مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن در word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن در word
چکیده
مقدمه
تحریر محل نزاع
1 ثمره بحث اصیل یا اعتباری بودن جامعه
نظریههای چهارگانه اصالت فرد یا جامعه
1 اصالت فردِ محض
2 اصالت فردِ مقید
3 اصالت جمعِ محض
4 اصالت فرد و جمع
5 طرح دیدگاه علمای اسلامی
نقد و بررسی دلایل قرآنی جامعهگرایان18
1 دلیل اول
نقد
دلیل دوّم
نقد
دلیل سوم
نقد
دلیل چهارم
نقد
دلیل پنجم
نقد
دلیل ششم
نقد
نتیجه گیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن در word
نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ چهارم، تهران، دنیای دانش، 1382
إی . إچ. کار، تاریخ چیست؟، ترجمه حسن کامشاد، چ سوم، تهران، خوارزمی، 1351
جمعی از نویسندگان، درآمدی به جامعه شناسی اسلامی(1) تاریخچه جامعه شناسی، تهران، سمت، 1373
جوادی آملی، عبدالله، جامعه در قرآن، قم، إسراء، بیتا
دوورژه، موریس، روشهای علوم اجتماعی، ترجمه خسرو اسدی، چ سوم، تهران، امیرکبیر،1375
راب استونز، متفکران بزرگ جامعهشناسی، ترجمه مهرداد میردامادی، تهران، مرکز، 1379
سروش، عبدالکریم، فلسفه تاریخ، تهران، حکمت، 1357
صالحی دمشقی، محمدبن یوسف، سُبُلُ الهُدی و الرَّشاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق
صدر، محمدباقر، سنّتهای اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ترجمه حسین منوچهری، تهران، رجاء، 1369
طباطبایى، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، چ پنجم، بیروت، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، 1403 ق
طبرسى، فضلبن حسن، مجمع البیان، تحقیق هاشم رسولى محلاتى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1406 ق
کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه ( از فیشته تا نیچه)، ترجمه داریوش آشوری، تهران، علمی و فرهنگی و سروش، 1367
گورویچ، ژرژ و مندارس،هانری، مبانی جامعه شناسی (همراه با تاریخ مختصر جامعه شناسی)، ترجمه باقر پرهام، چ سوم، تهران، بیجا، 1354
مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، چ سوم، تهران، سازمان تبلیغات، 1368ش
مصباح، محمدتقی، جامعه و تاریخ در قرآن، چ دوم، تهران، سازمان تبلیغات، 1372ش
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (فلسفه تاریخ)، چ دوم، تهران، صدرا، 1384
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چ دوم، تهران، صدرا، 1372ش
چکیده
اصیل یا اعتباری بودن «تاریخ» متوقف بر اصالت یا اعتباریت جامعه است؛ زیرا جوامع سلولها و عناصر سازنده تاریخ هستند. هر یک از جامعه گرایان و فردگرایان ادلّه عقلیای برای اثبات مدعای خود ارائه کردهاند. در این مقاله أدله قرآنی در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته است.
برخی جامعه گرایان معتقدند از ظاهر برخی از آیات قرآن به دست میآید که افزون بر افراد، امّتها عمل و سلوک خاص، نامه اعمال، ثواب و عقاب، حیات و ممات دارند. این امر حاکی از این حقیقت است که جوامع در کنار افراد، وجود مستقلی دارند. در مقابل، برخی معتقدند از آنجا که برهان عقلی بر اصالت فلسفی جامعه وجود ندارد و یا برهان قاطع عقلی بر وجود حقیقی جامعه ارائه نشده است، تمسک به ظاهر آیات روا نیست، در این مقاله، دلایل طرفین تقریر و جمع بندی شده است.
واژههای کلیدی: تاریخ، اصیل یا اعتباری بودن جامعه، جامعه گرایان، فردگرایان، سنتهای الاهی
مقدمه
یکی از بحثهای اساسی در فلسفه تاریخ، مسئله اصیل یا اعتباری بودن تاریخ است. از سخنان برخی اندیشمندان به دست میآید که تاریخ موجودی با شعور و زنده است و مانند یک انسان، دارای اراده، حرکت و هدف خاصی است؛ حرکت خود را از مبدأ خاصی آغاز و به مقصد معینی ختم میکند. در این حرکت، از قانون خاصی پیروی میکند، موتور و عوامل حرکت و مدل خاصی برای حرکت داشته و مسیر خود را مرحله به مرحله طی میکند. این گروه، تا حدّی پیش رفتهاند که فعالیت افراد و تک تک انسانها را غیر ارادی و تحت سلطه تاریخ میشمارند. آنان وجود فردی آدمیان را مسخّر، مقهور و محکومِ حرکتِ تاریخ میدانند
هگل و پیروانش تاریخ را کشتارگاه ارادههای فردی انسانها، و شیطانی فریبکار و مَکَّار شمردهاند. و انسانها را دربرابر حوادثِ تاریخ تنها قابلههایی که فقط به وضعِ حملِ مادرِ آبستنِ تاریخ کمک میکنند، توصیف کردهاند. از منظر این فیلسوفان، تاریخ سنگدلترین خدایان است که أرّابه پیروزی خود را از روی اجساد مردگان و طاغیان به پیش میراند.1 ایشان معتقدند: تاریخ به معنای سرگذشت جوامع پیشین، بسانِ بدن موجودی زنده محسوب میشود. و جوامع و افراد، سلولهای بیاختیار و ارادهای هستند که تحت سلطه بدن حرکت میکنند
از نظر این کاوشگران، تاریخ هویتی حقیقی است نه اعتباری و به سخنی دیگر، انسانها و حوادث، خود تاریخ نیستند، بلکه در تاریخاند. تاریخ، بشرها را فراگرفته و در میدانِ خودگرد آورده و برگَردَنشان رشتهای افکنده و آنها را به جایی که خود میخواهد میکشاند.2
هگل صریحاً اعتراف میکند: «تاریخ، در حقیقت هیچ نیست جز روحی رها شده و سرگردان و بیاعتنا بخواستِ این و آن ; . انسانها، جسم تاریخاند که در فرمان یک روح مقتدر و پر هیبتاند»
وی معتقد است که روح مطلق یا جان جهان، یعنی روح کلی حاکم بر تاریخشورهای مردان بزرگ تاریخ را همچون ابزار به کار میگیرد و دلبستگیهای شخصی انسانهای، به ظاهر تاریخ ساز هرچه باشد، روح تاریخ با فریبکاری خویش از این دلبستگیها بهره میگیرد. جمهوری روم را به امپراطوری بدل میکند تا به هدف خود برسد؛ یعنی نبوغ و روح رومی را به اوج کمال خود برساند
توین بیمیگوید
تاریخ، جسمی و جانی دارد و این جسم در قبضه آن جان است. حوادث در تاریخاند و طلوع و افولها، خدمتگزار تاریخاند و هجوم و پاسخها سازنده تاریخاند. ولی خود تاریخ، چیز دیگری است که غیر آنها و سوار بر آنهاست و زمام آنها را به دست دارد.5
در برخی مکاتبِ فلسفه تاریخ، تاریخ کلِّ جامعه بشری از آغاز تا انجام، یک موجود حقیقی واحد محسوب میشود و جامعههای مختلف یاختههای آنرا تشکیل میدهند که به طور متناوب به وجود میآیند و از میان میروند. بدون اینکه به وحدت آن موجود، زیانی برسانند. به عبارت دیگر، همه جامعهها روی هم رفته پیکر موجودی را میسازند به نام «تاریخ» که در تطوّر وتحوّل مستمر و دائم است
در مقابل، برخی دیگر از فیلسوفان تاریخ معتقدند: تاریخ، چیزی جز سرگذشت انسانها و اقوام و جوامع گذشته نیست. آنچه در تاریخ اصالت دارد، انسانها هستند. سرگذشتها و تحولات نیز ریشه در رفتار آدمیان دارد. انسان تاریخ ساز است، نه تاریخ انسان ساز. بنابراین، افراد امری اصیل و جامعه و تاریخ اموری انتزاعی به شمار میآیند. نه تنها اراده انسانها مقهور اراده تاریخ نیست، بلکه تاریخ ساخته و پرداخته اراده افراد است
حال باید دید آیا تاریخ، وجود خارجی دارد یا تنها ظرفی است که افراد و جوامع در آن فعالیت میکنند و دگرگونیهای فردی و اجتماعی در آن اتفاق میافتد؟
نکته حائز اهمیت این که برخی از نظریات مطرح شده در فلسفه تاریخ، حاکی از آن است که همه نظریه پردازانِ این عرصه، تاریخ را به صورت یک روح کلّی و هیولای واحد لحاظ نکرده و نظریات خود را برآن بنیاد ننهادهاند، بلکه گاه تطورات یک قوم، جامعه یا اُمّت را در طول چند قرن مورد لحاظ قرار دادهاند. به عنوان نمونه، آگوست کنت، اسپنسر و اشپنگلر، مراحل حرکت تاریخ را به گونهای مطرح کردهاند که ناظر به تطوّرات یک جامعه در طول زمان است، نه کل تاریخ، یا آرنلد توین بی را که نظریه اش بیشتر ناظر به جامعه شناسی فرهنگها و تمدنها است فیلسوف تاریخ شمردهاند
بنابراین، کالبد شکافی نظریات برخی افراد موسوم به فیلسوف تاریخ، نشانگر آن است که آنان مطالعه حرکت کلّی تاریخ را با مطالعه هر جامعه در بستر زمان، یکی تلقّی کردهاند. از منظر آنان، هر جامعه ای، یک واحد مجزّا و مستقل قلمداد میشود. قواعد تطوّرش در طول زمان، مورد بررسی قرار میگیرد
از اینرو، بحثِ اصالتِ یا اعتباری بودن تاریخ، خواسته یا ناخواسته به بحث اصالت جامعه باز میگردد؛ چه اینکه موضوعِ بحثِ فلسفه تاریخ، در حقیقت مطالعه افراد و جوامع گذشته، در دالان زمان است، به دیگر سخن، تاریخ چیزی جز مجموعه تحولات جامعههای بشری نیست، از اینرو، برای بررسی مسئله اصالت یا اعتباریت تاریخ، باید اصالت یا اعتباری بودن جامعه مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا پاسخ پرسش اول در گرو پاسخ پرسش دوم است، بطوری که اگر اعتباری بودن جامعه به ماهو جامعه، در کنار افراد اثبات گردد، اعتباری بودن تاریخ نیز اثبات میشود. شاید از این رواست که غالباً دانشمندان، بحث اصالت یا اعتباری بودن جامعه و تاریخ و احکام مترتب بر آنها را از یکدیگر تفکیک نکردهاند. چنانکه فیلسوفان و علمای دین، بحثی تحت عنوانِ اصالتِ فرد یا جامعه و تاریخ مطرح کرده و از منظر عقل و وحی، این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند
تحریر محل نزاع
«اصالت جامعه» لفظ مشترکی است که در بحثهای علوم انسانی با معانی گوناگونی استعمال میشود
1 گاه مقصود ازاصالت جامعه ـ در برابر فرد، این است که هنگام برخورد رأی فرد در برابر جامعه، از آنجا که اکثریت افراد، قدرت بیشتری از اقلیت دارند، رأی جامعه غلبه یافته و پیروز میشود. به عبارت دیگر، سخن، فرد بشدّت تحت تأثیر عمیق جامعه است. که این نوع اصالت را، اصالت روانشناختی جامعه میگویند
2 گاهی مقصود این است که وقتی در جامعه بین مصالح فردی و منافع اجتماعی، تعارض رخ میدهد، رعایت حق جمع، مقدم بر رعایت حق فرد است. دراین مورد، مقصود از اصالت جامعه، اصالت حقوقی جامعه در برابر افراد است که در علوم دستوری مثل علم حقوق، مطرح میشود
3 اما اصالت جامعه، معنای سومی دارد که در علوم فلسفی مانند فلسفه جامعه و تاریخ مطرح میشود. مقصود از اصالتِ جامعه در این دسته از مباحثِ فلسفی، اصالت هستی شناختی جامعه است؛ یعنی آیا جامعه مانند سایر اشیاء عینی، وجودِ منحازی در خارج دارد یا خیر؟
بیان اندیشمندان مسلمان کاملاً حاکی از این است که محلِ نزاع در بحث اصالت جامعه و تاریخ، اصالت فلسفی و هستی شناختی است، ولی سخنان دانشمندان غربی در بحث حاضر، گاه ناظر به ابعاد روانشناختی رابطه فرد و جامعه است و گاه ناظر به ابعاد فلسفی رابطه فرد و جامعه؛ یعنی گاهی بحث را به گونهای مطرح میکنند که خواننده گمان میکند آنان در صدد اثبات اصالت روانشناختی جامعه یا فرد هستند؛ یعنی میخواهند بگویند قدرت تک تک افراد در مقابل جامعه، ناچیز است. به طوری که هنگام درگیری رأی فرد با اکثریت جامعه، اراده تک تک افراد، مغلوبِ خواستِ جامعه، به معنای اکثریت افراد میشود. در برخی موارد نیز بحث را به گونهای هدایت میکنند که گویا برای جامعه اصالت فلسفی قائل بوده و افراد را اعتباری و مقهور واقعیتی خارجی بنام جامعه میدانند. از اینرو، ما نمیتوان به طور کلی همه سخنان آنان را ناظر به بحث فلسفی یا روانشناختی دانست. با اطمینان میتوان گفت محل نزاعِ مورد نظر همه فیلسوفانی که در این بحث اظهار نظر کردهاند، اصالت فلسفی فرد یا جامعه و تاریخ بوده است. ولی برخی از بیانات صریح یا لوازم دیدگاههای ایشان، یا بعضی از نتایجی که از این بحث میگیرند، حاکی از این است که به نوعی به اصالت فلسفی جامعه و تاریخ یا عدم آن معتقد بودهاند و نزاع اصلی آنان، مسئله اصالت فلسفی جامعه بوده، نه اصالت روانشناختی. گرچه ظاهر برخی از مثالها و تبیینهای ایشان موهم این است که محل بحث و اختلاف ایشان، اصالت روانشناختی است.6 از اینرو، ما بدون این ادعا که همه جامعه گرایان به وحدت حقیقی جامعه قائل بوده و ترکیب حقیقی افراد را مطرح کردهاند. میتوان به طور مسلّم گفت که وجه اشتراک نظریات برخی از آنان، ترکیب واقعی و وحدت حقیقی جامعه بوده است. از سوی دیگر، وجه مشترک نظریات برخی دیگر اعتباری بودن جامعه و واقعی بودن افراد است
بر این اساس، دسته اول را «جامعهگرا» و دسته دوم را «فردگرا» مینامیم. و بحث را حول محور فلسفی پایه ریزی میکنیم. بنابراین، پرسش اساسی بحث این است که، آیا جامعه به عنوان یک واقعیت در خارج از ذهن، وجود مستقل دارد یا خیر؟ این پرسش به گونهها و در قالبهای مختلفی طرح میشود مانند: آیا وحدت جامعه، یک وحدت مفهومی و ذهنی است؛ یعنی جامعه چیزی جز افراد و روابط متقابل آنها نیست، یا وحدت جامعه یک وحدت شخصی است که مساوق خارجیت و مستقلبودن است؟ آیا فرد اصیل است و جامعه و تاریخ، انتزاعی است یا جامعه و تاریخ، اصیل هستند و افراد، انتزاعی و یا قسم سومی وجود دارد؟
به دیگر سخن، آیا جامعه و تاریخ، واقعیت و عینیت دارند یا فقط امری اعتباری هستند؟
واژه «اعتباری» نیز مانند واژه «اصالت» در مباحث عقلی، به مفاهیم گوناگونی به کار میرود
أ) طبق یک اصطلاح، تمام معقولات ثانیه، خواه منطقی، مانند مفهوم کلّی و جزیی وخواه فلسفی، مانند مفهوم علّت و معلول، جزو مفاهیم اعتباری به شمار میرود
ب) در اصطلاح دیگر، مقصود از مفاهیم «اعتباری»، تنها مفاهیم حقوقی و اخلاقی است که امروزه به آنها «مفاهیم ارزشی» گفته میشود. در اینجا، اعتباری بودن به معنای ارزشی است
ج) در اصطلاح سوم، فقط به مفاهیمی که هیچگونه مصداق خارجی و ذهنی ندارند و به کمک قوه خیال ساخته میشوند، «اعتباری» یا «اعتباریات» گفته میشود، مانند مفهوم «غول» یا «عنقای هفت سر» و سایر وهمیات
د) در اصطلاح چهارم، «اعتبار» در مقابل «اصالت» مطرح در بحث اصالت وجود یا ماهیت، در فلسفه مطرح میشود. در اینجا مقصود از «اعتباریت»، مصداق بالعرض بودن واقعیت عینی، برای یک مفهوم است. چنانکه وقتی در فلسفه سخن از اصالت یا اعتباریت مفهوم «وجود» به میان میآید، مقصود این است که آیا واقعیت خارجی، مصداق بالذّاتِ مفهوم «وجود» است یا مصداق بالعرض. به عبارت دیگر، مقصود از اعتباری یا اصیل بودن یک مفهوم این است که آیا مصداق خارجی دارد یا ندارد
مقصود از اعتباریبودن تاریخ در بحث حاضر، به معنای چهارم اعتباری باز میگردد؛ یعنی آیا تاریخ مانند مفاهیم لشکر، سپاه، گردان، تنها یک مفهوم انتزاعی است که از چینش خاص افراد در بیرونِ ذهن انتزاع میشوند، بدون اینکه در ماورای ساحت ذهن در کنار افراد، وجود دیگری به نام لشکر، سپاه یا گردان داشته باشیم؟ یا مفهومی است که مابه إزاء عینی و خارجی دارد؛ یعنی «اصیل» است
1 ثمره بحث اصیل یا اعتباری بودن جامعه