مقاله بررسی ابعاد تربیتی سیره نبوی و چگونگی انتقال آن به جوانان و نوجوانان در word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی ابعاد تربیتی سیره نبوی و چگونگی انتقال آن به جوانان و نوجوانان در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی ابعاد تربیتی سیره نبوی و چگونگی انتقال آن به جوانان و نوجوانان در word
مقدمه
نمونه هایى از اخلاق پیامبر (ص)
کمک به دوستان و نیازمندان
احترام بزرگان
نهى از بدگویى
صبر و مقاومت
تواضع
پناه بردن به خدا
مزاح
ساده زیستى 8
عبادت و مناجات شب
قاطعیت درمبارزه با گناه
دعاى پیامبر(مباهله)
چگونگى تربیت جوانان ونوجوانان وانتقال سیره نبوی به آنان
منابع ومأخذ
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسی ابعاد تربیتی سیره نبوی و چگونگی انتقال آن به جوانان و نوجوانان در word
1-سیره نبوی از استاى مطهری
2- مکارم الاخلاق طبرسى
3- اصول کافى
4-تفسیر برهان ازعلى بن ابراهیم قمى
5-تفسیر نمونه ازاستاد مطهری
مقدمه
یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلامدلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسانها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش بهسزایى داشت
1- اخلاق پیامبر (ص)
2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)
3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)
در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب دلها تصریح شده است، آن جا که مىخوانیم: «فبما رحمه من اللهلنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهمو استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربانگشتهاى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکندهمىشدند، پس آنها را ببخش، و براى آنها طلب آمرزش کن، و درکارها با آنها مشورت فرما.»
ازاین آیه استفاده مىشود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگدل و سختگیر نمىتوانند مردمدارى کنند، و به جذبنیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دستشکستخوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلتهاى نیک و پیوند دهنده است که موجبانسجام مىگردد
پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزشهاى اخلاقى را بسیار ارجمىنهاد، خود در سیره عملىاش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزشهاى والاىانسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهرهاى شادان و کلامىدلاویز با حوادث برخورد مىکرد
به عنوان مثال، درتاریخ آمدهاست:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حملهقهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناساناین قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه» نامداشت به اسارت سپاه اسلام درآمد
سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانهاى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آناسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعمالطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;
اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویىقبیلههاى عربها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگانرا آزاد مىساخت، از همسایگان نگهبانى مىنمود، و به مردم غذامىرسانید، و آشکارا سلام مىکرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردمرا یارى مىنمود.»
پیامبر اکرم (ص) که به ارزشهاى اخلاقى، احترام شایان مىنمود، بهسفانه فرمود: «یا جاریه هذه صفه المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگىهایى که برشمردى، از صفات مؤمنانراستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمتقرار مىدادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را بهپاس احترامى که پدرش به ارزشهاى اخلاقى مىنمود، آزاد سازید.»
آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شامرا در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان بهشام نزد برادرش رهسپار کرد
نمونههایى از اخلاق پیامبر (ص)
کمک به دوستان و نیازمندان
جابربن عبدالله یکى از اصحاب بزرگوار رسول خداست، پیوسته در خدمت آن جناب بود، پدرش در جنگ «احد» اشتباهاً توسط مسلمانان شهید گردید، او بعد از رحلت رسول خدا (ص) با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بسر برد، اوست که با عطیه عوفى در اولین اربعین به زیارت ابا عبدالله الحسین (ع) مشرف گردید و اوست که بقدرى زنده ماند تا سلام رسول خدا (ص) را به امام باقر (ع) رسانید
مىگوید: رسول خدا (ص) در بیست و یک جنگ شرکت کرد، و من در نوزده تاى آنها در رکاب ایشان بودم، فقط در دو تا از آنها موفق نشدم. در یکى از آن غزوات شتر من از رفتن درماند و خوابید، آن حضرت در آخر لشکریان حرکت مىکرد تا به بازماندگان یارى رساند و آنها را به مرکب خود سوار کند
من در کنار شتر خویش ایستاده و مىگفتم: اى واى مادرم این چه شتر بدى است، در این هنگام رسول خدا رسید و فرمود: این شخص کیست؟ گفتم من جابرهستم پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله (ص)
فرمود: چرا در اینجا ماندهاى؟
گفتم: شترم از رفتن درمانده است، فرمود: چوب دستى دارى؟ گفتم: آرى. با چوب دستى به شتر زد و او را بلند کرد، آنگاه آنرا خوابانید و قدم بر دو بازوى آن گذاشت، فرمود: سوار شو، سوار شدم و با او راه مىرفتم، آن شب بیست و پنج بار براى من استغفار کرد، شتر من (در اثر قدم آن بزرگوار) حتى بر شتر او سبقت مىکرد
در آن شب که با هم راه مىرفتیم فرمود: پدرت عبدالله چند نفر فرزند بعد از خود گذاشته است؟ گفتم: هفت دختر
فرمود: آیا قرضى هم دارد؟ گفتم: آرى. فرمود: چون به مدینه برگشتى وعده کن که با اقساط خواهى داد، اگر قبول نکردند، وقت چیدن خرمایتان مرا مطلع کن
بعد فرمود: زن گرفتهاى؟ گفتم: آرى. فرمود کدام را؟ گفتم: فلان زن بیوه را که در مدینه بود. فرمود: چرا دختر نگرفتى که با تو بازى کند و تو با او بازى کنى؟
گفتم: یا رسول الله (ص) هفت خواهر کم تجربه در منزل دارم، ترسیدم اگر دخترى مثل آنها را بگیرم کار به اشکال کشد، گفتم: این زن بیوه و تجربه دیده با آنها بهتر مىسازد، فرمود: خوب کردهاى، راه همانست
فرمود: این شتر را به چند خریدهاى؟ گفتم: به پنج ششم نصف رطل
فرمود: او را به من بفروش، و تا برگشتن به مدینه حق سوار شدن دارى، چون به مدینه برگشتیم، شتر را به محضرش آوردم، فرمود: بلال شش «اواق» طلا به او بده تا در اداى قروض پدرش از آنها استفاده کند، سه «اواق» دیگر اضافه کن، شترش را نیز به خودش بده
آنگاه فرمود: آیا با صاحبان قرض پدرت مقاطعه کردى؟ گفتم: نه یا رسول الله (ص) فرمود آیا داده شده گفتم: نه یا رسول اللّه. فرمود: مانعى نیست چون وقت چیدن خرمایتان رسید مرا خبر کن
وقت چیدن خرما به محضرش رفتم، به نخلستان ما تشریف آورد و براى ما دعا کرد( و از خدا برکت خواست) خرما را چپدیم، به همه قرضها کفایت کرد و بیشتر از آنچه آنها بردند، براى ما باقى ماند
حضرت فرمود: اینها را بردارید و پیمانه نکنید، آنها را برداشتیم و مدتى از آنها خوردیم
احترام بزرگان
جریربن عبدالله گوید: چون رسول خدا مبعوث گردید، من به حضورش آمدم تا با او بیعت کنم، فرمود: یا جریر به چه منظورى پیش من آمدهاى، گفتم: یا رسول الله (ص) آمدهام تا بر دست تو مسلمان شوم، حضرت عباى خود را براى نشستن من به زمین پهن کرد. بعد به یاران خود فرمود: چون کسى که در میان قوم خویش محترم است پیش شما آید احترامش کنید: «اذا اتا کم کریم قوم فاکرموه»
نهى از بدگویى