تحقیق در مورد ارزش ادبی نهج البلاغه در word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق در مورد ارزش ادبی نهج البلاغه در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد ارزش ادبی نهج البلاغه در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق در مورد ارزش ادبی نهج البلاغه در word :
این مجموعه نفیس و زیبا به نام ” نهج البلاغه ” که اکنون در دست ما است و روزگار از کهنه کردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افکار و اندیشههای نوتر و روشنتر مرتبا بر ارزش آن افزوده است ، منتخبی از ” خطابهها ” و ” دعاها ” و ” وصایا ” و ” نامهها ” و ” جملههای کوتاه ” مولای متقیان علی ( ع ) است که بوسیله سید شریف بزرگوار ” رضی ” رضوان الله علیه در حدود هزار سال پیش گردآوری شده است . آنچه تردید ناپذیر است اینست که علی ( ع ) چون مرد سخن بوده است ،
خطابههای فراوان انشاء کرده ، و همچنین به تناسبهای مختلف جملههای حکیمانه کوتاه فراوان از او شنیده شده است ، همچنانکه نامههای فراوان مخصوصا در زمان خلافت نوشته است ، و مردم مسلمان علاقه و عنایت خاصی به حفظ و ضبط آنها داشتهاند . ” مسعودی ” که تقریبا صد سال پیش از سید رضی میزیسته است( اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری ) در جلد دوم مروج الذهب تحت عنوان “
فی ذکر لمع من کلامه و اخباره و زهده ” میگوید : ” آنچه مردم از خطابههای علی در مقامات مختلف حفظ کردهاند ( 1 ) بالغ بر چهارصد و هشتاد و اندی میشود ، علی ( ع ) آن خطابهها را بالبدیهه و بدون یادداشت و پیشنویس انشاء میکرد ، و مردم هم الفاظ آنرا میگرفتند و هم عملا از آن بهرهمند میشدند ” .
گواهی دانشمند خبیر و متتبعی مانند مسعودی میرساند که خطابههای علی چه قدر فراوان بوده است ، در نهج البلاغه تنها 239 قسمت به نام خطبه نقل شده است ، در صورتیکه مسعودی چهارصد و هشتاد و اندی آمار میدهد و به علاوه اهتمام و شیفتگی طبقات مختلف را بر حفظ و ضبط سخنان مولی میرساند
سید رضی و نهج البلاغه
سید رضی شخصا شیفته سخنان علی ( ع ) بوده است ، او مردی ادیب و شاعر و سخن شناس بود ، ثعالبی که معاصر وی بوده دربارهاش گفته است : ” او امروز شگفتترین مردم عصر و شریفترین سادات عراق است و گذشته از اصالت نسب و حسب به ادب روشن و فضل کامل آراسته شده است . . . او از همه
شعرای آل ابی الب برتر است با اینکه آل ابی طالب شاعر برجسته فراوان دارند ، اگر بگویم در همه قریش شاعری به این پایه نرسیده است دور از صواب نگفتهام ” ( 1 ) . سید رضی به خاطر همین شیفتگی که به ادب عموما و به کلمات علی ( ع ) خصوصا ، داشته است بیشتر از زاویه فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولی مینگریسته است ، و به همین جهت در انتخاب آنها این خصوصیت را در نظر گرفته است ، یعنی آن قسمتها بیشتر نظرش را جلب میکرده است که از جنبه بلاغت برجستگی خاص داشته است ، و از این رو نام مجموعه منتخب خویش را ” نهج البلاغه ” نهاده است ، و به همین جهت نیز اهمیتی به ذکر ماخذ و مدارک نداده است ، فقط در موارد معدودی به تناسب خاصی نام کتابی را میبرد که آن خطبه یا نامه در آنجا آمده است .
در یک مجموعه تاریخی و یا حدیثی در درجه اول باید سند و مدرک مشخص باشد وگرنه اعتبار ندارد ، ولی ارزش یک اثر ادبی در لطف و زیبایی و حلاوت و شیوائی آن است . در عین حال نمیتوان گفت که سید رضی از ارزش تاریخی و سایر ارزشهای این اثر شریف غافل و تنها متوجه ارزش ادبی آن بوده است .
خوشبختانه در عهدها و عصرهای متاخرتر افراد دیگری در پی گرد آوری اسناد و مدارک نهج البلاغه برآمدهاند ، و شاید از همه مشروحتر و جامعتر کتابی است به نام نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه ” که در حال حاضر بوسیله یکی از فضلای متتبع و ارزشمند شیعه عراق به نام محمد باقر محمودی در حال تکوین است ، در این کتاب ذی قیمت مجموعه سخنان علی ( ع ) اعم از خطب ، اوامر ، کتب و رسائل ، وصایا ، ادعیه ، کلمات قصار جمع آوری شده است این کتاب شامل نهج البلاغه فعلی و قسمتهای علاوهای است که سید رضی آنها را انتخاب نکرده و یا در اختیارش نبوده است و ظاهرا جز قسمتی از کلمات قصار ، مدارک و ماخذ همه بدست آمده است . تاکنون چهار جلد از این کتاب چاپ و منتشر شده است .
این نکته نیز ناگفته نماند که کار گردآوری مجموعهای از سخنان علی ( ع ) منحصر به سید رضی نبوده است ، افراد دیگری نیز کتابهایی با نامهای مختلف در این زمینه تالیف کردهاند . معروف ترین آنها ” غرر و درر آمدی ” است که محقق جمال الدین خوانساری آن را به فارسی شرح کرده است و اخیرا به همت فاضل متتبع عالیقدر آقای میر جلال الدین محدث ارموی ، از طرف دانشگاه تهران چاپ شده است .
” علی الجندی ” رئیس دانشکده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمهای که بر کتاب ” علی بن ابی طالب ، شعره و حکمه ” نوشته است ، چند کتاب و نسخه از این مجموعهها نام میبرد که برخی از آنها به صورت خطی مانده است و هنوز چاپ نشده است ، از این قرار : 1 – دستور معالم الحکم ، از قضاعی صاحب الخطط .
” نثراللئالی ” این کتاب به وسیله یک مستشرق روسی در یک جلد ضخیم ترجمه و منتشر شده است .3 – ” حکم سیدنا علی ( ع ” نسخه خطی در دارالکتب المصریه .
دو امتیاز کلمات امیرالمومنین ( ع ) از قدیمترین ایام با دو امتیاز همراه بودهاست و با این دو امتیاز شناخته میشده است : یکی فصاحت و بلاغت ، و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن . هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی ( ع ) ارزش فراوان بدهد ، ولی توام شدن این دو با یکدیگر یعنی اینکه سخنی در مسیرها و میدانهای مختلف و احیانا متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت خود را در همه آنها حفظ کرده باشد ،
سخن علی ( ع ) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و دربارهاش گفتهاند : ” فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق ” ! زیبایی این امتیاز نهج البلاغه برای فردی که سخن شناس باشد و زیبایی سخن را درک کند نیاز به توضیح و توصیف ندارد ، اساسا زیبایی درک کردنی است نه وصف کردنی . نهج البلاغه پس از نزدیک چهارده قرن برای شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گیرندگی و جذابیت را دارد که برای مردم آنروز داشته است ، ما نمیخواهیم در مقام اثبات این مطلب برآئیم ، به تناسب بحث و گفتگویی درباره تاثیر و نفوذ سخن علی در دلها و در
برانگیختن اعجابها که از زمان خود آنحضرت تا امروز با این همه تحولات و تغییراتی که در فکرها و ذوقها پیدا شده ، ادامه دارد ، انجام میدهیم و از زمان خود آنحضرت آغاز میکنیم :
یاران علی ( ع ) خصوصا آنان که از سخنوری بهرهای داشتند شیفته سخنانش بودند ، ابن عباس یکی از آنهاست . ابن عباس آنچنانکه ” جاحظ ” در ” البیان و التبیین ” نقل میکند خود خطیبی زبردست بوده است ( 1 ) . وی اشتیاق خود را به شنیدن سخنان علی ( ع ) و لذت بردن خویش را از سخنان نغز آن حضرت کتمان نمیکرده است ، چنان که هنگامی که علی ( ع ) خطبه معروف شقشقیه را انشاء فرمود ابن عباس حضور داشت ، در این بین ، مردی از اهل سواد کوفه نامهای که مشتمل بر مسائلی بود به دست آن حضرت داد و سخن قطع شد . علی علیه السلام پس از قرائت آن نامه با آنکه ابن عباس تقاضا کرد سخن را
ادامه دهد ادامه نداد ، ابن عباس گفت هرگز در عمر خود از سخنی متاسف نشدم آنچنانکه بر قطع این سخن متاسف شدم . ابن عباس در مورد یکی از نامههای کوتاه علی که به عنوان خودش صادرشده میگوید : ” بعد از سخن پیامبر اکرم ( ص ) از هیچ سخنی به اندازه این سخن سود نبردم ” ( 2 ) . معاویه بن ابی سفیان که سرسخت ترین دشمنان وی بود به زیبایی و فصاحت خارق العاده سخن او معترف بود .
محقن بن ابی محقن به علی ( ع ) پشت میکند و به معاویه رو میآورد و برای این که دل معاویه را که از کینه علی ( ع ) میجوشد خرسند سازد گفت : از نزد بی زبانترین مردم به نزد تو آمدم . آنچنان این چاپلوسی مشمئز کننده بود که خود معاویه او را ادب کرد . گفت : وای بر تو ! علی بی زبانترین افراد است ؟ ! قریش پیش از علی از
فصاحت آگاهی نداشت ، علی به قریش درس فصاحت آموخت .
تاثیر و نفوذ
آنان که پای منبر او مینشستند سخت تحت تاثیر قرار میگرفتند ، مواعظ وی دلها را میلرزانید و اشکها را جاری میساخت ، هنوز هم کدام دل است کهخطبههای موعظهای علی ( ع ) را بخواند و یا گوش کند و بلرزه در نیاید ، سید رضی پس از نقل خطبه معروف ” الغراء ” ( 1 ) میگوید : وقتی که علی ( ع ) این خطابه را القا کرد بدنها لرزید ، اشکها جاری شد ، دلها به طپش افتاد ! همام بن شریح از یاران وی است ، دلی از عشق خدا سرشار و روحی از آتش معنی شعلهور داشت ، با اصرار و ابرام، از علی علیه السلام میخواهد سیمای کاملی از پارسایان ترسیم کند علی از طرفی نمیخواهد جواب یاس بدهد و از طرفی میترسد همام تاب
شنیدن نداشته باشد لذا با چند جمله مختصر سخن را کوتاه میکند ، اما همام راضی نمیشود بلکه آتش شوقش تیزتر میگردد ، بیشتر اصرار میکند و او را سوگند میدهد . علی شروع به سخن کرد ، در حدود 1 . 5 صفت ( 1 ) در این ترسیم گنجانیده و هنوز ادامه داشت اما هر چه سخن علی ادامه مییافت و اوج میگرفت ضربان قلب همام بیشتر میشد و روح متلاطمش متلاطمتر میگشت و مانند مرغ محبوسی میخواست قفس تن را بشکند ، ناگهان فریاد هولناکی جمع شنوندگان را متوجه خود کرد ، فریاد کننده کسی جز همام نبود ، وقتی که بر بالینش رسیدند قالب تهی کرده و جان به جان آفرین
تسلیم کرده بود . علی فرمود : ” من از همین میترسیدم ، عجب ! مواعظ بلیغ با دلهای مستعد چنین میکند ؟ ! ” این بود عکس العمل معاصران علی در برابر سخنانش . اعترافات علی ( ع ) یگانه کسی است بعد از رسول خدا که مردم به حفظ و ضبط سخنانش اهتمام داشتند . ابن ابی الحدید از ” عبدالحمید کاتب ” که در فن نویسندگی ضرب المثل است . ( 1 ) و در اوایل قرن دوم هجری میزیسته است نقل میکند که گفت هفتاد خطبه از خطبههای علی ( ع ) را حفظ کردم و پس از آن ذهنم جوشید که جوشید .
” علی الجندی ” نیز نقل میکند که از ” عبدالحمید ” پرسیدند : چه چیز تو را به این پایه از بلاغت رساند ؟ گفت :
حفظ کلام الاصلع ( 2 ) = ” ازبر کردن سخنان علی ” . عبدالرحیم بن نباته ضرب المثل خطبای عرب است در دوره اسلامی ، وی اعتراف میکند که سرمایه فکری و ذوقی خود را از علی ( ع ) گرفته است . وی به نقل ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه میگوید : ” صد فصل از سخنان علی را حفظ کردم و به خاطر سپردم و همانها برای من گنجی پایان ناپذیر بود ” .
جاحظ ، ادیب سخندان و سخن شناس معروف که از نوابغ ادب است و در اوایل قرن سوم هجری میزیسته است و کتاب ” البیان و التبیین ” وی یکی از ارکان چهارگانه ادب بشمار آمده است ( 1 ) مکرر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوق العاده خود را نسبت به سخنان علی ( ع ) اظهار میدارد .
از گفتههای وی بر میآید که در همانوقت سخنان فراوانی از علی ( ع ) در میان مردم پخش بوده است . در جلد اول ” البیان و التبیین ” ( 2 ) رای و عقیده کسانی را نقل
میکند که صحت و سکوت را ستایش ، و سخن زیاد را ، نکوهش کردهاند ، جاحظ میگوید : ” سخن زیاد که نکوهش شده است سخن بیهوده است ، نه سخن مفید و سودمند وگرنه علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس نیز سخن فراوان داشتهاند ” .
جاحظ در همان جلد اول ( 1 ) این جمله معروف را از علی ( ع ) نقل میکند :
« قیمه کل امرء ما یحسنه » ” ( 2 ) . آنگاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش میکند و میگوید : ” در همه کتاب ما ، اگر جز این یک جمله نبود کافی ، بلکه کفایت بود ، بهترین سخن آن است که کم آن ، تو را از بسیارش ، بی نیاز کند ، و
معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد ” . آنگاه میگوید :
” و کان الله عز و جل قد البسه من الجلاله و غشاه من نورالحکمه علی حسب نیه صاحبه و تقوا قائله ” . ” گویا خداوند جامهای از جلالت و پردهای از نور حکمت متناسب با نیت پاک و تقوای گویندهاش ، بر این جمله کوتاه پوشانیده است ” . . .
جاحظ در همین کتاب ، آنجا که میخواهد درباره سخنوری صعصعه بن صوحان ( 1 بحث کند میگوید : ” از هر دلیلی بالاتر بر سخنوری او اینست که علی گاهی مینشست و از او میخواست سخنرانی کند ” .
سید رضی جمله معروفی در ستایش و توصیف سخنان مولی ( ع ) دارد : میگوید :
” کان امیرالمومنین علیه السلام مشرع الفصاحه و موردها و عنه اخذت قوانینها و علی امثلته حذا کل قائل خطیب و بکلامه استعان کل واعظ بلیغ و مع ذلک فقد سبق و قصروا ، و تقدم و تاخروا ، لان کلامه علیه السلام ، الکلام الذی علیه مسحه من العلم الالهی و فیه عبقه من الکلام النبوی ” . امیرالمؤمنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگاه بلاغت است . اسرار مستور بلاغت از وجود او ظاهر گشت و قوانین آن از او اقتباس شد . هر گوینده سخنور از او دنباله روی کرد و هر واعظ سخندانی از سخن او مدد گرفت ، در عین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند . بدان جهت که بر کلام او نشانهای از دانش خدایی و بوئی از سخن نبوی موجود است .
ابن ابی الحدید از علماء معتزلی قرن هفتم هجری است ، او ادیبی ماهر و شاعری چیره دست است و چنانکه میدانیم سخت شیفته کلام مولی است و مکرر در خلال کتاب خود شیفتگی خویش را ابراز میدارد . در مقدمه کتاب خویش میگوید :
” به حق ، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خواندهاند ، مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فرا گرفتهاند . . . همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری کردهاند از سخنان هیچکدام از صحابه رسول اکرم با آنکه فصحایی در میان آنها بوده است ، نقل نکردهاند ، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتب خویش ستایشگر او است ” . ابن ابی الحدید در جلد چهارم کتاب خود در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه و شهادت محمد بن ابی بکر که امام ، خبر در آئینه این عصر از
چهارده قرن پیش تاکنون . جهان هزاران رنگ به خود گرفته ، فرهنگها تغییر و تحول یافته و ذائقهها دگرگون شده است ، ممکن است کسی بپندارد که فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را میپسندید و در برابرش خاضع بود ، فکر و ذوق جدید بنحو دیگری قضاوت میکند ، اما باید بدانیم که سخن علی ( ع ) چه از نظر صورت و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی نیست ، انسانی و جهانی است ، ما بعد در این باره بحث خواهیم کرد فعلا به موازات اظهار نظرهایی که در قدیم در این زمینه شده است اظهار نظرهای
صاحب نظران عصر خود را اندکی منعکس میکنیم . مرحوم ” شیخ محمد عبده ” مفتی اسبق مصر از افرادی است که تصادف و دوری از وطن او را با نهج البلاغه آشنا میکند و این آشنایی به شیفتگی میکشد و شیفتگی به شرح این صحیفه مقدس و تبلیغ آن در میان نسل جوان عرب ، منجر میگردد .
وی در مقدمه شرح خود میگوید : ” در همه مردم عرب زبان ، یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی ( ع ) بعد از قرآن و کلام نبوی ، شریفترین و بلیغترین و پرمعنیترین و جامعترین سخنان است ” . علی الجندی رئیس دانشکده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمه کتاب ” علی بن ابی طالب ، شعره و حکمه ” درباره نثر علی ( ع ) میگوید : ” نوعی خاص از آهنگ موسیقی که بر اعماق احساسات پنجه میافکند در این سخنان هست ، از نظر سجع ، چنان منظوم است که میتوان آنرا ” شعر
منثور ” نامید ” . وی از قدامه بن جعفر نقل میکند که گفته است :
” برخی در سخنان کوتاه ، توانایند و برخی در خطبههای طولانی ، و علی در هر دو قسمت بر همه پیشی گرفته است ، همچنانکه در سایر فضیلتها ” . ” طه حسین ” ادیب و نویسنده معروف مصری معاصر ، در کتاب ” علی و بنوه ” داستان مردی را نقل میکند که در جریان جنگ جمل دچار تردید میشود ، با خود میگوید چطور ممکن است شخصیتهایی از طراز طلحه و زبیر برخطا باشند ؟ ! درد دل خود را با خود علی ( ع ) در میان میگذارد و از خود علی میپرسد که مگر ممکن است چنین شخصیتهای عظیم بیسابقهای برخطا روند ؟ علی به او میفرماید : ” « انک لملبوس علیک ، ان الحق و الباطل لا یعرفان باقدار الرجال ، اعرف الحق
تعرف اهله ، و اعرف الباطل تعرف اهله » ” . یعنی تو سخت در اشتباهی ، تو کار واژگونه کردهای ، تو به جای اینکه حق و باطل را مقیاس عظمت و حقارت شخصیتها قرار دهی ، عظمتها و حقارتها را که قبلا با پندار خود فرض کردهای ، مقیاس حق و باطل قرار دادهای ، تو میخواهی حق را با مقیاس افراد بشناسی ! برعکس رفتار کن ! اول خود حق را بشناس ، آن وقت اهل حق را خواهی شناخت ، خود باطل را بشناس ، آنوقت اهل باطل را خواهی شناخت ، آنوقت دیگر اهمیت نمیدهی که چه کسی طرفدار حق است و چه کسی طرفدار باطل ، و از خطا بودن آن شخصیتها در شگفت و تردید نخواهی بود . ” طه حسین ” پس از نقل جملههای بالا میگوید :
” من پس از وحی و سخن خدا ، جوابی پر جلالتر و شیواتر از این جواب ندیده و نمیشناسم ” . ” شکیب ارسلان ” ملقب به امیرالبیان یکی دیگر از نویسندگان زبر دست عرب در عصر حاضر است . در جلسهای که به افتخار او در مصر تشکیل شده بود ، یکی از حضار میرود پشت تریبون و ضمن سخنان خود میگوید :
دو نفر در تاریخ اسلام پیدا شدهاند که به حق شایستهاند ” امیر سخن ” نامیده شوند : یکی علی بن ابی طالب و دیگری شکیب ” . شکیب ارسلان با ناراحتی برمیخیزد و پشت تریبون قرار میگیرد و از دوستش که چنین مقایسهای به عمل آورده گله میکند و میگوید : ” من کجا و علی بن ابی طالب کجا ! من بند کفش علی هم به حساب نمیآیم ” ( 1 ) .