برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله در مورد چند سوره و تفسیر آن در word دارای 93 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد چند سوره و تفسیر آن در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد چند سوره و تفسیر آن در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد چند سوره و تفسیر آن در word :

چند سوره و تفسیر آن

سوره معارج

این سوره در مکه نازل شده و دارای 44 آیه است

تاریخ شروع
5 ذی القعده 1406

محتوای سوره معارج
معروف در میان مفسران این است که سوره « معارج » از سوره های مکی است ، و بر اساس «فهرست ابن ندیم » و «کتاب نظم الدرر » ، و « تناسق الایات و السور » مطابق نقل «تاریخ القرآن» ابوعبدالله زنجانی این سوره هفتاد و هفتمین سوره ای است که در مکه نازل شده است
ولی این مانع از آن نخواهد بود که بعضی از آیات آن در مدینه نازل شده باشد ، و این منحصر به سوره « معراج » نیست ،‌در بسیاری از سوره های قرآن که مکی است آیه یا آیاتی وجود دارد که در مدینه نازل شده ، و به عکس بعضی از سوره های مدنی آیات مکی دارد .

نمونه های زیادی از این موضوع را «‌علامه امینی » در « الغدیر » آورده است . 1
دلیل بر اینکه آیات آغاز این سوره در مدینه نازل شده روایات زیادی است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد آمد .
به هر حال ویژگیهای سوره های مکی مانند بحث پیرامون اصول دین مخصوصاً معاد و انذار مشرکان و مخالفان در این سوره کاملا نمایان است ، و روی همرفته این سوره دارای چهار بخش است :
بخش اول از عذاب سریع کسی سخن می گوید که بعضی از گفته های پیامبر صلی الله علیه و اله را انکار کرد ، و گفت اگر این سخن حق است عذابی بر من نازل شود و نازل شد ( آیه 1 تا 3 )
بخش دوم بسیاری از خصوصیات قیامت و مقدمات آن و حالات کفار در آن روز آمده است .(آیات 4 تا 18 )

بخش سوم این سوره بیانگر قسمتهائی از صفات انسانهای نیک و بد است که او را بهشتی یا دوزخی می کند ( آیات 19 تا 34 )
بخش چهارم شامل انذارهائی است نسبت به مشرکان و منکران ، و بار دیگر به مساله رستاخیز برمی گردد و سوره را پایان می دهد .

فضیلت تلاوت این سوره
در حدیثی از پیغمبر ( صَلی اللهُ علیه و آله ) می خوانیم : من قرأ « سأل سائل » اعطاه الله ثواب الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و الذین هم علی صلواتهم یحافظون :
« کسی که سوره « سأل سائل » را بخواند خداوند ثواب کسانی را به او می دهد که امانات و عهد و پیمان خود را حفظ می کنند و کسانی که مواظب و مراقب نمازهای خویشند »
حدیث دیگری از امام باقر « علیه السلام » آمده است : من أدمن قرائته «‌سأل سائل » لم یسأله الله یوم القیامه عن ذنب عمله و اسکنه جنته مع محمد (ص) :

کسی که پیوسته سوره «‌سأل سائل » را بخواند خداوند در قیامت او را از گناهانش باز پرسی نمی‌کند ، و او را در بهشتش با محمد «‌صَلی الله عَلیه و اله » سکونت می دهد »
همین مضمون از امان صادق «‌علیه السلام » نقل شده است .
بدیهی است آنچه انسان را مشمول اینهمه ثواب عظیم می کند تلاوتی است که با عقیده و ایمان ، و سپس با عمل همراه باشد ، نه اینکه آیات و سوره را بخواند و هیچ انعکاسی در روح و فکر و عملش نداشته باشد .

سوره معارج
بِسْمِ اللهِ‌الرَّحْمنِ‌الرَّحیمِ
(1) سَاَلَ سآئَلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لا
(2) لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ‌
(3) مِنَ اللهِ ذِی الْمَعارِجِ ط

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ترجمه :
1ـ تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد !
2ـ این عذاب مخصوص کافران است ، و هیچکس نمی تواند آن را دفع کند .

3ـ از سوی خداوند ذی المعارج است ( خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود می کند ) .
شأن نزول :
بسیاری از مفسران و ارباب حدیث شأن نزولی برای این آیات نقل کرده اند که حاصل آن چنین است :
جزء بیست و نهم
«هنگامی که رسول خدا ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) علی ( عَلیه السلام ) را در روز « غدیر خم » به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت : من کنت مولاه فعلی مولاه «‌هر کس من مولی و ولی او هستم علی مولی و ولی او است » چیزی نگذشت که این مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهری » خدمت پیامبر( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) آمد و عرض کرد تو به ما دستور

دادی شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی دهیم ماهم شهادت دادیم ، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی ما همه اینها را نیز پذیرفتیم ، اما با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان ( اشاره به علی علیه السّلام ) را به جانشینی خود منصوب کردی ، و گفتی : من کنت مولاه فعلی مولاه ، آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا ؟ !

پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) فرمود : « قسم به خدائی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خدا است »‌.
« نعمان » روی برگرداند در حالی که می گفت اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطِر علینا حجاره من السماء : «‌خداوندا ! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو ، سنگی از آسمان بر ما بباران » !‌
اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت ، همینجا آیه سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع نازل گشت »

آنچه را در بالا گفتیم مضمون عبارتی است که در « مجمع البیان » از «‌ابوالقاسم حسکانی » با سلسله سندش از « امام صادق علیه السّلام » نقل شده است .

همین مضمون را بسیاری از مفسران اهل سنت ، و روات حدیث با مختصری تفاوت نقل کرده اند .
مرحوم « علامه امینی » در «‌الغدیر » آن را از سی نفر از علمای معروف اهل سنت نقل می کند ( با ذکر مدرک و نقل عین عبارت ) از جمله :
تفسیر غریب القرآن «‌حافظ ابو عبید هروی »
تفسیر شفاء الصدور « ابوبکر نقاش موصلی »‌
تفسیر الکشف و البیان «‌ابواسحاق ثعالبی »

تفسیر ابوبکر یحیی « القرطبی »
تذکره ابواسحاق « ثعلبی »
کتاب فرائد السمطین « حموینی »
کتاب « درر السمطین » « شیخ محمّد زرندی »
تفسیر سراج المنیر « شمس الدین شافعی »
کتاب « سیره حلبی »

کتاب « نور الابصار » « سید مؤمن شبلنجی »
و کتاب شرح جامع الصغیر سیوطی از « شمس الدین الشفاعی »
و غیر اینها
در بسیاری از این کتب تصریح شده که آیات فوق در همین رابطه نازل شده است ،‌البته درباره اینکه این شخص « حارث بن نعمان » بوده یا « جابربن نذر » یا «‌نعمان بن حارث فهری » اختلاف است، و می دانیم این امر تأثیری در اصل مطلب ندارد .

