برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله تقابل کفر و ایمان با استفاده از عناصر داستانی حکایت زن پارسا در الهی نامه عطار در word دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تقابل کفر و ایمان با استفاده از عناصر داستانی حکایت زن پارسا در الهی نامه عطار در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تقابل کفر و ایمان با استفاده از عناصر داستانی حکایت زن پارسا در الهی نامه عطار در word

چکیده  
کلید واژه  
مقدمه  
1-الهی نامه ی عطار نیشابوری  
2-خلاصه داستان زن پارسا  
شخصیت و شخصیت پردازی:  
شخصیت ها از نظر اهمیت آنها:  
الف)شخصیت اصلی داستان:  
شخصیت اصلی  
شخصیت ها:  
زبان داستان:  
نتیجه  
پی نوشت ها  
کتاب نامه  

کتاب نامه

1-اخوت،محمود رضا،دستور زبان داستان،اصفهان:انتشارات فردا،

2-پیراپ،ولادیمیر،ریخت شناسی قصه های پریان،ترجمه ی فریدون بدره ای،تهران:انتشارات توس،زمستان

3-پور نامداریان،تقی،دیدار با سیمرغ(تحلیل آرا و اندیشه های فریدالدین عطار نیشابوری)،تهران:انتشارات پژوهش کده علوم انسانی،چاپ سوم،

4-رمز و داستان های رمزی در ادب فارسی،تهران:انتشارات علمی و فرهنگی،

5-تودوروف،تزوتان،بوطیقای ساختار گرا،ترجمه ی محمد نبوی،تهران:انتشارات آگاه چاپ دوم،بهار

6-داور پناه،گل آرا،سفر در متون عرفانی،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تهران،

7-زرین کوب،عبدالحسین،صدای بال سیمرغ(درباره ی زندگی و اندیشه ی عطار)،تهران:انتشارات سخن،چاپ چهارم،

8-سایه در خورشید،مجموعه ی مقالات کنگره ی جهانی عطار نیشابوری،ج2،نیشابور:انتشارات آیات،مهر،

9-شجیعی،پوران،مسافر سرگشته(مجموعه ی عقاید و آرای فرید الدین عطار نیشابوری)تهران:انتشارات نشر هنر،چاپ اول،

10-شمیسا،سیروس،انواع ادبی،تهران:انتشارات فردوسی،چاپ ششم،

11-صنعتی نیا،فاطمه،مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی های عطار نیشابوری،تهران،انتشارات زوار،چاپ اول،

12-عطار نیشابوری،فرید الدین،الهی نامه،تصحیح فواد روحانی،تهران،انتشارات زوار،چاپ ششم،

13-الهی نامه،مقدمه،تصحیح و تعلیق محمد رضا شفیعی کد کنی،تهران:انتشارات سخن،چاپ سوم،

14-فاضلی،قادر،اندیشه ی عطار(تحلیل افق اندیشه ی شیخ فرید الدین عطار نیشابوری)،تهران:انتشارات سایه،چاپ اول،

15-فروزان فر،بدیع الزمان،شرح احوال و نقد آثار شیخ فرید الدین محمد عطار نیشابوری،تهران:انتشارات انجمن آثار مفاخر،چاپ دوم،

16-مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی،تهران:انتشارات امیر کبیر،

17-موید،حشمت،سر گذشت زن پارسا،مجله ایران شناسی،سال نهم

18-میر صادقی،جمال،عناصر داستان،تهران:انتشارات سخن،چاپ نهم،

مقدمه

الهی نامه از جمله داستان های منظوم عرفانی،تمثیلی است که عطار با شیوه ی تعلیمی آن را به نظم کشیده است.با بررسی آن میتوان به یک الگوی ساختاری مشابه در شیوه داستان پردازی او دست یافت.ساختار روش مند وی در پرداخت رو ساخت عناصر داستانی بویژه در حکایت های بلندی چون حکایت زن پارسا،رابعه و سر تاپک هندی،شیوه ای ساختار مند که دارای الگو هایی مشترک با عناصر داستانی امروز است،عناصری چون:شخصیت و شخصیت پردازی طرح،کیفیت روایت،زبان داستان،فرضی بودن زمان و مکان،لحن و بیان و نتایج ژرف ساختی و بن مایه ای که در این رو ساخت و فرم و الگو قرار میگیرد

