مقاله انسان سالم و ویژگیهای آن از دیدگاه ویکتور فرانکل در word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله انسان سالم و ویژگیهای آن از دیدگاه ویکتور فرانکل در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله انسان سالم و ویژگیهای آن از دیدگاه ویکتور فرانکل در word
چکیده
مقدمه
انسان سالم و ویژگیهایش، از منظر فرانکل
تواناییهای روحانی انسان
ویژگیهای انسان سالم
1- آزاد، مختار و گزینشگر
2- خودآگاه و مسئولیتپذیر
3 ارزش مدار
الف) خلّاقیت
ب. دریافت و ایثار عشق
ج. تحمل خردمندانه رنج
4 معناجویی
5 یکتایی و بیهمتایی (تفرد و جایگزین ناپذیری)
6 پاسخگویی به ندای وجدان
نقد و بررسی
1 ملاحظاتی در اندیشههای فرانکل در تعریف سلامت
2ـ در ساختار انسان سالم
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله انسان سالم و ویژگیهای آن از دیدگاه ویکتور فرانکل در word
شولتز، دوآن، روانشناسی کمال (الگوی شخصیت کامل)، ترجمه گیتی خوشدل، چ چهارم، تهران، نشر پیکان، 1386
فرانکل، ویکتور امیل، پزشک و روح، ترجمه فرخ سیف بهزاد، چ دوم، تهران، انتشارات درسا، 1372
ـــــ، انسان در جستجوی معنا، ترجمه نهضت صالحیان و مهین میلانی، چ هجدهم، تهران، انتشارات درسا، 1386
ـــــ، فریاد ناشنیده برای معنا، ترجمه مصطفی تبریزی و علی علوی نیا، چ دوم، تهران، انتشارات فراروان، 1383
ـــــ، انسان در جستجوی معنای غایی، ترجمه احمد صبوری و عباس شمیم، تهران، تهران صدا- قصیده، 1381
محمدپور یزدی، احمدرضا، ویکتور امیل فرانکل، بنیانگذار معنا درمانی، چ اول، تهران، نشر دانژه، 1385
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، چ 7، تهران، انتشارات صدرا، 1377
حیدری، مجتبی، «معنادرمانگری فرانکل در نگاه تحلیلی و نقد»، مجله معرفت، ش 119، آبان 1386، ص 140-121
چکیده
تحقیق حاضر با هدف نقد و بررسی دیدگاه ویکتور فرانکل، یکی از روانشناسان کمال در موضوع شخصیت سالم به رشته تحریر درآمده است. فرانکل در معرفی انسان سالم ابتدا از دو ظرفیت روحانی و متعالی انسان، یعنی «توانایی از خود فاصله گرفتن» و «از خود فرارفتن» سخن گفته، سپس شاخصههای سلامت را به میزان فعلیت بخشیدن به این ظرفیتها تبیین کرده است. ویژگیهای انسان سالم از این دیدگاه، عبارتاند از: آزادی و اختیار، خودآگاهی و مسئولیتپذیری، ارزشمداری (خلاقیت، عشق، رنج)، معناجویی، یکتایی و بیهمتایی و پاسخگویی به ندای وجدان. نگارنده با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی ضمن بررسی و نقد دیدگاه فوق، به مقایسه آن با دیدگاه قرآن پرداخته و به این نتایج دست یافته که دو دیدگاه در تعریف، گستره و هدفگذاری «سلامت» و ساختار انسان سالم، تفاوت داشته و مواردی چون عدم توجه کافی به مبدأ و مقصد و ناتوانی در ارائه تعریفی جامع از مفاهیمی، چون خدا، جاودانگی، عمل و وجدان، از کاستیهای نظریه فرانکل است.
کلیدواژهها: فرانکل، انسان سالم، معناجویی، ندایوجدان.
مقدمه
سلامت مفهومی است که در سادهترین تعریفش، به معنای سالم بودن و دور از آفت بودن بدن، اندیشه و روح است. در تعریف علمی این واژه، زمانی نظریه رایج، مدل سلامت زیست ـ پزشکی بود که فقط به بررسی ارگانیزم و بیولوژیک انسان میپرداخت، اما به تدریج با روشن شدن کاستیهای این نگرش الگوی زیستی ـ روانی ـ اجتماعی قوت گرفت و طرفداران این الگو سلامت فرد را نتیجه تعامل عوامل زیستشناختی (ویروسها، باکتریها و ;)، روانشناختی (بازخوردها، باورها و رفتارها)، جامعهشناختی (طبقه، شغل، نژاد و ;) دانستند. امروزه وقتی در متون روانشناسی و دینی از انسان سالم سخن به میان میآید، منظور، سلامت در بعد روانشناختی است که البته این بعد هم نمیتواند بدون ارتباط با ابعاد دیگر سلامت، معرف شخصیت سالم باشد، زیرا جایگاه بحث از سلامت در بعد زیستی و اجتماعی، در قلمرو علوم دیگر است
سلامت روان نیز از مفاهیمی است که در تبیین آن تلاشهای فراوانی صورت گرفته و نظریهپردازان شخصیت هر یک به گونهای از سلامت روان و معیارهای رفتار سالم و ناسالم سخن گفتهاند. نظامهای زیستینگر، سلامت روانی را در کارکرد صحیح اندامها و دستگاه عصبی بدن میدانند. نظام روان تحلیلگری، سلامت روان را در کنش موزون سه پایگاه شخصیت (نهاد، من و فرامن) میبیند و نظام رفتارگرا، سلامت روانی را در رفتارهای سازش یافته و آموخته شده در محیط تعریف میکند. انسانگراها سلامت روان را در ارضای نیازهای اساسی و رسیدن به مرحله خودشکوفایی و تحقق خویشتن میدانند
ویکتور امیل فرانکل1 عصبشناس، روانپزشک و روانشناس وجودگرای قرن بیستم و بنیانگذار نظریه «تحلیل وجودی» (معنا درمانی) است که با نگرش مثبت به ماهیت سه بعدی انسان (جسم، روان و روح) و اصالت بخشیدن به بعد روحانی وی، تلاش میکند نظریه نوپای خود را که عملاً در سالهای اسارتش در زندانهای «داخائو» و «آشویتز» به آزمون گذاشته وخود نیز از آن سر بلند بیرون آمده، استحکام بخشد و با تألیف کتابها و سخنرانیهای متعدد در دانشگاههای معتبر، این پیام را به گوش انسانها برساند که با داشتن معنا در زندگی میتوانند سلامت واقعی را تجربه کنند، حتی اگر در دشوارترین شرایط قرار گیرند. وی متأثر از فیلسوفان وجودی، چون کییرکگارد، شوپنهاور، هایدگر و; بر این باور است که محور اصلی شخصیت انسان، روح اوست و تن و روان همچون لایهای آن را احاطه کردهاند. عناصر اساسی این ساحت روحانی، یعنی آزادی، معنویت و مسئولیت، راهنمای انسان به سوی سلامت و سعادت هستند. بنابراین، سخن از ماهیت انسان بدون در نظر گرفتن یکپارچگی و تمامیت او در سه بعد جسم، روان و روح، و سخن از سلامت انسان، بدون توجه به هسته مرکزی شخصیت (روح)، نیازها و عناصر اصلی ساحت روحانی، سخنی گزاف خواهد بود
فرانکل در بیان نیازهای متعالی روحانی، از شش نیاز اصیل انسان: پویایی اندیشه، معناجویی، تعالی خویشتن، ابدیت، دین و گروه دوستی عاطفی یاد میکند و چارچوب شخصیت سالم را بر پایه آن بنیان مینهد. شخصیتی فراسوی بهنجاری که در تلاش برای حصول به سطح پیشرفته کمال و تحقق استعدادهای وجودی خویش، حداکثر استفاده را از ویژگیهای ماهیتی خود (آزادی، مسئولیت و معنویت) ببرد
نوشتار حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که انسان سالم از دیدگاه فرانکل چه مشخصهها و ویژگیهایی دارد؟ بدیهی است تبیین ویژگیهای انسان سالم از این دیدگاه میتواند گوشهای از ابهامات مربوط به سلامت روان را برطرف کرده و در کنار سایر نظریههای شخصیت، راهگشای انسان طالب سلامت در مسیر حرکت به سوی رشد و تکامل باشد و در برنامهریزیهای آموزشی و تربیتی برای پرورش انسانهایی متعالی نقشی مؤثر ایفا کند
انسان سالم و ویژگیهایش، از منظر فرانکل
روانشناسان کمال که اغلب خود را انسانگرا و حامی جنبش استعداد بشری2 مینامند، با نگرش انتقادی به نظریههای روانکاوی و رفتارگرایی، بر این باورند که اشکال سنّتی روانشناسی با محدود کردن ماهیت انسان و شکلگیری شخصیت او در محیط یا دوران کودکی، سلامت را نداشتن بیماری عاطفی یا ارضای تمامی نیازها و سائقها میدانند، حال آنکه انسان چیزی بیش از اینهاست. فقدان بیماری عاطفی، انسان را در سطح بهنجاری قرار میدهد، لکن مفهوم سلامت، فراتر از بهنجاری است. چه بسا افرادی که از زندگی در شرایط به ظاهر مطلوب و راحت، شغل مطمئن و خانوادهای گرم و صمیمی بهرهمند بوده و به این معنا بهنجار هستند، اما احساس خوشبختی و رضایتمندی از زندگی نمیکنند و از نظر روانی، سالم نیستند
فرانکل با تأسیس اصل «اراده معطوف به معنا» در برابر «اراده معطوف به لذت» فرویدی و «اراده معطوف به قدرت» آدلری، شخصیت سالم را در قالب این اصل، تبیین میکند. به عقیده او انسان سالم، انگیزش بنیادینی به نام «اراده معطوف به معنا» دارد. این انگیزش چنان نیرومند است که میتواند همه انگیزشهای انسانی دیگر را تحتالشعاع قرار دهد. «اراده معطوف به معنادار بودن زندگی» شرط حیاتی سلامت روان است. در زندگی بیمعنا، دلیلی برای ادامه زیستن باقی نمیماند
گرچه جستوجوی معنا، وظیفهای سخت و مبارزهجویانه است و موجب افزایش تنش درونی میشود، لکن سلامت روان در گرو حد معینی از تنش است. شخص سالم همواره در حال «شدن» و تلاش برای رسیدن به اهدافی است که با آنها به زندگیاش معنا ببخشد. درک فاصله بین آنچه هست و آنچه باید باشد، آنچه بدان دست یافته و آنچه باید بدان دست یابد، تنشی را به او تحمیل میکند که نتیجه آن، تلاش و تکاپوی بیشتر و حرکت به سمت کمال است
انسان سالم، انسانی است که احساس خوشبختی و رضایتمندی از زندگی دارد، اما هدف او رسیدن به خوشبختی نیست. فرانکل، خوشبختی را لذت بردن از زندگی تعریف نمیکند و معتقد است هدف قرار دادن لذت، به نوعی تفکر بیمارگونه است. «یک انسان بیمار، کل معنای زندگی را در لذت، و هدف همه فعالیتهای انسان را خوشبختی میداند».4 نظریه نقش غالب اصل لذت در کل زندگی روانی، از اصول اساسی مکتب روانکاوی است. اما مکتب تحلیل وجودی بر این باور است که لذت نمیتواند هدف و معنای زندگی باشد و فقدان لذت، زندگی را از معنا تهی نمیکند
پذیرش اصل لذت به عنوان معنای کلی زندگی، توالی فاسدی دارد که به دو مورد از آنها پرداخته میشود
1 لذّت، محصول دستیابی انسان به خواستهها و مطالباتش بوده و خواستههای انسان پایانی ندارد. او با وصول به هر لذتی، لذت فراتری را طالب است که نهایتی برای آن متصور نیست. در نتیجه، او هرگز احساس رضایت از زندگی را تجربه نخواهد کرد. 2 با پذیرفتن اصل لذت به عنوان هدف همه فعالیتهای انسان، تمایزی میان افعال اخلاقی و غیر اخلاقی انسان باقی نمیماند و همه اهداف، یک جهت پیدا میکنند. بر این اساس، فرقی نمیکند انسان پولش را صرف خرید غذای بیشتر و بهتر برای خودش کند یا صرف انفاق و کمکرسانی به دیگران، چون در هر دو حال، پول، لذت آفرین بوده است و ارزشگذاری اخلاقی بین این دو عمل، تأثیری ندارد