهای نائل نمی گردند . پارهای دیگر مربوط به زمینه انفعالی جویندگان و اجتماع به طور کلی است و همین امر نقش مهمی در فقدان شناسائی دقیق و عینی درباره بزهکاری بر عهده دارد
در میدان وسیع تحقیقات درباره بزهکاری ، روانشناسی میتواند بسیاری از مسائل مربوط به بزهکاری را روشن سازد و محققان سایر رشتهها با استفاده از کشفیات روانشناسی خواهند توانست پیشرفت تحقیقات خود را تأمین نمایند
« علتشناسی بزهکاری »
1-تحول بهنجار و سازگاری اجتماعی
مقدمه و به این دلیل که مساله را از زاویه مسائل روانی مطرح میکنیم باید بدانیم که سازمان روانی ما چگونه تحول مییابد . پس ناچاریم طرح تحول دستگاه روانی را در نظر داشته باشیم و به دنبال این طرح ببینیم در چه مواردی امکان پیریزی اختلالاتی که موجبات بزهکاری را فراهم میکنند وجود دارد
اما قبل از اینکه به این تحول بهنجار اشاره کنیم لازم است دو مفهوم را متذکر شویم
مفهوم اول ، مفهوم آستانه مقاومت است ، که برای روشن شدن آن از یک الگوی پزشکی استفاده میکنیم . از زمانی که مساله ضربه یا تکان در زمینه درمانی رخنه کرده است میدانیم که بر اساس آن ممکن است یک حالت تشنجی در فرد بوجود آورد یعنی میتوان مغز یک فرد را تحت تاثیر تحریک قرار داد و حالت تشنجی یا بیاختیاری کامل در وی بوجود آورد .عملاً میبینیم که برای بوجود آوردن این حالت درجه شدت تحریک کمتر به حالت صرعی درآوریم در حالیکه در مورد فرد دیگر تحریک شدیدتری لازم باشد
در این زمینه میتوان به آسانی دریافت مصروع کسی است که آستانه مقاومتش پایین است چه ، در اثر تحریکات جزئی و کوچک حالت تشنجی به او دست میدهد و حال آنکه همان تحریکات در فرد دیگر بیاثر است . پس به این نتیجه میرسیم که افراد در مقابل تحریکات مختلفی که بر ارگانیزم آنها وارد میشود متفاوتند و آستانه مقاومتشان یکسان نیست . در پارهای این آستانه پایین است و در برخی دیگر چنین نیست . مفهوم دوم ، مفهوم « زمینه » است . برای روشن شدن این مفهوم نیز باید از یک الگوی طبیعی استفاده کرد . همانطور که یک زمین که فعلاً حاصلخیز است در واقع از خاکی تشکیل شده که خود از نرم شدن صخرهها حاصل شده است و شامل بقایای مواد آلی و مواد آتشنشانی و بقایای گیاهانی است که تخم آنها در آن ریخته شده و تغییراتی در آن بوجود آورده ، زمینه روانی ما نیز بیشباهت به چنین زمینی نیست . با این تعبیر میخواهیم این نکته را بیان کنیم که منظور از زمینه به معنای سرشت ، آن جنبه محدود ارثی نیست و چهارچوب وسیعتری دارد یعنی هم شامل با خود آوردههای مادرزادی و ارثی است و هم شامل عواملی که متدرجاً در این زمینه محدود تأثیر کردهاند و چهارچوب وسیعتری را تشکیل دادهاند
مرتباً شاهد این نکته هستیم که افراد تحت تاثیر عوامل مختلف قرار میگیرند . تمام افراد واکنش یکسان از خود نشان نمیدهند و آستانه مقاومت آنها یکسان نیست . در پارهای عوامل محیط و عواملی که ممکن است آنها را از هنجار دور کند بی اثر است و در پارهای دیگر همان عوامل ممکن است تغییرات اساسی بوجود آورد . همچنین زمینه افراد یکسان نیست ، آنهم زمینهای که متشکل از پایههایی است که فرد با خود به همراه آورده است و جرمهایی که محیط در آن رسوب داده است . وقتی زمینه متفاوت باشد تأثیر عوامل نیز مختلف و متفاوت خواهد بود
در قرن نوزدهم دو مفهوم در مورد بزهکاری در مقابل هم قرار گرفته بودند : اول این مفهوم که بزهکاری حاصل یک عامل ارثی است و منشا بدنی دارد و مربوط است به نارسائیها یا اختلالاتی که فرد از آغاز با خود به همراه دارد و بر این اساس مفهوم جانی بالفطره پایهگذاری شده است . در مقابل این مفهوم گروهی نیز معتقد بودند که عامل اجتماعی در ایجاد بزهکاری بینهایت موثر است ، در حقیقت شعار این گروه را میتوان در این جمله ویکتورهوگو خلاصه کرد که : « هر مدرسهای که باز میشود در حکم زندانی است که بسته میشود .»
در عصر ما نیز پس از اینهمه تحول و تغییر ، مشکل به همان صورت باقی است یعنی با تمام اهمیتی که به مسائل اجتماعی داده شده و با تمام دادهها و یافتههای ظریف روانی که دامنه وسیعی پیدا کردهاند باز هم مساله به صورت یکراهه نیست چه ، انتخاب یکی از این در دیدگاه برای طرح و بررسی مسأله بزهکاری کافی نیست . به ناچار باید مفهوم تجمعی عوامل را پایه و منشاء بزهکاری دانست . منتهی آنچه که در وضع فعلی به ما کمک می کند ، پیشرفت روانشناسی است ، زیرا در این زمان چگونگی تحول روانی را بهتر و بیشتر از قبل میشناسیم و لااقل برای آن بزهکارانی که هیچ نوع عامل اجتماعی مستقیم در به وجود آوردن بزهکاری آنان سهیم نیست و یا هیچ عامل دقیق ارثی و بدنی در کار نیست به کمک طرح چگونگی تحولات روانی میتوانیم راحتتر ریشه و منشاء بزهکاری آنان را بیابیم
و در زمینه انگیزشی و اصولی که بر رفتار فرد آدمی حکمفرماست ، به موازات تحولی که متذکر شدیم سه اصل متدرجاً رفتار انسان را تحت نظارت خود درمیآورد : اصل اول که بیشتر مربوط به دو سال اول زندگی است اصل لذت است یعنی کودک به دنبال آنچه مطبوع است میرود و از نامطبوع میگریزد . اگر آغاز آن با لذتطلبی شروع میشود و اصل لذت نیز هیچگاه کاملاً از بین نمیرود معذلک متدرجاً در برخورد با محیط و به وجود آمدن واقعنگری است که رفتار انسان بیشتر از « اصل واقعیت » تبعیت میکند و در یک مرحله عالیتر است که « اصل تجسس ارزشها » بر رفتار فرد حکمفرما میشود
با توجه به مفهومی که متذکر شدیم (یعنی ناپیروی ، دیگر پیروی و فرد پیروی) و هماهنگی آنها با تحول انگیزشی که به شکل لذتطلبی ، واقعنگری ، و تجسس ارزشها آشکار میگردند ، باید توجه داشت که اگر تحول دستگاه روانی را به منزله یک سلسله فرآیندهایی است که در جهت تعادلجوئی پیش میروند ، اما نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که مفهوم عدم تعادل یا سازش نایافتگی که بر اثر اختلال تحول بروز مینماید با مفهوم قطع سازش متفاوت است . در جریان تحول ، فرآیندهای روانی ما در مقابل گذرگاههایی قرار میگیرند که امکان حالت قطع سازش برای آنها وجود دارد
آدمی در هر مرحله از تحول روانی به علت عدم اعتدال محیط یا فقدان حالت فرهنگی تعادل یافته ، ممکن است دچار جنبههای سازش نایافتگی گردد یعنی از جهت تعادل و از محور بهنجار بنابر ضوابط کنونی دور شود. البته بحث این نیست که همه افراد باید در این محور یکسان باشند ، بلکه باید به طور کلی بر اساس این محور رشد یابند . با این ترتیب احتمال اینکه فرد در اجتماع سازش نایافته قلمداد شود یا در این چهارچوب بزهکار شناخته شود بسیار ناچیز است ، در صورتیکه اگر از این محور دور شود امکان عدم سازش با شرایط محیط زیاد خواهد بود
2-عوامل اجتماعی