برای فهم بهتر ویژگی های این اثر به بررسی عناصر داستانی الهی نامه به قرار زیر می پردازیم

1- معرفی الهی نامه

2- خلاصه داستان

3- شخصیت در داستان

4- شخصیت های منفی و مثبت داستان

5- حالات ظاهری و باطنی مفهوم کفر در داستان

6- حالات ظاهری و باطنی مفهوم ایمان در داستان

7- لحن داستان

8- نتیجه داستان با طرح سوال و پاسخ با توجه به نظریات اندیشمندان این جرگه

1-الهی نامه ی عطار نیشابوری

الهی نامه اولین مثنوی عطار است

طرح کلی ساختار مثنوی الهی نامه ی عطار به بیان یک داستان جامع اختصاص دارد و آن قصه ی خلیفه ای است که شش پسر بلند همت دارد،فرزندانی که در علوم وفنون یگانه اند.پدر،روزی با ایشان مینشیند و از هر یک میخواهد آرزوی خویش را باز گوید،تا مراد آنان را بر آورد.به همین دلیل این قصه به شش پاره ی اصلی تقسیم می شود که با اندکی تفاوت هر6 پاره از یک ساختار مشترک تبعیت میکند.عطار در پیش در آمد کتاب-براعت استهلال -خطاب به روح،قبل از شروع داستان،معانی ثانوی و معقول شخصیت های داستان را به بطور ضمنی معرفی میکند.آن چه آرزوی این شش پسر است،رمز تمایلات آنان محسوب میشود که در صورت موجودی محسوس ممثل شده است موجوداتی که نام دارند اما واقعیت ندارند،به همین سبب پس از آنکه هر پسری در مناظره مغلوب پدر میشود،حقیقت آن آرزو،یعنی معنی رمزی آن را از پدر طلب میکند و وی آن را توضیح میدهد

تعابیر عطار برای رمز های شش پسر چنین است

(نفس،شیطان،عقل و علم)

برای رعایت اختصار تنها به بیان ساختار مشترک آرزوهای پسران و پاسخ پدر در جدول زیر بسنده میشود

2-خلاصه داستان زن پارسا

زنی پارسا بود که شوهرش به سفر حج رفت و در غیبت خویش سرپرستی زن را به برادر که تر خود سپرد.برادر نا بکار دل به جمال زن پاک دامن بست

چنان در دام آن دل دار افتاد                  که صد عمرش به یک دم کار افتاد

بسی با عقل خود زیر و زبر شد               ولی هر لحظه عشقش گرم تر شد

و کوشید تا او را رام خود کند و از راه به در برد،و چون به مراد  خود نرسید،از بیم آن که زن ماجرا را به شویش گزارش دهد و او را رسوا سازد،زر داد و چهار <<شاهد عادل >>گرفت که این زن زنا کرده است.قاضی شهر حکم داد که سنگسارش کنند.زن را به صحرا برده سنگسار کردند و در خاک و خون رها ساختند.بامداد روز بعد زن هنوز رمقی در تن داشت و از درد می نالید.عربی رهگذر ناله اش را شنید و او را بر شتر نشانده به خانه برد و چندان تیمار کرد تا زن سلامت و شادابی خود را باز یافت.مرد عرب شیفته ی جمال زن گشت و خواست او را نکاح کند

دگر ره تازه شد گلنار رویش               ز سر در،حلقه زد زنار مویش

اما چون دریافت که او شوهر دارد از قصد خود پشیمان شد و او را به خواهر خواندگی پذیرفت.در خانه ی این اعرابی غلامی سیه دل بود که چشم طمع در زن پارسا بست و چون از این خیال طرفی نبست،شبی برخاست و کودک مرد اعرابی را در گهواره کشت و قداره ی خون آلود را در زیر بالش زن گذاشت.بامداد که جنایت آشکار شد و فریاد شیون مادر برخاست،زن پاکدامن توانست اعرابی را قانع کند که دستی در این قتل نداشته است.عرب نیکدل سیصد درهم هزینه ی بدو داد و روانه ی راهش کرد.زن سرگردان به دهی رسید و دید که جوانی را به دار می آویزند

زن از مردی پرسید جرم این جوان چیست؟

بدو گفتا که ده خاص امیر است             که در بی داد کردن بی نظیر است

در این ده عادت این است ای ممیز          که هر کو از خراجی گشت عاجز

کند بر دارش آن ظالم نگون سار            کنون خواهد کشیدش بر سر دار

وی سیصد درم را داد و جان جوان را خرید و بی درنگ به راه افتاد.جوان حق نا شناس به دنبال او افتاد با این آرزو که از او کام دل بگیرد و چون تیر امیدش به سنگ خورد در صدد آزار او بر آمد و وقتی به کنار دریا رسیدند،وی را کنیز نا فرمان خویش معرفی کرد و به تاجری فروخت.این بار بازرگان بود که در کشتی قصد تعدی به او داشت،ولی دیگر مسافران به فریادش رسیدند و او را از چنگ بازرگان رهاندند،اما خود شیفته ی او شدند و قصد تعدی به او کردند.این بار دیگر همه درهای امید بسته شد بجز درگاه خداوند،و زن پارسا بدان آستان پناه برد که

خلاصی ده مرا یا مرگ امروز            که من طاقت نمی آرم در این سوز

مرا تا چند گردانی به خون در؟            نخواهی یافت از من سر نگون تر؟

تیر دعای زن به هدف مراد رسید،آب دریا شعله ور گشت و کشتی نشینان را بسوخت.باد کشتی را به ساحل شهری رساند.زن پاکدامن جامه ی مردان در پوشید و باز گفت جز آن که راز زن بودن خود را پنهان داشت و خواهش کرد که شاه تمام کالا و جواهر را بگیرد و در ازای آن برای وی معبدی بسازد.شاه پذیرفت،معبد ساخته شد و زن پاکدامن روزگار را وقف پرستش حق کرد و شهری را فریفته ی پر هیزکاری و کرامات خود ساخت،تا آن که زمان مرگ شاه فرا رسید و او به بزرگان شهر سفارش کرد که زاهد را به جانشینی او برگزینند زن نپذیرفت

تو باشی ای پسر از بهر نانی                    کنی زیر و زبر حال جهانی

نجنبید از برای ملک یک زن                   زمردان این چنین بنمای یک تن

اما زن پاکدامن بدین بهانه که نخست باید همسری اختیار کند،خواهش کرد که یک صد دختر را همراه مادرانشان به نزد او بفرستند،و چون زنان به حضورش آمدند،زن پاکدامن راز خود را بر آنها آشکار کرد،و سپس به خواهش بزرگان شهر پادشاهی برای آنها برگزید و خود یک سره به عبادت پرداخت

در این میان آوازه ی او به اطراف رسیده بود و بیماران از هر سو در طلب درمان به نزد او میشتافتند.شوهر زن پاکدامن نیز که از سفره بر گشته و ماجرای دروغین را از برادر شنیده بود،وی را-برادر را-که از زمین گیر شده،برداشت تا به امید شفا به نزد زن زاهد ببرد.در راه گزارش به خانه ی اعرابی افتاد و او نیز غلام تبه کار را که کور و مفلوج شده بود برداشت همسر ایشان شد.در منزل گاه بعدی به جوان خیانت پیشه رسیدند که او نیز به هر دو بلای فلج و نابینایی دچار شده بود.او را هم به التماس مادرش بر ستوری بستند و بردند.زن پارسا از دور شوی خود را دید و شناخت و برقعی بر چهره انداخت.مسافران به حضور زن رسیدند و حاجت خود را عرضه داشتند.زن پارسا شرطی نهاد که برای حصول شفا باید هر کدام گناه خود را باز گویند تا او دعا کند.آن سه مجرم ناچار به گناه خود اعتراف کردند و آن گاه به دعای زن پاک دامن دست و پای هر سه به جنبش افتاد و بینایی به چشمانشان بازگشت.زن پارسا سپس با شوی خود خلوت کرد و نقاب از چهره بیفکند.شوهر به شکرانه ی این عنایت الهی سر سجده بر خاک نهاد.زن پاک دامن گناه کاران را بخشید و شوی خود را به شاهی نشاند و اعرابی را وزارت داد و خود به کار پرستش پرداخت

شخصیت و شخصیت پردازی

شخصیت ها از نظر اهمیت آنها

در حکایت زن پارسا،شخصیت ها از حیث اهمیت آن ها در ایفای نقش در ساختار داستان به دو دسته تقسیم می شوند

الف)شخصیت اصلی داستان که همان زن پارساست

ب)شخصیت های فرعی داستان که تمامی شخصیت های موجود در حکایت هستند،که حول محور حوادث شخصیت اصلی داستان نقش آفرینی میکنند

برای تحلیل شخصیت،ابتدا شخصیت اصلی داستان،نقش و ویژگی های وی مورد بررسی قرار گرفته و پس از آن به تحلیل شخصیت های فرعی پرداخته شده است

الف)شخصیت اصلی داستان

توصیف قهرمان یا شخصیت اصلی داستان،پیش از آغاز حکایت در دو بیت از سوی راوی صورت گرفته است،که از این شیوه در صناعات ادبی کلاسیک با عنوان براعت استهلال یاد شده است به این ترتیب که عطار در آغاز مقالت اول،در پاسخ پدر به آرزوی پسر اول،در مقام تمثیل،برای باز داشتن پسر از شهوت پرستی به ذکر صفت «زن پارسا» در دو بیت میپردازد و سپس وارد ماجرای اصلی حکایت میشود

ولی هر زن که او مردانه آمد                   از این شهوت به کل،بیگانه آمد

چنان کان زن که از شوهر جدا شد              سر مردان درگاه خدا شد

آن گاه راوی در آغاز ساختار اصلی حکایت در ده بیت نخستین با ذکر صفات بر جسته زن،قهرمان اصلی داستان را به خواننده خویش معرفی میکند

مهم ترین صفت زن در این ده بیت که به صورت ها و نام های گوناگون بسامدی بالا تر از تکرار پذیری دارد، «صفت زیبایی» زن است که عطار با عنوان «حسن جمال»، «خوبی و خوشی بسیار» و «زیبایی» از آن یاد میکند و با تاکید فراوان صفت «صلاح و زهد» را با این زیبایی هم راه می سازد

خوشی و خوبی بسیار بودش                   صلاح و زهد با آن یار بودش

و پس از ده بیت توصیف مستقیم قهرمان اصلی داستان (از زبان راوی) خواننده با نام قهرمان آشنا می شود،که عطار او را از قول «در فشانان سخن»، «مرحومه» می نامند

کسانی کز سخن در می فشانند        به نام او را همی <<مرحومه>> خواندن

شیوه ی شخصیت پرردازی قهرمان اصلی داستان تا بیت دوازدهم به صورت مستقیم و از زبان راوی صورت میگیرد،اما از بیت سیزدهم به بعد راوی با اغاز حوادث داستانی،با استفاده از کنشهای داستانی و سود جستن از گفتار و رفتار و ذکر ماجرا های داستان به صورت غیر مستقیم به شخصیت پردازی قهرمان اصلی و شخصیت های فرعی ماجرا می پردازد

صفت ثابت زن زیبا رو که تا پایان هیچ تغییری در آن رخ نمی دهد،«پارسایی» و پاک دامنی اوست و امتناع وی از پذیرفتن خواهش های نا پاک نا پاکان.صفتی که در تمام بخش های مشترک داستان به صورت تکرار پذیر-که هدف اصلی درون مایه ی داستان نیز هست-تکرار می شود

صفات دیگر قهرمان اصلی که به تناسب بروز رخ دادها در وجود زن پارسا ظهور می یابد.عبارت است از: «راست گویی» او در پاسخ به خواهش گران، «قدرت تفکر و تعقل صحیح» در رهایی از هر حادثه و رفتن سوی ماجراهای بعدی، «قدرت متقاعد کردن مردان» بخصوص در برخورد با مرد اعرابی است که همین قدرت،مرد را بسوی صلاح ره نمون می شود، «چشم پوشی از مال و بخشیدن مال» در ماجراهای نجات جوان محکوم به مرگ با بخشیدن سیصد درهم،یا بخشیدن تمام اموال کشتی در ازای به دست آوردن گوشه ی اعتکاف برای دعا،و سرانجام در پایان «چشم پوشی از قدرت و پادشاهی» اوست،که همه ی این صفات حول محور صفت اصلی وی «پاک دامنی و پایداری در عفاف» است

شخصیت اصلی


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید