مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه در word دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه در word
چکیده
کامل مطلق در متون دینی
بخش اول: نقد و بررسی ادله اثبات کامل مطلق
برهان اول و نقد و بررسی آن
نقد و بررسی برهان دوم
نقد و بررسی برهان سوم
نقد و بررسی برهان چهارم
نقد و بررسی برهان پنجم
نقد و بررسی برهان ششم
نقد و بررسی برهان هفتم
نقد و بررسی برهان هشتم
نقد و بررسی برهان نهم
نقد و بررسی برهان دهم
بخش دوم: ادله مورد قبول برای اثبات کامل مطلق
برهان اول
برهان دوم
برهان سوم
برهان چهارم
برهان پنجم
••• پىنوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه در word
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، نهایه الحکمه، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378)، ج 1؛
ـ عبودیت، عبدالرسول، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛
ـ فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، (تهران، زوار، 1375)، چ ششم، ج 1؛
ـ کلینی، محمدبنیعقوب، اصول کافی، (تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1363)، چ پنجم، ج 1؛
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373)، چ ششم، ج 2؛
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایه الحکمه، (قم، مؤسسه در راه حق، 1405 ه ق)؛
ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1377)، چ ششم، ج 6؛
ـ ملاصدرا، اسفار اربعه، (قم، المکتبه المصطفویه، 1386 ه ق)، ج 2
چکیده
از باورهای مهم همه موحدان، به ویژه مسلمانان، اعتقاد به وجود کامل مطلق و وجود لایتناهی است. اذکار مبارکه «سبحان الله»، «الحمدلله»، «یا سبوح، یا قدوس» و مانند آنها بر کامل مطلق بودن ذات حق دلالت دارند. فلاسفه الهی به ویژه فلاسفه اسلامی در پی اثبات عقلی و برهانی این باور اساسی برآمدهاند، و نتیجه تلاشهای آنان ارائه و اقامه چندین برهان عقلی و فلسفی در این باب بوده است. آنچه این مقاله بدان پرداخته است از یک سو، بررسی این ادله است، و از سوی دیگر، ارایه برهانهای دیگری که کتب فلسفی به روشنی بدانها نپرداختهاند
کلید واژهها
کامل مطلق، وجود لایتناهی، واجبالوجود، ماهیت، ممکنالوجود، ضرورت، امکان، برهان عقلی
کامل مطلق در متون دینی
همه موحدان بر این باورند که خداوند موجودی است مبرّای از هر عیب و نقص و ضعف و کاستی. او کامل مطلق و هستی لایتناهی است. این عقیده از بنیادىترین باورهای موحدان، و به ویژه مسلمانان است. بسیاری از اوراد و ادعیه ما به تصریح یا تلویح ناظر بر این باورند. سبوح و قدوس بودن ذات حق، به این معناست که او از هر نقص و عیب و کاستی منزّه و مبرّاست. هر جا از تسبیح و تقدیس او سخن به میان مىآید همین موضوع در نظر است. از این گذشته، برخی تعابیر که درباره حمد و ستایش او آمده است، بر همین امر دلالت دارند: حمدا لامنتهی لحدّه و لاحساب لعدده و لامبلغ لغایته و لا انقطاع لأمده؛150 «خداوند را سپاس و ستایش مىکنیم به گونهای که حد آن را انتها، و عددش را شمارش، و پایانش در دسترس، و مدت آن تمام شدنی نیست.»
حمد و ثنا در برابر کمال و جمال است، و حمد بىپایان و مطلق بدون کمال و جمال مطلق، مفهوم ندارد. در نهج البلاغه آمده است: الحمدلله الذی لایبلغ مدحته القائلون و لایحصی نعمائه العادّون و لایؤدّی حقّه المجتهدون الذی لایدرکه بُعد الهمم و لایناله غوص الفطن الذی لیس لصفته حدّ محدود و لانعت موجود و لاوقت معدود و لااجل ممدود؛151 «سپاس خدایی را که سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگان نعمتهای او ندانند و کوشندگان حق او را گزاردن نتوانند؛ خدایی که پای اندیشه تیزگام در راه شناسایی او لنگ است و سر فکرت ژرف، رو به دریای معرفتش بر سنگ، صفتهای او تعریفناشدنی است و به وصف درنیامدنی و در وقت ناگنجیدنی و به زمانی مخصوص نابودنی.»
این عبارت نیز بر کمال بودن ذات حق دلالت دارد. امام چهارم علیهالسلام به ابوحمزه مىفرماید: «ای اباحمزه، همانا خدا به هیچ محدودیتی وصف نشود. پروردگار ما بزرگتر از وصف است. چگونه به محدودیت وصف شود آن که حدی ندارد؟»
در روایتی از امام کاظم علیهالسلام آمده است: «منزه است آن خدایی که حدی ندارد، و به وصف در نیاید، و چیزی مانند او نیست، و او به چیزی نماند، و او شنوا و بیناست.»
در روایتی دیگر آمده است که راوی مىگوید: «به امام موسی علیهالسلام نوشتم و درباره این جمله دعا که سپاس خدای راست تا نهایت علمش، از او نظر خواستم. حضرت به من نوشت: نگو نهایتِ علمش؛ زیرا علمش را نهایت و حدی نیست. بگو نهایت رضایش.»
قرآن کریم نیز بر نامتناهی بودن صفات خداوند تکیه و تأکید فراوان کرده است؛ جملاتی مانند: «ان الله علی کل شىء قدیر»،155 «ان الله بکل شىء علیم»،156 «ربنا وسعت کل شىء رحمه و علما»157 بر این امر دلالت دارند
به هر روی، اعتقاد ما مسلمانان این است که خداوند واجبالوجود و علت هستی بخش و خالق همه جهان است. بلکه او کامل مطلق و غنی من جمیعالجهات است. ذات و صفات او در مرتبه اطلاق و لاحدّی است. او هستی، علم، قدرت و حیات بىپایان و نامتناهی دارد
برای اثبات کامل مطلق از لابلای کتب فلسفی مىتوان ادله متعددی اصطیاد کرد. واکنش فلاسفه اسلامی در مقابل این مسئله نشان مىدهد که آنان این موضوع را غامض و دشوار نشمردهاند. امّا حقیقت این است که اثبات فلسفی این باور چندان آسان نیست. ما گمان مىکنیم ادلهای که برای اثبات این مسئله اقامه کردهاند خالی از خدشه و نقد نیست
در این گفتار، بحث را در دو بخش مطرح مىسازیم: در بخش نخست مهمترین ادله فلسفی اقامه شده بر این امر را نقد و بررسی مىکنیم و در بخش دوم به پارهای ادله که به گمان ما از اتقان کافی برخوردارند امّا در کتب فلسفی به روشنی بر آنها اشارت نرفته است، مىپردازیم
بخش اول: نقد و بررسی ادله اثبات کامل مطلق
برهان اول و نقد و بررسی آن
یکی از مهمترین براهین در این باره بر این گزاره استوار است که هر ماهیتی ممکن است. عکس نقیض آن این است که چیزی که ممکن نیست، ماهیت ندارد. با نظر به اینکه خداوندِ واجبالوجود (نه ممکنالوجود) قهرا ماهیت ندارد، و با توجه به اینکه ماهیت از حد وجود حکایت مىکند، نفی ماهیت از واجبالوجود به معنای نامحدود بودن وجود اوست
این برهان مبتنی بر اذعان به وجود واجبالوجود است، و با عنایت به اینکه اثبات آن در مباحث فلسفی کار دشواری نیست، وابستگی این برهان به آن مشکلی ایجاد نمىکند
نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که اثبات واجبالوجود، کاملِ مطلق بودن او را ثابت نمىکند؛ زیرا واجبالوجود، موجودی است که هستی عین ذات اوست و وجود برای او ضرورت دارد، و وجود او قائم به غیر نیست. این معنا به تنهایی دلالت بر این ندارد که هستی او نامحدود و لایتناهی است و همه کمالات را در حد اطلاق در خود دارد و ضعف و نقص را در او راهی نیست
نقد: اولاً، این برهان بر امکان ماهوی استوار است، و امکان ماهوی نیز بر اصالت ماهیت؛ زیرا بنابر نظریه اصالت وجود، ماهیت یک امر اعتباری و پنداری و ذهنی است و همه اوصافی که به آن نسبت مىدهند نیز به تبع آن ذهنی و اعتباری خواهد بود و انتساب ماهیت به اوصاف وجود خارجی (مانند خود ماهیت) از باب مجاز فلسفی و مسامحه است
شهید مطهری در این باره مىفرماید: «هم بنابه نظریه قدما و هم بنابر اصالت وجود، معنای امکان ذاتی ماهیت، لااقتضائیت ذات ماهیت است نسبت به موجودیت و معدومیت; لکن بنابر نظریه قدما باید به واقع نظر داشت و معنای اینکه مىگوییم ماهیت به خودی خود نمىتواند موجود باشد، یعنی قطع نظر از علت خارجی نمىتواند در واقع موجود باشد، ولی با فرض علت خارجی واقعا موجود است. ولی بنابر اصالت وجود باید نظر به اعتبار ذهن داشت و معنای اینکه مىگوییم ماهیت به خودی خود نمىتواند موجود باشد یعنی قطع نظر از اعتبار ذهن نمىتواند موجود باشد و با اعتبار ذهن به نحو مجاز موجود است; .»
تذکر این نکته لازم است که این اشکال بنابر دیدگاه کسانی است که ماهیت را اعتباری مىدانند
ثانیا، این اعتقاد که ماهیت از حد وجود حکایت مىکند و به همین سبب خداوند ماهیت ندارد، از ذهنیتِ پنداری بودنِ ماهیت برمىخیزد، که از نظر راقم این سطور پذیرفته نیست. به نظر ما، تمام ادله اعتباری بودن ماهیت مخدوش و ناتمام است و شواهد از اصیل بودن ماهیت مانند وجود حکایت دارد. ماهیت، آن است که در جواب «ماهو» (او چیست) گفته مىشود. هر موجودی ـ حتی خداوند ـ چیستی دارد. فرض موجودی خاص با ویژگىهای خاص و متمایز از موجودات دیگر، بدون داشتن چیستی، اساسا فرض نامعقولی است. مفهوم وجود از اصل وجود حکایت مىکند و ماهیت از مرتبه و چند و چونی آن. همانگونه که اصل وجود، واقعیت دارد چند و چونی آن نیز برخوردار از واقعیت است
ثالثا، اینکه «ماهیت ممکن است» مبنای موجه و مقبولی ندارد. این گزاره از قاعده معروف: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه» برخاسته است. پذیرش این قاعده بحث و بررسی و تأمل بیشتری مىطلبد؛ زیرا باید پرسید منظور از این قاعده چیست. برخی از فلاسفه متأخر گفتهاند: منظور از این قاعده آن است که بر ماهیت، به حمل اولی جز خود ماهیت بار نمىشود؛ نه مفهوم وجود بر آن بار مىشود، نه مفهوم عدم
اگر مقصود از قاعده مزبور، همین معنا باشد، اختصاص به مفاهیم ماهوی ندارد و همه مفاهیم اعم از ماهوی و فلسفی و منطقی چنیناند؛ زیرا درباره هر مفهومی مىتوان گفت که به حمل اولی تنها خودش بر خودش قابل حمل است نه چیز دیگر
علامه طباطبایی در پاسخ این اشکال مىفرماید: «این حکم از خواص ماهیت است. اگر به مفاهیم دیگر هم نسبت داده مىشود به نحو بالعرض است؛ زیرا به دلیل انتزاع مفاهیم دیگر در ذهن از ماهیات، میان آنها اتحاد برقرار است.»
اما همانگونه که برخی بزرگان فرمودهاند، این توجیه افزون بر اینکه تکلف آشکار است، مخدوش است؛ زیرا مفاهیم فلسفی برگرفته از مفاهیم ماهوی نیست
برخی محققان توجیه دیگری برای این قاعده ارائه کردهاند. به نظر آنان مقصود این است که مصداق ماهیت در وعاء اعتبار به وجود و عدم متصف نیست. توضیح اینکه حمل در قضیه هلیه بسیطه «الأنسان موجود» با اینکه از نوع شایع است نه اولی، ذهن باید قبل از اتصاف انسان (ماهیت) به وجود یا به تعبیر دیگر، قبل از حمل این محمول (موجود) بر انسان، برای موضوع (یعنی انسان) مصداقی را اعتبار کند تا بتواند وجود را به حمل شایع بر او بار کند. طبیعی است مصداق اعتباری ماهیت باید به گونهای باشد که بتوان هم مفهوم وجود و هم مفهوم عدم را بر آن بار کرد. بنابراین، مصداق اعتباری ماهیت در ذات خود به گونهای است که نه متصف به وجود است و نه متصف به عدم
به نظر ما این توجیه نیز نمىتواند نشان دهد که حکم در قاعده مزبور «الماهیه من حیث هی;» از مختصات ماهیت است. توجیه مزبور در هر هلیه بسیطه قابل طرح است، اعم از اینکه موضوع آن از مفاهیم ماهوی باشد و یا مفاهیم دیگر. مثلاً جمله «المعلول موجود» یا «الواجب موجود» نیز هلیه بسیطه است و عین همان توجیه در این موارد نیز قابل طرح است
نتیجه اینکه، برای قاعده مزبور توجیه مقبولی نیافتیم و بنابراین گزاره «الماهیه ممکنه» نیز اساس مقبولی ندارد
نقد و بررسی برهان دوم