مقاله کلی و جزئی در word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله کلی و جزئی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله کلی و جزئی در word
چکیده
کلی، جزئی، صدق بر کثیر، کلیات فرضی، اسم خاص، اسم عام
تعریف “کلی” و “جزئی”
اقسام کلی
اشکالات تعریف “کلی”
1 استدلال غزّالی بر کلی بودن “اله”
2 استدلال شیخ اشراق و فخر رازی بر کلی بودن “اله”
3 استدلال علاّمه حلّی بر کلی بودن “اله”
4 استدلال بر کلی بودن “اله” از راه ارسال معنا
استخراج معیار کلی از راه حلهای ارائه شده درباره “اله”
فرض عقلی؛ معیار کلیّت واجبالوجود و مفاهیم فرضی
کلی نبودن “لاشیء” و “لاممکن” و نقد آن
5 اثبات کلی بودن مفاهیم فرضی از راه صدق بر کثیر
مناقشه در جزئی بودن “زید”
اشکالات تعریف “جزئی”
استدلال بر کلی بودن مفهوم جزئی و ردّ آن
استدلال دیگر و ردّ آن
استدلال دیگر بر کلی بودن جزئی و رد آن
قابلیت صدق بر کثیر در جزئی و ردّ آن
جزئیت و کلیت از نظر صدرالمتألّهین و علاّمه طباطبائی
کلّیت؛ خاصیت ذهن
پارادوکس تقسیم مفهوم به کلی و جزئی و ردّ آن
نظریه صدرالمتألّهین در جزئی بودن جزئی
نظریه استاد مصباح در تقسیم مفهوم به کلی و جزئی
نظریه علاّمه طباطبائی در جزئی بودن صور حسّی و خیالی
تفاوت دو نظریه
ثمره بحث
توجیه منطقی انحصار مفهوم به کلی و جزئی
توجیه انحصار تقسیم مفهوم به کلی و جزئی بر اساس نظریه صدرالمتألّهین
ثمره بحث در اسم خاص و عام
پىنوشتها
پىنوشتها
1ـ ارسطو، منطق ارسطو، ج2، تحقیق عبدالرحمن بدوی، (بیروت، دارالقلم، 1980)، ص 105
2ـ ابوالبرکات البغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمه، (اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1373)، ص 14و13، افضلالدین محمد خونجی، پایاننامه دانشگاه تهران، تصحیح حسین ابراهیمی، ص 27و28، ابوبکر اُرموی، بیان الحق و لسان الصدق، پایاننامه دانشگاه تهران، تصحیح غلامرضا ذکیانی، ص 27و29
3ـ فارابی، المنطقیات للفارابی، ج 1، (قم، منشورات مکتبه آیهالله العظمی المرعشی النجفی، 1408)، ص 28
4ـ ابنسینا، الشفاء المدخل، تصدیر طه حسین باشا، (قم، منشورات مکتبه آیهاللّه العظمی المرعشی النجفی، 1405)، ص 26و28
5ـ ابنسینا، الاشارات و التشبیهات، مع الشرح، ج 1، (قم، دفتر نشرالکتاب، 1403)، ص 37و38
6ـ “شریک الباری”، “لاشیء” و “لاممکن بالامکان العام” همه از این سنخاند
7ـ فخرالدین رازی، عیون الحکمه، مع شرح عیون الحکمه، ج 1، (طهران، مؤسسه الصادق للطباعه النشر، 1373ه.ش)، ص 54و57
8ـ فخر رازی، منطق الملخّص، تحقیق احد فرامرز قراملکی و آدینه اصغری نژاد، (تهران، انتشارات امام صادق (ع)، 1381)، ص 25و27
9ـ ابوبکر ارموی، مطالعالانوار، شرح المطالع، (قم، کتبی نجفی، بیتا)، ص 48و50، همو، بیانالحق و لسان الصدق، ص 17و29، کاتبی، الرساله الشمسیه، القواعد الجلّیه فی شرح الرساله الشمسیه، (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1412)، ص221، محمد بن محمد طوسی، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح، ج 1، دفتر نشر الکتاب، ط 2، 1403، ص 37و38
10ـ شرح الاشارات، ص 38
11ـ ابن سینا، عیون الحکمه، مع شرح عیون الحکمه، ج 1، (مؤسسه الصادق للطباعه النشر، ایران، طهران، 1373ه.ش)، ص 54و57
12ـ زینالدین عمر بن سهلان ساوی، البصائر النصیریه فی علم المنطق، (مصر، المطبعه الکبری الامیریه)، ص 7و8
13ـ المعتبر، ص 13و14
14ـ سهروردی، حکمهالاشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 2، تصحیح هنری کربین، (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372، ط 2، ص 15
15ـ سعدالدین تفتازانی، تهذیب المنطق، الحاشیه، (قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، 1415ق)، ص 31
16ـ القواعد الجلیه، ص 208
17ـ ابوحامد غزالی، کتاب محک النظر، تحقیق رفیق العجم، (بیروت، دارالفکر اللبنانی، 1994)، ص74، همو، معیار فی المنطق، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق)، ص 44و46
18ـ سهروردی، منطق التلویحات، تحقیق علیاکبر فیاض، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1334)، ص 4و5
19ـ محمدعلی، حواشی الحاشیه الحاشیه، (قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، 1415ق)، ص 220
20ـ جمالالدین حسن علامه حلی، الاسرار الخفیه، (قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379)، ص 21و14
21ـ التقریب، حواشی الحاشیه، الحاشیه، ص 220
22ـ تهذیب المنطق، الحاشیه، ص پاورقی، ص 31
23ـ قطبالدین رازی، شرح المطالع، (قم، کتبی نجفی، بیتا)، ص 48و50، حواشی الحاشیه، ص 219
24ـ دوانی، تعلیقه علی حواشی شرح الشمسیه، شروح الشمسیه، شرکه شمس المشرق للخدمات الثقافیه، ص 271
25ـ علی کاشفالغطاء، نقد الآراء المنطقیه، ج 1، (بیروت، موسسه النعمان، بیتا)، ص 177
26ـ همان، ص 176و186
27ـ قطبالدین رازی، المحاکمات، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح، (قم، دفتر نشر الکتاب، 1403)، ط 2، ص37و38
28ـ حواشی الحاشیه، ص 217و218
29ـ نقد الآراء المنطقیه، ص 178
30ـ عبدالرحیم، حواشی الحاشیه، (قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، 1415ق)، ص 218
31ـ نقد الآراء المنطقیه، ص 177و178
32ـ بحث کلی و جزئی در فلسفه درباره ماهیت است، نه هر مفهومی؛ چرا که در فلسفه سخن از ماهیت است، ولی دلیل آن شامل هر مفهوم و معنایی میشود
33ـ صدرالمتألهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج2، (قم، انتشارات مصطفوی، بیتا)، ص 10
34ـ سید محمدحسین طباطبائی، نهایهالحکمه، (قم، الموسسه النشر الاسلامی، 1362)، ص 74و 75
35ـ عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم، (قم، اسراء، 1376)، بخش یکم، ج 2، ص 10
36ـ چرا که این صور بیشک بر هم منطبقاند و علی الفرض این صور متعددند. پس هر یک از اینها به دلیل انطباق بر کثیر کلیاند و از آنجا که این صور علی الفرض عین هویت خارجی زید هستند، باید زید هم کلی باشد؛ در حالی که شخص است
37ـ طبق مبنای ملاّصدرا، که هر نوع ادراکی را مجرّد میداند، اشکال دوم لازم نمیآید
38ـ صدرالمتألهین، تعلیقه علی شرح حکمه الاشراق، نسخه خطی، کتابخانه مجلس شورا، شماره 1767، ص 9و7
39ـ محمدتقی مصباح یزدی، تعلیقه علی نهایه الحکمه، (قم، در راه حق، 1405ق)، ص 114
40ـ سید محمدحسین طباطبائی، نهایه الحکمه، (قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، 1363)، ص 77و76
41ـ سیدمحمدحسین طباطبائی، تعلیقه علی الاسفار، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج 2، (قم، انتشارات مصطفوی، بیتا)، ص 10
42ـ المحاکمات، ص 38
43ـ ابنسینا، الشفاء، البرهان، تحقیق ابوالعلی عفیفی، (قاهره، مطبعه الامیریه، 1375ق)، ص 120
44ـ علاّمه حلّی، الجوهر النضید، (قم، انتشارات بیدار، 1363)، ص 208
چکیده
منطقدانان از زمان ارسطو تقسیم مفهوم به کلی و جزئی را پذیرفتهاند. معیار این تقسیم بر قابلیت صدق مفهوم بر کثیر و عدم آن استوار است. از سویی، این معیار موجب بحثهایی درباره مفهوم “اله”، “واجبالوجود” و کلیات فرضی مانند “لا شیء” و “لا ممکن” شده است که آیا این امور کلیاند یا نه. منطقدانان کوشیدهاند کلیّت این مفاهیم را تثبیت نمایند. گرچه این تلاش قرین توفیق نبوده است، اما مدعای آنان درست است. از سوی دیگر، در جزئیت مفهوم ـ مثلا “زید” تشکیک شده است. بر اساس این تشکیک، تقسیم مفهوم به کلی و جزئی بیمورد تلقّی میشود؛ چرا که هر مفهومی کلی است. صدرالمتألّهین از نحوه نگاه به مفهوم و علّامه طباطبائی از راه ارتباط مفاهیم خیالی و حسی به امر عینی، جزئیت مفاهیم جزئی را توجیه کردهاند و بدینسان تقسیم مفهوم به کلی و جزئی را به اثبات رسانیدهاند
کلید واژهها
کلی، جزئی، صدق بر کثیر، کلیات فرضی، اسم خاص، اسم عام
مبحث کلی و جزئی، هم سرسلسله منطق تعریف است و هم سرسلسله مبحث قضایا و منطق استنتاج. این مبحث از بدو تکوّن منطق از مباحث منطقی بوده و ارسطو از آن بحث کرده است
تعریف “کلی” و “جزئی”
1 تعریف ارسطو: تعریف ارسطو از کلی و جزئی سرمشق تعریف منطقدانان مسلمان است. تعریفی که بعدها منطقدانان، به خصوص شارحان ابنسینا، ارائه دادند، سبب طرح مباحث جدّی در منطق شد. ارسطو کلی و جزئی را چنین تعریف کرده است: شأن کلی آن است که بر بیش از یکی حمل شود، و به قرینه مقابله، جزئی آن است که این شأنیت را ندارد. ارسطو ابتدا معنا و مفهوم را به کلی و جزئی تقسیم نموده و پس از آن تعریف را ارائه داده است
همان گونه که مشاهده میشود، تعریف و تقسیم ارسطو ناظر به معنا است و کاری به عالَم الفاظ ندارد. اما منطقدانان مسلمان تعریف کلی و جزئی را در مباحث الفاظ منطق گنجانده و تذکر دادهاند: تقسیم الفاظ به کلی و جزئی و تعریف آنها اوّلا و بالذات ناظر به معنا و مفهوم است و ثانیا و بالعرض به عالم الفاظ. با این دیدگاه، کلی و جزئی، بالعرض، به عالم الفاظ هم مربوط میشود
