برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در word دارای 104 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در word :

بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه

فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده تحقیق
فصل اول
«طرح تحقیق»
– مقدمه

– بیان مسأله
– ضرورت و اهمیت تحقیق
– اهداف تحقیق
– سؤالات و فرضیات تحقیق
– روش تحقیق
– جامعه پژوهش و حجم نمونه
– تعریف واژه‎ها و اصطلاحات

فصل دوم
«پیشینه تحقیق»

عنوان صفحه
– مبانی نظری
– تعریف افسردگی
– علایم افسردگی
– دیدگاه‎ها و مکاتب مرتبط با افسردگی
– پژوهشهای انجام شده پیرامون موضوع تحقیق
الف: پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور
ب: پژوهشهای انجام شده در داخل ایران
فصل سوم
«روش تحقیق»
– روش تحقیق
– روش آماری
– متغیرهای تحقیق
– جامعه تحقیق
– حجم نمونه

عنوان صفحه
– ویژگی‎های نمونه

– ابزار سنجش
– اعتبار و روایی ابزار سنجش
– روش جمع‎آوری اطلاعات
– ابزار اندازه‎گیری

فصل چهارم
«‌تجزیه و تحلیل داده‎ها و اطلاعات»
– آزمون فرضیه
– جداول آماری
فصل پنجم
«بررسی و نتیجه‎گیری»
– نتیجه‎گیری از سؤالات و فرضیات تحقیق
– محدودیت‎های تحقیق

عنوان صفحه
– میزان همبستگی بین یافته‎های تحقیق حاضر و تحقیقات قبلی
– پیشنهادات
– منابع
– ضمائم

چکیده تحقیق:
پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه میزان افسردگی بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در شهرستان کوهدشت انجام گرفت. به این صورت که تعداد 40 نفر از دانش‎آموزان (20 نفر دختر و 20 نفر پسر) با روش نمونه‎گیری خوشه‎ای به طور تصادفی انتخاب و براساس آزمون افسردگی بک مورد آزمون واقع شدند. مطابق اغلب یافته‎های پیشین بخصوص در خارج از کشور) یافته‎های پژوهش حاضر نشان می‎دهند که در کل افسردگی دانش‎آموزان دختر مقطع متوسطه به طور معناداری بالاتر از میزان افسردگی دانش‎آموزان پسر در این مقطع می‎باشند.

همچنین برحسب نتایج تحلیل آماری ‎t استودنت برای گروه‎های مستقل با درجه آزادی 38=‎d.f و در سطح آلفای ‎(5/0 = ) جهت بررسی فرضیه یک سویه که «میزان افسردگی دانش‎آموزان دختر مقطع متوسطه به طور معناداری بالاتر از میزان افسردگی دانش‎آموزان پسر مقطع متوسطه می‎باشد» نتایج بیانگر تفاوت معنی‎دار بین میزان افسردگی دو گروه می‎باشد.

فصــل اول

«طرح تحقیق»

مقدمه:
افسردگی متداولترین بیماری بین اختلالات روانپزشکی به شمار می‎رود، به طوری که درصد بالایی از کلیه بیماران بستری در بیمارستان‎ها را این نوع بیماری تشکیل می‎دهند،‌ هر روز،‌در مراکز درمانی دنیا، میلون‎ها نفر بوسیله متخصصان امر به عنوان مراجع افسرده تشخیص داده می‎شوند. همه افراد در مرحله‎ای از زندگی دچار افسردگی می‎شوند و به عبارتی25% افراد و یا شاید تعداد بیشتری از مردم عادی، حداقل یک بال در زندگی دچار افسردگی شده‎اند درصد زیادی از افراد هر جامعه، در شرایط زمانی خاص، به علت انواع استرس‎ها، روابط میان فردی ناسالم و آسیب‎پذیر، انواع فقدان‎ها، مشکلات و درگیری‎های خانوادگی یا زناشویی تنهایی، درگیری اجتماعی یا شغلی، طلاق و جدایی، قرار گرفتن در تضادهای درونی و همین‎طور اجتماعی، نداشتن حمایت‎های اجتماعی، رشد ناسالم دوران کودکی، بهداشت روانی نازل در جامعه، بغرنجی شرایط زندگی، صنعتی شدن و بسیاری عوامل دیگر ممکن است دچار افسردگی شوند (ترجمه شمس، 1379).

افسردگی در همه افراد جامعه،‌ثروتمند و فقیر،‌ نوجوان، جوان و پیر، زن و مرد، متأهل و مجرد دیده شده است. اما بعضی از افراد بیشتر از دیگران مستعد ابتلا به افسردگی هستند. شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان گزارش شده است. همچنین بیماری از متخصصان بالینی معتقدند که افسردگی در افراد میانسال، نوجوان، کودکان و حتی خردسالان به طور یکسان شایع است هرچند نشانه‎های مرضی در گروه‎های مختلف سنی متفاوت است (آزاد، 1378).
با توجه به اینکه دانش‎آموزان مقطع متوسطه از طرفی (رواج سن نوجوانی و بحران‎های این دوره و از طرفی دیگر در آستانه اتمام مقطع متوسطه و ورود به یک دوره آموزشی نوین بنام پیش‎دانشگاهی قرار دارند که این شرایط آنان را از بحرانهای روانی مصون نمی‎دارد. بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد که از وضعیت افسردگی دانش‎آموزان مقطع متوسطه آگاهی یابد.
بیان مسأله:
مسائل و مشکلات عاطفی، امروزه در جهان شیوع و گسترش زیادی پیدا کرده است و بسیاری از افراد از مشکلات و بیماری‎هاو اختلالات عاطفی رنج می‎برند. این مسائل و مشکلات نه تنها افراد را زیر پوشش قرار می‎دهند بلکه به تبع فرد، جامعه را هم در برگرفته و دچار اختلالات و معضلات بسیاری می‎نمایند و عواقب و تبعات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و آموزشی زیادی را به دنبال خود می‎کشند بررسی مشکلات عاطفی به اشکال مختلف در مدارس، دانشگاه‎ها و مراکز علمی از دیرباز مورد توجه بوده است. یکی از روشهای بررسی مشکلات روانی بررسی میزان افسردگی در افراد می‎باشد، مسئله تحقیق حاضر به بررسی میزان افسردگی در دانش‎آموزان و نیز مقایسه آن در دو جنس با یکدیگر در سطح شهرستان کوهدشت می‎پردازد.

اهمیت و ضرورت تحقیق:
توجه به مسایل و موضوعات ذیل هر پژوهشگری را به این حیطه سوق می‎دهد که درباره وضعیت روانی دانش‎آموزان مقطع متوسطه و همچنین بازنگری مجدد بر یکی از بیماریهای عصر حاضر یعنی افسردگی تحقیق نماید.
1) موضوع بازنگری بر میزان فراوانی افسردگی در بین نوجوانان با توجه به اینکه پژوهشگران دریافته‎اند که حدود 8 درصد پسران و 10 درصد دختران در دوران نوجوانی افسرده می‎شوند (ترجمه گنجی،‌ 1378).
2) یافته‎های پژوهشگران نشان می‎دهد که تا قبل از پایان دوران نوجوانی یعنی 19 سالگی تعداد دختران افسرده دو برابر پسران افسرده می‎باشد (ترجمه گنجی، 1378) بر این اساس بررسی کردن این امر ضروری است که آیا دختران نوجوان بیشتر از پسران نوجوان دچار افسردگی می‎شوند.
3) بحث و موضوع تغییرات نظام آموزشی دوره‌ متوسطه و پدیدار شدن نظام نوین آموزشی بنام پیش‎دانشگاهی و همچنین قرار گرفتن دانش‎آموزان در یک بحران استرس‎زا آموزشی، پژوهشگر را به این حیطه تحقیقی سوق می‎دهد که عوارض روانی این تغییرات آموزشی چه می‎باشد و چگونه می‎توان آن را شناسایی نمود.

4) مطالعه و بررسی مشکلات روانی دانش‎آموزان زمانی پراهمیت می‎گردد که این مسایل در محیط و فرهنگهای مختلف صورت گیرد تا شاید بتوان از نتایج حاصله از آن در برنامه‎ریزی احتمالی جهت کاهش افسردگی در مدارس استفاده کرد چرا که این قبیل بیماریها اگر به موقع تشخیص داده نشود ریشه می‎دواند و اثرات آن به صورت افزایش میزان خودکشی و در شکل خفیف‎تر بصورت کندی پیشرفت تحصیلی نمایان می‎شود.

اهداف تحقیق:
هدف کلی:
بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه
اهداف اختصاصی:
1) بررسی میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر مقطع متوسطه
2) بررسی میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان پسر مقطع متوسطه
3) مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه
سؤالات و فرضیات تحقیق:
1) میزان افسردگی دانش‎آموزان دختر مقطع متوسطه چقدر است؟
2) میزان افسردگی دانش‎آموزان پسر مقطع متوسطه چقدر است؟
3) میزان افسردگی دانش‎آموزان دختر به طور معناداری بالاتر از میزان افسردگی دانش‎آموزان پسر است.
روش تحقیق:
با توجه به عنوان و موضوع پژوهش،‌ بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان مقطع متوسطه، تحقیق حاضر از نوع روش تحقیق علی‎- مقایسه‎ای یا گروه ملاکی می‎باشد «عمده‎ترین ویژگی تحقیق علی‎- مقایسه‎ای این است که این پژوهش پس از وقوع علت آغاز و پژونشگر اقدام به جمع‎آوری اطلاعات می‎کند. پژوهشگر معلول یا متغیر وابسته را مورد بررسی قرار داده و با مراجعه به گذشته به کشف علت می‎پردازد.» (دلاور، 1383).
جامعه پژوهش:

دانش‎آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه کلیه دبیرستانهای شهرستان کوهدشت
حجم نمونه:
تعداد 40 نفر از دانش‎آموزان مقطع متوسطه حجم نمونه تحقیق حاضر می‎باشند که این تعداد را دو گروه 20 نفره از دانش‎آموزان دختر و پسر تشکیل می‎دهد.

تعریف عملیاتی واژه‎ها و اصطلاحات:
افسردگی: افسردگی بیماری است که خصوصیت اول و عمده آن تغییر خلق است و شامل احساس غمگینی است از یک نومیدی خفیف تا احساس تأمین شدید ممکن است نوسان داشته با شد، این تغییر خلق نسبتاً ثابت برای روزها، هفته‎ها، ماهها، یا سالها ادامه دارد. همراه این تغییر خلق تغییرات شخصی در رفتار، نگرش، تفکر، کارایی و اعمال فیزیولوژیک وجود دارد (رس، 1982).
میزان افسردگی: منظور از میزان افسردگی در این پژوهش نمره‎ای است که آزمودنی در تست افسردگی بک کسب می‎کنند.
دانش‎آموز: دختر و پسری که طبق مقررات آموزش و پرورش در مقطع متوسطه یکی از دبیرستانهای شهرستان کوهدشت مشغول به تحصیل می‎باشند.
سطح متوسطه: یکی از مقاطع تحصیلی نظام آموزش و پرورش کشور است که در برگیرنده دوره سه ساله می‎باشد. هدف کلی این مقطع تحصیلی اعتلای سطح فرهنگ دانش عمومی و شناخت بهتر استعدادها و علاقه دانش‎آموزان و ایجاد زمینه مناسب هدایت آنان به زمینه‎های تحصیلی موردنظر و احراز آمادگی نسبی جهت ادامه تحصیلات عالی‎تر است.

شهرستان کوهدشت: یکی از شهرستان‎های استان لرستان است که در جنوب غربی این استان قرار دارد.

فصــل دوم

«پیشینه تحقیق»

مبانی نظری
تعریف افسردگی:
افسردگی یک نوع اختلال عاطفی است، بارزترین علامت اختلالات عاطفی تغییرات و نوسانات مشهوری است که در خلق بیماران مبتلا به آن یافت می‎شود. که معمولاً به شدت متفاوت است از خلق بیماران مبتلا به آن یافت می‎شود که معمولاً به شدت متفاوت است از خلق افراد سالم، و تظاهر آن به صورت‎های افسردگی و یا خوشحالی زیاده از حد (مانی) می‎باشد. مانی عبارتست از سرخوشی، گشاده‎رویی، تحریک‎پذیری، پرحرفی، عزت نفس کاذب و پرش فکری افراطی. افسردگی هم دارای علایم و نشانه‎های بارزی همچون احساس غمگینی شدید، عصبانیت و بی‎حوصلگی، بی‎علاقگی و عدم لذت بردن از فعالیتهای تفریحی، کاهش انرژی یا بیقراری، بی‎اشتهایی، کاهش وزن، بیخوابی، کاهش قوای ذهنی، کاهش میل جنسی، احساس بی‎ارزشی و گناه، احساس نومیدی، فکر خودکشی وعلایم و دردهای جسمانی باشد (شاملو، 1364) یا به قول دیگر افسردگی حالت روانی ناخوشایندی است که با دلزدگی، یاس، خستگی‎پذیری مشخص می‎شود و غالباً با یک اضطراب کم و بیش شدید همراه است (منصور، دادستان، 1365).

افسردگی یک هیجان عادی بیشری است، این افسردگی عادی یا علایمی مثل غمگینی، دلشکستگی، نومیدی، ناکامی، ناشادی مشخص می‎شود. این احساس همگانی و عمومی است و به عنوان اختلال غیرعادی تلقی نمی‎شود (راو، 1366).
افسردگی را شاید بتوان به حالتی توصیف کرد که با تغییر اساسی و اولیه در خلق شروع و با مداومت احساس غم و اندوه به درجات مختلف مشخص می‎گردد (اخوت جلیلی، 1362).
تعریفی که بک در سال (1976) بیان کرد، اینست که اصطلاح افسردگی به مجموعه رفتارهایی اطلاق می‎شود که عناصر مشخص آن کندی حرکت و کلام است گریستن، غمگینی، فقدان پاسخهای فعال، فقدان علائم، کم‎ارزشی، بی‎خبری و بی‎اشتهایی ازدیگر علائم آن است (میثمی، 1367). افسردگی اصطلاح وسیع و مبهمی است، برای شخص عادی حالتی مشخص با غمگینی و گرفتگی و بی‎حوصلگی و برای پزشک گروه وسیعی از اختلافات عاطفی با زیرشاخه‎های متعدد را تداعی می‎کند. خصوصیت اصلی و مرکزی حالت افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیت‎های لذت‎بخش روزمره مثل معاشرت، تفریح، ورزش، غذا و سکس است. این ناتوانی برای کسب لذت، حالتی نافذ و پایا دارد (ترجمه پورافکاری، 1371).
علایم افسردگی:
افسردگی از لحاظ شدت به سه دسته خفیف، متوسط و شدید می‎تواند تقسیم شود که هر کدام علائم خاصی دارند. مثلاً در افسردگی متوسط اضطراب، فقدان علاقه و شدت آ‌شفتگی خواب و افکار بدبینانه ذکر شده است. در افسردگی شدید علاوه بر علایم بالا، هذیان و توهم پیدا می‎شود که گاهی به آن افسردگیهای پیسکوتیک می‎گویند. در افسردگی خفیف بیمار از خلق پایین، فقدان انرژی و احساس لذت و بدخوابی شکایت می‎کند. در اختلال افسردگی خفیف معمولاً علائم دیگری وجود دارد که آن فرمهای شدید کمتر مشاهده می‎شود. این علائم را به مفهوم وسیع نوروتیک، می‎توان گفتو مشت مل است بر اضطراب، خوبی،‌ علائم وسواس و علائم هیستریک. پایین بودن خلق، فقدان انرژی، علاقه و تحریک‎پذیری (ترجمه پورافکاری، 1371).
انواع افسردگی:
براساس طبقه‎بندی ‎DSM-IV افسردگی به چند نوع تقسیم می‎شود. افسردگی یک‎‌قطبی که در طی آن فرد فقط از نشانه‎های افسردگی رنج می‎برد بدون اینکه اصلاً به مانی مبتلا بشود. افسردگی دوقطبی (مانیک، دپرسیون) که طی آن هم افسردگی و هم مانی رخ می‎دهند. افسردگی مزمن ، یعنی اختلال افسردگی خویی فرد، حداقل دو سال تمام افسرده است. بدون اینکه حداقل دو ماه به حالت طبیعی برگشته باشد. افسردگی دوره‎ای که بسیار متداول‎تر است کمتر از دو سال دوام دارد و شروع آن مشخص است که همین آن را از عملکرد غیرافسرده قبل از آن متمایز می‎کند.

افسردگی مضاعف : که علاوه بر اختلال افسرده‎خویی اساسی، دوره‌افسردگی را نیز شامل می‎شود. کسانی که به افسردگی مضاعف مبتلا هستند، نشانه‎های شدیدتر و میزان بهبودی کمتری دارند (ترجمه سید محمدی، 1379).
دیدگاه‎های افسردگی: نظریه زیست‎شناختی:
به اعتقاد الگوی زیستی، افسردگی اختلال بدن است، اگرچه در مجموع افسردگی می‎تواند بوسیله مشکل موجود در هر یک از اندامهای بدن ایجاد شود، گمانه‎زنیها تقریباً به طور کامل بر مغز، بویژه بر کاهش نوعی مواد (اسمینهای بیوژنتیک) متمرکز شده‎اند که به انتقال تکانه‎های عصبی در طول فواصل (سیناپسها) موجود بین سلولهای عصبی (نورون‎ها) کمک می‎کنند. چهار سرنخ وجود دارد که نشان می‎دهد بدن عمیقاً در افسردگی درگیر است، اولاً افسردگی تا اندازه‎ای بعد از دوره‎های تغییر فیزیولوژیکی طبیعی در زنان رخ می‎دهد: بعد از به دنیا آوردن کودک، هنگام یائسگی و درست قبل از قاعدگی. ثانیاً شباهت قابل ملاحظه‎ای بین نشانه‎ها در فرهنگها، جنسیتها، سنین و نژادها حاکی از یک فرآیند زیستی زیربنایی است. ثالثاً، درمانهای بدنی، بویژه داروهای ضدافسردگی سه حلقه‎ای و بازدارنده‎های ‎MAO و شوک برقی تشنج‎آور افسردگی را به طور مؤثری بیان می‎کند و بالاخره با اینکه، گاهی افسردگی بصورت عوارض جانبی داروها در افراد بهنجار ایجاد می‎شود. بویژه افسردگی می‎تواند به وسیله رزوپین ایجاد شود که داروی کاهش دهنده فشار خون است (شویلر، 1974، بهنقل ازترجمه سید محمدی، 1379).
درمانهای بدنی افسردگی:
طرفداران الگوی زیست‎شناختی برای درمان افسردگی یک قطبی بویژه زمانی که شدید باشد به دو روش اقدام می‎کند. روش اول درمان کردن بیمار با داروهاست، که در این صورت ممکن است از فلوکستین (پروزاک)، داروهای سه حلقه‎ای و بازدارنده‎های ‎MAO استفاده کنند. روش دوم واردت کردن شوک برقی تشنج‎آور ‎(ECT) است. با این روشها، افسردگی تا اندازه‎ای بهبود می‎یابد ولی نرخ برگشت آن بالاست (ترجمه سید محمدی، 1379).

نظریه‎های روان پویایی: نظریه‎پردازان روان پویشی بر سه علت افسردگی تأکید می‎کنند: خشمی که متوجه خود شده است. وابستگی بیش از اندازه به دیگران برای عزت نفس و درماندگی در رسیدن به هدفها، روان‎شناسان پیشین اولین کسانی بودند که در الگوی روان‎پویشی به شناخت افسردگی کمک کردند. کارل آبراهام (1911) و زیگموند فروید (1917) در مقاله کلاسیک خود به نام «داغداری و مالیخوریا» بر همیت خشمی که متوجه خود شده است در ایجاد افسردگی، تأکید کردند. به نظر فروید، انگیزش برای تنبیه خود از رویدادهای کودکی فرد افسرده ناشی می‎شود. فرد افسرده در دوران کودکی خود عشق شدیدی را پرورش می‎دهد که با دلسردی فرد دیگر تضعیف می‎شود او از اینکه دلسرد شده است احساس خشم می‎کند. انرژی لیبدویی نهفته در عشق آزاد میشود، ولیمتوجه فرد دیگری نمی‎شود. در عوض، من ‎(ego) با فرد از دست رفته همانندسازی کرده یا او را جذب می‎کند. و لیبدوی آزاد شده این بخش از من ‎(ego) می‎شود. خشمی که در اصل نسبت به آن شخص احساس می‎شد اکنون به خود ‎(self) برمی‎گردد و ضایعات و طرد بعدی، ‌این ضایعه اولیه را دوباره فعال می‎سازند و باعث می‎شوند که خشم فرد افسرده متوجه شخص جنایتکار اصلی شود که اکنون در من او ادغام شده است.
این‎گونه متوجه شدن خشم به سوی خود، گام مهمی در ایجاد نشانه‎های عزت نفس کم، سرزنش علنی، نیاز به تنبیه ودر موارد بسیار شدید، خودکشی است.
– فرد افسرده برای عزت نفس خود بیش از حد به دیگران وابسته است،‌از زمان فروید نظریه‎پردازان روان‎پویشی بر تیپ شخصیتی تأکید کرده‎اند که افراد را به ویژه نسبت به افسردگی آسیب‎پذیر می‎سازد: فرد افسرده شدیداً‌ نیازمند آن است که لبریز از عشق و تحسین شود. او با حالتی از عطش مداوم برای عشق و محبت زندگی می‎کند و چنانچه این نیاز برطرف نشود، عزت نفس او تنزل می‎یابد. آنان به صورت معتادان محبتی انگاشته می‎شوند که به طرزی بی‎نظیر در ایجاد محبت دیگران ماهر شده‎اند و همواره دوست دارند سرشار از محبت باشند. با این حال، فرد افسرده غیر از دریافت این محبت، برای شخصیت واقعی فردی که او را دوست دارد اهمیت چندانی قا ئل نیست (رادو، 1928؛ فینجل، 1945، آریتی و بمپوراد، 1978).
– سومین گرایش در نظریه‎پردازی روان‎پویشی مربوط به افسردیگ در اظهار ادوارد بیبرینگ (1953) دیده می‎شود که معتقد است افسردگی زمانی ایجاد می‎شود که من در برابر آرزوهایش احساس درماندگی می‎کند. احساس درماندگی در دستیابی به اهداف عالی من موجب از دست دا دن عزت نفس می‎شود که ویژگی اصلی افسردگی است. فردی که مستعد افسردگی است، معیارهای بسیار بالایی دارد و همین باعث می‎شود که آسیب‎پذیری او نسبت به درماندگی به هنگام مواجه شدن با اهدافش، بیشتر شود. از نظر بیبرینگ، ترکیب اهدافی که قویاً با ارزش انگاشته می‎شوند، با آگاهی عمیق من از درماندگی و ناتوانی‎اش در رسیدن به این اهداف، مکانیزم افسردگی است.

درمان روان‎پویشی افسردگی:
نظریه روان پویشی در مجموع به جای تأکید بر ضایعاتی که در کوتاه مدت موجب افسردگی می‎شوند، بر آمادگی درازمدت برای آن تأکید می‎کند. به همین نحو، درمانهای روان پویشی به جای اینه به تسکین کوتاه مدت افسردگی گرایش داشته باشند، به تغییر درازمدت تمایل دارند. از سه گرایش روان پویشی درباره‌ افسردگی، چندین راهبرد درمانی به دست می‎آید. اولاً، نظریه‎پردازان روان پویشی که به نظریه‌ افسردگی تمایل دارند که بر خشم متوجه خود شده تأکید می‎کند،‌ می‎کوشند بیمار را از خشم گمراه شده و تعارضهای اولیه‎ای که موجب آن بوده‎اند آگاه کنند. پذیرفته خشمی که ضایعه و طرد آن را ایجاد کرده‎اند و هدایت کردن آن به سوی موضوعات مناسب‎تر، باید از وقوع افسردگی پیشگیری کرد و آن را تسکین دهد. ثانیاً،درمانگران روان‎پویشی که به او وابستگی شدید فرد افسرده به دیگران برای عزت نفس می‎پردازند، سعی می‎کنند به بیمار کمک کنند تا به تعارضهایی که همواره او را تشنه ‌محبت و حرمت دیگران می‎کنند، پی برده و آنها را حل کند. چنین بیماری باید متوجه شود که عزت نفس واقعی از درون ناشی می‎شود، ثالثاً، درمانگرانی که در چارچوب رویکرد درماندگی بیبرینگ کار می‎کنند، می‎کوشند برای خاتمه دادن به افسردگی بیمار را وادارند تا اهداف خود را دست یافتنی بداند، ‌اهداف را به گونه‎ای تغییر دهد که بتوانند تحقیق نمایند، یا کلاً این اهداف را رها کند.» (ترجمه سید محمدی، 1379)

نظریه‎های شناختی:
احتمالاً بانفوذترین نظریه‎های روان‎شناختی که امروزه درباره افسردگی وجود دارد نظرگاه شناختی است. در الگوی شناختی افسردگی، افکار خاص را علت اصلی نشانه‎های فرد افسرده می‎دانند. الگوی اول که آرون تی‎بک آن را ساخته است، عمدتاً از تجربه‌ درمانی طولانی با بیماران افسرده بدست آمد و علت افسردگی را افکار منفی نسبت به خود،‌ نسبت به تجربه جاری و نسبت به آینده می‎داند. الگوی دوم که مارتین ای.پی.سلیگمن آن را به وجود آورده است، عمدتاً از آزمایشهای انجام شده با سگها، موشها و افراد مبتلا به افسردگی خفیف به دست آمده است و علت افسردگی را انتظار درماندگی آینده می‎داند. فرد افسرده انتظار وقوع رویدادهای بد را دارد و معتقد است که برای جلوگیری از وقوع آنها کاری نمی‎توان انجام داد. از دید آرون بک دو مکانیزم موجب افسردگی می‎شود، سه‏گانان شناختی و خطاهای منطق .

سه‎گانان شناختی: سه‎گانان شناختی از افکار منفی درباره خود، تجربه جاری و آینده تشکیل می‎‎شود. افکار منفی درباره خود عبارتست از اعتقاد فرد افسرده به اینکه او معیوب به درد نخور، و بی‎کفایت است. نشانه عزت نفس کم از اعتقاد او به اینکه معیوب است ناشی می‎شود. چنانچه او تجربیات ناخوشایندی داشته باشد. آنها را به عدم شایستگی شخصی نسبت می‎دهد. چون او باور دارد که معیوب است، معتقد است هرگز به خشنودی دست نخواهد یافت. افکار منفی فرد افسرده درباره تجربه شامل تعبیر اوست که آنچه برای وی اتفاق می‎افتد ناگوار است. او موانع جزئی را به صورت موانع غیرقابل گذر سوء تعبیر می‎کند. حتی زمانی که دیدگاههای مثبت معقول‎تری درباره تجربه او وجود دارند او به منفی‎ترین تعبیر ممکن در مورد آنچه برای او رخ داده است گرایش دارد.
بالاخره اینکه، نگرش منفی فرد افسرده در مورد اینکه، نگرش درماندگی است. زمانی که او به آینده فکر می‎کند، باور دارد وقایع منفی که اکنون برای او اتفاق می‎افتند به خاطر نقایص شخصی او در آینده نیز ادامه خواهند یافت.

خطاهای منطق: یک باور دارد که خطاهای منظم در منطق، دومین مکانیزم افسردگی است از دید بک، فرد افسرده مرتکب پنج خطای منطقی متفاوت در تفکر می‎شود، و هر یک از آنها تجربیات او را تیره می‎کنند: ‌استنباط دلخواه، انتزاع گزینشی، تعمیم مفرط، بزرگ‎نمایی و کوچک‎نمایی، شخصی‎سازی.
استنباط دلخواه: به نتیجه‎گیری اشاره دارد که شواهد ناچیزی برای حمایت آن وجود دارند یا اصلاً شواهدی وجود ندارند.
انتزاع گزینشی: عبارت است از تمرکز بر یک امر جزیی بی‎اهمیت و در عین حال نادیده گرفتن ویژگیهای مهمتر موقعیت.

تعمیم مفرط: عبارتست از نتیجه‎گیریهای کلی درباره‌ ارزش، توانایی، یا عملکرد براساس یک واقعیت تنهاست.
بزرگ‎نمایی و کوچک‎نمایی: عبارتست از خطاهای فاحش ارزیابی، که طی آن رویدادهای ناگوار جزئی بزرگ‎نمائی و رویدادهای خوب بزرگ، کوچک نمایی می‎شوند.
شخصی‎سازی: عبارتست از اینکه فرد به غلط خود را مسئول رویدادهای ناگوار در دنیا می‎داند (ترجمه سید محمدی، 1379).

درمان شناختی:
نظریه افسردگی شناختی بک اعلام می‎دارد که علت افسردگی افکار منفی نسبت به خود تجربه جاری،‌ و آینده و خطاهای منطق است، درمان شناختی می‎کوشد با این شناختها مقابله کند (بک، 1967، بک، راش، شاو، و امری، 1979)، هدف آن شناسائی و اصلاح تفکر تحریف شده و فرخهای کژکار زیربنائی افسردگی است.

(رم، 1977؛ بک و همکاران 1979)، علاوه بر این به بیمار آموخته می‎شود بر مشکلات غلبه کند و بر موقعیتهایی که قبلاً نها را حل شدنی می‎انگاشته‎ است فایق آید. درمان شناختی از شیوه‎های رفتار درمانی نظیر افزایش فعالیت (تقویت کردن فرد افسرده، برای شرکت کردن در فعالیتهای بیشتر) واگذاری تکلیف درجه‎بندی شده (تقویت کردن فرد افسرده برای برداشتن گام کوچک در هر بار، و به تدریج مشکل‎تر کردن این گامها) و آموزش مهارتهای اجتماعی مغایر با نشانه‎های افسردگی، استفاده می‎کنند. اما در درمان شناختی این شیوه‎ها برای تغییر نشانه‎های رفتاری صرفاً وسایلی هستند برای تغییر افکار و فرضهایی که علتهای بنیادی رفتار افسرده انگاشته می‎شوند. چهار شیوه درمان شناختی به ترتیب عبارتند از: شناسایی افکار خودکار، افکار خودکار آزمایش واقعیت، آموزش انتساب مجدد و تغییر فرضهای دپرسوژنیک .

شناسایی افکار خودکار: بک معتقد است که بیماران افسرده جمله‎های ناپیوسته و منفی را سریعاً و از روی عادت به خودشان می‎گویند. این افکار خودکار، افسردگی را نگه می‎دارند درمان شناختی به بیماران کمک می‎کند که این افکار خودکار را شناسایی کنند.
افکار خودکار آزمایش واقعیت: وقتی که بیمار یاد گرفت این‎گونه افکار را شناسایی کند درمانگر شناختی با بیمار به گفتگویی می‎پردازد که طی آن شواهد موجودعلیه این افکار با دقت کامل مورد بررسی قرار می‎گیرند. این تلاش در جهت ایجاد خوش‎بینی کاذب نیست، بلکه ترغیب بیمار به استفاده از معیارهای معقول خودسنجی است که افراد غیرافسرده آنها را به کار می‎برند. وقتی بیمار یاد می‎گیرد افکار خودکارش را با دقت کامل بررسی کندو شواهدی را علیه آنها بیاراید، قادر خواهد بود آنها را تضعیف کرده و بدین ترتیب آنها از بین خواهند رفت.
آموزش انتساب مجدد: بیماران افسرده به سرزنش کردن خود برای رویدادهای ناگوار گرایش دارند که در واقع مسئول آنها نیستند. درمانگر و بیمار برای مقابله با این‎گونه سرزنش نامعقول، رویدادها را وارسی می‎کنند، و برای غلبه کردن بر این سرزنش معیارهای افراد غیرافسرده را به کارمی‎بندند. این در واقع آزاد کردن بیمار از قید سرزنش نیست بلکه این کار برای این صورت می‎گیرد که بیمار دریابد ممکن است عوامل دیگری غیر از بی‎کفایتی او وجود داشته باشند که به رویداد ناگوار کمک می‎کنند.
تغییر دادن فرضهای دپرسوژنیک: آخرین شیوه درمان شناختی، تغییر دادن آشکار فرضهای دپرسوژنیک است (ایس، 1962). بک شش فرض را مشخص می‎کند که افراد افسرده زندگی خود را براساس آنها قرار می‎دهند، و از این راه خود را مستعد غم، ناامیدی و سرخوردگی می‎کنند: (1) برای اینکه من خوشحال باشم، باید همه افراد در تمام اوقات مرا بپذیرند؛ (2) اگر مرتکب اشتباهی شوم، معنی آن اینست که نالایقم؛ (3) بدون عشق و محبت نمی‎توان زندگی کنم؛ (4) اگر کسی با من مخالف باشد، این بدان معنی است که او مرا دوست ندارد؛

(5) ارزش من به عنوان یک شخص بستگی دارد به اینکه دیگران درباره من چه فکری می‎کنند وقتی که بیمار و درمانگریکی از این فرضها را شناسایی می‎کنند به شدت آن را مورد حمله قرار می‎دهند. اعتبار هر فرض بررسی می‎شود، ضد استدلاللهای برای هر یک از فرضها مطرح می‎شود، فرضهای قابل قبول دیگری ارائه می‎شوند، و پیامدهای مصیبت‎بار اعتقاد به هر فرض برملا می‎شوند (ترجمه سید محمدی، 1379).

نظریه‎های یادگیری:
پیش‎فرض نظریه‎های یادگیری آن است که افسردگی و فقدان تقویت به هم مربوط‎اند نبود تقویت ممکن است چند علت داشته باشد. پاسخها ممکن است بدین سبب تضعیف شوند که هیچ تقویتی دریافت نداشته یا حالتی نا خوشایند یا تنبیه کننده به دنبال داشته‎اند. بسیاری از نظریه‎پردازان، معتقد به دیدگاه یادگیری، به شدت تحت تأثیر کارهای بی‎اف.اسکینر در زمینه شرطی شدن عاملی بوده‎اند، اندیشه‎های ناشی از کارهای اسکینر از طریق تأکید بر تعامل اجتماعی، به ویژه اینکه چگونه رفتار سایر افراد می‎تواند به عنوان تقویت عمل نماید.

اصلاح و تعدیل شده‎اند، ‌لوین سوهن و همکاران وی از پیشوایان تحقیق در زمینه افسردگی از دیدگاه یادگیری هستند. آنها به طور کلی چنین تأکید می‎کنند که پایین بودن مقدار واکنشهای رفتاری (برون شد رفتار) و احساسات غمگینی یا بدبختی که با افسردگی همراه می‎شود، مربوط است به کمی تقویت مثبت و یا زیادی تجربه‎های ناخوشایند. این وضع ممکن است به یکی از چند دلیل مختلف پدید آید: 1- محیط خودبخود ممکن است مسئله‎ای باشد. امکان دارد که در محیط فرد، عوامل تقویت‎کننده یا تنبیه‎کننده زیاد باشند. 2- شخص ممکن است فاقد مهارتهای اجتماعی برای جذب تقویت مثبت یا برای تطبیق مؤثر با حوادث تنفرانگیز و ناخوشایند باشد.

3- به سبب بعضی دلایل، در افرادی که مستعد افسردگی هستند، موارد تقویت‎کننده، کمتر مثبت و موارد تنبیه‎کننده، بیشتر منفی به نظرشان می‎رسد تا افراد عادی. این ممکن است به صورت چرخه‎ای از کاهش رفتار یا کناره‎گیری آغاز شود و به تقویت کمتر یا تنبیه بیشتر بیانجامد افراد افسرده حوادث ناخوشایند بیشتری در زندگیشان رخ می‎نماید و تجربه آنان نیز از این حوادث ناخوشایندتر از افراد غیرافسرده است (لوین سوهن و ارکوناد ، 1981).

افراد افسرده ممکن است با استفاده از رفتار وابسته شدید برای برقراری ارتباط کوشش نمایند و نیز امکان دارد برای جلب همدردی و مهربانی دیگران به شکوه‎های پیاپی مبادرت ورزند. گرچه ممکن است شخصی که به دنبال دریافت این نوع رفتار است در آ‎غاز به بایستگی پاسخ بدهد، ولی پس از مدتی ممکن است از آن وضع احساس آزردگی یا ناکامی بکند حتی اگر معاشران شخص افسرده حمایت خود را ادامه داده سخنان اطمینان‎بخش بر زبان آورند، باز امکان دارد که احساس ناکامی و آزردگی آنان با ظرافت به صورت رفتارهای غیرکلامی یا به راه‎های دیگر ابراز شود. اگر خشم و ناکامی از این قسم آشکار نشود، پیامهای آمیخته با همدردید که با لحن منفی داده می‎شود، ممکناست موجب آشفتگی شخص افسرده شود به طوری که رفتارهای ناخوشایند، به جای آنکه حذف شود، پایدا بمانند (کوتز و ورتمن 1980).

سرانجام یک دور باطل آغاز می‎شود که در آن نشانه‎های مرضی و ناکامی فزاینده‎ای به طور آشکار ایجاد شده، بی‎اطمینانیهائی پدید می‎آید؛ به طوری که اطرافیان شخص افسرده شروع به گفتن چیزهایی از این قبیل می‎کنند که شما اگر کوشش کنید می‎توانید بهبود یابید، هیچ‎کس مجبور نیست آن‎گونه عمل کند، البته این موضوع موجب می‎شود که وضع موجود بدتر شود، وجود این‎گونه احساسات، خواه آشکار،‌ خواه پنهان، احتمالاً یکی از دلایلی است که چرا اشخاص تمایل دارند از مصاحبت با افراد افسرده اجتناب ورزند. به همین دلیل ممکن است که آموزش مهارتهای اجتماعی به افراد افسرده بتوانند یک اقدام درمانی کارساز باشد (آزاد، 1378).

درمان افسردگی از نقطه‎نظر یادگیری:
لوین سوهن و همکارانش، نخست می‎کوشند که تأثیر متقابل و مشخص بین فرد و محیط و رویدادهای مرتبط افسردگی را به دقت تعیین نمایند. یک گام در این راه عبارتست از: مشاهده مشخص در خانواده، به عنوان قسمتی از ارزیابی اولیه (لوین سوهن و ارکوناد، 1981). این کار چند مقصود را عملی می‎کند، یکی آنکه مراجع را نسبت به این اندیشه آگاه می‎سازد که افسردگی به تأثیر متقابل شخص با دیگران و محیط ربط دارد، دیگر آنکه به درمانگر یک راه سودمند و بالنسبه خالی از تعصب از نحوه کسب اطلاع درباره رفتار مراجع و کسان دیگری که دور و برش هستند، نشان می‎دهد. ابزارهای دیگری که در درمان بر پایه یادگیری اجتماعی مورد استفاده واقع می‎شود، عبارتست از: فهرستی از رویدادهای خوشایند و ناخوشایند، مراجع از طریق علامت زدن این فهرست معین می‎سازد که هر رویداد چند بار در زندگی‎اش پیش آمده و تا چه اندازه وقوع آن حادثه یا احتمال وقوعش برای وی خوشایند یا ناخوشایند بوده است. این فهرست حوادث چنان ساخته شده است که آن را بتوان همه روزه به کار برد. علاوه بر آن مراجع خلق و خوی خود را هر روز رتبه‎بندی می‎کند. این موضوع هم به مراجع و هم به درمانگر اجازه می‎دهد تا از رابطه بین خلق و خوی و رویدادها آگاه شوند.

علاوه بر این علامت زدنهای روزانه، یک برنامه درمانگری مخصوص تهیه شده است که عبارتست از: تعلیم مهارتهایی که در ارزیابی اولیه آشکار شده که مراجع فاقد آن‎هاست. این برنامه‎ درمانگری می‎تواند شامل مواردی از قبیل: آموزش ابراز وجود، کارساز بودن در وظایف پدری و مادری، گذراندن وقت و آموزش آرامش عضلانی باشد (آزاد، 1378).

نظریه ‌اصالت وجودی – انسان‎گرایی درباره افسردگی:
در حالی که نظریه‎های روان پویائی نقطه تأکیدشان از دست دادن شیء مورد علاقه به عنوان علت اصلی افسردگی است، نظریه‎های اصالت وجود بر محور از دست دادن عزت نفس دور می‎زنند، شی از دست رفته می‎تواند واقعی باشد یا سمبلیک مانند قدرت، مقام اجتماعی، یا پول. ولی از دست دادن در نفس خود، نمی‎تواند به اندازه تغییر حاصل در خودسنجی فرد بر پایه آن از دست دادن مهم باشد. بسیاری از افراد خودپنداری خود را بر پایه اینکه چه کسی هستند و یا چه چیزی دارند بنا می‎کنند. مثلاً من رئیس هیئت مدیره کارخانه هستم، من همسر یک شخصیت مشهور سینمایی هستم، همانندسازیهایی از این قبیل، تشخص خارجی و ارزش افراد را در اذعان خود نشان می‎دهد،‌ علت شایع افسردگی در مردان از دست دادن شغل است.

شغل بیانگر ارزش شخص در نظر خودش است. یک علت شایع افسردگی در زنان از دست دادن همسر است مسئله، تنها از دست دادن شخص مورد علاقه نیست، بلکه منبع اصلی ارزش وی است، زیرا موقعیت اجتماعی سنتی یک زن مبتنی بر نقش شوهر است. علاوه بر آن، با از دست رفتن نان‎آور خانواده ممکن است امرار معاش زن دچار مظاهر شود، نظریه‎های انسان‎گرایی ممکن است بر اختلاف من آرمانی شخص و ادراک وی از حالت واقعی امور تأکید بگذارد. براساس این نظریه افسردگی احتمالاً زمانی ظاهر می‎شود که اختلاف بین من واقعی و من آرمانی خیلی زیاد شود. بطوری که برای شخص قابل تحمل نباشد. این اندیشه با شواهد تجربی گرد آمده بوسیله پژوهندگانی که میزان خود ارزیابی‎های افراد افسرده و غیرافسرده را بررسی کرده‎اند مطابقت دارد (آزاد، 1378).

پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور:
گورین (1960) در بررسی میزان افسردگی میان زنان متأهل و پرستار با مردان متأهل و پرستار به این نتیجه رسید که میزان افسردگی در زنان بیشتر از مردان است در یک بررسی بالنسبه جدید در لوس‎آنجلس بیش از 19 درصد بزرگسالان در زمره افراد افسرده قرار گرفتند. که در این میان تعداد زنان افسرده در برابر مردان افسرده بود. برطبق آمارهای بین‎المللی 15% از افراد بالغ بین 74-15 ساله که به پزشک مراجعه می‎کنند علائم افسردگی را بروز می‎دهند. 8 درصد از کل نسخه‎های جدید، 9 درصد از نسخه‎های تکراری به درمان افسردگی زنان اختصاص دارد.

تعداد زنانی که مبتلا به بیماری افسردگی پیری می‎شوند بسیار بیش‎تر از مردان است (پایان‎نامه تربیت معلم تهران، 1372). هاوتن، ک (1983) در رابطه با تلاش برای خودکشی در کودکان و نوجوانان به این نتیجه رسید که تلاش برای خودکشی بطور فزاینده‎ای در جوانان پس از 12 سالگی خصوصاً در بین دختران شایع می‎شود.
لارسن ‎- بس (1991) در ارتباط با

شکایت‎های بدنی و رابطه آن با نشانه‎های بیماری افسردگی در نوجوانان سوئدی تحقیقی دارد که در این مطالعه شکایت‎های بدنی در بین نوجوانان 13 تا 18 ساله سوئدی مورد بررسی قرار گرفت نتایج حاصل از این بررسیها حاکی از این بود که دختران دارای شکایت بدنی شدیدتر و بیشتری هستند. (پایان‎نامه تربیت معلم تهران، 1375). براون (1961) در تحقیقی نشان داد که بین از دست دادن والدین در کودکی و افسردگی بعدی افراد ارتباط نسبتاً زیادی وجود دارد و او دریافت که 41% از 26 بزرگسال مبتلا به بیماری یکی از والدین خود را در سنین پایین‎تر از 15 سالگی به علت مرگ از دست داده‎اند. بک و همکاران (1963) در تحقیقی نشان دادند که بین شدت افسردگی و مرگ والدین همبستگی مثبت وجود دارد و بیماران افسرده فاقد پدر در مقایسه با سایر افراد افسرده علائم بیشتری از خود نشان می‎دهند. لوی و استل (1970) اینعقیده رایج را که عدم حضور پدر تنها علت بیماریهای روانی در نوجوانان است را نوعی افسانه عامه‎پسند تلقی می‎نمایند و برغم این متخصصین، گستگی خانواده و فقدان پدر تنها علت مشکلات جدی این گروه محسوب نمی‎شود. چرا که از نظر نوجوانان این مسئله نیز مشکلی است مانند سایر مشکلات که می‎توانند با آن مقابله کنند (پایان‎نامه تربیت معلم تهران، 1377).

تحقیقات انجام شده در ایران:
تنکابنی و رضایی (1370) در تحقیقی تحت عنوان بررسی و مقایسه میزان افسردگی بین دانش‎آموزان دختر و پسر سال چهارم دبیرستان در شهرستان محلات انجام دادند به این نتیجه رسیدند که افسردگی در دختران بیشتر از افسردگی در پسران مقطع چهارم متوسطه می‎باشد. گودرزی (1369) طی تحقیقی از طریق بررسی و مقایسه میزان افسردگی در دانش‎آموزان دختر و پسر نشان داد که میزان افسردگی دانش‎آموزان دختر (سال چهارم دبیرستان) به مراتب بیشتر از میزان افسردگی دانش‎آموزان پسر (در سال چهارم دبیرستان) است. احمدی (1364) در تحقیقی تحت عنوان بررسی پراکندگی افسردگی در دانشجویان دانشگاه اصفهان به این نتیجه رسید که میزان افسردگی در بین پسران و دختران معنی‎دار بوده و پسران بیشتر از دختران احساس افسردگی می‎کرده‎اند (پایان‎نامه، دانشگاه تربیت معلم تهران، 1375).

جعفری (1372) در تحقیق تحت عنوان بررسی و مقایسه میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان دختر و پسر سال چهارم دبیرستانهای منطقه سلطانیه به این نتیجه رسید که تفاوت معناداری بین گروه‎های مورد مقایسه وجود ندارد.
کریمی (1369) در تحقیقی تحت عنوان مقایسه میزان افسردگی در میان دانشجویان دختر و پسر در دانشکده علوم تربیتی علامه طباطبایی انجام داد نتیجه بدست آمده حاکی از این بود که تفاوت آماری معنی‎داری در میزان افسردگی دختر و پسر وجود ندارد.

موسوی (1368) طی تحقیق تحت عنوان مقایسه میزان افسردگی در بین دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه‎های تهران به این نتیجه رسید که تفاوت آماری معنی‎داری بین دو گروه وجود دارد.
روشن (1369) در تحقیقی تحت عنوان بررسی مقایسه‎ای میزان شیوع افسردگی و اضطراب در بین دانشجویان شاهد و غیرشاهد در سطح دانشگاه‎های تهران به این نتیجه رسید که بین میزان شیوع افسردگی در بین دانشجویان شاهد و غیرشاهد تفاوت معناداری وجود ندارد.

علیپور و بیابانگرد (1367) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه بین میزان افسردگی دانش‎آموزان مدراس راهنمایی شاهد و غیرشاهد و مقایسه آنها به این نتیجه رسیدند که میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان شاهد پسر سال سوم راهنمایی مدارس شاهد منطقه یازده تهران بیش از میزان افسردگی در بین دانش‎آموزان پسر غیرشاهد سال سوم راهنمایی در مدارس منطقه یازده است (پایان‎نامه، تربیت معلم تهران، 1372).
قاسمی (1373) طی تحقیقی تحت عنوان بررس میزان افسردگی دانش‎آموزان مقطع دبیرستان در رابطه با افت تحصیلی به این نتیجه رسید که دو گروه دختران و پسران در رابطه با افت تحصیلی‎شان دچار افسردگی می‎باشند و افسردگی ناشی از افت تحصیلی در بین دختران بیشتر می‏‎باشد (پایان‎نامه، تربیت معلم تهران، 1373).

فصــل سوم

«روش تحقیق»

روش تحقیق:
با توجه به عنوان، هدف و امکانات تحقیق روش تحقیق حاضر از نوع پژوهش پس رویدادی یا علی ‎- مقایسه‎ای می‎باشد. پس رویدادی از نظر معنی عبارتست از آنچه بعداً انجام می‎شود. در تحقیقات اجتماعی و تعلیم و تربیت، پس رویدادی مترادف بعد از وقوع، گذشته‎نگر از معلول به علت و علی‎- مقایسه‎ای به کار برده شده است، پس رویدادی به پژوهشهایی گفته می‎شود که در آنها احتمال روابط علت و معلولی از طریق مشاهده یک موقعیت مورد پژوهشی قرار می‎گیرد و عوامل علی موجه را در زمان گذشتته جستجو می‎کنند. کرلینجر معتقد است تحقیق پس رویدادی عبارت است از مطالعه عینی و منظم کهدر آن پژوهشگر کنترل مستقیم بر متغیرهای مستقل ندارد. در این روش استنتاج رابطه علی بین متغیرها بدون مداخله مستقیم در متغیرهای مستقل و وابسته صورت می‎گیرد. براساس این تعریف کرلینجر پژوهشهایی را که در آنها متغیر مستقل از پیش اتفاق افتاده است یا امکان اعمال متغیر مستقل در آنها به هر دلیل وجود ندارد پس‎رویدادی نامیده است. بنابراین تحقیق پس رویدادی روش آشکار کردن تأثیر احتمالی حوادثی است که اتفاق افتاده‎اند و قابل دستکاری توسط محقق نیستند.

در تحقیق پس‎رویدادی دو نوع طرح قابل تشخیص است: (1) علی (2) علی‎- مقایسه‎ای یا گروه ملاکی. در طرح علی پیشامدها که شرایط یا موقعیت فعلی را به وجود آورده‎اند مورد مطالعه قرار می‎گیرند. دراین طرح دو دسته اطلاعات موجود است یک دسته مربوط به گذشته و دسته دیگر متعلق به زمان حال است و پژوهشگر تلاش دارد که رابطه بین آنها را پیدا کند. در طرح گروه ملاکی یا علی‎- مقایسه‎ای، پژوهشگر با مطالعه یک ویژگی در یک گروه و مقایسه آن با گروهی که فاقد آن ویژگی است به کشف علت پدیده مورد پژوهش می‎پردازد (دلاور، 1383).
روش آماری:
روش آماری تحقیق حاضر برای مقایسه گروه‎های مورد نظر از نوع آزمون ‎T مستقل می‎باشد.
متغیرهای مستقل:
الف) متغیر مستقل: جنسیت

ب) متغیر وابسته: افسردگی
ج) متغیر کنترل شده: در اینجا متغیر کنترل شده سن می‎باشد چون دامنه سنی 19-15 سال در این پژوهش مورد سنجش قرار می‎گیرد.
د) متغیر مزاحم: وضعیت طبقاتی (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) اعضای نمونه می‎تواند به عنوان یک عامل مؤثر در افسردگی تأثیرگذار باشد.
جامعه تحقیق:
در این پژوهش جامعه تحقیق دانش‎آموزانی را شامل می‎شود که در سال تحصیلی 84-83 در کلیه دبیرستانهای شهرستان کوهدشت مشغول به تحصیل می‎باشند.
حجم نمونه:
حجم نمونه تحقیق حاضر تعداد 40 نفر از دانش‎آموزان مقطع متوسطه در شهرستان کوهدشت می‎باشند که این تعداد دو گروه 20 نفر از دانش‎آموزان دختر و پسر را شامل می‎شود.

روش نمونه‎گیری:
نمونه‎گیری در این پژوهش به روش نمونه‎گیری ناحیه‎ای یا خوشه‎ای انجام گرفت، به این صورت که ابتدا به صورت تصادفی یکی از مناطق آموزش و پرورش شهرستان کوهدشت انتخاب و از آن منطقه هم به صورت تصادفی یک دبیرستان دخترانه و یک دبیرستان پسرانه انتخاب گردید چون حجم نمونه این تحقیق دو گروه 20 نفره را شامل می‎شد. لذا به منظور گزینش این تعداد از هر دبیرستان 20 نفر به شکل تصادفی از هر سه پایه اول، دوم و سوم دبیرستان انتخاب و پرسشنامه بین آنان توزیع گردید.

ویژگیهای نمونه:
منطقه‎ای که اعضای نمونه از آن به صورت تصادفی انتخاب شدند فعالیت اقتصادی غالب آن منطقه کشاورزی می‎باشد. لذا از نظر طبقه اقتصادی می‎توان بعضی از اعضای نمونه را در طبقهمتوسط و تعدادی را نیز در طبقه متوسط پایی قرار داد.
از لحاظ وضعیت خانوادگی اکثراً در خانواده‎هایی با تعداد 5 نفر و بیشتر از آن زندگی می‎کردند، از لحاظ وضعیت فرهنگی، تعداد خیلی کمی در خانواده‎هایی زندگی می‎کردند که پدر و مادر و یا یکی از آن دو دارای تحصیلات دانشگاهی باشند بلکه اکثر اعضای نمونه در خانواده‎هایی زندگی می‎کردند که پدر و مادر یا بی‎سواد یا فقط دارای سواد خواندن و نوشتن بودند اما خواهر و برادرانی تحصیل کرده در سطح دانشگاهی داشتند.

ابراز سنجش:
برای سنجش میزان افسردگی در آزمودنیها از تست «افسردگی بک» استفاده شده است این تست بوسیله روان‎شناسی به نام آشرون بک (1961) ساخته شده است. بک در همان سال تست مذکور را در مورد بیماران روانی بکار برد که این آزمون قادر بود بیماران افسرده را از دیگر بیماران تشخیص داده و میزان آن را از حالت خفیف تا مرحله حاد با درجات مختلف نشان دهد. تست بک دارای 21 گروه سؤال با امتیاز از صفر تا سه (3-0) می‎باشد بنابراین حداکثر نمره در این تست نشانگر عمیق‎ترین حالت افسردگی است 63 می‎باشد. به عبارت دیگر اگر فردی درتست افسردگی نمره 63 بگیرد میزان افسردگی او براساس این آزمون صددرصد است.

21 گروه سؤال در این تست بصورت ترتیبی می‎باشند و هر کدام مربوط به یک آیتم و علامت خاص افسردگی، این 21 آتیم براساس علائم خاصی نظیر غمگینی، بدبینی، احساس شکست خوردگی، نارضایتی، احساس گنهکاری، ‌از خودبیزاری، خودآزاررسانی، کناره‎گیری، بی‎تصمیمی، تغییر در پنداشت، دشواری در کار، خستگی‎پیری و بی‎اشتهایی طرح و تدوین شده‎اند. این تست به عنوان یک تست مستقل از فرهنگ شناخته شده و طبقات مختلف سازنده آن اختصاص به محیط اجتماعی معینی ندارد و حتی منحصر به هیچ طبقه اقتصادی و تحصیلی خاصی نیست. با شمردن امتیازات علامت خورده توسط مراجعین می‎توان میزان افسردگی را تشخیص داد. یکی از امتیازات این قسمت نسبت به سایر تستها سهولت اجرا و نتیجه‎گیری از آن است و به سادگی تغییرات افسردگی را در زمانهای مختلف و اثرات درمان را در مراحل مختلف در فرد نشان می‎دهد (مصنصور، دادستان، 1381).

جمع امتیازات میزان افسردگی
10-1
16-11
20-17
30-21
40-31
بیشتر از 40 طبیعی

کمی افسرده
نیازمند مشورت با روانپزشک
به نسبت افسرده
افسردگی شدید
افسردگی شدید

اعتبار و روایی تست بک:
اتیکن و زیلی در یک تست ثبات، اعتبار و روایی و قابلیت انتقال را از عوامل مهم برشمرده‎اند که در تست افسردگی یک منعکس می‎باشد.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید