پایان نامه جهانی شدن اقتصاد و آثار آن در word دارای 70 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پایان نامه جهانی شدن اقتصاد و آثار آن در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه جهانی شدن اقتصاد و آثار آن در word
مقدمه
« جهانی شدن» به مثابه یک اصطلاح
سرشت « جهانی شدن»
رولند رابرستون (Roland Robertson) اعتقاد دارد:
برداشتهای متفاوت
آیا جهانی شدن تحولی خود به خودی است؟
آیا جهانی شدن خارج از اختیار است؟
مبانی نظری « جهانی سازی»
آثار منفی « جهانی شدن»
آثار منفی جهانی شدن اقتصاد
ضعف های اقتصاد ایران
تاثیرات منفی رانت بر دولت ها این ها است:
آسیب های پیوستن به جهانی سازی اقتصادی
پیشنهادات
- بررسی پیشنهاد اول
- بررسی پیشنهاد دوم
استقلال اقتصادی
مادی و معنوی
- بررسی پیشنهاد سوم
تجارت آزاد
منابع و مأخذ:
بخشی از منابع و مراجع پروژه پایان نامه جهانی شدن اقتصاد و آثار آن در word
1- جهانی شدن اقتصاد، لستر تارو، چاپ 1382 «Lester tarow»
2- جهانی سازی، جوزف استگلیتز، چاپ
3- جهانی شدن و جنوب، مارتین خور، ترجمه ساعی، احمد چاپ
4- فصلنامه انتقادی، فکری، فرهنگی، کتاب نقد شماره 25 و 24، پاییز و زمستان 81، سردبیر رحیم پور ازغدی
5- مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، ساعی، احمد، چاپ هفتم 1384
« جهانی شدن» به مثابه یک اصطلاح
واژه (Globalisation) که اخیراً به یکی از پر استفاده ترین و رایج ترین مفاهیم علوم انسانی بدل شده است، اسم مصدر از مصدر جعلی Toglobalize است که خود از صفت Global ساخته شده است. البته پاره ای از منابع و ماخذ، واژه یا اصطلاح جهانی شدن را معادلی برای اصطلاحات Pionetavixation , Mondialisationمی دانند با این حال آنچه که در اکثریت قریب به اتفاق منابع پذیرفته شده، همان اصطلاح Globalisation است و حتی عده ای معتقدند که واژه Mondialisation ترجمه کلمه Globalisation است. در لغن نامه برای صفت Mondialisation که ریشه و منشا اصطلاح Globalisation است سه معنا قایل شده اند
1- گرد مثل توپ یا کره
2- پ مقولات مربوط یا شامل در کره زمین و اصولاً در سراسر جهان
3- کلی یا جهانشمول
مصدر to globalise با توجه به معنای سوم ساخته شده است و به نظر، فعل آن هم لازم است و هم متعدی و به همین دلیل می توان آن را، یک سو، « جهانشمول کردن» یا
« یکپارچه کردن» و از سوی دیگر (جهانشممول شدن) یا « یکپارچه شدن» ترجمه کرد. و البته پرواضح است که میان این دو وجه لازم و متعدی، نه تنها از حیث معنی، بلکه از لحاظ پیامد و منظور اصلی طراحان جهانی شدن نیز تفاوتهای اساسی و فاحشی وجود دارد. به طوری که می توان به دو مساله مستقل، معتقد شد
سرشت « جهانی شدن»
در مورد ماهیت جهانی شدن بحثهای مختلفی وجود دارد اما قدر، متیقن همه این بحثها این است که ما در حال پشت سر گذاشتن فرایندی هستیم که در آن نقش و اهمیت جغرافیا، فضا و زمان کم رنگ می شود. عمده ترین شاخصهای ابزاری جهانی شدن عبارتند از: اقتصاد اطلاعاتی و تجارت الکترونیکی
عده ای جهانی شدن را به معنای پایان جغرافیا می دانند. تصور برخی آن است که تکنولوژی اطلاعاتی به گونه گسترده ای قابلیت « در دسترس» قرار گرفتن را یافته است. از این رو انباشت و مدیریت اطلاعات در سطح ملی، مشکل شده و برداشت انسانها را از مقوله ای به نام «فاصله» تحت تاثیر قرار داده، تعریف آنان را از «جامعه» و «وفاداری» متحول ساختند. نظم فرهنگی را ویران کرده و معادله قدرت را نیز به تدریج تحت تاثیر قرار می دهد
برخی جهانی شدن را تجلی این برداشت متداول دانسته اند که جهان از طریق نیروهای اقتصادی و تکنولوژی در حال تبدیل شدن به یک فضای اجتماعی واحد است و رویدادهای واقع در یک منطقه، از جهان می تواند پیامدهای مهمی داشته باشد
برای عده ای، جهانی شدن با یک احساس تسلیم قضا و قدر شدن و ناامنی دایمی همراه است، زیرا به نظر می رسد مقیاس تغییر و تحول اجتماعی و اقتصادی معاصر، قابلیت و توانایی دولتهای ملی یا شهروندان را برای کنترل مقابله یا مقاومت در برابر آن تحول، تحلیل می برد. برخی دیگر جهانی شدن را افسانه دانسته یا حداکثر آن را ادامه روندهایی می دانند که از دیرباز وجود داشته اند
برخی جهانی شدن را حلقه ای اجتناب ناپذیر از تاریخ سرمایه داری می دانند. به اعتقاد آنها سرمایه داری برای گریز از فروپاشی ناگزیر است بحران ناشی از انباشت سرمایه و بحران مشروعیت را در جهان پخش کن تا لایه های نامشکوف جهان را به انحصار خویش درآورد. از این رو، جهانی شدن صورتی از امپریالیسم است و این گویای اوج بحران در نظام سرمایه داری است. والر شتاین، گوندرفرانک، سووی، پل باران، سمیر آمین و … معتقد به چنین دریافتی هستند و جهانی شدن را زاده سرمایه داری و در عین حال « آنتی تز» آن می دانند که ضرورتاً باید به رهایی توده زحمتکش بیانجامد
گروهی دیگر جهانی شدن را مترادف با « غربی شدن» ( westernization) و « آمریکایی شدن» ( Americanization) والیناسیون همه جانبه می دانند و آن را دامی تلقی می کند که کشورهای غربی نهاده اند و می خواهند با یکسان سازی فرهنگها و تسطیح تمایزها، بازار مصرف خویش را گسترش دهند. زبان جهانی شدن، آمریکایی، فرهنگ آن، غربی و سکان هدایت آن نیز در دست آنان است. جهانی شدن، تحقق مجدد رسالت انسان سرمایه داری است که زمانی با جنگهای صلیبی و زمانی با فرستادن مسیونرها و فتح فرهنگ جهانیان، درصدد جهانی کردن ارزشهایشان بودند. سر ژلاتوش، هارولد شومان، پیتر مارتین از جمله نظریه پردازانی هستند که جهانی شدن را پروژه ای اندیشده و با برنامه تلقی می کنند که ملتهای مستقل باید از آن احتراز جویند. چرا که فرهنگ، فن آوری و اطلاعات عصر جهانی شدن متعلق به ایلات متحده آمریکاست و دیگران نشخوار کننده فرهنگ مسلط غربی هستند. در این میان کسانی مانند فرانسیس فوکویاما (F.Fukuyama) و ساموئل هانتینگتن ( S.Huntigton) یکسان شدگی و تکثیر فرهنگ و منش غربی را فرآیندی مبارک تلقی کرده و از پیروی انسان دموکراتیک و ایدئولوژی لیبرال سخن می گویند. از نظر این دسته، دهکده جهانی که در پرتو گسترش اطلاعات و ارتباطات رخ می نماید موجب رهایی انسان از اندوه سنتها و محنتها خواهد شد
رولند رابرستون (Roland Robertson) اعتقاد دارد
« جهانی شدن که در قرن بیستم به صورت کل گرا تجلی پیدا کرد، مستلزم وابسته کردن نقاط مرجع فردی ملی به نقاط مرجع دیگری است. از این رو، جهانی شدن ایجاد ارتباطات فرهنگی، اجتماعی و پدیده شناختی بین چهار عامل را شامل می شود: خویشتن فرد، جامعه ملی، نظام بین المللی جوامع و بشریت به طور کل.»
وی در جایی دیگر، جهانی شدن را مفهومی می داند که هم به فشرده شدن فرهنگی اشاره دارد. دیوید هلد ( David Held) جهانی شدن را متضمن تغییر شکل در فضای سازمان انسانی و فعالیت و اقدام فرا قاره ای یا الگوهای بین منطقه ای اقدام، تعامل و عامل قدرت می داند. قدرت سیاسی از رهگذر اهمیت و نفوذ سایر نظامهای قدرت، بازسازی و مجدداً مفهوم سازی شده و تا حدی تغییر یافته است. در این جهان در حال ظهور، شهروند، پارلمان ملی، مجامع منطقه ای و مقامات جهانی هم می توانند از هم متمایز باشند، اما نقشها در چارچوب پاسخگویی دموکراتیک و تصمیم گیریهای عمومی، بهم پیوسته و مرتبط هستند
ملکوم واترز (Malcolm Waters) جهانی شدن فرایندی اجتماعی می داند که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است از بین می رود و مردم به طور فزاینه از کاهش این قید و بندها آگاه می شوند
آنتونی مک گرو ( Antony McGrew) جهانی شدن را در برگیرنده دقایق زیر می داند
فعالیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر ماورای مرزهای ملی تاثیر گذاشته و از آنها تاثیر می پذیرند. افزایش شدت و وسعت ارتباطات به محو شدن فاصله موضوعات داخلی و خارجی می انجامد. ارتباطات در حال رشد، مسایلی را در سطح بین المللی ایجاد میکند
شبکه های به هم فشرده ای بین نهاد های بین المللی، جوامع سازمانهای غیر دولتی و شرکتهای فراملیتی به وجود می آورد. این شبکه ها به ایجاد یک سیستم جهانی منجر می شود که محدودیتهایی سیستمی برای فعالیتهای بازیگران مزبور ایجاد می کند و استقلال آنها را کاهش می دهد
از مجموع مباحث فوق چنین برداشت می شود که مجموعه مفاهیمی که برای تبیین پدیده جهانی شدن به کار رفته، ناظر بر وقوع یک تغییر مفهومی هستند که طی آن به جای ساختارها و سیستمهای موجود، پیکره نوینی شکل می گیرد. پیامدهای این پیکره با حفظ جوهر و فلسفه وجودی و خاستگاه خود، افقی جهانی پیدا می کند و در ورای مرزهای فرو ریخته هم صدای زیادی پیدا کرده و ضمن فرو ریزی مرزها، ساختارهای ملی را پیرو خود ساخته است. ابر شبکه های جهانی باعث دسترسی آسان و ارزان به فرآورده های آن و تاثیر گذاری بر گفتمانها و خرده گفتمانهای دیگر می شود. و هماهنگی بیشتری در حوزه های اقتصاد، سیاست و فرهنگ را از جانب دولت- ملتها (Nation –Stutes) ضروری می سازد
در پایان این بحث این نکته لازم به ذکر است که « جهانی شدن» با« بین المللی شدن» (intemationalization) متفاوت است. بین المللی شدن به تشدید ارتباطات میان حوزه های ملی و در نتیجه تاثیرات وسیع و عمیق کشورها بر یکدیگر اطلاق می گردد. به عبارتی بین المللی شدن ارتباط و تشکل کشورهای دارای مرزی جغرافیایی است، در حالی که جهانی شدن متشکل از شبکه های فرامرزی و فرا سرزمینی است. یعنی پدیده های جهانی می توانند همزمان کل عالم را در نوردند و بدون توجه به زمان و مکان از یک نقطه به نقطه دیگر حرکت کنند. در حالی که تقسیمات دولت های ملی وابستگی متقابل بین المللی را شدیداً تحت تاثیر قرار می دهند، اما خطوط پیوستگی متقابل جهانی غالباً ارتباطی با مرزهای سرزمینی ندارند
برداشتهای متفاوت
هر یک از اندیشمندان و صاحب نظرانی که در مورد جهانی شدن بحث کرده اند. تلقی و برداشت متفاوتی از این مقوله داشته اند. به طور کلی می توان سه برداشت متفاوت را از یکدیگر متمایز ساخت
1- عده ای صحبت از « روند جهانی شدن» (The Process of Globalization) می کنند و آن را به مثابه فرآیندی می دانند که سرشتی اجتناب ناپذیر دارد. این عده از فرا رسیدن عصری سخن می گویند که گسست جدی و عمیق پدیدار شده و در این فرایند علاوه بر درهم تنبیدگی اجتماعی انسانها، از لحاظ اقتصادی نیز هندسه جدیدی شکل می گیرد که بیش از آن که مبتنی بر جغرافیا باشد به صورت موضوعی، بر تقسیم کار بنیاد یافته است و پیش از آن که حول محور محض انسان باشد، به توان کارآفرینی و عملی انسانها توجه دارد و عامل تکنولوژی و الزامات اقتصادی، آن را اجتناب ناپذیر میکند
2- برخی دیگر، جهانی شدن را به مثابه یک «طرح» ( project) تلقی نموده اند به گونه ای که نقطه آغاز و فرجام آن مشخص است. این عده صراحتاً جهانی شدن را نقشه ای برای تحقق رسالت قدیمی انسان سفیر سرمایه داری می دانند. تامیلسون (Tamilson) عقیده دارد که فرهنگ جهانی شده ای که ما هم اکنون با آن روبرو هستیم یک فرهنگ جهانی مبتنی بر هرج و مرج نیست و در عین حال فرهنگی نیست که از جمع بین تجارب و نیازهای بشریت حاصل آمده باشد، حتی به صورت یکسانی از گونه های فرهنگی موجود نیز تغذیه نمی کند، بلکه حاکم شدن یکی از گونه های فرهنگی است که از توان بیشتری برخوردار می باشد. در یک کلام، مقصود همان فرهنگ غربی است. ورسلی ( Wersly) همچون تامیلسون بر آن است که شکل گیری مقوله جهانی شدن هر چند که دموکراسی تقلیدی را به ارمغان می آورد، اما امکان سلطه را تقویت می کند
در این دیدگاه، جهانی شدن به مفهوم واقعی کلمه عبارت است از تداوم روند استعمار و امپریالیسم نو جهانی شدن نوعی جهانی سازی اندیشیده و دور اندیشانه صاحبان ثروت و قدرت است که در آن «اطلاعات» جای « سیستم پایه طلا» ( Glod Standard System) را گرفته است سرمایه سالاری امروزه در قالب جهان گرایی ظاهر شده و اگر امپریالیسم را آخرین مرحله سرمایه داری بدانیم، جهانی شدن واپسین مرحله امپریالیسم است. اصول گرایان اسلامی نیز ادعاهای جهان صنعتی در زمینه حقوق بشر، دموکراسی و غیره را فریبنده دانسته و جهان شدن را طرحی می دانند که غریبان جهت تسهیل و تعمیق تاراج منابع جهان سوم باب کرده اند. نتیجه آن که براساس این تلقی، طرح جهانی شدن شیوه ای نوپا است برای تحصیل مقصودی دیرپا و کشورهای جهان سومی نباید در دام جهانی شدن که استعمار گران تدارک دیده اند بیافتند
3- سومین برداشت از جهانی شدن درک این مقوله به عنوان نه یک فرایند بی طرفانه و یا طرح تعمدی، بلکه «پدیده ای» (Phenomena) ساخت دست بشر است. که تحویل یک سویه این پدیده به «فرآیند» یا « طرح» مانع از فهم آن می شود یعنی این پدیده نو ظهور نه پیش اندیشده است که بتوان طرح نامید و نه بدون اطلاع جهانیان، مخصوصاً کارگزاران اطلاعات به واسطه اشراف بر پیامدهای این پدیده از فرصت بیشتری برخوردارند
جهانی شدن، یک پدیده تناقض آمیز است. این پدیده رواج استانداردهای عام رفتاری را در روابط سیاسی اقتصادی و اجتماعی تشویق می کند، اما به همگون سازی نمی پردازد. و در عین یکپارچه سازی، شکافهای را نیز پدید می آورد. جهانی شدن هم زمان با ایجاد فرصتها، خطرها و تهدیداتی نیز فراهم می آورد