برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله معاد در دین اسلام در word دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله معاد در دین اسلام در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله معاد در دین اسلام در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله معاد در دین اسلام در word :

معاد در دین اسلام

معاد واژه‌ایست عربی به معنای رستاخیز یعنی دوباره برخاستن (پس از مرگ).
معاد در دین اسلام :
باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است. معاد هم روحانی وهم جسمانی است. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهم‌ترین آن‌هاست . زیرا نوشته شده است: “امّا در حقیقت مسیح پس از مرگ زنده شد و اولین کسی است که از میان مردگان برخاسته است. زیرا چنانکه مرگ بوسیلهء یک انسان(آدم) آمد، همانطور قیامت از مردگان نیز بوسیلهء یک انسان دیگر(مسیح) فرا رسید. (ماخذ از انجیل )

معاد در دین بهائی :
معاد یا جهان پس از مرگ یکی از عقاید اصلی بهائیان می باشد. بهائیان به بقای روح اعتقاد داشته و هدف از زندگی را پرورش استعدادات روح می‌دانند. بر طبق تعالیم بهائی روح انسانی مستقل از جسم بوده و پس از مرگ و فنای جسم، باقی و برقرار می‌ماند و در عوالم روحانی و الهی داخل گشته و به حیات و تکامل خود ادامه می دهد.
معاد از دیدگاه قرآن :

• از دیدگاه قرآن باطن هر کس در این دنیا، عین ظاهر اوست در آخرت- یوم تبلی السرائر؛ روزی که درون ها آشکار می شود؛ سوره طارق آیه 10
• مطابق آیات قرآن در روز قیامت نفس را مؤاخذه می کنند نه قوای نفس را. به همین خاطر نفس به قوای خود می گوید: وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا – چرا بر علیه من شهادت می دهید. اعضای بدن می گویند: قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ – خدایی که هر چیزی را به سخن در آورده است ما را به نطق واداشته است.(سوره فصلت- آیه 22)
• نظام آخرت کاملترین نظام امکانی است که هر کس به حسب گنجایش وجودی خود هر چه را اراده نماید و بخواهد بی درنگ و بدون شرط به وجود خواهد آمد. خدا در قرآن می فرماید: لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ- هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست،و نزد ما نعمتهاى بیشترى است (که به فکر هیچ کس نمى‏رسد)- سورهُ ق‏ آیه35
فلسفه معاد از نظر اسلام :

• معاد یعنی تجلی کردن نفس با تمام آنچه در درون خود داشته است، یعنی آنچه در زمین وجودت کاشتی قیام می کند. در قیامت نوشته های نفس به اسم شریف “الحی” حیات می یابند.
• هر کس زرع و زارع و مزرعه خویش است؛ به عبارت دیگر مهمان سفره خود است. بسیاری از آنچه در آخرت به انسان روی می‌آورد بروز و ظهور صفات و ملکاتی هستند که انسان در مزرعه وجود خویش کاشته است.

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر / کای نور چشم من بجز از کشته ندروی – سعدی-
• جزا در طول علم و عمل بلکه نفس علم و عمل است. لاجرم قیامت هر کسی برپا شده است و هر کس بهشت یا دوزخ خود است.هر کس با ادراکات و افکار و اقوال و اعمالش سازنده خود است و ادراکات او عین هویت و ذات او می گردند.
جایگاه معاد

معاد، در عقل و فطرت هر انسانى جایگاه قابل توجّهى دارد، زیرا کیست که نپرسد و یا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه مى‏شود؟ پایان عمر و تلاش ما به کجا مى‏رسد؟ نتیجه و هدف از زندگى چیست ؟ آرى این سؤالها براى همه مطرح است.
در پاسخ به این سؤال‏ها دو جواب داریم:
الف: تمام ادیان الهى با استدلالى که در آینده بیان خواهیم کرد، آینده جهان و انسان و نتیجه کارها و تلاش او را بسیار روشن وامیدوار کننده و روح بخش مى‏دانند، قرآن مى‏گوید : «و أنّ اِلى ربّک المنتَهى‏» (1) همانا نهایت و پایان به سوى پروردگارت مى‏باشد.
ب: مکتب‏هاى مادّى، آینده جهان و انسان را بن‏بست، تاریک، فانى و نیستى مى‏دانند و این دید بسیار خطرناک و یأس‏آور است، علاوه بر این چنین مکتب‏هایى هیچ گونه دلیل علمى هم براى عقیده خود ندارند.

قرآن دراین باره مى‏فرماید: «و قالوا ما هِىَ الاّ حیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ و نَحیى‏ و ما یُهلکُنا الاّ الدّهر و ما لَهم بِذلکَ مِن عِلمٍ اِنْ هم الاّ یَظنُّون» (2)
کسانى که ایمان به قیامت ندارند گفتند: زندگى جز همین چند روز دنیا نیست که ما هم در آن مرگ وحیاتى داریم وبعد هم روزگار ما را نابود مى‏کند.
ولى این انکار و گفته‏ها روى علم و دلیل نیست، بلکه تنها یک سرى وَهم و خیالى باطلى است که آنها دارند.
ریشه‏ها و زمینه‏هاى فطرى

گرچه افرادى به زبان معاد را نمى‏پذیرند، ولى ناخودآگاه در عمق جان خود احساس ابدیّت براى انسان دارند و گاه وبیگاه از خود علامت‏هایى نشان مى‏دهند که دلیل آن است که با وجود مرگ و پوسیده شدن جسم، حاضر نیستند انسانیّت و شخصیّت واقعى او را نابود و نیست شده بدانند. ما نمونه‏هایى از این علامت‏ها را در اینجا بیان مى‏کنیم:
1- تمام منکران معاد به قبر نیاکان خود احترام مى‏گذارند.

2- نام شخصیّت‏هاى مرده را بر روى خیابان‏ها و مؤسسات و مدارس و دانشگاه‏ها و; مى‏گذارند.
3- همه آنها میل دارند که بعد از مرگ نامشان به نیکى برده شود.
4- نام نیاکان خود را روى فرزندان خود مى‏گذارند.
5 – گاهى مردگان خود را مومیایى مى‏کنند تا فاسد نشود.

اگر منکران معاد ، مرگ را نابودى انسان مى‏دانند، این قبیل اعمال چه توجیهى دارد؟ و چون آنان مردن را نیستى و هیچ مى‏دانند، پس به گفته خودشان احترام مرده یعنى احترام هیچ و نام مرده یعنى نام نیستى و چرا براى نیست و هیچ شده، مقبره مى‏سازند و دسته‏گل روى قبر مى‏گذارند و به نام مردگان نامگذارى مى‏نمایند؟! آرى اینها همه نشان مى‏دهد که مخالفان معاد هم در دل یک نوع ایمانى (گرچه بسیار ضعیف) به بقاى روح، انسانیّت و شخصیّت انسانى دارند که با مرگ از بین نمى‏رود. باز هم کمى توضیح دهیم:
راستى اگر مردن نابودى است، مومیایى کردن مردگان که در طول تاریخ بوده چه تفسیرى دارد؟

اگر مرگ را نابودى مى‏دانند، چرا اقوام و نسل‏ها نام نیاکان خود را روى فرزندان خود مى‏گذارند و به آنان افتخار مى‏کنند؟ و اگر کسى به قبر پدرشان بى‏احترامى‏کند، با او مى‏جنگند و ساختمان‏هاى با عظمت بر قبر آن بنا مى‏کنند و در فرقه‏هایى حتّى همراه مردگان خود، طلا، شمشیر و لباس دفن مى‏کنند؟
آیا کسى حاضر است نام هیچ را روى فرزندش بگذارد؟ یا به خاطر لگدى که به قبر هیچ مى‏خورد بجنگد؟ یا بر قبر هیچ ساختمان بسازد؟ یا با هیچ، طلا و شمشیر دفن کند؟ یا به نام هیچ، افتخار کند؟ آیا انسان حاضر است در برابر قبر هیچ، اداى احترام کند؟ (3)

آرى، انسان از درون فطرت خود احساس بقا و جاودانگى مى‏کند و یکى از وسائل تشویق را نام نیک در تاریخ مى‏داند. این از یک سو و از سوى دیگر یکى از احساسات درونى انسان احساس غربت است، دنیا براى او تنگ است، با همسر، باغ و مسافرت هم موقّتاً خود را سرگرم مى‏سازد، ولى پس از چندى باز از درون احساس کمبود مى‏کند، همه وسائل رفاه هم او را سیر نمى‏کند، گاهى به فکر خودکشى مى‏افتد، گاهى مى‏پرسد هدف آفرینش چیست؟ چرامن هستم؟ تمام این وسوسه‏هاى درونى نشان مى‏دهد که انسان احساس غربت مى‏کند و این جهان با تمام گستردگیش براى او تنگ، جسم براى او قفس و دنیا براى او زندان است که این احساس نیز یکى از زمینه‏هاى ایمان به روزى است که در آنجا انسان سیر مى‏شود و به تمام آرزوها و اهدافش مى‏رسد، زیرا پاسخ هر نیاز و احساس و وسوسه درونى در بیرون موجود است. مثلاًاحساس تشنگى با آب و احساس شهوت با زناشویى و احساس غربت هم با معاد پاسخ داده مى‏شود.

 

هدایت صحیح ریشه‏ها
هر احساسى که در نهاد انسان است، دو گونه مى‏توان به آن پاسخ داد:
1- پاسخ موقّت، کاذب و موهوم.
2- پاسخ مستدلّ، دائمى و صادق.