البته بعضی از مفسران یا محدثانی که فضائل علی علیه السّلام را با ناخشنودی می پذیرند ایرادهای مختلفی بر این شأن نزول گرفته اند که در پایان بحث تفسیری به خواست خدا به آن اشاره خواهد شد .
خداوند « مشارق »‌و « مغارب »
در آیات قرآن مجید گاهی تعبیر «‌مشرق »‌و «‌مغرب » به صورتی «‌مفرد » آمده است مانند آیه 115 بقره ولله المشرق و المغرب : « مشرق و مغرب از آن خدا است » و گاه به صورت « تثنیه » آمده است ، مانند آیه 17 سوره رحمن رب المشرقین و رب المغربین : « پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب » و گاه به صورت « جمع » المشارق و المغارب مانند آیه مورد بحث .

بعضی کوته نظران این تعبیرات را متضاد پنداشته اند ، د رحالی که همگی هماهنگ ، و هر یک اشاره به نکته ای است ، توضیح اینکه خورشید هر روز از نقطه تازه ای طلوع ، و در نقطه تازه ای غروب می کند ، بنابراین به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم ، و از سوی دیگر در میان اینهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در میان آنها ممتاز است که یکی در آغاز تابستان ، یعنی حداکثر اوج خورشید در مدار شمالی ، و یکی در آغاز زمستان یعنی حداقل پائین آمدن

خورشید در مدار جنوبی است ( که از یکی تعبیر به مدار رأس السرطان و از دیگری تعبیر به مدار رأس الجُدَی می کنند ) و چون این دو کاملا مشخص است روی آن مخصوصاً تکیه شده است ، علاوه بر این دو مشرق و دو مغرب دیگر که آنها را مشرق و مغرب اعتدالی می نامند ( در اول بهار و اول پائیز هنگامی که شب و روز در تمام دنیا برابر است ) نیز مشخص می باشد که بعضی رب المشرقین و رب المغربین را اشاره به آن گرفته اند و آن نیز قابل توجه است .

اما آنجا که به صورت « مفرد »‌ذکر شده معنی جنس را دارد که توجه تنها روی اصل مشرق و مغرب است بی آنکه نظر به افراد داشته باشد ، به این ترتیب تعبیرات مختلف بالا هر یک نکته ای دارد و انسان را متوجه تغییرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغییر منظم مدارات شمس می کند.

سوره نوح

این سوره در مکه نازل شده و دارای 28 آیه است

تاریخ شروع
22 ذی الحجه الحرام 1406

محتوای سوره نوح
این سوره چنانکه از نامش پیدا است سرگذشت نوح پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) را بیان می کند ، در سوره های متعددی از قرآن مجید به سرگذشت این پیامبر بزرگ اشاره شده ، از جمله سوره های «‌شعرا » ، «‌مؤمنون »‌،‌« اعراف » ، «‌انبیاء » و از همه محشر وحتر در سوره « هود » آمده که در حدود 25 آیه درباره این پیامبر اولوالعزم سخن می گوید ( از آیه 25 تا 49)

ولی آنچه در سوره نوح آمده قسمت خاصی از زندگی او است که در جائی دیگر به این سبک نیامده است ، و این قسمت مربوط به دعوت مستمر و پی گیر ! و به سوی توحید ، و کیفیت ، و عناصر این دعوت . و ریزه کاری هائی است که در این مسأله مهم به کار رفته است ، آن هم در برابر قوم لجوج و خودخواه و متکبری که مطلقا حاضر نبودند در برابر حق سر فرود آورند .
با توجه به اینکه این سوره در مکه نازل شده ، و پیامبر و مسلمانان اندک آن زمان در شرائطی مشابه شرائط زمان نوح و یارانش قرار داشتند ، مسائل زیادی را به آنها می آموزد ، و یکی از اهداف ذکر این ماجرا همین بوده است از جمله اینکه :
1ـ به آنها یاد می دهد که چگونه از طریق استدلال منطقی توأم با محبت و دلسوزی کامل دشمنان را تبلیغ کنند ، و از هر وسیله مفید و مؤثرتری در این راه بهره گیرند .
2ـ به آنها می آموزد که هرگز در طریق دعوت به سوی خدا خسته نشوند هر چند سالها طول بکشد ، و دشمن کار شکنی کند .

3 ـ به آنها می آموزد که در یک دست وسائل تشویق ، و در دست دیگر عوامل انداز را داشته باشند، و از هر دو در طریق دعوت بهره گیرند .
4 ـ آیات آخر این سوره هشداری است برای مشرکان لجوج که اگر در برابر حق تسلیم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناکی در پیش دارند .

5ـ علاوه بر اینها این سوره سبب تسلّی خاطر برای پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) و مؤمنان نخستین و افراد مشابه آنها است که در برنامه های خود به لطف خدا دلگرم و در برابر مشکلات و سختیها صابر و شکیبا باشند .
به تعبیر دیگر این سوره ترسیمی است از بیان مبارزه دائمی طرفداران حق و باطل و برنامه هائی که طرفداران حق در مسیر خود باید به کار بندند .

فضیلت تلاوت سوره
در حدیثی از پیغمبرگرامی اسلام ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) می خوانیم : من قَرَأ سُورَهَ نوح کان مِن المءمنین الذین تدرکهم دعوه نوح : «‌کسی که سوره « نوح » را بخواند از مؤمنانی خواهد بود که شعاع دعوت نوح پیامبر اورا فرا می گیرد » .

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر و یقرأ کتابَهُ فُلَایدع اِن یقرأ سوره : « انا ارسلنا نوحاً » فای عبدُ‌قرأها محتسباً‌صابراً‌ فی فرضیه او نافله ، اسکنَهّ الله مَساکِنَ الابرار و اعطاه ثلاث جنان مع جنته کرامه من الله :

«‌کسی که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد و کتاب او را می خواند تلاوت سوره نوح را رها ننماید ، هر کس آن را برای خدا و توأم با شکیبائی در نماز فرضیه یا نافله تلاوت کند خداوند او را در منازل نیکان جای می دهد ، و سه باغ از باغهای بهشت همراه باغ خودش برای احترام او مرحمت می کند» .

ناگفته پیدا است که هدف از تلاوت آن این است که از راه و رسم این پیامبر بزرگ و استقامت و شکیبائی یاران او در راه دعوت به سوی حق الهام گیرد ،‌و خود را در شعاع دعوت او قرار دهد ، نه خواندن فاقد اندیشه و فکر و نه اندیشه ای خالی از عمل .

سوره نوح
بسمِ اللهِ الرَّحْمنِ‌الرَّحیمِ‌
(1)اِنّا اَرْسَلْنا نُوحاً قَوْمِه اَنْ اَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتِیَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ
(2)قالَ یا قَومِ اِنّی لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ لا
(3)اَنِ‌اعْبُدُو اللهَ وَاتَّقُوهُ وَ اَطیعُونِ لا

(4)یَغْفِرْلَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُؤخِرَ کُمْ اِلی اَجَلٍ مُسَمّیً اِنَّ اَجَلَ اللهِ اِذاجاءَ لایُؤخَّرُ لَوْکُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
ترجمه :
1ـ ما نوح را به سوی قومش فرستادیم ، و گفتیم : قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید .
2ـ گفت : ای قوم ! من برای شما بیم دهنده آشکاری هستم .

3ـ که خدا را پرستش کنید ،‌و از محافظت او بپرهیزید ،‌ و مرا اطاعت نمائید .
4ـ اگر چنین کنید خدا گناهانتان را می آمرزد ، و تا زمان معینی شما را عمر می دهد ، اما هنگامی که اجل الهی فرا رسد تأخیری نخواهد داشت اگر می دانستید .
عوامل معنوی زیادی و کوتاهی عمر

نکته دیگری که به خوبی از این آیه استفاده می شود تأثیر گناهان در کوتاهی عمر است ،‌زیرا می گوید : اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید خدا به شما عمر طولانی می دهد و مرگ شما را به تأخیر می اندازد ، با توجه به اینکه گناهان همواره برجسم و یا روح انسان ضربه های هولناک وارد می کند درک این معنی آسان است .

در روایت اسلامی نیز روی این معنی تأکید فراوان شده است ، از جمله در یک حدیث پرمعنی از امان صادق علیه السّلام می خوانیم من یَموُتُ بِالذُنُوبِ اَکثَرُ ممن یَموُتِ بالاجال ، و من یعیشُ بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعَمار ! :
«‌آنها که بر اثر گناهان می میرند بیش از آنها هستندکه به مرگ الهی از دنیا می روند ، و کسانی که بر اثر نیکوکاری عمر طولانی پیدا می کنند بیش از کسانی هستندکه بر اثر عوامل طبیعی عمرشان زیاد می شود » !

(5)قالَ رَبِّ اِنّی دَعَوْتَ قَوْمی لَیْلاً وَنَهارًا
(6)فَلَمْ یَزِدْهَمْ دُعآیءِ الّافِرارًا
(7)وَاِنّی کُلَما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرلَهُمْ جَعَلُو اَصابِعَهُمْ فی اذانِهْمِ وَاسْتَغْشَوْ اثِیابَهُمْ وَ اَصَرُّ واوَاسْتَکْبَرُ وا اسْتِکْبارًا
(8)ثُمَّ اِنّی دَعَوْتُهُمْ جِهارًا
(9)ثُمَّ اِنّی اَعْلَنْتُ لَهْمُ وَاَسْرَرْتُ لَهُمْ اِسْرارًا
ترجمه :

5ـ (نوح ) گفت پرورگارا ، من قوم خود را شب و روز ( به سوی تو ) دعوت کردم .
6ـ اما دعوت من چیزی جز « فرار از حق » بر آنها نیفزود !
7ـ و من هر زمان آنها را دعوت کردم که ایمان بیاورند و تو آنها را بیامرزی انگشتان خویش را در گوشها قرار داده ، و لباسهایشان را برخود ( پیچیدند ،‌و در مخالفت اصرار ورزیدند ، و شدیداً استکبار کردند .
8ـ سپس من آنها را آشکارا ( به توحید و بندگی تو ) دعوت کردم .
9ـ و پنهان آنها را به سوی تو خواندم .
(10)فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوارَبَّکُمْ کانَ غَفّارًا

(12)وَیُمْدَدْکُمْ بِاَمْوالٍ وَبَنینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ اَنْهارًا
(13)مالَکُمْ لا تَرْجوُنَ لِلهِ وَقارًا
(14)وَقَدْخَلَقَکُمْ اَطْوارًا

10ـ به آنها گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است .
11ـ تا بارانهای پر برکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد ،
12ـ و شما را با اموال و فرزندان فراوان امداد کند ، و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد .
13ـ چرا شما برای خدا عظمت قائل نیستید ؟ !
14ـ در حالی که شما را در مراحل مختلف آفریده است .
تفسیر :
پاداش دنیوی ایمان
« نوح » در ادامه بیانات مؤثر خود برای هدایت آن قوم لجوج و سرکش این بار روی بشارت و تشویق تکیه می کند ، و به آنها وعده مؤکد می دهد که اگر از شرک و گناه توبه کنند خدا درهای رحمت خویش را از هر سو به روی آنها می گشاید ، عرض می کند : « خداوندا من به آنها گفتم : از پروردگار خویش تقاضای آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است » ( فقلت استغفر و اربکم انه کان غفارا) .
نه تنها شما را از گناهان پاک می سازد ، بلکه « اگر چنین کنید بارانهای پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرو می فرستد » ( یرسل السماء علیکم مدرارا )
خلاصه هم باران رحمت معنوی و هم باران پربرکت مادی او شما را فرا می گیرد .

قابل توجه اینکه می گوید : « آسما ن را بر شما می فرستد » یعنی آنقدر باران می بارد که گوئی آسمان دارد نازل می شود ! اما چون باران رحمت است نه ویرانی می آورد ، و نه آسیبی می رساند ، بلکه در همه جا مایه خرمی و سرسبزی و طراوت است .

