پایان نامه مکانیسم های دفاعیدر روانی در word دارای 176 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پایان نامه مکانیسم های دفاعیدر روانی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه مکانیسم های دفاعیدر روانی در word
چکیده
فصل اول: کلیات
مقدمه
بیان مسئله
فصل دوم: مباحث نظری
زیگموند فروید
تعریف روانکاوی
ساختار شخصیت
دیدگاه روان پویشی
دیدگاه انسان گرایی
دیدگاه صفت
نظریه اجتماعی شناختی
مکانیزمهای دفاعی
تاریخچه مکانیزم دفاعی
عملکرد مکانیزم دفاعی
ویژگی مکانیزم دفاعی
مکانیسم دفاعی و سبکهای مقابله
سبکها و مکانیسم های دفاعی- روانی
نظریه فروید در مورد مکانیسم دفاعی
طبقه بندی مکانیسم دفاعی
حمایتهای تجربی
سنجش مکانیزمهای دفاعی
انواع آزمونها
آزمون علاقه
آزمون شخصیت
آزمون سازگاری بل
آزمون شخصیت مینسوتا
روشهای فرافکنی
آزمون رورشاخ
آزمون دریافت ذهنی
فصل سوم :بحث و نتیجه گیری
برایند بحث
فهرست منابع
منابع فارسی
منابع انگلیسی
بخشی از منابع و مراجع پروژه پایان نامه مکانیسم های دفاعیدر روانی در word
اتکینسون و اتکینون و همکارانش ، زمینه روانشناسی هیلگارد ، ترجمه حسن رفیعی و دیگران ( 1383) ، انتشارات ارجمند
احمد وند، محمد علی ( 1368) ، مکانیسم های دفاعی روانی ، تهران ، انتشارات بامداد
پاشا شریفی ، حسن ( 1376) ، نظریه ها و کاربرد آزمون های هوش و شخصیت ، تهران ، انتشارات سخن
صنعتی ، محمد ( 1380) ، مقایسه سبکهای دفاعی و اضطراب دانشجویان ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی ، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران
شفیع آبادی ، ع ، ناصری ، ع ، ( 1365) ، نظریه های مشاوره و روان درمانی ، تهران ، مرکز نشر دانشگاهی
ورنون نوردبی ، کالوین هال ، روانشناسی زندگی نامه و نظریه های روانشناسان بزرگ ، ترجمه دکتر احمد به پروژه و رمضان دولتی
حاجی آقا زاده نوری ، ماریا ( 1385)، بررسی رابطه هوش هیجانی با مکانیسم دفاعی و هوش عمومی ، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران
روان پی شولتز ، سیدنی اسن شولتز ، تاریخ روانشناسی لوین ، ترجمه دکتر اکبر سیف ، حسن پاشا شریفی ( 1378)
بخشی از منابع و مراجع پروژه پایان نامه مکانیسم های دفاعیدر روانی در word
1- Hayashi , M ,Miyaki, Y, and Minakawa , K ( 2004) . Reliability and validity of the Japeanese edition of the Defene style Questionnaire- 40 . Abstract retieved feb. 4, 2006 from pubmed
2- Vaillant , G.E(1992) Ego mechanisms of defense: Aguide for clinicians and researchers. Washington DC:American Psychiatric press
3- Vaillant, G.E(2000) Adaptive Mental Mechanisms: Their role in a positive psychology . American psychologist. 55(1) 89-
4- Watson D.C and shina, B.K(1998) Gender, age and cultural differences in the defense style questionnaire – 40 . Journal of chinical psycholoigy . 54(1) 67-
5- Andrews, G, singh, M , and Bond, M(1993) . the defense style Questionnaire. The Journal of Nervous and Mental Disease, 19(1)246-
6- Arlow, J.A(2000)Psychoanalysis. In : R.Corsini, and D.weeding , (Eds). Current Psychotherapies. Itasca Illinois: F.E. Peacock Publishers, Inc
7- Bronner , M, Ccrruble , E , Falissard, B,Reynavd, M, Guelfi, J.D, and Hardy, P ( 2005) . Reports on defense style in depression. Abstract retrieved feb. 4, 2006 From pubmed
8- Despland, J.N, Bonsack, C, and Roten, Y.( 1997) . the study of defense mchanisms: History and concepts. European psychiatry, Vol: 12, 142-
9- Aldwin, C.M. and Yancura, L.A.(2004) . Coping and heulth: a comparision of the stress and trauma literatures . Inp.P,Schnurr., and B.L,Green (Eds) physical health Conseyvences of exposure to extreme stress. Washington SS:American Psychological Association 99-
10- Ki pper, L,Blaya, C,Teruchkin, B,Heldt, E, Isolan, L,Mezzomo, K, Bond , M,…and manfro , G.G(2004). Brazilian patients with Panic disorder : the use of defense mechanisms and their association with Severity. Jornal of Nervous Mental Disorder Vol: 192, 58-
11- Vailnat, G.F(2000). Adaptive mental Mechanisms: their role in a positive psychology. American Psychologist.Vol-
