مقاله مسئله معیار در word دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مسئله معیار در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مسئله معیار در word
چکیده
مقدّمه
پیشینه «مسئله معیار»
اهمیت بحث
تبیین مسئله
معیار صدق
معیار معرفت
روش تحصیل معیار
راهحلها
1 روشگرایان
2 جزئیگرایان
3 جزئیگرایی تبیینی
تفاوت رویکردها
بررسی
الف. روشگرایی
ب. جزئیگرایی تبیینی
روش تحصیل معیار در فلسفه اسلامی
جمعبندی
منابع
پى نوشت ها
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مسئله معیار در word
ـ ابن سینا، التعلیقات، قم، مکتبه الاعلام الاسلامی، 1404
ـ ـــــ ، المنطق من الشفاء، قم، ذویالقربی، 1428، ج 3
ـ اخوانالصفا و خلّان الوفا، رسائل اخوان الصفا و خلّان الوفاء، بیروت، دار بیروت للطباعه و النشر، 1983
ـ ایزدیتبار، محمّد، «ابزاری بودن منطق»، معارف عقلی 1 (بهار 1385)
ـ جوادی آملی، عبداللّه، معرفتشناسی در قرآن، چ دوم، قم، اسراء، 1379، فصل دوم
ـ چالمرز، آلن ف.، چیستی علم، ترجمه سعید زیباکلام، تهران، سمت، 1378
ـ چیزوم، رودریک، نظریه معرفت، ترجمه مهدی دهباشی، تهران، حکمت، 1378
ـ حسینزاده، محمّد، پژوهشی تطبیقی در معرفتشناسی معاصر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1، 1382
ـ ـــــ ، «شکّاکیت و نسبیت»، معرفت فلسفی 5 (پاییز 1383)
ـ رضایی، رحمتاللّه، «روش توجیه گزارههای اخلاقی»، معرفت 101 (اردیبهشت 1385)
ـ ـــــ ، شرح و نقد و بررسی دیدگاههای معرفتشناختی پل موزر، قم، پایاننامه کارشناسی ارشد فلسفه، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1383
ـ شیخ اشراق، حکمه الاشراق، تصحیح و تحقیق و مقدّمه حسین ضیایی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372
ـ ـــــ ، مجموعه مصنّفات، تصحیح هانری کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعاتفرهنگی، 1380، ج 2
ـ صدرالمتألّهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1410، ج 1
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1416
ـ ـــــ ، اصول فلسفه و روش رئالیسم، [مجموعه آثار، مرتضی مطهّری، ج 6]، تهران، صدرا، 1382
ـ طوسی، خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تصحیح مدرّس رضوی، تهران، دانشگاه تهران، 1361، مقاله پنجم، فصل ششم
ـ ـــــ ، شرح الاشارات، قم، نشر البلاغه، 1375
ـ فارابی، المنطقیات للفارابی، تحقیق محمّدتقی دانشپژوه و السید محمود المرعشی، قم، کتابخانه آیهاللّه نجفی مرعشی، 1408، ج 1
ـ فروغی، محمّدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، زوّار، 1384
ـ فولکیه، پل، فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، تهران، دانشگاه تهران، 1370
ـ فیّاض صابری، عزیزاللّه، علم و عالم و معلوم، مشهد، عروج اندیشه، 1380
ـ قوام صفری، مهدی، «بیرون شد ابنسینا از شکگرایی»، ذهن 4، (پاییز و زمستان 1381)
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرّمشاهی، تهران، علمی و فرهنگی، 1376، ج 8
ـ ـــــ ، تاریخ فلسفه، ترجمه جلالالدین مجتبوی، تهران، علمی و فرهنگی / سروش، 1375، ج 1
ـ گتیه، ادموند، «آیا معرفت باور صادق موجّه است؟»، ترجمه شاپور اعتماد، ارغنون 7و8 (پاییز و زمستان 1374)
ـ مصباح، محمّدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370
ـ مطهّری، مرتضی، سیر فلسفه در اسلام، مجموعه آثار ج 5، تهران، صدرا، 1374
ـ ـــــ ، شرح مبسوط منظومه، مجموعه آثار ج 9، تهران، صدرا، 1375
ـ موزر، پل کی. و دیگران، درآمدی موضوعی بر معرفتشناسی معاصر، ترجمه رحمتاللّه رضایی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1، 1385
ـ هروی، میر زاهد، شرح الرساله المعموله فی التصور و التصدیق و تعلیقاته، تحقیق مهدی شریعتی، قم، مکتبه الشهید شریعتی، 1420
- Amico, Robert, The Problem of the Criterion, ed. by Paul K. Moser, Maryland, Rowman and Littlefield Publishers,
- Anraldez, R., “Mantick,” in Encyclopedia of Islam, Netherland, Leiden,
- Chisholm, Roderick Milton, The Problem of the Criterion, Marquette University in the United states of America,
- Everson, Stephen (ed.), Epistemology, New York, Cambridge University Press,
- Fumerton, Richard, Meta Epistemology and Skepticism, Maryland, Rowman and Littlefield Publishers,
- Haack, Susan, Philosophy of Logics, New York, Cambridge University Press,
- Moser, Paul K., Knowledge and Evidence, New York, Cambridge University Press,
- Radnitzky, Gerard and W. W. Bartley (eds.), Evolutionary Epistemology, Rationality, and Sociology of Knowledge, Illinois, Open Court,
- Sosa, Ernest and Janathan Dancy (eds.), A Companion to Epistemology, New York, Oxford,
چکیده
داشتن معیار برای تشخیص صدق از کذب، و معرفت از غیر معرفت، همواره از مهمترین مسائل در حوزه معرفتشناسی بوده است. به استناد همین مسئله، برخی درصدد انتخاب گزینههای نسبیت و شکّاکیت برآمدهاند. از اینرو، فیلسوفانی کوشیدهاند تا به تنسیق و تدوین آن بپردازند. یکی از مهمترین مسائل در این باب، آن است که آیا معیار یا معیارهایی برای ارزیابی وجود دارند یا نه؟ اگر وجود دارند، این معیار یا معیارها کدامند؟ در خط مقدّم این نزاع، نسبیتگرایان و شکّاکان قرار دارند که منکر وجود معیار مطلق برای ارزیابی هستند. اما اندیشمندانی که نسبیت و شکّاکیت را معقول نمیدانند، به وجود معیار و یا معیارهایی باور دارند. دستاویز دیگر برای شکّاکیت، نحوه دستیابی به این معیارهاست که آیا باید جزئیگرا بود یا روشگرا؟ آنچه در این مسئله میتواند قابل دفاع باشد، جزئیگرایی است. به اعتقاد حکمای مسلمان، حتی اگر نتوان نحوه دستیابی به آن را تبیین کرد، بازهم مجالی برای شکّاکیت فراهم نمیشود
کلیدواژهها: معیار معرفت، معیار صدق، فرامعرفتشناسی، نسبیت، شکّاکیت، روشگرایی، جزئیگرایی، جزئیگرایی تبیینی
مقدّمه
اگر بپذیریم که انسان باورها و اندیشههایی دارد که به یقین، درست و برخی از آنها نیز به طور قطع خطا و ناصواب است،2 لزوم پرداختن به معیاری برای تشخیص و تعیین اینکه چه باورهایی خطاست و چه باورهایی معرفت محسوب میشود، ضرورت مییابد و مجالی برای طرح مسئلهای به وجود میآید که با عنوان «مسئله معیار»3 شناخته میشود. این مسئله از مسائل مهم حوزه معرفتشناسیاست که امروزه معمولاً آن را زیرمجموعه شاخهای از معرفتشناسی میدانند که به «فرامعرفتشناسی»4 معروف است. اما این مسئلهبا چالشها و پرسشهایی مواجه است
نخستین پرسش به تعیین هویّت و تفسیر این مسئله مربوط میشود. پرسش بعدی آن است که در صورت لزومِ معیاری برای تشخیص، آیا چنین معیاری وجود دارد یا نه؟ و اگر وجود دارد، این معیار یا معیارها کدامند؟ و سرانجام اینکه راه دستیابی به این معیار یا معیارها چیست؟ آیا راهی برای دانستن شیوه به دست آوردن آن نیز داریم، یا اینکه منطقه ممنوعهای است که آدمی را توان راهیافتن بدانجا نیست و چون اینگونه است، باید شکّاکیت را معقول و موجّه دانست؟
وجود یا عدم معیار و نیز نحوه تحصیل آن، در غرب به مشکلی تبدیل گشته و در سراسر تاریخ فلسفه، کسانی بودهاند که به استناد عدم امکان تمییز باورهای صواب از ناصواب، نسبیت5 و شکّاکیت را موجّه دانسته، فیلسوفان دلبسته به حقیقت را آشفته ساختهاند. آنانمدعیاند که هیچ راهی برای تعیین اینکه معرفت چیست و خطا کدام است، وجود ندارد و بنابراین، تنها احتمال موجّه آن است که مآلا نسبیت و یا شکّاکیت را اختیار نماییم. مستمک دوم برای آنان «روش تحصیل معیار» و عدم تبیین کافی از نحوه آن است. روش تحصیل معیار میخواهد به این معمّا پاسخ دهد که آیا نخست معیاری در اختیار داریم یا بدون معیار، به سراغ موارد خاص میرویم و با بررسی تکتک آنها، معیاری به دست میآوریم؟ شکّاک میتواند به استناد اینکه انتخاب هر یک از دو صورت مزبور مبتنی و متکی به دیگری است، تحقق هردوی آنها را محال بداند. برای حل این معمّا، راهحلهایی مطرح شده که معروفترین آنها، راهحل چیزم است
نوشته حاضر برآن است که با اشاره به اهمیت این مسئله، تفاسیر و تبیینهای آن را مورد توجه قرار دهد، سپس راهحلهای آن را مطرح کند و سرانجام، به ارزیابی پاسخهای داده شده و رویکرد متفکران مسلمان بپردازد و مشخص نماید که برحسب تعبیر چیزم، آیا آنان روشگرا هستند یا جرئیگرا و یا هیچ کدام. اما لازم است پیش از آن، نگاهی به پیشینه این بحث داشته باشیم
پیشینه «مسئله معیار»
نخستین فیلسوفی که گفته میشود این مسئله را مطرح نموده، پیرهون (Pyrrho) است؛ اما درباره دیدگاههای وی تردیدهای بسیاری وجود دارد.6 به نظر میرسد که اصطلاح «معیار» در حدود سال 300 ق.م. وارد فلسفه شده باشد؛ اما اینکه چه کسی آن را مطرح نمود برای ما معلوم نیست.7 برخی معتقدند: احتمالاً منشأ آن کتابی از اپیکور با عنوان درباره معیار یا قانون8 است.9 اما اولینفیلسوفانی که به صراحت آن را مطرح نمودهاند، سکتوس امپریکوس (Sextus Empiricus)، مونتنی، کاردینال مرسیه (Cardinal D. J
Mercier) و برخی فیلسوفان معاصر مانند رودریک چیزم (Roderick Milton Chisholm)، نکولاس رشر (Nicholas Rescher)، پل کی. موزر (Paul K. Moser)، و رابرت آمیکو (Robert Amico) هستند که در ادامه، به برخی دیدگاههای آنان اشاره خواهیم کرد
اهمیت بحث
این مسئله، همانگونه که انگیزهای برای فلاسفه بزرگی همچون دکارت و هیوم بوده، دستاویزی برای شکّاکان نیز بوده است. برحسب ادعای شکّاکان، تا زمانی که «مسئله معیار» حل نگردیده است، نمیتوان ادعای معرفت کرد
چیزم درباره اهمیت آن مدعی است
تصور میکنم «مسئله معیار» یکی از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفه است. وسوسه میشوم بگویم: کسی به فلسفهپردازی آغاز نکرده، مگر اینکه با این مسئله مواجه شده باشد
بدینروی، حل مسئله معیار پیشفرض هر نوع فکر و اندیشهای بوده و بر آن تقدّم منطقی دارد. (توضیح آن در ادامه خواهد آمد.)
شهید مطهّری میگوید
مسئله تعیین ارزش و اعتبار معلومات را از جهتی میتوان اساسیترین مسائل شمرد؛ زیرا راه رئالیسم از ایدهآلیسم یا سوفیسم و راه فلسفه جزمی (دگماتیسم)، که افلاطون و ارسطو و پیروانشان در یونان قدیم و جمیع حکمای دوره اسلامی و دکارت و لایبنیتس و عدهای دیگر از فلاسفه جدید اروپا پیرو آن بودند، از راه فلسفه شکّاکان (سپتیسیسم)، که به وسیله پیرهون در حدود قرن چهارم قبل از میلاد در یونان تأسیس شد و در یونان و سپس در حوزه اسکندریه و اخیرا در اروپا پیروانی داشته و دارد، از همین جا جدا میشود
بنابراین، همین مسئله است که مسیر ایدهآلیسم و رئالیسم معرفتی را از همدیگر جدا میکند. توضیح آنکه از تعریف «صدق»، بخصوص بنابر تفسیر «حداقلی» آن، نمیتوان استنتاج کرد که در خارج، باور صادق داریم یا نه. به تعبیر دیگر، اگر کسی شکّاک است، نوعا در تعریف «صدق» یا تعریف «معرفت» به «باور صادق موجّه» نیست؛ زیرا ممکن است شکّاک نیز بپذیرد که معرفت همان باور صادق موجّه است، اما وی مدعی است که چنین معرفتی در اختیار نداریم. از اینرو، شکّاکیت وی در موجودیت و یا معدومیت مصادیق و روش تشخیص معرفت است. بنابراین، ردّ سخن شکّاک ممکن و میسّر نخواهد شد، مگر اینکه «مسئله معیار» را حل و فصل نموده باشیم. همچنانکه در بحث «صدق» و تعریف آن گفتهاند، آن بحث در قبال رئالیسم بودن یا ائدآلیسم بودن بیتفاوت و خنثاست؛ یعنی هم با رئالیست بودن سازگار است و هم با ایدهآلیست بودن؛12 همانگونه که با شکّاک بودن نیز سازگار است. انتخاب موضعی در قبال آندو، مستلزم داشتن معیار و حل سرنوشت آن است. بنابراین، در معرفتشناسی، به معیار و ابزاری نیاز داریم که بدان وسیله بتوانیم در باب ارزش دانش و مطابقت باورهای خود با واقع، داوری نماییم
حال ممکن است به استناد سخن خواجه نصیرالدین طوسی در پاسخ به اشکالی منسوب به بابا افضل کاشانی، تردیدی در این ادعا ایجاد شود. بابا افضل مدعی است: اگر علم ادراک صورت مطابق با خارج باشد، لازمه آن دور است
و الشعور بالمطابقه إنّما یکون بعد الشعور بما فی الخارج
اما خواجه چنین جواب میدهد
أنّ المطابقه غیر الشعور بها و انمّا اشترط فیه الاول دون الثانی
براین اساس، آنچه در معرفتشناسی اهمیت دارد مطابقت با خارج است؛ اما علم به مطابقت و احراز آن ـ که به مسئله معیار مربوط میشود ـ در فرایند معرفت، ضرورتی ندارد. اما این سخن خواجه میتواند اینگونه نیز تفسیر گردد که این بحث ـ یعنی علم به مطابقت ـ بحثی معرفتشناسانه نیست و خارج از مباحث معرفتشناسانه است. اگر تحلیل سنّتی معرفت را در غرب مدّنظر قرار دهیم، میتوان گفت: مباحث معرفتشناسانه سنّتی حول محور چیستی عناصر آن ـ یعنی باور، صدق، توجیه و منابع آنها ـ دور میزند و پس از گوتیه، این مباحث به کفایت یا عدم کفایت آن تحلیل و به سوی مباحث دیگر سوق داده شده است.15 آنچه پیشفرضهای این مباحث را تشکیل میدهد، عمدتا مطرح نمیگردد و اگر هم مطرح بوده ـ مانند شکّاکیت ـ جایگاهش چندان روشن نبوده؛ اما اخیرا این ابهام برداشته شده و تمام این مسائل را در حوزه فرامعرفتشناسی قرار دادهاند
برخی مانند ریچارد فومرتون (Richard Fumerton) و پل موزر براین باورند که مباحث مرتبط با معرفتشناسی را باید با تقلید از مباحث فلسفه اخلاق، که به فرااخلاق17 و اخلاق هنجاری18 تقسیم میشود، به فرامعرفتشناسی و معرفتشناسی هنجاری19تقسیم کرد.20 به نظر آنان، مباحث مربوط به پرسش اخیر، به حوزه فرامعرفتشناسی تعلّق دارد که باید پیش از همه مطرح شود. بسیاری از مباحث مطرح، مثل «شکّاکیت»، «برونگرایی»21 و «درونگرایی»،22 به اعتقاد فومرتون، از جمله مباحث مربوط بهفرامعرفتشناسی است
در نتیجه، حاصل سخن خواجه آن است که آنچه در معرفتشناسی مورد بحث بوده، مطابقت است، اما علم به مطابقت بحثی است جداگانه، نه اینکه مهم نیست؛ زیرا ـ همانگونه که قبلا در باب اهمیت آن گفته شد ـ در واقع، مسیر شکّاک از غیر آن در همین جاست که از همدیگر جدا میشود
تبیین مسئله
یکی از مهمترین و مشهورترین تفاسیر این مسئله، تفسیری است که فیلسوف برجسته غربی، رودریک چیزم، ارائه داده است. وی در جاهای گوناگون به این بحث پرداخته است. وی آخرین بار آن را در کتابی با عنوان مسئله معیار، که در سال 1996 به چاپ رسیده، به بحث گذاشته است. او میکوشد این مسئله را با نقل به معنای عبارت مونتنی در مقالات و مثالی از دکارت، تفسیر و تبیین نماید. چیزم با تفکیک میان دو دسته مسائل ذیل، میگوید: پرسش دوم به مسئله معیار مربوط میشود
(A) به چه چیزی معرفت داریم؟ گستره معرفت ما تا کجاست؟
(B) چگونه تعیین نماییم که معرفت داریم؟ یا معیار معرفت چیست؟
وی در توضیح مسئله، تمثیلی از دکارت میآورد. دکارت با تشبیه باورها به سبدی از سیب، میگوید: اگر بخواهید سیبهای خوب را از سیبهای بد تفکیک نمایید، به معیاری برای سنجش خوبی و بدی نیاز دارید. در باب سیب، معیارها مثل رنگ و بو و مانند آن وجود دارد. بنابراین، میتوان آنها را از همدیگر جدا کرد و نگذاشت که آفت به سیبهای خوب سرایت کند. اما درباره باور، اینگونه نیست
زمانی که از سیب به باور برمیگردیم، مسئله کاملاً فرق میکند. در مورد سیب، روشی ـ یعنی: معیاری ـ داشتیم که سیبهای خوب را از سیبهای بد تفکیک نماییم؛ اما در مورد باور، روش یا معیاری برای تفکیک باورهای خوب از باورهای بد در اختیار نداریم، یا دستکم، تاکنون چنین معیاری را نداشتهایم. پرسش آغازین ما این بود: چگونه میتوانیم به باوری بگوییم خوب یا بد؟ به تعبیر دیگر، پرسیدیم: روش مناسب برای گزینش باورهای خوب و باورهای بد چیست؟ یعنی: چه باورهایی موارد حقیقی معرفتاند و چه باورهایی نه؟