مقاله نقد و بررسی اندیشه سکولاریسم در word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نقد و بررسی اندیشه سکولاریسم در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقد و بررسی اندیشه سکولاریسم در word
مقدمه
الف. دان کیوپیت ( Don cupitt )
ب. هابرماس ( Habermas )
ج. ویلسون
زمینه و علل و عوامل پیداییش سکولاریسم
سکولاریسم و جهان اسلام
اعتراف برخی از محققان غربی
دیدگاه دو متفکر مسلمان
پایههاى اصلى تفکر سکولاریسم
دولت سکولار
نقد مبانی نظری سکولاریسم
تئوری الهی حکومت
نقد نظریه
اسلام و حکومت، رابطه ای ذاتی یا تاریخی
ادله سکولاریسم و نقد شهید مطهری
نقد و بررسی:
دیدگاه اسلام در مورد سکولاریسم
جنبه هاى مختلف نگاه قرآن به انسان
ابعاد معرفتى قرآن
1- گناهکار ازلى ندانستن انسان
2- پافشارى بر مقام انسانى انسان
3- تکیه بر مقام فکر و اندیشه انسان :
تأکید بر مقام اخروى انسان
توجه بر مقام مادى انسان
تأکید بر مقام اجتماعى انسان
ابعاد نگرش اجتماعى قران
1- امور اقتصادى
2- امور حقوقى
3- امور فرهنگى
4- امور ادارى و سیاسى
اسلام خواهان حکومت دینی است
دغدغه ی اساسی و مهم در زمان حیات پیامبر(ص)
نتیجه گیری
فهرست منابع و مناخذ
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقد و بررسی اندیشه سکولاریسم در word
1- جامعه شناسى دین، ص 290 ـ
2- دان کیوپیت، دریاى ایمان ، ترجمه حسن کامشاد، طرح نو، تهران، 1376، ص 36 و 37
3- بازتاب اندیشه ، ش 26، قم، 1381، ص 29
4- میرچا الیاده، پیشین، ص 129
5- تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، فصل تحولات مذهب عیسوی و برتراند راسل: تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، ج 2، فصل 7 رجوع شود
6- میرچاالیاده: فرهنگ و دین، برگزیده مقالات دائرهالمعارف دین، هیأت مترجمان، زیرنظر بهأالدین خرمشاهی، ص 143
7- استاد محمدتقی جعفری: فلسفه دین، ص 156-157، به نقل از مجید خدوری و هربرت. ج لیسبن: حقوق در اسلام، با مقدمه روبرت هوگوت جاکسون
8- قبسات، ش 1، استاد محمدتقی جعفری: مقاله (تحلیل و بررسی سکولاریسم)
9- مرتضی مطهری: علل گرایش به مادیگری
10-مرتضی مطهری: مطهری1377،.26
11-مرتضی مطهری،1374،.31
12-مرتضی مطهری،1375،.191
13-مرتضی مطهری،1373،.178
14-روستایی، جاوید و دیگران، باز فهمی اندیشه ه
مقدمه
معناى سکولاریسم در فرهنگ آکسفورد(oxford advanced Learner”s dictionary P. 1062) چنین ارائه شده است: تنظیم امور معاش از قبیل تعلیم و تربیت، سیاست، اخلاق و جنبههاى دیگرى که مربوط به انسان است، با توجه به دنیا و بدون توجه به خدا و آخرت
در فرهنگ آریانپور هم سکولاریسم چنین آمده است: سکولاریسم به معناى مخالفت با شرعیات و مطالب دینى، روح دنیادارى، طرفدارى از اصول دنیوى و عرفى است و سکولاریست به معناى شخصى است که مخالف با تعلیم شرعیات و مطالب دینى و طرفدار اصول دنیوى و عرفى باشد. ( عباس آریانپور کاشانى، فرهنگ کامل انگلیسى ـ فارسى، ج 5، صص 4953ـ
اصطلاح سکولار از ریشه لاتینى (suecularis) و (sueeculum) به معناى روزگار یا دنیا ریشه مى گیرد و در اندیشه سیاسى غرب، به صورت اصطلاحى در آمده است که، به جاى «دنیوى» در مقابل «دینى» به کار مى رود. به عبارت دیگر، در تفکر غربى، چیزى را که مربوط به این دنیا و بى ارتباط با مسایل دینى و اخروى باشد، سکولار مى گویند
پس از سپرى شدن قرون وسطا در غرب، هنگامى که در میان طبقه نوپاى سوداگر، این طرز تفکر به وجود آمد که کلیسا، نباید در مسایل کشور دخالت کند، از آن پس سکولاریسم نام مکتبى گردید که اساس تفکر آن اعتقاد به جدایى مسایل دنیوى، مانند سیاست، اقتصاد و معیشت از مسایل مذهبى است. در این مکتب مذهب، تنها به عبادات و مراسم مخصوص خود و زندگى شخصى افراد مربوط باشد و نباید در سیاست دخالت کند
اصطلاح مترادف دیگرى که در فرهنگ غربى، براى این مکتب به کار مى رود اصطلاح لاییسم است. واژه لائیک که از ریشه یونانى (laikos) و (laos) گرفته شده به معناى «مردم» مى باشد و براى چیزى به کار مى رود که مربوط به عوام ـ در مقابل اهل علم، روحانى و کلیسا ـ مى باشد لاییسم نوعى نظام سیاسى کشوردارى است که در آن، روحانیان مذهبى، نقشى ندارند. همچنین در دایرالمعارف ویکی پدیا امده است که : سکولاریسم ( گیتی گرایی ( به صورت کلی به مفهوم ممانعت از دخالت دین در تمامی امور عمومی جامعه است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. ارزشهایی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا، و لائیسیته در فرانسه بر پایه سکولاریسم یا گیتی گرایی بنا شدهاند. واژه سکولاریسم یا گیتی گرایی برای اولین بار توسط نویسنده بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال 1846 استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایه آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشته است. ایدههای اولیه سکولار را میتوان در آثار ابن رشد پیدا کرد. وی و پیروان مکتب اوروئسیسم معتقد به جدایی دین از فلسفه بودند
همچنین عده ای سکولاریسم را به دو دسته ى خشن و ملایم تقسیم کرده اند; سکولاریسم خشن و افراطى با راهبرد دین ستیزى پیش مى رود و به طور کلى، دین را از صحنه ى زندگى به حاشیه مى راند و سکولاریسم ملایم، به محدود ساختن دین در عرصه ى فردى و نیازهاى شخصى قناعت میورزد. در ادامه بد نیست که تعاریف اصطلاحى شش گانه ى شانیر از سکولاریسم را بیان کنیم
* نخستین معنا، مربوط به زوال دین است; بدین ترتیب، نمادها و آموزه ها و نهادهاى مذهبى، حیثیت و اعتبار خودشان را از دست مى دهند و در نتیجه، راه براى جامعه ى بدون دین باز مى شود
* معناى دوم، به سازگارى هر چه بیش تر با این جهان مربوط است; به این معنا در این جهان، توجه آدم ها از عوامل فرا طبیعى منفک شده و جلب ضرورت هاى زندگى دنیوى و مسائل آن مى شود
* دنیا گرایى در سومین معنا، جدایى دین و جامعه است. در این معنا، دین به قلمرو خاص خودش عقب مى نشیند; منحصر به زندگى خصوصى مى شود و خصلتى یک سره درونى پیدا مى کند و تسلطش را بر هر یک از جنبه هاى زندگى اجتماعىِ خارجى از قلمرو دین از دست مى دهد
* دنیا گرایى در معناى چهارم، به معناى جاى گزینى صورت هاى مذهبى به جاى باور داشت ها و نهادهاى مذهبى است. در این معنا، دانش، رفتار و نهادهایى که زمانى مبتنى بر قدرت خدایى تصور مى شدند به پدیده هایى آفریده ى انسان و تحت مسئولیت او تبدیل مى شوند. در این جا با دین انسانى شده رو به رو مى شویم
* دنیا گرایى در معناى پنجم به معناى سلب تقدّس از جهان است. جهان خصلت مقدسش را از دست مى دهد و نیروهاى فرا طبیعى در این جهان نقشى نخواهند داشت
* سرانجام، دنیا گرایى به معناى حرکت از جامعه ى مقدس به جامعه ى دنیوى است; به این ترتیب که جامعه هر گونه پاى بندیش را به ارزش ها و عملکردهاى سنّتى رها مى کند و ضمن پذیرش دگرگونى، همه ى تصمیم ها و کنش هایش را بر یک مبناى عقلانى و فایده گرایانه انجام مى دهد. معناى اساسى این اصطلاح، همان زوال و شاید نا پدید شدن آن باورها و نهادهاى مذهبى است1
در ادامه به بیان تعریف سکولاریسم از منظر سه تن از دانشمندان غربی همچون دان کیوپیت و هابرماس و ویلسون می پردازیم
الف. دان کیوپیت ( Don cupitt )
به اعتقاد وى، سکولاریزاسیون واژه جدیدى است که مصداق آن در قرن نوزدهم (1863 م) پدید آمده است; به مفهوم این جهانى کردن کامل آموزش و پرورش، اخلاق و زندگى عملى. وى مى گوید : تا آن جا که من دریافته ام، در سال هاى نسبتاً اخیر است که ما اصطلاح Secularisation را به مفهوم وسیع تر آن، یعنى گسترش تدریجى طرز فکر و ابزار سودگرایانه، به جنبه هاى هر چه بیشتر زندگى، اطلاق کلى داده ایم. بدین تعبیر، نفوذ دین در جامعه و در تفکر فردى رفته رفته کم مى شود تا آن جا که سرانجام مقدس از بین مى رود و نامقدس یکسره جاى آن را مى گیرد2
ب. هابرماس ( Habermas )
وى با نگاه به حاکمیت جبرى جریان مدرنیته، سکولاریزاسیون را نتیجه قهرى و جبرى آن جریان تلقّى کرده، مى نویسد: ما در اروپا، از این واژه، جریان تاریخى انتقال اجبارى داشته هاى کلیسا به یک حاکمیت لائیک ـ جدا شده از حاکمیت کلیسا ـ را مدّ نظر داریم. در منازعات فرهنگى که در قرن نوزدهم صورت گرفت، این مفهوم از معناى اصلى حقوق بسیار فراتر رفت و نمادى شد براى جریان هاى پیرو همراه با اجبار مدرنیته و آزمون و محکى شد براى موضع گیرى در قبال مدرنیته3
ج. ویلسون
وى با توجه به تفکیکى که بین دنیوى گرى به عنوان یک ایدئولوژى، و جداانگارى دین و دنیا به عنوان یک فرایند قایل است، سکولاریزاسیون را این گونه تعریف مى کند: مى توانیم بگوییم فرایندى است که طى آن وجدان دینى، فعالیت هاى دینى و نهادهاى دینى اعتبار و اهمیت اجتماعى خود را از دست مى دهند. و این بدان معناست که دین در عملکرد نظام اجتماعى به حاشیه رانده مى شود و کارکردهاى اساسى در عملکرد جامعه با خارج شدن از زیر نفوذ و نظارت عواملى که اختصاصاً به امر ماوراى طبیعى عنایت دارد، عقلایى مى گردد4
آنچه در رابطه با تعاریف واژه سکولاریسم و سکولاریزاسیون ذکر شده، اگرچه مربوط به بستر تاریخى آن اصطلاح مى باشد، ولى ما را در پى گیرى بستر تاریخى سکولاریسم و پیدایش تفکر سکولاریستى به لحاظ بستر تاریخى در ایران نیز یارى مى نماید. همچنین با تبیین و روشنگرى آن، موضع ما نسبت به این واژه و اصطلاح روشن مى شود. عموماً واژه سکولاریسم در ایران در محاورات عمومى و خصوصى به معناى جدایى دین از سیاست تلقّى شده است. هرچند این جدایى شاید به یک اعتبار، جوهره معناى سکولاریسم باشد، اما معناى دقیق تر و کامل تر آن را در برنمى گیرد; زیرا امروزه سکولاریسم با توسعه به حوزه هاى دیگر، معناى وسیع ترى یافته است; یعنى سکولاریسم آن عرصه و حوزه ها را نیز پوشش داده است. البته این ناشى از سیر تدریجى تکامل مدرنیته است که سکولاریسم با آن همزاد بوده. بحث تفصیلى در این زمینه، در ادامه خواهد آمد
زمینه و علل و عوامل پیداییش سکولاریسم
پیدایش و رشد سکولاریسم در دامان فرهنگ و جامعه غربی – مسیحی بوده و از پدیدههای فرهنگی – سیاسی عصر جدید، یعنی پس از رنسانس علمی و نهضت اصلاح دینی در غرب، به شمار میرود. بدین ترتیب علم و دانش جدید در ظهور آن بیتأثیر نبوده است؛ ولی نه بدان معنا که سکولاریسم را فرزند دانش و علم جدید انگاشته و ضمن دفاع علمی از جدا انگاری دین و دنیا، آن را پدیدهای جهانشمول و فراگیر به شمار آوریم که پا به پای رشد و توسعه علمی، سکولاریسم نیز رشد و توسعه خواهد یافت، و به تدریج جهان شمول خواهد شد. نادرستی این دیدگاه طی بحثهای آینده روشنتر خواهد شد