12- Bond. M(2004). Empirical studies of Delense style: Relation ships with psychopathology and change. Harv Rev Dsychiatry. Vol-
چکیده
زیگموند فروید در 1909 طی یک سلسله سخنرانی در دانشگاه کلارک که به دعوت روان شناسی به نام جی. استانلی هال انجام شد، روان شناسی روانکاوانه را به ایالات متحده معرفی کرده بنابراین در ایالات متحده نخستین بار روان شناسها بودند که نظریات ووید را در مجامع علمی به رسمیت شناختند. امروزه تأثیر و نفوذ فروید چنان فراگیر شده است که برخی جز آشنایی مختصری با روانکاوی هیچ چیز دیگری از روان شناسی نمی دانند
اگر بخواهیم در کنار رفتار گرایی و روان شناسی هیئت نگر به یکی از نظریه های مهمتر فروید اشاره کنیم، تفسیر او از ناخودآگاه مناسبتر است. مبنای نظریه فروید درباره ناخودآگاه این مفهوم است که خواسته های نامقبول (ممنوع شده یا مجازات شده) دوران کودکی از حوزه آگاهی رانده به بخشی از ناخودآگاه تبدیل می شوند و در آنجا همچنان تأثیر خود را اعمال می کنند. ناخودآگاه به راههای مختلفی از جمله رویا، لغزش زبان، و حرکات ادایی[1] فشار می آورد تا محملی برای ابراز محتویات خود بیابد. روش روانکاوی یعنی تداعی آزاد با راهنمایی روانکاو نیز خود راهی است برای کمک به خواسته های ناخودآگاه تا به شکل کلامی ابراز شوند. طبق نظریه سنت فروید این خواسته های ناخودآگاه تقریباً فقط یک ماهیت دارن و آن ماهیت حسنی است. این تأکید نظریه فروید بر فعالیت مبنی کودکان یک یاز موانع قبول آن در ابتدای مطرح شدن این نظریه بود
مقدمه
مکانیسم های دفاعی من[2] فرآیندهایی در ساختار شخصیت هستند که بر سازش روانشناختی تأثیر می گذارند (بلک و بلک، 1994؛ ویلنت، 2000) پژوهشگران
مکانیسم های دفاعی من، سازمان سلسله مراتبی دفاعها را در امتداد پوستار سازش یافتگی تأیید کرده اند. (بوند، گاردنر، کریستنیم و سیگال، 1983؛ سمرد، گرینسپون و فیبزگ، 1973؛ ویلنت، 1977، 1992؛ هان، 1977). مکانیسم های دفاعی که مسئولیت محافظت از من را در مواجهه با شکل های مختلف اضطراب بر عهده دارند (فروید، 1923)، بر حسب نوع کنش وری ممکن است بهنجار یا نابهنجار و کار آمد یا ناکار آمد باشند. اندروز و سینگ و بوند (1993) بر اساس طبقه بندی سلسله مراتبی ویلنت (1971،1976) مکانیسم های دفاعی را به سه سبک دفاعی رشد یافته[3]، نوروتیک[4] و رشد نایافته[5] تقسیم کرده اند. مکانیسم های دفاعی رشد یافته به منزله شیوه های مواجهه انطباقی، بهنجار و کارآمد محسوب می شوند. مکانیسم های دفاعی نوروتیک و رشد نایافته، شیوه های مواجهه غیر انطباقی و ناکار آمد هستند
بیان مسئله
فرض اصلی نظریه و فن روان تحلیلی: از آغاز بر ماهیت خود فریبی فراگیر[6] انسان بوده است (وستن و گاربارد، 1997). از نقطه نظر روان پوشی، هر عمل شناختی به خودی خود مشکلی از نظم دهی عاطفی[7] است. (وستن وفیت، 1996). بر این اساس دفاع، تقلای هوشیار انگیخته شده ای تعریف می شود که هیجان دردناک را به حداقل و هیجان لذت بخش را به حداکثر می رساند(وستن، 1998)
در تعریف آنا فروید 1995) می توان یافت: «مکانیزم های دفاعی راهها و شیوه هایی هستند که «من» با کمک آنها اضطراب و رنجش را پس زده و کنترل را روی رفتار تکانشی[8] و غریزی اعمال می دارد». او همچنین علائم روان آزارنده[9] را پیامد استفاده مستمر و عادتی از شکل خاصی از دفاع می داند
به این ترتیب مکانیزم های دفاعی برای مهار اضطراب تشکیل شده و اضطراب تشکیل شده و اضطراب به منزله هشداری برای «من» است تا مکانیزم های دفاعی را به خدمت بگیرد (آرلو، 2000)
نکته اساسی و کاربردی مکانیزم های دفاعی در تقابل با تشخیص است (باندو و ایلالت، 1986)
اهمیت مکانیسم های دفاعی تا جایی پیش رفت که کارسو و اسکورل و استرای هورن (1980 و 1983، به نقل از ازباند و همکاران، 1986). محور ششم، VI، را برای DSMIIIR پیشنهاد کردند. طرح محور ششم که امکان تمایز روان پویه ها با منابع محرک مربوط به تشخیص های محور I و II که مشابه هم هستند را میسر می کند، جایگاه مهم مکانیزم های دفاعی را برجسته می سازد
زیگموند فروید (1939-1856)
زیگموند فروید در ششم ماه مه 1856 در فری برگ، مراوی (که اکنون پریبر، چکسلواکی است) به دنیا آمد. در 1990، نام میدان استالین این شهر به میدان فروید تبدیل شد. پدرش تاجر پشم بود که چون در مراوی ورشکست شد، با خانواده اش ابتدا به لایپزیک و مدتی بعد، یعنی هنگامی که فروید 4 ساله بود، به وین نقل مکان کرد. فروید تقریباً مدت 80 سال در وین باقی ماند
پدر فروید 20 سال از مادرش مسن تر و مردی سختگیر و قدرت طلب بود. فروید هنگامی که پسر خردسالی بود، ضمن احساس ترس از پدر، او را دوست می داشت. مادرش حمایت کننده و با محبت بود، و فروید نسبت به او احساس دلبستگی هوس آلودی داشت. البته این ترس از پدر و کشش جنسی نسبت به مادر چیزی است که بعدها فروید آن را عقده ادیپ نامید، و چنین به نظر می رسد که این مفهوم از تجارب دوره کودکی وی و یاد آوری آنها گرفته شده باشد. چنانکه خواهیم دید بیشتر نظریه او از ماهیت شرح حال خودش گرفته شده است
از هشت فرزند خانواده، فروید توانایی ذهنی بیشتری از خود نشان داد، وخانواده اش
برای تشویق او تلاش می کردند. اتاق وی تنها اتاق خانه بود که یک چراغ نفتی داشت، که برای مطالعه روشنایی بهتری ایجاد می کرد، سایر اعضای خانواده از شمع استفاده می کردند. کودکان دیگر، که او در برابر آنها رقابت و آزردگی خاطر بیشتری نشان می داد، اجازه نداشتند به تمرین موسیقی بپردازند، از بیم آنکه مبادا سر و صدا برای دانشمند جوان مزاحمت ایجاد کند
فروید یک سال بیش از سن معمول وارد دبیرستان شد که در آنجا شاگردی درخشان بود، و در سن 17 سالگی به عنوان فردی ممتاز از آنجا فارغ التحصیل شد. نظریه تکامل داروین علاقه او را در مورد رویکرد عملی نسبت به دانش بیدار کرد، و فروید تصمیم به تحصیل در پزشکی گرفت. به اشتغال در طبابت تمایل زیادی نداشت، اما رشته پزشکی را به این امید انتخاب کرد که او را به حرفه ای در زمینه پژوهشهای علمی هدایت کند
او در سال 1873 تحصیلات خود را در دانشگاه وین آغاز کرد. به سبب علاقه به سایر رشته هایی که رابطه مستقیم با تحصیل در رشته پزشکی نداشت، فلسفه، اتمام تحصیلات او هشت سال به طول انجامید. در ابتدا توجه او به زیست شناسی متمرکز شده و بیش از 400 مار ماهی نر را برای بررسی دقیق بیضه ها کالبد شکافی کرد. او از این بررسیها نتیجه ای به دست نیاورد، اما این نکته قابل توجه است که نخستین تلاش وی در راه تحقیق به امور جنسی معطوف شد. سپس به فیزیولوژی و مطالعه درباره نخاع شوکی ماهی روی آورد و شش سال در انستیتوی فیزیولوژی روی یک میکروسکوپ کار کرد
فروید در دوره تحصیل پزشکی خود آزمایش درباره داروی کوکائین را آغاز کرد. او شخصاً آن را مصرف می کرد، و آن را در اختیار نامزد، خواهران و دوستان نیز قرار می داد. از این رو فروید مسئول معرفی کوکائین برای استفاده در معالجات پزشکی شناخته شده است. او نسبت به این ماده اشتیاق داشت و می گفت که ماده افسردگی او را بهبود می بخشد و به بهبودی سوء هاضمه مزمن او کمک می کند. تصور می کرد داروی عجیبی را کشف کرده است که همه بیماریها از سیاتیک تا
دریا زدگی را درمان می کند و شهرت و معروفیتی را که مشتاقانه طالبش بود برایش فراهم می سازد. اما این طور نشد. یک از پزشکان همکار فروید، هنگامی که مکالمه اتفاقی فروید درباره کوکائین را شنید، با انجام آزمایشهایی کشف کرد که این دارو می تواند برای بی حس کردن چشم انسان به کار بسته شود، و بدین ترتیب عمل جراحی چشم را برای نخستین بار ممکن ساخت. فروید در 1884 مقاله ای درباره استفاده های سودمند کوکائین منتشر کرد، و این مقاله تا اندازه ای به عنوان عاملی برای مصرف همه گیر کوکائین در اروپا و ایالات متحد تلقی شد که تا سالهای دهه 1920 ادامه داشت. فروید به خاطر جانبداری از مصرف کوکائین برای مقاصدی غیر از جراحی چشم و ترویج این آفت در جهان به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. او در بقیه عمر خود کوشید تا صحه ای را که به مصرف کوکائین گذاشته بود ازخاطره اش محو کند، وقتی در شرح حال خود از اشاره به کارهایش در این مورد خودداری نماید
سالهای متمادی چنین باور می شد که فروید پس از به پایان رساندن تحصیلات پزشکی مصرف کوکائین را کنار گذاشت، اما اراده های جدید تاریخی- نامه های خود فروید- نشان می دهند که او این دارو را دست کم تا ده سال بعد از آن، یعنی تا دوره میانسالی، مصرف می کرده است (ماسون، 1985)
فروید می خواست پژوهشهای علمی خود را در موقعیت دانشگاهی ادامه دهد، اما ارلینت بروک، استاد دانشکده پزشکی و مدیر مدرسه فیزیولوژیک که فروید در آنجا کار می کرد، این تمایل را به سبب شرایط مالی فروید به یأس مبدل کرد. او به
اندازه ای تهیدست بود که نمی توانست سالها صبر کند تا بتواند یکی از معدود کرسیهای استادی را به دست آورد. فروید با بی میلی پذیرفت که حق با بروک است، بنابراین تصمیم گرفت در امتحانات پزشکی شرکت کند و به عنوان یک پزشک به شغل آزاد پزشکی اشتغال یابد
وی در سال 1881 به دریافت درجه دکتری نایل شد و به عنوان متخصص بالینی اعصاب به کار پرداخت. او کار طبابت را پر جازبه تر از آنچه پیش بینی کرده بود نیافت، اما واقعیتهای اقتصادی در این میان پیروز شد. فروید با مارتابرنیز که او نیز مانند خودش فقیر بود نامزد شده بود و آنها ازدواجشان را چند بار به دلیل مشکلات مالی به تعویق انداخته بودند. فروید در سالهای روابط عاشقانه اش با مارتا نسبت به هرکسی که می خواست توجه و محبت او را به خود جلب کند و حتی اعضای خانواده خود مارتا به لذت حسادت می ورزید. فروید در نامه ای به وی نوشت:« از این به بعد تو در خانواده ات چیزی جز یک مهمان نیستی، من تو را به هیچ کس نخواهم داد;. اگر نمی توانی به اندازه کافی به من علاقه مند باشی و از خانواده ات چشم پوشی کنی، در این صورت ناگزیر من را از دست می دهی، زندگیت را تباه می کنی و دست آخر از خانواده ات چیزی به دست نمی آوری;; در طبیعت من تمایل ظالمانه ای وجود دارد.» (نقل از اپیگ نالنی و فاوستر، 1992)
سرانجام پس از یک دوره نامزدی چهار ساله که با ناکامی همراه بود این ازدواج صورت گرفت، اما فروید ناگزیر بود که پول قرض کند و حتی ساعتهایش را گرو بگذارد. سرانجام وضعیت آنا بهتر شد، اما فروید آن سالهای اولیه فقر را هرگز فراموش نکرد. (دوان پی سولتز، سیدنی امن سولتز ترجمه دکتر سیف و پاشا شریفی)
امروزه توافق عمومی در این باره وجود دارد که یک علم از طریق تراکم مداوم حقایق، مفاهیم، قوانین و فرضیه های نمی تواند تکامل یابد. به جای این دیدگاه خطی، اکنون تناوب اانقلابهای فکری که مفاهیم لبناینی یک علم را به صورت جدی تغییر
می دهند، تاریخ آن علم محسوب می شوند. در این باره کافی است که به تأثیر کپرنیک، نیوتون، داروین، مندل واینشتن بیندیشیم. روان شناسی هم انقلابهای خاص خود را داشته است: رفتار گرایی، که توسط پاولف و واتسون آغاز گردید، روان شناسی گشتالت که از آسمان برخاست و تحلیل روانی که روانپزشک وینی، زیگموند فروید آغاز گر آن بود. درست است که تحلیل روانی در آغاز روشی برای معالجه بیماران روانی بود، لیکن به سرعت به مفهومی کاملاً جدید از بشر تبدیل گردید
فرضیه اصلی مکتب تحلیل روانی این است که رفتار انسان به طور عمده توسط انگیزه های ناخود آگاه تعیین می شود. فروید کاشف و طراح ناخود آگاه به شمار
می رود
فروید همانطور که گفته شد در سال 1856 متولد و در سوم سپتامبر 1939 در اندن وفات یافت. تقریباً مدت 1 سال در وین اقامت داشت و تنها زمانی آن شهر را ترک کرد که نازیها به اتریش هجوم آوردند. پدرش تاجر پشم بود. فروید فرزند اول از هشت فرزندی بود که پدرش از همسر دوم خود داشت او از همسر اول پدرش دو برادر داشت که بیست سال و اندی از او بزرگتر بودند هنگامی که فروید چهار ساله بود خانواده اش به وین کوچ کردند
فروید به قصد کسب تخصص در علوم و رسیدن به مقام استادی دانشگاه و نه به منظور اشتغال در پزشکی، در سال 1873 وارد دانشکده پزشکی دانشگاه وین که شهرت جهانی داشت شد
اشتیاق او برای تحصیل علوم توسط استادش، ارلنت بروک شدت یافت. بروک یکی از رهبران بسیار مؤثر مکتب هلمهولتس در طب بود که عقیده داشت فرایندهای فیزیولوژیکی، ماهیتی فیزیکی- شیمایی دارند. اما برای فروید که یهودی بود محدودیتهایی از نظر پیشرفتهای علمی وجود داشت. از این گذشته، او شش فرزند داشت و رفع نیازهای این خانواده پرجمعیت او را تحت فشار قرار می داد. به همین سبب مجبور کسب مهارت بیشتر، مدت یک سال با روانپزشک بزرگ فرانسوی، ژان شارکو، که خواب مصنوعی را برای درمان بیماران مبتلا به اختلالات عصبی به ویژه هیستری به کار گرفته بود، به مطالعه و تحقیق پرداخت. فروید خواب مصنوعی را در مورد بیمارانش آزمود، لیکن آن را چندان سودمند نیافت. روش بسیار مؤثرتری که او کشف کرد روش گفتگو یا «تداعی آزاد» بود که توسط همکار اتریشی او، ژوزف بروئر برای یافتن ریشه های «نشانه های روان آزردگی» به کار رفته بود. فروید چندین سال با بروئر همکاری داشت و به اتفاق هم کتاب «مطالعاتی در هیستری» (1895) را نوشتند، لیکن هنگامی که بروئر از پذیرفتن تأکید فروید بر تعارضهای جنسی به عنوان علت هیستری امتناع ورزید، ارتباط آنها قطع شد