مثلاً شخصى که احساس تشنگى مى‏کند، هم مى‏توان او را به چشمه‏هاى زلال هدایت کرد و هم مى‏توان او را به سراب و آب‏نماهایى دروغین معرفى نمود، و یا طفلى که از درون احساس گرسنگى مى‏کند، هم مى‏توان او را به پستان پرشیر مادر رساند و هم مى‏توان پستانک خشک را به جاى پستان در دهن او قرار داد.
آرى، تمام احساس‏هاى صادقانه را دو گونه مى‏توان پاسخ داد؛ پاسخى واقعى و دائمى و یا پاسخى کاذب و موقّت.

حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: حضرت محمّد صلى الله علیه وآله آمد تا مردم را از بندگى بت‏ها به بندگى خدا و از اطاعت خلق به اطاعت خالق هدایت کند. (4)
بنابراین اصل و اساس ستایش و عشق در انسان وجود دارد که اگر این میل درونى به حق هدایت نشود، از موهومات و خرافات سر در مى‏آورد.

پاسخ خداوند توسّط پیامبران
تا کنون گفتیم که همه انسان‏ها در درون خود احساس جاودانگى و میل به بقا دارند و این احساس باید صادقانه و مستدلّ پاسخ داده شود. حال ببینیم پیامبران در این زمینه چه مى‏گویند، البتّه ما سیمایى از این پاسخ‏ها را نقل و در صفحات آینده ان شاءاللّه استدلال این پاسخ‏ها را هم بیان خواهیم کرد، انبیا مى‏گویند:
1- انسان بیهوده آفریده نشده است؛ «أفَحَسِبتم انّما خلقناکم عَبَثا» (5)

2- در آفرینش انسان هدفى بس بزرگ در کار است و آن انتخاب راه حق از میان تمام راهها و بندگى و تسلیم خدا از از میان تمام انواع بندگى ها و تسلیم‏ها است؛ «و ما خَلقتُ الجِنّ و الانس اِلاّ لیعبدون» (6)
3- براى آنکه انسان در هدفش موفق شود، تمام امکانات طبیعى را براى او قرار داده و همه چیز را مسخّرش نموده‏ایم؛ «سَخَّر لکم ما فى الارض» (7)
4- به او بشارت و هشدار دادیم که کار نیک و بد تو در هر شرایط و هر مقدارى که باشد، زیر نظر و مورد حساب قرار مى‏گیرد؛ «فَمَن یَعمل مِثقالَ ذَرّه خیراً یَرَه و مَن یَعمل مِثقالَ ذَرّه شرّاً یَرَه» (8)
5 – انسان در گرو عمل خویش است؛ «کلّ نَفسٍ بِما کَسَبت رَهینَه» (9)
6- حتّى از گوش، چشم و دل انسان واز شنیدنى‏ها، گفتنى‏ها و فکر کردنى‏ها بازپرسى مى‏شود؛ «اِنّ السَّمعَ و البَصَر و الفُؤادَ کلّ اولئِکَ کان عنه مَسئولا» (10)
7- خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‏کند؛ «اِنّ اللّه لایُضیعُ أجرَ المحسِنین» (11)
این دیدگاه‏ها، پاسخى است که انبیا به آن زمینه‏هاى فطرى مى‏دهند، البتّه هر یک از بیانات فوق وابسته به یک سرى دلائل عقلى است که به خواست خداوند در بخش‏هاى آینده مطرح کرده وبررسى مى‏کنیم.

راههاى اثبات معاد
مراحل وجود و هستى
براى اثبات هر وجود و موجودى سه شرط و مرحله لازم است:
الف: امکان شدن.
ب: دلائل وقوع.
ج: نبود مانع.

بنابراین بهتر است ببینیم اساساً معاد یک واقعیّت شدنى است یا نشدنى؟ یعنى آیا از نظر عقل محال نیست؟ و بعد از آنکه امکان آن براى ما روشن شد، دلیل معاد چیست؟ زیرا تنها ممکن بودن کافى نیست، بلکه هر کار ممکنى تا دلیل و علّت نداشته باشد واقع نمى‏شود، و در مرحله سوّم بحث دراین است که مانعى براى معاد نیست.
این سه شرط براى معاد نیز وجود دارد که به ترتیب بیان مى‏کنیم:

الف: امکان معاد
در طول تاریخ، هیچ کس دلیل علمى براى نبودن معاد نیاورده است وتنها چیزى که مخالفان معاد زمزمه مى‏کنندآن است که مگر مى‏شود انسانِ مرده‏اى که ذرّاتش پوسیده و پخش شده است بار دیگر زنده شود؟ آیا این محال نیست؟
پاسخ عقل و قرآن آن است که بدون شک و تردید این کار شدنى است، زیرا هم در فکر قابل تصوّر است و هم دائماً در شبانه روز نمونه‏هایى از زنده‏شدن مردگان را به چشم خود مى‏بینیم.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید