مقاله مبتدا و خبر در word دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مبتدا و خبر در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مبتدا و خبر در word
مقدمه
تعریف
اقسام مبتدا و خبر و احکام آن دو
مطابقت وصف با مابعد
عامل در مبتدا و خبر
رابط چیست؟
موارد جواز ابتدا به نکره
موارد وجوب تقدم خبر
امتناع تقدم خبر
وجوب حذف خبر
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مبتدا و خبر در word
شرح ابن عقیل علی ألفیه ابن مالک
شرح سیوطی علی أالفیه ابن مالک
محمد علی صالحی مازندرانی، شرح صمدیّه
سیدعلیحسینی، توضیح شرح ابن عقیل
مقدمه
مبتدا و خبر به ترتیب در ابتدای مرفوعات قرار دارند در بعضی از کتب نحوی فاعل را مقدم دانسته و سپس مبتدا و خبر را ذکر کردهاند و این نظر جمهورنحویون است امّا سیبوبه و عدهای دیگر مبتدا و خبر را مقدم دانستهاند. سیبویه به عنوان اثبات مدّعای خویش دلایلی را ذکر کرده
1- مبتدا در آغاز کلام قرار میگیرد و کلام با آن شروع میشود پس باید قبل از فاعل در مورد آن بحث شود به خلاف فاعل که در ردهّی بعد قرار دارد. مثال مبتدا: زیدٌ قامَ و مثال فاعل: قام زیدٌ
2- مبتدا اگر از جایگاه خویش مؤخَّر گردد بازهم مبتدا است مثل (زیدٌ الکاتب) ولی فاعل به خاطر تقدُّم از فاعلیت خارج میشود و جمله فعلیه به اسمیه (مبتدا و خبر) تبدیل میشود
3- مبتدا به لحاظ مبتدا بودن، عامل و معلول است زیرا عامل در خبر و معلول برای ابتدائیت است؛ اما فاعل به لحاظ فاعلیت تنها معلول است و اگر برخی از موارد عامل شود به اعتبار فاعلیت نبوده بلکه به خاطر شبه فعل بودن است مانند: (جائنی ضاربُ عمروٍ) اما آنان که فاعل را مقدم داشتهاند برای اصالت آن دلایلی ذکر کرده اند که ما در اینجا به ذکر و دلیل بسنده می کنیم
1- عامل فاعل لفظی و عامل مبتدا معنوی است و بدون شک عامل لفظی قویتر از عامل معنوی است چرا که عامل معنوی با آمدن عامل لفظی زائل میگردد
2- فاعل جزئی از جمله فعلیه است و جمله فعلیه اصل در جملههاست پس فاعل اصل است
تعریف:
مبتدا: مبتدا یا اسمی است که مسندٌالیه بوده و از عوامل لفظی مجرد و خالی باشد و یا وصفی است که بعد از نفی یا استفهام واقع میشود در حالیکه رفع داده باشد اسم ظاهر و یا اسمی که در حکم اسم ظاهر است. مثل: (زیدٌ قائمٌ) و (أقائمٌ زیدان و یا ما قائم زیدٌ)
خبر: آن اسمی است که مجرد (از عوامل لفظی بوده و مسندٌبه میباشد. مثل: (الکلم لفظٌ) و (هندٌ قائمٌ ابوها)
توضیح: در تعریف آمده که مبتدا مسندٌالیه است منظور این است که چیزی به آن نسبت داده میشود که همان خبر است و منظور از عوامل لفظی این است که چیز بر آن داخل نشود (مثل حرف جر و یا نواسخ) و وصف آن است که بعد از نفی و یا استفهام واقع شود و منظور از اسمی که در حکم اسم ظاهر است ضمیر منفصل میباشد و مثال (زیدٌ قائمٌ) برای مبتدای اسمی و مثال (أقائمٌ زیدان) و یا (ما قائمٌ زیدٌ) برای مبتدای وصفی است و مثال (الکلم لفظٌ) برای خبر مفرد و همچنین مثال (هندٌ قائمٌ ابوها)
اقسام مبتدا و خبر و احکام آن دو
مبتدا بر دو قسم است
1- مبتدایی که دارای خبر است
2- مبتدایی که دارای فاعل بوده و آن فاعل جانشین خبر است
مثال قسم اول مانند(زیدٌ عاذرٌ مَن اعتَذَرَ) در این مثال زید مبتدا و عاذر خبر و من اعتذر مفعول عاذر محسوب میشود. قسم دوم مانند:(أسارٍذانِ) که همزه برای استفهام و سارٍ مبتدا و ذان فاعل و جانشین خبر است
و آنچه که به مانند همین مورد باشد بر آن قیاس میشود وآن هر وصفی است که بر استفهام یا نفی اعتماد کند. مانند: (أقائمٌ زیدان) و (ما قائمٌ زیدان)
بنابراین هرگاه وصف برنفی یا استفهام تکیه نکند نمیتواند مبتدا واقع شود.وصفی که فاعل را رفع میدهد و مستغنی از خبر است، دارای سه شرط میباشد
1- بر استفهام یا نفی اعتماد نماید
2- مرفوع آن، اسم ظاهر و یا ضمیر منفصل باشد
3- کلام با عنوان نمودن مرفوع، کامل شود
بنابراین اگر کلام باعنوان نمودن مرفوع کامل نگردد وصف مبتدا نخواهد بود مانند: (أقائمٌ اَبُواهُزیدٌ) در این مثال با وجود اسم مرفوع (أبَواهُ) کلام کامل نیست و از این رو قائمٌ مبتدا نخواهد بود. بلکه (زید) مبتدای مؤخَّر و(قائمٌ) خبر مقدم و (أبواهُ) فاعل برای قائم است و هرگز نمی توان قائم را مبتدا شمرد، زیرا با وجود (ابواهُ) به عنوان فاعل قائم کلام تام محسوب نمیشود. همچنین هر گاه وصف ضمیر مستتر را رفع دهد مبتدا نخواهد بودواز این رو صحیح نیست در (ما زیدٌ قائمٌ ولا قاعدٌ) قاعد را مبتدا و ضمیر مستتر در آن را فاعل و مستغنی از خبر دانست هر چند که در ضمیر منفصل نیز وصف مبتدا نیست بلکه به عنوان خبر مقدم و ضمیر منفصل به عنوان مبتدای مؤخّر گرفته میشود مانند«أمسافرٌ أنت» (طبق قولی)
مبتدای وصفی که بر استفهام تکیه میکند را فرقی در حرف بودن استفهام مانند (أقائمٌ الزیدان) و یا اسم بودن آن نمیکند مانند (کیف جالسٌ العَمُران) و در مورد نفی نیز فرقی بین اسم و فعل و حرف نیست
1- حرف، مانند: ( ما قائمٌ الزیدان)
2- اسم، مانند: (غیر قائمٍ الزیدان) که در اینجا (غیر) مبتدا و مضاعف و (قائمٍ) مضافإلیه و (الزّیدان) فاعل قائم و جانشین خبر غیر است چرا که (غیرُ قائمٍ الزّیدان) به معنای (ما قائمٌ الزیدان) است
3- فعل، مانند: (لیس قائمٌ الزّیدان) که در اینجا (لیس) فعل ماضی و ناقص « قائم» اسم آن و(الزیدان) فاعل و جانشین خبر لیس است
و شاهد مثال در بیت زیر نیز از همین مبتدای وصفی است
غیرُ مأسوفٍ علی زَمَنٍ یَنقَضِی بالهَمِّ و والحُزنِ
در این بیت (غیر) مبتدا و مضاف، (مأسوفٍ) مضافإالیه،(علی زمنٍ) جارومجرور و محلاً مرفوع به مأسوف است؛ زیرا (علی زمَنٍ) نائب فاعل برای مأسوف و جانشین خبر غیر است
البته گروهی بر این نظرند که اصلاً لازم نیست مبتدای وصفی بر استفهام یا نفی تکیه کند. مثل:(فائزٌ اُولُوالرَّشَدِ) که در این مثال وصف (فائز) بر نفی یا استفهام تکیه نکرده است. کما که هیچکس منکر سماعی آن نیست
مطابقت وصف با ما بعد خود