پس از آن، فروید بیشتر به تنهایی برای پروراندن نظراتش کار می کرد، نظراتی که مبانی نظریه تحلیل روانی را پی افکند و با انتشار نخستین اثر بزرگ وی «تغییر رویاها[10]» (1900) به اوج خود رسید. فروید سرانجام موفق شد که استاد دانشگاه شود. کتابها و مقاله هایی نوشت و نیز سخنرانی هایی که در دانشگاه اجرا کرد موجب شدند که نظریه ها و روشهایش مورد توجه پزشکان و دانشمندان سراسر دنیا قرار گیرد و طولی نکشید که افرادی از جمله کارل یونگ و آلفرد آدلر هواخواه او شدند. لازم است یادآوری شود که دیدگاههای فروید به شدت مورد حمله واقع شده است. اولین شناسایی رسمی که توسط محافل روان شناسی امریکایی، جی. استانلی هال دعوت شد تا سخنرانیهایی در دانشگاه کلارک در شهر و وستر ماک چوست برگزار کند. با وجود این، تا سال 1930 تأثیر فروید روی روان شناسی احساس
نمی شد. انجمن بین المللی تحلیل روانی در سال 1910 تأسیس یافت و مؤسسات آموزشی تحلیل روانی در کشورهای متعددی دایر گردید. مکتب تحلیل روانی نهضتی جهانی و نام فروید کلمه ای مأنوس شد
به رغم فشارهای کار سازمانی و نویسندگی- مجموعه آثار وی به بیست و سه جلد می رسد- فروید همچنان در طول حیاتش، روزها به طور تمام وقت به معاینه بیماران می پرداخت. این بیماران اطلاعات و داده هایی را برای فرمول بندی نظری او که پیوسته مورد تجدید نظر و دستکاری واقع می شد، فراهم کردند. یک منبع اطلاعاتی مهم دیگر برای فروید مطالبی بود که او از ناخودآگاه خویش استخراج می نمود. او در سال 1897 شروع به تجزیه و تحلیل خود کرد و این عمل را تا پایان حیاتش ادامه داد. او نیم ساعت آخر هر روز را به این کار اختصاص داده بود. آثار جامع فروید موضوعات متنوع بسیاری را در بردارد: فنون تحلیل روانی، مطالعات موردی تمثیلی، کاربردهای تحلیل روانی در علوم اجتماعی، تاریخ، زندگینامه، مذهب و ادبیات به علاوه مسائل نظری محض و بررسیهای گسترده درباره تحلیل روانی. سبک فروید در هر موضوعی ظریف، مهیج و سریع است. او با ادبیات کلاسیک به خوبی آشنایی یافت فروید مرد بسیار با جرأتی بود در مواجهه با حملات تندی که به او می شد و اغلب جنبه شخصی داشت آرامش خود را حفظ می کرد. زمانی که نازیها به قدرت رسیدند، از ترک وین امتناع با تحمل اعمال جراحی مکرر روی آرواره و دهانش به علت سرطان، شجاعتش مورد آزمایش سختی قرار گرفت. این بیماری که فروید در شانزده سال آخر حیاتش از آن در رنج بود، سرانجام در سن هشتاد و سه سالگی موجب مرگش شد
تعریف روان کاوی
واژه انگلیسی سایکوانالیس[11] از دو لفظ سایلو[12] به معنی روان و آنالیس[13] به معنی تجزیه و تحلیل ترکیب شده است که رویهم رفته به معنی تجزیه و تحلیل روانی و یا در اصطلاح امروزی به معنی روانکاوی است. منظور از روانکاوی، شناخت سطح روانی نیست بلکه هدف آن است که انگیزه های درونی و عمقی رفتار و اختلالات روانی را شناسایی کنیم و پس از تجزیه و تحلیل، مراجع را در غلبه بر آنها یاری دهیم و یا اینکه رفتار انسان را به نحو شایسته ای تبیین کنیم. یک تعریف کلی این است که روان درمانی شکلی از درمان مسائل و مشکلاتی است که ماهیت عاطفی دارند و در آن، یک فرد متخصص عمداً یک رابطه تخصصی و حرفه ای با مراجع برقرار می کند و هدفش آن است که علایم و نشانه های موجود را بر طرف کند، یا تغییر دهد و یا از پیشرفت باز دارد و موجبات رشد و تکامل مثبت شخصیت را فراهم آورد. (شافیلد، ؟) روانکاوی از نظر تاریخی سد معنی متفاوت داشته است. اولاً، روانکاوی آن نظام روان شناسی است که از افکار فروید نشأت گرفته است و بالاخص بر نقش ناخودآگاهی و نیروهای پویای عملکرد روانی تأکید می ورزد. در نظام روان شناسی فروید، سعی بر آن است که اولاً، تمامی تجلیات فرهنگی، روانی و اجتماعی فرد مورد بررسی و تبین قرار گیرد. ثانیاً، روانکاوی شکلی از درمان است که در درجه اول از تداعی آزاد استفاده می کند و بر تجزیه و تجلی انتقالها و مقاومتها تأکید می ورزد. از این رو، روانکاوی از شعبه های اصلی روان پزشکی است. ثالثاً، روان کاوی، بعضی اوقات، برای آن مورد استفاده قرار گرفته است تا شیوه[14] فرویدی را از شیوه فرویدی های جدید در حیطه خاص روانکاوی متمایز کند (کرسینی، 1973)
همزمان با رشد رفتار گرایی در آمریکا، زیگموند فروید مفهوم روانکاوی را درباره ی رفتار آدمی در اروپا پایه گذاری می کرد. فروید در رشته ی پزشکی تحصیل کرده بود، ولی به تحولاتی نیز که در آن زمان در مبحث شناخت جریان داشت، علاقه نشان می داد. از برخی جهات، روانکاوی فروید آمیزه ایی از شناخت و فیزیولوژی قرن نوزدهم بود. کار خاص فروید این بود که مفاهیم شناختی رایج زمان خود را در زمینه ی هوشیاری، ادراک، و حافظه با مفاهیم زیست شناختی غریزه ها درهم آمیخت تا از این راه نظریه یی نوین و متهورانه در باب رفتار آدمی بنا نهد. فرض بنیادی در نظریه ی فروید این است که بخش عمده ی رفتار، ریشه در فرایندهای ناهشیار دارد. مقصود فروید از فرایندهای ناهشیار عبارت بود از باورها، ترسها، و خواستهایی که شخص از وجود آنها آگاه نیست، اما در هر حال بر رفتار او اثر می گذارند. فروید معتقد بود بسیاری از تکانه هایی که در دوره ی کودکی با منع یا تنبیه والدین یا جامعه روبرو شده اند، برخاسته از غریزه های فطری هستند. این تکانه ها از آنجا که از بدو تولد در همه ی ما وجود دارند از قدرت اثر گذاری فراگیری برخوردارند که باید به نحوی آن را حل و فصل کرد. منع آنها فقط سبب می شود از حیطه ی آگاهی به حیطه ی ناهشیار رانده شده، همانی ماندگار شوند و بر رویاها، لغزشهای لفظی و اطوار قالبی[15] اثر بگذارند و به صورت مشکلات هیجانی و نشانه های بیماری روانی، یا برعکس به شکل رفتارهای مورد پذیرش جامعه مانند فعالیت هنری و ادبی جلوه گر شوند. برای مثال، اگر از دست کسی که جدایی از او برایتان مقدور نیست خشمگین باشید، خشم شما به صورت ناهشیار در می آید و احتمالاً به طور غیر مستقیم به صورت رویایی درباره ی آن شخص ظاهر می شود
فروید معتقد بود هر یک از اعمال آدمی علتی دارد که ریشه ی آن را باید در یک انگیزه ی ناهشیار جست و نه در دلیل معقولی که خود شخص ارائه می دهد. او به طور کلی دیدگاهی منفی درباره طبیعت انسان داشت و معتقد بود آدمی را نیز همانند حیوانها سایقهای اساسی (عمدتاً جنسی و پرخاشگری)، هدایت می کنند و آدمی مدام با جامعه ی که بر مهار کردن این تکانه ها تأکید دارد، در ستیز است. هر چند بسیاری از روانشناسان نظرگاه فروید را درباره ناهشیار به طور کامل نمی پذیرند، اما احتمالاً این را می پذیرند که آدمیان به برخی از جنبه های شخصیت خود، آگاهی کامل ندارند همان جنبه هایی که احتمالاً طی تعاملهای فرد با خانواده اش در دوران کودکی به وجود آمده اند
روانکاوی، شیوه های نوینی برای نگریستن به مسائل نمونه واری که قبلاً ذکر
کرده ایم در اختیار ما می گذارد. فروید (1905) بر آن است که یادزدودگی کودکی ناشی از این است که برخی تجربه های هیجانی نخستین سالهای زندگی، چنان تکان دهنده اند که راه دادن آنها به حیطه ی هشیاری در سالهای بعد (یعنی به خاطر آوردن آنها)، شخص را گرفتار اضطراب می کند (ورنون و همکارانش، ترجمه دکتر رمضان دولتی)
ساختار شخصیت
فروید معتقد بود که شخصیت از سه بخش به هم پیوسته تشکیل شده است. هر کدام از این ساختارها- نهاد، من و فرامن- به گونه ای طرح ریزی شده اند که دارای کارکردهای روانشناختی مشخصی هستند و به شیوه های خاصی عمل می کنند و همین امر باعث شده که آنها را به عنوان سر آدم کوچک فرض کنند که در درون مغز قرار دارند و در حال انجام مأموریت هستند و مسئولیتی عهده دارند و به شیوه های خاصی عمل می کنند و همین امر باعث شده که آنها را به عنوان سر آدم کوچک فرض کنند که در درون مغز قرار دارند و در حال انجام مأموریت هستند و مسئولیتی به عهده دارند و به یکدیگر پیام می فرستند. (پاشا شریفی، 1378) نهاد: همه اعمال نهاد ناهشیارانه است. فروید اعتقاد داشت که نهاد بخشی از شخصیت انسان است که با خود انسان زاده می شود. اساس ذاتی ساختار نهاد غرایزی است که منشأ زیستی دارد. دو بخش دیگر شخصیت – من و فرامن- از نهاد ناشی می شوند. نهاد در بردارنده همه انرژی های زیست مایه ای و روانشناختی است. بنابراین، نهاد سنج و منشأ تمام انگیزه ها هم محسوب می شوند و کاملاً ناهشیارانه است (پاشا شریفی، 1378)
نهاد معرف بخش عمیق و غیر قابل دسترسی است که بررسی آن از طریق تحلیل رویا ها و رفتارهای نوروتیک صورت می گیرد. بین نهاد و دنیای بیرونی هیچگونه داد و ستدی وجود ندارد- در واقع نهاد واقعیت روانی است. در درون نهاد تمایلات غریزی جای دارند که می خواهند بلافاصله ارضاء شوند. در نهاد اثری از ارزش ها، اخلاقیات یا منطق نیست. هدف و منظور اصلی نهاد، ارضای فوری تمایلاتی است که علل و ریشه آنها فرآیندهای بدنی است. پس هدف نهاد عبارت است از رفع تنش یا در غیر این صورت، کاهش تنش. نهاد از اصل لذت[16] و فرایند اولیه تفکر[17] پیروی می کند (فیرس، ترجمه فیروز بخت 1377). نهاد ابتدایی غیر قابل کنترل و بدون باز داری عمل می کند و در هر فرصتی به دنبال لذت آنی و رهایی فوری از هرگونه تنش است. فروید عملکرد فوق را اصل لذت می نامد و از فرایند تفکر اولیه استفاده می کند تا هدف این اصل را مشخص کند. فرآیند تفکر اولیه در خیالبافی ها، تصورهای ذهنی خام، رویاها و توهم های غیر منطقی و سازمان نایافته مطرح می شوند که همواره برای ارضای تکانشهای ابتدایی به کار برده و در رویاها ظاهر می شوند (پاشا شریفی، 1378). البته فرایند اولیه نمی تواند واقعاً ما را ارضا کند (مثلاً به ما غذا بدهد) به همین دلیل فرآیند ثانویه[18] پدید می آید که پای دومین، مؤلفه شخصیت یعنی من را به میان می کشد
من: در دوران اولیه زندگی، نهاد با مشکلاتی مواجه است. رویاها و توهمها نمی توانند یک نیاز زیستی همچون گرسنگی را ارضا کنند. کاهش این گونه نیازها به وسیله محیط بیرونی صورت می گیرد. غذا هرگز بصورت آنی همچنان که نهاد دوست دارد، دست یافتنی نیست. در انطباق با این تجارب واقعی دنیای خارجی است که ساختار دوم شخصیت، یعنی من، رشد پیدا می کند. من از نهاد جدا می شود و بخشی از فضای تصوری نهاد را پر می کند. من همچنین انرژی لازم را برای انجام بسیاری از اعمال و ارضای نیازها از نهاد به دست می آورد. من از اصل واقعیت[19] پیروی
می کند. این اصل به میانجی گری بین تکانشها و خواسته های نهاد با واقعیت های دنیای خارجی که وظیفه اساسی من است، اشاره دارد. عملکرد آن با واقعیت سر و کار دارد. تکانش ها باید مهار شود و ارضای آنها به تعویق افتد و خیالبافی ها کنترل شود. در سازمان بندی و کنترل فوق از فرایندهای ثانویه استفاده می شود. این اعمال شناختی از قبیل ادارک[20]، حافظه، واقعیت آزمایی، جهت گیری زمانی[21]، توجه[22]، یادگیری[23]، کنترل فعالیت حرکتی[24]، کسب تصویر ذهنی از خویشتن[25] و تشخیص و تمایز مابین واقعیت و خیال را دربرمی گیرد. بخشی از خود هشیارانه است. برای مقابله با واقعیت لازم است که حداقل بخشی از من در سطح هشیارانه عمل کند و مسئله واقعی اینجا است که برخلاف نهاد که تماماً در سطح ناهشیار عمل می کند، من در سطح هشیار، نیمه هشیار و ناهشیار عمل می کند. در سطح هشیار، تمام اعمال شناختی که ما از آنها آگاهی داریم جای می گیرند. من درک می کند چه می تواند بکند و آن را انجام می دهد. من شخص می داند که عملکرد نهاد به حداکثر رساندن لذت و خوشی و به حداقل رساندن درد و ناراحتی است. من ارزش گذاری نمی کند، بلکه فقط نقشهای اجتماعی را ایفا می کن تا از تنبیه در امان باشد و در این موقع است که سومین ساختار شخصیتی، یعنی فرامن، در صحنه ظاهر می شود(پاشا شریفی، 1378)
فرامن: فروید فرامن را به عنوان مخزن و انبار ارزشها، اخلاقیات و ایده آلها درونی شده مطرح می کند. فرامن در حقیقت داور و قاضی رفتارهایتان است. فرامن همانند من قسمتی هشیار، قسمتی نیمه هشیار و قمستی نیز ناهشیار است. ارزشها و عقایدی که به سهولت قابل دسترسی هستند، در سطح هشیار جای دارند و آنهایی که با اندک تلاشی قابل دسترسی هستند، در سطح نیمه هشیار و آنهایی که ما از آنها آگاهی و اطلاعی نداریم، در سطح ناهشیار قرار دارند. بر خلاف من، فرامن هیچگونه دسترسی به دنیای خارجی ندارد. فرامن عقاید درست و غلط خود را از کشفیات من در مورد قوانین و ارزشهای جامعه کسب می کند، و قضاوت های خود را با اعمال مؤثر من تقویت می کند. برای انجام چنین کاری، فرامن دارای یک نیروی تنبیه و پاداش، احساس گناه و غرور است. یا به عبارت دیگر فرامن منبع اساسی تقویت کننده است که می تواند احساس گناه، پاداش و تنبیه و غرور را ایجاد کند و به عنوان مرکزی برای قضاوت فرامن، در درون خود، من ایده آل را به وجود می آورد که اساساً تصور فرد از آنچه باید باشد، است. بایدها و نبایدها و اجبارها از گنجینه لغات فرامن هستند (پاشا شریفی، 1378)
مفاهیم نظریه شخصیت فروید را می توان تحت سه عنوان مورد بحث قرار داد
ساختاری[26]، پویایی[27] و رشدی[28]
مفاهیم ساختاری اصلی عبارتنداز: نهاد[29]، خود[30] و فراخود[31]
مفاهیم پویایی اصلی عبارتنداز: غریزه، لیبدو، کانکزیس، آنتی کانکزیس و اضطراب مفاهیم تکاملی اصلی عبارتنداز: همانند سازی، جا به جایی، ساز و کارهای دفاعی و مراحل روانی- جنبی
نهاد
نهاد (در لاتین معادل «آن»[32]) شامل هر امر روانی است که به ارث برده می شود و هنگام تولد فرد با اوست، از جمله غرایز: نهاد محل ذخیره انرژی روانی ای است که توان لازم برای تمام کنشهای روانی را فراهم می سازد. محتوا و فرایندهای نهاد کاملاً ناخودآگاه است. عملیات نهاد تحت فرمان اصل لذت[33] و فرایند ابتدایی[34] است
اصل لذت: وقتی که انرژی تخلیه نشده (تنش)[35] به سطح نامساعدی می رسد، نهاد خود به خود در پی تخلیه و آزاد کردن تنش می افتد و می خواهد به سطح پایین و مساعد انرژی باز گردد. این اصل کاهش تنش که نهاد از طریق آن عمل می کند اصل لذت خوانده می شود. نهاد برای تحقق هدفش که گریز از تنش رنج آور و کسب لذت است، فرایند ابتدایی را به کار می گیرد
فرایند ابتدایی: فرایند ابتدایی می کوشد با تشکیل تصویری از یک شیء که تنش را آزاد خواهد ساخت به تخلیه آن بپردازد. برای نمونه، یک شخص گرسنه، تصویری ذهنی از غذا دارد. در رویا، تصاویر چیزهایی که می خواهیم در برابر ما ظاهر
می شوند. این امر را «تحقق آرزو»[36] هم نامیده اند. بدیهی است که فرایند ابتدایی قادر نیست تنش زیادی را کاهش دهد. یک شخص گرسنه نمی تواند تصاویر ذهنی غذا را بخورد. در نتیجه، ساختار جدیدی از نهاد نشأت می گیرد. این ساختار به خود موسوم است
خود
دلیل پدید آمدن خود این است که نیازهای سازواره مبادلات مناسبی را با جهان خارج اقتضا می کند. یک فرد گرسنه قبل از اینکه تنش گرسنگی اش بتواند محو شود، باید در جستجوی غذا برآید، بیابد و بخورد
خود مسوولیت اجرایی شخصیت را به عهده دارد، زیرا بر دروازه هایی که به سوی عمل باز می شوند نظارت می کند و جنبه هایی از محیط را که بدان پاسخ خواهد داد بر می گزیند و تصمیم می گیرد که کدام نیازها و به چه ترتیب ارضا شوند. خود باید تلاش کند تا خواسته های متعارض نهاد، فراخود، و جهان را به صورتی منسجم تلفیق کند
خود تابع اصل واقعیت[37] است، و از راه فرایند ثانوی[38] و سنجش واقعیت[39] عمل می کند
اصل واقعیت: هدف از اصل واقعیت، بر خلاف اصل لذت، این است که وقتی مورد مناسبی برای ارضای نیاز پیدا نشده است از تخلیه تنش جلوگیری کند
فرایند ثانوی: در حالی که فرایند ابتدایی ایجاد خیالات[40] و توهمات[41] می کند. فرایند ثانوی عبارت از تفکری واقع گرایانه است. کنشهای هوشمندانه سطح بالاتر در خدمت فرایند ثانوی است
سنجش واقعیت: خود، از طریق فرایند ثانوی، طرحی برای ارضا نیاز تنظیم می کند. سپس آن را با نوعی می آزماید تا ببیند آیا این طرح کارگر است یا نه. این ارم سنجش واقعیت نامیده می شود
فراخود
فراخود نماینده درونی شده ارزشهای سنتی، کمال مطلوبها و معیارهای اخلاقی جامعه است، به صورتی که توسط والدین برای فرد (کودک) تفسیر شده و از طریق نظام تشویق و تنبیهی که نسبت به کودک اعمال شده، تقویت گردیده است. فراخود برای کمال تلاش می کند. فراخود شامل دو زیر ساخت است: وجدان[42] و خودآرمانی[43]
وجدان: وقتی از ارزشهای اخلاقی خود تخلف می کنیم، ندای وجدان ما را متنبه
می سازد و وادارمان می کند که احساس گناه کنیم
خود آرمانی: وقتی ما مطابق کمال مطلوبهایمان رفتار می کنیم، به خود می بالیم و احساس غرور می کنیم. این احساسهای غرور آمیز از خود آرمانی نشأت می گیرد
غریزه :
[1] . Mannerism
[2].ego defense mechanisms
[3] . mature
[4] . neurotic
[5] . reaction formation
[6] . pervasive self- deception
[7] . Regulation
[8] .impulsive
[9] .neurotic
[10] . The Interpretation of Dreams
[11] . PsychoanaLysis
[12] . Psycho
[13] . analysis
[14] . slips of speech
[15] . mannerisms
[16] . pleasure principle
[17] . elementary thinking process
[18] . secondary thinking process
[19] . reality principle
[20] . perception
[21] . time orientation
[22] . attention
[23] . learning
[24] . control to motor activity
[25] . maintaining an image of oneself
[26] . structural
[27] . dynamic
[28] . developmental
[29] . id
[30] . ego
[31] . super ego
[32] . it
[33] . pleasure principle
[34] . primary process
[35] . tension
[36] . wish- fulfillment
[37] . reality principle
[38] . secondary process
[39] . reality testing
[40] . fantasees
[41] . hallucinations
[42] . cons ience
[43] . ego- ideal