سپس می افزاید : « و اموال و فرزندان شما را افزون می کند ، » (و یمددکم باموال و بنین ).
« و برای شما باغهای خرم و سرسبز و نهرهای آب جاری قرار می دهد .»
( و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا )
به این ترتیب یک نعمت بزرگ معنوی ، و پنج نعمت بزرگ مادی به آنها وعده داده ، نعمت بزرگ معنوی بخشودگی و پاک شدن از آلودگی کفر و عصیان است ، اما نعمتهای مادی : ریزش بارانهای مفید و به موقع و پربرکت ، فزونی اموال ، فزونی فرزندان ( سرمایه های انسانی ) ،‌باغهای پربرکت ، و نهرهای آب جاری

آری ایمان و تقوی طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادی دنیا و هم آخرت است .
در بعضی از روایات آمده است که وقتی این قوم لجوج از قبول دعوت نوح سرباز زدند ،‌خشکسالی و قحطی آنها را فرا گرفت ، و بسیاری از اموال و فرزندانشان هلاک شدند ،‌زنان عقیم گشتند و کمتر بچه می آوردند ، نوح به آنها گفت : اگر ایمان بیاورید همه این مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد ، ولی آنها اعتنائی به او نکردند و همچنان سرسختی نشان دادند تا عذاب نهائی فرا رسید و همه را درو کرد !

سپس بار دیگر به انداز باز می گردد ،‌و می گوید : «‌چرا شما از خدا نمی ترسید و برای خدای عظمت قائی نیستید »‌؟ ! ( مالکم لاتر جون للّه و قارا) .
«‌در حالی که خدا شما را آفرینش های گوناگون داد » ( و قد خلقکم اطوارا)

نخست « نطفه » بی ارزشی بودید ، چیزی نگذشت که شما را به صورت «‌علقه » و از آن پس به صورت « مضغه » درآورد ، سپس شکل و اندام انسانی به شما داد ، بعد لباس حیات در اندام شما پوشانید ، و به شما روح و حس و حرکت داد ، همین گونه مراحل مختلف جنینی را یکی پس از دیگری پشت سر نهادید ، تا به صورت انسانی کامل از مادر متولد شدید باز اطوار حیات و اشکال

آفرینش جدیدی می یابید ، چگونه دربرابر آستان با عظمت خالق خود سر تعظیم فرود نمی آورید ؟
نه تنها از نظر جسمانی اشکال مختلفی به خود می گیرید ، که چهره روح و جان شما نیز دائماً در تغییر است ،‌هر یک از شما استعدادی دارید ، و در هر سری ذوقی و در هر دلی عشقی است ، و همه شما دائماً دگرگون می شوید ، احساسات کودکی جای خود را به احساسات جوانی می دهد ، و آن هم جای خود را به احساسات کهولت و پیری می بخشد .
و به این ترتیب او در همه جا با شما است و در هر گام رهبری و هدایت می کند و با این همه لطف و عنایت او ، اینهمه کفران و بی حرمتی چرا ؟

نکته :
رابطه «‌تقوی » و « عمران و آبادی »
از آیات مختلف قرآن ، از جمله آیات فوق ، این نکته به خوبی استفاده می شود که ایمان و عدالت مایه آبادی جامعه ها ، و کفر و ظلم و گناه مایه ویرانی است .
در آیه 96 « اعراف » می خوانیم : و لوان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض : «‌اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند درهای برکات آسما ن و زمین را به روی آنها می گشائیم .»

و در آیه 41 سوره «‌روم » می خوانیم : ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس : «‌فساد در خشکی و دریا بر اثر اعمال مردم ظاهر شد » .
و در آیه 30 « شوری » آمده است : و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم : « هر مصیبتی به شما می رسد به خاطر اعمال شما است » و در آیه 66 مائده آمده است ولو انهم اقاموا التوراه و الانجیل و ماانزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم : «اگر آنها تورات و انجیل و آنچه از طرف پروردگارشان بر آنان نازل شده است برپادارند ، از آسما ن و زمین روزی می خورند »‌( و برکات زمین و آسمان آنها را فرا خواهد گرفت ) و آیات دیگری از این قبیل .

این « رابطه »‌تنها یک رابطه معنوی نیست ،‌بلکه علاوه بر رابطه معنوی که آثارش را به خوبی می بینیم رابطه مادی روشنی نیز در این زمینه وجوددارد .
کفر و بی ایمانی سرچشمه عدم احساس مسؤولیت ،‌قانون شکنی ، و فراموش کردن ارزشهای اخلاقی است ، و این امور سبب از میان رفتن وحدت جامعه ها ، متزلزل شدن پایه های اعتماد و اطمینان ، هدر رفتن نیروهای انسانی و اقتصادی ، و به هم خوردن تعادل اجتماعی است .
بدیهی است که جامعه ای که این امور بر آن حاکم گردد به سرعت عقب نیشنی می کند و راه سقوط و نابودی را پیش خواهد گرفت .

و اگر می بینیم جوامعی هستند که با وجود عدم ایمان و تقوا از پیشرفت نسبی وضع مادی برخوردارند آن را نیز باید مرهون رعایت نسبی بعضی از اصول اخلاقی بدانیم که میراث انبیای پیشین و نتیجه زحمات رهبران الهی و دانشمندان و علما در طول قرنها است .
علاوه بر آیات فوق در روایات اسلامی نیز روی این معنی زیاد تکیه شده است که استغفار و ترک گناه سبب فزونی روزی و بهبودی زندگی می شود ، از جمله :

در حدیثی از علی علیه السّلام آمده که فرمود اکثر الاستغفار تجلب الرزق : « زیاد استغفار کن تا روزی را به سوی خود جلب کنی » در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) چنین نقل شده که فرمود :
من انعم الله علیه نعمه فلیحمد الله تعالی ، و من استبطأ الرزق فلیستغفرالله ، و من حز نه امر فلیق : لاحول و لاقوه الا بالله : « کسی که خداوند نعمتی به او بخشیده شکر خدا را بجا آورد ، و کسی که روزیش تأخیر کرده از خدا طلب آمرزش کند ، و کسی که بر اثر حادثه ای غمگین گرد بگوید : لاحول و لا قوه الا بالله »‌ .

در نهج البلاغه نیز می خوانیم « و قد جعل الله سبحانه الاستغفار سبباً‌ لدرور الرزق و رجمه الخلق ، فقال سبحانه استغفر و اربکم انه کان غفراً یرسل اسماء علیکم مدرارا; » «خداوند سبحان ،‌استغفار را سبب فزونی روزی و رحمت خلق قرار داده ، و فرموده از پروردگارتان

طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است ، باران پربرکت آسمان را برشما می فرستد »
حقیقت این است که مجازات بسیاری از گناهان محرومیتهائی در این جهان است و هنگامی که انسان از آن توبه کند و راه پاکی و تقوی را پیش گیرد خداوند این مجازات را از او برطرف می سازد.

13 ـ سوره جن

این سوره در مکه نازل شده و دارای 28 آیه است

شروع
2 محرم الحرام 1407

محتوای سوره «‌جن »
این سوره ، چنانکه از نامش پیدا است ،‌عمدتاً در باره خلق ناپیدائی به نام « جن »‌سخن می گوید ، سخن از ایمان آنها به پیامبر اسلام ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) و خضوع در برابر قرآن مجید ، و ایمان و اعتقاد آنها به معاد ، و وجود گروهی مؤمن و کافر در میان آنان و مسائلی از این قبیل است ، این بخش از سوره نوزده آیه از بیست و هشت آیه سوره را در بر می گیرد ، و بسیاری از عقائد خرافی را در زمینه «‌جن »‌اصلاح می کند و بر آنها خط بطلان می کشد .
در بخش دیگری از این سوره اشاره ای به مسأله توحید و معاد آمده است .
و در آخرین بخش این سوره ، سخن از مسأله علم غیب است که هیچکس از آن آگاهی ندارد جز آنچه خداوند اراده کرده است .

فضیلت تلاوت این سوره
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) آمده است : مَن قَرء سوره الجن اعطی بعدد کل جنی و شیطان صَدَق بمحمد ( ص ) و کذب به عتق رقبه :
« هر کس سوره «‌جن » را بخواند به تعداد هر جن و شیطانی که تصدیق به محّمد یا تکذیب او کرده است ثواب آزاد کردن برده ای داده می شود » .
و در حدیث دیگر از امام صادق علیه السّلام آمده است مَن اکثر قراء ه قل اوحی لم یُصِبهُ فی الحیاه الدنیا شی ء من اَعیُن اُلجن و لانفثهم و لا سحرهم ،‌و لا کیدُهم ، وَ کان مع محمد (ص) فیقول یا رب لا ارُید منه بدلاً و لا ابغی عنه حولا :

« هر کس بسیار سوره جن را بخواند هرگز در زندگی دنیا چشم زخم جن و جادو و سحر و مکر آنها به او نمی رسد ، و با محّمد ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) همراه خواهد بود ، و می گوید : « پروردگارا ! من کسی را به جای او نمی خواهم ، و هرگز از او به دیگری متمایل نمی شود »
البته این تلاوت مقدمه ای است بر آگاهی از محتوای سوره ، و سپس به کار بستن آن .

جزء بیست و نهم
سوره جن
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‌
(1)قُلْ وُحِیَ‌اِلَیَّ اَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌمِنَ الْجِنّ فَقالُوا اِنّاسَمِعْنا قُرْاناً عَجَباً‌
(2)یَهْدی اِلَی الرُّشْدِ فَامَنّا بِه وَلَنْ نُشْرِکَ بِرَبِنّا اَحَدًا
(3)وَاَنَّهُ تَعالی جَدَّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً‌وَ لا وَلَدًا
(4)وَاَنَّهُ کانَ یَقُولُ سَفیهُنا عَلَی اللهِ شَطَطًا
(5)وَاَنّا ظَنَنّآ اَنْ لَنْ تَقُولَ الْاِنْسُ وَاْجِنُّ‌عَلَی اللهِ کَذِبًا
(6)وَاَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْاِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مَنِ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقًالا

سوره جن : آیه 1 تا 6
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
ترجمه :
1ـ بگو به من وحی شده است که جمعی از « جن » به سخنانم گوش فرا داده اند ، سپس گفته اند : ما قرآن عجیبی شنیده ایم !

2ـ که به راه راست هدایت می کند ، لذا ما به آن ایمان آورده ایم ، و هرگز احدی را شریک پروردگارمان قرار نمی دهیم .
3ـ و اینکه بلند است مقام با عظمت پرورگار ما ، و او هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است .
4ـ و اینکه سفیهان ما درباره خداوند سخنان ناروا می گفتند .
5ـ و اینکه گمان می کردیم که انس و جن هرگز دروغ برخدا نمی بندند .
6ـ و اینکه مردانی از بشر به مردانی از جن پناه می بردند ، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می شدند .

شأن نزول :
در تفسیر آیات 29 تا 32 سوره احقاف شأن نزولهائی آمده بود که با مطالب سوره مورد بحث (سوره جن) کاملا همآهنگ است ، و نشان میدهد که هر دو مربوط به یک حادثه است ، شأن نزولها بطور فشرده چنین است :
1ـ پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) از مکه به سوی بازار «‌عکاظ » در « طائف »‌آمد ، تا مردم را در آن مرکز اجتماعی بزرگ به سوی اسلام دعوت کند ، اما کسی به دعوت او پاسخ مثبت نگفت ، دربازگشت به محلی رسید که آن را وادی «‌جن » گفتند شب را در آنجا ماند و تلاوت آیات قرآن می فرمود ، گروهی از جن شنیدند و ایمان آوردند ، و برای تبلیغ به سوی قوم خود بازگشتند .

2ـ « ابن عباس » می گوید « پیامبر » ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) مشغول نماز صبح بود ،‌و در آن تلاوت قرآن می کرد ، گروهی از جن در صدد تحقق از علّت اخبار آسمانها از خود بودند صدای تلاوت قرآن محّمد ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) را شنیدند و گفتند : علّت قطع اخبار آسمان از ما همین است ، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را به سوی اسلام دعوت کردند

3ـ بعد از وفات « ابوطالب » کار بر رسول خدا ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) سخت شده ، به سوی «‌طائف» عزیمت فرمود : تا یارانی پیدا کند ، اشراف «طائف » شدیداً او را تکذیب کردند ، و آنقدر از پشت سر سنگ به پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) زدند که خون از پاهای مبارکش جاری شد ، خسته و ناراحت به کنار باغی آمد ، و سر انجام غلام صاحبان آن باغ ، که نامش « عداس » بود ، به حضرت ایمان آورد ، پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) به سوی مکه باز می گشت ، شبانه به نزدیکی نخلی رسید ، مشغول نماز شد و در اینجا بود که گروهی از « جن » از اهل « نصیبین » یا «یمن» از آنجا می گذشتند صدای تلاوت قرآن حضرت را در نماز صبح شنیدند و ایمان آوردند .

نظیر همین شأن نزولها را جمعی از مفسران در آغاز سوره جن نیز آورده اند ولی شأن نزول دیگری در اینجا آمده که با آنها متفاوت است و ‌آن اینکه از « عبداللّه بن مسعود » پرسیدند : آیا کسی از شما یاران پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) در حوادث شب جن خدمت پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) بود گفت احدی از ما نبود ، ما شبی در مکه پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) را نیافتیم ، و هرچه

جستجو کردیم اثری از او ندیدیم ، از این ترسیدیم که پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) را کشته باشند، به جستجوی حضرت در دره های مکه رفتیم ،ناگهان دیدیم از سوی کوه «‌حرا»‌می آید ، عرض کردیم کجا بودی ای رسول خدا ؟ ما سخت نگران شدیم ، و دیشب بدترین شب زندگی ما بود ، فرمود دعوت کننده جنّ به سراغ من آمد ، و من رفتم قرآن برای آنها بخوانم .
1ـ صداقت رهبران الهی

یکی از ویژگیهای « رهبران الهی » این است که برخلاف « رهبران شیطانی » هرگز پدمدعا و خود بزرگ بین و متکبر و مغرور نیستند .
در حالی که فرعون فریاد احمقانه اَنا ربُکُمْ الْاعلی : «‌من خدای بزرگ شما هستم » ! و هذه الانهار تجری من تحتی : « این شاخه های عظیم رود نیل همه زیر نظر من جریان دارد » بلند می کرد ، رهبران الهی در نهایت تواضع و فروتنی خود را بنده کوچکی از بندگان خدا معرفی می نمودند که در برابر اراده او هیچ قدرتی از خود ندارند .

در آیه 110 کهف می خوانیم : قل انما اَنَا بشر مثلکم یوحی الی : « بگو من تنها بشری همچون شما هستم جز اینکه بر من وحی می شود » .
و در جای دیگر آمده : و ما ادری ما یفعل بی وَلابِکُم ان اتبع الّا ما یوحی الی و ما انا الانذیر مبین : «‌من نمی دانم خداوند با من و با شما چه خواهد کرد ؟
تنها از چیزی پیروی می کنم که بر من وحی می شود ، و جز بیم دهنده آشکاری نیستم» (احقاف 9)
و در آیه دیگر می خوانیم : قل لااقُول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک : «‌بگو من نمی گویم خزائن خدا نزد من است من از غیب آگاه نیستم ( جز آنچه خدا به من بیاموزد ) و ادعا نمی کنم که من فرشته ام » ( انعام 50 )

آنها حتی اگر به اوج قدرت مادی می رسیدند هرگز دست و پای خود را گم نمی کردند ، و همچون سلیمان می گفتند هذا من فضل ربی : « این قدرت و شوکت از فضل پروردگار من است » (نمل 40 )
جالب اینکه در آیات متعددی از قرآن مجید تعبیرات تندی دیده می شود که مخاطب در آن شخص پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) است ، و به او عتاب می کند و هشدار می دهد که دقیقاً مراقب مسؤولیت های خویش باشد .

مجموعه این آیات و آیات گذشته که تعداد آن در قرآن کم نیست سند زنده ای بر حقانیت این پیامبر بزرگ است ، و گرنه چه مانعی داشت در برابر توده مردمی که آماده پذیرش هر گونه مقامی برای او بودند ، مقامات عظیمی برای خود ادعا کند که از دسترس فکر بشر بالاتر ، و دور از هرگونه چون و چرا باشد ، همانگونه که تاریخ نظیر آن را در مورد رهبران شیطانی بسیار نشان داده است .
آری تعبیراتی همچون آیات مورد بحث و مانند آ“ از شواهد زنده حقانیت دعوت رسول الله است.
عالم الغیب خدا است

چون در آیات قبل اشاره به این حقیقت شده بود که « استهزا و سرکشی این گروه همچنان ادامه می یابد تا زمانی که وعده الهی دائر برعذاب فرا رسد » این سؤال را بر می انگیزد که این وعده کی تحقق می یابد ؟ همانگونه که مفسران در شأن نزول آیه نیز ذکر کرده اند که بعضی از مشرکان مانند « نضر بن حارث » که بعد از نزول آیات گذشته همین سؤال را مطرح کردند ، قرآن مجید به پاسخ این سؤال پرداخته می گوید :

« بگو من نمی دانم آنچه را به شما وعده داده شده ( از عذاب دنیا و قیام رستاخیز ) نزدیک است ، یا پروردگارم زمانی برای آن قرار می دهد »‌؟ « قل ان ادری اقریب ما توعدون ام یجعل له ربی امدا»
این علم مخصوص ذات پاک خدا است ، و او خواسته از بندگانش مکتوم بماند تا موضوع امتحان و آزمون خلق کامل گردد ، چرا که اگر بدانند دور است یا نزدیک در هر دو صورت امتحان کم اثر خواهد بود .

«أمد » ( بر وزن صمد ) به معنی زمان است ، با این تفاوت که به گفته « راغب » در ‏« مفردات » «زمان » شامل ابتدا و انتها هردو می شود ، ولی « امد » تنها به انتهای زمان چیزی می گویند .
و نیز گفته اند «امد » و « ابد » از نظر معنی به هم نزدیکند ،‌با این تفاوت که « أبد »‌مدت نامحدود را شامل می شود ، در حالی که « أمد » مدت محدودی را ، هرچند طولانی باشد .

به هر حال بارها در آیات قرآن مجید به این معنی برخورد می کنیم که هر وقت سؤال از زمان قیامت می شد پیغمبر اکرم ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) اظهار بی اطلاعی می فرمود و می گفت : علم آن مخصوص خدا است .
در حدیثی آمده است که روزی « جبرئیل » در صورت یک عرب بیابانی در برابر پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) ظاهر شد ، و از جمله سؤالاتی که از آن حضرت نمود این بود که گفت : اَخبرنی عَن الْساعه : «‌ به من بگو کی قیامت برپا می شود » ؟ !

پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) فرمود : ما الْمسئول عنها باعَلَم من السائل « کسی که از او سؤال می کنی ( در این مسأله ) آگاه تر از سؤال کننده نیست » !
بار دیگر آان مرد عرب با صدای بلند گفت : یامحمد (ص)! متی الساعه :
«ای محمّد ! قیامت کی خواهد آمد » ؟

پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) فرمود : و یَحکُ انّها کائنَهُ فَما اَعدَدت لَها ؟ ! : «وای بر تو قیامت می آید ، بگو . ببینم چه چیز برای آن فراهم کرده ای » ؟ !
اعرابی گفت من نماز و روزه بسیاری فراهم نکرده ام ، ولی خدا و رسواش را دوست دارم .
پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) فرمود : فأنت مع من اَحْبِبْتَ : « پس تو با کسی خواهی بود که دوستش دارید » !
« آنس » یکی از پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) می گوید : فَما فَرَح المسلمُون بشی ء فَرِحَهُم بِهذا الْحدیث : « مسلمانان ا زهیچ سخنی مانند این سخن خوشحال نشدند »
( عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا )

سپس به عنوان یک استثنا از این مسأله کلی می افزاید : «‌مگر رسولی که او را برگزیده ، و از آنان راضی شده »‌ ( الامن ارتضی من رسول )
به او آنچه را بخواهد از علم غیب می آموزد ، و از طریق وحی به او ابلاغ می کند .
«‌سپس مراقبین و نگهبانانی از پیش رو و پشت سر همراه او می فرستد »‌
( فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا )
« رصد » در اصل معنی «‌مصدری » دارد و به معنی آمادگی برای مراقبت از چیزی است ، و بر اسم «‌فاعل » و «‌مفعول » نیز اطلاق شده است ، و در مفرد و جمع هر دو به کار

می رود ، یعنی به یک فرد مراقب و نگهبان یا جمعیت مراقبین و نگهبانان هر دو اطلاق می شود .
و منظور از آن در اینجا فرشتگانی است که خداوند بعد از نزول وحی به آنها دستور می دهد پیامبرش را از هر سو احاطه کنند ، و از شر شیاطین جن و انس و وسوسه های آن ها و آنچه اصالت وحی را خدشه دار می کند ، محافظت و پاسداری نمایند ، تاپیام الهی بی کم و زیاد و بدون کمترین خدشه ای به بندگان ابلاغ گردد .

و این خود یکی از دلائل معصوم بودن پیامبران است که با نیروهای غیبی و امدادهای الهی ، و مراقبت فرشتگان او ، از لغزشها و خطاها مصون و محفوظند .
در آخرین آیه مورد بحث که آخرین آیه سوره است دلیل وجود این نگاهبانان و مراقبین را چنین بیان می کند : «‌مقصود این است که خدا بداند که پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را بی کم و کاست ابلاغ کرده اند ، و خداوند به آنچه نزد آنها است احاطه دارد ، و هر چیزی را دقیقاً‌ احصا کرده است ، (لیعلم ان قدابلغو رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شی ءٍ عددا )
منظور از « علم » در اینجا علم فعلی است ، و به تعبیر دیگر معنی آیه این نیست که خداوند چیزی را در باره پیامبرانش نمی دانسته و بعداً‌دانسته است ،‌چه اینکه علم خدا ازلی و ابدی و بی پایان است ، بلکه منظور این است که این علم الهی در خارج تحقق یابد و صورت عینی به خود بگیرد ، یعنی پیامبران رسالت او را عملاً ابلاغ کنند و اتمام حجت نمایند .

سوره مزمل

این سوره در مکه نازل شده است و دارای بیست آیه می باشد .

تاریخ شروع
22محرم الحرام 1407
5/7/1365

محتوای سوره « مزمل »
لحن آیات سوره به خوبی نشان می دهد که با سوره های « مکی » هماهنگ است ، و به این ترتیب احتمال نزول آن در « مدینه » ، چنانکه بعضی گفته اند ، بعید به نظر می رسد ، ولی تفاوت لحن آغاز و انجام آیه نشان می دهد که در میان این آیات فاصله زمانی قابل ملاحظه ای بوده است که بعضی از مفسران آن را « هشت ماه » و بعضی « یکسان » و بعضی حتی «ده سال » نوشته اند .
بسیاری از آیات این سوره نشان می دهد هنگامی نازل شده که پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) دعوت علنی خود را شروع کرده بود ، و مخالفان در برابر او به مخالفت و تکذیب برخاسته بودند ، و پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) دستور پیدا می کند در این مرحله با آنها مدارا نماید .

لذا این احتمال که تمام سوره در آغاز دعوت پیامبر( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) نازل شده باشد بسیار بعید به نظر می رسد ، ممکن است آیات نخستین آن چنین باشد ، ولی مسلماًهمه آیات آن چنین نیست ، چرا که تعبیراتش نشانه گسترش اسلام ، لااقل در سطح مکه ، و قیام مخالفین به مخالفت و مبارزه است ، و می دانیم چنین چیزی در سه سال آغاز دعوت وجود نداشت .
شأن نزولی که برای سوره یا قسمتی از آیات آن در روایات آمده نیز متفاوت است .

در بعضی از روایات آمده است که وقتی پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) اولین پیام الهی و وحی را دریافت کرد وحشت زده نزد خدیجه آمد ( احساس ناراحتی جسمانی داشت و به استراحت پرداخت) و فرمود : « مرا در جامه ای بپیچید »‌اینجا بود که جبرئیل نازل شد ، « یا ایها المزمل» را برای پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) آورد .

در حالی که در روایات دیگری آمده است که این ماجرا زمانی بود که پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) دعوت خود را آشکار کرده بود ، و قریش در « دار الندوه » جمع شدند تا در کار پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) بیندیشند ، و برای مقابله با او نام و شعاری انتخاب کنند ، بعضی گفتند او « کاهن» است ، ولی گروهی با این پیشنهاد مخالفت کردند ، بعضی دیگر گفتند او « مجنون » است ، اما باز گروهی مخالفت کردند بعضی عنوان « ساحر » را ترجیح دادند ، آن را نیز پذیرفتند .
سرانجام گفتند هرچه هست « او میان دو

این سخن به پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) رسید ، خود را در لباسهایش پیچید ( و به استراحت پرداخت ) در این هنگام جبرئیل آمد و « یا ایها المزمل » و « یا ایها امد ثر » را بر آن حضرت خواند .
نتیجه اینکه همانطور که قبلا اشاره کردیم ظاهراً این سوره در مکه نازل شده ، و قطعاً قسمتی از آن بعد از ظهور علنی اسلام ، و نفوذ نسبی آن در مکه بوده است ، هر چند احتمال دارد ، آیاتی از آغاز سوره در اول بعثت نازل شده باشد .
به هر حال محتوای سوره را می توان در پنج بخش خلاصه کرد :
بخش اول: آیات آغاز سوره است که پیامبر را به قیام شبانه برای عبادت و تلاوت قرآن دعوت می کند ، و برای آمادگی برای پذیرش یک برنامه سنگین آماده می سازد .
بخش دوم سوره :او را به صبر و شکیبائی و مقاومت و مدارا با مخالفان در این مقطع خاص دعوت می کند .
در بخش سوم :بحثهائی پیرامون معاد ، و ارسال موسی بن عمران به سوی فرعون و سرکشی و سپس عذاب دردناک او را بیان می دارد .

در بخش چهارم :دستورات شدیدی را که در آغاز سوره پیرامون قیام شبانه آمده است به خاطر گرفتاریهای مسلمانان تخفیف می دهد .
و در بخش پنجم : یعنی آخرین بخش سوره ،‌بار دیگر دعوت به تلاوت قرآن ، و خواندن نماز و دادن زکات و انفاق فی سبیل اللّه و استغفار می نماید .
فضیلت تلاوت سوره
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) آمده است : من قرأ سوره المزمل رفع عنه العسر فی الدنا و الآخره : « هر کس سوره مزمل را بخواند سختیها در دنیا و آخرت از او برداشته می شود »
و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم : من قرأ سوره المزمل فی العشاء الاخره ، او فی آخر اللیل کان له اللیل و النهار شاهدینَ مع السوره ، و احیاه اللهُ حیاه طیبه و اماتهُ میته طیبه : « هر کس سوره مزمل را در نماز عشاء دوم ( منظور همان نماز عشاء است ز

یرا آگاه به مغرب عشاء اول گفته می شود ) یا در آخر شب بخواند ، شب و روز ، و همچنین خود این سوره ، گواه او در روز قیامت خواهد بود ، و خداوند او را حیات پاکیزه و مرگ پاکیزه ای خواهد داد»!
مسلماً‌این فضائل بزرگ در صورتی است که محتوای سوره دائر به قیام شبانه و تلاوت قرآن و صبر و استقامت و ایثار و انفاق عملی گردد ، نه تلاوتی خالی از عمل .
سوره مزمل
(1)یااَیُّهَاالْمُزَّمِّلُ
(2)قُمِ اللَّیْلَ اِلّا قَلیلاً
(3)نِصْفَهُ اَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً
(4)اَوْزِدْعَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْانَ تَرْتیلًا
(5)اِنّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلًا

بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1ـ ای جامعه به خود پیچیده !
2ـ شب را ، جز کمی ، به پاخیز !
3ـ نیمی از شب را ،‌یا کمی از آن کم کن .
4ـ یا بر نصف آن بیفزا ، و قرآن را با دقت و تامل بخوان .
5ـ چرا که ما به زودی سختی سنگین را به تو القا خواهیم کرد .
2ـ تلاوت قرآن همراه با تفکر

از روایات اسلامی به خوبی استفاده می شود فضیلت تلاوت قرآن در زیاد خواندن آن نیست ، بلکه در خوب خواندن و تدبّرو اندیشه در آن است .

جالب اینکه در ذیل آیه فوق که دستور می دهد آنچه از قرآن برای شما میسر است بخوانید «فاقر ؤواماتیسرمنه » روایتی از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام آمده است که از جدش چنین نقل می فرماید : ما تیسر منه لکم فیه خشوع القلب و صفاءُ الُسر ! : «‌آن مقدار بخوانید که در آن خشوع قلب و صفای باطن و نشاط روحانی و معنوی باشد » !
چرا چنین نباشد در حالی که هدف اصلی تلاوت ، تعلیم و تربیت است .
و روایات در این زمینه بسیار است .

سوره مدثر

این سوره در مکه نازل شده و دارای 56 آیه می باشد .

تاریخ شروع
2 صفر 1407

محتوای سوره «‌مدثر »
شکی نیست که این سوره از سوره هائی است که در مکه نازل شده ، اما در این مسأله گفتگو است ک آیا اولین سوره ای است که بر پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) نازل شد ، و یا بعد از سوره «اقرأ» نازل گردیده است ؟
ولی دقت در محتوای سوره «اقرأ» و سوره «‌مدثر » نشان می دهد که « اقرأ» در آغاز دعوت بوده ، و سوره « مدثر» مربوط به زمانی است که پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) مأمور به دعوت آشکار شد ، و دوران دعوت پنهانی پایان گرفت ، لذا بعضی گفته اند سوره «‌اقرأ» اولین سوره ای است که در آغاز بعثت نازل شده ، و سوره « مدثر » نخستین سوره بعد ازدعوت آشکار است ، و این جمع خوبی به نظر می رسد .
به هر حال طبیعت سوره های مکی که دعوت به مبدأ و معاد و مبارزه با شرکت ، و انذار و تهدید مخالفان به عذاب الهی است در این سوره کاملا منعکس است .
بحثهای این سوره رویهمرفته برهفت محور دور می زند :
1ـ دعوت پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) به قیام و انذار و ابلاغ آشکار و صبر و استقامت در این طریق ، و تحصیل آمادگیهای لازم برای این کار .

2ـ اشاره به رستاخیز ، و صفات دوزخیان ، همانها که به مقابله با قرآن برخاسته ، و به استهزای حق پرداختند .
3ـ قسمتی از ویژگیهای دوزخ توأم با انذار کافران .
4ـ تأکید بر امر رستاخیز از طریق سوگندهای مکرر .
5ـ ارتباط سرنوشت هر انسانی با اعمال او ، و نفی هرگونه افکار غیر منطقی در این زمینه .
6ـ قسمتی از ویژگیهای بهشتیان و دوزخیان و سرنوشت هر کدام از آنها .
7ـ چگونگی فرار افراد جاهل و بیخبر و مغرور و خودخواه از حق .

فضیلت تلاوت سوره
در حدیثی از پیغمبرگرامی اسلام ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) آمده است :من قرأ سورهُ المدثر اعطی من الْاحجر عَشَر حَسناتِ بِعَدَدِ مَنْ صدّق بمحمّد(ص) و کذب بِه بمکه : « هر کس سوره مدثر را بخواند به تعداد هر یک از کسانی که پیامبر اسلام ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) را در مکه تصدیق یا تکذیب کردند به او ده حسنه داده می شود » .

و در حدیث دیگی از امام باقر علیه السّلام آمده است : مَن قرأفیُ الفریضه سوره المدثر کان حقاً علی اللهِ اَنْ یجعله مع محمد (ص) فی دَرَجتهِ ، و لا یُدرکه فی حیاه الدنیا شقاء ابداً : «کسی که سوره مدثر را در نماز فریضه بخواند بر خداوند حق است که او را همراه پیامبر( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) و در جوار ، و درجه او قرار دهد ، و در زندگی دنیا بدبختی و رنج دامنش را هرگز نگیرد»


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید