برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 تحقیق زندگی نامه دکتر قیصر امین پور در word دارای 476 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق زندگی نامه دکتر قیصر امین پور در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق زندگی نامه دکتر قیصر امین پور در word

مقدّمه  
اهمیّت تحقیق  
اهداف تحقیق  
روش تحقیق  
پیشینه ی تحقیق  
فصل اوّل : تعریف نقد
1-1 نقد چیست ؟  
2-1 نقد ادبی  
3-1 نقد ادبی ایران و جهان  
پی نوشت های فصل اوّل  
فصل دوّم : معرّفی قیصر امین پور
1-2 زندگی نامه ی قیصر امین پور  
2-2 دوره ی اوّل شاعری قیصر ( دهه ی اوّل )  
3-2 دوره ی دوّم شاعری قیصر ( دهه ی دوّم )  
4-2 دوران سوّم شاعری قیصر ( دهه ی سوّم )  
5-2 دوران کمال شاعر  
6-2 اوضاع سیاسی و اجتماعی در دهه ی اوّل  
7-2 تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی بر ادبیّات  
8-2 شعر مقاومت و ویژگی های آن   
9-2 قیصر و شعر مقاومت  
10-2شعر آیینی و ویژگی های آن  
11-2 قیصر و شعر آیینی  
12-2 تحوّل در شعر قیصر  
13-2 تحوّل در قالب و فرم ( فضای بیرونی شعر )  
14-2 تحوّل در محتوا و مضمون ( فضای درونی شهر )  
پی نوشت های فصل دوّم  
فصل سوّم : ویژگی های سبکی شاعر
1-3 لغات و ترکیبات  
2-3 کنایه ها و اصلاحات عامیانه در شعر  
3-3 طنزهای با محتوا  
4-3 گوناگونی موضوعات  
5-3 مضمون بکر  
6-3 وزن ریتمیک در شعر  
7-3 استفاده از قالب های مُدرن  
8-3 استفاده از آیات و روایات  
9-3 نحوه ی نگرش  
10-3 نوستالوژی در شعر قیصر  
11-3 اگزیستانسیالیستی دینی در شعر قیصر  
12-3 عینیّت و ذهنیّت در شعر قیصر  
پی نوشت های فصل سوّم  
فصل چهارم : صور خیال در شعر قیصر
1-4 استعاره و تشبیه در شعر قیصر  
2-4 تکرار در شعر قیصر  
3-4 تکرار در مجموعه ی تنفّس صبح و در کوچه آفتاب  
4-4 تکرار در مجموعه ی آینه های ناگهان  
5-4 تکرار در مجموعه ی گلهای  
6-4- تکرار در مجموعه ی دستور زبان عشق  
7-4 تکرار آوایی در شعر قیصر  
8-4 ایهام و لکنت آرایی ایهام در شعر قیصر  
9-4 تضمین در شعر قیصر  
10-4 عنصر رنگ آمیزی در شعر قیصر  
پی نوشت های فصل چهارم  
فصل پنجم : مقایسه ی شعر قیصر با سهراب
1-5 سهراب سپهری  
2-5 اختلاف اساسی در محتوای شعر قیصر و سهراب  
3-5 اشتراک اساسی در محتوای شعر قیصر و سهراب  
4-5 مقایسه ی کاربرد وزن در اشعار سهراب و قیصر  
5- 5 مشترکات در حوزه ی زبان قیصر و سهراب  
6-5 اشتراک مضامین در اشعار قیصر و معاصرانش   
پی نوشت های فصل پنجم  
نتیجه گیری  
فهرست منابع   
فهرست مقاله ها  
چکیده ی انگلیسی پایان نامه

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق زندگی نامه دکتر قیصر امین پور در word

1-    اکبری ، چاووش ، انتشارات زوّار ،

2-    اکبرپور ، حمید ، نوآوری و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ، روزنامه ی حیات ،

3-    افلاطون ، دوره ی آثار ، جلد 1 ، ص

4-    ابن قتیبه ی ادیب ، الشّعر و الشّعرا ، مقدمه ی کتاب

5-    امیر قاسم خانی ، پریسا ،زندگی سهراب سپهری ، انتشارات شرکت توسعه کتابخانه های ایران ،

6-     امین پور ، قیصر ، آینه های ناگهان ، انتشارات افق ،

7-    امین پور ، قیصر ، تنفّس صبح ، انتشارات سروش ، تهران ،

8-    امین پور ، قیصر ، در کوچه آفتاب ، انتشارات سروش ،

9-    امین پور ، قیصر ، گلها همه آفتاب گردانند ، انتشارات مروارید ،

10-امین پور ، قیصر ، دستور زبان عشق ، انتشارات مروارید ،

11- امین پور ، قیصر ، به قول پرستو ، انتشارات افق ، تهران ،

12- پابلونرودا ، آینه ، ص

13- ترنج ، تیمور ، خاک و خون و حماسه ، ص

14- ترمذی ، شهاب الدّین ، دیوان اشعار

15- توکّلی ، حمید ، رنگ در تصویر سینمایی ،

16- دکتر خانلری ، پرویز ، وزن شعر فارسی

17- زرّین کوب ، عبد الحسین ، ترجمه ی رساله ی فن شعر ،

18- سپهری ، سهراب ، هشت کتاب ، انتشارات طهوری ،

19- سپهری ، سهراب ، اتاق آبی ، انتشارات سروش ،

20- شفیعی کدکنی ، محمّد رضا ، صور خیال در شعر فارسی ، انتشارات نگاه ،

21- شمیسا ، سیروس ، انواع ادبی ، انتشارات فردوس ،

22- شمیسا ، سیروس ، نقدی بر شعر سهراب سپهری ،

23- شمس لنگرودی ، تاریخ تحلیل شعر نو ، نشر مرکز ،

24- دکتر صادقیان ، محمّد علی ، زیور سخن در بدیع فارسی ، انتشارات دانشگاه علم و صنعت ایران ،

25- عبدالملکیان ، محمّد رضا ، یادنامه ی سلمان هراتی ، انتشارات اشجع ،

26- علی اکبرزاده ، مهدی ، رنگ و تربیّت ، انتشارات میشا ،

27- قاسم زاده ، سیّد علی ، روانشناسی رنگ در شعر سهراب

28- کارکیا ، فرزانه ، رنگ و نوآوری ، انتشارات تهران ،

29- لوشر ، ماکس ، روانشناسی رنگ ها ، انتشارات دُرسا ،

30- ویلز ، پاولین ، رنگ درمانی ، مترجم مرجان فرجی ، انتشارات دُرسا ،

31- یوشیج ، نیما ، نامه های نیما

3-2- دوره ی دوّم شاعری قیصر ( دهه ی دوّم )

اینک دهه ی دوّم زندگی اوست و او از انفجار و باروت و بوی خون و خاک ، حدیثی به میان           نمی آورد ، امّا هنوز جویای واقعیّت و یقینی است که هشت سال در اطرافش استنشاق کرده است ، امّا به یکباره حال و هوا را دیگر گونه می بیند آرمان گرایی او در دهه ی اوّل تبدیل به واقع گرایی شده است و او دیگر ایده آلیسم فکر نمی کند بلکه رئالیستی است که تارهای شک و تردید خانه ی دل بزرگش را در بر گرفته است

او که بالنده ترین شاعر نسل انقلاب در دهه ی اوّل بود « این صفت در این جا تنها معنای تاریخی دارد نه اعتقادی» ، زیرا شاعری از نسل انقلاب اسلامی است که به صورت حرفه ای از 22 بهمن 1357 بدین سو شعر گفته است که او برترین شاعران بود که آمده بود تا شکاف تاریخی میان ملّت و دولت را با شعر پر کند و انقلاب به عنوان صورتی از کنش سیاسی که منشأ قدرت را در ملّت می جست فرصتی مناسب برای خلق شعری نوباشد

شعر در قالب نو گرچه سال ها قبل هم زمان با ظهور رضاخان در شکل شعر نیمایی ظهور کرده بود امّا به دلیل همسویی فکری نو گرایان ادبی و نظام پهلوی در عمل ، شعر شبه مدرن ، ردایی برازنده ی دولت شبه مدرن شده بود

حتّی سوسیالیست های خفته در شعر نو از عوارض و علایم همان شبه مدرنیسم پهلوی بود که در شعر شاعرانی چون احمد شاملو و فروغ فرخزاد تبلور می یافت و آنان با وجود مرزبندی سیاسی با حکومت پهلوی در افق فلسفی جهان بینی ( لایسیزم ) با این نظام سیاسی هم رأی و همراه بودند . بدین معنی هم شعر کهن و هم شعر نوین ، اشعاری در خور نظام های سیاسی عصر خود بودند

شعر کهن ، شعر سنّتی بود ، شامل قصیده هایی در مدح شاهان و مرثیه هایی در فراق امامان و غزل هایی که نمی دانیم صلت کدام قصیده بودند . شعر کهن گاه در مقام حماسه احیاگر یک ملّت بود و گاه در جایگاه تصوّف تنها کلامی که ابزار بیان سخن بود و قلّه های شعر فارسی – فردوسی و مولوی – از این دسته بودند

با وجود همه ی این تفاوت ها امّا شعر کهن ایدئولوژی سیاسی در تاریخ ملّی و دینی ایران بودند . شعر در این زمان هنری بود که در دربار رشد می کرد یا بر منبر

قصیده ها شعر رسمی در بارها بودند و مرثیه ها شعر محبوب منبرها

غزل سرایی هم کار بی مزد و منّتی بود که عشّاق باید خرج عشق خویش می کردند و سر حماسه ها هم بی کلاه بود که سلطان محمود غزنوی به جای سی هزار دینار طلا سی هزار درهم نقره به فردوسی داد

امّا بازار قصیده و مرثیه داغ بود . قصیده شعر دولتی بود و مرثیه شعر ملّی و ملّت و ملّت همان امّت محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و شیعه ی علی (علیه السّلام)

امّا شاعر نوپرداز شاعری بود که بر حکومت باشد نه با حکومت . شعر ، هنر انقلاب بود

در این دهه بود که قیصر می بایست قالبی را مشخص نکند ، بشناسد ، بسازد و گاه به آن بتازد . گروهی از شاعران در سطح مجادلات سیاسی می ماندند و به دلیل کوتاهی عمر و باختن جان ( نه در مقام شاعر که در جایگاه چریک ) موّفق به فتح قلّه های شعری نمی شدند و بیشتر به سبب اعتقادات سیاسی خود به شاعرانی نامور ، تبدیل می شوند و گروهی دیگر گرچه از منظر شکاف سیاسی ، اپوزیسیون [1] محسوب می شوند امّا با برجسته کردن پیوند فکری خود با حکومت سعی می کردند از مزایای لائیک بودن بهره ببرند و حیات شعری خود را تا فتح قلّه های شعری ادامه دهند

اکنون قیصر در دورانی به سر می برد که شاعرانی همچون محمد حسین شهریار و مهرداد اوستا بر سر آن سایه انداخته بودند . شهریار مهمترین شاعر کلاسیکی بود که پا به پای انقلاب پیش امده بود و در مدح و وصف آن قصیده سروده بود

اوّلین تلاش های شعری نسل انقلاب با شورش علیه سنّت های شعری عصر جدید آغاز شد . یکی از شاعران پر مایه و انقلابی سیّد حسن حسینی بود . و شاعر دیگر و دوست دیرینه ی او قیصر امین پور

وی از آغاز ، شعر نو را به عنوان قالب اصلی شاعری خویش برگزید . نسل انقلاب اسلامی در شعر میان هر وله ای ناگزیر گرفتار آمده بود . شاعرانی مثل مهرداد اوستا ، حمید سبزواری ، نصرالله مردانی شعر انقلاب را در قالب کهن ریختند و میان ذهن و زبان خود تناقضی نمی دیدند

امّا شاعران انقلابی مثل قیصر و سیّد حسن حسینی در چنان هر وله ای بودند که با پایان دهه ی اوّل انقلاب اسلامی و ورود جمهوری اسلامی به عصر جدید مسئله ای دیگر به مسائل شعر انقلاب افزوده شد

شعر کهن ، شعر حکومت های کهنه بود و شعر نو ، شعر حکومت های مدرن

شعر کهن کمتر در برابر حکومت های کهنه قرار می گرفت و اگر در مقابل آن می ایستاد از قصیده به هجویه تبدیل می شد

شعر نو بیشتر در برابر حکومت های نو قرار می گرفت که عمدتاً شعر سوسیالیستی بود

امّا شعر انقلاب  اسلامی نه قصیده بود و نه مرثیه . در مرثیه هرگز به پای ترجیع بند کاشانی در عهد صفوی در ستایش امام حسین (علیه السّلام) نرسید و در قصیده هرگز قصد مدح حاکمان جدید بر خط شعر انقلاب اسلامی حاکم نشد

امّا شعر انقلاب ستایش امام (رحمه الله علیه) ،مردم ،انقلاب، اسلام وجنگ را وظیفه ی خود می دانست

در سال 1367 که جنگ ایران و عراق پایان یافت فصلی از شعر انقلاب اسلامی به پایان عمر شکوفایی خود رسید

به تدریج ستایش مفاهیمی چون ایثار جای خود را به تفرّد داد و فردیّت جایگزینی جمعیّت ستایش شده، در شعر انقلاب شد

اتّحاد فرزندان انقلاب اسلامی با حاکمان به اتّحاد و انتقاد تبدیل شد و مضامین انتقادی در شعر انقلاب اسلامی رونق گرفت

باز در این تحوّلات نام قیصر امین پور و سیّد حسن حسینی برجسته بود و البتّه شاعرانی چون علیرضا قزوه نیز اشعار صریحاً انتقادی در این سال ها منتشر کردند که در حد یک یا دو مجموعه متوقف ماند

شاعرانی مانند علی معلّم / احمد عزیزی / یوسفعلی میر شکّاک اتّحاد خود با حاکمیّت را حفظ کردند . و شاعرانی مانند عبدالجبار کاکایی ، ترانه سرایی را به عنوان قالب شعری خود برگزیدند

سید حسن حسینی و قیصر امین پور در این جناح بندی ادبی هر لحظه منتقدتر می شدند و وضعیّتی مشابه شاعران نوپرداز نظام گذشته یافتند

همانگونه که شاملو در جهان بینی فلسفی با نظام گذشته متّحد بود و در تحلیل سیاسی از آن فاصله           می گرفت قیصر نیز در جهان بینی دینی با نظام جدید متّحد بود و درتحلیل سیاسی از آن فاصله             می گرفت

رنج شاعری قیصر از همین دهه آغاز شد . او نه شاعر کلاسیک بود و نه شاعر لائیک، فرزند انقلاب اسلامی بود . معتقد به جمهوری اسلامی امّا منتقد به وضع جاری سیاست و معترض به وضع موجود

قیصر قصد نفی نداشت امّا در موضع نقد بود « این نکته را می توان در شعرهای تازه اش در 16 سال اخیر فهمید »

زیباترین اشعار او در زمانی زاده شد که شاعر از همه ی تعهّدات سیاسی خود فاصله گرفته بود . شعر به عنوان شعر برای او موضوعیّت پیدا کرده بود نه به عنوان ابزار ایدئولوژی

قیصر در اوج بلوغ شعری خویش محصول تناقض ها و تعارض های سنّت های شعر فارسی بود

به زبان کهن شعری سرود امّا کهنه سرا نبود . شعر نو می گفت امّا نوپرداز نبود . نه کلاسیک بود نه نو کلاسیک نه فقط در فرم که در محتوا طبع آزمایی هایی متعدّد کرده بود . جهان را نه بی انسان می خواست نه بی خدا

نه شعر صوفیانه می گفت نه شعر مُلحدانه . شاعری قیصر از نوع روشنفکری روشنفکرانِ دینی بود امّا در روشن فکری دینی نمانده بود

او سعی در تجمع قالب نو و کهن را داشت . او فکر کهن را فکر کهنه نمی دانست امّا با همین فکر کهن ، دغدغه های نو پیدا کرده بود

همچون شاعران نو ،ضد جنگ بود امّا شاعر دفاع مقدّس هم بود . همچون شاعران نو از خدا پرسش می کرد امّا شاعر جهان بی خدا نبود

همچون شاعران نو مخالف قدرت بود امّا ضد حکومت هم نبود

آری او در این دهه به مرحله ی شک و تردیدی رسیده بود دیگر نه از جبهه خبری بود نه از جنگ نه از خاک و خون و نه از اطمینان و یقین

او در هر جرگه ای می گشت و هر جا یک حلقه ادبی بر جای گذاشته بود شاید برای همین بود که هر کس به او لقبی می داد . شاعر انقلاب / شاعر دفاع مقدّس / شاعر جنگ / شاعر اصلاح طلبی / شاعر مذهبی / شاعر اصولگرایی اسلامی / شاعر معترض / شاعر منتقد / شاعر روشنفکری دینی و ;

آری او از دوران دهه ی اوّل عمر شاعری خویش توشه ها بر گرفته بود و آماده ی مواجهه با فضای پس از جنگ شده بود

مجموعه ی دیگری که پس از پایان جنگ و در حال و هوای دیگر ، از قیصر امین پور منتشر شد . آینه های ناگهان نام دارد . شهودِ ناگهانی / منِ ناگهانی / مَن های ناگهانی بی شماری که آن طرف آینه می بینید . اینها شاید تعابیری باشد که موجب انتخاب نام این مجموعه ی شعری شده است

شاید او در همه ی انسان ها ، شاید در همه ی موجودات جریان یافته و متکثّر شده است . او در این دوران کم کم در خود فرو می رود ، در هاله ای از شک ها و تردیدها و در کشاکشی آدم به جوهره ی شعر که همانا جوهره ی وجودی خویش است نزدیک و نزدیک تر می شود

در بعضی از این شعرها مثل « درد واژه ها » به بیان مستقیم درد و رنجی می پردازد که شاعر خود را و مردم خود را با آن عجین می بیند . درد و رنجی که در نهایت نام دیگر شاعر می شود و حضور خود را ثابت می کند

درد حرف نیست

درد نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم

او در این دوران از انسان ها می نالد نه از خود آن ها بلکه از هدف مشترکی که همگی گم کرده اند و هیچ پاسخی برای چراهای خویش نمی یابد

او در شعر « مهمان سرزده » از هجوم موریانه هایی سخن می گوید که از قلب میزها می رویند و همه چیز را به کام خود می کشند . موریانه هایی که نخست از وجود آدمی آغاز می کنند و سپس در همه جا گسترده می شوند

لحظه ای که خسته ام / لحظه ای که روی دسته های نرم صندلی / پا به پایه های سخت میز تکیه می دهم / مثل میهمان سرزده / پا به راه و بی قرار رفتنم / فکر می کنم / میزبان من / اجتماع کور موریانه هاست / موریانه های ریز / موریانه های بی تمیز / میزهای کوچک و بزرگ را / چشم بسته انتخاب          می کند آه / موریانه های میزبان / ذهن میزهای ما / جای تخم ریزی شماست

این شعر به قدری ساده و صمیمی است که غالباً خواننده متوجه ریزه کاریهای شعری آن نمی شود مثلاً ایهامی که در کلمه ی « میزبان » وجود دارد

آری او در این دهه و با انتشار دو مجموعه ی شعر آینه های ناگهان و گزینه ی اشعار و آثار منثور         « بی بال پریدن» به گونه ای، شاعری شاکی است که همه را به زیر پرده ی ابهام فرو می برد و از آنها چیزی می خواهد که آنان نیز عمری آن را گم کرده اند و به دنبال آن می گردند . آری او به دنبال درد جاودانگی است

پس کجاست ؟

چند بار

خِرت و پرت های کیف باد کرده را

زیرو رو کنم

پوشه ی مدارک اداری و گزارش اضافه کار و کسر کار

کارت های اعتبار

کارت های دعوت عروسی و عزا

قبض های آب و برق و غیره و کذا

برگه ی حقوق و بیمه و جریمه و مُساعده

رونوشت بخشنامه های طبق قاعده

نامه های رسمی و تصادفی

نامه های مستقیم و محرمانه معرّفی

برگه ی رسید قسط های وام

قسط های تا همیشه ناتمام

پس کجاست ؟

چند بار

جیب های پاره پوره را

پشت و رو کنم

چند تا بلیت تا شده

چند اسکناس کهنه و مچاله چند سکّه ی سیاه

صورت خرید خواروبار

صورت خرید جنس های خانگی

پس کجاست ؟

یادداشت های درد جاودانگی

او در این فضاها ، به دنبال چیزی می گردد که فطری وجود همه ی انسان هاست و در شعرهای این دوره ، اشعارش بیانگر سرگشتگی و حسرت شاعری دردمند است

امّا ایمان و امید به یافتن خویش را و باور داشتن حقیقت ، فراسوی واقعیّت عادی ، مایه ی بسیاری از اشعار این دوره ی اوست

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود ما دیده ایم

اگر خون دل بود ، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است ، آورده ایم

اگر داغ شرط است ، ما برده ایم

اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم

اگر خنجر دوستان ، گُرده ایم

گواهی بخواهید ، اینک گواه

همین زخم هایی که نشمرده ایم

دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده ایم

 

4-2- دوران سوّم شاعری قیصر ( دهه ی سوّم )

اینک با شاعری مواجه می شویم که یقین و اطمینان دوران جنگ را با گرد و غبار خاطرات گذشته بر شانه های خویش می کشد و از صراط شک و تردید نیز به سلامتی عبور کرده است اکنون در این بُرهه از زمان او دیگر در هیچ چیز شادی را به تماشا نمی نشیند او حتّی از عشق ، میوه ی غم         می چیند

با تو ام / ای غم / ای غم مبهم

از غم خبری نبود اگر عشق نبود

دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

این غم همان چیزی است که در سراسر شعر و موسیقی قیصر طنین انداز است و اگر چیزی جز این بود استثنا بود

در شعر شاید تنها مولوی باشد که از منظری مبسوط به هستی و اجزای آن می نگرد و کلام و نگاهش،ریتم گرم و تندی دارد . امین پور هم چنان که خود هم بدان آگاه است با دلی گرفته به عالم و آدم می نگرد ، عشق او و شعرهای عاشقانه اش از غمی مبهم ، سرشار است

نگاه قیصر به هستی نگاهی است که حافظ به هستی داشت

رضا به داده بده وز جبین گره بگشا

که بر من و تو در اختیار نگشادست

او جهان را همان گونه که بود پذیرفت و به دنبال کشف ویژگی ها و اصول و قواعد آن است بدون آنکه بخواهد یا بتواند جزیی از آن را تغییر دهد

شاید شاعران آفریده شده اند که هر از گاهی به دیگران تلنگری بزنند و آدمیان را مجبور کنند که از عادت به وضع موجود و غرق شدن در سکون آن دست بشویند و تکانی به خود بدهند و از بی خویشی قدم بردارند و به سوی خویش پیش رفته و غبار آداب و عادات بی روح را از صفحه ی دل و جان خویش بزدایند . از این رو باید عذر شاعران را در گرایش به آرمان پذیرفت

نگاه قیصر در این دوره کاملاً شاعرانه است . شاید یکی از علل تلخی نگاه او شاعر بودنش باشد و حساسیّتی که شاعری در نگاه او ایجاد کرده است . مثلاً مولا علی (علیه السّلام) می فرمایند

« در روز آخرالزّمان ، آدمیان بسان گرگ درنده اند ، اگر ندری می درندت »

امّا هیچ شاعری نه می خواهد و نه می تواند این واقعیّت هولناک را بپذیرد . گویی که قیصر همیشه غصّه ی آدم ها را می خورد و از آنان چنان سخن می گوید که گویی قرار بوده همه فرشته باشند

او در شعرهایی که با گلّه و شکایت همراه است به همین علّت شکایت خویش را سر می دهد که انسان نباید اینگونه زیست کند و هدف خویش را فراموش کند

او می سراید

کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم

که هبوط ابدم از پی دانستن بود ( گلها همه آفتاب گردانند صفحه 137)

او در مجموعه ی گلها می نویسد ( صفحه 132)

جز همین زخم خوردن از چپ و راست

زین طرف ها چه طرف بر بستم ؟ !

جُرمم این بود : من خودم بودم

جُرمم این است : من خودم هستم

زمانی که می سراید ای کاش هیچ نمی دانستم ، خود او به طور غیر مستقیم جمله ی کانت فیلسوف آلمانی را بیان می کند : « جرأتِ دانستن داشته باش » . دانستن ، آغاز است و آغاز ، تردید است یا به عبارتی

تردید ، یا شروعِ از هیچ است یا آغازی بر پایان ، به قصد دیگر شدن

چه کنم ؟ ! این همه امّا و اگرها را

این همه چون و چرا را به که باید گفت ؟ ! ( گلها همه آفتاب گردانند صفحه 134 )

شعر قیصر در این دوران شمایی است از انحنای حیات نسل ما

در عبور از این مسیر دور / از الف اگر گذشته ام / از اگر اگر به یا رسیده ام / از کجا به ناکجا ;

( گلها همه آفتاب گردانند صفحه 70 )

او از کجا یعنی یقین به ناکجا یعنی عدم یقین رسیده است

ظاهراً او می خواهد همه چیز را از نو معنی کند و جهانی تازه بسازد

این دردها به درد دل من نمی خورند

این حرف ها به درد سرودن نمی خورند

شیواست واژه های رخ و زلف و خط و خال

امّا به شیوه ی غزل من نمی خورند ( گلها همه آفتاب گردانند صفحه 95 )

او با رخ و زلف و ; مشکل ندارد ، مشکل او با منظومه ی معنایی است که از کُراتی چون رخ و زلف و ; تشکیل شده است

او می خواهد جهان خود را با .واژه هایی بسازد که در آن ها زندگی می کند . واژه هایی محسوس و ملموس . امّا این جهان را دیگر رخ و خط و خال و ; نمی تواند بیان کند

جهان شاعر شامل دو مرحله می شود : 1- سرایش 2- پیرایش

در مرحله ی اوّل : شاعر می سراید با استفاده از تجربیّات پیشینه خود و با استفاده از قوّه ی خلّاقه ای که در نهاد هر شاعری به ودیعه گذاشته شده است

امّا مرحله ی دوّم : آن جاست که شاعر هر چه را سروده در معرض نقد خویش قرار می دهد و شعر را چون نقّادی خبره در معرض کار و نقّادی خویش قرار می دهد و کمتر کسی است از مرحله ی اوّل و دوّم به سلامت بگذرد . زمانی که در حال سَرایش هستند ، آگاهانه به نقد اشعار خویش نمی پردازند و این جاست که شعر آن ها کالبد دارد امّا از سلامت روح برخوردار نیست . قیصر گاهی همچون مادری تمام شعرهای خود را دوست دارد و نمی تواند از آن ها دل بکند

زمانی که شاعر جهانی دیگر را خواستار می شود به این معناست که نگرشی دیگر دارد و انسان و جهان دائم با یکدیگر در تعامل هستند و هر دو بر هم اثر می گذارند و اثر می پذیرند

در این دوران به وضوح می توان به تعمیق شعر امین پور پی برد و این تعمیق شعر همراه با عمیق شدن نگاه او به هستی و هست هاست و رابطه ی آدمی با خود ، هم نوعان و جهان ، و حتی نگاه ما به خود . وقتی می گوییم ما ، منظور غالب و اکثریّت است . آری همه ی ما باید اقرار کنیم که ای قیصر سخن از زبان ما می گویی . آری شعرهای امین پور خلوتی است برای زیستن در این عصر

او که به عینه می بیند و می داند و می شناسد که همه ی انسان ها دیگر خودشان نیستند و همیشه در حسرت شادی های دیگران به سر می برند و حتی چشم دین یک لحظه خوشی را برای کسی ندارند : با اندوه  می سراید

در این زمانه هیچ کس خودش نیست

کسی برای یک نفس خودش نیست

همین دمی که رفت و بازدم شد

نفس- نفس- نفس- نفس خودش نیست

همین هوا که عین عشق پاک است

گره که خورد با هوس، خودش نیست

خدای ما اگر که درخور ماست

کسی که بی خداست ، پس خودش نیست

دلی که گرد خویش می تند تار

اگر چه قدر یک مگس ، خودش نیست

مگس به هر کجا ، به جز مگس نیست

ولی عقاب در قفس خودش نیست

تو ای من ، ای عقاب بسته بالم

اگر چه بر تو راه پس و پس نیست

تو دست کم کمی شبیه خود باش

در این جهان که هیچ کس خودش نیست

تمام درد ما همین خودِ ماست

تمام شد ، همین و بس : خودش نیست ( دستور زبان عشق – صفحات 76-75 )

در جایی دیگر از دفتر زبان عشق می سراید

نه !

کاری به کار عشق ندارم

من هیچ چیز و هیچ کس را

دیگر در این زمانه دوست ندارم

انگار این روزگار چشم ندارد من و تورا

یک روز

خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا هر چیز و هر کسی را

که دوست تر بداری

حتی اگر که یک نخ سیگار

یا هر زهر مار که باشد

از تو دریغ می کنند

پس

من با همه وجودم

خودم را زدم به مردن

تا روزگار دیگر

کاری به من نداشته باشد

این شعر تازه را هم

ناگفته می گذارم

تا روزگار بو نبرد

گفتم که کاری به کار عشق ندارم ! ( دستور زبان عشق صفحات 15و14 )

او در این شعر از همه چیز می پرسد ، هزاران چرا و آیا بر لب های او جای گرفته است نگرش او به دنیا ، نگرشی فلسفی است و آنگونه که خود می گوید به همه چیز مشکوک است و کم کم فاصله های بین خود را کم می کند و به کمال روی می آورد

چرا همیشه همین است آسمان و زمین

زمان هماره همان و زمین همیشه همین

اگر چه پرسش بی پاسخی است ، می پرسم

چرا همیشه چنان و چرا همیشه چنین ؟

چرا زمین و زمان بی امان و بی مهرند ؟

زمان زمانه ی قهر و زمین زمینه ی کین ؟

حدیث آدمی و چرخ آسیاب زمان

حدیث جام بلور است و صخره ی سنگین

هزار شاید و آیا به جای یک باید

گمان کنم به گمانم نشسته جای یقین

اگر که چون و چرا با خدا خطاست چرا ؟

چرا سؤال و جواب است روز بازپسین

چرا درآخر هر جمله ای که می گویم

تو ای نشانه ی پرسش ! نشسته ای به کمین ؟ ( دستور زبان صفحه 54 )

 

5-2- دوران کمال شاعر

اکنون که سه دهه ی شعر شاعر را پشت سر گذاشته ایم با شخصیتی جامع الاطراف مواجه          می شویم . شاعری که درد کشیده ، فقر کشیده ، به دور از شهرت و پست ، متعادل و متوازن آزاد و آزاده ، گاه با شاعرانی سر و کار داریم که ادّعای مذهبی بودن دارند امّا اعمالشان مغایر با تعالیم اسلام و دین است

قیصر این گونه نبود همان گونه که شعر می گفت عمل می کرد و حرف و زندگیش یکی بود هنر او خوب زندگی کردن بود و خوب زندگی کردن او خوب بودن او را تثبیت می کند

وقتی کسی از نردبان کسی برای ترقّی و تعالی خویش بالا نرود ، زلال و شفاف زندگی کند شعر بسراید و زلال بمیرد جایی برای هیچ سؤالی جای نمی گذارد

شعرهای او هم اجتماعی بود پس درد اجتماع را در لایه های زیرین عروض و قافیه پنهان کرده بود

خون سرخ عاشورایی را نیز در رگ های شعرش می توانستیم مشاهده کنیم

در دوران جنگ هم شعرش از جنس خاک وطن بود . غزل هایش را سبد سبد به عاشقان جهان تقدیم      می کرد

دیگر چه جای خالی در این پازل شعر و هنر باقی می ماند تا آن را پر کنیم . این گونه شاعری به تکامل نرسیده است ؟ و اینگونه شعری مسیر پرپیچ و خم تکامل را طی نکرده است ؟ !

و به قول حافظ :

[1]  (opposition) ، در زبان فرانسه به معنای « مخالفت یا مخالفان » و در معنای وسیع کلمه کوشش اتحادیه ها ، حزب ها ، گروهها ، برای رسیدن به اهداف مخالف هرفهای دارندگان قدرت سیاسی


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید