مقاله در مورد نگاهی به آزادی در اسلام در word دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد نگاهی به آزادی در اسلام در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد نگاهی به آزادی در اسلام در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد نگاهی به آزادی در اسلام در word :
نگاهی به آزادی در اسلام
مقدمه
آزادی در اسلام به لحاظ محتوایی واژهای است مبهم، که در سیاست هم مورد استفاده قرار گرفت. از این رو با توجه به سیاست دینی جمهوری اسلامی لازم دیده شد تا محتوا و ماهیت آن در این نظام دینی، مورد بررسی قرار گیرد. فهم نوع برخورد اسلام با این مفهوم سیاسی، از لابهلای احادیث، روایات و قرآن مجید قابل دسترسی میباشد. در این پژوهش پس از ارائه تعریفی از ماهیت آزادی و آزادی اسلامی، به آسیبشناسی این مقوله، در زمان حاضر پرداخته که امید میرود برای پژوهشگران این عرصه خالی از فایده نباشد.
مفهوم آزادی
آزادی در لغت معادل «حریه»، «freedom» و «liberty» است، واژهای است که در مدت کوتاهی در واژگان سیاسی مردم به صورت پررنگی جا گرفته. با توجه به ماهیت اسلامی نظام حاکم بر کشور عزیزمان باید در انتخاب این شعارها یا هر اقدام سیاسی خرد و کلان دیگری با دقت و وسواس برخورد نمود. با معیارهای دین آن را تطبیق داده ، نظر اسلام را در مورد این مقوله جویا شد.
آزادی، به علت اطلاق در دو بار مثبت و منفی، فاقد معنا است، تنها وقتی به صورت تخصصی مطرح میشود که به صورت ترکیب اضافی درآید. مانند ؛ آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اندیشه و واژههای متفاوت دیگری که برای مدتی در زبان سیاسی مردم رد و بدل میشد. (1)
اصلیترین و ابتداییترین معنای آزادی، داشتن اختیار است و در مقابل جبر (مجبور بودن) قرار دارد. (2) آیاتی در قرآن وجود دارد که انسان را مختار دانسته افراد را نسبت به انجام برخی امور امر و نهی میکند زیرا امر و نهی تنها در مورد مخاطب مختار صادق است. انسان، همواره میخواهد در امور اختیاری، بی قید و افسار گسیخته و طبق هوای نفس عمل کند. و هیچ قانونی برای کنترل در اختیارات او وضع نشود. و در صورت وضع مجازاتی برای او در برنداشته باشد. (3) اگر معیارهای ذهنی افراد، غرایز و بعد حیوانی باشد، آزادی به عنوان عدم تقید به بسیاری از قوانین حاکم بر جامعه خواهد بود. البته در صورتی که قوانین آن جامعه کارآمد و ارزشی باشند. زیرا در جامعه
ارزشی به کمال هویت انسانی و روحیات بشر توجه میشود. قانون مداری در آن، عین ارزش است و جامعه در راه رسیدن به ارزشهای کارآمدتر تکاپو مینماید. برای جداسازی و شناسایی جامعه ارزشی و حیوانی میتوان از عقل و دین بهره برد. عقل، ممیز انسان از غرایز و حیوانیت صرف اس
ت. (4) عقل به آزادی و اختیار هویت میدهد. درک ناکارآمدی غرایز در طی مسیر واقعی زندگی و احساس نیاز به قانون از عقل برمیخیزد. اما در ادامه قانون برتر، برای رسیدن به رشد و تعالی بیشتر، عقل، قدرت پاسخگویی کامل را ندارد (با توجه به وجود درصدهای مختلف عقلمداری در جامعه و تفاوت در تحلیلها، تفکرات و ;). از این رو، دین با ارائه قوانین برتر و ارسال رسل، بشر
را در رسیدن به علم کاملتر و برداشت درست عقلانی راهنمایی میکند.
در روایات به این امر تصریح گشته و علم آموزی به عنوان امر واجب، مورد توجه قرار گرفته.(5) قرآن
کریم ، کسانی که تعقل نمیورزند را همانند چهارپایان و حتی از آنان گمراهتر و نادانتر دانسته
. (6)
اسلام، با احترام به اختیار انسان، با سفارش به علمآوری، انسان را به مدد نیروی تعقل رها نمیسازد. بلکه با احکام پویای دین، هدایت او را در دست میگیرد. تعالیم اسلام، همواره توجه صرف به مسائل مادی و غریزی را نکوهش کرده، آنرا حیوانیت برشمرده، توجه به مسائل غیرمادی ماورائی را در زندگی مدنظر قرار میدهد. (7) با وجود همه این مسائل، اسلام انسان را حتی در
دین مجموعهای از احکام، قوانین و باید و نبایدها است که خداوند آنرا متناسب با ذات بشر و رشد و تعالی او وضع نموده. انسان عاقل با دقت در این قوانین، وجود آن را برای رسیدن خود و جامعه به کمال، ضروری میبیند. اسلام، نماینده گروه اهل تعقل را دانشمندان میداند.(9)
همانطور که بیان شد دین باید و نبایدهایی دارد از این رو انسان دینمدار، با انتخاب دین برای برخی رفتارهای خود، محدودیتی ایجاد میکند. اما با این حال، تلخی این محدودیت در رسیدن به جامعهای کارآمد، ارزش مدار، امین و هویت مند، شیرین مینماید. وقتی توجه به دین و انتخاب
آن در زندگی بشر مورد توجه و تایید قرار گرفت، با نیروی تعقل و بدون اصرار، تعصب و غرض ورزی، باید به مطالعه ادیان پرداخت، تا بتوان کامل ترین دین را در رسیدن به کمال واقعی اتخاد نمود.
اسلام دین برتر
اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان فراوانی در اقصی نقاط جهان بوده و هستند که اسلام را دین برگزیده دانسته و آن را انتخاب نمودند. به طور مسلم، اگر مطالعه در ادیان بصورت ناقص، و با خودخواهی یا برخی تمایلات و احساسات جهت دار، همراه باشد، انسان را به مسیر اصلی رهنمون نخواهد ساخت. باید، کاملاً زلال بود و بیطرفانه به مطالعه و قضاوت در مورد آن پرداخ
ت.
علم و دین دو ابزاری هستند که افراد با مسلح شدن به آن، مجاز به ارائه نظر و آزادی بیان میگردند. (10) از این رو، جایگاه دین برجستهتر میشود. اسلام، دینی کامل و برگزیده خداوند است که انسانهای آزاده ارزش مدار و بزرگان زیادی در آن به منحصه ظهور رسیدهاند. و این نبود، مگر در نتیجه روح حاکم بر تعالیم دین الهی که بشر را به مراتب بالای زندگی مادی و معنوی، رهنمون میسازد. که در سایر ادیان با این کیفیت وجود ندارد. (11)
ممیزه دیگر اسلام، عاری بودن آن از خرافات و زلالی احکام آن میباشد که همه اندیشمندان
بیتعصب و اندیشهور به آن اذعان دارند. بعد متعالی دیگر اسلام، سادگی و روانی آن است که آن را در همه سطوح جامعه قابل استفاده و در سطح بالایی، قابل درک میسازد. این خصوصیات نیز همانند سایر خصوصیات برجسته این دین الهی، توسط اندیشهوران مسلمان و غیرمسلمان جهان، تحسین گشته است. (12) مشخصه برگزیده دیگر اسلام، همخوانی آن با روحیات بشر و توجه به زندگی فردی و اجتماعی می باشد که بسیار قابل درک و لمس است.
در مرحله بعد، با توجه به شناخت اسلام، به عنوان دین برگزیده، باید سراغ آن رفته، نظرش را پیرامون آزادی جویا شد.
اسلام در اصلیترین مرحله که مرحله انتخاب دین است انسان را در انتخاب مختار مینماید. اما پس از انتخاب دین، او را موظف به تبعیت و اطاعت مینماید. به پیامبر صلیالله علیه و آْله و سلم
امر میشود تا با ملایمت و نرمی به تبلیغ دین بپردازد، بدون اصرار و خشونتی، این منطق اسلام و قوت ادله و براهین آن بود که باعث گسترش آن شد. به طور مسلم، به زور شمشیر نمیتوان اندیشهای را قلبها رسوخ داد و حمایت و دفاع آنها را از دین مشاهده نمود. این ماهیت عالمانه و جامع و ارزشمند اسلام است که به تمامی ابعاد زندگی بشر توجه داشته و در هیچ ساحتی کوتاهی ننموده. همین امر عامل مهمی در برخورد مناسب و منطقی انسانها با آن میباشد.
انسان وقتی، پس از رشد جسمی و عقلی به مرحله انتخاب دین میرسد نسبت به آن احسا
س نیاز نموده انتخاب مینماید. در این مرحله هیچ اصرار و فشاری بر او وجود ندارد. (13) اما مرحله بعد انتخاب دین است که مسیری بدون بازگشت است. وقتی آزادانه پذیرفته شد، مرحله عمل به احکام آن میرسد. هیچ کس حق ندارد از زیربار مسئولیتهای دینی شانه خالی کند و بیدلیل دین انتخاب شدهاش را ترک نماید. در این صورت، مجازاتی برای او در نظر گرفته میشود، که در همه ادیان الهی وجود دارد. (14)
دین در ذات خود مجموعه قوانینی دارد که با قبول آن دین، قوانین آن نیز، لازم الاجرا میگردد. قوا
نین اصیل فردی و اجتماعی که پایه و اساس یک اجتماع خوب را تشکیل داده، و بر همین اساس، به اجرای قوانین، نظارت ورزیده، به صحت اجرای آن در جامعه، به عنوان یک روش برتر همت میگمارد زیرا سرپیچی از این قوانین به آزادی اجتماعی، قوانین حقوقی و ; یک اجتماع لطمه میزند.
در هر جامعه کوچک و بزرگی که قانون یا قانون کارآمد و خوب، وجود نداشته باشد هرج و مرج و فساد رواج خواهد یافت. انسان، حتی در زندگی فردی و در خلاء هم که بخواهد زندگی کند، بینیاز از حضور قوانین فردی خاص خود نیست. قوانین و اوامر دین اسلام به شکل زیر تقسیم شده و محدودیتهایی را با خود به همراه میآورند، شامل: حلال، حرام، مستحب، مباح و مکروه حرام تنها نباید و عدم جواز بیچون و چرای دین است که همه باید به آن پایبند باشند، فرار از تکلیف و قانون مجازات دارد و فرار از دین مجازاتی بزرگتر، لازم نیست افراد تک تک احکام دین را به عقل ناقص خود مطابقه داده و دلبخواهانه به برخی از آنها عمل کنند، یا اینکه درصدد توجیه احکام آن برآیند.
بلکه باید تنها برای فهم بیشتر آن تلاش کنند
همه این احکام و قوانین، برای تحقق نظم، عدالت و آرمانهای اخلاقی در نظام اجتماعی است. همه افراد موظف به رعایت حیثیت اجتماعی قوانین و احکام دین هستند. این قضیه ربطی به مقوله کلان آزادی ندارد. هرکس حق دارد هرطور که میخواهد آزادانه تصمیم بگیرد و در زندگی خصوصیاش در آزادی کامل به اموراتش بپردازد.
هیچ کس حق دقت در اسرار مردم را ندارد و نباید در امور آنها تجسس نماید. به عنوان مثال، اگ
ر کسی در خلوت روزهاش را بخورد مجازات قانونی ندارد اما همین حرکت در اجتماع مردم با مجازات سختی روبرو است. زیرا اجتماع باید کنترل کننده رفتار افراد و نمونه و الگو باشد. قبح گناهان در آن ریخته نشود تا جنبه سازندگی آن، حفظ گردد.
آسیبشناسی ماهیت آزادی در جامعه
آزادی مدتی در زبان سیاسی مردم همراه با شعارها و نظریاتی شاعرانه و با مراعات نظیرهایی
فراوان در ساحت تخصصی علم سیاست مطرح میگشت. واژگانی چون آزادی احزاب، آزادی قلم، آزادی بیان ، آزادی عقیده و آزادی ; اکنون وقتی به دور از هیاهو تعصبات خاص زمان این سیاستها، به آن پرداخته میشود آیا حاصل جمع همه این شعارها، جز یک مورد میشود که میتوان آن را آزادی بالفعل اندیشه نامید. زیرا آزادی اندیشه مقوله بالقوهای است که به تنهایی کاربردی ندارد. از این رو باید آن را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل نمود. فعلیت آن نیز میتواند، گفتاری یا نوشتاری یا مفهومی باشد . از این رو آزادی بیان و قلم در ماهیت یکی هستند.
در مرحله بعد این مسائل مطرح میشود که چه کسانی باید از این آزادی برخوردار باشند؟ هر کسی (دیوانه، مغرض، جاهل و ;) یا طیف خاصی؟ آیا همگان حق دارند نسبت به هر مقولهای ، برخورد عاقلانه یا احساس یا دینمدارانه نمایند؟ اگر بدون این محدودیتها به مقوله مهم آزادی پرداخت شود ارزش علمی آن تا سطح بسیار پایینی تنزل خواهد یافت.
اسلام برای دو گروه، مجوز آزادی بیان قائل است؛ مومنان (نه مسلمانان) و دانشمندان. (15) اسلام به بیان حقایق و آگاه ساختن عیوب دیگران سفارش مینماید. (16)
معیار آزادی بیان در اسلام، آوردن همه نظریات و مقایسه آنها با هم است و سپس تطبیق آن با حق (17) تا ناکارآمدی هر یک مشخص شده جای هیچ شبههای در اذهان باقی نماند.
حتی اگر برای مقوله آزادی قائل به هیچ حد و مرزی هم نباشند، باز هم وجود آن در نظام سیاسی دینی، سبب میشود تا محدودیتهای دینی در مورد آن نیز ساری و جاری شود. در غیر این صورت دامنه آن فراتر از نظام ارزشی دینی کشیده میشود. دایرهای از احساس صرف که هیچ تخصص
و ارزشی در آن وجود نخواهد داشت. اما همه چیز غیرمربوط و متضاد را میتوان در آن جست که نتیجه آن ارزش قلمداد نمودن بسیاری از غیرارزشها خواهد بود.
در این تعریف بزرگ اما بیمحتوا، نسبت به ارزشهای اسلامی که شالوده نظام سیاسی جمهوری اسلامی بودند به عمد یا سهو بیتوجهی شد. از این رو، برخی از مدافعان سعی کردند مقوله آزادی را مقولهای خارج از حدود دین تعریف کرده، جایگاهی در خلاء برای آن متصور شوند. (18)
در حالی که سیاستمداران دینی و دین مدار همواره باید سیاستهای ماخوذه خود را از اسلام و اصول دینی اکتساب نموده و با این معیار برگزیده سیاست خود را تطبیق دهند. نه اینکه تنها از برخی فاکتورهای خاص دینی برای تایید سیاستهای مربوط و نامربوط خود استفاده کنند. به طور مسلم، این باور باید وجود داشته باشد که خداوند دین را برای هدایت و نجات بشریت فرستاد و اینکه سیاست ما عین دیانت ماست.
اسلام دین تساهل و تسامح و حتی خشونت است، دین خنده و گریه، بغض و آشتی، دوستی و دشمنی، تولی و تبری، باید و نباید و ; که با وجود همه این تضادها، جایگاه واقعی ارزشها و ضد ارزشها پدیدار میگردد. دین تک بعدی که تنها، تساهل و تسامح، خنده ، دوستی (حتی با دشمنان) و ; داشته باشد هیچ اقتداری در میان سایر دولتها و حکومتها نخواهد داشت، دین توسری خوری خواهد داشت که هیچ جایگاه ارزشمندی نخواهد داشت. زیرا همواره حضور نبایدها است که در کنار بایدها کنترل کننده نبض قوانین جامعه خواهد بود. دین بدون نبایدها، برداشت غیرواقعی و خودسرانهای از دین است که به حتم باید به مشورت علمای درجه یک دینی میرسید و در نطفه خاموش میگشت. شاید هم هدف از آن به چالش طلبیدن همین قشر بود و شاید هم غیرعامدانه و به علت عدم علم کافی بود.
جزا نماید. اگر هم ساحتی باشد که دین در آن نظر جدیدی ارائه ننموده، با مشورت علمای تراز اول دین، حدودی را که دین برای هر مقوله ارائه مینماید به عنوان پیش فرض و زیربنای آن مقوله در نظر بگیرند. از این رو، همگام با تعریف دین از آزادی به تبیین آن پرداخته شود.