مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه در word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه در word
چکیده
مقدّمه
مفهومشناسى و تحریر محلّ نزاع
فلاسفه و مسئله حدوث و قدم زمانى عالم
1 حدوث و قدم عالم از منظر فلاسفه یونان
الف) افلاطون و مسئله حدوث و قدم عالم
ب) ارسطو و مسئله حدوث و قدم عالم
ج) فلوطین و حدوث یا قدم عالم
د) برقلس
2 فلاسفه مسلمان
الف. فلسفه مشّاء و مسئله حدوث و قدم عالم
1) کندى (252 ق)
2) فارابى (339ق)
3) ابنسینا (428ق)
4) میرداماد (1041ق)
ب. فلسفه اشراق
1) شیخ اشراق (587ق)
2) شهرزورى (قرن هفتم)
ج) حدوث و قدم عالم در حکمت متعالیه
1) ملّاصدرا (1050ق)
2) ملّاهادى سبزوارى (1288ق)
د) حدوث و قدم عالم در دوران معاصر
1) علّامه طباطبائى
2) شهید مطهّرى
3) استاد جوادى آملى
4) استاد مصباح
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه در word
ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمّد دشتى، قم، مشهور، 1379
ـ آشتیانى، سید جلالالدین، منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1378
ـ ابنسینا، حسینبن عبداللّه، الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، 1375
ـ ـــــ ، الشفاء، قم، مکتبه آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1404ق
ـ ابن فارس، احمدبن زکریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قم، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامى، 1404ق
ـ ابن منظور، محمّدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1995م
ـ ابن ندیم بغدادى، محمّدبن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدّد، تهران، بىنا، 1350
ـ ابوالبرکات بغدادى، هبهاللّهبن على، المعتبر فى الحکمه، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1373
ـ ارسطو، سماع طبیعى، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1378
ـ افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، خوارزمى، 1367
ـ توماس، هنرى، بزرگان فلسفه، ترجمه فریدون بدرهاى، تهران، علمى و فرهنگى، 1379
ـ تهانوى، محمّدعلى، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1996م
ـ جوادى آملى، عبداللّه، رحیق مختوم، قم، اسراء، 1382
ـ ـــــ ، شرح حکمت متعالیه، تهران، الزهراء، 1368
ـ جوهرى، اسماعیلبن حمّاد، الصحاح، تاج العله و صحاح العربیه، بیروت، دارالملایین، 1990م
ـ حسینى کوهسارى، سیداسحاق، تاریخ فلسفه اسلامى، تهران، امیرکبیر، 1382
ـ راغب اصفهانى، حسینبن محمّد، المفردات فى غریب القرآن، تهران، المکتبه المرتضویه، 1332
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تهران، ناب، 1369ـ1379
ـ سهروردى، شهابالدین، حکمه الاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1373
ـ ـــــ ، هیاکل النور، تهران، نقطه، 1379
ـ شهرزورى، محمّدبن محمود، رسائل الشجره الالهیه، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، 1383
ـ شهرستانى، محمّدبن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمّد بدران، قم، الشریف الرضى، 1364
ـ ـــــ ، مصارعه الفلاسفه، قم، مکتبه آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1405ق
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، با تعلیقات غلامرضا فیّاضى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382
ـ طوسى، نصیرالدین، مصارع المصارع، تحقیق حسن معزّى، قم، منشورات مکتبه آیتاللّه العظمى المرعشى النجفى، 1405ق
ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى به نظام حکمت صدرایى، تهران / قم، سمت / مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385
ـ غرویان، محسن، «حدوث اسمى»، معرفت، ش 5، تابستان 1372، ص 23ـ28
ـ غزالى، محمّدبن محمّد، تهافت الفلاسفه، بیروت، دارالفکر، 1993م
ـ فارابى، ابونصر، الجمع بین رأیى الحکیمین، تهران، الزهرا، 1405ق
ـ ـــــ ، السیاسه المدنیه، بیروت، مکتبه الهلال، 1996م
ـ فخر رازى، محمّدبن عمر، المباحث المشرقیه فى علم الالهیات و الطبیعیات، قم، بیدار، 1411ق
ـ ـــــ ، المطالب العالیه، تحقیق حجازى سقا، بیروت، دار الکتاب العربى، 1407ق
ـ ـــــ ، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، تقدیم سمیح دغیم، بیروت، دارالفکر اللبنانى، 1992م
ـ فراهیدى، خلیلبن احمد، العین، قم، دارالهجره، 1405ق
ـ کربن، هانرى، مقدّمه کتاب قبسات، تهران، دانشگاه تهران، 1367
ـ کندى، یعقوببن اسحاق، رسائل الکندى الفلسفیه، تعلیق محمّد ابوریده، چ دوم، قاهره، دارالفکر العربى، بىتا
ـ گروهى از نویسندگان، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرهالمعارف اسلامى، 1369
ـ مصباح، محمّدتقى، تعلیقه على نهایه الحکمه، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق
ـ مطهّرى، مرتضى، آشنایى با علوم اسلامى، تهران، صدرا، 1367
ـ ـــــ ، حرکت و زمان در فلسفه اسلامى، تهران، حکمت، 1375
ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، بىتا
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1981م
ـ ـــــ ، رساله فى الحدوث، تحقیق سیدحسن موسویان، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1378
ـ ـــــ ، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگى، 1363
ـ نراقى، ملّامهدى، اللمعه الالهیه و الکلمات الوجیزه، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، مشهد، انجمن فلسفه، 1357
ـ هاشمى حائرى، الهه، فلسفه یونان از نگاهى دیگر، تهران، مشکوه، 1373
چکیده
حدوث و قدم زمانى عالم، به معناى ابتدا داشتن یا ازلى بودن عالم، از مسائلى است که از دیرباز، در میان عالمان مسلمان و غیرمسلمان، موضوع بحث بوده است. در این نوشتار، به بررسى این مسئله در تاریخ فلسفه پرداخته و به این نتیجه رسیدهایم که طرح موضوع «حدوث و قدم زمانىِ عالم» به یونان باستان برمىگردد؛ براهین برخى از فلاسفه آن سامان از جمله برقلس تأثیر بسزایى در رواج نظریه قدم زمانىِ عالم داشته است. طرفداران مکتبهاى مشّاء و اشراق، اغلب به نظریه قدم زمانىِ عالم گرایش داشتند؛ امّا در حکمت متعالیه، نگرشى جدید درباره این مسئله پدید آمد و نظریه حدوث زمانىِ عالم برترى نسبى یافت
کلیدواژهها: حدوث، قدم، حدوث و قدم زمانى، حدوث و قدم ذاتى، فلسفه
مقدّمه
تأمّلات فیلسوفانه در مسائل الهیاتى پیشینهاى طولانى دارد؛ چنانکه برخى از آن مسائل موجب تنشهایى عالمانه میان ارباب فلسفه و کلام شده است. از جمله مسائلى که از دیرباز میان متکلّمان و فلاسفه مورد نزاع بوده، مسئله حدوث و قدم زمانىِ عالم است. فلاسفه با مبانى فلسفى خود، به دیدگاهى گرایش پیدا کردند که به گمان متکلّمان، آن دیدگاه با نصوص یا ظواهر متون دینى منافات دارد. ضمن آنکه پیچیدگى این بحث چنان است که ملّاصدرا افهام بزرگان را در آن حیرتزده مىداند.1 از سوى دیگر، ممکن است چنین تصوّر شود که تمام فیلسوفانْ باورمند به نظریه قدم زمانى عالم بوده و متکلّمان نیز در نقطه مقابل، از حدوث زمانى عالم دم زدهاند؛ با وجود این، تتّبع در متون کهن، سیر تطوّر این نظریه را به گونهاى دیگر نمایان مىسازد. مقصود از نگارش این مقاله، نه صرف جمعآورى بدون هدف نظریه گذشتگان بوده، و نه داورى نسبت به صحت و سقم آن نظریات، بلکه این نوشتار بر آن است که با ارائه سیر تاریخى دیدگاههاى فلاسفه در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم، تطوّرات موجود در این مسئله را جویا شود و آن را پیشروى حقجویان طریق علم و معرفت قرار دهد
مفهومشناسى و تحریر محلّ نزاع
تحریر محلّ نزاع در یک مسئله از لازمترین امورى است که در صورت غفلت از آن، بسیارى از مباحث به نزاع لفظى تبدیل، و موجب اتلاف وقت نویسندگان و مخاطبان خواهد شد. ارباب لغت «حدوث» را از مادّه «حدث» ـ به معناى «شدن»2 ـ دانستهاند. از دیدگاه آنان، «حدوث» به معناى «کون شىء لم یکن» بوده و نقیض آن مفهوم «قدیم» است؛3 از اینرو، «قدیم» نیز در لغت به معناى آن چیزى است که همیشه وجود و هستى داشته است
در تبیین مفهومى این واژگان، بسیار سخن گفته شده است؛4 امّا به طور خلاصه، مىتوان این دو مفهوم را به دو قسم تقسیم، و مراد اصلى و محلّ نزاع را روشن نمود
الف. حدوث و قدم ذاتى: این مفهوم به معناى مسبوقیت به غیر و عدم است. از اینرو، حادث ذاتى آن چیزى است که مسبوق به غیر، و در وجود خود، نیازمند به غیر است؛ به دیگر بیان، حادث ذاتى آن است که معلول و مخلوق است. در مقابل، قدیم ذاتى آن چیزى است که مسبوق به غیر نیست؛ بنابراین، قدیم ذاتى معلول و مخلوق نیست. این نوع از قدم و حدوث همان چیزى است که از آن به قدم و حدوث حقیقى تعبیر مىشود
ب. حدوث و قدم زمانى: در این اصطلاح، حدوث زمانى آن چیزى است که مسبوق به عدم است؛ به دیگر بیان، وجود آن، آغاز و ابتدایى داشته است. امّا قدیم آن چیزى است که مسبوق به عدم نیست و آغاز و ابتدایى براى وجود آن تصوّر نمىشود؛ به دیگر بیان، قدیم همیشه وجود داشته است
بر اساس این تقسیم، حدوث ذاتى اعم از حدوث زمانى است؛ بدین معنا که هر حادث زمانى، حادث ذاتى است، امّا هر حادث ذاتى، لزوما حادث زمانى نیست
این نوشتار درباره حدوث و قدم زمانىِ عالم، که مورد بحث میان فلاسفه و متکلّمان است، سخن مىگوید
فلاسفه و مسئله حدوث و قدم زمانى عالم
بازخوانىِ متون فلسفى پیرامون مسئله حدوث و قدم زمانى عالم دیدگاههاى گوناگونى را پیشروى مىنهد. افزون بر آن، مطالعه آثار فیلسوفان یونان و نیز فیلسوفان مسلمان از عنایت ویژه آنان به این مسئله پرده برمىدارد
1 حدوث و قدم عالم از منظر فلاسفه یونان
از منابع موجود به دست مىآید که مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در یونان باستان، فراوان، مورد بحث و نظر بوده است. فلاسفه یونان دیدگاههاى متفاوتى را در این خصوص ارائه کرده و برخى همچون جالینوس از ارائه نظریه عاجز مانده و قائل به توقّف شدهاند.5 در اینباره، شهرستانى بر این باور است که قدماى از فلاسفه یونان باستان قائل به حدوث عالم بودهاند. وى مىگوید: نظریه قدم زمانى عالم پس از ارسطو شایع شد و شاگردان او به آن گرایش پیدا کردند
الف) افلاطون و مسئله حدوث و قدم عالم
افلاطون در محاوره تیمائوس، به طور پراکنده، درباره حدوث و قدم عالم بحث کرده است. تیمائوس در موضعى مىگوید که جهان مخلوق و «شده» و حادث است؛ زیرا دیدنى، محسوس و داراى جسم است. هر چیز که چنین باشد، با حواس، قابل درک است. آنچه با حواس قابل درک است، و ما از راه ادراک حسّى مىتوانیم تصوّرى از آن به دست آوریم، متغیّر و حادث و شونده است. هر شوندهاى به ناچار باید بر اثر علّتى بشود. امّا مهم آن است که بدانیم این جهان از روى کدامیک از دو سرمشق آفریده شده است: به تقلید از آنچه همیشه همان است (و لایتغیّر) یا از روى آنچه حادث است (و متغیّر)؟
تیمائوس پس از آنکه اعلام مىدارد که خداوند باید چیزى بسازد که زیباتر از همه باشد، تأکید مىکند که این جهان، اگر بخواهد بهترین باشد، لازم است که روح و خرد داشته باشد
خداوند نیز در ساختن این جهان، آن را به صورت ذات داراى روح یگانهاى درآورد که همه ذوات زنده را که برحسب طبیعتشان با آن خویشى دارند، در خود جمع دارد. پس از آن، خدا به جهان شکلى داد که درخور اوست و با ذات او خویشى دارد. خدا سپس به جهان روح داد. چون خداوند جهان را تماشا کرد، خوشحال شد و تصمیم گرفت آن را هر چه بیشتر همانند سرمشق خود سازد؛ ولى طبیعت، آن سرمشق زنده جاوید، امرى ابدى بود و انطباق کامل با چیزى مخلوق و حادث امکان نداشت. از اینرو، خدا تصمیم گرفت که تصویر متحرّکى از ابدیت پدید آورد؛ و در عین حال، براى آنکه نظم و نظام لازم را به جهان ببخشد، از ابدیت که علىالدوام در حال وحدت و سکون است تصویر متداومى ساخت که بر طبق کثرت عدد، پیوسته در حرکت است و این همان است که ما آن را «زمان» مىنامیم. خداوند به موازات آفرینش جهان، روزها و شبها و نیز ماهها و سالها را پدید آورد که پیش از شکلگیرى جهان، وجود نداشتند
یگانه سخن راست درباره هستى ابدى آن است که بگوییم: هست. پس، اصطلاح «بود» (و خواهد بود) را فقط در مورد شدن و تحوّلى که به موازات زمان در جریان است، حق داریم به کار ببریم. آن خصوصیات حادث در زمان قرار دارد که تقلید و تصویرى از ابدیت است. بارى، زمان و جهان هر دو با هم پدید آمدند تا اگر روزى قرار شود که از میان بروند، هر دو با هم نابود گردند
مباحث این بخش مىتواند مؤیّد نظریه حدوث زمانى عالم باشد. از اینرو، بزرگانى همچون ملّاصدرا و افلاطون را طرفدار نظریه حدوث زمانى عالم دانستهاند
ب) ارسطو و مسئله حدوث و قدم عالم
درباره دیدگاه ارسطو در خصوص مسئله حدوث و قدم عالم، نظریات گوناگونى مطرح شده است.9 با وجود این، عبارات ارسطو در کتاب سماع طبیعى مؤیّد قول به قدم عالم است. وى در کتاب هشتم از این کتاب، از سرمدى بودن حرکت سخن به میان مىآورد و حرکت را معلول وجود یک محرّک اوّل مىداند. روشن است که قول به سرمدى بودن حرکت ملازم با قدیم بودن آن و قدیم بودن عالم است. ارسطو همچنین تصریح مىکند که اساسا قبلیت و بعدیت، بدون وجود زمان، معنا ندارد. از دیدگاه وى، تمام متفکّران جز افلاطون قائل به قدیم بودن زمان هستند. بدین ترتیب، اگر زمان همیشه وجود داشته و اگر زمان عدد حرکت است، یا آنکه زمان خود نوعى حرکت است، پس حرکت هم باید سرمدى باشد. ارسطو اعتقاد دارد که افلاطون مدّعى کائنیت زمان بوده و کیهان را متکوّن شمرده است
گفتنى است، ملّاصدرا تلاش فراوانى دارد تا ثابت کند که ارسطو قائل به حدوث زمانى عالم بوده است. او حتى سخن ارسطو را مبنى بر اینکه «تمام متفکّران جز افلاطون قائل به قدیم بودن زمان هستند» دلیل بر نارضایتى وى از دیدگاه افلاطون نمىداند
ج) فلوطین و حدوث یا قدم عالم
فلوطین در رساله اوّل از انئاد دوم، با صراحت، نظریه قدم عالم را مىپذیرد و مىنویسد: «ما بر آنیم که کیهان با آنکه داراى تن است، همیشه بوده است و همیشه خواهد بود.»12 او در ادامه بحث خود، تنها ابدیت کیهان را تبیین مىکند و مطلبى راجع به چرایى و چگونگى قدم عالم بیان نمىکند
د) برقلس
برقلس از جمله فیلسوفان نوافلاطونى است که به واسطه آثار وى، فلسفه فلوطین و اتباع او در فلسفه اسلامى تأثیر گذارده است. شهرت برقلس در جهان اسلام عمدتا به سبب قول او در قدم عالم بوده است.13 پس از آنکه نظریه قدم عالم به وسیله ارسطو مطرح شد، برخى از شاگردان وى همچون اسکندر افرودیسى، ثامسطیوس، و فورفوریوس راه استاد را در پیش گرفتند. در این میان، برقلس نیز همین نظریه را اختیار کرد. او کتابى مستقل در اینباره به نگارش درآورد و هجده دلیل براى نظریه قدم عالم ارائه کرد.14 پارهاى از این دلایل که بعدها به وسیله برخى از فلاسفه مسلمان نیز مورد استفاده قرار گرفت، از این قرار است
الف) خداوند بارىتعالى جواد بذاته است و آنچه موجب ایجاد عالم شد، جود اوست که قدیم است؛ پس لازم مىآید که عالم نیز قدیم باشد. به دیگر بیان، جایز نیست که او گاهى جواد بوده و گاهى جواد نباشد؛ در حالى که مانعى نیز در میان نیست، چراکه موجب تغییر در ذات مىشود
ب) خداوند صانع، یا از ازل به طور بالفعل صانع بوده یا به طور بالقوّه ـ یعنى مىتواند انجام دهد، ولى انجام نمىدهد. اگر از قسم اوّل باشد، پس معلول هم از ازل بوده است. اگر از قسم دوم باشد، باید چیزى خارج از ذات صانعْ او را از قوّه به فعلیت برساند. در این صورت، صانع متأثّر از غیر مىشود که با صانع مطلقِ تغییرناپذیر و تأثیرناپذیر منافات دارد
ج) زمان تنها با وجود افلاک موجود است (افلاک نیز همراه با زمان است)، چراکه زمان شمارنده (عاد) براى حرکات فلک است؛ پس، جایز نیست که «متى» و «قبل» گفته شود، مگر آنکه زمان باشد. «متى» و «قبل» ابدى هستند، پس حرکات فلکیه نیز ابدى هستند؛ پس، افلاک نیز ابدى است
2 فلاسفه مسلمان
منابع فلسفى موجود از این واقعیت پرده برمىدارد که بحث از حدوث و قدم زمانىِ عالم یکى از مباحث مهم در میان فلاسفه مسلمان بوده است؛ چراکه در قدیمىترین منابع فلسفى اسلامى نیز این بحث به چشم مىآید. آنچه قابل تأمّل است تأثیر نظریات و براهین فلاسفه یونان (به ویژه ارسطو و برقلس)، در این خصوص، بر دیدگاههاى فلاسفه مسلمان مىباشد. این تأثیرپذیرى فلاسفه مسلمان به ویژه در چینش براهین انکارناپذیر است. در این بخش، دیدگاههاى فلاسفه مسلمان را در مکاتب مشّاء، اشراق و حکمت متعالیه پى گرفته و در نهایت نگاهى به نظریات فلاسفه معاصر خواهیم داشت
الف. فلسفه مشّاء و مسئله حدوث و قدم عالم