مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word
چکیده
مقدّمه
تاریخچه تقسیم «عقل» به نظرى و عملى
هدف از تقسیم «عقل» و کاربرد آن
تعریف و تناسبات عقل نظرى و عقل عملى
عقل و تنوّع استعمالات
دیدگاههاى سهگانه
مدرکات عقل نظرى و عقل عملى و تفاوتها
رابطه عقل نظرى و عقل عملى
توجیه عمل در عقل عملى
دیدگاه نخست
دیدگاه دوم
دیدگاه سوم
فواید و آثار عقل نظرى و عقل عملى
برترى در عقل نظرى و عملى
مراحل و تقسیمات عقل نظرى و عقل عملى
نظر برگزیده
عقل و درک کلّیات و جزئیات
قلب
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله جستارى در عقل نظرى و عقل عملى در word
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، مع شرح الخواجه نصیرالدین الطوسى و المحاکمات لقطبالدین محمّدبن محمّد الرازى، تهران، مؤسسه مطبوعات دینى، 1422ق
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات، مع شرح نصیرالدین طوسى، تحقیق سلیمان دینا، بیروت، مؤسسه النعمان، 1413ق
ـ ـــــ ، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1418ق
ـ ـــــ ، الشفاء، قم، مکتبه آیهاللّه مرعشى نجفى، 1404ق
ـ ـــــ ، الطبیعیات من الشفاء، چ سنگى
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبداللّه نورانى، تهران، دانشگاه تهران، 1363
ـ ـــــ ، النجاه من الغرق فى بحر الضلالات، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1379
ـ ـــــ ، حدود یا تعریفات، ترجمه محمّدمهدى فولادوند، تهران، سروش، چ دوم، 1366
ـ ارسطو، درباره نفس، ترجمه علىمراد داورى، تهران، حکمت، چ چهارم، 1378
ـ ـــــ ، متافیزیک (مابعدالطبیعه)، ترجمه شرفالدین خراسانى، تهران، گفتار، 1366
ـ اصفهانى، راغب، تفصیل النشأتین و تحصیل السعادتین، مشهد، آستان قدس رضوى، 1419ق
ـ اصفهانى، محمّدحسین، نهایه الدرایه، بیروت: مؤسسه آلالبیت(ع)، 1418ق
ـ الاسعد، عبداللّه، دروس فى علم النفس الفلسفى، قم، سیدهالمعصومه، 1428ق
ـ بحرانى، ابنمیثم، شرح على المائه کلمه لامیرالمؤمنین (ع)، قم، جامعه مدرسین، چ سوم، 1427ق
ـ بغدادى، ابوالبرکات، المعتبر فى الحکمه، اصفهان، دانشگاه اصفهان، چ دوم، 1415ق
ـ بغدادى، سعیدبن هبهاللّه، الحدود و الفروق، قم، مجمع البحوث الاسلامیه، 1416ق
ـ بهشتى، احمد، تجرید، شرح نمط هفتم از کتاب الاشارات و التنبیهات، قم، بوستان کتاب، 1385
ـ تهانوى، محمّدعلى بن على، کشاف اصطلاحات الفنون، هند، چاپ کلکته، بىتا
ـ جوادى آملى، عبداللّه، شریعت در آینه معرفت، تهران، رجاء، 1372
ـ حائرى، مهدى، سفر نفس، تقریرات مهدى حائرى، به کوشش عبداللّه نصرى، تهران، نقش جهان، 1380
ـ ـــــ ، کاوشهاى عقل عملى، تهران، موسسه حکمت و فلسفه ایران، چ دوم، 1384
ـ خوانسارى، آقاجمال، الحاشیه على الشفا (الطبیعیات)، قم، کنگره بزرگداشت آقاحسین خوانسارى، 1378
ـ ـــــ ، الحاشیه على الشفاء (الالهیات)، قم، کنگره بزرگداشت مرحوم آقاحسین خوانسارى، 1378
ـ داناسرشت، اکبر، ترجمه کتاب روانشناسى شفا، تهران، چاپخانه بانک بازرگانى، چ سوم، 1348
ـ رازى، فخر، المباحث المشرقیه، قم، بیدار، چ دوم، 1411ق
ـ سبزوارى، ملّاهادى، اسرار الحکم، تعلیقه ابوالحسن شعرانى، تهران، اسلامیه، 1351ش
ـ ـــــ ، رسائل حکیم سبزوارى، تعلیقه سید جلالالدین آشتیانى، قم، اسوه، چ دوم، 1376
ـ ـــــ ، شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الکبیر، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1375
ـ ـــــ ، شرح المنظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملى، قم، ناب، 1422ق
ـ شهرزورى، محمّد، رسائلالشجرهالالهیه فى علومالحقائقالربانیه، تهران، مؤسسهحکمتوفلسفه ایران، 1373
ـ شیرازى، سیدرضى، درسهاى شرح منظومه حکیم سبزوارى، تهران، حکمت، 1383
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، قم، اسماعیلیان، چ پنجم، 1412ق
ـ عبید زاکانى، خواجه نظامالدین، اخلاق الاشراف، تهران، اساطیر، 1374
ـ غزالى، ابوحامد، احیاء العلومالدین، بیروت، دار قتیبه، 1412ق
ـ ـــــ ، معیار العلم فى المنطق، تهران، دارالکتب العلمیه، 1410ق
ـ ـــــ ، مقاصد الفلاسفه، تحقیق سلیمان دینا، قاهره، دارالمعارف مصر، 1961م
ـ ـــــ ، میزان العمل، تهران، دارالکتب العلمیه، 1409ق
ـ فیاض لاهیجى، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، سایه، 1383
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سید جلالالدین آشتیانى، تهران، سروش، چ دوم، 1368
ـ کاتبى قزوینى، على، حکمه العین، با شرح محمّدبن مبارکشاه بخارى، مشهد، دانشگاه فردوسى، 1353
ـ کردفیروزجایى، یارعلى، نوآورىهاى فلسفه اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386
ـ کیاشمشکى، ابوالفضل، راز رستاخیز و کاوشهاى عقل نظرى، تهران، انجمن معارف اسلامى ایران، 1382
ـ مجلسى محمّدباقر، مرآهالعقول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، 1412ق
ـ مدرّسى، سید محمّدرضا، فلسفه اخلاق، تهران، سروش، چ دوم، 1376
ـ مرزبان، بهمنیاربن، التحصیل، تعلیقه مرتضى مطهّرى، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، 1375
ـ مسکویه، ابوعلى، تهذیبالاخلاق و تطهیرالاعراق، قم، بیدار، چ پنجم، 1413ق
ـ مصباح، محمّدتقى، شرح الهیات شفا، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382
ـ ـــــ ، فلسفه اخلاق، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل، چ سوم، 1386
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378
ـ مظفّر، محمّدرضا، اصول الفقه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ سوم، 1368
ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ پنجم، 1367
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، تهران، دارالمعارف الاسلامیه، 1383ق
ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، با حواشى ملّاهادى سبزوارى و تحقیق سید جلالالدین آشتیانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1360
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ سوم، 1422ق
ـ ـــــ ، شرح الهدایه الاثیریه، بیروت، مؤسسه التاریخ العربى، 1422ق
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چ چهارم، 1410ق
ـ نراقى، ملّا محمّدمهدى، جامع السعادات، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، چ ششم، 1408ق
ـ ـــــ ، شرح الالهیات من کتاب الشفاء، قم، کنگره محققان نراقى، 1380
ـ نصرى، عبداللّه، مبانى انسانشناسى در قرآن، تهران، مؤسسه مرحوم فیض، 1372
چکیده
«عقل»، حکمت، فلسفه، علم، و قوّه نفسانى در تفکرات فلاسفه یونان به «نظرى» و «عملى» تقسیم شده است. برخى دانشمندان مسلمان ماهیت عقل نظرى و عقل عملى را یکى دانسته، و هر دو را از سنخ درک و تعقّل پنداشتهاند؛ با این تفاوت که مُدرَک اولى از امور دانشى، و مُدرَک دومى از امور کنشى است. حتى برخى بخشپذیرى براساس مُدرک و متعلّق را نیز صحیح ندانسته، و درک هر دو را به عقل نظرى سپردهاند. همچنین، بعضى معتقدند: یکى از سنخ درک، و دیگرى از جنس عمل و فعل به شمار مىرود؛ آنگاه تعامل این دو با یکدیگر منجر به آمیختگى علم و عمل مىشود. عقل عملى در دیدگاه مشهور، با تروّى در ادراکات نظرى، به جزئیات منتقل مىشود و قواى نفس را براى عمل راهنمایى و تحریک مىکند
براساس مبناى مشهور، انسان در سایه عقل نظرى به معارف و علوم روى مىآورد و با کسب بصیرت، حقایق عالم را مىیابد؛ چنانکه به کمک عقل عملى، به نظم و ترتیب امور زندگى مىپردازد و حالات شخصى و روابط اجتماعى خود را سامان مىدهد. همین تنظیم حالات، و تهذیب درون، زمینه شناخت عالىتر و صحیحتر را فراهم مىآورد. هرچند در نظر برگزیده، به جاى عقل عملى، براى ایجاد انگیزه و تحریک قوا، قلب را معرفى مىکنیم و از جایگاه مهم آن سخن به میان مىآوریم
کلیدواژهها : عقل، نظرى، عملى، حکمت، نفس، قوّه، کلّى، جزئى، هیولانى، ملکه، فعل، مستفاد، قلب
مقدّمه
دانشمندان فلسفه و عرفان و اخلاق، در بحث از «عقل نظرى و عقل عملى»، به جاى «عقل» از تعابیرى مانند قوّه نفسانى، نفس، حکمت، فلسفه، و علم نیز استفاده کردهاند. بر این اساس، مسکویه از تعبیر «قوّه عالمه و قوّه عامله» و ابنسینا از تعبیر «قوّه مدرکه و قوّه محرّکه عامله» استفاده کرده است. بهمنیار با بیان دو قوّه ادراکى و متصرّف، این دو قوّه را با عقل نظرى و عملى پیوند داده و همنام دانسته است. غزالى با بیان قوّه عالمه و عامله، به نام دیگر این قوا ـ که همان عقل نظرى و عملى باشد ـ اشاره مىکند. فخر رازى از قوّه عامله و عاقله یاد مىکند و آن دو را «عقل» مىنامد. ابنمیثم بحرانى مىگوید که نفس انسانى داراى دو قوّه نظریه و عملیه است که هر دو «عقل» نامیده شدهاند؛ وى آنگاه تکامل نفس با این دو قوّه را «حکمت» نام مىنهد. قطبالدین رازى این دو قوّه را با «عقل» همنام مىداند. عبید زاکانى نفس انسانى را داراى دو قوّه علمیه و عملیه مىپندارد و حکمت را تکامل نفس در این دو قوّه مىشمارد. ملّاصدرا از قوّه عالمه و عامله، علمیه و عملیه، و علّامه و عمّاله یاد مىکند و در شرح هدایه، با تسامح، نظرى و عملى را دو جزء نفس مىشمارد. لاهیجى نفس ناطقه را داراى این دو قوّه دانسته و این دو قوّه را «عقل» نامیده است. همچنین، ملّاهادى سبزوارى مىگوید
«للنفس قوّتان: عقل نظرى و عملى ان تشأ فعبّر
علّامهٌ عمّالهٌ فالمبتداء
لاربع مراتب قد صعدا.»
غزالى در مقاصدالفلاسفه «حکمت» را به همین دو قسم تقسیم کرده و از عقل نظرى و عملى سخن به میان آورده است. گفتنى است که وى در میزانالاعمال، چون حکمت را به مقتضاى تسمیه آن مفید ثبات و استحکام شمرده و عقل عملى را به مقتضاى شرایط زمانى و مکانىِ عمل از حالتى غیرثابت برخوردار دانسته، اطلاق عنوان «حکمت» بر عقل عملى را نوعى مجاز به حساب آورده و گفته است
اسم الحکمه لها من وجه المجاز، لانّ معلوماتها کالزئبق تنقلبُ و لا تثبت. فمن معلوماتها ان بذل المال فضیله و قد یصیر رذیله فى بعض الاوقات و فى حق بعض الاشخاص. فلذلک اسم الحکمه بالاوّل أحق ]و ان کان بالثانى أشهر[
کاتبى قزوینى حکمت را به دو بخش عملى و نظرى تقسیم مىکند. شهرزورى نیز این تقسیم را در موضوع «حکمت» ارائه مىدهد و یکى را حکمت نظرى و دیگرى را حکمت عملى مىنامد. ملّاصدرا در شرح هدایه از همین تعبیر استفاده کرده است و آنچه را به استکمال قوّه نظریه و عملیه منجر مىشود حکمت نظریه و عملیه نامیده است. مرحوم نراقى همین تقسیم را ارائه مىدهد و ملّاهادى سبزوارى، پس از اشاره به حکمت نظرى و عملى، مبناى هر دو را عقل نظرى مىداند
ابنسینا در منطق و نیز الهیات شفا، این تقسیم را با عنوان فلسفه نظریه و فلسفه عملیه مطرح مىکند؛ چنانکه راغب اصفهانى همین دو بخش را با عنوان «علم» توضیح
مىدهد. در بسیارى از تعابیر، مقسم این تقسیم همان «عقل» دانسته شده است؛ مثلا ابنسینا در حدود و اشارات، غزالى در میزانالاعمال، ابوالبرکات در المعتبر، خواجه نصیرالدین طوسى در شرح اشارات، ملّاصدرا در اسفار، ملّامحمّدمهدى نراقى در جامعالسعادات، و همینطور محقّق اصفهانى، مرحوم مظفّر، علّامه طباطبائى و نیز برخى از کسانى که پیشتر به گفتار آنها اشاره شد، از همین اصطلاح «عقل نظرى و عقل عملى» استفاده کردهاند
با وجود اینکه تبیین این اندیشمندان از «نظرى» و «عملى» با عناوین گوناگونى صورت گرفته است؛ ولى به نظر نمىرسد که تفاوت هریک از این عناوین با دیگرى، تغییر اساسى در تعاریف این اندیشمندان از دو اصطلاح «نظرى» و «عملى» ایجاد کرده باشد؛ چنانکه بسیارى ـ همانطور که گذشت ـ به ربط وثیق بین آن عناوین در موضوع مورد بحث تصریح کردهاند. ما نیز در این مقاله، مباحث خود را با عنوان «عقل نظرى و عقل عملى» ادامه مىدهیم
تاریخچه تقسیم «عقل» به نظرى و عملى
مسئله تقسیم «عقل» به نظرى و عملى از مسائل مهم فلسفى و معرفتشناختى است که از دیرباز در میان فیلسوفان، متکلّمان، و حکیمان مطرح بوده و درباره تعریف و کارکرد آن سخن گفته شده است. هرچند پیدایش و گسترش این تقسیم به دوران اسلامى بازمىگردد؛ ولى بنیاد این تقسیمبندى را مىبایست مربوط به یونان باستان دانست
بر این اساس، اعتقاد ارسطو در بحث از «نفس» چنین بوده است که: قوّه عقلیه انسان ـ پیوسته ـ غیرمتحرّک است؛ و تنها عقلى متحرّک است که در کنار شوق، غایتى را منظور دارد. به نظر مىرسد که مقصود ارسطو از عقل متحرّک همان عقل عملى بوده است
وى همچنین، در بحث از فضائل عقلى، آنها را برطبق دو استعداد یا قوّه عقلى تقسیم کرده است: یکى قوّه و استعداد علمى و دیگرى قوّه و استعداد حسابگر. ضمن اینکه حکمت و عقل عملى یا فرونزیس (بصیرت و تدبیر) را به «قابلیت حقیقى براى عمل، به کمک یک قاعده، با توجه به اشیایى که براى انسان خوب یا بدند» تعریف کرده و آن را به فردى و خانوادگى و سیاسى تقسیم نموده است
با این حال، همانگونه که گذشت، تبیین تقسیم یادشده با نظم و نسق تازه امرى است که در دوران اسلامى به آن پرداخته شده است. در این نوشتار، کوشش خواهد شد تا آراى تعدادى از اندیشمندان اسلامى در اینباره ـ از زمان مسکویه، ابنسینا و بهمنیار تا زمان معاصران ـ به بحث و بررسى گذاشته شود
هدف از تقسیم «عقل» و کاربرد آن
درست است که پرداخت به قواى نفس از زاویه «نظرى» و «عملى» (و انقسام عقل به این دو بخش)، در مسیر حرکت پرسرعت علم و با وجود کنجکاوى روزافزون بشر، امرى عادى به نظر مىرسد؛ امّا مىتوان انگیزههاى ذیل را نیز براى آن مطرح دانست
الف) تحلیل قدرت انسان، به عنوان جانشین پروردگار از این جهت که در بسیارى از موارد پس از علم و بررسى معلوم به ویژگى کشاندن آن به عرصه هستى و خلق و ایجادش توانمند است، مشابه رابطه وجودى اصیلى که میان آفریدگار جهان هستى و جهان حکم فرماست
ب) بررسى رابطه رازآلود و شگفتآور قلب با مغز؛ و اینکه چگونه با تأثیر حواس و عواطف و احساسات بر قلب، و تحریک خون در شریانها و عروق قلبى، اراده فعّال مىشود و به تحریک عضلات و اعضاى بدن اقدام و آدمى را در مسیرى هدایت مىکند که درک و فهم وى آن را مىپسندد؟
ج) بازشناسى تمایز میان آنچه معلوم بوده و هست و آنچه شایسته بوده و باید باشد، و بررسى رابطه بین آن دو
د) تحلیل این حالت انسان که در عین درک خیر بودن امرى یا شر بودن کارى، از انجام دادن آن خیر صرفنظر مىکند یا آن شر را حریصانه انجام مىدهد
ه .) راهنمایى دقیقتر انسان در کنترل و بازتکانى معلومات و سپس تهذیب و پاکسازى اعمال؛ چنانکه این امر در هدف از تقسیمات فرعى و کوچکترى که براى عقل نظرى و عملى صورت گرفته است آشکار مىشود
تعریف و تناسبات عقل نظرى و عقل عملى
نگارنده در نوشتار حاضر به دنبال تعریف عقل نظرى و عقل عملى، و شناخت تفاوتهاى این دو عقل با یکدیگر است. پرواضح است که دستیابى به این هدف، از راه مراجعه به دیدگاههاى اندیشمندان (و تحلیل و بررسى گفتار آنان)، به طرزى دقیقتر صورت مىپذیرد؛ ولى همانطور که در سطور بعد بیان خواهد شد، کلمات این اندیشمندان از نسق واحدى برخوردار نیست: بعضى این بحث را با تمرکز بر قوّه و عقل، برخى بر اساس نوع مُدرَک و متعلّق عقل، و تعدادى بر مبناى آثار و نتایج ارائه نمودهاند. به نظر مىرسد که ترتیب ذیل براى جمعبندى در تعریف «عقل نظرى» و «عقل عملى»، و تفاوت میان این دو، سودمندتر باشد
عقل و تنوّع استعمالات
جستار روشمند براى پژوهش در هر موضوعى مرهون رعایت ترتیب منطقى مطالب است. بر این اساس، منطقدانان به منظور شناخت علوم و مسائل آن، شش پرسش اساسى را مطرح ساخته و آنها را به ترتیب زیر طبقهبندى کردهاند
1) تحلیل مفهوم و بیان «ما» شارحهالاسم؛
2) پرسش از هستى و تحقّق و بیان هلیه بسیطه؛
3) تحلیل ماهوى و بیان «ما» حقیقى؛
4) پرسش از چگونگى خواص و احکام و بیان هلیه مرکّبه؛
5) پرسش از سبب تحقّق یا «لم» ثبوتى؛
6) پرسش از دلیل تحقّق یا «لم» اثباتى
بنابراین، پیش از پرداختن به اقسام نظرى و عملىِ عقل، مناسب است که تعریفى روشن از خود «عقل» ارائه شود؛ ولى چون از یکسو، ادعا شده که عقل در استعمالات خود، مشترک لفظى است و به حسب تقسیمات مختلف، معانى و کاربردهاى متفاوتى دارد، و از سوى دیگر، مقاله حاضر درباره خصوص عقل نظرى و عقل عملى است، ما ابتدا به بیان خصوص این نوع عقل مىپردازیم، و بحث مهم تبیین عقل (به معناى جامع آن) و تحلیل عقل دینى را به گفتار دیگرى وامىگذاریم. حکیم سبزوارى مىنویسد : «بدانکه لفظ 'عقل' لفظى است مشترک اشتباهانگیز، چه گاه عقل گویند و عقل مناط تکلیف را که در بالغین به هم مىرسد خواهند؛ و گاه گویند و عقل عملى را خواهند؛ و گاه گویند و عقل نظرى را خواهند و... .»
از مجموع تعاریفى که درباره موضوع این بحث وجود دارد، دو دیدگاه به دست مىآید
1) «عقل» در هر دو قسم (نظرى و عملى) به یک معناست و تفاوتى ماهوى بین آن دو وجود ندارد
2) «عقل» نظرى ماهیتآ با عقل عملى تفاوت دارد و اطلاق عنوان «عقل» بر هر دو از باب اشتراک لفظى است
دیدگاههاى سهگانه
چنانکه گذشت، برخى از دانشمندان «عقل» را در هر دو قسم نظرى و عملى یکى دانسته و تفاوتى ماهوى بین آن دو قائل نشدهاند. براساس این نظریه، که طرفداران بىشمارى دارد، هم عقل نظرى و هم عقل عملى از سنخ ادراک و فهم مىباشند. البته، صاحبان این نظریه به دو گروه تقسیم شدهاند
گروه نخست بر این عقیدهاند که این دو عقل، با اینکه از جهت ماهیت ادراکى یکىاند، ولى از جهت متعلّق ادراک با هم متفاوتاند؛ یعنى تفاوت این دو از جهت معلوم و مُدرک است، نه از جهت علم و ادراک. به تعبیرى دیگر، یک منبع ادراکى با متعلّقات خود به دو طریق مىتواند اشتغال داشته باشد که در ادامه، به توضیح آن مىپردازیم. ناگفته نماند که خود این گروه، بار دیگر ـ بر اساس تبیین مدرکات ـ به دستههاى مختلفى تقسیم مىشود که در بحث از مدرکات، به معرفى آن دستهها خواهیم پرداخت. گروه دوم بر این نظرند که این دو عقل اساسآ یکىاند، هم از جهت درک و هم از جهت مُدرک؛ تنها اگر مدرک عقل نظرى به عمل بینجامد، به سبب تنوّع، از این فرایند به «عقل عملى» تعبیر مىشود
همچنین، چنانکه گذشت، برخى از اندیشمندان بر این باورند که عقل نظرى ماهیتآ با عقل عملى تفاوت دارد و واژه «عقل» در هر دو به یک معنا نیست. در مباحث آینده، از هریک از این نظریهها به ترتیب با عنوان دیدگاه نخست، دیدگاه دوم، و دیدگاه سوم یاد خواهد شد
مدرکات عقل نظرى و عقل عملى و تفاوتها