2 تعریف فارابی: تعریف فارابی ناظر به عالم الفاظ نیز هست. او با توجه به لازمه مفاد تعریف ارسطو، کلی و جزئی و به تعبیر دقیق او، “شخص” را چنین تعریف کرده است: شأن کلی این است که دو شیء یا بیشتر به واسطه آن متشابه باشند و شخص آن است که ممکن نیست به واسطه آن دو شیء متشابه باشند؛3 چرا که اگر مفهومی بر چند چیز قابل حمل باشد، آن چند چیز در آن مفهوم مشترکند و نسبت به همدیگر متشابهند
3 تعریف ابنسینا: ابنسینا با توجه به تعریف ارسطو و فارابی، کلی و جزئی را این گونه وصف میکند: لفظ مفردی که بر معنای واحدی دلالت دارد از آن نظر که در ذهن تصور شده است یا اشتراک کثرت در آن به طور مساوی ممتنع نیست، مانند معنای “انسان” که بر زید و عمرو و خالد منطبق است و یا ایقاع شرکت در آن ممتنع است، مانند “زید”، چرا که زید به ذات مشارٌالیه اشاره دارد و ذات مشارٌالیه در ذهن ممتنع است برای غیر مشارٌالیه قرار داده شود. اوّلی کلّی است و دومی، جزئی
مضمون این تعریف آن است که در کلیّت مفهوم کلی کثرتِ مصداق بالفعل شرط نیست و ممکن است کلی اصلا مصداق نداشته باشد. از اینرو، “شکل کروی محیط به بیست قاعده مثلث” اگرچه ممکنالوجود است، اصلا موجود نیست، و نیز خورشید و ماه که از نظر فیلسوفان در خارج یکی بیش نیستند و ممکن نیست از نظر آنان بیش از یکی باشند، از مصادیق تعریف کلی به حساب میآیند؛ زیرا تصور هر یک از این مفاهیم در ذهن مانع اشتراک کثرت در آن نیست؛ یعنی هر یک از این مفاهیم صلاحیت دارند بر بیش از یکی حمل شوند
اقسام کلی
ابنسینا در منطق اشارات، بر اساس تعریف ارائه شده، کلی را به سه دسته تقسیم کرده است: دستهای از آن دارای افراد بالفعل است؛ مانند “انسان” و دستهای دیگر افراد بالفعل ندارد، اما بالقوّه و الامکان افراد مشترک دارد؛ مانند “شکل کروی که محیط به دوازده قاعده پنج ضلعی” باشد و دسته سوم نه افراد بالفعل دارد و نه امکان افراد مشترک بالفعل. اما نداشتن افراد مشترک بالفعل در این دسته به واسطه سببی غیر از خود مفهوم کلی است؛ مانند مفهوم “خورشید” برای کسی که خورشید دیگری را تجویز نمیکند
از عبارت ابنسینا به صراحت میتوان دریافت که برخی مفاهیم کلی ممکن نیست مصداق متکثّر داشته باشند و برخی از آنها اساسا مصداق ندارند
غزّالی مصداق آن کلی را که ممکن نیست در خارج افراد کثیر بالقوّه و الامکان داشته باشد، “الاله” قرار داده است. فخر رازی در شرح عیونالحکمه، دو دسته دیگر را بر اقسامی که شیخ مطرح کرده بود، افزود و این دو دسته کلی اصلا مصداق خارجی ندارند. یکی از این دو اصلا ممکن نیست مصداق داشته باشد؛6 مانند مفهوم “اجتماع نقیضین”، اما دیگری امکان دارد مصداق داشته باشد، ولی حتی یک مصداق هم در خارج ندارد.7 همو در منطق ملخّص کلی را به شش دسته تقسیم کرد
1 کلی ممتنعالوجود؛ مانند “شریک الاله”؛
2 کلی ممکن الوجودِ غیر موجود؛ مانند “دیواری از یاقوت”؛
3 کلی که یک فرد آن موجود و دیگر افرادش ممتنع الوجودند؛ مانند “الاله”؛
4 کلی که افرادش ممکنالوجودند، اما فقط یک فرد آن موجود است؛ مانند “خورشید”؛
5 کلی که افراد کثیر متناهی از آن موجودند؛ مانند “کواکب”؛
6 کلی که افراد غیرمتناهی از آن موجودند؛ مانند “انسان”
پس از فخر رازی، تقسیم کلی به شش قسم یاد شده در کتب منطقی متداول گردید. از نظر خواجه، این شش قسم از کلام شیخالرئیس به دست میآیند
عموم منطقدانان مسلمان تعریف “کلی” و “جزئی” را از ابنسینا و بالطبع از فارابی و ارسطو پذیرفته و با عبارات گوناگون همان تعاریف را ارائه دادهاند و نیز تقسیم کلی را از نظر وجود افرادش در خارج، به شش قسم یاد شده پذیرفتهاند.10 عبارات “عدم منع وقوع مفهوم بر کثیر”، “صلاحیت اشتراک کثیر در مفهوم”،11 “صحّت حمل بر کثیر”،12 “صلاحیت انطباق بر کثیر”، “عدم امتناع” فرض صدق بر کثیر”، و “احتمال شرکت در کثیر” که در تعریف کلی آمدهاند،13 همه یک هدف را دنبال میکنند
اشکالات تعریف “کلی”
تقسیم “کلی” به شش قسم یاد شده و تعیین مصداق کلی، که بالفعل دارای افراد متکثّر نیست، سبب اشکالاتی شده که منطقدانان در پی رفع آن بر آمدهاند
1 استدلال غزّالی بر کلی بودن “اله”
غزّالی پس از تعریف “کلی” و “جزئی” و تقسیم کلی به سه قسمی که در کلام شیخالرئیس آمده است، به این اشکال میپردازد: چگونه ممکن است مفهومی که ممکن نیست بیش از یک مصداق داشته باشد ـ مانند “خورشید” و “اله” از مصادیق کلی باشد و در پاسخ میگوید: این دو لفظ از لحاظ معنا ممتنع نیست کلی باشند و برای آن افراد متعددی در نظر گرفت. امتناع تکثّر افراد به عالم وجود برمیگردد، نه این که مفهوم لفظ از تکثّر افراد ابا داشته باشد
با تأمّل در برهان “توحید” معلوم میشود که مفهوم “واجب الوجود” و “اله” از مفاهیمی هستند که ممکن نیست در عالم متکثّر و متعدد باشد؛ چرا که فرض دو واجب سبب میشود هر یک از آنها از دیگری متمایز باشد و بنابر این، هر یک از آنها واجد کمالی باشد که دیگری ندارد و لازمه آن این است که هر یک از آنها ناقص باشد، در حالی که تحلیل مفهوم “واجبالوجود” با هر نقصی بیگانه است؛ زیرا اگر واجبالوجود نسبت به یک کمال نقص داشته باشد، نسبت به آن کمال ممکن است و حال آنکه واجبالوجود در همه جهات واجبالوجود است
اقامه برهان در احکامی که برای خداوند اثبات میشود، جز تحلیل مفهومی عنوان واجبالوجود چیز دیگری نخواهد بود. از اینرو، مفهومی که از خدا و واجبالوجود داریم، به گونهای است که تکثّر را در خارج بر نمیتابد. پس امتناع تکثّر در خارج و عالم وجود از ناحیه مفهوم است؛ یعنی مفهوم به گونهای است که در خارج تکثّرپذیر نیست؛ همچنان که مفهوم “امتناع نقیضین” به گونهای است که ممکن نیست در خارج مصداق داشته باشد. پس میتوان گفت: نفس مفهوم، ممتنع است در خارج افراد متکثّر داشته باشد و امتناع در عالم از آن رو است که خود مفهوم از تکثّر ابا دارد
2 استدلال شیخ اشراق و فخر رازی بر کلی بودن “اله”