پایان نامه پدیده ذاتی جمعیت (مرگ و میر) در word دارای 139 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پایان نامه پدیده ذاتی جمعیت (مرگ و میر) در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه پدیده ذاتی جمعیت (مرگ و میر) در word
فصل اول
کلیات تحقیق
1 – 1- مقدمه
1-2- بیان مساله تحقیق
1-3-اهداف تحقیق
1-5- ضرورت تحقیق
1-6-محدوده زمانی و مکانی مورد مطالعه
1-7- قلمرو مطالعاتی تحقیق
فصل دوم
چارچوب نظری تحقیق
2-1- مقدمه
2-2- پیشینه ی تحقیق
2-2-1- مطالعات خارجی
2-2-2- مطالعات داخلی
2-3- مباحث نظری
ابن خلدون
چیپولا
دنیس رانگ
مک کیون و رکورد
پرستون و هینز
شوفیلد ورهر
مایکل تودارو
کالدول
آنتولی گیدنز
یانگ و برایان
سازمان ملل متحد
موسلی و چن
ریلی
کول و هوور
میرزایی
نظریه انتقال اپیدمیولوژیک
2-4- چارچوب نظری تحقیق
2-5- مدل( الگوی) تحلیلی تحقیق
2-6-سوالات تحقیق
2-7- فرضیه های تحقیق
2-8- تعریف نظری و تعریف عملیاتی مفاهیم
2-8-1- تعریف مفاهیم
1 – علت مرگ ( علل مرگ و میر )
2 – جنس
3- سن
4 – وضعیت زناشویی
5- سن وقوع فوت
6- مکان فوت
7- وضعیت فعالیت
8- سطح سواد
فصل سوم
روش اجرای تحقیق
3-1- مقدمه
3-2- روش تحقیق
3-3- جمعیت آماری
3-4- روش جمع آوری اطلاعات
3-5- محدودیت های تحقیق
الف ) مبتنی نمودن اطلاعات بر یک منبع
ب- مبتنی نمودن اطلاعات مربوط به علل فوت بر گواهی های فوت مخدوش و ناقص
ج) مشکلات انتساب یک علت یا یک روند منجر به فوت به متوفی
د- کدهای پوچ
فصل چهارم
کلیات در خصوص مرگ;
4-1- مقدمه
4-2- مرگ
4-3- اندازه گیری مرگ و میر
4-3-2- میزان های اختصاصی مرگ بر حسب سن
4-3-3- میزان مرگ و میر اطفال
4-3-4-1- امید زندگی
4-4- الگوی ( منحنی ) مرگ و میر
4-5- جدول عمر
4-5-2- انواع جدول عمر و روش های تدوین آن
4-5-3- ساختار متعارف جدول عمر
4-5-3-1- گروه سنی ( x تا x+ n )
4-5-3-2- nmx
4-5-3-3- nqx
4-5-3-4-lx
4-5-3-5- ndx
4-5-3-6- nLx
4-5-3-7- TX:
4-5-3-8-
4-5-3-9- AX
4-6- علت مرگ
الف ) بیماری های عفونی و انگلی
ب ) استحاله جسمی بر اثر بیماری های مزمن
ج) عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر مرگ
1 – علت زمینه ای
2 – علت واسط
3 – علت مستقیم
4-6-1- چگونگی تغییر تدریجی ثبت علل مرگ
4-6-1-1- ایجاد یک نظام ثبتی با استفاده از منابع متنوع
4-6-1-2- ایجاد گواهی فوت یکسان شده در کشور
4-6-1-3- فراهم آوردن امکان ثبت علل مرگ و انتساب یک علت به یک مورد مرگ
4-7- توزیع سنی جمعیت
4-7-1- شاخص های آماری توزیع سنی
4-7-2- هرم سنی جمعیت
4-7-3- جوانی و سالخوردگی جمعیت
4-8- عوامل موثر بر مرگ و میر ( تفاوت های مرگ و میر )
4-8-1- جنس
4-8-2- سن
4-8-3- وضع زناشویی
4-8-4- پایگاه اقتصادی – اجتماعی
4-8-4-1- شغل
4-8-4-2- درآمد
4-8-4-3- تحصیلات
4-8-5- محل سکونت ( شهری و روستایی )
4-9-جمعیت و مرگ و میر جهان در بستر زمان
4-10- جمعیت و مرگ و میر ایران در بستر زمان
4-11 – آشنایی با وضعیت استان مازندران
4-12 – آشنایی با وضعیت نقاط روستایی شهرستان ساری
فصل پنجم
تجزیه و تحلیل داده ها
5-1- مقدمه
ابن خلدون
ابن خلدون را می توان در زمره ی متفکرانی دانست که به مسئله مرگ و میر پرداخته اند
او با طرح نظریه ی تغییرات جمعیت این موضوع را پیش می کشد که چگونه وضعیتها به دنبال یکدیگر در یک دوره جمعیتی از باروری زیاد و مرگ و میر کم در ابتدا و کم شدن باروری همراه با افزایش مرگ و میر در مراحل بعدی می گذرند ؟ ابن خلدون این وضعیت را مرتبط با روحیه ی دولتها و چگونگی ارتباط آنها با مردم می داند . ( کاظمی پور ،1382 ، 3 ) ابن خلدون در مقدمه، خود چنین بیان می دارد : « دولتها در آغاز کار به اقتضای خوی بادیه نشینی با مردم به ملاطفت و خوشرفتاری و جوانمردی برخورد می کنند و چون دولت با مردم همراه است ، رعایا امیدوار می شوند و با جهش و کوشش در راه تهیه کردن وسایل عمران و آبادانی تلاش می کنند ، در نتیجه اجتماع توسعه می یابد و جمعیت مردم_ به علت توالد و تناسل زیاد و پایین آوردن مرگ و میر_ افزون می شود و پس از انقضای دو نسل ، دولت به پایان عمر طبیعی خود نزدیک می شود و ستمگری و بدرفتاری نسبت به رعایا معمول می گردد و سپس قحطی و گرسنگی و مرگ و میر در اواخر دوران فرمانروایی دولتها افزایش می یابد » ( ابن خلدون، 1369، 581-2 )
اما نکته ی کاملاً تازه ای که در نظریه ابن خلدون به چشم می خورد و معرف نبوغ و روشن بینی خاص اوست این است که وی در قرن هشتم هجری ، برای نخستین بار به مسئله آلودگی هوا و محیط زیست توجه نموده و موضوع حد مطلوب تراکم جمعیت را با توجه به آن مطرح کرده است ( کتابی، 1377،342 ) در نتیجه توسعه اجتماع و افزایش جمعیت هوا فاسد می شود ; و هر گاه هوا که به منزله غذای روح حیوانی است و همواره آن را استنشاق می کنند فاسد شود ، این مفاسد به مزاج انسان راه می یابد و اگر این فساد قوی باشد به ریه ی انسان ، بیماری سرایت می کند و این گونه بیماریها عبارت از انواع طاعونها می باشند . ( ابن خلدون ، 1369، 211 )
در واقع ابن خلدون با بیان اینکه هوای آلوده همچون بستری مناسب زمینه را برای بروز انواع بیماری ها و عفونتها فراهم می سازد درصد تبیین علل و عوامل موثر بر مرگ و میر برآمده است . ( کاظمی پور ، 1382،3)
ابن خلدون با اشاره به این نکته که میزان مرگ و میر در شهرها بیشتر از مناطق روستایی و کوهستانی است به یکسان نبودن تحول جمعیت در مناطق مختلف اعتقاد دارد و نیز در نظریه ی خود به تاثیری که کم یا زیاد کردن مالیاتها بر میزان رفاه افراد جامعه و در نتیجه بر میزان مرگ و میر دارد اشاره نموده است . ( کتابی ، 1377، 343 ) و نیز از نخستین صاحب نظرانی است که مسائل اقتصادی – اجتماعی در ارتباط با جمعیت به طور مستقیم اشاره دارد . از نظر او در دروه های مساعد و شکوفایی قدرت ، به دلیل کاهش مرگ و میر ، رشد جمعیت زیاد و در دوره های نامساعد افول ، به دلیل افزایش مرگ و میر رشد جمعیت کم می شود . ( میرزایی ، 1386،32 )
چیپولا
چیپولا در کتاب تاریخ اقتصادی جمعیت دنیا درقسمت مرگ و میر چنین بیان می دارد : در میان اجتماعات دوران کهن سنگی مرگ و میربسیار زیاد بوده است و الوا،[1] با بررسی بقایای سنگواره ای 187 انسان نئاندرتال اروپایی ثابت کرد که بیش از یک سوم از افراد پیش
از رسیدن به 20 سالگی و اکثریت عمده ای از بقیه بین سنین 20 و 40 می مرده اند . در آن سوی این حد فقط 16 نفر بوده اند که اکثر آنها بی تردید بیش از 40 تا 50 سالگی نمی زیسته اند وایدن رایش با بررسی بقایای سنگواره ای 38 انسان سینانتر وپ آسیایی ( انسانی بسیار ابتدایی تر از نئاندرتال ) نتایج بررسی و الوا را تایید کرد . از میان 38 انسان سینانتروپ سن احتمالی 22 نفر در هنگام مرگ قابل تعیین بود . چنین به نظر می رسد که از این عده ، 15 نفر قبل از 14 سالگی ، 3 نفر بین 15 و 29 سالگی و 2 نفر بین 40 و 50 سالگی و فقط یک نفر بعد از 50 سالگی مرده اند . در بررسی علل مرگ و میر، وایدن رایش [2] دریافت که بیشتر بقایای سنگواره ای انسان های ماقبل تاریخ علائمی آشکار از مرگی وحشیانه دربردارد . در مورد انسان های کهن سنگی ادورا تاریخی کرتسی ویکی [3] نیز به نتایج مشابهی رسید و مشاهده کرد که رایج ترین علل مرگ و میر بچه کشی ، جنگ و سر بریدن بوده است . به طور کلی بیماری و قطحی در جوامع کهن سنگی و میان سنگی بویژه در میان کودکان تلفات سنگینی به بار می آورده است . ( چیپولا، 1347، 81-80 )
در جوامع کشاورزی میزان مرگ و میر عموماً بین 30 تا 40 درهزار نفر نوسان دارد . نرخ بسیار متغیر مرگ و میر نشان دهنده تسلط ناچیز بر محیط است . در شرایطی عادی بخش عمده ی مرگ و میر را تلفات کودکان تشکیل می داد . بالا بودن میزان تلفات کودکان و نوجوانان در کاهش طول عمر متوسط بسیار موثر بود . امید زندگی در بدو تولد عموماً بطور متوسط برابر 20 تا 35 سال بوده . ( همان منبع ، 84 )
در دوره ی انقلاب صنعتی به دلیل شناخت علمی جدید در مورد گیاهان و دامها ، بهبود فوق العاده ای در حمل و نقل و پیشرفت در پزشکی و بهداشت همگی انسان را در مقابله با قحطی و امراض مسری توانا کرده و سبب کاهش نرخ مرگ و میر گردیده . انقلاب صنعتی همچنین فائق آمدن برآنچه را که سووی [4] مرگ عادی می نامد تا حدودی ممکن کرده است . پیشرفت در پزشکی و بهداشت تغذیه بهتر و سطح بالاتر زندگی عملا بسیاری از بیماری ها را از بین برده و از شیوع بیماری های دیگر کاسته است . مهمترین عامل در کاهش نرخ مرگ و میر عادی کاهش موثر در مرگ و میر اطفال و جوانان بود که در جوامع صنعتی مرگ و میر اطفال به کمتر از 35 نفر در هزار نوزاد کاهش می یابد . این امر همراه با مراقبت بر اغلب بیماریها و داشتن سطح زندگی بهتر ، طول عمر متوسط را به طور قابل توجهی بالا برده است . ( همان منبع ، 86-85 )
دنیس رانگ : [5]
دنیس رانگ در کتاب جمعیت و جامعه این گونه بیان می دارد که « همانطور که از مرگ و میر جلوگیری شده است ( تنزل مرگ و میر در سراسر جهان ) اهمیت نسبی علل گوناگون مرگ نیز تغییر یافته است . بعضی از امراض با پیشرفت علم پزشکی کاملاً محو گردیده اند; محو نابودی اینگونه امراض در سرزمین هائیکه قبلاً امراض بومی وجود داشته است ، در سالهای اخیر کمک موثر و بزرگی به کاهش مرگ و میر جهان نموده است . در سال 1957م. ده علت مهم مرگ و میر به ترتیب عبارت بود از : امراض قلبی ، سرطان ، بیماری های مغزی ، تصادفات ، ذات الریه ، بعضی از بیماری های دوران کودکی ، صدمات ناشی از تولد ، قند ، نقص های مادرزادی ، نابودی دو بیماری اسهال و التهاب امعاء و دیفتری ( که از امراض مهم دوران کودکی محسوب می شدند ) . از فهرست امراض مهم تا سال 1957م. نمایشگر موفقیتهای بارزی در باب جلوگیری از مرگ و میر شدید نوزادان در نیم قرن گذشته تلقی می گردد . امروزه علل اصلی و اساسی مرگ و میر نوزادان ، صدمات ناشی از تولد و نقص های مادرزادی می باشند ، که هیچکدام به آسانی قابل جلوگیری نیستند » . ( دنیس رانگ ، 1349، 44-43 )
در برخی از ممالک بسیار عقب افتاده آفریقا ، آسیا و آمریکای جنوبی امراض عفونی مسری مانند : امراض قلبی و سرطان که در اواخر عمر آدمی توسعه می یابد،سهم زیادی ازمرگ ومیرها راتشکیل، که هنوز هم نسبت بزرگی از مرگ های زمان ما را تشکیل می دهند . ( همان منبع ، 45 )
به طور کلی ، دنیس رانگ کاهش بسیار سریع مرگ و میر در کشورهای غربی و نیز تقلیل بسیار زیاد مرگ و میر در مناطق توسعه نیافته ( از سطح بالای 30 درهزار به سطحی پایین تر از 10 در هزار ) بیشتر نتیجه پیشرفتهای پزشکی می داند که این ترقیات برای جلوگیری از امراض در اواخر قرن نوزده و بیست صورت گرفت . به عبارت دیگر به عقیده وی توسعه اقتصادی و پیشرفت علم پزشکی در کاهش سریع مرگ ومیر نقش عمده ایی داشته است
در مقابل عده ای بر این عقیده اند که ، در سالهای آغازین سده نوزدهم پس از فرو نشستن همه گیری طاعون و با افزایش درآمد که موجب بهبود وضعیت تغذیه ، مسکن و بهداشت شد ، امید زندگی در اروپا و ایالات متحد به حدود چهل سال رسیده تا همین اواخر افزایش طول عمر عمدتاًدر نتیجه ی بهبود عوامل محیطی ( تغذیه بهتر و بالا رفتن سطح زندگی ) و نه مراقبت های پزشکی صورت می گرفت
به طور نمونه ، تولید صابون در انگلیس به گونه ای چشمگیر افزایش یافت و در دسترس قرار گرفتن لباس های نخی ارزان قیمت در حد بودجه افراد معمولی، باعث شد لباس ها به دفعات بیشتر عوض شود . ارتباطات بهتر میان کشورهای اروپایی ، باعث انتشار اطلاعات در مورد بیماری ها و روش های پیشگیری از آنها شد . شاید این مسئله بتواند کاهش مرگ را در مناطقی که در آنها از انقلاب کشاورزی یا صنعتی خبری نبود ، توجیه کند . ( ویکس ، 1385 ، 147)
مک کیون و رکورد : [6]
مک کیون ورکورد ،کسانی که تحقیقات اولیه را در این زمینه انجام دادند بر این باور بودند که بهبود وضعیت تغذیه و بهداشت ، بیش از هر چیز در کاهش مرگ در سده نوزدهم تاثیر داشته
و پیشرفت های پزشکی به طور عمده به مایه کوبی بر ضد آبله محدود بوده است . ( همان )
به عبارت دیگر مک کیون و نیز براوان [7] علل احتمالی کاهش مرگ و میر در سالهای
1860- 1760 را به سه دسته تقسیم کرده اند
تغییر در تعادل بین ویروس و انسان
علل خاص درمانی
بهبود شرایط زندگی ( مک کیون ، 1976،275 )
به اعتقاد آنها پیشرفتهای پزشکی تاثیر کمی در کاهش مرگ و میر داشته اند . ( البته به استثنای سرخک ) به نظر می رسد که عرضه بهتر مواد غذایی عامل اصلی باشد . احتمالاً بهبود شرایط زندگی که طبقات پایین تر از آن برخوردار شدند نیز در این تحول موثر بوده است
