برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پایان نامه سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) در word دارای 68 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پایان نامه سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) در word

مقدمه:  
خلقت نورانی  
«فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا»  
خدیجه بانوی مستقل  
بانوی فداکار  
مادر فاطمه (س)  
نخستین کانون اسلامی  
دستور آسمانی  
دوران آبستنی  
ولادت فاطمه (س)  
تاریخ تولد  
آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه  
کـوثـر  
نامهای زهرای اطهر (س)  
وصف جمال فاطمه (علیها السلام)  
فضایل بانوی دو سرا  
اللیله فاطمه و القدر الله  
شیر مادر  
دوران شیرخوارگی و کودکی  
مرگ مادر  
علی و زهرا (علیهما السلام)  
1- زناشویی علی و زهرا (علیهما السلام):  
زندگانی علی و زهرا } علیهما السلام {  
جنگ و جهاد  
(( شرکت حضرت زهرا علیها السلام در جنگ ))  
حجاب و پوشش فاطمه ( علیها السلام)  
«پرهیز از نامحرمان»  
«در اوج عفت و حجاب»  
خدا شناسی  فاطمه (س)  
«خدا گرایی فاطمه (س)»  
«وفات رحمت عالمیان»  
«ماجرای سیاسی فدک»  
سرای غم  
«بیت الاحزان»  
در ماتم زهرا (س)  
فهرست منابع  

بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) در word

1- کتاب مسند فاطمه (ع)، تالیف مهدی جعفری

2- کتاب نهج الحیاه، تالیف محمد دشتی

3- کتاب بانوی نمونه اسلام، تالیف ابراهیم امینی

4- کتاب بانوی اول، تالیف جواد نعیمی

5- کتاب سیده زنان عالم، تالیف شهید عبدالحسین دستغیب

6- کتاب زندگانی فاطمه زهرا (ع)(شعر)، تالیف سیدجعفر شهیدی

خلقت نورانی

جهان از کتم عدم پای بر صحنه وجود ننهاده بود و زمان، لباس هستی بر قامتش دوخته نشده بود. نه عالمی حادث بود و نه مخلوقی موجود. تنها خدا بود و خدا بود. خدا قادر بود و منیع تمامی خیرات کمال مطلق بود و سرچشمه احسان، آن هم نه احسانی از روی نیاز همچون نیکی های مخلوقاتش. چون کمال مطلق بود

می بایست اظهار قدرت خود کرده به آفریدن دست یا زد. پس دست به کار تصویرگری شد و هستی را ایجاد نمود، تا نوبت به خلقت انسان رسید. هدف از خلقت انسان که بازگشتن به آدمی است- کمال بود و کمال در عبادت و بندگی خداوند نهفته و عبادت آدمیان چیزی جز قرار گرفتن در سایه رحمت الهی. که نتیجه این عبادت، شناخت بهتر و کاملتر ذات حق بود. پس هدف خلقت جود بر بندگان بود، نه سود برای آفریدگار

حضرت باری مشیّتش بر این تعلق گرفت تا بر روی زمین موجودی بر جای نهد که بایسته جانشینی او باشد. موجودی به نام انسان که نسبت به دیگر موجودات از ظرفیتهای ویژه ای برخوردار بود پس فرشتگانش را مخاطب ساخته و فرمود: من }مشیتم بر این قرار گرفته تا{ در زمین جانشین بر گمارم

فرشتگان گفتند: پروردگارا: عزم بر این داری که کسانی بر گماری که فساد کنند و در زمین خونها بریزند؟ حال آنکه ما به تسیح و تقدیس تو دل مشغولیم. پروردگار فرمود: من میدانم آنچه را که شما نمی دانید. بدین منظور و همچنین برای اظهار نهایت قدرت خود و ایجاد شریفترین مخلوق در عبودیت و بندگی، در غامض علم خود، دو هزار سال پیش از آفرینش دیگر مخلوقات، خمسه طیبه را بیافرید

غایی بر کون و مکان کیست؟
جان پنهان‌شده در جسم جهان‌دانی کیست؟

سبب خلقت پیدا و نهان کیست؟
دایره رفعت و شان دانی کیست؟

«فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا»

هر موجودی به نوبه خود مظهر اسمی از اسماء حسنای خداوند سبحان می باشد و مظهر اتم و اکمل آن وجود چهارده نو پاک (علیهم السلام) است، زیرا تکراری در نظام هستی وجود ندارد. با این وجود، چون مظاهر جزئی کثرت آنها آشکار و وحدت آنها نهان است جهات مشترکی را می توان یافت که آنان را همنام سازد، و هرچه هستی محدودتر باشد همتاها از فراوانی بیشتری برخوردارند اما هستی اگر وسیع شد و تا به مرز هستی محض رسید، آن گاه است که نه همانند خواهد داشت و نه همتایی برای آن وجود صرف می توان فرض نمود. در قلمرو امکان، مظهر آن اسم اعظم وجود مبارک پیامبر است که احدی در محدوده امکان همانند او نیست. پس از وجود پیامبر، معصومین پاک در این رتبه قرار دارند که در این میان فاطمه (علیها السلام) ریشه این درخت تناور است. آن درخت پاک، پیامبر خداست، که فرعش علی، ریشه اش فاطمه، میوه اش فرزندان فاطمه و برگها و غنچه هایش شیعیان فاطمه هستند که شاید سبب نامیدن حضرتش به ام ابیها از این جهت باشد، چرا که عنصر نبوت است و درخت نبوت به اوست که بارور می گردد و برگ می دهد و به ثمر می نشیند

خواندش پدر ام ابیها که نور او
زین رو، زجمع اهل کسا نام فاطمه

فیض نخست و صادر اول زمصدر است
در گفته خدای تعالی مکرر است

او قطب دایره امکان و نقطه پرگار است، که چون از مقام خود پایین آید دیگر وجودها از او تکثیر شوند. او احمد دوم و احمد دورانش است. او جرثومه توحید در زمانش می باشد. او چراغدان نور خداوند و بوته زیتونی است که جهان سرشار از برکات اوست

باری، چون خداوند در غامض علم خود، پیش از آفرینش هر موجودی از موجودات، نور مبارک او و دیگر اصحاب کسا (که درود بی شمار بر آنان باد) را بیافرید دست به کار آفرینش آدم ابوالبشر (علی نبینا و آله علیهم السلام) شد، چرا که این انوار در صلب آدم بودند که در قالب جسدی می گنجیدند. پس آدم و ذریه‌اش به یمن وجود این انوار، از کتم عدم، ردای وجود به بر نمودند

خداوند آدم و حوا را چون بیافرید آن دو در بهشت بنای خود نمایی گذاشتند. آدم به حوا گفت

خداوند آفریده ای را به نیکویی ما نیافریده است. در این هنگام خداوند جبرئیل را وحی نمود تا آدم و حوا را به فردوس اعلی برد. چون آن دو به فردوس اعلی در آمدند دیدگانشان متوجه بانویی شد که بر سکویی از سکوهای بهشت قرار گرفته، تاجی از نور نهاده است و دو گوشواره از نور بر گوش دارد و آن چنان زیبایی و درخشندگی دارد که از زیبایی او بهشت منور گردیده است. آدم، چون این رخ زیبا را نظاره نمود به جبرئیل گفت: ای دوست من، جبرئیل، این بانویی که از حسن منظرش بهشت مزین است، کیست؟ جبرئیل در پاسخ گفت: او فاطمه، گرامی دخت پیغمبر است، که از اولاد تو در آخر الزمان می باشد. حقیقت آن است که اینان رمز خلقتند: یا احمد: لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمه لما خلقتکما

ای احمد: اگر تو نبودی آسمان و زمین نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمی آفریدم (یعنی شمایان رمز خلقتید). و فاطمه حوریه ای بود که چند صباحی لباس آدمیان در بر نمود

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

که در این دامگه حادثه چون افتادم
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

فاطمه برای پدر و دیگر مردمان گلی بود که رایحه خوشش آفرین دلها بود و خدایش او را خیر کثیر خواند

نور دل و دیده پیغمبر، زهراست
آن خیر کثیر را که از فرط کمال

ام الحسنین و کفو حیدر، زهراست
ایزد ستود و خواند کوثر، زهراست

پس جای شگفتی نیست که او بار غم ابتر بودن را از چهره پدرش، محمد (که درود و سلام خداوندی بر او و خاندان پاکش باد) بزداید، چرا که فرزندان پسر پیامبر چندی نمی پایید که رخت بر می بستند و این خود بهانه ای به دست دشمنان حضرتش داده بود تا نغمه ساز این سخن شوند که در پس محمد نامی از او نمی ماند