( کاظمی پور ، 1382،6 )
به عقیده مک کیون در جوامع شکارچی / خوشه چین احتمالاً علل عمده مرگ و میر به سوء تغذیه ( مرگ بر اثر گرسنگی ) نوزادکشی و سالمندکشی گزینشی ، مربوط بوده است . ( ویکس،1385،145 )
به نظر وی یک رژیم غذایی خوب ،سلامتی را بهبود می دهد و تغذیه به عنوان رابط اصلی در روند های مرگ و میر بین میکرو ارگانیسمها و انسانهاست . و با بهتر شدن تغذیه 4/3 درصد مرگها کاهش می یابد .(مک کیون،1976، 276)
پرستون و هینز : [8]
پرستون وهینز چنین نتیجه گیری کردند که در مهار بیماری های عفونی ، اشاعه ی اطلاعات بهداشتی نقش مهم تر از تعذیه بازی کرده است . ( ویکس، 1385، 148 ) آنها چنین بیان می دارند : «در سال 1900 ایالات متحد ثروتمندترین کشورهای جهان به شمار می آمد . جمعیت آن بسیار باسواد و به گونه ای استثنایی از تغذیه خوب برخوردار بود . این کشور از نظر سرانه درآمد ، سواد و مصرف غذا حتی در میان کشورهای امروزی در موقعیتی بالا قرار داشت . اما با این وجود ، هجده درصد کودکانش پیش از رسیدن به پنج سالگی می مردند ;. چرا ایالات متحد نمی توانست از تفوق های اقتصادی و اجتماعی خود برای بقای کودکانش استفاده کند ؟ پاسخ این است که آنان فرایندهای بیماری عفونی را بخوبی درک نکرده بودند» پرستون در مطالعات خود درزمینه علل و عوامل تعیین کننده سطح مرگ و میر معتقد است،« که عوامل کاهش مرگ و میر در طول انقلاب پزشکی به خوبی ظاهر شدند و بیشترین موفقیت بدست آمده می تواند به وجود منابع ثبتی درمورد علل مرگ و میر اختصاص داشته باشد ». او می گوید : « مهمترین مثال موفقیت آمیز از به کار بردن اسناد مربوطه به علل مرگ و میر مرتبط با نقش عوامل محیطی در تغییرات مرگ و میر می باشد که به وسیله ی مک کیون ثبت شده است .» پرستون تحولات مرگ و میر ناشی از بیماری های مختلف را به شرح زیر مورد بررسی قرار می دهد او در مورد بیماری های خاص عفونی می گوید : « بین متغیر زمان و گروه بیماری های تنفسی سل و سایر بیماری های عفونی و انگلی همبستگی منفی وجود دارد . رابطه همبستگی منفی به این معناست که در اثر گذشت زمان بیماری های عفونی و انگلی نقش کمتری در سطح مرگ و میرهای کلی دارند . این نقش ناشی از پیشرفت فزاینده پزشکی است که گام موثری در کاهش مرگ و میر داشته است . بیشترین سهم در سطح مرگ و میر ناشی از بیماری های اسهالی است و افزایش قابل ملاحظه امکانات پزشکی و خدمات بهداشتی عمومی تاثیر عمده در کاهش این نوع بیماری داشته اند . بیماری های قلبی و تومورهای خوش خیم با توجه به روند های مشاهده شده در سطوح مرگ و میر اختلاف اساسی بین دو جنس وجود دارند.» در مورد بیماری های اساسی سخت و مزمن معتقد است که « میزان مرگ و میر ناشی از اینها به میزان کمتر از قابل انتظار کاهش یافته است . » به اعتقاد پرستون بیشترین کاهش مرگ و میر مربوط به سنین یک تا 20 سالگی است . او عوامل موثر بر مرگ و میر را به سه دسته ، عوامل اجتماعی ، عوامل محیطی بیولوژیکی ژنتیکی و عوامل رفتاری تقسیم می کند و معتقد است که بین سطح مرگ و میر مردان با زنان تفاوت وجود دارد . (پرستون ، 1976، 157-159-44-42)
شوفیلد ورهر : [9]
شوفیلد ورهر پس از بررسی کاهش مرگ در اروپا گفته اند : « هیچ راه آسان یا یکجانبه ای برای کاهش مرگ و میر وجود ندارد بلکه ترکیبی از عوامل گوناگون از بهبود تغذیه گرفته تا پیشرفت آموزش، در این امر دخیل اند » ( ویکس ،1385 ، 149 )
مهار بیماری های عفونی یکی از دلایل عمده کاهش میزان مرگ و میر در جهان بوده ، اگر چه بهبود کنترل بیماری های اسحاله ای نیز در این امر نقش داشته است . این امر امروزه در مورد کشورهای کم تر توسعه یافته صدق می کند . ( همان منبع ، 151 )
در جوامع پیشرفته توسعه اقتصادی – اجتماعی زمینه ساز ارتقای سلامت بوده است . در صورتی که کشورهای کم تر توسعه یافته دریافت کنندگان خوش اقبالی فناوری پزشکی و اطلاعات بهداشتی بوده اند . اکثر این وقایع پس از جنگ جهانی دوم روی داده است . ( همان )
مایکل تودارو
مایکل تودارو در کتاب توسعه اقتصادی در جهان سوم چنین می گوید : « اختلاف بین نرخ مرگ و میر در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه کمتر شده است . دلیل اصلی این کاهش بدون شک بهبود سریع شرایط بهداشتی کشورهای جهان سوم بوده است . » مبارزه واکسینوسیون جدید علیه مالاریا ، آبله ، تب زرد و وبا و نیز توسعه تسهیلات بهداشت عمومی ، منابع آب تصفیه شده ، بهبود تغذیه و تعلیم و تربیت عمومی تماماً در طول 25 سال گذشته منجر به کاهش مرگ و میر به میزان 50 درصد در قسمتهایی از آسیا و آمریکای لاتین و به میزان بیش از 30 درصد در بیشتر نقاط آفریقا و خاورمیانه شده است . ( تودارو ، 1386، 199 )
کالدول : [10]
به نظر کالدول درآمد ملی بالا تقریباً همیشه با امید زندگی بالا همبستگی داشته است . وی متوجه شد که جزایر و کشورهایی که وسعت چندانی ندارند بهتر از کشورهای وسیع می توانند میزان مرگ و میر خود را کاهش دهند . بر سر راه گسترش سلطه ی اروپایی ها قرار گرفتن نیز برای بعضی کشورها مفید بوده ، زیرا سبب افزایش موقعیت های انتقال فناوری مهار مرگ و میر در آنها شده است . (ویکس،1385، 153)
ایجاد سامانه ی مراقبت های بهداشتی اولیه احتمالاً مهم ترین عامل کاهش میزان مرگ و میر است ، اما به تنهایی کافی نیست . از این سامانه باید به گونه ای مناسب استفاده کرد و به همین دلیل بسیاری از پیشرفت های بهداشتی با آموزش ارتباط تنگاتنگ دارد . از آنجا که کودکان کشورهای فقیر در معرض خطر مرگ بیشتری قرار دارند ، آموزش مراقبانشان ( زنان ) تاثیری به سزا بر کاهش میزان مرگ و میر خواهد داشت . ( همان )
آموزش زنان بیشتر متغیری فرهنگی است تا اقتصادی و با منزلت زنان در جامعه ارتباط نزدیک دارد . کالدول خاطرنشان می کند که نگرش مساوات طلبانه در مورد زنان در جامعه ارتباط نزدیک به آموزش و آزادی سیاسی ، وجه مشترک کشورهای فقیر است که امید زندگی در آنها بالاتر از حد انتظار است . از سوی دیگر منزلت اجتماعی و سطوح آموزشی پایین تر زنان و نظام سیاسی بسته تر ، وجه مشترک کشورهای ثروتمندی است که امید زندگی کم تر از حد متوسط دارند . ( همان )
به عبارتی دیگر کالدول نشان داده است که کاهش مرگ و میر بدون توسعه اقتصادی متناسب تنها زمانی می تواند اتفاق بیفتد که سطوح بالایی از تحصیلات یا نظام های سیاسی که بر برابری اجتماعی تاکید دارند، وجود داشته باشد . وی از چین ، کاستاریکا ، کوبا ، ایالات کرالا در هند و سریلانکا مثال می زند . ( لوکاس ، 1384، 63 )
آنتولی گیدنز :[11]
آنتونی گیدنز معتقد است که احتمال ابتلا به بیماری های سخت نظیر ناراحتی های قلبی سرطان و ذات الریه به شدت از ویژگی های اجتماعی تاثیر می پذیرند و هر چهار افراد از زمینه اجتماعی مرفه تری برخوردار باشند . احتمال اینکه در مرحله ای از زندگی شان از بیماری های جدی رنج ببرند کمتر خواهد بود . ( گیدنز ،1373، 11 )
به طور کلی کاهش مرگ و میر ها ( به ویژه در مبحث انتقال جمعیتی ) باید با توجه به عوامل اقتصادی و اجتماعی آن مورد مطالعه قرار گیرد . از این رو ، باید گفت کاهش مرگ و میر ابتلا در کشورهایی آغاز شد که دارای ویژگی های تاریخی ، اجتماعی و اقتصادی بودند و در واقع یکی از نقاط درخشان تاریخی در تاریخ کشورهای صنعتی امروز ، کشفیات و پیشرفتهای علوم وابسته به پزشکی مانند باکتری شناسی ، داروسازی و جراحی است . بی تردید آثار این تحولات بی واسطه در کاهش سطح مرگ و میر در جامعه ی آن روزگار بوده است . اما قبل از آن که این تاثیرات و این تحولات رخ دهد ، بهبود شرایط بهداشتی و توسعه آن در سطح عمومی جامعه ی اروپا ، نقش مهم و آشکار ودر کاهش مرگ و میر ها داشته است . منظور از آن تامین آب آشامیدنی سالم ، دفع فاضلاب ها و زباله ها ، مصرف فراگیر شوینده ها و مواد ضدعفونی کننده ، از اینها مهمتر ارتقای سطح آگاهی عمومی و درک ضرورت حفظ سلامتی و بهداشت فردی عامل موثر به شمار می آمد . یکی از جلوه های آن ، ضرورت استفاده از پوشش برای حفاظت از سرما ، تهویه ی منازل و نظایر آن بود . ( میرزایی ،1377 ، 77 )
از لحاظ اقتصادی انقلاب کشاورزی منجر به بهبود وضعیت تولید موادغذایی ، استفاده ی مطلوب از زمینها ، بهبود وضع دامپروری ، توسعه ی زمینهای زیرکشت غلات و سرانجام بهبود کمی و کیفی تغذیه شد . این عوامل که غالباً عوامل اقتصادی اند ، رو به بهبود گذاشت و آثار آن در افت سطح مرگ و میر عمومی منعکس شد . ( همان منبع ، 78 )
اما در توضیح عوامل کاهش مرگ و میرها آنچه باید اضافه شود ، این است که علاوه بر عوامل پزشکی و زیست پزشکی ، زیر ساختهای عمرانی مانند شبکه های آب رسانی و حمل و نقل و ارتباطات و سایر عوامل اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی نیز تاثیر بسزا در کاهش سطح مرگ و میرها داشته است ، مانند قوانین مختلف در زمینه ی بهداشت عمومی و پیشگیریهای لازم ، شیوه ی زندگی سطح درآمدها و توزیع آن ، نگرش و برخورد با بیماری و سطح آموزش عمومی و اطلاعات همگانی ( همان منبع ، 80 ) قبل از بحث درباره نظریه ارتباط توسعه اجتماعی –ا قتصادی با مرگ و میر به بررسی و دیدگاه کلی که در مورد نقش توسعه ی اقتصادی و اجتماعی در کاهش مرگ و میر وجود دارد می پردازیم
صاحب نظران درباره نقش توسعه اقتصادی و اجتماعی در کاهش مرگ و میر آرا و نظریه های متفاوتی ابراز داشته اند
دیدگاه اول : گروهی بر این عقیده اند که در کشورهای توسعه یافته کاهش مرگ و میر ناشی از عوامل درون زا و تحت تاثیر رشد و توسعه زیر ساختهای اقتصادی و اجتماعی در این جوامع است ( حسینی ،1380، 74 )
در مورد کشورهای در حال توسعه یافته یا توسعه نیافته عده ای ( 1950 ) بر این عقیده اند که کشورهای توسعه نیافته در دام تعادل سطح پایین [12] گرفتارند . دامی که در آن افزایش درآمد سرانه کاهش را در مرگ و میر ایجاد می کند . کاهشی که منجر به افزایش رشد جمعیت شده و در عوض افزایش اولیه ی درآمد را بر باد می دهد . ( لوکاس ، 1384 ، 63 )
در مقابل این نظر برخی معتقدند که کاهش مرگ و میر در کشورهای در حال توسعه بیشتر ناشی از عوامل برون زا و کمتر تحت تاثیر رشد اقتصادی و اجتماعی این جوامع بوده است . ( حسینی ،1380 ، 75)
به عبارتی دیگر کاهش مرگ و میر مستقل از سطح درآمد بوده و بیشتر به رویه های بهداشت عمومی ارتباط داشته است . ( لوکاس ، 1384 ، 63 )
دیویس و آریاگا[13] در تحقیقات خود در آمریکای لاتین به این نتیجه رسیدند که در کشورهای آمریکای لاتین تا قبل از سال 1930 کاهش مرگ و میر کاملاً در ارتباط با توسعه ی
اقتصادی – اجتماعی بوده است ، اما از سال 1930 به بعد این واسطه تغییر کرده و کاهش مرگ و میر بیشتر تحت تاثیر عوامل بهداشتی و درمانی عمدتاً وارداتی صورت گرفته است
( حسینی ، 1380 ، 75 )
دیدگاه دوم : گروه دوم بر این عقیده اند که کاهش مرگ و میر را در نهایت بایستی در توسعه اقتصادی و اجتماعی جستجو کرد . این گروه استدلال می کنند که هرچند پس از سال 1965 نوعی کندی و حتی توقف در افزایش شاخص امید زندگی در بدو تولد در کشورهای در حال توسعه رخ نمود ، اما این امر عمدتاً به دلیل مسائلی بود که این کشورها درنیل به توسعه ی اقتصادی – اجتماعی در ارتقای شاخص های بهداشتی داشتند . ( حسینی ، 1380، 76 )
در اواخر دهه ی 1960 این فکر تقویت شد که در یک محیط اقتصادی و اجتماعی که زمینه برای استفاده ی درست و بهینه از نوآوری های علمی فراهم نیست ضریب تاثیرگذاری عوامل موثر بر کاهش مرگ و میر به میزان زیادی کاهش می یابد . در جامعه ای که کودکان آن دچار سوءتعذیه شده اند شرایط بهداشتی – درمانی نابرابری و عدم تعادل وجود دارد ، ممکن است اقدامات بهداشتی و پیشگیرانه تاثیر محدودی در کاهش میزان مرگ و میر داشته باشد . برای مثال در مناطق غربی و شمالی جاوه غربی علی رغم دسترسی سریع به خدمات و تسهیلات پیشرفته ی بهداشتی ، میزان مرگ و میر کودکان بسیار بالاست . بر همین اساس این گروه استدلال می کنند که نظریه ی عدم ارتباط بین مرگ و میر و توسعه در سالهای پس از جنگ جهانی دوم اعتبار خود را از دست داده و رابطه ی مرگ و میر و توسعه به قوت گذشته باقی نمانده و تا حدودی کمرنگ شده است ، اما دلایل و عوامل تعیین کننده ی کاهش میزان مرگ و میر را بایستی در توسعه اقتصادی و اجتماعی جستجو کرد . ( همان )
با معرفی این دو دیدگاه که به نقش توسعه اجتماعی – اقتصادی با مرگ و میر اشاره دارد . ما نیز به ارتباط توسعه ی اجتماعی – اقتصادی با مرگ و میر از نظر صاحبنظران که به نقش این توسعه بر مرگ و میر واقف اند می پردازیم
نظریه ی ارتباط توسعه اجتماعی- اقتصادی با مرگ و میر
یانگ و برایان : [14]
یانگ و برایان ( 1983 ) در مطالعه ی رابطه مرگ و میر با توسعه ی اجتماعی – اقتصادی نشان دادند که پنج متغیر مستقل ( درآمد سرانه ، تغذیه ، خدمات بهداشتی ، استانداردهای زندگی و سطح آموزش ) بر میزان مرگ و میر عمومی ( ناخالص ) ، میزان مرگ و میر نوزادان و امید زندگی در بدو تولد موثرند . ( همان منبع ،32 )
سازمان ملل متحد
سازمان ملل متحد نیز تعدادی از شاخص های اقتصادی و اجتماعی از جمله ( درآمد سرانه ، نسبت افزایش واحد مسکونی ساخته شده به افزایش خانوار ، هزینه سرانه برای آموزش هر محصل در هر مقطع و نظایر آن ) را جهت تفکیک کشورهای توسعه یافته ، کشورهای در حال توسعه و کشورهای کمتر توسعه یافته مشخص کرده است . ( سازمان ملل ، 1989 ، 260 ، 241 )
موسلی و چن :[15]
موسلی و چن چارچوبی را ( برای فهم بقای کودک که عمدتاً در مرگ و میر بزرگسالان نیز صادق است . ) ارائه دادند که بر اساس آن پنج تعیین کننده ی بلافصل یا عامل که به طور مستقیم مرگ و میر را تحت تاثیر قرار می دهند
عوامل مربوط به مادر ( سن ، تعداد فرزندان به دنیا آمده ، فاصله بین موالید )
سرایت محیطی ( هوا ، غذا ، آب و حشراتی که بیماریها را گسترش می دهند )
تغذیه ( کمبود در کالری ها ، پروتئین ، ویتامین ها و مواد معدنی )
صدمات
کنترل شخصی بیماری ( اقدامات پیشگیرانه و درمان پزشکی )
عوامل اقتصادی و اجتماعی ( نظیر درآمد و تحصیلات ) از طریق تعیین کننده های بلافصل عمل می کنند
ریلی : [16]
ریلی (2005) بیان می کند که وضعیت محل سکونت ، میزان درآمد ، سطح تحصیلات ، نوع تغذیه و دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی در سرعت افزایش امید زندگی موثرند
( ریلی ، 2005 ، 761 – 741 )
کول و هوور : [17]
از نظر کول و هوور در مناطقی با توسعه ی اقتصادی بالاتر که افراد دسترسی بیشتری به امکانات و ابزار و سایل دارند ، شهرنشینی وسعت بیشتری می یابد . و درآمد سرانه زیادتر می شود و در پی آن تجارت پر رونق تر ، فردگرایی و تکنولوژی بیشتر حمل و نقل و ارتباطات در سطح بالاتری قرار می گیرند ، افراد از نظر دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی ، غذای کافی و سالم مسکن مناسب ، آموزش ، آب بهداشتی و بهسازی فاضلاب ها شرایط مطلوب تری دارند . به طور کلی ، استانداردهای زندگی در سطح بالاتری است و نرخ مرگ و میر نسبت به مناطق بدون امکانات به طور چشمگیری متفاوت است و در این جامعه امید زندگی افراد بالاتر است ( گلد شایدر،1979 ، 65-64 )
میرزایی
در پژوهشی تحت عنوان « سطح مرگ و میر و توسعه – ارائه یک الگو »[18]در قالب یک چارچوب مفهومی ، مسیر ارتباط توسعه با سطح مرگ و میر از طریق عوامل بینابین و عوامل بلافصل مشخص شده است . در این چارچوب مفهومی ، شاخص های توسعه اقتصادی و اجتماعی عبارت اند از درآمد سرانه ، سطح سواد ، عوامل فنی و تکنولوژیک ( به ویژه در زمینه بهداشت ، کشاورزی و حمل و نقل ) وسایل ارتباط جمعی ، میزان شهرنشینی ، درآمد و بودجه ی دولت . عوامل بینابین نیز عبارت اند از ریشه کنی بیماری ها ( مهندسی بهداشت ) ، پیشگیری از بیماری ها ( مصون سازی ) تسهیلات پزشکی و دارویی ، معیارهای زیستی ( سطح زندگی ) ، آموزش بهداشت و الگوهای فرهنگی و رفتاری . همچنین عوامل بلافصل عبارت اند از شرایط محیطی ( بویژه میزان حضور عوامل بیماری زا در محیط ) ، رابطه ی متقابل عوامل بیماری زا و انسان و بالاخره درمان
( میرزایی ، 1386 ، 34 )
به طور کلی بین پایگاه اجتماعی – اقتصادی و مرگ و میر رابطه معکوسی است . هر چه پایگاه اجتماعی – اقتصادی افراد پایین تر باشد ، مرگ و میر بالاتر و امید زندگی کمتر است . همچنین ذکر این نکته ضروری است که رابطه ی شاخص های اقتصادی – اجتماعی با سطح
مرگ و میر رابطه ی دو طرفه و متقابل است . یعنی همان گونه که توسعه اقتصادی – اجتماعی سطح مرگ و میر را تنزل می دهد ، تنزل سطح مرگ و میر نیز همراه با برخورداری از سلامت بیشتر است . که به نوبه خود ، از طریق ارتقاء کارایی افراد ، سبب تسریع توسعه ی اقتصادی – اجتماعی خواهد شد . ( همان )
نظریه انتقال اپیدمیولوژیک
یکی از مولفه های اساسی در انتقال جمعیت که به تدریج شکل می گیرد ، انتقال اپیدمیولوژیک است . عمران ( 1971 ) پزشک مصری از نخستین کسانی است که زمینه ای مفهومی برای انتقال اپیدمیولوژیک را بیان کرده است . وی مفهوم انتقال اپیدمیولوژیکی را به معنی مجموعه تغییراتی که در الگوی مرگ و میر و علل مرگ و میر اتفاق می افتد ، می داند . از آنجایی که اپیدمیولوژیکی مطالعه ی توزیع بیماری ها ، صدمات و عوامل خطرناک است ، انتقال اپیدمیولوژیکی به معنی طولانی مدت است که به طور کلی در توزیع بیماری ها ، صدمات و عوامل خطرناک رخ
می دهد ( عمران ، 1971- 54 )
عمران در این تئوری از مرگ و میر به عنوان یک فاکتور اساسی در تغییرات جمعیتی به ویژه در اوایل مراحل انتقال یاد می کند . در جریان انتقال ، همه گیری ناشی از کاهش عفونتها و بیماری های مسری تدریجی هستند و جانشین بیماری های عفونی ، بیماری های انهدامی و بیماری های ساخته ی دست بشر می شوند . تغییرات مرگ و میر با سطوح اجتماعی و اقتصادی و با توسعه پزشکی مرتبط است . ( همان )
از دیدگاه او انتقال اپیدمیولوژیکی شامل سه مرحله است
مرحله اول : دوره طاعون و قحطی
مرحله دوم : دوره افول اپیدمی های عالمگیر
( لوکاس،1384،27)
مرحله سوم : دوره ی بیماری های انهدامی و به وجود آمده توسط انسان
به عبارتی گروه اول، بیماری های عفونی که مسری و قابل انتقال هستند . گروه دوم ، بیماری های ناشی از کهولت سن که مسری و قابل انتقال نیستند و گروه سوم صدمات خارجی که شامل آسیب های ناشی از علل خارجی است را شامل می شوند . (میرزایی ، 1386، 34 )
بر اساس نظریه ی انتقال بیمار شناختی عمران ، جمعیت پس از عبور از یک دوره طاعون زدگی و گرسنگی به دوره ای می رسد که بیماری های خاص جوامع متمدن شیوع دارد و این تحول به سبب مهار بیماری های عفونی است . کشف و توزیع روشهای ساده طبی مانند واکسیناسیون ها آنتی بیوتیک ها و د.د.ت توانسته بود در خلال 25 سال به نحو چشمگیری با بیماری های عفونی در سرتاسر جهان ، بدون توجه به سطح توسعه ی اقتصادی آن کشور ها مبارزه کند ( شستلندوشنه، 1380، 85 )
راجرز و هکنبرگ : [19]
راجرز و هکنبرگ (1988 ) معتقدند که علاوه بر سه مرحله ی فوق مرحله ی چهارمی که هیوبریستیک نامیده می شود و در آن سبک های زندگی نقش عمده ای را در چگونگی سطح مرگ و میر ایفا می کنند نیز باید به فرمول عمران اضافه شود . اگرچه پیشرفت های پزشکی در کاهش مرگ و میر موثرند ، ولی عمدتاً علل و سن مرگ و میر افراد ، تاثیرپذیر از عواملی چون شغل ، اعتیاد به مواد دخانی ، مصرف دارو ، ورزش ، رژیم غذایی و استفاده از وسایل موتوری می باشد
( لوکاس ،1384 ،58 )
نظریه انتقال اپیدمیولوژیک به مجموعه تغییرات حاصل در الگوی سلامتی و بیماری و همچنین کنش متقابل بین این الگوها و شاخص ها با نتایج اجتماعی ، اقتصادی و جمعیت شناختی تاکید دارند . انتقال اپیدمیولوژیک ملازم با انتقال جمعیتی و انتقال تکنولوژیک در کشورهای توسعه یافته امروزی جهان تحقق یافته است و این انتقال در جوامع توسعه نیافته هنوز ادامه دارد
( عمران ، 1971، 510 )
عمران سه نوع الگوی متفاوت از انتقال اپیدمیولوژیک را تشخیص می دهد
الگوی کلاسیک یا غربی که عمدتاً منبعث از تجربه کشورهای اروپایی است
الگوی شتاب گرفته که به طور مشخص تداعی کننده انتقال اپیدمیولوژیک ژاپن است .( عمران ، 1971،509 )
الگوی معاصر یا به تعویق افتاده که مرتبط با کشورهای در حال توسعه است که در گذشته نزدیک تر وارد مرحله انتقالی شده و هنوز هم در این مرحله قرار دارد
از نظر عمران ، عامل اصلی انتقال اپیدمیولوژیک در کشورهای توسعه یافته زمنیه سازی های اقتصادی و اجتماعی و توسعه بهداشت بوده ، در حالی که در کشورهای جهان سوم با نفوذ تکنولوژی پزشکی شروع شده است . ( همان منبع ، 521 )
2-4- چارچوب نظری تحقیق