مصطفی را وعده کرد الطاف حق
رونقت را روز روز افزون کنم
منبر و محراب سازم بهر تو

گربمیری تو نمیرد این سبق
نام تو بر زر و نقره بر زنم
در محبت قهر من شد قهر تو

خدیجه بانوی مستقل

یکی از نکات برجسته و درخشان زندگی خدیجه داستان ازدواج اوبا پیغمبر است. بعد از انکه شوهر اول و دوم خدیجه وفات نمودند یک حالت استقلال و آزادی مخصوصی در آن بانوی بزرگ پیدا شد و همانند عاقل ترین و رشیدترین مردان به تجارت می پرداخت و تن به ازدواج نمی داد. با اینکه از جهت اصالت و نجابت خانوادگی و مال و ثروت فراوان، خواستگاران زیادی داشت و حاضر بودند مهریه‌های سنگینی بدهند و با وی ازدواج کنند ولی او از قبول شوهر جداً امتناع می ورزید

اما نکته جالب اینجاست که همین خدیجه ای که حاضر نبود به هیچ قیمتی، با سران و اشراف عرب و مردان ثروتمند ازدواج کند. با کمال شوق و علاقه حاضر شد با محمد که شخص یتیم و تهیدستی بود ازدواج کند خدیجه زنی نبود که خواستگار نداشته باشد، بلکه تاریخ خبر می دهد که خواستگاران متشخص و آبرومندی حتی از ملوک و ثروتمندان برایش می آمدند ولی به ازدواج راضی نمی شد. اما در مورد وصلت با محمد نه تنها راضی شد بلکه خودش با کمال اصرار و علاقه پیشنهاد ازدواج نمود و مهریه اش را نیز از مال خودش قرار داد به طوریکه این موضوع اسباب سخریه و سر زنش شد

با توجه بدین مطلب که زنها معمولاً به ثروت و تجملات زندگی خیلی علاقه دارند و نهایت آرزویشان این است که شوهر ثروتمند و آبرومندی نصیبشان گردد تا در خانه‌اش به آرامش و تجمل و خوش گذرانی سر گرم باشند، به خوبی روشن می‌شود که خدیجه در مورد ازدواج،اندیشه و افکار عالیتری داشته و در انتظار شوهر فوق‌العاده و شخصیت برجسته ای بوده است. معلوم می شود خدیجه شوهر ثروتمند و پولدار نمی‌خواسته، بلکه در جستجوی شخصیت برجسته روحانی بوده که جهانی را از گرداب بدبختی و جهالت نجات دهد

آن بانوی شریف و رشید، شخص مطلوب و گمشده اش را یافت آن حضرت را احضار نمود و گفت: ای محمد من چون تو را شریف و امانتدار و خوش خلق و راستگو یافته ام، میل دارم با تو ازدواج کنم. محمد صلی الله علیه و آله قضیه را با عموها و خویشانش در میان نهاد. آنان به عنوان خواستگار نزد عموی خدیجه رفتند و مقصدشان را در ضمن خطبه ای اظهار داشتند. عموی خدیجه که یکی از دانشمندان بود خواست پاسخ دهد ولی چون نتواست به خوبی سخن بگوید، خود خدیجه از غایت شوق با زبان فصیح، گفت: ای عمو! شما گرچه در سخن گفتن از من سزاوار ترید اما از خودم بیشتر اختیارم را ندارید. پس عرض کرد: این محمد! خودم را به تو تزویج کردم و مهرم را مال خودم قرار دادم. به عمویت بفرما برای ولیمه عروسی شتری بکشد. و وقتی محمد خواست از خانه خارج شود خدیجه عرض کرد: خانه من خانه تو و من کنیز تو هستم هر وقت خواستی به سرای خویش در آی

این ازدواج برای پیغمبر خیلی ارزش داشت زیرا از یک طرف فقیر و تهیدست بود و به همین علت یا علل دیگر تا سن بیست و پنج سالگی نتوانست ازدواج کند. از طرف دیگر بی خانمان و تنها بود و احساس تنهایی می کرد و به وسیله این ازدواج مبارک، هم نیازمندیش برطرف شد و هم یار و غمگسار و مشاور خوبی پیدا کرد

بانوی فداکار

آری محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه یک کانون با صفا و گرم خانوادگی را تاسیس کردند. نخستین زنی که دعوت پیامبر را اجابت نمود خدیجه بود. آن بانوی بزرگ تمام اموال و ثروت بی حد و حصر خویش را بدون قید و شرط در اختیار محمد (ص) قرار داد. خدیجه از آن زنان کوتاه فکری نبود که اگر اندک مال و استقلالی برای خویش دید اعتنا به شوهر نکند و مالش را از او دریغ دارد. خدیجه چون از هدف عالی پیغمبر خبر داشت و بدان عقیده مند بود، تمام اموالش را در اختیار آن حضرت گذاشت و گفت: هر طور صلاح می دانید در راه اشاعه و ترویج دیدن خدا، خرج کن

مادر فاطمه (ع)

همانطور که می دانیم مادر فاطمه زنی بود به نام خدیجه دختر خویلد. خدیجه در یکی از خانواده‌های اصیل و شریف قریش به دنیا آمد و تربیت یافت. افراد خانواده‌اش همه دانشمند و فداکار و روحانی و حمایت کننده از خانه کعبه بودند


نخستین کانون اسلامی

نخستین خانواده اسلامی که در اسلام تاسیس شد خانه محمد (ص) و خدیجه بود. تعداد نفرات آن بیش از سه تن نبودند: محمد (ص)، خدیجه و علی علیه السلام، آن خانه، کانون انقلاب اسلامی و جهانی بود و وظایف بسیار سنگینی بر عهده داشت. باید با کفروبت پرستی مبارزه کند. دین توحید را در جهان بسط و اشاعه دهد. در تمام جهان بیش از یک خانه اسلامی وجود نداشت ولی سربازان فداکار آن نخستین پایگاه توحید، تصمیم داشتند دلهای جهانیان را فتح کنند و عقیده توحید را در جهان نفوذ دهند. آن پایگاه نیرومند، از هر جهت مجهز و مسلح بود، محمد صلی الله علیه و آله در راس آن قرار داشت. که خدا درباره اخلاقش می گوید: اخلاق تو عظیم و بزرگ است»

دستور آسمانی

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در «ابطح» نشسته بودند؛ جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند بزرگ بر تو سلام فرستاده می فرماید، چهل شبانه روز از خدیجه کناره گیری کن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پیغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکیم، چهل روز به خانه خدیجه نرفت. و در آن مدت، شبها به نماز و عبادت می‌پرداخت و روزها روزه دار بود. چون چهل روز بدین منوال سپری شد، فرشته خدا فرود آمد. غذایی از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاهای بهشتی تناول کن. رسول خدا با آن غذاهای روحانی و بهشتی افطار کرد

هنگامیکه برخاست تا آماده نماز و عبادت شود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول گرامی خدا، امشب از نماز مستحبی بگذر و به سوی خانه خدیجه حرکت کن زیر ا خدا اراده نمود که از صلب تو فرزند پاکیزه ای بیافریند. پیغمبر اکرم (ص) نیز با شتاب رهسپار خانه خدیجه شد. و هنگامیکه خدیجه درب خانه را به روی محمد (ص) گشود، طولی نکشید که نور فاطمه علیه السلام از صلب پدر به رحم مادر وارد شد

دوران آبستنی

کم کم آثار آبستنی در خدیجه هویدا گشت. آن بانوی شریف و فداکار از آن روز، تا حدی از غم و غصه تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شکم داشت انس گرفت. امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامیکه خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد زنان مکه باوی قطع رابطه نمودند، به خانه اش نمی رفتند و سلام و علیک نمی کردند. مراقب بودند کسی به خانه اش رفت و آمد نکند

بانوان اشراف، خدیجه را تنها گذاشتند، و با او انس و الفت نمی گرفتند، و به همین جهت ناراحت و اندوهناک بود. کم کم با تنهایی خو گرفت، ولی هنگامی که به فاطمه(ع) آبستن شد از غم و تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شکم داشت انس گرفت، با او راز و نیاز می کرد و خوشنود بود

جبرئیل برای بشارت محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه فرود آمد و گفت: یا رسول الله بچه ای که در رحم خدیجه می باشد، دختر ارجمندی است که نسل تو از وی بوجود خواهد آمد. او مادر امامان و پیشوایان دین است که بعد از انقطاع وحی جانشین تو خواهند شد. پیغمبر اکرم (ص) بشارت پروردگار جهان؟، به خدیجه ابلاغ نمود و بدان نوید فرحبخش، دلش را شاد گردانید. آری خدیجه که برای ترویج توحید و خدا پرستی از همه گذشت و به هر محرومیت و فشاری حاضر شد، ثروت بی پایانش را وقف این هدف مقدس نمود، دوستان و رفقایش را از دست داد، محمد (ص) و هدف بزرگ او را بر ما سوی الله ترجیح داد، وقتی از زبان رسول خدا می‌شنود که خدا چنین سعادت بزرگی را نصیبش کرده که پیشوایان معصوم دین از او بوجود می آیند، دلش لبریز شادمانی و سرور می گردد. و حس فداکاری او بیشتر تحریک می شود و با خدای خویش و طفلی که در اندرون دارد مانوس می گردد

ولادت فاطمه (ع)

دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید. خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد. کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد: کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع خطرناک به فریادم برسید و در امر زایمان یاریم کنید. طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت: درب خانه هر کسی را کوفتم، را هم نداد و خواهش شما را نپذیرفت. همه در پاسخ گفتند: به خدیجه بگو: نصیحت ما را نپذیرفتی و برخلاف صلاح دید ما با یتیم تهیدستی ازدواج کردی. از این رو حاضر نیستیم به خانه ات بیاییم و یاریت کنیم. وقتی خدیجه پیغام و زخم زبان کینه توز را شنید و از یاری آنان مایوس شد، اندوهگین گشت. از جهان ماده کینه‌توز چشم پوشید و به سوی خدای جهان و عالم دیگر متوجه شد. فرشتگان خدا و حوریان بهشتی و زنان آسمانی در آن موقع حساس، به یاریش شتافتند و از کمکهای غیبی پروردگار جهان برخوردار شد، و فاطمه عزیز یعنی اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گیتی نهاد، و به نور تابناک ولایت، شرق و غرب جهان را روشن ساخت

تاریخ تولد

در تاریخ تولد فاطمه علیها السلام در بین علمای اسلام اختلاف است. لیکن در بین علمای امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است

آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه

یکی از اسراسر آفرینش اینست که هر فردی علاقه دارد دارای فرزندی باشد تا او را برحسب دلخواه تربیت کند و به یادگار بگذارد. انسان فرزندش را از بقایای وجود خودش محسوب می دارد و با فرا رسیدن مرگ، وجودش را خاتمه یافته نمی داند اما شخص بی فرزند، دوران زندگی و حیات خودش را کوتاه و با فرا رسیدن مرگ، خاتمه یافته می پندارد، شاید دستگاه آفرینش می خواهد بدین وسیله، نسل انسان را از انقراض و نابودی محفوظ بدارد.‌ آری پیغمبر (ص) و خدیجه نیز چنین آرزویی داشتند، خدیجه ای که برای ترویج خدا پرستی و نجات بشریت از هیچگونه فدا کاری دریغ نداشت، و برای پیشبرد هدف مقدس پیغمبر اکرم از مال و خویشان و دوستانش چشم پوشیده، و بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته های محمد گشت، حتماً علاقه داشت از محمد صلی الله علیه و آله فرزندی پیدا کند تا از دین اسلام حمایت نماید و در بسط و ترویج آن و به ثمر رساندن هدف عالی محمد صلی الله علیه واله کوشش کند. پیغمبر اکرم می دانست که مرگ برای بشر حتمی است، و در مدت محدود و کوتاه زندگی، نمی تواند هدف بزرگ خویش را کاملاً اجرا کند و جهان بشریت را از گرداب گمراهی نجات دهد. پیغمبر به خوبی می دانست که باید بعد از او افرادی در تعقیب هدفش جدیت و کوشش نمایند و طبعا دلش می خواست که آن افراد فداکار از نسل خودش بوجود آیند. محمد(ص) و خدیجه چنین آرزوئی داشتند اما متاسفانه پسرانی که قبلاً از آنان بوجود آمده بودند به نام عبدالله و قاسم نامیده شدند در کودکی وفات کردند. به همان مقدار که پیغمبر و خدیجه از آن مرگ ناگوار، اندوهگین شدند دشمنانشان شادمان و خوشنود گشتند و بدان وسیله، نسل محمد را منقرض شده پنداشتند

گاهی آن حضرت را به عنوان ابتر یعنی بی فرزند می خواندند. هنگامی که عبدالله وفات کرد عاص بن وائل به جای آنکه محمد صلی الله علیه و آله را در مرگ فرزندش تسلیت گوید در مجامع عمومی آن حضرت را ابتر و بی فرزند می خواند و می گفت: بعد از آنکه محمد بمیرد اثری از وی باقی نخواهد ماند. با زخم زبان، دل پیغمبر و خدیجه را مجروح می نمود


کـوثـر


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید